ما را به تاراج برند
بسیار بیداری بود
بسیار خواب بود
روزهای جمعه ابر داشتیم
اما نمیتوانستیم
بیداری و خواب و ابر جمعه را
زندگی نام بگذاریم
پس خواب را انکار کردیم
پس بیداری را انکار کردیم
روزهای جمعه از خانه بیرون رفتیم
که ابر را نبینیم
چه حاصل
که عمر به پایان بود
و چای در غروب جمعه
روی میز سرد میشد. #احمدرضا_احمدی
بسیار بیداری بود
بسیار خواب بود
روزهای جمعه ابر داشتیم
اما نمیتوانستیم
بیداری و خواب و ابر جمعه را
زندگی نام بگذاریم
پس خواب را انکار کردیم
پس بیداری را انکار کردیم
روزهای جمعه از خانه بیرون رفتیم
که ابر را نبینیم
چه حاصل
که عمر به پایان بود
و چای در غروب جمعه
روی میز سرد میشد. #احمدرضا_احمدی
پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
Photo
از هر لیوانی که آب نوشیدم
طعم لبان تو و پاییزی
که تو در آن به جا ماندی به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی
امّا
چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن
گم شدی در خانه مانده بود ؟
ما سرانجام توانستیم
#پاییز را از تقویم جدا کنیم
امّا
طعم لبان تو بر همه لیوانها و بشقابها
حک شده بود
لیوانها و بشقابها را از خانه بیرون بردم
کنار گندمها دفن کردم
تو در آستانه در ایستاده بودی
تو در محاصره لیوانها و بشقابها مانده بودی
گیسوان تو سفید
امّا
لبان تو هنوز جوان بود
#احمدرضا_احمدی
طعم لبان تو و پاییزی
که تو در آن به جا ماندی به یادم بود
فراموشی پس از فراموشی
امّا
چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن
گم شدی در خانه مانده بود ؟
ما سرانجام توانستیم
#پاییز را از تقویم جدا کنیم
امّا
طعم لبان تو بر همه لیوانها و بشقابها
حک شده بود
لیوانها و بشقابها را از خانه بیرون بردم
کنار گندمها دفن کردم
تو در آستانه در ایستاده بودی
تو در محاصره لیوانها و بشقابها مانده بودی
گیسوان تو سفید
امّا
لبان تو هنوز جوان بود
#احمدرضا_احمدی
#شعر
شتاب مکن
که ابر بر خانه ات ببارد
و عشق
در تکه ای نان گم شود
هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات
سقوط می کند
و هنگامی که از زمین برخیزد
کلمات نارس را
به عابران تعارف می کند
آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق می شکند و می میرد!
#احمدرضا_احمدی
شتاب مکن
که ابر بر خانه ات ببارد
و عشق
در تکه ای نان گم شود
هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات
سقوط می کند
و هنگامی که از زمین برخیزد
کلمات نارس را
به عابران تعارف می کند
آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق می شکند و می میرد!
#احمدرضا_احمدی
شما که خواب مرا
به کوچه بردید
عشق را بر قامت من افروختید
و به من نیاموختید
که صبح جوان است
شب پیر.
پس چگونه مرا
با دستهای خاموش
در هیاهوهای میدان سبزی و میوه
در ازدحام ملال رها کردید.
دهانم طعم گیلاس دارد
در انگشتانم ملال
غروب می کند
عشق قامت مرا
در غزلی خانه داده است
ای مردمان
من شما را صدا میکنم
نه ماهیان را.
#احمدرضا_احمدی
به کوچه بردید
عشق را بر قامت من افروختید
و به من نیاموختید
که صبح جوان است
شب پیر.
پس چگونه مرا
با دستهای خاموش
در هیاهوهای میدان سبزی و میوه
در ازدحام ملال رها کردید.
دهانم طعم گیلاس دارد
در انگشتانم ملال
غروب می کند
عشق قامت مرا
در غزلی خانه داده است
ای مردمان
من شما را صدا میکنم
نه ماهیان را.
#احمدرضا_احمدی
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
ما در زمستان
آن وقت ما از سر سیری نان را انکار کردیم، عشق را صیقل ندادیم
مرواریدها را فراموش کردیم، در زیر برگهای یائسه پنهان کردیم
بهار ما را به فراموشی سپرده بود و ما ناگهان
بدون مقصد به زمستان پرتاب شده بودیم
زمستانی که عنکبوتها به دور قندیلهای یخ
تار تنیده بودند
ما در زمستان سقوط کرده بودیم بدون:
کلاه ـ چتر ـ پالتو
این دستان ما خاموش و سرد در زمستان
به دنبال ماوا و سکوت بودند
ما نمیتوانستیم به سراغ دستهامان بیاییم
و آنان را در زمستان پرستاری کنیم
ما دشمنان را نمیشناختیم
فقط سرما و زمستان را حریف خویش میدانستیم
کسی از میان برف و یخ گفت: صبوری ما
توانست این سرما و زمستان را
برای ما رقم بزند. همه با دهان خاموش
سخنش را با سر تایید کردیم
هنوز برف میبارید.
✍️ #احمدرضا_احمدی
آن وقت ما از سر سیری نان را انکار کردیم، عشق را صیقل ندادیم
مرواریدها را فراموش کردیم، در زیر برگهای یائسه پنهان کردیم
بهار ما را به فراموشی سپرده بود و ما ناگهان
بدون مقصد به زمستان پرتاب شده بودیم
زمستانی که عنکبوتها به دور قندیلهای یخ
تار تنیده بودند
ما در زمستان سقوط کرده بودیم بدون:
کلاه ـ چتر ـ پالتو
این دستان ما خاموش و سرد در زمستان
به دنبال ماوا و سکوت بودند
ما نمیتوانستیم به سراغ دستهامان بیاییم
و آنان را در زمستان پرستاری کنیم
ما دشمنان را نمیشناختیم
فقط سرما و زمستان را حریف خویش میدانستیم
کسی از میان برف و یخ گفت: صبوری ما
توانست این سرما و زمستان را
برای ما رقم بزند. همه با دهان خاموش
سخنش را با سر تایید کردیم
هنوز برف میبارید.
