عشق و نور
1.2K subscribers
446 photos
1.35K videos
22 files
594 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
زندگي مي تواند گلهايي پراكنده داشته باشد
يا اينكه مي توان آنرا به تاجي از گل دگرگون ساخت

زندگي تو گلهايي فراوان است
هيچ سازمان يافتگي ندارد
فقط ازدحامي است از #خود_های گوناگون
ازدحامي از #من_هاي گوناگون
كه همگي در راه برتري جويي مشغول جنگ و دعوا با يكديگرند
تو در جنگ دايمي دروني به سر مي بري و هر #خود_ي قصد دارد تو را به يك جهت بكشاند
تو در حال از هم گسيختن هستي اما مي تواني زندگي كاملا متفاوتي را در پيش گيري
ميزان شادماني تو به ميزان
يكپارچگي ات بستگي دارد.

انسان تكه تكه هميشه بدبخت مي ماند و انسان يكپارچه به شادماني مي رسد. به رشته نخي تبديل شو تا بتواني تمام گلهاي زندگي ات را در نوعي اتحاد به يكديگر بپيوندي
تا زندگي ات نه سر و صدايي گوش خراش و درهم و برهم،
بلكه نوايي دلنشين شود
آنگاه زيبايي و شادماني عظيمي برپا مي شود.

#اشو
ویژگی‌های انسان فروتن چیست؟

كسی كه آرام و راضی باشد،
نفس ندارد
او حس من و مال من ندارد
معنای فروتن همین است.

مسیح می‌گوید: تواضع رحمت است
چرا...؟
چرا فروتنی رحمت است؟

زیرا فروتنی در #نبودن است،
بدبختی در #بودن است
هرچه بیشتر وجود داشته باشی، بدبخت‌‌تر خواهی بود. هرچه بیشتر باشی، فشار و تنش بیشتری را تحمل خواهی كرد، بیشتر نگران هستی
هرچه بیشتر باشی، از خدا دورتری
وقتی تو نباشی، خدا هست
معنای فروتنی و نفس سلیم (نفس مطمئنه) #نبودن_و_خود_زدایی
از #من است
و سپس ناگهان رضایت حاصل می‌شود
اگر تو باشی، همیشه ناراضی هستی و همیشه احساس پوچی می‌كنی، زیرا نفس یعنی پوچی. نفس بطور ذاتی پوچ است، زیرا كه وجود ندارد و بار منفی دارد. نفس تنها در جهل و تاریکی و بی‌خبری وجود دارد
در نور، تو نمی‌توانی نفس را ببینی
نفس یک چیز ساختگی و بی‌معنی است.
بنابراین، انسان نفس‌پرست همیشه احساس پوچی می‌كند و سپس می‌خواهد این پوچی درونش را با پول، قدرت، سکس، و توجه به این و آن و یا مورد توجه قرار گرفتن پُر كند؛ و همیشه هم می‌بیند كه هیچ وقت راضی و ارضاء نمی‌شود
تو به نفس خودت همه چیز می‌دهی و همه‌ جوره آن را تغذیه می‌كنی
ولی باز هم می‌بینی كه رضایتی حاصل نمی‌شود.

روزی كه این را فهمیدی دیگر سعی نمی‌كنی آن خالی‌ بودن را پر كنی،
بلكه آن را رها می‌كنی و می‌گویی:
دیگر بس است و من به نفس خودم علاقه ای ندارم!
و در همان لحظه، رضایت حاصل می‌شود، زیرا وقتی نفس نباشد، خدا حاضر می‌شود‌.
اما نفس که سرمنشأ خواسته‌ها و امیال سرکش انسان است مانند پرده و حجاب عمل می‌كند و اجازه نمی‌دهد كه خدا را ببینی.
و ارضاء حقیقی فقط با خدا ممکن است.
خدا در همه‌ جا هست
خدا در تک تک شما پنهان است
ولی شما به نفس خودتان علاقه بسیار دارید و ابداً به خدا نگاه نمی‌كنید
او بسیار ساكت است و بی‌سر و صداست
حضور او مانند غیاب اوست
او ایستاده و منتظر است
اما او به انتخاب تو احترام می‌گذارد و هیچ‌گاه بدون اجازه تو وارد حریم زندگی‌ات نمی‌شود.

