#آیینه_ی_سردار(۱)
#یادداشت_همیشه..
#ما_تقلیلگراییم
باور من این است که هدف نهایی زندگی ام به عنوان یک انسان #معرفت است و آگاهی.. معرفت که بیاید جهان روشن تر میشود و از آنجا که انسان موجودی #بساز است پس از معرفت آنچه را خواهد ساخت بهتر خواهد بود و به میزان این بهتری خدا آشکارتر..
بسیاری از اتفاقات پیرامون ما هیچ چیزش در دست ما نیست اما بر ما اثر میگذارد چه طبیعی باشد چه اجتماعی چه فردی و.. در چنین مواقعی که نه پیدایش اتفاق ربط چندانی به من دارد ونه میتوانم تاثیری و تغییری درآن اتفاق بگذارم می روم سراغ اینکه این حادثه چه به من یاد میدهد؟ چطور میتوان در ذیل آن نوری از آگاهی یافت، چطور میشود خود یا دیگران را بهتر شناخت و ساخت و...
#سردار_سلیمانی مردی که هشت سال علیه صدام متجاوز و یارانش جنگید و سی سال بعدش را در راه هدفش چنان رفتار کرد که دشمنانش به بزرگی و توانایی اش اقرار دارند و بی طرفان به احترامش می ایستند و آشنایانش او را نظامی حرفه ای تعریف میکنند که ماموریتش در خارج از ایران زمینگیر کردن دشمنان میهن و اعتقاداتش بود و..طی اتفاقی دردناک به آرزوی سالیانش میرسد.. و بعد در این آیینه چیزها می بینم که چندتایش را به اشتراک میگذارم
۱- طبق معمول اکثریت ملت همیشه در صحنه و نه در صحنه حاضر میشوند از، دواخل زیست و خوارج زیست، خرد و کلان و باسواد و بیسواد و..
و سیل نظرات، حرفها، ستایشها، توهین ها و...راه میافتد که فصل مشترک اغلبشان #بی_معرفتی است و بی معرفتی توام با بغض کوری شگفتی پدید می آورد که بسیار مخرب تر از بی معرفتی با حب است.
و من دوباره درمی یابم #جوگیری ملت را و می فهمم اگر جمهوری اسلامی در قامت این دستگاه موجود #تقلیل_گرا است دقیقا به سبب تقلیلگرایی ملت است.
حادثه ای به این بزرگی که قطعا ابعاد گوناگونی دارد و سوالات بسیاری پیرامونش هست میشود یک امر ساده..
- نظامی باهوشی مثل #حاج_قاسم چرا در چنین وقتی به عراق می رود؟
- امریکاییان متفرعن آلوده وجود چرا در چنین وقتی دست به ترور میزنند؟
- سود و زیان این اتفاق چیست و چه کسانی بهره مندان این اتفاق اند؟
- امریکاییهای انسان_کش میگویند از طهران رد #سردار را داشته اند. ( مسولان داخلی میگویند #سردار از سوریه رفته عراق؟!؟!) احتمالا یاران داخلیشان کیانند و دنبال چه هستند؟ اهالی جنگ؟ اهلی مذاکره؟ کاسبان جنگ؟ کاسبان تحریم؟ کاسبان مذاکره و..؟
- خبر میرسید اژدهای هفت سر و انسان سوز داعش دارد به مدد ایران ستیزان ترک و عرب و یهود و غربی و.. احیا می شود.. نقش #حاج_قاسم در شکست این هیولاها چه بود و الان چه می توانست باشد؟
-اسراییل مدعی داشتن قوی ترین نیروهای امنیتی نظامی و..است او در دو جنگ سی وسه روزه و بیست و دو روزه چه ضربه شستی از #سردار دیده بودند که اینهمه از او در هراسند ( تاریخ بخوانید اسراییل کل اعراب را در هفت روز مقهور و مغلوب کرده ها) و چرا اسراییل اینبار در جریان کار آمریکا نیست؟ (لغو ناگهانی سفر نَتِن یاهو و بازگشت به اسراییل) و..
- #حاج_قاسم یک فرد بود یا یک فکر چون اگر فکر باشد طبیعی است نمی توان او را کشت..
- #سردار_سلیمانی یک تن است یا یک #نماد؟! اینها خیلی فرق دارند
و میبینم این سوالها و دهها سوال دیگر هرگز به ذهن اغلب ملت نمی رسد..
اما همه ی جوگیرها مشغول هیاهوهای برآمده از هیجان اند و در #جوگیری تام هرچه به ذهن غالبا خالی شان میرسد به جامعه ای آشفته پرتاب میکنند تا این جامعه در ساحات گوناگونش آشفته تر شود..
