#قاعده_اول_از_چهل_قاعده_شمس:
کلماتی که برای توصیف #پروردگار به کار می بریم، همچون #آینه ایست که #خود را در آن می بینیم. هنگامی که نام #خدا را می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در #ترس و شرم به سر می بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا #عشق و #لطف و #مهربانی به یادت بیاید، بدین معناست که این صفات در #وجود تو نیز فراوان است.
#شمس_تبریزی
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
#چهل_قاعده_شمس
کلماتی که برای توصیف #پروردگار به کار می بریم، همچون #آینه ایست که #خود را در آن می بینیم. هنگامی که نام #خدا را می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در #ترس و شرم به سر می بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا #عشق و #لطف و #مهربانی به یادت بیاید، بدین معناست که این صفات در #وجود تو نیز فراوان است.
#شمس_تبریزی
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
#چهل_قاعده_شمس
👍👍👍👍
ویژگی های #آینه
آینه ویژگی های خاصی دارد که توجه به آنها و آموختن و بکارگیری آنها کمک بسیار موثری در خاموش کردن ذهن خواهد کرد. لذا توجه شما را به این ویژگی های تأمل برانگیز جلب میکنم :
۱- آینه عیوب شما را تنها به شما نشان میدهد بدون آنکه دیگران بفهمند. بدون سر و صدا و جار و جنجال.
۲-آینه زیبایی ها و زشتی ها را درست به همان مقدار که هست نشان می دهد نه کم نه زیاد.
۳-آینه هیچ قضاوتی در مورد خوب و بد بودن شما نمیکند. فقط مشاهده گر است.
۴- آینه نسبت به زیبایی ها و زشتی ها هیچ واکنشی انجام نمیدهد. اینطور نیست که چهرههای ی زیبا را رها نکند و چهره های زشت را از خود دور کند. ما نیز نسبت به اتفاقات خوب و بد باید واکنشی نداشته باشیم. به چیزهای خوبمان مثل پول، همسر، فرزند، باورها نچسبیم و از اتفاقات بد شکایت نکنیم.
۵- آینه تصاویر را در خود نگه نمیدارد. یعنی گذشته و آینده ندارد. تنها تصاویر این لحظه را نشان میدهد. آینه در لحظه زندگی میکند.
۶- آینه اگر زنگار گرفته یا گرد و غبار روی آن نشسته باشد. کارآیی نداشته و تصاویر را به درستی نشان نمی دهد. برداشتی درست از پیرامون خود ندارد. ما نیز در صورت زنگار گرفتن دل با خشم و حسد و... به جایی نخواهیم رسید.
۷-آینه تنها هنگامی که شما مقابلش حضور دارید. تصویر شما را به شما نشان می دهد. وقتی شما حضور ندارید، تصویری از شما ندارد. آینه پشت سر شما حرف نمیزند.
و بالاخره...
آینه روشن است....
آینه خاموش( ساکت )است....
بیایید آینه باشیم...
ما جان جهانيم اگر آينه باشيم
آرامش جانيم اگر آينه باشيم
آنجا كه همه نام فروشند و نشانه
بى نام و نشانيم اگر آينه باشيم
لب بسته و خاموش ولى روشن و گويا
ما نيز چنانيم اگر آينه باشيم
دیپاک چوپرا
ویژگی های #آینه
آینه ویژگی های خاصی دارد که توجه به آنها و آموختن و بکارگیری آنها کمک بسیار موثری در خاموش کردن ذهن خواهد کرد. لذا توجه شما را به این ویژگی های تأمل برانگیز جلب میکنم :
۱- آینه عیوب شما را تنها به شما نشان میدهد بدون آنکه دیگران بفهمند. بدون سر و صدا و جار و جنجال.
۲-آینه زیبایی ها و زشتی ها را درست به همان مقدار که هست نشان می دهد نه کم نه زیاد.
۳-آینه هیچ قضاوتی در مورد خوب و بد بودن شما نمیکند. فقط مشاهده گر است.
۴- آینه نسبت به زیبایی ها و زشتی ها هیچ واکنشی انجام نمیدهد. اینطور نیست که چهرههای ی زیبا را رها نکند و چهره های زشت را از خود دور کند. ما نیز نسبت به اتفاقات خوب و بد باید واکنشی نداشته باشیم. به چیزهای خوبمان مثل پول، همسر، فرزند، باورها نچسبیم و از اتفاقات بد شکایت نکنیم.
۵- آینه تصاویر را در خود نگه نمیدارد. یعنی گذشته و آینده ندارد. تنها تصاویر این لحظه را نشان میدهد. آینه در لحظه زندگی میکند.
