Forwarded from اتچ بات
🔹کتاب #انقلاب_امید، اثری نوشته #اریک_فروم است، که نخستین بار در سال ۱۹۶۸ به چاپ رسید. این کتاب، درست مانند عنوانش، اثری روح بخش است و مسائل مهم و جذابی را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد: تعریف امید، معنای واقعی انسان بودن، و اقدامات مورد نیاز برای ترویج انسانیت در جامعه ای که به شکلی روزافزون، در باتلاق انزوا و عدم ارتباط فرو میرود. این اثر، مخاطبین را به چالش می کشد تا از میان دو راه پیش روی انسانیت، یکی را انتخاب کنند:
- اولین راه که به جامعه ای کاملا ماشینی شده می انجامد و فرد در آن، به ابزاری در خدمت ماشین ها تبدیل میشود...
- یا راه دوم، که مسیر انسانیت است و امیدواری...
🔹کتاب انقلاب امید، به دلیل نثر خردمندانه و تاثیرگذار فروم، درکی جدید از معنای انسانیت و امید را به مخاطبین میبخشد.
🔴 امیدوار بودن چیست؟
🔹امیدوار بودن این است که موضوع امید، شیئی نباشد، بلکه موضوع آن زندگی پرتر، زنده و سرشار بودن، رهایی از بیزاری و ملال دائمی _ یا _ اگر اصطلاح مذهبی بوار بریم _ #رستگاری؛ یا _ اگر اصطلاح سیاسی به کار بریم _ #انقلاب باشد. چنین چشم داشتی #امید است. اما اگر کیفیت امید، حالتی انفعالی یا کنش پذیر و ببینم چه میشود باشد، چنین کیفیتی امید نیست. حقیقت این است که، در چنین صورتی امید، به پوششی برای وادادن یا یک ایدئولوژی محض تبدیل میشود.
🔹 #کافکا، امید واداده و انفعالی یا کنش پذیر را در داستان #محاکمه، با زیبایی تمام توصیف کرده است:
"" مردی بطرف دری می آید که به بهشت (قانون) منتهی میشود، و از دربان اجازه ورود میخواهد. دربان میگوید، فعلا نمیتواند اجازه ورود بدهد. با آنکه دری که به بهشت (قانون) منتهی میشود باز است، مرد فکر میکند بهتر است تا صدور اجازه ورود در انتظار بماند. بدینسان، مرد مینشیند، و روزها و سالها انتظار می کشد. مرد مرتبا اجازه ورود می طلبد، اما همیشه به او پاسخ داده میشود که فعلا وقت دخول فرا نرسیده است. مرد، طی این سالهای طولانی، دربان را زیر نظر میگیرد و حتی با شپش های یقه خز دربان هم مانوس میشود. عاقبت مرد، پیر میشود و در آستانه مرگ قرار میگیرد، و برای نخستین بار این سوال را بر زبان می راند:
" چرا طی این سالهای طولانی، هیچکس جز من اجازه ورود و دخول به بهشت را نطلبیده است؟ "
- دربان پاسخ میدهد:
" هیچکس جز شما نمیتواند اجازه ورود تحصیل کند؛ راستش را بخواهید این در مخصوص شما درست شده بود، و من اکنون آنرا میبندم " "".
🔹پیرمرد، پیرتر از آن بود که قضایا را دریابد... آخرین حرف با قرطاس بازان یا بوروکرات هاست؛ و اگر بگویند نه، مرد اجازه ورود ندارد. اگر امید مرد، امیدی انفعالی و واداده نبود، اجازه ورود می یافت؛ و اگر شجاعت نشان میداد و بوروکراتها یا قرطاس بازان را هیچ می انگاشت، شجاعتش آزادی او را ارمغان می آورد و مرد را به سرزمین روشنایی راهبر میشد. بسیاری از مردم، همانند پیرمرد کافکا هستند. چنین مردمی امید می ورزند، اما این امید، امیدی نیست که انگیزه قلبی داشته باشد، و تا زمانی که بوروکراتها به آنها اجازه دخول نداده اند، انتظار می کشند و باز هم انتظار می کشند.