و باز بپرسید #بهره_وران چنین فضایی کیانند؟ کسانی که شیطان صفتند ما را به خوبی میبینند و ما البته ایشان را نمی بینیم به قول قرآن عزیز؛
اِنه یراکم هو و قبیله مِن حیث لا ترونهم شیطان میبیندتان هم او هم همانندان همقبله اش از سویی که شما نمی بینید ایشان را..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#پژوهشگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_همیشه..
#ما_تقلیلگراییم
باور من این است که هدف نهایی زندگی ام به عنوان یک انسان #معرفت است و آگاهی.. معرفت که بیاید جهان روشن تر میشود و از آنجا که انسان موجودی #بساز است پس از معرفت آنچه را خواهد ساخت بهتر خواهد بود و به میزان این بهتری خدا آشکارتر..
بسیاری از اتفاقات پیرامون ما هیچ چیزش در دست ما نیست اما بر ما اثر میگذارد چه طبیعی باشد چه اجتماعی چه فردی و.. در چنین مواقعی که نه پیدایش اتفاق ربط چندانی به من دارد ونه میتوانم تاثیری و تغییری درآن اتفاق بگذارم می روم سراغ اینکه این حادثه چه به من یاد میدهد؟ چطور میتوان در ذیل آن نوری از آگاهی یافت، چطور میشود خود یا دیگران را بهتر شناخت و ساخت و...
#سردار_سلیمانی مردی که هشت سال علیه صدام متجاوز و یارانش جنگید و سی سال بعدش را در راه هدفش چنان رفتار کرد که دشمنانش به بزرگی و توانایی اش اقرار دارند و بی طرفان به احترامش می ایستند و آشنایانش او را نظامی حرفه ای تعریف میکنند که ماموریتش در خارج از ایران زمینگیر کردن دشمنان میهن و اعتقاداتش بود و..طی اتفاقی دردناک به آرزوی سالیانش میرسد.. و بعد در این آیینه چیزها می بینم که چندتایش را به اشتراک میگذارم
۱- طبق معمول اکثریت ملت همیشه در صحنه و نه در صحنه حاضر میشوند از، دواخل زیست و خوارج زیست، خرد و کلان و باسواد و بیسواد و..
و سیل نظرات، حرفها، ستایشها، توهین ها و...راه میافتد که فصل مشترک اغلبشان #بی_معرفتی است و بی معرفتی توام با بغض کوری شگفتی پدید می آورد که بسیار مخرب تر از بی معرفتی با حب است.
و من دوباره درمی یابم #جوگیری ملت را و می فهمم اگر جمهوری اسلامی در قامت این دستگاه موجود #تقلیل_گرا است دقیقا به سبب تقلیلگرایی ملت است.
حادثه ای به این بزرگی که قطعا ابعاد گوناگونی دارد و سوالات بسیاری پیرامونش هست میشود یک امر ساده..
- نظامی باهوشی مثل #حاج_قاسم چرا در چنین وقتی به عراق می رود؟
- امریکاییان متفرعن آلوده وجود چرا در چنین وقتی دست به ترور میزنند؟
- سود و زیان این اتفاق چیست و چه کسانی بهره مندان این اتفاق اند؟
- امریکاییهای انسان_کش میگویند از طهران رد #سردار را داشته اند. ( مسولان داخلی میگویند #سردار از سوریه رفته عراق؟!؟!) احتمالا یاران داخلیشان کیانند و دنبال چه هستند؟ اهالی جنگ؟ اهلی مذاکره؟ کاسبان جنگ؟ کاسبان تحریم؟ کاسبان مذاکره و..؟
- خبر میرسید اژدهای هفت سر و انسان سوز داعش دارد به مدد ایران ستیزان ترک و عرب و یهود و غربی و.. احیا می شود.. نقش #حاج_قاسم در شکست این هیولاها چه بود و الان چه می توانست باشد؟
-اسراییل مدعی داشتن قوی ترین نیروهای امنیتی نظامی و..است او در دو جنگ سی وسه روزه و بیست و دو روزه چه ضربه شستی از #سردار دیده بودند که اینهمه از او در هراسند ( تاریخ بخوانید اسراییل کل اعراب را در هفت روز مقهور و مغلوب کرده ها) و چرا اسراییل اینبار در جریان کار آمریکا نیست؟ (لغو ناگهانی سفر نَتِن یاهو و بازگشت به اسراییل) و..
- #حاج_قاسم یک فرد بود یا یک فکر چون اگر فکر باشد طبیعی است نمی توان او را کشت..
