▫️ از آگاهی کاذب تا انتزاع مادیتیافته
به بهانهی تجدید چاپ کتاب «نقد ایدئولوژی»
2آوریل 2018
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
ما در یک وضعیت مبتنی بر روابط سلطه بهسر میبریم و بیشک تداوم این وضعیت برای سالها، مرهون اعمال و گفتار و عقاید ایدئولوژیک یا با کارکردهای ایدئولوژیک ماست. پس به این معنا درست است که بگوییم جایی خارج از ایدئولوژی نمانده است؛ نکته اینجاست که قرار است از درون خود وضعیت ایدئولوژیک، حرکت را به سمت بیرون آغاز کنیم. اما این حرکت به سمت خروج، یک بار برای همیشه نخواهد بود؛ پس درگذشتن از تناقض درونی سوبژکتیویته در گذار میان ذهنیت ایدئولوژیک و ذهنیت غیرایدئولوژیک، تکلیفی است ابدی.
https://wp.me/p9vUft-cq
#یاشار_دارالشفاء #کمال_خسروی #نقد #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
به بهانهی تجدید چاپ کتاب «نقد ایدئولوژی»
2آوریل 2018
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
ما در یک وضعیت مبتنی بر روابط سلطه بهسر میبریم و بیشک تداوم این وضعیت برای سالها، مرهون اعمال و گفتار و عقاید ایدئولوژیک یا با کارکردهای ایدئولوژیک ماست. پس به این معنا درست است که بگوییم جایی خارج از ایدئولوژی نمانده است؛ نکته اینجاست که قرار است از درون خود وضعیت ایدئولوژیک، حرکت را به سمت بیرون آغاز کنیم. اما این حرکت به سمت خروج، یک بار برای همیشه نخواهد بود؛ پس درگذشتن از تناقض درونی سوبژکتیویته در گذار میان ذهنیت ایدئولوژیک و ذهنیت غیرایدئولوژیک، تکلیفی است ابدی.
https://wp.me/p9vUft-cq
#یاشار_دارالشفاء #کمال_خسروی #نقد #ایدئولوژی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
از آگاهی کاذب تا انتزاع مادیتیافته
نوشتهی: یاشار دارالشفاء هم فوکو و هم میلز، ایدئولوژی را صرفا در معنای سنت مارکسیسم ارتدوکس میفهمند و از همین رو ایرادات درستی را هم به چنین درک و تلقیای وارد میآورند. اما همانطور که توضیح دادی…
▫️ آثار مارکس در زبان فارسی
📚 همراه با: گاهشمار آثار مهم مارکس
تهیه و تنظیم: یاشار دارالشفاء
5 می 2018
راه زیادی طی شده تا همین میزان موجود از آثار مارکس به زبان فارسی به دستان ما رسیده است. ترجمههایی دقیق، نادقیق، کامل، ناقص و تا حدی چندبارهکاریهای نالازم. به هر ترتیب در دسترس بودن یک فهرست جامع از آثار برگردانده شده از مارکس در زبان فارسی راهنمای خوبی چه برای علاقهمندان به مطالعهی مارکس به زبان فارسی، چه مترجمان، و چه پژوهشگران تاریخ و سیاست خواهد بود تا به واسطهی آن بتوانند ضمن تلاش برای تقویت توانایی زبان فارسی در اندیشهورزی انتقادی، از لابهلای تاریخ انتشار و ناشران و مترجمان این آثار به بازخوانی زمینه و زمانهایی بنشینند که اندیشه به طور کلی و مارکسیسم به طور خاص در ایران بر بستر آن تکوین یافته است. این مورد آخر رسالتیست که در مقالاتی دیگر به زودی به آن خواهیم پرداخت.
آنچه در پی میآید مجموعهی آثار ترجمه شده از کارل مارکس است در زبان فارسی. قطعا این مجموعهی گردآوریشده کامل نیست و آنچه میبینید محصول رجوع به آرشیوهای شخصی و جستجوهای اینترنتی است. طبعا این مجموعه دربرگیرندهی نخستین ترجمهها از مارکس در زبان فارسی که توسط نخستین کمونیستها و سوسیالستهای ایرانِ پس از مشروطه انجام شده نیست. در این مجموعه تلاش شده تا برای نخستین بار کلیهی آثار ترجمه شده از مارکس پس از 1350 فهرست شود.
