کشیش ها چی ؟ مگر زندگی کشیش ها بد است ؟ البته که نه .منتها وکیل ها دماغشان چاق تر است.خلق خدا را می اندازند جان هم ، آن وقت برایشان لایحه تنظیم می کنند و روز روشن جلو چشم عالم و آدم جیب شان را می زنند.قانون را وضع کرده اند برای این ها.فایده قانون این است که جیب وکلای عدلیه پر می شود و سیور و سات شان به راه بیفتد.وگرنه قانون چه دردی از ما دوا می کند.
#پا_برهنه_ها
#زاهاریا_استانکو
#ترجمه_احمد_شاملو
#پا_برهنه_ها
#زاهاریا_استانکو
#ترجمه_احمد_شاملو
Forwarded from Zhiuka
اربابها ملیت خاصی ندارند؛
نه اخلاق میشناسند، نه قانون
همینقدر که ارباب هستند
برای آنها کافیست
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شکل
پدر ما را در میآورند!
#زاهاریا_استانکو🌸🌾🌸
نه اخلاق میشناسند، نه قانون
همینقدر که ارباب هستند
برای آنها کافیست
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شکل
پدر ما را در میآورند!
#زاهاریا_استانکو🌸🌾🌸
Arash:
بهتر زندگی کردن! بله این چیزی است که ما آدم ها مدام در آرزوی آن هستیم.و اصلا بهش نمی رسیم.فقط اعیان ها و آقا فکلی ها هستند که زندگی حسابی می کنند.مردم هم لال مانی گرفته اند و هر جور فشاری را تحمل می کنند.منتها فکر می کنند دست آخر یک ناجی به دنیا می آید.
پا برهنه ها
#زاهاریا_استانکو
بهتر زندگی کردن! بله این چیزی است که ما آدم ها مدام در آرزوی آن هستیم.و اصلا بهش نمی رسیم.فقط اعیان ها و آقا فکلی ها هستند که زندگی حسابی می کنند.مردم هم لال مانی گرفته اند و هر جور فشاری را تحمل می کنند.منتها فکر می کنند دست آخر یک ناجی به دنیا می آید.
پا برهنه ها
#زاهاریا_استانکو
Forwarded from 𝓑𝓮𝓱𝓷𝓪𝔃
اربابها ملیت خاصی ندارند
نه اخلاق میشناسند ،
نه قانون .
همینقدر که ارباب هستند
برای آنها کافیست.
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شکل
پدر ما را در میآورند..
#زاهاریا_استانکو
نه اخلاق میشناسند ،
نه قانون .
همینقدر که ارباب هستند
برای آنها کافیست.
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شکل
پدر ما را در میآورند..
#زاهاریا_استانکو
Forwarded from Book Crossing
📢کدام شاعران مشهور ایرانی، داستان هم نوشتند؟ / بخش نخست
◀#نیما_یوشیج
پدر شعر نو، اولین مجموعه داستانش را در سال ۱٣۵۰ چاپ کرد؛ کتابی با عنوان «#کندوهای_شکسته»[...چند]سال پیش هم داستان هایی از او با عنوان «#نیمای_داستان» از سوی نشر مروارید منتشر شد اما واقعیت ماجرا این است که خود نیما هم گویا علاقه چندانی به بعضی داستان هایش نداشته. دو فصل از رمان هایی با عنوان «#آیدین» و «#حسن_وزیر_غزنه» را که در نشریات سال های ۱٣۰۵ منتشر کرده بود، یا گم کرد یا سوزاند! اما مهمترین داستانش را «#مرقد_آقا» می دانند. نیما این داستان را در سال ۱٣۰٩ نوشته که ماجرای آن در یکی از روستاهای شمال کشور می گذرد. مضمون آن هم مقابله سنت و مدرنیسم است.
چندداستان دیگر تمثیلی هم از نیما موجود است اما [...] حتی برای خودش شعر هم چندان جدی نبوده و امروز برای ما هم نیست. او هنگام بازگشت به زادگاهش، سرما خورد و ذات الریه گرفت و پس از مدت کوتاهی در دی ماه ۱٣٣٨ درگذشت.