✍️ #احمدرضا_احمدی
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
یکشنبه 30 اردیبهشت 1397
20 می 2018
◀️ #انوره_دو_بالزاک (Honoré de Balzac) (زاده ۲۰ می ۱۷۹۹ - درگذشتهٔ ۱۸ اوت ۱۸۵۰) نویسندهٔ نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات میدانند. «کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمیگیرد برگزیدهاست.
نگاهی به آثار ترجمه شده وی به فارسی👇:
چرم ساغری/ اوژنی گرانده/ باباگوریو/ زنبق دره/ زن سی ساله/ دختر عمو بت/ گوبست رباخوار/ شوان ها/ آرزوهای بربادرفته/ مادام دولاشانتری/ و...
◀️ #جان_استوارت_میل (John Stuart Mill) (زاده ۲۰ می ۱۸۰۶ - درگذشته ۸ مه ۱۸۷۳) نویسنده و متفکر بریتانیایی بود. وی در زمینه منطق، نظریه شناخت، اخلاق و اقتصاد نیز قلم میزد و شخصیتی فعال در عرصه سیاست بهشمار میآمد. کتابهای «انقیاد زنان»، «فایدهگرایی» و «درباره آزادی» نمونهای از آثار وی هستند که همگی به فارسی ترجمه، و در ایران منتشر شده است.
👈«ارزش یک دولت، وابسته به ارزش افرادی است که آن را تشکیل میدهند.»
◀️ #احمدرضا_احمدی (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹) شاعر و نویسندهی ایرانی است. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند. احمدی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد و در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.
نگاهی به آثار👈: بر دیوار کافه/ میوهها طعم تکراری دارند/ از بارانی که دیر بارید/ میوهها طعم تکراری دارند/ هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود/ روزی برای تو خواهم گفت/ همه شعرهای من/ چای در غروب جمعه روی میز سرد میشود/ و...
◀️ #روجا_چمنکار (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰) نویسنده، مترجم، کارگردان، نمایشنامهنویس و شاعر ایرانی است. اولین مجموعه شعر او «رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری» در سال ۱۳۸۰ منتشر شد. زندگی و نقد اشعار چمنکار در کتابهایی چون «عاشقانهترینها» (علی باباچاهی) و «شعر امروز، زن امروز» (علی باباچاهی) مورد بررسی قرار گرفته است. «مردن به زبان مادری»، «با خودم حرف میزنم»، «راه رفتن روی بند»، «دهان به دهان باد» و «همیشه دری باز به دربهدری بودم» نمونهای از آثار وی هستند.
◀️ #ولفگانگ_بورشرت (Wolfgang Borchert) (زاده ۲۰ می ۱۹۲۱ - درگذشته ۱۹۴۷) شاعر، نمایشنامهنویس و نویسنده آلمانی بود. در سال ۱۹۴۲ در جبهه جنگ، در حالی که سخت مجروح شده بود، نمایشنامهی «بیرون، پشت در» را نوشت. این کتاب در ایران توسط #نشر_قطره و #نشر_افق منتشر شده است.
نگاهی به دیگر آثار ترجمه شده👈: نان/ این قهوه بیمزه است/ برادر رنگ پریده من/ اندوه عیسی/ گل قاصد/ و...
◀️ #هکتور_مالو (Hector Malot) (زاده ۲۰ می ۱۸۳۰ ـ ۱۸ ژوئیه ۱۹۰۷) رماننویس قرن نوزدهم میلادی اهل فرانسه است. معروف ترین رمان هکتور مالو «باخانمان» (En Famille) است که به دریافت جایزه ی آکادمی فرانسه نایل آمد. این کتاب در ایران با عنوان «بیخانمان» هم ترجمه شده است. از روی این کتاب یک مجموعه انیمه ۵۳ قسمتی توسط استودیو نیپون (شرکت انیمشینسازی ژاپنی) ساخته شدهاست.
◀️ #ژوزف_مورفی (Joseph Murphy) (زاده 20 می 1898 ـ 16 دسامبر 1981) روانشناس و نویسنده آمریکایی بود. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان «قدرت فکر»، «غیرممکن، ممکن است» و «نیروی تفکر مثبت» را نام برد.
20 می 2018
◀️ #انوره_دو_بالزاک (Honoré de Balzac) (زاده ۲۰ می ۱۷۹۹ - درگذشتهٔ ۱۸ اوت ۱۸۵۰) نویسندهٔ نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات میدانند. «کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمیگیرد برگزیدهاست.
نگاهی به آثار ترجمه شده وی به فارسی👇:
چرم ساغری/ اوژنی گرانده/ باباگوریو/ زنبق دره/ زن سی ساله/ دختر عمو بت/ گوبست رباخوار/ شوان ها/ آرزوهای بربادرفته/ مادام دولاشانتری/ و...
◀️ #جان_استوارت_میل (John Stuart Mill) (زاده ۲۰ می ۱۸۰۶ - درگذشته ۸ مه ۱۸۷۳) نویسنده و متفکر بریتانیایی بود. وی در زمینه منطق، نظریه شناخت، اخلاق و اقتصاد نیز قلم میزد و شخصیتی فعال در عرصه سیاست بهشمار میآمد. کتابهای «انقیاد زنان»، «فایدهگرایی» و «درباره آزادی» نمونهای از آثار وی هستند که همگی به فارسی ترجمه، و در ایران منتشر شده است.
👈«ارزش یک دولت، وابسته به ارزش افرادی است که آن را تشکیل میدهند.»
◀️ #احمدرضا_احمدی (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹) شاعر و نویسندهی ایرانی است. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند. احمدی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد و در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.