https://wp.me/p9vUft-gA
#مارکس #یاشار_دارالشفاء
👇🏽
🖋@naghd_com
📚 همراه با: گاهشمار آثار مهم مارکس
تهیه و تنظیم: یاشار دارالشفاء
5 می 2018
راه زیادی طی شده تا همین میزان موجود از آثار مارکس به زبان فارسی به دستان ما رسیده است. ترجمههایی دقیق، نادقیق، کامل، ناقص و تا حدی چندبارهکاریهای نالازم. به هر ترتیب در دسترس بودن یک فهرست جامع از آثار برگردانده شده از مارکس در زبان فارسی راهنمای خوبی چه برای علاقهمندان به مطالعهی مارکس به زبان فارسی، چه مترجمان، و چه پژوهشگران تاریخ و سیاست خواهد بود تا به واسطهی آن بتوانند ضمن تلاش برای تقویت توانایی زبان فارسی در اندیشهورزی انتقادی، از لابهلای تاریخ انتشار و ناشران و مترجمان این آثار به بازخوانی زمینه و زمانهایی بنشینند که اندیشه به طور کلی و مارکسیسم به طور خاص در ایران بر بستر آن تکوین یافته است. این مورد آخر رسالتیست که در مقالاتی دیگر به زودی به آن خواهیم پرداخت.
آنچه در پی میآید مجموعهی آثار ترجمه شده از کارل مارکس است در زبان فارسی. قطعا این مجموعهی گردآوریشده کامل نیست و آنچه میبینید محصول رجوع به آرشیوهای شخصی و جستجوهای اینترنتی است. طبعا این مجموعه دربرگیرندهی نخستین ترجمهها از مارکس در زبان فارسی که توسط نخستین کمونیستها و سوسیالستهای ایرانِ پس از مشروطه انجام شده نیست. در این مجموعه تلاش شده تا برای نخستین بار کلیهی آثار ترجمه شده از مارکس پس از 1350 فهرست شود.
https://wp.me/p9vUft-gA
#مارکس #یاشار_دارالشفاء
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
آثار مارکس در زبان فارسی
تهیه و تنظیم: یاشار دارالشفاء راه زیادی طی شده تا همین میزانِ موجود از آثار مارکس بهزبان فارسی بهدستان ما رسیدهاست. ترجمههایی دقیق، نادقیق، کامل، ناقص و بعضا چندباره کاریهای نالازم. بههر …
▫️ تاریخ تحلیلی جنبش کارگری ایران
بخش اول: درسهایی برای امروز
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
19 می 2018
پس از اعتراضات دی ماه 1396 که در گفتمان سیاسی تحلیلگران به «خیزش دی ماه» شهرت یافت، در خصوص اینکه در آغاز دورهی جدیدی از مبارزات مردم علیه حاکمیت قرار گرفتهایم، گمانهزنیهای بسیاری شد. متأثر از برخی شعارها، ترکیب معترضان در برخی شهرها و نیز پُررنگی مسائل معیشتی طی یک سال گذشته که تجلیهای اعتراضیاش را میشد در اعتصابات کارگری و نیز تظاهراتهای پیدرپی مال باختگان مؤسسات مالی و اعتباری دید، بسیاری بر این شدند که سوژهی اصلی این دور جدید مبارزات یحتمل فرودستان شهری و در صدر ایشان «طبقهی کارگر» خواهد بود. برجستگی سه نمونهی اعتراضی دیگر به فاصلهی اندکی پس از سرکوب خیزش دی، یعنی «اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه»، «اعتراضات دهقانان اصفهان به بحران آب» و نیز «اعتراضات گسترده کارگران نورد لوله اهواز»، از جدی بودن ارادهی معترضانِ طبقات پائین -علیرغم سرکوبها- خبر میداد.
فارغ از تمرکز بر چند و چون و ترکیب اعتراضات دی ماه، نظر به اینکه این خیزش سراسری، پس از «جنبش سبز» دومین حرکت اعتراضی فراگیر در تمامی شهرهای کشور علیه حاکمیت بوده است، میتوان آن را مبنایی برای یک مقایسه در تبیین این دورهی جدید قرار داد تا روشن شود آیا حقیقتا میتوانیم در اعتراضات کارگران ایران از «فصل جدید»ی سخن بگوییم یا نه. پرسشهای ما در این بررسی متأثر از ترکیب «فصل جدید» در بحث از اعتراضات کارگری، عبارت است از اینکه:
اولا آیا در «مبارزاتِ حول محور استیفای حقوق کارگران در قانون کار» که همواره برقرار بوده است، شکل مبارزه از حیث «دفاعی/تهاجمی» بودن دستخوش تغییراتی شده است؟
و ثانیا توضیح چرایی پاسخ منفی یا مثبت به این پرسش.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-iB
#یاشار_دارالشفاء
#کارگران #آگاهی_طبقاتی #اتحادیه #خیزش_دی_ماه
👇🏽
🖋@naghd_com
بخش اول: درسهایی برای امروز
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
19 می 2018
پس از اعتراضات دی ماه 1396 که در گفتمان سیاسی تحلیلگران به «خیزش دی ماه» شهرت یافت، در خصوص اینکه در آغاز دورهی جدیدی از مبارزات مردم علیه حاکمیت قرار گرفتهایم، گمانهزنیهای بسیاری شد. متأثر از برخی شعارها، ترکیب معترضان در برخی شهرها و نیز پُررنگی مسائل معیشتی طی یک سال گذشته که تجلیهای اعتراضیاش را میشد در اعتصابات کارگری و نیز تظاهراتهای پیدرپی مال باختگان مؤسسات مالی و اعتباری دید، بسیاری بر این شدند که سوژهی اصلی این دور جدید مبارزات یحتمل فرودستان شهری و در صدر ایشان «طبقهی کارگر» خواهد بود. برجستگی سه نمونهی اعتراضی دیگر به فاصلهی اندکی پس از سرکوب خیزش دی، یعنی «اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه»، «اعتراضات دهقانان اصفهان به بحران آب» و نیز «اعتراضات گسترده کارگران نورد لوله اهواز»، از جدی بودن ارادهی معترضانِ طبقات پائین -علیرغم سرکوبها- خبر میداد.