#اشو
👇👇👇👇

ادامه مطلب ......


گرویدن به دیانت یعنی یک تغییرِ ریشه‌ای و اساسی در وجود. موضوع تغییر دادن #ایدئولوژی نیست، نکته در تغییرِ آگاهی است. به این معنا مردم به‌یقین گرویده‌اند.

و من آنها را گرایش نمی‌دهم، آنان خودشان اجازه می‌دهند که گرایش پیدا کنند
تفاوت را به یاد بسپار:
من هیچ علاقه‌ای ندارم که مردم را گرایش دهم؛

من فقط #فضایی را در دسترس کسانی قرار می‌دهم که بخواهند از این انقلاب در آگاهی عبور کنند. آنان می‌توانند از این #انقلاب گذر کنند. من، نه مستقیم و نه غیرمستقیم، تلاش ندارم تا شما را بخشی از هیچ مذهبی بسازم.

این دنیای بسیار عجیبی است!

#مسلمانان فکر می‌کنند من شما را به مسیحیت گرایش می‌دهم؛
مسیحیان فکر می‌کنند که من شما را به بودیسم و جینیسم گرایش می‌دهم؛
جین‌ها و بودیسم ها فکر می‌کنند که من شما را به آتئیست گرایش می‌دهم؛ #آتئیست ها فکر می‌کنند که من شما را به دین دیگری فرا می‌خوانم!

من شما را به هیچ نظام فکری سازمان‌یافته گرایش نمی‌دهم:
چه مستقیماً و چه غیرمستقیم
من ابداً علاقه‌ای به چنین کاری ندارم. ولی به‌یقین بُعدی تازه را در دسترس شما قرار می‌دهم.

اگر مایل باشید که از یک #انقلاب درونی عبور کنید، می‌توانید چنین کنید. اگر شجاعت و شهامت داشته باشید می‌توانید یک آگاهی جدید داشته باشید.

ولی من سوال تو را درک می‌کنم، به‌ویژه از کسی مثل تو که یک مسیحی هستی! زیرا مسیحیان
و همچنین مسلمانان قرن‌هاست که این تجارت گرویدن به دین را در سراسر زمین انجام داده‌اند
به هر شیوه و روش ممکن،درست یا نادرست. اگر مردم با متقاعدکردن به مسیحیت و اسلام نگروند،
آنوقت با زور اسلحه و شمشیر آنان را وادار به گرایش کن! اگر شمشیر و اسلحه منسوخ شده و زشت‌ به‌نظر می‌رسد، آنوقت آنان را با #اخلاق خوش،
با پول،‌ با نان و کَره، به آیین خودت گرایش بده. مردم فقیر و گرسنه هستند.
من در هندوستان حتی با یک خانواده‌ی ثروتمند برخورد نداشته‌ام که به مسیحیت گرویده باشند. فقط مردمان بسیار فقیر که همیشه از گرسنگی در مرز مُردن قرار دارند مسیحی شده‌اند.
دلیلش این نیست که آنان به مسیح علاقه دارند؛

آنان فقط به زنده‌ماندن علاقه دارند

ـــ و مُبلّغان مسیحی پول دارند؛ می‌توانند به آنان پول، کار، لباس، دارو، مدرسه و بیمارستان بدهند. و وقتی که موضوع بقا در میان باشد، چه کسی به دین علاقه‌ای دارد؟

اینکه به چه دینی تعلق داشته باشی اهمیت ندارد نخستین ضرورت این است که زنده بمانی.
بنابراین در هندوستان، تمام مردمان فقیر، افراد بسیار فقیر به مسیحیت گرویده‌اند. این یعنی:

گرایش‌دادن مردم با رشوه.
اینک بجای اسلحه و شمشیر، یک روش بسیار ظریف برای گرویدن مردم به‌کار برده می‌شود

ولی من هیچ علاقه‌ای ندارم که هیچکس را به دینی گرایش بدهم. من همانقدر عاشق محمد و مسیح هستم که عاشق بودا هستم، زیرا هیچ تفاوتی بین این افراد نمی‌بینم. همگی بادیانت هستند زیرا که همگی بیدار هستند.