نگاهی به آثار👈: بر دیوار کافه/ میوهها طعم تکراری دارند/ از بارانی که دیر بارید/ میوهها طعم تکراری دارند/ هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود/ روزی برای تو خواهم گفت/ همه شعرهای من/ چای در غروب جمعه روی میز سرد میشود/ و...
◀️ #روجا_چمنکار (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰) نویسنده، مترجم، کارگردان، نمایشنامهنویس و شاعر ایرانی است. اولین مجموعه شعر او «رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری» در سال ۱۳۸۰ منتشر شد. زندگی و نقد اشعار چمنکار در کتابهایی چون «عاشقانهترینها» (علی باباچاهی) و «شعر امروز، زن امروز» (علی باباچاهی) مورد بررسی قرار گرفته است. «مردن به زبان مادری»، «با خودم حرف میزنم»، «راه رفتن روی بند»، «دهان به دهان باد» و «همیشه دری باز به دربهدری بودم» نمونهای از آثار وی هستند.
◀️ #ولفگانگ_بورشرت (Wolfgang Borchert) (زاده ۲۰ می ۱۹۲۱ - درگذشته ۱۹۴۷) شاعر، نمایشنامهنویس و نویسنده آلمانی بود. در سال ۱۹۴۲ در جبهه جنگ، در حالی که سخت مجروح شده بود، نمایشنامهی «بیرون، پشت در» را نوشت. این کتاب در ایران توسط #نشر_قطره و #نشر_افق منتشر شده است.
نگاهی به دیگر آثار ترجمه شده👈: نان/ این قهوه بیمزه است/ برادر رنگ پریده من/ اندوه عیسی/ گل قاصد/ و...
◀️ #هکتور_مالو (Hector Malot) (زاده ۲۰ می ۱۸۳۰ ـ ۱۸ ژوئیه ۱۹۰۷) رماننویس قرن نوزدهم میلادی اهل فرانسه است. معروف ترین رمان هکتور مالو «باخانمان» (En Famille) است که به دریافت جایزه ی آکادمی فرانسه نایل آمد. این کتاب در ایران با عنوان «بیخانمان» هم ترجمه شده است. از روی این کتاب یک مجموعه انیمه ۵۳ قسمتی توسط استودیو نیپون (شرکت انیمشینسازی ژاپنی) ساخته شدهاست.
◀️ #ژوزف_مورفی (Joseph Murphy) (زاده 20 می 1898 ـ 16 دسامبر 1981) روانشناس و نویسنده آمریکایی بود. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان «قدرت فکر»، «غیرممکن، ممکن است» و «نیروی تفکر مثبت» را نام برد.
بی واژه:
انبوهی از این بعد از ظهرهای جمعه را
بیاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستیم
ما نه آواره بودیم ، نه غریب
اما
این بعدازظهر های جمعه پایان و تمامی نداشت
می گفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمی گردد
اما نمی دانم چرا
این بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند
#احمدرضا_احمدی
#ایرانیان_سلام
انبوهی از این بعد از ظهرهای جمعه را
بیاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستیم
ما نه آواره بودیم ، نه غریب
اما
این بعدازظهر های جمعه پایان و تمامی نداشت
می گفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمی گردد
اما نمی دانم چرا
این بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند
#احمدرضا_احمدی
#ایرانیان_سلام
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من خودم را پوشیدم
فصل نبود
در لباس بیفصل
من تو را سراسر نبودم
من تو بودم
من تو را خوب گفتم
که گلهای شمعدانی را پوشیدم
اتاق من دیگر سفید است
گلدان اکنون خالی است
مرا دوست بدار
گلدان گل میدهد
اتاق سفیدتر میشود
مرا دوست بدار
گلدان گل میدهد
اتاق سفیدتر میشود
مرا دوست بدار
من در اتاق سفید
تو را خفتم
تو را پوشیدم
سفیدی را صدا نمیکنم
مرا دوست بدار
#احمدرضا_احمدی
فصل نبود
در لباس بیفصل
من تو را سراسر نبودم
من تو بودم
من تو را خوب گفتم
که گلهای شمعدانی را پوشیدم
اتاق من دیگر سفید است
گلدان اکنون خالی است
مرا دوست بدار
گلدان گل میدهد
اتاق سفیدتر میشود
مرا دوست بدار
گلدان گل میدهد
اتاق سفیدتر میشود
مرا دوست بدار
من در اتاق سفید
تو را خفتم
تو را پوشیدم
سفیدی را صدا نمیکنم
مرا دوست بدار
#احمدرضا_احمدی
💫
از دور حرکت می کنیم
تا به نزدیک تو برسیم
تو اگر مانده باشی
تو اگر در خانه باشی ...
من فقط به خانه تو آمدم
تا بگویم آواز را شنیدم
تمام راه از تو می خواستم
مرا باور کنی
که ساده هستم
تو رفته بودی
اکنون گفتم که تو هستی ...
تو اگر نبودی
نمی دانستم که می توانم
باران را در غیبت تو
دوست بدارم ...
✍ #احمدرضا_احمدی
🍁🍁
از دور حرکت می کنیم
تا به نزدیک تو برسیم
تو اگر مانده باشی
تو اگر در خانه باشی ...
من فقط به خانه تو آمدم
تا بگویم آواز را شنیدم
تمام راه از تو می خواستم
مرا باور کنی
که ساده هستم
تو رفته بودی
اکنون گفتم که تو هستی ...
تو اگر نبودی
نمی دانستم که می توانم
باران را در غیبت تو
دوست بدارم ...
✍ #احمدرضا_احمدی
🍁🍁
💫
عاشقان به طعنه روز جمعه را
صدا میکنند
صدای عاشقان را میشنوم
در انتهای کوچهی بنبست !
به عاشقان میرسم
مهمانان در هنگام خداحافظی میگویند :
عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن ها را بیدار نکرده است!
چهرهام را در آینه دفن میکنم
امروز جمعه است ...