◀#احمد_شاملو
کتاب های متعددی به فارسی ترجمه کرده؛ ازجمله رمان های معروف «#پابرهنه_ها» نوشته #زاهاریا_استانکو یا «#دُن_آرام» اثر #میخائیل_شولوخوف. داستان هایی نیز به فارسی برگردانده که همچنان مورد علاقه اهالی ادبیات است؛ داستان هایی مثل «#دماغ» اثر #ریونوسکه_آکوتاگاوا و شازده کوچولوی #اگزوپری. البته شاملو این داستان را به اسم «#مسافر_کوچولو» ترجمه کرد و ترجمه ابوالحسن نجفی (همان شازده کوچولو) امروز مقبول تر است. او تحقیقات ارزشمندی درزمینه فرهنگ و آداب رسوم عامه هم انجام داده که بخشی از آنها تحت عنوان «#کتاب_کوچه» به چاپ رسیده اما از تمام اینها که بگذریم داستان هایی که نوشته زیاد نیستند؛ یکی «#خیمه_گُر_گرفته_شب» است (۱٣٣۴) و دیگری کتاب «#درها_و_دیوار_بزرگ_چین» (۱٣۵٢). داستان های شاملو بیشتر حالت قصه یا حکایت دارند و در آنها کاملا تحت تاثیر #کافکا و #هدایت است اما همه می دانیم «الف. صبح» که بعدها به نام «الف. بامداد» تغییر نام داد، بسیار مشهورتر از شاملوی قصه نویس است.
◀#مهدی_اخوان_ثالث
در سال ۱٣٣۵ بود که با چاپ «#زمستان» (نخستین شعر نیمایی اش) به شهرت رسید. او از جمله شاعرانی است که روزگار را بیشتر به تدریس گذراند؛ از معلمی در روستاها بگیر تا دبیری در پایتخت و بعد هم تدریس در دانشگاه.
در کار دوبله فیلم های مستند هم مدتی فعالیت داشت. مقالات و نقدهای ادبی اش هم زبانزد است[...] او مجموعه داستانی دارد با عنوان «مرد جن زده» که شامل ۴ داستان کوتاه است. اخوان این مجموعه را در سال ۱٣۵۴ به چاپ رساند. داستانی هم با نام «#درخت_پیر_و_جنگل» دارد که در سال ۱٣۵۵ منتشر کرد و برای نوجوانان است. اخوان در داستان هایش از همان زبانی بهره می برد که ویژگی زبانی آثار شاعرانه اش است؛ نوعی زبان کهن.
◀#فروغ_فرخزاد
سال ۱٣٣۰ تا ۱٣٣۶، در ۱٧سالگی مجموعه شعر «#اسیر» را به چاپ رساند، در ٢۱سالگی «#دیوار» را و در ٢٣سالگی، «#عصیان». این مجموعه ها موجب شد نقدهای فراوانی علیه او مطرح کنند اما فروغ، شهرتش را نیز مدیون همین اشعار است.
همزمان با چاپ دفتر شعر «#عصیان»، داستان های کوتاهی هم نوشت که در تمامشان می توان رد پای شاعر «عصیان» را دید. او در این داستان ها همان انسان بی پروا و عصیانگری است که در دفترهای شعر آغازینش نشان می دهد.
تا اینجا ما با «فروغ»ی شاعر و داستان نویس مواجه هستیم اما پس از آن بیشتر بر شعر تمرکز کرد تا اینکه در سال ۱٣۴٣، «#تولدی_دیگر» را منتشر کرد[...] پس از آن هم مجموعه «#ایمان_بیاوریم_به_آغاز_فصل_سرد» را به چاپ رساند تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.
◀#طاهره_صفارزاده
ترجمه دو زبانه (فارسی و انگلیسی) خانم صفارزاده از قرآن، یکی از آثار ماندگار این بانوی فقید است[...] که باعنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شناخته و تقدیر شد.
صفارزاده پیش از آن، به عنوان شاعر و مترجم و استاد دانشگاه در حوزه زبان و ادبیات انگلیسی مطرح بود. جالب است اولین کار ادبی طاهره صفارزاده چاپ مجموعه داستانی بوده با عنوان «#پیوندهای_تلخ» که آن را در سال ۱٣۴۰ به چاپ رساند؛ کاری که برای صفارزاده شهرت یک داستان نویس را به همراه نداشت اما یک سال بعد، نخستین دفتر شعرش (#رهگذ_مهتاب) توجه منتقدان را برانگیخت.
در سال های بعدی هم «#طنین_در_دلتا»، «#سد_و_بازون» و «#سفر_پنجم»، شهرت او را به عنوان شاعری پیش رو به تثبیت رساند. اشعار صفارزاده بعدها آراء و عقایدی دینی به خود گرفت که نتیجه آن، دفترهای شعر «#بیعت_با_بیداری»، «#مردان_منحنی» و «#دیدار_با_صبح» است.