میان افراد بیدار ابداً‌ هیچ تفاوتی وجود ندارد
ولی #کلیساها، مساجد و مذاهب رسمی هیچ علاقه‌ای به مردمان بیدار و یا بیدارکردن مردم ندارند؛ تمام توجه آنان به تعداد نفراتشان است؛ و از هر طریقی، مستقیم یا غیرمستقیم، زمخت یا ظریف، سعی دارند مردم را به دین خودشان بکشانند و به تعدادشان بیفزایند.
برای همین است ‌که این سوال در ذهن تو برخاسته: که شاید من کاری شبیه به مُبلّغان مسیحی و مسلمان را انجام می‌دهم

#من_یک_تبلیغ_‌گر_دینی_نیستم

👇ادامه دارد...
#من_کیستم؟
این تنها پرسش مذهبی واقعی است
تمام پرسش‌های دیگر کاذب است.
اگر به پرسیدن همین سؤال اساسی و واقعی ادامه بدهی، باسخ آن در خودِ پرسش نهفته است.

اگر در ژرفای وجودت به این پرسش ادامه بدهی: #من_کیستم؟
و هیچ پاسخ دروغین را از ذهنت نپذیری،
از روی برچسب‌هایی که حمل می‌کنی
پاسخ ندهی، که تو این هستی و آن،
هندو یا مسیحی، زن یا مرد،
زیبا و زشت، پیر و جوان ،بدن و ذهن.

اگر هیچ پاسخی را که ذهن می‌دهد نپذیری
و به پرسیدن ادامه دهی و این پرسش
همچون پیکانی به قلبت  نفوذ کند و
عمیق و عمیق‌تر در آن جا بنشیند
تا به مرکز نهایی تو برسد،
در آن جا ناگهان، انفجار روی می‌دهد.

نه اینکه صدایی را بشنوی که به تو بگوید کیستی؛ کسی آنجا نیست.
ولی تو به منبع خویش وارد می‌شوی
تو آن را مزه خواهی کرد،
آن را خواهی شناخت و
آن را تجربه خواهی کرد.
آن تجربه، تجربه‌ی خداوند است.
آزاد می‌سازد. حقیقت است.
حقیقت وجود تو است.

ولی تو تنها وقتی می‌توانی آن را بیابی
که خودت تبدیل به یک طلبِ شدید و
شوقی شهوانی برای شناخت خودت بشوی.

#تمام پرسش‌های غیرلازم را رها کن
#تنها یک برسش مربوط وجود دارد:
#من_کیستم؟
ما نباید خدا را صدا بزنیم.
ما باید بشنویم که او ما را صدا می‌زند.
و این تنها در سکوت روی می‌دهد.

وقتی که در ذهن صدایی وجود نداشته باشد، طنین خدا دریافت می‌شود.

#نیایش یعنی در سکوت و بی‌کلامی به سر بردن
#نیایش یک عمل نیست، بلکه حالتی از آگاهی است.

برای نیایش، به آسودگیِ کامل وارد شو
بگذار هم بدن و هم ذهنت آرام بگیرد
ذهن را در سکوت تماشا کن
اینگونه ذهن خودش آرام و خالی می‌شود
در این خالی بودن است که ما به حقیقت نزدیک می‌شویم.

خداوند نام ندارد شکلی هم ندارد.
پس وسیله‌ای برای صدا زدن و به یادآوردنش وجود ندارد
تمام نام‌ها، تمام شکل‌ها تخیلی و دروغین هستند.
ما با رها کردن نام‌ها و شکل‌هاست که به حقیقت می‌رسیم، نه با تکیه زدن بر آن‌ها

کسی که جرأت دارد همه چیز را رها کند، می‌تواند به خدا و به تمامیت هستی دست یابد.