✍ #احمدرضا_احمدی
🍁🍁
عاشقان به طعنه روز جمعه را
صدا میکنند
صدای عاشقان را میشنوم
در انتهای کوچهی بنبست !
به عاشقان میرسم
مهمانان در هنگام خداحافظی میگویند :
عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن ها را بیدار نکرده است!
چهرهام را در آینه دفن میکنم
امروز جمعه است ...
✍ #احمدرضا_احمدی
🍁🍁
من از خواب
برگی ریحان آوردهام
ریحان را به لبانم نزدیک میکنم
صبح میشود
کنار عطر ریحان
زندگی را میبوسم
و روز و پنجره را
با مقداری از آفتاب
که از کنار ابرها از آسمان میچکد
ستایش میکنم
من هنوز هستم
#احمدرضا_احمدی
درود وقت دوستان همراه بخیر
برگی ریحان آوردهام
ریحان را به لبانم نزدیک میکنم
صبح میشود
کنار عطر ریحان
زندگی را میبوسم
و روز و پنجره را
با مقداری از آفتاب
که از کنار ابرها از آسمان میچکد
ستایش میکنم
من هنوز هستم
#احمدرضا_احمدی
درود وقت دوستان همراه بخیر
من فقط خوابهایم را پاکنویس میکنم
#شهریار_مندنی_پور :
آقای احمدی، شعر شما دارای ویژگیهای خاص خود شماست که مهمترین آنها زبان اشعار است. با توجه به این تعریف نسبتاً جاافتاده که: «شعر خلق یک زبان تازه است...» چه مراحلی در تاریخچهی زبان شما از اولین شعرها تا نیل به این زبان خاص طی شده است؟
#احمدرضا_احمدی :
بله، ویژگی را باید این طور معنی کرد که شباهت به خودم دارم، شعرم شباهت به شعرم دارد. بارها گفتهام زبان من ویژهی من است و از کسی تقلید نکردهام. این اقبال من بود که زبان جوانیام شباهت به زبان پیریام دارد. من این اقبال و این هوش را داشتم که در چنبرهی وزن و قافیه از ابتدای شاعریام اسیر نشدم. شاملو و فرخزاد در نیمهی شاعری، خود را از این چنبره نجات دادند. این رهایی برای من زبان تازهای را خلق کرد. زبان ساده و بیپیرایهای بود، اما خطرآفرین هم بود. چون مزین و آلوده به هیچ فریب و دروغی نبود. خواننده میتوانست از سطح شفاف این زبان، عمقش را ببیند. در یک دوره از عمر شاعریام داشتم دچار تیرگی زبان میشدم که خیلی زود این مرحله را طی کردم و دوباره به شفافیت زبانی رسیدم. من زبان را در دو قلم تجربه کردم و ساختم. در قلم شعر و نثر. اعتقاد دارم یک شاعر واقعی باید مسلح به زبان شعر و نثر باشد. نیما یوشیج را مثال میزنم. او نثر مجلل داشت. حرفهای همسایه را بخوانید؛ قدرت نیما در این نثرها بیشتر از شعر اوست. مراحلی که در تاریخ زبان شعری من طی شده است مراحلی است که در زندگیام طی شده است. من این اقبال را داشتهام که این مراحل زندگی به سرعت در شعرم رخ داده است. من فراوان زندگی کردهام. در زندگیام اشخاص زیادی دیدهام ـ مینویسم اشخاص؛ این کلمه را از نمایشنامهها وام گرفتهام و این کلمه را به مفهوم نمایشی مینویسم. زنان و مردان فراوانی در زندگی من حضور داشتند. این تفاوت زبان مرا در این زندگی پرحادثه جستوجو کنید. من آدم خوشاقبالی بودهام. در تاریخ وطنم، در اتفاقات مهم و سرنوشتساز حضور داشتم. به این حوادث خیره بودم، فقط نگاه روزمره نداشتم. باز هم میگویم من آدم خوشاقبالی بودم.
#شهریار_مندنی_پور :
در شعر شما تصاویری خاص و کمیاب در زبان فارسی به مخاطب عرضه میشود. این تصاویر گاه نمایی بصری و وهمناک را تجلی میدهند، گاه ترکیبهایی انتزاعی که حادثهای زبانی هستند. حالا سؤال این است که هر شعر برای شما چگونه آغاز میشود؟ آیا با یکی از آن نماهای بصری مهآلود و وهمناک یا با یکی از آن ترکیبهای زبانی یا اصلاً به طور حسی، با یک حس قوی...؟
#احمدرضا_احمدی :
شاعر در محاصرهی تخیل و رؤیا و خواب و اشیاء است. اگر این چهار عنصر تخیل و رؤیا و خواب و اشیاء در هم کامل ادغام شوند شاعر، مالک تصاویر ناب و کمیاب است. به نظرم در شعر من از ابتدای جوانی تاکنون که در آستانهی پیری هستم این ادغام و استحاله کامل رخ داده است. همیشه از خوابها ارمغانهای اعجابآوری به بیداری آوردهام. من خواب را عنصری وفادار در شعرم میدانم. گاهی چنان خوابهای من تعبیر واقعی مییابند که به وحشت میافتم. من هیچگاه با شعرم وعده و قرار ملاقات نداشتهام. شاعر همیشه آماده دریافت پیغام از جهانی دیگر است؛ ما نام این جهان را نمیدانیم. شعرم از آتشفشانهای خوابم آغاز میشود و در بیداری بر صفحات کاغذ منجمد میشود. گاهی در بیداری یک کلمه و یک چهره مرا به آتش میکشاند. شعر من خاکستر این آتش است. من میدانم تا آستانهی مرگ، این نماهای بصری مهآلود و وهمناک به قول شما با من خواهد بود و من در محاصرهی این وهم بیپایان هستم و این تفاوت شعر من است با دیگران. نمیدانم چرا خصمان شعر من این فضای شخصی غیرقابل تقلید را نمیخواهند باور کنند. من مثل احمدرضا احمدی متولد کرمان شعر میگویم. روزگاری مرا متهم میکردند که تحت تأثیر ادبیات غربی هستم. من فقط به زبان فارسی تکلم میکنم و لهجهی کرمانی دارم. این وهم و این وحشت بیپایان از عمر و مرگ، زبانی تازه خلق کرده است که مرا رهایی و سرپیچی از آن نیست.