- #سردار_سلیمانی یک تن است یا یک #نماد؟! اینها خیلی فرق دارند
و میبینم این سوالها و دهها سوال دیگر هرگز به ذهن اغلب ملت نمی رسد..
اما همه ی جوگیرها مشغول هیاهوهای برآمده از هیجان اند و در #جوگیری تام هرچه به ذهن غالبا خالی شان میرسد به جامعه ای آشفته پرتاب میکنند تا این جامعه در ساحات گوناگونش آشفته تر شود..
و باز بپرسید #بهره_وران چنین فضایی کیانند؟ کسانی که شیطان صفتند ما را به خوبی میبینند و ما البته ایشان را نمی بینیم به قول قرآن عزیز؛
اِنه یراکم هو و قبیله مِن حیث لا ترونهم شیطان میبیندتان هم او هم همانندان همقبله اش از سویی که شما نمی بینید ایشان را..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#پژوهشگر_تاریخ_وفرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت_های_پریشانی
#در_نکوهش_جوگیری(۱)
وقتی قرار است به نقد خودمان بپردازیم و در کنار خوبی های نابمان از کاستی های عجیب مان هم بگوییم باید به ویژگی #جبلی و وجودی جوگیری انسان بویژه انسان ایرانی توجه کنیم. این جوگیری کوچک و بزرگ یا عام و خاص نمی شناسد و چه بسا خواص را بیشتر به دام می کشد.
ریشه های جوگیری ما قطعا بسیار است به گمان من #گفتمان_مسلط #نور_و_ظلمت و #حق_و_باطل بنیادین ترین این زیرساخت هاست...
هزاران سال است ایرانیان این گفتمان اسطوره ای را ( که در جای خودش نیک است) لغزانده اند در جهان خاکستری زیست بشری.. چیزی که قرار بود صرفا چراغی باشد برای در نغلتیدن به دامان سیاهی آمد و نشست روی چشمانمان و خود موجب سیاهی زندگی مان شد.
این همان نکته ای است که بارها بدان اشاره کرده ام آزادی پرستان #آزادی_ستیزان بزرگی میشوند و #عدالت_خواهان #عدالت_گریزانی سترگ، مخالفان نظام سلطه پایه های محکم نظام سلطه میشوند و نهایتا دینداران مطلق انگار بزرگترین عامل رماندن انسانها از دامان دین و خدا...
ممکن است کسی بگوید فقدان تعقل انتقادی و نیازمودن های درست و درمان نیز موجب جوگیری است و این سخنی درست است اما من این سخن را میوه ی همان ریشه می دانم وقتی تو در هرمقام مصلح اجتماعی، هنرمند ، فیلسوف و حتا عالم علوم تجربی و ریاضی به این نتیجه برسی که #فرقان نزد تست کار تمام است راه را بر هر تفکر انتقادی بسته ای..
زین قصه بگذرم که سخن می شود دراز
و فقط پرسش را دوباره طرح کنم:
علل جوگیری انسان بویژه انسان ایرانی چیست؟
گفتم این جوگیری شامل حال بسیاری از خرد و کلان ما شده است.
مرحوم شریعتی با همه ی بزرگی هاش گاه و بیگاه اسیر جوگیری شگفتی می شد که البته تبعاتش بسیار غم انگیز بود حال ببینید جوگیران صاحب قدرت و ثروت و شهرت چه ها بر سر ملت ما آورده اند؟
من نوجوان شیفته ی شور و حال و دانش دکتر شریعتی شده بودم و سطر به سطر کتابهایش را می خواندم بزرگترهای ما نیز جوگیر بودند چون به ما هشدار نمی دادند که مراقب باشید این مجموعه آثار رطب و یابس دارد و چاق و لاغر دارد و..
شریعتی با جملات قصار ذهن و زبان ما را تسخیر می کرد چنانکه اکنون #آرنت و #گادامر و #ژیژک و..
او می گفت: سعدی را اقیانوسی دیدم به عمق نیم بند انگشت
و ما می رمیدیم از سعدی. باید سلوک ها می کردیم و خیر دستگیری مان می کرد تا بعدها بفهمیم چه جمله ی چرندی است این سخن. سخنی که در شرایط #جوگیری تولید شده و به مصرف رسیده
آخر ارجمند اگر بشر چند تن از همین ها که تو می گویی داشت، آیا اوضاع ما بهتر نبود؟ اگر آنهمه اخلاق گرایی انسانی و شور لطیف سعدی ساری می شد در جان و تن جامعه وضع دل نشین تر نمی شد؟ اگر نقد سعدی می نشست جای طرد سعدی زیبنده تر نبود؟
جالب اینجاست نمی دانم در کدام سخنرانی دکتر به شاعر بی درد و عاری می تازد که : وقتی مغول دارد ملت را قلع و قمع می کند تو رقص میانه ی میدانت آرزوست ای فلان فلان شده ی..