🔹این نوع امید انفعالی با کنش پذیر قرابت زیادی با نوعی امید کلی دارد که به احتمال میتوان آنرا امیدواری به زمان توصیف کرد. زمان و آینده، در عداد عوامل اصلی چنین امیدی قرار میگیرند. انتظار وقوع حادثه در زمان حال نیست، بلکه حادثه باید یک لحظه دیگر، یک روز دیگر... اتفاق بیفتد، و حتی در یک دنیای دیگر - زیرا چه بسا پوچ است اگر خیال کنیم امید در این دنیا نیز بارور میشود. پشت چنین باوری، بت پرستی آینده، تاریخ و اخلاف و آیندگان قرار دارد؛ که با انقلاب فرانسه و مردانی چون #روبسپیر، که آینده را چون بتی میپرستید آغاز میشود. #روبسپیر میگفت:
" من کاری نمیکنم، من شکیبا و بی مقاومت می مانم. زیرا من چیزی نیستم و ناتوانم؛ اما آینده، و فرا رسیدن زمان، آنچه را که من قادر به رسیدن به آن نیستم، بارور خواهد ساخت. پرستش آینده، که شکل دیگری در پرستش پیشرفت در طرز فکر بورژوازی امروز است، دقیقا به معنای بیزاری و دوری از امید است. بجای کاری که میکنم، یا آدمی که هستم، بت ها، آینده، و اخلاف، بدون آنکه من کاری انجام دهم، خود چیزی به بار خواهند آورد ".
- اولین راه که به جامعه ای کاملا ماشینی شده می انجامد و فرد در آن، به ابزاری در خدمت ماشین ها تبدیل میشود...
- یا راه دوم، که مسیر انسانیت است و امیدواری...
🔹کتاب انقلاب امید، به دلیل نثر خردمندانه و تاثیرگذار فروم، درکی جدید از معنای انسانیت و امید را به مخاطبین میبخشد.
🔴 امیدوار بودن چیست؟
🔹امیدوار بودن این است که موضوع امید، شیئی نباشد، بلکه موضوع آن زندگی پرتر، زنده و سرشار بودن، رهایی از بیزاری و ملال دائمی _ یا _ اگر اصطلاح مذهبی بوار بریم _ #رستگاری؛ یا _ اگر اصطلاح سیاسی به کار بریم _ #انقلاب باشد. چنین چشم داشتی #امید است. اما اگر کیفیت امید، حالتی انفعالی یا کنش پذیر و ببینم چه میشود باشد، چنین کیفیتی امید نیست. حقیقت این است که، در چنین صورتی امید، به پوششی برای وادادن یا یک ایدئولوژی محض تبدیل میشود.
🔹 #کافکا، امید واداده و انفعالی یا کنش پذیر را در داستان #محاکمه، با زیبایی تمام توصیف کرده است:
"" مردی بطرف دری می آید که به بهشت (قانون) منتهی میشود، و از دربان اجازه ورود میخواهد. دربان میگوید، فعلا نمیتواند اجازه ورود بدهد. با آنکه دری که به بهشت (قانون) منتهی میشود باز است، مرد فکر میکند بهتر است تا صدور اجازه ورود در انتظار بماند. بدینسان، مرد مینشیند، و روزها و سالها انتظار می کشد. مرد مرتبا اجازه ورود می طلبد، اما همیشه به او پاسخ داده میشود که فعلا وقت دخول فرا نرسیده است. مرد، طی این سالهای طولانی، دربان را زیر نظر میگیرد و حتی با شپش های یقه خز دربان هم مانوس میشود. عاقبت مرد، پیر میشود و در آستانه مرگ قرار میگیرد، و برای نخستین بار این سوال را بر زبان می راند:
" چرا طی این سالهای طولانی، هیچکس جز من اجازه ورود و دخول به بهشت را نطلبیده است؟ "
- دربان پاسخ میدهد:
" هیچکس جز شما نمیتواند اجازه ورود تحصیل کند؛ راستش را بخواهید این در مخصوص شما درست شده بود، و من اکنون آنرا میبندم " "".