برشی از مصاحبه "من فقط خواب هایم را پاک نویس می کنم"
#یک_ضیافت_خصوصی
مصاحبه های #احمدرضا_احمدی با مطبوعات
این مصاحبه ، مهر ۸۳ در مجله ی "عصر پنج شنبه" به چاپ رسیده است.
#شهریار_مندنی_پور :
آقای احمدی، شعر شما دارای ویژگیهای خاص خود شماست که مهمترین آنها زبان اشعار است. با توجه به این تعریف نسبتاً جاافتاده که: «شعر خلق یک زبان تازه است...» چه مراحلی در تاریخچهی زبان شما از اولین شعرها تا نیل به این زبان خاص طی شده است؟
#احمدرضا_احمدی :
بله، ویژگی را باید این طور معنی کرد که شباهت به خودم دارم، شعرم شباهت به شعرم دارد. بارها گفتهام زبان من ویژهی من است و از کسی تقلید نکردهام. این اقبال من بود که زبان جوانیام شباهت به زبان پیریام دارد. من این اقبال و این هوش را داشتم که در چنبرهی وزن و قافیه از ابتدای شاعریام اسیر نشدم. شاملو و فرخزاد در نیمهی شاعری، خود را از این چنبره نجات دادند. این رهایی برای من زبان تازهای را خلق کرد. زبان ساده و بیپیرایهای بود، اما خطرآفرین هم بود. چون مزین و آلوده به هیچ فریب و دروغی نبود. خواننده میتوانست از سطح شفاف این زبان، عمقش را ببیند. در یک دوره از عمر شاعریام داشتم دچار تیرگی زبان میشدم که خیلی زود این مرحله را طی کردم و دوباره به شفافیت زبانی رسیدم. من زبان را در دو قلم تجربه کردم و ساختم. در قلم شعر و نثر. اعتقاد دارم یک شاعر واقعی باید مسلح به زبان شعر و نثر باشد. نیما یوشیج را مثال میزنم. او نثر مجلل داشت. حرفهای همسایه را بخوانید؛ قدرت نیما در این نثرها بیشتر از شعر اوست. مراحلی که در تاریخ زبان شعری من طی شده است مراحلی است که در زندگیام طی شده است. من این اقبال را داشتهام که این مراحل زندگی به سرعت در شعرم رخ داده است. من فراوان زندگی کردهام. در زندگیام اشخاص زیادی دیدهام ـ مینویسم اشخاص؛ این کلمه را از نمایشنامهها وام گرفتهام و این کلمه را به مفهوم نمایشی مینویسم. زنان و مردان فراوانی در زندگی من حضور داشتند. این تفاوت زبان مرا در این زندگی پرحادثه جستوجو کنید. من آدم خوشاقبالی بودهام. در تاریخ وطنم، در اتفاقات مهم و سرنوشتساز حضور داشتم. به این حوادث خیره بودم، فقط نگاه روزمره نداشتم. باز هم میگویم من آدم خوشاقبالی بودم.
#شهریار_مندنی_پور :
در شعر شما تصاویری خاص و کمیاب در زبان فارسی به مخاطب عرضه میشود. این تصاویر گاه نمایی بصری و وهمناک را تجلی میدهند، گاه ترکیبهایی انتزاعی که حادثهای زبانی هستند. حالا سؤال این است که هر شعر برای شما چگونه آغاز میشود؟ آیا با یکی از آن نماهای بصری مهآلود و وهمناک یا با یکی از آن ترکیبهای زبانی یا اصلاً به طور حسی، با یک حس قوی...؟
#احمدرضا_احمدی :
شاعر در محاصرهی تخیل و رؤیا و خواب و اشیاء است. اگر این چهار عنصر تخیل و رؤیا و خواب و اشیاء در هم کامل ادغام شوند شاعر، مالک تصاویر ناب و کمیاب است. به نظرم در شعر من از ابتدای جوانی تاکنون که در آستانهی پیری هستم این ادغام و استحاله کامل رخ داده است. همیشه از خوابها ارمغانهای اعجابآوری به بیداری آوردهام. من خواب را عنصری وفادار در شعرم میدانم. گاهی چنان خوابهای من تعبیر واقعی مییابند که به وحشت میافتم. من هیچگاه با شعرم وعده و قرار ملاقات نداشتهام. شاعر همیشه آماده دریافت پیغام از جهانی دیگر است؛ ما نام این جهان را نمیدانیم. شعرم از آتشفشانهای خوابم آغاز میشود و در بیداری بر صفحات کاغذ منجمد میشود. گاهی در بیداری یک کلمه و یک چهره مرا به آتش میکشاند. شعر من خاکستر این آتش است. من میدانم تا آستانهی مرگ، این نماهای بصری مهآلود و وهمناک به قول شما با من خواهد بود و من در محاصرهی این وهم بیپایان هستم و این تفاوت شعر من است با دیگران. نمیدانم چرا خصمان شعر من این فضای شخصی غیرقابل تقلید را نمیخواهند باور کنند. من مثل احمدرضا احمدی متولد کرمان شعر میگویم. روزگاری مرا متهم میکردند که تحت تأثیر ادبیات غربی هستم. من فقط به زبان فارسی تکلم میکنم و لهجهی کرمانی دارم. این وهم و این وحشت بیپایان از عمر و مرگ، زبانی تازه خلق کرده است که مرا رهایی و سرپیچی از آن نیست.