فارغ از تمرکز بر چند و چون و ترکیب اعتراضات دی ماه، نظر به اینکه این خیزش سراسری، پس از «جنبش سبز» دومین حرکت اعتراضی فراگیر در تمامی شهرهای کشور علیه حاکمیت بوده است، میتوان آن را مبنایی برای یک مقایسه در تبیین این دورهی جدید قرار داد تا روشن شود آیا حقیقتا میتوانیم در اعتراضات کارگران ایران از «فصل جدید»ی سخن بگوییم یا نه. پرسشهای ما در این بررسی متأثر از ترکیب «فصل جدید» در بحث از اعتراضات کارگری، عبارت است از اینکه:
اولا آیا در «مبارزاتِ حول محور استیفای حقوق کارگران در قانون کار» که همواره برقرار بوده است، شکل مبارزه از حیث «دفاعی/تهاجمی» بودن دستخوش تغییراتی شده است؟
و ثانیا توضیح چرایی پاسخ منفی یا مثبت به این پرسش.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-iB
#یاشار_دارالشفاء
#کارگران #آگاهی_طبقاتی #اتحادیه #خیزش_دی_ماه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تاریخ تحلیلی جنبش کارگری ایران
نوشتهی: یاشار دارالشفاء محوریترین بحثی که میان جناح چپ و دموکرات سوسیالیستهای ایران حاضر در «جنبش مشروطیت» وجود داشت عبارت از این بود که در شرایط طفولیت سرمایهداری در ایران – آنهم …
▫️ تاریخ تحلیلی جنبش کارگری ایران
بخش دوم: جنبش زیر سایهی کودتا
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
29 ژوئن 2018
در بخش اول این مقاله ما با انگیزه پاسخگویی به این پرسش که «آیا پس از «خیزش دی ماه» حقیقتا میتوانیم در اعتراضات کارگران ایران از «فصل جدید»ی سخن بگوییم یا نه؟»، به بررسی تاریخ نزدیک به نیمدههای (1285-1332) جنبش کارگری ایران پرداختیم و به پنج نتیجه رسیدیم که نظر به شرایط کنونی مبارزات کارگران ایران برای امروز هم قابل تأمل هستند:
1️⃣ناپایداری خصلت تشکلهای کارگری شکل داده شده.
2️⃣تمرکز بر سامان دادن تنها یک نوع از تشکلهای کارگری (سندیکا و اتحادیه).
3️⃣اخلال در روند هماهنگی «از پائین به بالا»ی منافع طبقاتی کارگران با احزاب و سازمانهای مدعی نمایندگی طبقهی کارگر.
4️⃣مردانه بودن جنبش کارگری ایران و بها ندادن به توان و استعداد زنان کارگر در سازمانیابی و مبارزه طبقاتی.
5️⃣جریان نداشتن مستمر فرآیند «گفتگو» و «انتقال تجربه» در داخل طبقهی کارگر.
