نیازستان
1.55K subscribers
793 photos
107 videos
132 files
237 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یادداشت_های_پریشانی
#ما_و_روایت بخش اول #تولد_یک_روایت

بس فسانه ی عشق تو خواندم به جان
تو مرا کافسانه گشتستم بخوان

اول از خود کلمه ی روایت بگویم که از «روی» است. درست است که نوشته اند روی و روایة یعنی نقل کردن حدیثی یا شعری و.. اما این کلمه معانی مختلفی را نشان میدهد
تابیدن به معنای بافتن و فتیله و محکم کردن و بستن یا حتا سیراب و سیر کردن و رویه معنای روش و فکر و.. هم دارد
در یادداشت پیش رو این معانی را باید در ذهن داشت
اگر همه چیز کلمه بوده است و باشد که هست و انسان کلمة الله. پس هر انسانی نهایتا یک روایت خواهد بود. حال برخی روایتی یک کلمه ای اند و برخی عبارت و برخی جمله و.. برخی متنی حجیم اما بی سر و ته و برخی متنی موجز و برخی متنی چند لایه و..
اما این روایت چگونه پدید می آید؟
همانگونه که کتابها از دل کتابها پدید می آیند روایت ها و ما انسانها نیز محصول روایات متعدد دیگریم. هم کلمات و عبارات و جملاتی که بصورتی صامد تکرار میشوند و هم عبارات و جملات ترکیبی و...گاه واژه ای و عبارتی نوین که سابقه نداشته است
هر چه انسان بیشتر خوانده باشد و فهمیده باشد و آن خوانده ها را از آن خود کرده باشد روایت پدید آمده اش پربار تر و پیچیده تر خواهد بود.اگر مثلا حافظ یا مولانا پیچیده و تو‌در تو هستند به این سبب است که ایشان بسیار بسیار قاری و حافظ بوده اند.
چنین انسانهایی دیگران و روایت‌هایشان را بسیار خوانده اند و این دیگران بطور خلاصه همان جهان است.
وقتی روایات دیگر در وجود قاری سرریز میشود کم کم روایتی دیگر شکل میگیرد و بعدا ثبت میشود و دیگران می خوانندش. و دیگران او را روایتی تک کلمه ای خواهند یافت یا پرگو، روایتی تکراری تا ترکیبی و...روایتی عجیب که باید بارها و بارها خواند.
اگر به ماندگاران علم و هنر و تفکر و.. تاریخ انسان نگاهی بیندازیم در واقع با صفی از روایات روبرو شده ایم. از زرتشت تا افلاطون و عیسی و محمد و مولانا به نظر من چیزی جز روایت نیستند که باید خوانده و فهمیده شوند تا ما به گفته ی بوسعید ابوالخیر بشویم روایت نویس یا کسی که روایتی شود و دیگران بنویسندش..
اما در شکل گیری روایت نو نکته ای بسیار ظریف وجود دارد. روایت نو پس از غوطه ها خوردن در روایات گذشته و ممزوج ایشان شدن از جایی شکل میگیرد که یک گریز اتفاق می افتد‌.
یک نقطه ای در آفریدن اثر هنری وجود دارد که من #نقطه_ی_گریز می نامم.
#زمان_جایی وجود دارد که کره ی زمین پدید آمده ی تو، بر چنبره ای که کرات دیگر برایش تعریف کرده اند و مدتها و مدتها چرخیده ای و چرخانده اندت و ... #خروج میکند.
روایت تو آنقدر به هم تابیده ،بافته شده،در هم تنیده، راه رفته،فکر شده، سیراب شدن و..که از جایی به بعد جبرا خروج میکند بر هرآنچه پیشتر بوده .هدف این خروج به گمان من #تشخص است. یعنی از این منظومه تو بیرون میروی تا نقطه ای را برای بودنی نو پیدا کنی. البته که این نقطه نقطه_مدار است. و همین است که کار را سخت میکند. تولد یک ستاره و نشستن اش در یک مدار جدید بسیار بسیار سخت است زیرا تو باید جایی بایستی که ربطی معقول با هزاران #کره_روایت دیگر داشته باشی و بمانی و بچرخی و مسیری نشان دهی.
برای بسیاری از روایات جدید ،به هزاران دلیل چنین اتفاقی (تولد یک روایت) صورت نمی گیرد. مثلا این روایت آن قدرها که باید بار نگرفته ، این روایت فقط در خودش محدود است و طبعا نمی تواند مناسبتی با روایات دیگر داشته باشد، این روایت برای خروج عجله کرده است و.. این است که جهان ما پر است روایاتی مانند شهاب سنگها زیبا اما نه پایا ، و البته روایات تکراری و بی سر و ته و... نهایتا ناماندگار..
بگذارید مثالی بیاورم؛ از نظر من محمد یک کلان روایت است. او سالها و سالها جستجو کرده و انواع سختی ها را در راهی که رفته چشیده و خویش را پربار کرده تا در یک لحظه ی خاص رسیده به مقام #قرائت. فرمان اقرأ بیان امری است که تو میتوانی بخوانی و اگر محمد می گوید نمی توانم منظورش مطلبی نیست که به گمان تقلیل گرایان جبراییل به خط بی نقطه و اعراب عربی جلویش گرفته احتمالا او حیرت کرده ، بسیار هم ترسیده ، کار را بسیار بزرگ‌ یافته که می خواهد فرار کند از این بار شگفت. همین است که درباره ی نخستین روز یا شب وحی سخن از تکرار وحی و مشاهده ی چند باره ی جبراییل می شود تا به او بگوید این #نقطه_ی_گریز تست و آغاز تولد یک ستاره ا ی که بدرخشید و ماه مجلس شد.
نه که محمد قبلا نمی خوانده کتاب جهان را او بارها و بارها به قرايت آیات الله پرداخته اما ازین به بعد او قرائت خاص خود را دارد قرائتی که همراه امر #قل است.👇👇👇
#ما_و_روایت👆👆👆

اگر قرائتهای سی چهل ساله ی قبل فقط خواندن برای سیر شدن و سیراب شدن و پر شدن بوده است این نوع قرائت می رود بسوی سرریز شدن و سیر کردن و سیراب کردن.. پیوند بلافصل امر #قل پس از #اقرأ چنین وجهی نیز می تواند داشت.
ستاره ای نو بر مداری نو متولد شده و تازه این آغاز عشق است.
#محسن_بارانی اردیبهشت ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