#اشو
#من_تماشاگرم_من_شاهدم

راه سعادت، راه شادماني درياگون،
هويت نگرفتن از تركيب بدن/ذهن است

تو بايد پيوسته به خود يادآوري كني:
«‌من بدن نيستم»، «‌من ذهن نيستم»، «‌من تماشاگرم، من شاهدم »‌
تا اين حالت آرام آرام چنان طبيعي شود كه ديگر لازم نباشد آنرا به ياد خودآوري
تا همچون جرياني زيرزميني هميشه جاري باشد

وقتي همچون جرياني زيرزميني هميشه جاري باشد
حتي وقتي خواب باشي بداني «‌من بدن نيستم، من ذهن نيستم، من شاهدم. »‌
و وقتي رويا مي بيني بداني «‌من شاهد رويا هستم. »‌
آنگاه كه شاهد بودن تو تا به آن حد ژرف شود، در آستانه يك دگرگوني عظيم قرار مي گيری

آنگاه لحظه به لحظه تمام محدوديتها و حد و مرزها ناپديد مي شوند و تو ناگهان بی حد و مرز، نامحدود بی كران می شوی

#اشو
#تفاوت_انقلاب_و_عصیان

انقلاب، سیاسی است و عصیان، روحانی. انقلاب نیازمندی توده ی جمعیت است و عصیان نیازمند فرد.

توده ی جمعیت از کمترین هوش برخوردار است. از کمترین هوش چگونه می تواند چیزی پدید آید؟ دست آورد انقلاب انتقام است. پادشاهان و سزارها را به قتل می رساند. همه چیز را به نابودی میکشد و حکومت را تغییر می دهد. اما مردم کاملا ناآگاهاند. هر کاری انجام دهند در نهایت به شکست می انجامد. انقلاب فرانسه به شکست انجامید. انقلاب روسیه به شکست انجامید. انقلاب چین به شکست انجامید.

و عصیان همیشه پیروز شده اما عصیان امری فردی است. مسیح عصیانگر بود. بودا و لائوتسه عصیانگر بودند. ما در دنیا به عصیانگرانی بیشتر و انقلابیونی کمتر نیازمندیم.

من درس عصیانگری میدهم. عصیان زیبا و انقلاب زشت است. انقلاب خشونت است و عصیان عدم خشونت. عصیان هیچ کاری با دنیای بیرون ندارد اما در همان حال دنیای بیرون را دگرگون می کند، زیرا اگر دنیای درون دگرگون شود، باعث دگرگونی هایی بسیار در دنیای بیرون می شود. اما این هدف نیست، یک پیامد است. حتی اگر فقط یک نفر دگرگون شود، هزاران نفر تن به دگرگونی می‌دهند. هر چه که با چنین شخصی تماس یابد، ناگزیر به این یا آن طریق دگرگون می شود.

بنابراین من به طریقی زمینه را برای وقوع انقلابی بزرگ آماده می‌کنم اما نه از راه انقلاب، بلکه از راه عصیان و دگرگونی فردی.

#اشو
#من_درس_شهامت_میدهم
#من_روح_هستم

ما تنها کسانی هستیم که می توانیم جهان را نجات دهیم .
هنگامی که به دلایل مشترک به یکدیگر می پیوندیم ؛پاسخ را می یابیم .
همیشه باید به خاطر داشته باشیم که بخشی از ما هست که از بدنمان بسیار دور است از شخصیت ما بسیار دور است از عدم آسایش ما بسیار دور است و از گذشته ما خیلی فاصله دارد .بخشی از وجود ما هست که بیشتر از روابط ماست. هسته‌ی وجودی ما روح جاودانه و خالص است. همیشه بوده است و همیشه خواهد بود.
💞 ما اینجاییم که عاشق خود باشیم و عاشق یکدیگر باشیم .💞
با این کار پاسخ ها را پیدا خواهیم کرد ؛طوری که می توانیم خودمان و سیاره مان را شفابخشیم.


#لوئیز هی🦋❤️‍🔥
#راه_سلوک

لحظاتی از غوغای دنیای روزانه فاصله بگیر و #شخصیت و #من را که:
از بیرون می‌آید فراموش کن

ذهن را از تمام چیزهایی که آن را کاملاً مشغول می‌دارد خالی کن

هرچه که به ذهنت می‌رسد، خوب بدان که:
تو آن نیستی و آن را به دور بینداز

همه چیز را بینداز؛ نامت، کشورت، خانواده‌ات، حساب بانکی‌ات، مدارک تحصیلی‌ات...
همه‌ی چیزهای بیرونی را بینداز...
بگذار تمام این‌ها از حافظه‌ات برود
و همچون برگ سپید کاغذ باش.