بعد ما می فهمیدیم که این شخص مولانا جلال است و دکتر که هیچ گونه اطلاع دقیقی از اوضاع روزگار مغول، بافت جامعه ی ایرانی ، چرایی و چگونگی وقوع این سیل انسان کش نداشته، انتظار داشته که مثلا مولانا هم مانند شیخ نجم الدین کبری شمشیر بدست بگیرد و تنها به جنگ دیوان برود و..
اما همین مولانا در جاهای دیگر خداوندگار بی همانندی بود که شریعتی حتا توان هم نشینی با این آفتاب را نداشت و به همین سبب حافظ را بیشتر مانوس می یافت.
مولانای جان کسی بود که دست کم دوبار شریعتی را از خودکشی نجات داده بود.
اما نکته اینجاست که هر دوی این رویکرد ها در فضای #جوگیری اتفاق می افتاد و من و جامعه ی من نیازمند خاکستری دیدن و تفکر انتقادی و تشخیص سره از ناسره و... ذیل آهستگی و احترام بودیم.
مگر ما وقتی نخود لوبیا پاک می کنیم و سنگها و احیانا حبوبات خراب را جدا می کنیم، فحش ناموسی می کشیم به سنگها و پرتابشان می کنیم به دور دستها؟ هدف ما نه خشم و ناسزا به بدیها که مشخص کردن آنها و جای خود قرار دادن آنهاست تا غذایی دل انگیز برای جان و تنمان درست کنیم که مثلا سنگی دندانمان را نشکند و غذایی که کائنات زحمت کشیده و درست کرده زهرمارمان نشود...
آری شریعتی عزیزتر از جانم گهگاه همان گفتمان مسلط اما نادرست را گسترش می داد و عمق می بخشید که اگر در صحنه نیستی هرکجا که می خواهی باش چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی فرقی ندارد..
اما نمی گفت این صحنه کدام است؟ کجاست؟ مختصاتش چیست؟ طراحانش کیانند؟ ابزار به صحنه رفتن چیست؟ داریمش؟ اگر داریمش و همه ی سوالات پیشین را کم و بیش پاسخی شایسته داریم نتایج این به صحنه در آمدن چیست؟ مثلا در حمله ی مغول مولانا در صحنه بوده یا نه؟! در حمله تیمور، حافظ به نماز ایستاده یا به شراب نشسته؟
ادامه 👇👇👇
#در_نکوهش_جوگیری(۱)
وقتی قرار است به نقد خودمان بپردازیم و در کنار خوبی های نابمان از کاستی های عجیب مان هم بگوییم باید به ویژگی #جبلی و وجودی جوگیری انسان بویژه انسان ایرانی توجه کنیم. این جوگیری کوچک و بزرگ یا عام و خاص نمی شناسد و چه بسا خواص را بیشتر به دام می کشد.
ریشه های جوگیری ما قطعا بسیار است به گمان من #گفتمان_مسلط #نور_و_ظلمت و #حق_و_باطل بنیادین ترین این زیرساخت هاست...
هزاران سال است ایرانیان این گفتمان اسطوره ای را ( که در جای خودش نیک است) لغزانده اند در جهان خاکستری زیست بشری.. چیزی که قرار بود صرفا چراغی باشد برای در نغلتیدن به دامان سیاهی آمد و نشست روی چشمانمان و خود موجب سیاهی زندگی مان شد.
این همان نکته ای است که بارها بدان اشاره کرده ام آزادی پرستان #آزادی_ستیزان بزرگی میشوند و #عدالت_خواهان #عدالت_گریزانی سترگ، مخالفان نظام سلطه پایه های محکم نظام سلطه میشوند و نهایتا دینداران مطلق انگار بزرگترین عامل رماندن انسانها از دامان دین و خدا...
ممکن است کسی بگوید فقدان تعقل انتقادی و نیازمودن های درست و درمان نیز موجب جوگیری است و این سخنی درست است اما من این سخن را میوه ی همان ریشه می دانم وقتی تو در هرمقام مصلح اجتماعی، هنرمند ، فیلسوف و حتا عالم علوم تجربی و ریاضی به این نتیجه برسی که #فرقان نزد تست کار تمام است راه را بر هر تفکر انتقادی بسته ای..