برشی از مصاحبه "من فقط خواب هایم را پاک نویس می کنم"
#یک_ضیافت_خصوصی
مصاحبه های #احمدرضا_احمدی با مطبوعات
این مصاحبه ، مهر ۸۳ در مجله ی "عصر پنج شنبه" به چاپ رسیده است.
مرا بکارید
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که
در زیر سایه درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرههاست...
#احمدرضا_احمدی
در زمینی استوار جایم دهید
نه در جنگلی که
در زیر سایه درختان معیوب باشم
جای من در کنار پنجرههاست...
#احمدرضا_احمدی
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398
20 می 2019
✳️ #احمدرضا_احمدی (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹) شاعر و نویسندهی ایرانی است. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند. احمدی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد و در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد. از آثار وی میتوان به «بر دیوار کافه»، «سفر»، «دفترهای سالخوردگی»، «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم»، «از پنجره مسافرخانه»، «روزی برای تو خواهم گفت» و «موهبات فراموشی» اشاره کرد.
✳️ #روجا_چمنکار (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰) نویسنده، مترجم، کارگردان، نمایشنامهنویس و شاعر ایرانی است. اولین مجموعه شعر او «رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری» در سال ۱۳۸۰ منتشر شد. زندگی و نقد اشعار چمنکار در کتابهایی چون «عاشقانهترینها» و «شعر امروز، زن امروز» (هر دو نوشته #علی_باباچاهی) مورد بررسی قرار گرفته است. «مردن به زبان مادری»، «با خودم حرف میزنم»، «راه رفتن روی بند»، «دهان به دهان باد» و «همیشه دری باز به دربهدری بودم» نمونهای از دیگر آثار وی هستند.
✳️ #انوره_دو_بالزاک (Honoré de Balzac) (زاده ۲۰ می ۱۷۹۹ - درگذشته ۱۸ اگوست ۱۸۵۰) نویسنده فرانسوی بود که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات میدانند. «کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربر میگیرد برگزیدهاست. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان «بابا گوریو»، «چرم ساغری»، «اوژنی گرانده»، «آرزوهای بربادرفته» و «زنبق دره» را نام برد.
✳️#جان_استوارت_میل (John Stuart Mill) (زاده ۲۰ می ۱۸۰۶ - درگذشته ۸ می ۱۸۷۳) نویسنده و متفکر بریتانیایی بود. وی در زمینه منطق، نظریه شناخت، اخلاق و اقتصاد نیز قلم میزد و شخصیتی فعال در عرصه سیاست بهشمار میآمد. کتابهای «انقیاد زنان»، «فایدهگرایی» و «درباره آزادی» نمونهای از آثار وی هستند که همگی به فارسی ترجمه، و در ایران منتشر شده اند.
👈«ارزش یک دولت، وابسته به ارزش افرادی است که آن را تشکیل میدهند.»
✳️ #ولفگانگ_بورشرت (Wolfgang Borchert) (زاده ۲۰ می ۱۹۲۱ - درگذشته ۲۰ نوامبر ۱۹۴۷) شاعر، نمایشنامهنویس و نویسنده آلمانی بود. در سال ۱۹۴۲ در جبهه جنگ، در حالی که سخت مجروح شده بود، نمایشنامهی «بیرون، پشت در» را نوشت. این کتاب در ایران توسط #نشر_قطره با ترجمهی #عباس_شادروان منتشر شده است. از بورشرت آثر دیگری چون «اندوه عیسی»، «گل قاصدک» و «قصههای خواندنی» به فارسی برگردان شده است.
✳️#هکتور_مالو (Hector Malot) (زاده ۲۰ می ۱۸۳۰ ـ درگذشته ۱۸ جولای ۱۹۰۷) رماننویس فرانسوی بود. معروفترین رمان هکتور مالو «باخانمان» (En Famille) است که جایزه آکادمی فرانسه را برد. این کتاب در ایران با عنوان «بیخانمان» هم ترجمه شده است. بر اساس این داستان یک مجموعه انیمه ۵۳ قسمتی توسط استودیو نیپون (شرکت انیمشینسازی ژاپنی) ساخته شدهاست.
✳️ #ژوزف_مورفی یا #جوزف_مورفی (Joseph Murphy) (زاده 20 می 1898 ـ درگذشته 16 دسامبر 1981) روانشناس و نویسنده آمریکایی بود. مورفی به مدت نیم قرن مردم دنیا را به آرامش و مهربانی و صلح و صفا فراخواند و حاصل تجربیات و آموختههای خود را به شکل کتاب و سخنرانی در دسترس عموم مردم قرار داد. از آثار ترجمه شده وی به فارسی میتوان «قدرت فکر»، «غیرممکن، ممکن است»، «اعجاز ذهن برتر» و «نیروی تفکر مثبت» را نام برد.
✳️ #سیگرید_اوندست (Sigrid Undset) (زاده ۲۰ می ۱۸۸۲ ـ درگذشته ۱۰ ژوئن ۱۹۴۹) نویسنده نروژی بود. او در سال ۱۹۲۸ برندهٔ جایزه #نوبل ادبیات شد. شهرت ادبی وی به دلیل خلق رمان های تاریخی اوست. برترین رمانش که باعث شهرت وی شد رمان «کریستین لاورنت» است که در سه جلد منتشر شد. از وی اثری با نام «زن رام نشدنی» توسط #مریم_حسن_زاده به فارسی ترجمه شده است.
✳️ #مارجری_آلینگهام (Margery Allingham) (زاده ۲۰ می ۱۹۰۴ ـ درگذشته ۳۰ ژوئن ۱۹۶۶) نویسنده و رماننویس بریتانیایی بود. وی خالق شخصیت «آلبرت کمپیون» بود.استقبال دوستداران ادبیات معمایی از شخصیت و طرز کار کمپیون باعث شد آلینگهام آثار بسیاری با حضور کارآگاه استثناییاش بنویسد. از وی اثری با نام «پروندهی پیترز» توسط #نشر_مروارید منتشر شده است.