همین راه، راهی به سوی تنها بودن درونی ما است
از این راه است که سلوک واقعی نهایتاً رخ خواهد داد.

وقتی که ذهنت تمام چسبندگی‌ها را رها کرد. و تمام موانع را شکست، تنها آن وقت است که آنچه در تو باقی می‌ماند،
وجود واقعی توست.

آن سکوت، آن زیبایی و آن حقیقت که تو را در برمی‌گیرد، به تو قدرت می‌بخشد تا هم‌زمان در دو سطح زندگی کنی؛

آنگاه در دنیا هستی،
با این حال از دنیا نیستی.

همانند گل نیلوفر آبی در آب هستی،
با این حال آب تو را لمس نمی‌کند.

#اشو
فقط یک صدا می‌تواند درون انسان وجود داشته باشد.

درون کسی که از صدای #من پر شده، صدای عشق وجود ندارد.

و درون کسی که از صدای #عشق پر شده، صدای" من" وجود ندارد.

عشق و نفس نمیتوانند با هم باشند.

اشو
انسان معصوم کسی است که:
از مبارزه دست کشیده است و دیگر به برتر بودن علاقه ای ندارد.
دیگر علاقه ندارد که ثابت کند انسان
ویژه ای است.
او مانند یک گل رز یا قطره ای شبنم یا یک برگ نیلوفر است.
او بخشی از این ابدیت شده است. 
با اقیانوس یکی شده و در آن حل شده است، او فقط موجی در این اقیانوس است و هیچ ایده ای از #من ندارد.

#ناپدید_شدنمن》معصومیت است. 
از این رو معصومیت نمی تواند از تو بخواهد که ساده زیست باشی، معصومیت نمیتواند از تو چیزی بخواهد. تمام درخواست ها زرنگی است  و اساسا مبارزه برای کسی شدن است.....

معصومیت به جستجوی چیزی نیست؛
با جستجو از معصومیت خارج میشوی.
معصومیت صرفا زندگی کردن است, بدون آنکه هیچ ایده ای از چگونه زندگی کردن داشته باشی.
با آوردن چگونگی، پیچیده میشوی.  معصومیت پاسخ ساده به لحظه حال است.
سادگی محصول جانبی معصومیت است؛ همچون سایه می آید.

#سعی_نکنید ساده باشید ؛
اگر سعی کنید، همین تلاش باعث میشود سادگی خراب شود.
نمیتوانید سادگی را پرورش دهید،  سادگی پرورشی مصنوعی است.
سادگی باید همچون سایه تو را دنبال کند...... 
لازم نیست نگرانش باشی، لازم نیست به پشت سرت نگاه کنی و ببینی آیا سایه به دنبالت می آید یا نه؛
سایه مجبور است دنبالت بیاید.
دست یافتن به معصومیت و سادگی همچون هدیه از جانب خدا می آید.

معصومیت یعنی:
بی ذهن شدن، بی نفسی، رها کردن تمام ایده های اهداف و دست آوردها و جاه طلبی ها و زیستن بر طبق آنچه که در لحظه رخ میدهد.....

لحظه به لحظه زندگی کن،
این معصومیت است و معصومیت کافیست. 
سعی نکن ساده شوی. میلیونها نفر تلاش کرده اند و هیچ یک ساده نشده اند. 
برعکس بسیار پیچیده شده و در جنگل عقاید خودشان گرفتار شده اند. 

از ذهن بیرون برو، این معصومیت است. بی ذهن باش، این معصومیت  است.
چیزهای دیگر به دنبالش خواهند آمد و وقتی خودشان می آیند، زیبایی فوق العاده ای دارد.
چیزهای پرورشی پلاستیکی است، طبیعی نیست و وقتی پرورشی نیست زیبایی و وقار و شکوه دارد.