زین قصه بگذرم که سخن می شود دراز
و فقط پرسش را دوباره طرح کنم:
علل جوگیری انسان بویژه انسان ایرانی چیست؟
گفتم این جوگیری شامل حال بسیاری از خرد و کلان ما شده است.
مرحوم شریعتی با همه ی بزرگی هاش گاه و بیگاه اسیر جوگیری شگفتی می شد که البته تبعاتش بسیار غم انگیز بود حال ببینید جوگیران صاحب قدرت و ثروت و شهرت چه ها بر سر ملت ما آورده اند؟
من نوجوان شیفته ی شور و حال و دانش دکتر شریعتی شده بودم و سطر به سطر کتابهایش را می خواندم بزرگترهای ما نیز جوگیر بودند چون به ما هشدار نمی دادند که مراقب باشید این مجموعه آثار رطب و یابس دارد و چاق و لاغر دارد و..
شریعتی با جملات قصار ذهن و زبان ما را تسخیر می کرد چنانکه اکنون #آرنت و #گادامر و #ژیژک و..
او می گفت: سعدی را اقیانوسی دیدم به عمق نیم بند انگشت
و ما می رمیدیم از سعدی. باید سلوک ها می کردیم و خیر دستگیری مان می کرد تا بعدها بفهمیم چه جمله ی چرندی است این سخن. سخنی که در شرایط #جوگیری تولید شده و به مصرف رسیده
آخر ارجمند اگر بشر چند تن از همین ها که تو می گویی داشت، آیا اوضاع ما بهتر نبود؟ اگر آنهمه اخلاق گرایی انسانی و شور لطیف سعدی ساری می شد در جان و تن جامعه وضع دل نشین تر نمی شد؟ اگر نقد سعدی می نشست جای طرد سعدی زیبنده تر نبود؟
جالب اینجاست نمی دانم در کدام سخنرانی دکتر به شاعر بی درد و عاری می تازد که : وقتی مغول دارد ملت را قلع و قمع می کند تو رقص میانه ی میدانت آرزوست ای فلان فلان شده ی..
بعد ما می فهمیدیم که این شخص مولانا جلال است و دکتر که هیچ گونه اطلاع دقیقی از اوضاع روزگار مغول، بافت جامعه ی ایرانی ، چرایی و چگونگی وقوع این سیل انسان کش نداشته، انتظار داشته که مثلا مولانا هم مانند شیخ نجم الدین کبری شمشیر بدست بگیرد و تنها به جنگ دیوان برود و..
اما همین مولانا در جاهای دیگر خداوندگار بی همانندی بود که شریعتی حتا توان هم نشینی با این آفتاب را نداشت و به همین سبب حافظ را بیشتر مانوس می یافت.
مولانای جان کسی بود که دست کم دوبار شریعتی را از خودکشی نجات داده بود.
اما نکته اینجاست که هر دوی این رویکرد ها در فضای #جوگیری اتفاق می افتاد و من و جامعه ی من نیازمند خاکستری دیدن و تفکر انتقادی و تشخیص سره از ناسره و... ذیل آهستگی و احترام بودیم.
مگر ما وقتی نخود لوبیا پاک می کنیم و سنگها و احیانا حبوبات خراب را جدا می کنیم، فحش ناموسی می کشیم به سنگها و پرتابشان می کنیم به دور دستها؟ هدف ما نه خشم و ناسزا به بدیها که مشخص کردن آنها و جای خود قرار دادن آنهاست تا غذایی دل انگیز برای جان و تنمان درست کنیم که مثلا سنگی دندانمان را نشکند و غذایی که کائنات زحمت کشیده و درست کرده زهرمارمان نشود...
آری شریعتی عزیزتر از جانم گهگاه همان گفتمان مسلط اما نادرست را گسترش می داد و عمق می بخشید که اگر در صحنه نیستی هرکجا که می خواهی باش چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی فرقی ندارد..
اما نمی گفت این صحنه کدام است؟ کجاست؟ مختصاتش چیست؟ طراحانش کیانند؟ ابزار به صحنه رفتن چیست؟ داریمش؟ اگر داریمش و همه ی سوالات پیشین را کم و بیش پاسخی شایسته داریم نتایج این به صحنه در آمدن چیست؟ مثلا در حمله ی مغول مولانا در صحنه بوده یا نه؟! در حمله تیمور، حافظ به نماز ایستاده یا به شراب نشسته؟
ادامه 👇👇👇
ادامه #جوگیری (۱) ،👆👆👆
وقتی که خوارزمشاهیان صلب و گنده دماغ با رفتارهاشان و البته رفتار خرد وکلان مردم ان روزگار کار را بدانجا کشاندند آیا صحنه کدام بود؟ و میشد صحنه ای ساخت که قبلا طراحی نشده از سوی دیگران که درآییم و ببازیم؟ یا باید همه مثل شیخ ولی تراش میشدیم که همان مولانا در جاودانه کردن یادش موثر بوده است:
ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند
نی از آن مفلسکان که بز لاغر گیرند
به یکی دست می صافی ایمان نوشند
به یکی دست دگر طره ی کافر گیرند(۱)
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی
پ.ن : اشاره به چگونگی شهادت شیخ نجم الدین کبری دارد.