🔹پیرمرد، پیرتر از آن بود که قضایا را دریابد... آخرین حرف با قرطاس بازان یا بوروکرات هاست؛ و اگر بگویند نه، مرد اجازه ورود ندارد. اگر امید مرد، امیدی انفعالی و واداده نبود، اجازه ورود می یافت؛ و اگر شجاعت نشان میداد و بوروکراتها یا قرطاس بازان را هیچ می انگاشت، شجاعتش آزادی او را ارمغان می آورد و مرد را به سرزمین روشنایی راهبر میشد. بسیاری از مردم، همانند پیرمرد کافکا هستند. چنین مردمی امید می ورزند، اما این امید، امیدی نیست که انگیزه قلبی داشته باشد، و تا زمانی که بوروکراتها به آنها اجازه دخول نداده اند، انتظار می کشند و باز هم انتظار می کشند.
🔹این نوع امید انفعالی با کنش پذیر قرابت زیادی با نوعی امید کلی دارد که به احتمال میتوان آنرا امیدواری به زمان توصیف کرد. زمان و آینده، در عداد عوامل اصلی چنین امیدی قرار میگیرند. انتظار وقوع حادثه در زمان حال نیست، بلکه حادثه باید یک لحظه دیگر، یک روز دیگر... اتفاق بیفتد، و حتی در یک دنیای دیگر - زیرا چه بسا پوچ است اگر خیال کنیم امید در این دنیا نیز بارور میشود. پشت چنین باوری، بت پرستی آینده، تاریخ و اخلاف و آیندگان قرار دارد؛ که با انقلاب فرانسه و مردانی چون #روبسپیر، که آینده را چون بتی میپرستید آغاز میشود. #روبسپیر میگفت:
" من کاری نمیکنم، من شکیبا و بی مقاومت می مانم. زیرا من چیزی نیستم و ناتوانم؛ اما آینده، و فرا رسیدن زمان، آنچه را که من قادر به رسیدن به آن نیستم، بارور خواهد ساخت. پرستش آینده، که شکل دیگری در پرستش پیشرفت در طرز فکر بورژوازی امروز است، دقیقا به معنای بیزاری و دوری از امید است. بجای کاری که میکنم، یا آدمی که هستم، بت ها، آینده، و اخلاف، بدون آنکه من کاری انجام دهم، خود چیزی به بار خواهند آورد ".
Telegram
attach 📎
Forwarded from پرنیان خیال ۲ #شعر سپیدکوتاه
✍🌺در تلاطم امواج موهای بلندش
بر شانه های شب
ظهور می کند
در رقصی آرام
در بازتاب مهتاب,
بر پیشانی سپیدش
نقش دلنشین لبخند ماه
تا شاعرانه شعر کند
باخنده اش
جهان پر آشوب را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
✍🌺غرق افکارت
از کتاب بیرون می زنی شب
تا باموسیقی خیال
در هم بیامیزی
افکارم را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
#س.پ.کو
شب به نیمه داستان رسیده ام
آنجا که تو می رسی
بر زورق خیال
ومن آنچنان غرق رویاها
که یادم می رود
باید با تو تمام کنم
داستان را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
#س.پ.کو
✔️🌺درود شبتان بخیر و سرشار از آرامش
باقطع زنجیر کرونا به سلامت خود وجامعه کمک کنیم
✍🌺کتاب دوست مهربان شماست
📗میخواستم به حقیقت برسم. میخواستم از این جهان سراسر دروغ بیرون بزنم. جهانی که در آن حقیقت را از زبان هیچکس نمیتوان شنید. تنهایی من از دیگران نبود، از خودم بود.
👤 #کافکا📚
بر شانه های شب
ظهور می کند
در رقصی آرام
در بازتاب مهتاب,
بر پیشانی سپیدش
نقش دلنشین لبخند ماه
تا شاعرانه شعر کند
باخنده اش
جهان پر آشوب را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
✍🌺غرق افکارت
از کتاب بیرون می زنی شب
تا باموسیقی خیال
در هم بیامیزی
افکارم را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
#س.پ.کو
شب به نیمه داستان رسیده ام
آنجا که تو می رسی
بر زورق خیال
ومن آنچنان غرق رویاها
که یادم می رود
باید با تو تمام کنم
داستان را
#ایرج_جمشیدی(بینا)
#س.پ.کو
✔️🌺درود شبتان بخیر و سرشار از آرامش
باقطع زنجیر کرونا به سلامت خود وجامعه کمک کنیم
✍🌺کتاب دوست مهربان شماست
📗میخواستم به حقیقت برسم. میخواستم از این جهان سراسر دروغ بیرون بزنم. جهانی که در آن حقیقت را از زبان هیچکس نمیتوان شنید. تنهایی من از دیگران نبود، از خودم بود.