اشو
#سوال_از_اشو

آیا می توانید چیزی در مورد تردید و منفی بودن بگویید؟
تفاوتشان در چیست؟   

#پاسخ                                                 

نخست:
تردید، منفی بودن نیست ،
مثبت بودن هم نیست، 
تردید یک ذهن باز است،
بدون هیچ تعصب،
تردید یک رویکرد جستجوگر است . تردید خودش چیزی نمی‌گوید،
فقط پرسشی را مطح میکند،
آن پرسش برای شناخت است ،
برای دریافتن اینکه حقیقت چیست.....
تردید یک زیارت است.
تردید داشتن یکی از مقدس ترین  ارزشهای انسانی است.
تردید داشتن به معنی نفی کردن نیست ، فقط میگوید: 
" #من_نمیدانم" و آماده هستم تا جای ممکن پیش بروم ، ولی تا زمانی که:  #خودم_به_شناخت_نرسم ،
چگونه می توانم آری بگویم

منفی گرایی، از پیش  " نه " را گفته است . این رویکردی جستوجوگرایانه نیست

منفی گرایی و مثبت گرایی هردو
نظام های باورمندی هستند.
تردید ضد هر دو است.
تردید اصرار فرد است بر اینکه
می خواهد خودش حقیقت را مزه و تجربه کند
کشف حقیقت طاقت فرساست،
به سفر زیارتی دور و درازی نیاز دارد:
به تخلیه فوق العاده ذهن،
به پاکسازی فوق العاده دل،
به معصومیتی خاص و
به تولدی دوباره نیاز دارد.
از نو باید کودک شوی

اﺷﻮ
#تجربه من از جهان آخرت جهانی از شعور و آگاهيست و نه جهانی مذهبی.
#من متوجه شدم تمام جهان فقط شعور و آگاهی ست.
#تجربه گر مرگ تقریبی
ولفگانگ مویسل
من_کیستم

زندگي يك فرصت است.
فرصتي براي شناختن خودت،

تو مي تواني اين فرصت را از دست دهي. بسياري اين فرصت را از دست مي دهند
فقط تعداد اندكي از آن استفاده مي كنند

و آنان كساني هستند كه وارد دنياي درونشان مي شوند.

درگير ساختن خود با پول و قدرت و جاه و مقام، بيهوده تلف كردن فرصت زندگي است.
درگيري اصلي تو بايد جست و جوي پاسخ اين پرسش باشد كه:
« #من_كيستم؟ »،

تا پاسخ را پيدا نكردي رضايت نده.
در دروني ترين هسته وجودت تصميم قاطع بگير

« من بايد به اين پاسخ دست يابم »
تا اين تصميم به يك بذر تبديل شود.

اشو
Forwarded from Deleted Account
حال سوال من کیستم ،،،

شما را با چالشی بزرگ روبرو میکند

#واقعیت_این_من_کیست
شما من را مورد توجه قرار خواهید  داد
تنها چیزی که اکنون  فضای حضور شما را پوشش داده است

اما این من مرکزی ثابت ندارد 
دائما از یک فکر به فکر دیگر است
از یک الگو به یک الگویی دیگر تکثیر می شود
و شما بیشتر  اسیر  فکر میشوید .فکر میکنید ببینید چه کسی هستید
و همان فکر دوباره  تصویری خلق میکند و شما باور میکنید ان فکر هستید.

پس در بروز  و توجه و شک؛
شما هیچ نمیدانید که؛
چه کسی  هستید

تنها لازم شناخت این هست  که ؛
جستجو  برای یک
#من
کاملتر
پویا تر
  بهتر
با خداتر
مهربان  تر
بخشنده تر
هرانچه که  میخواهید متوقف  می شود