در بخش بعدی از همان جوگیری ذاتی که امروزه نیز دامنگیر ماست سخن خواهم گفت و نمونه های امروزینش را از منظر خود نشان خواهم داد.. الحمدالله اولا و آخرا
وقتی که خوارزمشاهیان صلب و گنده دماغ با رفتارهاشان و البته رفتار خرد وکلان مردم ان روزگار کار را بدانجا کشاندند آیا صحنه کدام بود؟ و میشد صحنه ای ساخت که قبلا طراحی نشده از سوی دیگران که درآییم و ببازیم؟ یا باید همه مثل شیخ ولی تراش میشدیم که همان مولانا در جاودانه کردن یادش موثر بوده است:
ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند
نی از آن مفلسکان که بز لاغر گیرند
به یکی دست می صافی ایمان نوشند
به یکی دست دگر طره ی کافر گیرند(۱)
#محسن_یارمحمدی
دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی
پ.ن : اشاره به چگونگی شهادت شیخ نجم الدین کبری دارد.
در بخش بعدی از همان جوگیری ذاتی که امروزه نیز دامنگیر ماست سخن خواهم گفت و نمونه های امروزینش را از منظر خود نشان خواهم داد.. الحمدالله اولا و آخرا
#یادداشت_های_پریشانی
#در_نکوهش_جوگیری (۲) #فرار_مغزها (؟!)
پیشتر هم از آفت جوگیری نوشته ام آفتی که گویا ذاتی ما شده.
قرار شد در این متن از نمونه ها و راهکارهای مهارش چیزی بنویسم.
نمونه ها بسیار است؛ یکی از نمونه های رایج جوگیری جامعه ی ما ، سی چهل سال است که طول کشیده (این درجه از جوگیری شاید کم نظیر باشد در جوامع انسانی مثلا چهل سال در یک جو بمانی و..) و آن زخم ناسوری است به نام #فرار_مغزها. پدیده ای که چماقی شده برای تخریب جان و تن و روح و روان مردم ایران
به چه معنا؟
این ترکیب و فریادهای مهیب محصول آن آنقدر تکرار میشود و بی محابا و بی پروا به کار می رود که اثرات تخریبی اش از سلاحهای اتمی و شیمیایی و تولیدات صدا و سیما بیشتر است.
بگذارید به دور از جوگیری موضوع را بررسی کنیم بسیاری از مردم و نیز آنان که ترجیح داده اند بروند گاه و بیگاه با ناله و فریاد و حسرت و آه بوق جهان را پر صدا می کنند که :
واحسرتاه وا مغزاهاه (یکی دگر در مقام دگر می گوید وااسلاماه) می بینید؟ شش میلیون از ایران فرار کرده اند مجبور به ترک وطن شده اند، مغزها رفته اند و دریغا افسوسا و مرگ بر...
همین نوع جملات را که سالهاست میشنویم و جان و دلمان را له می کند، در ترازوی دقت بگذاریم؛ آیا آن چند میلیون همه به یک سبب رفته اند؟ آیا همه شان مغز بوده اند؟ در بینشان پول دار، کارگر ساده ، انسان معمولی و... نبوده؟
آیا بچه پولدارها و آقا زاده هایی نیستند که از اینجا تامین میشوند و...؟ آیا بچه هایی نیستند که دنبال تحصیل اند و عهد کرده اند برگردند برای خاکی که بزرگشان کرده ، کار کنند؟ آیا بینشان اهل طرب نیست؟ آیا بینشان کسانی نیست که رویاشان رفتن به خارجه بوده و در هر حکومتی قطعا می رفته اند؟ آیا بینشان دارندگان انواع پرونده ها نیست؟ کدام مرجع علمی دقیق اینها و صدها سوال دیگر را بررسی کرده و دسته بندی علمی ارائه کرده که مثلا ؛
از صد نفر ۷۰درصد نخبه یا کارگر علمی، پزشکی و فنی و.. اند. ده درصد کسانی اند که از شرایط ایران پولدار شده و رفته اند آنجا و مشغول انواع کارها یا نه کارها شده اند ده درصدشان کارگر یدی اند پنج درصدشان و...