👤 #کافکا📚
📗🌺انسان تقدیر خود را انتخاب نمیکند. تقدیر انسان را برمیگزیند. این پایهی جهانبینی درام یونانی است و معنای تراژدی -بنا به قول ارسطو- از بازی روزگار ناشی میشود، نه از نقطهضعف قهرمان، بلکه از صفات خوبش. میدانی میخواهم به کجا برسم؟ مردم نه با نقایص خود، بلکه با فضایل خود هرچه بیشتر به سوی تراژدی کشانده میشوند. اودیپوس رکس سوفوکلس یک مثال بارز است. اودیپوس نه به سبب کاهلی و حماقت، بلکه به علت شهامت و صداقت به سوی تراژدی کشانده میشود. بنابراین نتیجهی ناگزیر طنز تلخ یا همان بازی روزگار است
#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_مورکامی💧📚
#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_مورکامی💧📚
✍🌺درود صبحتان بخیر وشاد روزتان پر فروغ بالبخندی می توانید روزی شاد به خود ودیگران هدیه دهید آنکه لبخند می زند شاید موفق ترین نباشد ولی می تواند دارای درونی آرام باشد که به راحتی از طوفانها بگذرد
✍💐صبح است طلایه شادی باش
خورشید بشو مایه آبادی باش
لبخند بزن دمید صبح از چشمت
سرزنده وشاد پیک آزادی باش
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🖌🧚به صبح چون برسیدی
به یاد بیاور
ز ما وسختی راه
زما که در شب تاریک
دانگ خودرا
رقصیدیم
برلبه تیز شمشیرفراموشی
وسرخوشانه فرو رفتیم
چو برق تند شهابی
و از میان حبابی
قدبکشیدیم
به آن سوی تاریکی
به جاده نور
#ایرج_جمشیدی(بینا)
)
🖌🧚در هجوم تاریکی
امید شعله ای است
پاکشیده فروزان
خاموش نمی شود
حتی با مرگ امید
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🖌📗"مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمیکند. وقتی طوفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون طوفان گذاشت…"
#کافکا_در_ساحل
#هاروکی_موراکامی ✨
✍💐صبح است طلایه شادی باش
خورشید بشو مایه آبادی باش
لبخند بزن دمید صبح از چشمت
سرزنده وشاد پیک آزادی باش
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🖌🧚به صبح چون برسیدی
به یاد بیاور
ز ما وسختی راه
زما که در شب تاریک
دانگ خودرا
رقصیدیم
برلبه تیز شمشیرفراموشی
وسرخوشانه فرو رفتیم
چو برق تند شهابی
و از میان حبابی
قدبکشیدیم
به آن سوی تاریکی
به جاده نور
#ایرج_جمشیدی(بینا)
)
🖌🧚در هجوم تاریکی
امید شعله ای است
پاکشیده فروزان
خاموش نمی شود
حتی با مرگ امید
#ایرج_جمشیدی(بینا)
🖌📗"مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمیکند. وقتی طوفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی توفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون طوفان گذاشت…"
#کافکا_در_ساحل
#هاروکی_موراکامی ✨
@sokhan_nab53📚
✍بستن چشم هایت چیزی را تغییر نمی دهد. هیچ چیز فقط به خاطر این که تو آن چه را که دارد اتفاق می افتد نمی بینی، ناپدید نمی شود. در حقیقت بار دیگری که چشم هایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم این چنین است. چشم هایت را کاملا باز نگه دار. فقط یک ترسو چشم هایش را می بندد. بستن چشم هایت و گرفتن گوش هایت زمان را متوقف نمی کند.