۶- آینه اگر زنگار گرفته یا گرد و غبار روی آن نشسته باشد. کارآیی نداشته و تصاویر را به درستی نشان نمی دهد. برداشتی درست از پیرامون خود ندارد. ما نیز در صورت زنگار گرفتن دل با خشم و حسد و... به جایی نخواهیم رسید.
۷-آینه تنها هنگامی که شما مقابلش حضور دارید. تصویر شما را به شما نشان می دهد. وقتی شما حضور ندارید، تصویری از شما ندارد. آینه پشت سر شما حرف نمیزند.
و بالاخره...
آینه روشن است....
آینه خاموش( ساکت )است....
بیایید آینه باشیم...
ما جان جهانيم اگر آينه باشيم
آرامش جانيم اگر آينه باشيم
آنجا كه همه نام فروشند و نشانه
بى نام و نشانيم اگر آينه باشيم
لب بسته و خاموش ولى روشن و گويا
ما نيز چنانيم اگر آينه باشيم
دیپاک چوپرا
یك چیز را بهخاطر بسپار:
هرقت احساس میكنی اشكالی وجود دارد، نخست سبب آن را در خودت پیدا كن
هیچجای دیگر نرو. از یكصد بار، نودونهبار علت را در درون خودت خواهی یافت. و اگر سبب را در خود بیابی، در نودو نه درصد از موارد، آن یكصدمین سبب هم خودش از بین خواهد رفت.
سبب هرآنچه كه برای تو رخ میدهد خودت هستی
خودت علّتش هستی، و دنیا فقط یك #آینه است. ولی همیشه تسلّیبخش است كه سبب را در جای دیگری پیدا کنی. آنوقت هرگز #احساس_گناه نخواهی كرد، خودت را محكوم نخواهی كرد. همیشه میتوانی نشان بدهی كه دلیلش این است و تا این دلیل تغییر نكند، "من چگونه تغییر كنم؟" میتوانی گریزگاهی بیابی؛ این یك حُقّه است
پس ذهنت همیشه دلیل را درجایی دیگر فرافكنی میكند.
زن به سبب شوهر آشفته است؛
مادر بهدلیل فرزندان آشفته است و فرزندان به دلیل پدر مختل هستند.
همه به دلیل وجود دیگری آشفته هستند، و همه میپندارند كه دلیل در بیرون وجود دارد.
این رنج را چه كسی آفریده است؟
تو، و تو اینك میكوشی كه آن را تغییر بدهی! بدتر خواهد شد.
تو خالق رنجهایت هستی. تو آنها را بهوجود آوردهای، منبع خودت هستی و حالا خودِ منبع میكوشد تا آن را عوض كند!
تو چه میتوانی بكنی؟
حالا بیمار خودش را مداوا میكند! و همهاش را خودش بهوجود آورده است! حالا به فكر جرّاحی افتاده است!
این یك #خودكشی است. هیچ كاری نكن. درون انسان بسیار ژرف است
تو بارها كوشیدهای تا رنج را تغییر بدهی، #افسردگی را متوقف كنی و كارهایی اینچنین، ولی هیچ اتفاقی نیفتاده است.
حالا این را آزمایش كن: هیچ كاری نكن؛ بگذار رنج با تمامیت خود وجود داشته باشد. بگذار رنج با تمام شدّتش اتفاق بیفتد، و بیعمل باقی بمان. فقط با آن باش و ببین چه روی خواهد داد.
این را امتحان كن: ببین برای چند دقیقه میتوانی رنجور باشی. شروع میكنی به تمام آن خندیدن: تمامش به نظر احمقانه میرسد، زیرا اگر تماماً رنج ببری، ناگهان از مركزی هشیار خواهی شد كه ورای رنج است. آن مركز هرگز نمیتواند رنجور باشد، این غیرممكن است!
اگر با رنج باقی باشی، رنج زمینه میشود و مركز وجودت كه هرگز نمیتواند رنجور باشد ناگهان بالا میآید و آنوقت تو رنج میبری و رنج نمیبری:
آن "همسانِ ناهمسان"the unsame same. اینك تو رنج را توسط رنج بهپایان میبری.
تو هیچ كاری انجام نمیدهی؛ تو فقط رنج را با رنج از میان میبری. همانگونه كه ابرها پراكنده میشوند، رنجها نیز پراكنده میشوند و آسمان باز خواهد شد و تو خواهی خندید؛ و تو هیچ كاری نكردهای. و تو نمیتوانی هیچ كاری بكنی؛ هركاری كه انجام دهی تولید سردرگمی و رنج بیشتر خواهد كرد.
اشو
هرقت احساس میكنی اشكالی وجود دارد، نخست سبب آن را در خودت پیدا كن
هیچجای دیگر نرو. از یكصد بار، نودونهبار علت را در درون خودت خواهی یافت. و اگر سبب را در خود بیابی، در نودو نه درصد از موارد، آن یكصدمین سبب هم خودش از بین خواهد رفت.