این یک طرف داستان است بعد پنهان تر کار اینکه بسیار کسانی که در این شرایط کشنده مانده اند و دارند جان می کنند و کار میکنند که کشور میلیمتر میلیمتر جلو برود #مغز نیستند( ر.ک جوکهای خودویرانگر جامعه) اینان که مانده اند از اونان که رفته اند کمتر متخصص اند و کمتر توانا یند؟ این ارزش نهادن ناشی از #جوگیری دادن حقی در کمال ناحقی به مهاجران نیست که یحتمل ایجاد ادعایی خواهد کرد و فرش قرمزی و...
سویه گیری ارزشی این واژه و این جو نهایتا تکرار کثافتی را در پی ندارد که اسیرش هستیم؟
راستی اگر قرار به ارج نهادن باشد و ستایش آنان که مانده اند تا خشتی فرو نیفتد ارجمند تر از آنان که رفته اند نیستند؟
آری ما در یک جوگیری دراز مدت #فرارمغزها تبدیل به کاردی کرده ایم که هی زخمی کهنه را دم به دم تازه کنیم. ستایش خوبان هرچند نیک اما اگر نابجا باشد از هر توهین و ناسزایی مخرب تر است.
اما پیشنهاد گریز از جوگیری چیست؟
اگر دقت کرده باشید ضمن مطالب به دو اصل خیلی مهم اشاره کردم
۱- توجه به سویه های پنهان اشیاء و امور
۲- پرهیز از شتاب و عجله در گفتار و کردار..
یکی از فرقهای اساسی فرهنگ ایرانی با سایر فرهنگها توجه به همین بواطن امور است رفتن به سمت جان اشیا و تلاش برای دیدن زوایای پنهان همه چیز شاید بنیادین ترین پایه ی زندگی ایرانیان باشد. سراسر اسطوره و تاریخ و فرهنگ و هنر ما ایرانیان بی قراری رفتن به سویه های نهان است
یکی از اصلی ترین بن مایه ها و بعدا تکنیک های بیانی و زبانی حافظ همین توجه به باطن و رسواکردن ظواهر است؛
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت؟
آری در همه ی امور مربوط به عوالم انسانی توجه به باطن رکن رکینی است که مارا از جوگیری نجات می دهد.
برای اهمیت این موضوع علوم و مباحث ومکاتب علمی، فلسفی، فکری ، هنری و... جدیده ای را که تکیه دارند بر گذار از ظاهر و کشف جهان نهان بنویسید.
۲- صبر و صبر هم بزرگترین تلاش است چون در صبر زمان به یاری خواهد آمد و دستش پرده از چهره ی نهان چیزهای مبهم بر خواهد داشت دقت کنید صبر بیکاری نیست گاه بزرگترین مار است کسی که به هر دلیل از ابزار حفاری و رفتن به کنه اشیا و امور وامانده سوار بر اسب صبر خواهد شد صبر بظاهر ناروشنی که در کفه ی دیگر وضوح حق و همسنگ او قرار می گیرد تا انسان فرو نیفتد...
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#در_نکوهش_جوگیری (۲) #فرار_مغزها (؟!)
پیشتر هم از آفت جوگیری نوشته ام آفتی که گویا ذاتی ما شده.
قرار شد در این متن از نمونه ها و راهکارهای مهارش چیزی بنویسم.
نمونه ها بسیار است؛ یکی از نمونه های رایج جوگیری جامعه ی ما ، سی چهل سال است که طول کشیده (این درجه از جوگیری شاید کم نظیر باشد در جوامع انسانی مثلا چهل سال در یک جو بمانی و..) و آن زخم ناسوری است به نام #فرار_مغزها. پدیده ای که چماقی شده برای تخریب جان و تن و روح و روان مردم ایران
به چه معنا؟
این ترکیب و فریادهای مهیب محصول آن آنقدر تکرار میشود و بی محابا و بی پروا به کار می رود که اثرات تخریبی اش از سلاحهای اتمی و شیمیایی و تولیدات صدا و سیما بیشتر است.
بگذارید به دور از جوگیری موضوع را بررسی کنیم بسیاری از مردم و نیز آنان که ترجیح داده اند بروند گاه و بیگاه با ناله و فریاد و حسرت و آه بوق جهان را پر صدا می کنند که :
واحسرتاه وا مغزاهاه (یکی دگر در مقام دگر می گوید وااسلاماه) می بینید؟ شش میلیون از ایران فرار کرده اند مجبور به ترک وطن شده اند، مغزها رفته اند و دریغا افسوسا و مرگ بر...