ادامه دارد...
@BoookCrossing
◀#نیما_یوشیج
پدر شعر نو، اولین مجموعه داستانش را در سال ۱٣۵۰ چاپ کرد؛ کتابی با عنوان «#کندوهای_شکسته»[...چند]سال پیش هم داستان هایی از او با عنوان «#نیمای_داستان» از سوی نشر مروارید منتشر شد اما واقعیت ماجرا این است که خود نیما هم گویا علاقه چندانی به بعضی داستان هایش نداشته. دو فصل از رمان هایی با عنوان «#آیدین» و «#حسن_وزیر_غزنه» را که در نشریات سال های ۱٣۰۵ منتشر کرده بود، یا گم کرد یا سوزاند! اما مهمترین داستانش را «#مرقد_آقا» می دانند. نیما این داستان را در سال ۱٣۰٩ نوشته که ماجرای آن در یکی از روستاهای شمال کشور می گذرد. مضمون آن هم مقابله سنت و مدرنیسم است.
چندداستان دیگر تمثیلی هم از نیما موجود است اما [...] حتی برای خودش شعر هم چندان جدی نبوده و امروز برای ما هم نیست. او هنگام بازگشت به زادگاهش، سرما خورد و ذات الریه گرفت و پس از مدت کوتاهی در دی ماه ۱٣٣٨ درگذشت.
◀#احمد_شاملو
کتاب های متعددی به فارسی ترجمه کرده؛ ازجمله رمان های معروف «#پابرهنه_ها» نوشته #زاهاریا_استانکو یا «#دُن_آرام» اثر #میخائیل_شولوخوف. داستان هایی نیز به فارسی برگردانده که همچنان مورد علاقه اهالی ادبیات است؛ داستان هایی مثل «#دماغ» اثر #ریونوسکه_آکوتاگاوا و شازده کوچولوی #اگزوپری. البته شاملو این داستان را به اسم «#مسافر_کوچولو» ترجمه کرد و ترجمه ابوالحسن نجفی (همان شازده کوچولو) امروز مقبول تر است. او تحقیقات ارزشمندی درزمینه فرهنگ و آداب رسوم عامه هم انجام داده که بخشی از آنها تحت عنوان «#کتاب_کوچه» به چاپ رسیده اما از تمام اینها که بگذریم داستان هایی که نوشته زیاد نیستند؛ یکی «#خیمه_گُر_گرفته_شب» است (۱٣٣۴) و دیگری کتاب «#درها_و_دیوار_بزرگ_چین» (۱٣۵٢). داستان های شاملو بیشتر حالت قصه یا حکایت دارند و در آنها کاملا تحت تاثیر #کافکا و #هدایت است اما همه می دانیم «الف. صبح» که بعدها به نام «الف. بامداد» تغییر نام داد، بسیار مشهورتر از شاملوی قصه نویس است.
◀#مهدی_اخوان_ثالث
در سال ۱٣٣۵ بود که با چاپ «#زمستان» (نخستین شعر نیمایی اش) به شهرت رسید. او از جمله شاعرانی است که روزگار را بیشتر به تدریس گذراند؛ از معلمی در روستاها بگیر تا دبیری در پایتخت و بعد هم تدریس در دانشگاه.
در کار دوبله فیلم های مستند هم مدتی فعالیت داشت. مقالات و نقدهای ادبی اش هم زبانزد است[...] او مجموعه داستانی دارد با عنوان «مرد جن زده» که شامل ۴ داستان کوتاه است. اخوان این مجموعه را در سال ۱٣۵۴ به چاپ رساند. داستانی هم با نام «#درخت_پیر_و_جنگل» دارد که در سال ۱٣۵۵ منتشر کرد و برای نوجوانان است. اخوان در داستان هایش از همان زبانی بهره می برد که ویژگی زبانی آثار شاعرانه اش است؛ نوعی زبان کهن.
◀#فروغ_فرخزاد
سال ۱٣٣۰ تا ۱٣٣۶، در ۱٧سالگی مجموعه شعر «#اسیر» را به چاپ رساند، در ٢۱سالگی «#دیوار» را و در ٢٣سالگی، «#عصیان». این مجموعه ها موجب شد نقدهای فراوانی علیه او مطرح کنند اما فروغ، شهرتش را نیز مدیون همین اشعار است.