#هاراکی_موراکامی
📒 #کافکا_در_ساحل
✍بستن چشم هایت چیزی را تغییر نمی دهد. هیچ چیز فقط به خاطر این که تو آن چه را که دارد اتفاق می افتد نمی بینی، ناپدید نمی شود. در حقیقت بار دیگری که چشم هایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم این چنین است. چشم هایت را کاملا باز نگه دار. فقط یک ترسو چشم هایش را می بندد. بستن چشم هایت و گرفتن گوش هایت زمان را متوقف نمی کند.
#هاراکی_موراکامی
📒 #کافکا_در_ساحل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای هر کسی، یه اسم توی زندگیش هست که تا ابد هر جایی اونو بشنوه، ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت!
یا از روی ذوق یا از روی حسرت یا از روی نفرت!
📚 #کافکا_در_کرانه
🖊 #هاروکی_موراکامی
یا از روی ذوق یا از روی حسرت یا از روی نفرت!
📚 #کافکا_در_کرانه
🖊 #هاروکی_موراکامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر كدام از ما، چيزی را كه برايش با ارزش بوده از دست میدهد.
موقعيتهای از دست رفته، احساساتی كه هرگز نمیتوانيم دوباره به دست بياوريم. اين بخشی از آن چيزی است كه معنیاش زنده بودن است.
اما درونِ سرمان اتاق كوچكی است كه آن خاطرات را در آن نگه میداريم. اتاقی شبيه قفسههای توی اين كتابخانه.
#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
موقعيتهای از دست رفته، احساساتی كه هرگز نمیتوانيم دوباره به دست بياوريم. اين بخشی از آن چيزی است كه معنیاش زنده بودن است.
اما درونِ سرمان اتاق كوچكی است كه آن خاطرات را در آن نگه میداريم. اتاقی شبيه قفسههای توی اين كتابخانه.
#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصور کنید یک روز صبح از خواب بیدار می شوید و می بینید به یک سوسک تبدیل شده اید و حتی نمی توانید به راحتی از پشت به روی شکم بغلتید! چه حسی خواهید داشت؟
ناباکوف می گوید: «اگرکسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیال پردازی حشره شناسانه بداند به او تبریک میگویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»
#ادبیات
#کافکا
#مسخ
#ژامه
ناباکوف می گوید: «اگرکسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیال پردازی حشره شناسانه بداند به او تبریک میگویم چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است.»
#ادبیات
#کافکا
#مسخ
#ژامه
✍️🌺درود پگاهتان دلنشین وروشن به افتاب عشق وشادی روزتان نیکو وکامیاب.روزی سرانجام افتاب حقیقت خواهد درخشید وپرده ها بالا خواهد رفت تا پشت پرده ی سیاستهای بکار گرفته در خاورمیانه وسیر تحولات ان روشن گردد.آن روز پاسخ بسیاری از سوالات مبهم داده خواهد شد و ونفش فراماسیونها ،ام آی سیکس وکا گ ب بهتر عیان خواهد شد.
🖋️🌿شب مهتاب و نخل خانه بیدار
چه بادی می وزد بر کاکل یار
گمانم فصل طوفانها رسیده
که دل می جوشد از آهنگ این بار
🖋️🌿صبح از گلوی پنجره
گله گله باد
بر نفس شب می ریخت
در شهوت مداوم بودن
وخیس عرقچین ستاره ها
از خواب برگشته بودم
تصویر تو، میان پرده ی،حریری
قد می کشید و می گریخت
در سایه روشن یک ملودرام خیال انگیز
وپشت بر من ایینه بود
دهن گشوده
تا ببلعد خیال خیست را
وچون گربه ای پنجه می کشید
بر ملاج خاطرات درهم خواب آلود
اه خفته های بی خیال
وآفتابی که برنمی آمد
از حجم اثیری یک انگشت
سرزده از ستیغ کوه
و جنونی که از بستر یک ابهام
در گلوی سینه سرخی فرو میرفت
واز پشت پنجره نوک می کوبید
وقتی که دکمه های پیراهنت را
باز می کردم
تا زخم های شب را
با حریر بوسه بپوشانم
کیش بر شطرنج خواب وبیداری
وهنوز هم رویاهایم صادق بودند
در گنگ یک خیال
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بستن چشمهايت چيزی را تغيير نمیدهد،
هيچچيز فقط بهخاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبينی ناپديد نمیشود.