سبب هرآنچه كه برای تو رخ میدهد خودت هستی
خودت علّتش هستی، و دنیا فقط یك #آینه است. ولی همیشه تسلّیبخش است كه سبب را در جای دیگری پیدا کنی. آنوقت هرگز #احساس_گناه نخواهی كرد، خودت را محكوم نخواهی كرد. همیشه میتوانی نشان بدهی كه دلیلش این است و تا این دلیل تغییر نكند، "من چگونه تغییر كنم؟" میتوانی گریزگاهی بیابی؛ این یك حُقّه است
پس ذهنت همیشه دلیل را درجایی دیگر فرافكنی میكند.
زن به سبب شوهر آشفته است؛
مادر بهدلیل فرزندان آشفته است و فرزندان به دلیل پدر مختل هستند.
همه به دلیل وجود دیگری آشفته هستند، و همه میپندارند كه دلیل در بیرون وجود دارد.
این رنج را چه كسی آفریده است؟
تو، و تو اینك میكوشی كه آن را تغییر بدهی! بدتر خواهد شد.
تو خالق رنجهایت هستی. تو آنها را بهوجود آوردهای، منبع خودت هستی و حالا خودِ منبع میكوشد تا آن را عوض كند!
تو چه میتوانی بكنی؟
حالا بیمار خودش را مداوا میكند! و همهاش را خودش بهوجود آورده است! حالا به فكر جرّاحی افتاده است!
این یك #خودكشی است. هیچ كاری نكن. درون انسان بسیار ژرف است
تو بارها كوشیدهای تا رنج را تغییر بدهی، #افسردگی را متوقف كنی و كارهایی اینچنین، ولی هیچ اتفاقی نیفتاده است.
حالا این را آزمایش كن: هیچ كاری نكن؛ بگذار رنج با تمامیت خود وجود داشته باشد. بگذار رنج با تمام شدّتش اتفاق بیفتد، و بیعمل باقی بمان. فقط با آن باش و ببین چه روی خواهد داد.
این را امتحان كن: ببین برای چند دقیقه میتوانی رنجور باشی. شروع میكنی به تمام آن خندیدن: تمامش به نظر احمقانه میرسد، زیرا اگر تماماً رنج ببری، ناگهان از مركزی هشیار خواهی شد كه ورای رنج است. آن مركز هرگز نمیتواند رنجور باشد، این غیرممكن است!
اگر با رنج باقی باشی، رنج زمینه میشود و مركز وجودت كه هرگز نمیتواند رنجور باشد ناگهان بالا میآید و آنوقت تو رنج میبری و رنج نمیبری:
آن "همسانِ ناهمسان"the unsame same. اینك تو رنج را توسط رنج بهپایان میبری.
تو هیچ كاری انجام نمیدهی؛ تو فقط رنج را با رنج از میان میبری. همانگونه كه ابرها پراكنده میشوند، رنجها نیز پراكنده میشوند و آسمان باز خواهد شد و تو خواهی خندید؛ و تو هیچ كاری نكردهای. و تو نمیتوانی هیچ كاری بكنی؛ هركاری كه انجام دهی تولید سردرگمی و رنج بیشتر خواهد كرد.
اشو
اگر به چیزی بچسبی #ثابت می شوی.
#آینه_گون_باش، آینه به چیزی نمی چسبد. جلوی آینه می ایستی و آینه تو را منعکس می کند، کامل منعکس می کند.
آینه از منعکس کردن تو خوشحال است.
آینه تو را جشن می گیرد.
حضورت را جشن می گیرد.
اما لحظه ای که می روی، دیگر رفته ای
آینه به تصویرت نمی چسبد.
آیینه از تو یاد و خاطره نمی آفریند؛
آینه دیگر به تو فکر نمی کند.
هیچ نوستالوژی نمی آفریند.
فکر نمی کند که:
اوه، او چقدر زیبا بود، کی بر می گردد؟
آینه تو را دنبال نمی کند.
نه در فکرش و نه در رویاهایش.
لحظه ای که ناپدید می شوی، دیگر ناپدید شده ای.
این #عدم_وابستگی است.
وقتی آنجایی، آنجا هستی.
آینه تو را زندگی میکند، به تو عشق می ورزد، به تو خوشامد می گوید، تو را در قلبش می گذارد. اما لحظه ای که می روی دیگر رفته ای و آینه دوباره خالی می شود.
این کل راز عدم وابستگی است.
زندگی در دنیا اما به دنیا تعلق نداشتن.
به مردم عشق بورز اما وابستگی نیافرین
زیبایی های دنیا را منعکس کن، زیبایی های این جهان بسیار زیاد است اما #نچسب.
ذهن چسبناک، آینه گونگی اش را از دست می دهد.