✳️ #آنی_ام_خی_شمیت (Annie M. G. Schmidt) (زاده ۲۰ می ۱۹۱۱ ـ درگذشته ۲۱ می ۱۹۹۵) شاعر و نویسنده هلندی است. از آثار وی میتوان به مجموعه «ییپ و یانِکِه» اشاره کرد که در ایران توسط #نشر_نی با ترجمه #سیمین_رفعتی منتشر شده است. از وی آثار دیگری چون «مینوس گربه ای که آدم شد» و «مسافر کوچولو» به فارسی برگردان شده است.
@parnian_khyial
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستت دارم
باید در چشمان نگریست
یا در گوشها گفت؟
جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟
در عصر یک پاییز
در اتوبوس بودیم
دورمان دیوار شیشهای سبز
سبزی شیشهها، زرد پاییز را
سبز خرم کرده بود
از سبزی برگها بهار به اتوبوس نشست
بیرون خزان در کار بود
نمیدانستم در بهار درون باید گفت؟
یا در خزان برون؟
من و بهار پیاده شدیم
بهار در خیابان محو شد
پاییز در کنارم راه میآمد .
.#احمدرضا_احمدی
باید در چشمان نگریست
یا در گوشها گفت؟
جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟
در عصر یک پاییز
در اتوبوس بودیم
دورمان دیوار شیشهای سبز
سبزی شیشهها، زرد پاییز را
سبز خرم کرده بود
از سبزی برگها بهار به اتوبوس نشست
بیرون خزان در کار بود
نمیدانستم در بهار درون باید گفت؟
یا در خزان برون؟
من و بهار پیاده شدیم
بهار در خیابان محو شد
پاییز در کنارم راه میآمد .
.#احمدرضا_احمدی
Forwarded from 🌷🌷🌷شعر و عسل پارسی🌷🌷🌷
مستند #بن_بست
نگاهی دارد به فعالیت های موسیقی #استادبابک_بیات
از دهه ۵۰ در موسیقی پاپ ایران به عنوان دههای طلایی یاد میشود . دههای که در آن موسیقی پاپ ایران با ترانه های معترض و عاشقانههایی تلخ، به دوره اوج خودش رسیده بود. بابک بیات، آهنگسازی بود که آن روزها خیلی ترانه هایش طرفدار داشت. 'شب آفتابی'، 'بن بست'، 'فریاد زیر آب'، 'برادر جان' و خیلی ترانه های دیگر از این دسته ترانه های محبوب بودند. . بعد از انقلاب هم، #بابک_بیات تبدیل شد به یکی از بهترین و پرکارترین سازندگان موسیقی متن در ایران. دراین فیلم کارگردان، از نگاه فیلمسازان، موسیقیدانها و خود بابک بیات به مرور کارهای این آهنگساز پرداخته است. این فیلم، روایتگر زندگی و آثار موسیقایی (موسیقی فیلم) زنده یاد #بابک_بیات است و در آن خود او و هنرمندانی چون #احمدرضا_احمدی، #بهرام_بیضایی، #فریدون_شهبازیان، #محمدسریر، #سیروس_الوند، #مسعودکیمیایی حضور دارند .
«ویژگی فیلم»
#بن_بست ضرباهنگی خوب دارد و مصاحبه شوندهها در فیلم خوب در کنار هم قرار گرفته اند وگفت و گوی درونی و غیر مستقیم آنها جریان فیلم را خیلی خوب پیش میبرد.این فیلم یکی از معدود فیلمهایی است که درباره یک ترانهسرا و آهنگساز قبل از انقلاب، در داخل ایران ساخته میشود. این فیلم که تولید آن حدود سه سال به طول انجامیده نسخه کوتاهی از مستند بلندی به همین نام است که آقای #شیری در سال ۱۳۸۶ ساخته است.
#مصطفی_شیری میگوید:
نوشتن درباره #بابک_بیات سخت است، همانطور که ساختن فیلمی دربارهاش، همانطور که شناختش درعین سادگیاش. هنر، ادبیات، جهان بینی و مناسبات خاص برآمده از قریحه و غریزه نابی که در گذاری پر مصائب و نفس گیر صیقل میخورد و در طول دوره حیات کاری و هنری - و بعد از آن - در تعاملی دو سویه با مخاطبش قرار میگیرد، بابک بیات را تبدیل به یک فرهنگ میکند. فرهنگی که توام با وسعت و فراگیریاش بالطبع سرشار از سایه روشنها و نقاط بیشمار سپید، سیاه و خاکستری است.اگر چه مقصود از این نوشته تحلیل و کاوش بابک بیات و هنرش نبوده و نیست - که این در درون فیلم و وظیفه اثری است که در این باره ساخته شده - که غرض اشاره به چالشی است که در پرداخت به همه جزئیات در این گستره وسیع وجود دارد. بن بست تلاشی است برای شناخت بیشتر و بهتر او. یکی از دو فیلمی که درباره ی #بابک_بیات ساخته شده است. بن بست بیشتر پیرامون موسیقی فیلمهای او و آهنگسازی در سینماست. فیلم دیگر با عنوان "وقتی کنار پیانو گریه می کنم" پیرامون آثارش در زمینه موسیقی پاپ و ترانه است، که فرصت آماده شدن آن تا کنون مهیا نشده است.
نگاهی دارد به فعالیت های موسیقی #استادبابک_بیات
از دهه ۵۰ در موسیقی پاپ ایران به عنوان دههای طلایی یاد میشود . دههای که در آن موسیقی پاپ ایران با ترانه های معترض و عاشقانههایی تلخ، به دوره اوج خودش رسیده بود. بابک بیات، آهنگسازی بود که آن روزها خیلی ترانه هایش طرفدار داشت. 'شب آفتابی'، 'بن بست'، 'فریاد زیر آب'، 'برادر جان' و خیلی ترانه های دیگر از این دسته ترانه های محبوب بودند. . بعد از انقلاب هم، #بابک_بیات تبدیل شد به یکی از بهترین و پرکارترین سازندگان موسیقی متن در ایران. دراین فیلم کارگردان، از نگاه فیلمسازان، موسیقیدانها و خود بابک بیات به مرور کارهای این آهنگساز پرداخته است. این فیلم، روایتگر زندگی و آثار موسیقایی (موسیقی فیلم) زنده یاد #بابک_بیات است و در آن خود او و هنرمندانی چون #احمدرضا_احمدی، #بهرام_بیضایی، #فریدون_شهبازیان، #محمدسریر، #سیروس_الوند، #مسعودکیمیایی حضور دارند .