در حقيقت بار ديگری كه چشمهايت را باز كنی، اوضاع حتی خيلی بدتر خواهد بود.
دنيايی كه ما در آن زندگی میكنيم اينچنين است.
چشمهايت را كاملاً باز نگه دار. فقط يك ترسو چشمهايش را میبندد.
بستن چشمهايت و گرفتن گوشهايت زمان را متوقف نمیكند.
کتاب 📕 #کافکا_در_کرانه
نوشته ✍🏻 #هاروكی_موراكامی
✍️پس از تحمل آن همه درد، کسی که به مقصد میرسد
دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود.
#هاکان_گوندای
✍️نظام دمکراتیک بجای اجبار باورها، دنبال تقلیل باورهاست
و بجای سرکوب افکار مردم
دنبال نفوذ در افکار اونهاست
🖋️🌿شب مهتاب و نخل خانه بیدار
چه بادی می وزد بر کاکل یار
گمانم فصل طوفانها رسیده
که دل می جوشد از آهنگ این بار
🖋️🌿صبح از گلوی پنجره
گله گله باد
بر نفس شب می ریخت
در شهوت مداوم بودن
وخیس عرقچین ستاره ها
از خواب برگشته بودم
تصویر تو، میان پرده ی،حریری
قد می کشید و می گریخت
در سایه روشن یک ملودرام خیال انگیز
وپشت بر من ایینه بود
دهن گشوده
تا ببلعد خیال خیست را
وچون گربه ای پنجه می کشید
بر ملاج خاطرات درهم خواب آلود
اه خفته های بی خیال
وآفتابی که برنمی آمد
از حجم اثیری یک انگشت
سرزده از ستیغ کوه
و جنونی که از بستر یک ابهام
در گلوی سینه سرخی فرو میرفت
واز پشت پنجره نوک می کوبید
وقتی که دکمه های پیراهنت را
باز می کردم
تا زخم های شب را
با حریر بوسه بپوشانم
کیش بر شطرنج خواب وبیداری
وهنوز هم رویاهایم صادق بودند
در گنگ یک خیال
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بستن چشمهايت چيزی را تغيير نمیدهد،
هيچچيز فقط بهخاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبينی ناپديد نمیشود.
در حقيقت بار ديگری كه چشمهايت را باز كنی، اوضاع حتی خيلی بدتر خواهد بود.
دنيايی كه ما در آن زندگی میكنيم اينچنين است.
چشمهايت را كاملاً باز نگه دار. فقط يك ترسو چشمهايش را میبندد.
بستن چشمهايت و گرفتن گوشهايت زمان را متوقف نمیكند.
کتاب 📕 #کافکا_در_کرانه
نوشته ✍🏻 #هاروكی_موراكامی
✍️پس از تحمل آن همه درد، کسی که به مقصد میرسد
دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود.
#هاکان_گوندای
✍️نظام دمکراتیک بجای اجبار باورها، دنبال تقلیل باورهاست
و بجای سرکوب افکار مردم
دنبال نفوذ در افکار اونهاست
✍️🌺درود پگاهتان دلنشین وروشن به افتاب عشق وشادی روزتان نیکو وکامیاب.روزی سرانجام افتاب حقیقت خواهد درخشید وپرده ها بالا خواهد رفت تا پشت پرده ی سیاستهای بکار گرفته در خاورمیانه،حمله ی حماس ونسل کشی فلسطینیان درغزه وسیر تحولات ان روشن گردد.آن روز پاسخ بسیاری از سوالات مبهم داده خواهد شد و ونفش فراماسیونها ،ام آی سیکس وکا گ ب بهتر عیان خواهد شد.یک خاورمیانه ی نا ارام بهشت کارتل های اسلحه است وجبهه ی جدیدی به نفع پوتین
🖋️🌿شب مهتاب و نخل خانه بیدار
چه بادی می وزد بر کاکل یار
گمانم فصل طوفانها رسیده
که دل می جوشد از آهنگ این بار
🖋️🌿صبح از گلوی پنجره
گله گله باد
بر نفس شب می ریخت
در شهوت مداوم بودن
وخیس عرقچین ستاره ها
از خواب برگشته بودم
تصویر تو، میانْ پرده ی،حریری
قد می کشید و می گریخت
در سایه روشن یک ملودرام خیال انگیز
وپشت بر من ایینه
دهن گشوده
تا ببلعد خیال خیست را
وچون گربه ای پنجه می کشید
بر ملاج خاطرات درهم خواب آلود
اه خفته های بی خیال
وآفتابی که برنمی آمد
از حجم اثیری یک انگشت
سرزده از ستیغ کوه
و جنونی که از بستر یک ابهام
در گلوی سینه سرخی فرو میرفت
واز پشت پنجره نوک می کوبید
وقتی که دکمه های پیراهنت را
باز می کردم
تا زخم های شب را
با حریر بوسه بپوشانم
کیش بر شطرنج خواب وبیداری
وهنوز هم رویاهایم صادق بودند
در گنگ یک خیال
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بستن چشمهايت چيزی را تغيير نمیدهد،
هيچچيز فقط بهخاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبينی ناپديد نمیشود.