آینه گونگی بوداگونگی است .
اگر کیفیت آینه گون را مدام تازه نگه داری، جوان ماندن و خالص ماندن و معصوم ماندن است.
بشناس اما دانش نیافرین،
عشق بورز اما تمایل نیافرین .
زندگی کن به زیبایی و تمام و کمال زندگی کن، خودت را در لحظه رها کن اما به عقب بازنگرد.
این #هنر_وابسته_نبودن است
و این همان جایی است که نکته را از دست می دهی.
تو زنی را دوست داری و یک روز او می رود. با کسی دیگر می رود.
یا شاید همچنان با توست اما دیگر با تو نیست. دیگر قلبش برای تو نمی تپد،
پل شکسته شده است یا شاید بمیرد، هزار و یک اتفاق ممکن است بیفتد. ناگهان آن لذتی که از تو در وجودش بوده، ناپدید شده است.
یکروز آنجا بوده اما ناگهان روز دیگر نیست.
چه باید کرد ؟
باید چسبید ؟
باید به گذشته فکر کرد ؟
باید درباره آینده تصویر سازی کرد ؟
باید امیدوار بود که باز اتفاق دیگری بیفتد ؟
باید امیدوار بود که باز باد بیاید و ابرها بروند و خورشید بدرخشد؟
سپس درگیر می شوی و خلوص آینه بودن را از دست می دهی.
#تمام_بدبختی_ها_از_این_می_آیند.
بدبختی چیزی نیست جز:
#سایه_وابستگی
انسان وابسته به برکه ای راکد تبدیل می شود و دیر یا زود می گندد. دیگر جاری نیست...
#اشو
#آینه_گون_باش، آینه به چیزی نمی چسبد. جلوی آینه می ایستی و آینه تو را منعکس می کند، کامل منعکس می کند.
آینه از منعکس کردن تو خوشحال است.
آینه تو را جشن می گیرد.
حضورت را جشن می گیرد.
اما لحظه ای که می روی، دیگر رفته ای
آینه به تصویرت نمی چسبد.
آیینه از تو یاد و خاطره نمی آفریند؛
آینه دیگر به تو فکر نمی کند.
هیچ نوستالوژی نمی آفریند.
فکر نمی کند که:
اوه، او چقدر زیبا بود، کی بر می گردد؟
آینه تو را دنبال نمی کند.
نه در فکرش و نه در رویاهایش.
لحظه ای که ناپدید می شوی، دیگر ناپدید شده ای.
این #عدم_وابستگی است.
وقتی آنجایی، آنجا هستی.
آینه تو را زندگی میکند، به تو عشق می ورزد، به تو خوشامد می گوید، تو را در قلبش می گذارد. اما لحظه ای که می روی دیگر رفته ای و آینه دوباره خالی می شود.
این کل راز عدم وابستگی است.
زندگی در دنیا اما به دنیا تعلق نداشتن.
به مردم عشق بورز اما وابستگی نیافرین
زیبایی های دنیا را منعکس کن، زیبایی های این جهان بسیار زیاد است اما #نچسب.
ذهن چسبناک، آینه گونگی اش را از دست می دهد.
آینه گونگی بوداگونگی است .
اگر کیفیت آینه گون را مدام تازه نگه داری، جوان ماندن و خالص ماندن و معصوم ماندن است.
بشناس اما دانش نیافرین،
عشق بورز اما تمایل نیافرین .
زندگی کن به زیبایی و تمام و کمال زندگی کن، خودت را در لحظه رها کن اما به عقب بازنگرد.
این #هنر_وابسته_نبودن است
و این همان جایی است که نکته را از دست می دهی.
تو زنی را دوست داری و یک روز او می رود. با کسی دیگر می رود.
یا شاید همچنان با توست اما دیگر با تو نیست. دیگر قلبش برای تو نمی تپد،
پل شکسته شده است یا شاید بمیرد، هزار و یک اتفاق ممکن است بیفتد. ناگهان آن لذتی که از تو در وجودش بوده، ناپدید شده است.
یکروز آنجا بوده اما ناگهان روز دیگر نیست.
چه باید کرد ؟
باید چسبید ؟
باید به گذشته فکر کرد ؟
باید درباره آینده تصویر سازی کرد ؟
باید امیدوار بود که باز اتفاق دیگری بیفتد ؟
باید امیدوار بود که باز باد بیاید و ابرها بروند و خورشید بدرخشد؟
سپس درگیر می شوی و خلوص آینه بودن را از دست می دهی.
#تمام_بدبختی_ها_از_این_می_آیند.
بدبختی چیزی نیست جز:
#سایه_وابستگی
انسان وابسته به برکه ای راکد تبدیل می شود و دیر یا زود می گندد. دیگر جاری نیست...
#اشو