همین نوع جملات را که سالهاست میشنویم و جان و دلمان را له می کند، در ترازوی دقت بگذاریم؛ آیا آن چند میلیون همه به یک سبب رفته اند؟ آیا همه شان مغز بوده اند؟ در بینشان پول دار، کارگر ساده ، انسان معمولی و... نبوده؟
آیا بچه پولدارها و آقا زاده هایی نیستند که از اینجا تامین میشوند و...؟ آیا بچه هایی نیستند که دنبال تحصیل اند و عهد کرده اند برگردند برای خاکی که بزرگشان کرده ، کار کنند؟ آیا بینشان اهل طرب نیست؟ آیا بینشان کسانی نیست که رویاشان رفتن به خارجه بوده و در هر حکومتی قطعا می رفته اند؟ آیا بینشان دارندگان انواع پرونده ها نیست؟ کدام مرجع علمی دقیق اینها و صدها سوال دیگر را بررسی کرده و دسته بندی علمی ارائه کرده که مثلا ؛
از صد نفر ۷۰درصد نخبه یا کارگر علمی، پزشکی و فنی و.. اند. ده درصد کسانی اند که از شرایط ایران پولدار شده و رفته اند آنجا و مشغول انواع کارها یا نه کارها شده اند ده درصدشان کارگر یدی اند پنج درصدشان و...
این یک طرف داستان است بعد پنهان تر کار اینکه بسیار کسانی که در این شرایط کشنده مانده اند و دارند جان می کنند و کار میکنند که کشور میلیمتر میلیمتر جلو برود #مغز نیستند( ر.ک جوکهای خودویرانگر جامعه) اینان که مانده اند از اونان که رفته اند کمتر متخصص اند و کمتر توانا یند؟ این ارزش نهادن ناشی از #جوگیری دادن حقی در کمال ناحقی به مهاجران نیست که یحتمل ایجاد ادعایی خواهد کرد و فرش قرمزی و...
سویه گیری ارزشی این واژه و این جو نهایتا تکرار کثافتی را در پی ندارد که اسیرش هستیم؟
راستی اگر قرار به ارج نهادن باشد و ستایش آنان که مانده اند تا خشتی فرو نیفتد ارجمند تر از آنان که رفته اند نیستند؟
آری ما در یک جوگیری دراز مدت #فرارمغزها تبدیل به کاردی کرده ایم که هی زخمی کهنه را دم به دم تازه کنیم. ستایش خوبان هرچند نیک اما اگر نابجا باشد از هر توهین و ناسزایی مخرب تر است.
اما پیشنهاد گریز از جوگیری چیست؟
اگر دقت کرده باشید ضمن مطالب به دو اصل خیلی مهم اشاره کردم
۱- توجه به سویه های پنهان اشیاء و امور
۲- پرهیز از شتاب و عجله در گفتار و کردار..
یکی از فرقهای اساسی فرهنگ ایرانی با سایر فرهنگها توجه به همین بواطن امور است رفتن به سمت جان اشیا و تلاش برای دیدن زوایای پنهان همه چیز شاید بنیادین ترین پایه ی زندگی ایرانیان باشد. سراسر اسطوره و تاریخ و فرهنگ و هنر ما ایرانیان بی قراری رفتن به سویه های نهان است
یکی از اصلی ترین بن مایه ها و بعدا تکنیک های بیانی و زبانی حافظ همین توجه به باطن و رسواکردن ظواهر است؛
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت؟
آری در همه ی امور مربوط به عوالم انسانی توجه به باطن رکن رکینی است که مارا از جوگیری نجات می دهد.
برای اهمیت این موضوع علوم و مباحث ومکاتب علمی، فلسفی، فکری ، هنری و... جدیده ای را که تکیه دارند بر گذار از ظاهر و کشف جهان نهان بنویسید.
۲- صبر و صبر هم بزرگترین تلاش است چون در صبر زمان به یاری خواهد آمد و دستش پرده از چهره ی نهان چیزهای مبهم بر خواهد داشت دقت کنید صبر بیکاری نیست گاه بزرگترین مار است کسی که به هر دلیل از ابزار حفاری و رفتن به کنه اشیا و امور وامانده سوار بر اسب صبر خواهد شد صبر بظاهر ناروشنی که در کفه ی دیگر وضوح حق و همسنگ او قرار می گیرد تا انسان فرو نیفتد...
#دکترمحسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