این بازی  را کنار بگذارید

اسیر دانسته جدید و مدرن نباشید
به دانستگی که
شما هیچ هستید
شما افکار نیستید
شما احساسات نیستد
شما  جسم  نیستید
شما ان فضای بیکران حضور  هستید
آلوده نشوید
"شما  با انچه که اکنون  هستید  رابطه برقرار کنید "
برای این رابطه  نیاز به شهامت  دارید
که  خودتان را مدیریت و کنترل نکنید
ازاد بگذارید
در این ازادگیست
که توجه حساسیت هوش بروز میکند
اشـoshoـو:
در مراقبه ي عميق، تو مي داني كه:
حتي درختان نيز با تو برابر هستند،
كه حتي حيوانات و پرندگان و صخره ها با تو  برابر هستند. تمامي جهان هستي در يك برابري عظيم قرار دارند
اين چيزي است كه من بارها و بارها گفته ام،
فقط يك انسان معنوي و مراقبه گون ميتواند يك عصيانگر اصيل باشد و نه هيچ كس ديگر
زيرا هرچه عميق تر وارد خودت بشوي، بيشتر محو و نابود مي شوي،
ديگر وجود نداري.
پس موضوع برتري طلبي نفساني وجود ندارد و نفس اماره سر بر نمي آورد. ناگهان تمامي هستي درست مانند خودت مي شود.
نفس غايب است، « #من» غايب است؛ تنها يك حضور نور، يك آگاهي و مشاهده گري وجود دارد. 
و به نظر مي رسد كه تمامي جهان هستي همچون تو ساكت است،
همچون تو مسرور است .
بالاتر و پايين تر وجود ندارد.

#اشو
#توطئه_ای_به_نام_خدا

سفر درونی

#تنهایی؛ طبیعت خودتان است
تنهایی به مثابه گل نیلوفری است که در قلب شما شکوفا می شود.
تنهایی پدیده ای مثبت و سازنده است. تنهایی شادی ای است که چون شما فضای خودتان را دارید و واقعا خودتان هستید.
مدیتیشن یعنی:
شاد بودن هنگامی که تنها هستید...

هنگامی که انسان چنین قابلیتی را در وجود خویش کشف کند و دیگر برای شاد بودن وابستگی ای به کسی چیزی یا شرایط خاصی نداشته باشد، احساس زنده بودن خواهد کرد. 
این شادی چیزی است که متعلق به شماست و ارتباطی با روز، شب، جوانی، پیری، سلامتی یا بیماری ندارد. 
حتی پس از مرگ نیز این شادی از آن ماست زیرا آن چیزی نیست که به واسطه دنیای بیرونی به وجود آمده باشد. 
این شادی کیفیتی است که از درون شما می جوشد. این شادی ماهیت طبیعی خود شماست.
سفر درونی سفری است به سوی تنهایی محض، در این سفر هیچ کس دیگری نمی تواند شما را همراهی کند.
شما هرگز نمی توانید هسته مرکزی وجود خود را با کس دیگری سهیم باشد، حتی عزیزترین فرد در زندگی تان....

هنگامی که شما به درون می روید تمام ارتباط خود با دنیای بیرون را قطع می کنید. در واقع در این زمان دنیای بیرون برای شما نا پدید می شود.
عارفان حقیقی جهان را تنها یک سراب خوانده اند، نه به این علت که واقعا وجود ندارد بلکه به این دلیل که برای مراقبه کنندگانی که به دنیای درون سفر می کنند دنیای بیرون محو و ناپدید می شود.
سکوت دنیای درون به اندازه ای ژرف و عمیق است که هیچ سر و صدایی نمي تواند به آن نفوذ کند.

تنهایی مدیتیشن به اندازه ای عمیق است که ورود به آن واقعا شهامت و جرأت می طلبد.
ولی از همین تنهایی است که سرور پدیدار می شود و از همین تنهایی است که خداوند درک و تجربه می شود.
هیچ راه دیگری وجود ندارد و هرگز وجود نداشته است.

تنهایی خود را جشن بگیرید،
فضای پاک و خالص درون خود را جشن بگیرید و به این صورت نوایی بسیار خوشایند از قلب شما برخواهد خاست. این نوا، نوایی آگاهی و مدیتیشن است.
آواز پرنده ای است که در دوردست می خواند. هنگامی که این پرنده می خواند منظورش شخص خاصی نیست او می خواند زیرا قلبش مالامال از آواز است؛

ابر می بارد، زیرا پر است از باران گلبرگ های گلها باز می شوند و هوا را عطرآگین می کنند زیرا آکنده از بوی خوشند.
ولی هرگز منظور آنها شخص خاصی نیست.
اجازه دهید تنهایی شما به یک رقص تبدیل شود.