«ویژگی فیلم»
#بن_بست ضرباهنگی خوب دارد و مصاحبه شوندهها در فیلم خوب در کنار هم قرار گرفته اند وگفت و گوی درونی و غیر مستقیم آنها جریان فیلم را خیلی خوب پیش میبرد.این فیلم یکی از معدود فیلمهایی است که درباره یک ترانهسرا و آهنگساز قبل از انقلاب، در داخل ایران ساخته میشود. این فیلم که تولید آن حدود سه سال به طول انجامیده نسخه کوتاهی از مستند بلندی به همین نام است که آقای #شیری در سال ۱۳۸۶ ساخته است.
#مصطفی_شیری میگوید:
نوشتن درباره #بابک_بیات سخت است، همانطور که ساختن فیلمی دربارهاش، همانطور که شناختش درعین سادگیاش. هنر، ادبیات، جهان بینی و مناسبات خاص برآمده از قریحه و غریزه نابی که در گذاری پر مصائب و نفس گیر صیقل میخورد و در طول دوره حیات کاری و هنری - و بعد از آن - در تعاملی دو سویه با مخاطبش قرار میگیرد، بابک بیات را تبدیل به یک فرهنگ میکند. فرهنگی که توام با وسعت و فراگیریاش بالطبع سرشار از سایه روشنها و نقاط بیشمار سپید، سیاه و خاکستری است.اگر چه مقصود از این نوشته تحلیل و کاوش بابک بیات و هنرش نبوده و نیست - که این در درون فیلم و وظیفه اثری است که در این باره ساخته شده - که غرض اشاره به چالشی است که در پرداخت به همه جزئیات در این گستره وسیع وجود دارد. بن بست تلاشی است برای شناخت بیشتر و بهتر او. یکی از دو فیلمی که درباره ی #بابک_بیات ساخته شده است. بن بست بیشتر پیرامون موسیقی فیلمهای او و آهنگسازی در سینماست. فیلم دیگر با عنوان "وقتی کنار پیانو گریه می کنم" پیرامون آثارش در زمینه موسیقی پاپ و ترانه است، که فرصت آماده شدن آن تا کنون مهیا نشده است.
Telegram
attach 📎
🖋️🌿نگاه کن عزیز من
چگونه در خیال خود
تورا به دوش می برم
خیال سبز تازه را
نهاده در کنار واژه هایِ
شعرهایِ تازه ی سپید خود
ز گل فروش می خرم گلی
غمم مباد زان ترانه که
غزل فروش بود ودوش
به گوش من به خنده گفت
کسی که طالب است را
به بارفروش می برم
منش به طعنه گفته ام
که هر چه می شود بگو
عروس شعر را شبی
به حجله خیال می برم
پرنده های عاشقی
ندیده ای کشیده پر
میان باغ عاشقانه ها
چو سر کشیده اند
تو را به جشن زنده رود
با ترانه می برم
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒دری به زمســتان باز کن،
تا ســپیدی برفها،
به ما امید زنده ماندن بدهد.
ما گرما نمیخواهیم
ما امید میخواهیم.
#احمدرضا_احمدی
#درودخوبان🌹
#شروع_هفتتون_قشنگ...❤️
چگونه در خیال خود
تورا به دوش می برم
خیال سبز تازه را
نهاده در کنار واژه هایِ
شعرهایِ تازه ی سپید خود
ز گل فروش می خرم گلی
غمم مباد زان ترانه که
غزل فروش بود ودوش
به گوش من به خنده گفت
کسی که طالب است را
به بارفروش می برم
منش به طعنه گفته ام
که هر چه می شود بگو
عروس شعر را شبی
به حجله خیال می برم
پرنده های عاشقی
ندیده ای کشیده پر
میان باغ عاشقانه ها
چو سر کشیده اند
تو را به جشن زنده رود
با ترانه می برم
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒دری به زمســتان باز کن،
تا ســپیدی برفها،
به ما امید زنده ماندن بدهد.
ما گرما نمیخواهیم
ما امید میخواهیم.
#احمدرضا_احمدی
#درودخوبان🌹
#شروع_هفتتون_قشنگ...❤️
#احمدرضا_احمدی از دنیا رفت
🔹احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده در ۸۳ سالگی از دنیا رفت.
🔹از آثار او در حوزه شعر میتوان به «دفترهای واپسین»، «دفترهای سالخوردگی»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» و «روزی برای تو خواهم گفت» اشاره کرد.
روحش شاد و یادش گرامی🥀❤️
مقدمات مرگ آماده میشود،
اما من نمیمیرم
چشم انداز از اندوه پیر میشود
آواز های دردناک در شب
از چشمان من به زمین میریزد
و در صبح نام اشک میگیرد.
#احمدرضا_احمدی🍃
ك
🔹احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده در ۸۳ سالگی از دنیا رفت.
🔹از آثار او در حوزه شعر میتوان به «دفترهای واپسین»، «دفترهای سالخوردگی»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» و «روزی برای تو خواهم گفت» اشاره کرد.
روحش شاد و یادش گرامی🥀❤️
مقدمات مرگ آماده میشود،
اما من نمیمیرم
چشم انداز از اندوه پیر میشود
آواز های دردناک در شب
از چشمان من به زمین میریزد
و در صبح نام اشک میگیرد.
#احمدرضا_احمدی🍃
ك