همزمان با چاپ دفتر شعر «#عصیان»، داستان های کوتاهی هم نوشت که در تمامشان می توان رد پای شاعر «عصیان» را دید. او در این داستان ها همان انسان بی پروا و عصیانگری است که در دفترهای شعر آغازینش نشان می دهد.
تا اینجا ما با «فروغ»ی شاعر و داستان نویس مواجه هستیم اما پس از آن بیشتر بر شعر تمرکز کرد تا اینکه در سال ۱٣۴٣، «#تولدی_دیگر» را منتشر کرد[...] پس از آن هم مجموعه «#ایمان_بیاوریم_به_آغاز_فصل_سرد» را به چاپ رساند تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت کند.
◀#طاهره_صفارزاده
ترجمه دو زبانه (فارسی و انگلیسی) خانم صفارزاده از قرآن، یکی از آثار ماندگار این بانوی فقید است[...] که باعنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شناخته و تقدیر شد.
صفارزاده پیش از آن، به عنوان شاعر و مترجم و استاد دانشگاه در حوزه زبان و ادبیات انگلیسی مطرح بود. جالب است اولین کار ادبی طاهره صفارزاده چاپ مجموعه داستانی بوده با عنوان «#پیوندهای_تلخ» که آن را در سال ۱٣۴۰ به چاپ رساند؛ کاری که برای صفارزاده شهرت یک داستان نویس را به همراه نداشت اما یک سال بعد، نخستین دفتر شعرش (#رهگذ_مهتاب) توجه منتقدان را برانگیخت.
در سال های بعدی هم «#طنین_در_دلتا»، «#سد_و_بازون» و «#سفر_پنجم»، شهرت او را به عنوان شاعری پیش رو به تثبیت رساند. اشعار صفارزاده بعدها آراء و عقایدی دینی به خود گرفت که نتیجه آن، دفترهای شعر «#بیعت_با_بیداری»، «#مردان_منحنی» و «#دیدار_با_صبح» است.
ادامه دارد...
@BoookCrossing
اربابها ملیت خاصی ندارند؛
نه اخلاق میشناسند،نه قانون
همینقدر ڪه ارباب هستند
برای آنها ڪافیست
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شڪل
پدر ما را در میآورند !
#زاهاریا_استانکو
@parnian_khyial
نه اخلاق میشناسند،نه قانون
همینقدر ڪه ارباب هستند
برای آنها ڪافیست
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شڪل
پدر ما را در میآورند !
#زاهاریا_استانکو
@parnian_khyial
آدم یکبار که بیشتر عمر نمی کند، یکبار هم بیشتر نمی میرد؛ خوب پس مرگ یکبار شیون هم یکبار!
جای آنکه بی حرف و بی صدا مثل خر زیر بار بترکیم، بگذار در حالی که داریم برای حق زندگی مان میجنگیم، بمیریم.
#زاهاریا_استانکو
پابرهنه ها
ترجمه #احمد_شاملو
جای آنکه بی حرف و بی صدا مثل خر زیر بار بترکیم، بگذار در حالی که داریم برای حق زندگی مان میجنگیم، بمیریم.
#زاهاریا_استانکو
پابرهنه ها
ترجمه #احمد_شاملو
اربابها ملیت خاصی ندارند؛
نه اخلاق میشناسند،نه قانون
همینقدر که ارباب هستند
برای آنها کافیست.
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شکل
پدر ما را در میآورند !
#زاهاریا_استانکو
نه اخلاق میشناسند،نه قانون
همینقدر که ارباب هستند
برای آنها کافیست.
اصلیتشان هر چه باشد
همهشان به یک شکل
پدر ما را در میآورند !
#زاهاریا_استانکو
بهتر زندگی کردن!
بله این چیزی است که ما آدمها مدام در آرزوی آن هستیم و اصلا بهش نمیرسیم
،فقط اعیانها و آقا فُکُلیها هستند که زندگی حسابی میکنند
مردم هم لال مانی گرفتهاند
و هر جور فشاری را تحمل میکنند منتها فکر میکنند
دست آخر یک ناجی به دنیا میآید.
پابرهنهها /#زاهاریا_استانکو
بله این چیزی است که ما آدمها مدام در آرزوی آن هستیم و اصلا بهش نمیرسیم
،فقط اعیانها و آقا فُکُلیها هستند که زندگی حسابی میکنند
مردم هم لال مانی گرفتهاند
و هر جور فشاری را تحمل میکنند منتها فکر میکنند
دست آخر یک ناجی به دنیا میآید.
پابرهنهها /#زاهاریا_استانکو