#اشو
#اولین_و_آخرین_رهایی
👆👆👆
متن سخنرانی #اشو از ویدیوی فوق:


به‌کار گیری #ذهن برای جستجوی حقیقت #توهم است و همه فلاسفه و همه متخصصین الهیات این کار را کرده اند متفکرین بزرگ کاری نکرده اند جز بازی با کلمات.
ذهن‌ نمی‌تواند #حقیقت را بشناسد
مثل اینکه بخواهی با چشمانت موسیقی گوش کنی. نمی توانی چون چشم ها برای شنیدن کارایی ندارند یا اگر بخواهی نور را با گوش‌هایت بیینی نمی‌توانی چون گوش‌ها برای دیدن نور کارایی ندارند. گوش‌ها برای صدا و چشم‌ها برای نور کارایی دارند.

هر یک از آنها بُعد معینی برای کارکردن دارند. کارکرد ذهن ایجاد افکار، رویاها، تصورات، خیالات، تجسم، سراب از همه نوع است کارکرد آن یافتن حقیقت نیست.‌

استفاده نکردن از ذهن راهِ یافتن حقیقت است. کاملاً ساکت شدن بدون هیچ فکری. تنها یک لوح پاک، یک لوح سفید. در آن وضوح، شفافیت و روشنی، شخص در می‌یابد حقیقت چیست.
هم در درون و هم در بیرون، چون حقیقت یکی است. این ذهن است که آن را به درون و بیرون تقسیم می‌کند. وقتی ذهن کنار رفت، جدایی از بین‌ می‌رود. آنگاه تو حقیقت هستی. آنگاه حتی دورترین ستاره به تو وصل است. و حتی کوچکترین برگِ علف به تو وصل است. این همه یک هستی است. ناگهان تو دیگر جدا نیستی. به درون کل می‌چکی همه دیوارها  بین تو و هستی ناپدید می‌شود.‌ این تجربه را در آپانیشاد عارف اینطور اعلام‌ می‌کند.
آهام براهماسی، #من_خدا_هستم.
این از روی #نفس نیست
این از فروتنی مطلق است
ولی چه می‌شود کرد؟

لحظه ای که #ذهن‌ ناپدید شود  تو با کل یکی هستی،  باید این گفته شود.
زیباترین ویژگی خطر آن است که: به تو هشیاری و آگاهی می بخشد

از این رو کسانی که قصد دارند بدون داشتن هیچ نقشه ای قله ای ناشناخته را فتح کنند بی آن که خود بدانند درجست وجوی آگاهی هستند.

کسانی که به قطب شمال و جنوب سفر کردند و انواع خطرهارا به جان خریدند و کسانی که قدم در کره ی ماه گذاشتند نمی دانستند که به راستی درجستوجوی چیستند
آنان درجستوجوی آگاهی بودند اما نا آگاهانه

انسان مراقبه گر خودآگاهانه پیش می رود. نیازی نیست که قله هیمالیا را فتح کنی یا قدم در کره ی ماه بگذاری زیرا در درون تو قله هایی مرتفع تر ،مسافت هایی طولانی تر وسیاره هایی با اهمیت تر وجود دارند. همه ی آسمان. همه ی جهان در درون توست.

اما سفر به درون بسیار خطرناک تر از رفتن به کره ی ماه یا قله اورست است. پهناورترین ،خطرناک ترین وناامن ترین مکان،دنیای درون توست
به همین دلیل کمتر کسانی جرات می کنند وارد آنجا شوند.

با سقوط ازقله هایی که در درون توست به قعر دره ای ژرف تر از هر دره ای که درعمرت دیده ای می افتی
اما هیچ کس تا به حال از این قله ها سقوط نکرده است زیرا هر قدر بالاتر روی هوشیارتر و بیدار تر میشوی،از لبه تیغ آگاه میشوی. همچون بندبازی که باید هوشیار باشد(بندباز نمی تواند به گذشته یا آینده فکر کند)
فقط باید در فکر این لحظه باشد. باید در اینجا و اکنون باشد. از این رو سقوطی وجود ندارد. من هرگز نشنیده ام که کسی از این قله سقوط کرده باشد
اما خطر همیشه در آنجا هست و به دلیل آن خطر ،عده ای اندک در دنیای درون در قلمرو وجود خویش قدم میگذارند.

#اشو
#من_درس_شهامت_میدهم