پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)
300 subscribers
31.9K photos
10.7K videos
7.34K files
8.92K links
پرنیان خیال با مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد.
Download Telegram
برای آدم های بیچاره دو راهِ خوب برای مردن هست :
یا در اثر بی اعتناییِ مطلقِ همنوعان در زمان صلح، یا در اثر شوقِ آدم کشیِ همین همنوعان در زمان جنگ!

#لویی_فردینان_سلین
#سفر_به_انتهای_شب 📚
برای آدم های بیچاره دو راهِ خوب برای مردن هست :
یا در اثر بی اعتناییِ مطلقِ همنوعان در زمان صلح، یا در اثر شوقِ آدم کشیِ همین همنوعان در زمان جنگ!

#لویی_فردینان_سلین
#سفر_به_انتهای_شب 📚
سرکوب آفتابه دزدها در همه ی کشورها صورت می‌گیرد،
آن هم با شدت عمل،
نه فقط به عنوان وسیله ی دفاعی اجتماع،
بلکه عمدتا به عنوان گوشزدی جدی به همه ی بدبخت ها که سر جای خودشان بنشینند.

#سفر_به_انتهای_شب 📚
#لویی_فردینان_سلین
هرگز نمی‌شود آنطور که باید و شاید به کلمات اعتماد کرد.
ظاهری بی آزار دارند. ابدا
به نظر نمیرسد که ممکن است خطرناک باشند.

بیشتر
به باد هوا شباهت دارند به صداهای کوچک دهن،
نه شورند و نه بی نمک، و
به محض اینکه از دهن بیرون می‌آیند از راه گوش به وسیله توده نرم و خاکستری مخ، درک می‌شوند.

هیچ‌کس
به کلمات خودش شک ندارد و مصیبت از همین‌جا شروع می‌شود.
📒
#سفر_به_انتهای_شب
#لویی_فردینان_سلین

✍️🌺درود صبحتان بخیر و با شادی روزتان فرحبخش.برای زخمهای تازه جهان از جنگ و بی عدالتی ،ترور و این شوق به خون ریزی جز افسوس بر زبان نمی آید. به آنچه نمی اندیشند سعادت  وصلح وارامش برای زخم خوردگان است ومست از خون وخون ریزی هریک جنایت خود را به رخ می کشند چه سقوطی دارد انسانیت  وچه شکافی است در این دره ی افکار فقط می شود گفت متاسفم
🖋️🌿صبح دم از شوق تو پر می کشم
گوشه ی این باغ چه سر می کشم
در نگهت مهر و
به لب خنده است
من هم از این  خنده سپر می کشم
🖋️🌿صبح شکر ریز و غزل یار ماست
عشق  چنان بین که خریدار ماست
دولت شادی چه بر آید امید 
همدم هر لحظه ی افکار ماست

🖋️🌿
به رود شعرت سپرده ام
در بی زمانی واژه های الکن
وبی نوایی نای های بریده
به یاد بیاور
که ما فصل مشترک باد بودیم
در خزانی
که کلاه از سر برمی داشت
و با سماجت خواب
بر پلکهای
شب
فرود می آمدیم
وتو مخاطب همه ی شعرهای من بودی

🖋️🌿دستانشان نشانی از مهربانی نداشت
وبر پینه ی پیشانی هزار چین
به آهنگی دیگر سخن می گفتند
و چون زهر می نوشیدند
سخن تلخ را
امید را سر می بریدند
و گرداد گرد کوچه ها
فنس می کشیدند
در تقسیم راه عبور
و خون می نوشیدند
هر یک  در خود بمبی بودند
که در ساعت مرگ منفجر می شدند
تا گلوگاه صبح را ببندند
دوباره در شتابی بازگشته بودند
از غار خویش
ویرنمی تابیدند سپیده دمان را
که خوی تاریکی
  با خونشان عجین بود
از بامیان می آمدند حرامیان
ودر غزنه 
به اسیری می بردند
کودکان وزنان را
سلطان محمود کوک شده بود
وایاز سر برداشته بود
از کوهه ی زین
وتن مجروهشان را نمی شست آفتاب
چه رجعتی در این تناسخ اضداد
وچه طوقی بز گردنشان بود
چه خوابهای جهان آشفته است
     
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒برای آدم های بیچاره دو راه خوب برای مردن هست، یا در اثر بی اعتنایی مطلق همنوعان در زمان صلح، یا در اثر شوق آدمکشی همین همنوعان در زمان جنگ.

📚
#سفر_به_انتهای_شب
#لویی_فردینان_سلین
ترجمه: #فرهاد_غبرائی