در حقيقت بار ديگری كه چشمهايت را باز كنی، اوضاع حتی خيلی بدتر خواهد بود.
دنيايی كه ما در آن زندگی میكنيم اينچنين است.
چشمهايت را كاملاً باز نگه دار. فقط يك ترسو چشمهايش را میبندد.
بستن چشمهايت و گرفتن گوشهايت زمان را متوقف نمیكند.
کتاب 📕 #کافکا_در_کرانه
نوشته ✍🏻 #هاروكی_موراكامی
✍️پس از تحمل آن همه درد، کسی که به مقصد میرسد
دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود.
#هاکان_گوندای
✍️نظام دمکراتیک بجای اجبار باورها، دنبال تقلیل باورهاست
و بجای سرکوب افکار مردم
دنبال نفوذ در افکار اونهاست
🖋️🌿شب مهتاب و نخل خانه بیدار
چه بادی می وزد بر کاکل یار
گمانم فصل طوفانها رسیده
که دل می جوشد از آهنگ این بار
🖋️🌿صبح از گلوی پنجره
گله گله باد
بر نفس شب می ریخت
در شهوت مداوم بودن
وخیس عرقچین ستاره ها
از خواب برگشته بودم
تصویر تو، میانْ پرده ی،حریری
قد می کشید و می گریخت
در سایه روشن یک ملودرام خیال انگیز
وپشت بر من ایینه
دهن گشوده
تا ببلعد خیال خیست را
وچون گربه ای پنجه می کشید
بر ملاج خاطرات درهم خواب آلود
اه خفته های بی خیال
وآفتابی که برنمی آمد
از حجم اثیری یک انگشت
سرزده از ستیغ کوه
و جنونی که از بستر یک ابهام
در گلوی سینه سرخی فرو میرفت
واز پشت پنجره نوک می کوبید
وقتی که دکمه های پیراهنت را
باز می کردم
تا زخم های شب را
با حریر بوسه بپوشانم
کیش بر شطرنج خواب وبیداری
وهنوز هم رویاهایم صادق بودند
در گنگ یک خیال
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بستن چشمهايت چيزی را تغيير نمیدهد،
هيچچيز فقط بهخاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق میافتد نمیبينی ناپديد نمیشود.
در حقيقت بار ديگری كه چشمهايت را باز كنی، اوضاع حتی خيلی بدتر خواهد بود.
دنيايی كه ما در آن زندگی میكنيم اينچنين است.
چشمهايت را كاملاً باز نگه دار. فقط يك ترسو چشمهايش را میبندد.
بستن چشمهايت و گرفتن گوشهايت زمان را متوقف نمیكند.
کتاب 📕 #کافکا_در_کرانه
نوشته ✍🏻 #هاروكی_موراكامی
✍️پس از تحمل آن همه درد، کسی که به مقصد میرسد
دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود.
#هاکان_گوندای
✍️نظام دمکراتیک بجای اجبار باورها، دنبال تقلیل باورهاست
و بجای سرکوب افکار مردم
دنبال نفوذ در افکار اونهاست