در این بخش ما به مرور و تحلیل شرایط حاکم بر مبارزات کارگران ایران در دوران پس از کودتای 28 مرداد تا پیش از اصلاحات ارضی میپردازیم و میکوشیم تا بر این پرسش متمرکز شویم که:
چطور از آن انبوه سازماندهیها، اتحادیهها و سندیکاها، نمایشهای قدرت طبقاتی در راهپیماییهای اول ماه می و… در دههی 1320 میراث تشکیلاتی مؤثری برای مقاومت در سالهای پس از کودتا برجا نماند و مبارزه طبقاتی کارگران دچار رکود چشمگیری شد؟
در پاسخگویی به این پرسش ما عامدانه قدرت سرکوبِ یک حکومت پسا-کودتایی (نظامی) را نادیده میگیریم تا بتوانیم بر ضعفهای خودِ جنبش تمرکز کنیم. چنین تمرکزی میتواند برای دغدغهی اصلی سلسله مقالات، یعنی تأمل پیرامون چگونگی کیفیت مبارزات کارگری پس از «خیزش دی ماه» و سنجش توان مبارزه طبقاتی برای تأثیرگذاری در شرایط باز بودن همهجانبهی بحرانهای «اقتصادی»، «مشروعیت سیاسی داخلی» و «مشروعیت بینالمللی» بر حاکمیت، واجد این معنا باشد که در صورت متوسل شدن حاکمیت به «منطق نظامیگری» کودتایی به منظور فراروی از واقع شدن در چنبرهی سه بحران ذکر شده، چطور باید از میراث تاکنونی مبارزات طبقاتی دفاع کرد و دستکم در شکلی تدافعی در هنگامهی کودتا آن را تداوم بخشید.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-mM
#یاشار_دارالشفاء
#کارگران #آگاهی_طبقاتی #اتحادیه #جنبش_کارگری
#خیزش_دی_ماه
👇🏽
🖋@naghd_com
بخش دوم: جنبش زیر سایهی کودتا
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
29 ژوئن 2018
در بخش اول این مقاله ما با انگیزه پاسخگویی به این پرسش که «آیا پس از «خیزش دی ماه» حقیقتا میتوانیم در اعتراضات کارگران ایران از «فصل جدید»ی سخن بگوییم یا نه؟»، به بررسی تاریخ نزدیک به نیمدههای (1285-1332) جنبش کارگری ایران پرداختیم و به پنج نتیجه رسیدیم که نظر به شرایط کنونی مبارزات کارگران ایران برای امروز هم قابل تأمل هستند:
1️⃣ناپایداری خصلت تشکلهای کارگری شکل داده شده.
2️⃣تمرکز بر سامان دادن تنها یک نوع از تشکلهای کارگری (سندیکا و اتحادیه).
3️⃣اخلال در روند هماهنگی «از پائین به بالا»ی منافع طبقاتی کارگران با احزاب و سازمانهای مدعی نمایندگی طبقهی کارگر.
4️⃣مردانه بودن جنبش کارگری ایران و بها ندادن به توان و استعداد زنان کارگر در سازمانیابی و مبارزه طبقاتی.
5️⃣جریان نداشتن مستمر فرآیند «گفتگو» و «انتقال تجربه» در داخل طبقهی کارگر.
در این بخش ما به مرور و تحلیل شرایط حاکم بر مبارزات کارگران ایران در دوران پس از کودتای 28 مرداد تا پیش از اصلاحات ارضی میپردازیم و میکوشیم تا بر این پرسش متمرکز شویم که:
چطور از آن انبوه سازماندهیها، اتحادیهها و سندیکاها، نمایشهای قدرت طبقاتی در راهپیماییهای اول ماه می و… در دههی 1320 میراث تشکیلاتی مؤثری برای مقاومت در سالهای پس از کودتا برجا نماند و مبارزه طبقاتی کارگران دچار رکود چشمگیری شد؟
در پاسخگویی به این پرسش ما عامدانه قدرت سرکوبِ یک حکومت پسا-کودتایی (نظامی) را نادیده میگیریم تا بتوانیم بر ضعفهای خودِ جنبش تمرکز کنیم. چنین تمرکزی میتواند برای دغدغهی اصلی سلسله مقالات، یعنی تأمل پیرامون چگونگی کیفیت مبارزات کارگری پس از «خیزش دی ماه» و سنجش توان مبارزه طبقاتی برای تأثیرگذاری در شرایط باز بودن همهجانبهی بحرانهای «اقتصادی»، «مشروعیت سیاسی داخلی» و «مشروعیت بینالمللی» بر حاکمیت، واجد این معنا باشد که در صورت متوسل شدن حاکمیت به «منطق نظامیگری» کودتایی به منظور فراروی از واقع شدن در چنبرهی سه بحران ذکر شده، چطور باید از میراث تاکنونی مبارزات طبقاتی دفاع کرد و دستکم در شکلی تدافعی در هنگامهی کودتا آن را تداوم بخشید.
🔸متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-mM
#یاشار_دارالشفاء
#کارگران #آگاهی_طبقاتی #اتحادیه #جنبش_کارگری
#خیزش_دی_ماه
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تاریخ تحلیلی جنبش کارگری ایران – بخش دوم: جنبش زیر سایهی کودتا
نوشتهی: یاشار دارالشفاء با وقوع کودتای نظامی 28 مرداد 1332 و حاکم شدن یک فضای پادگانی و بسته در کشور به دلیل انحلال احزاب و گروهها و دستگیری گسترده فعالان سیاسی (به ویژه نیروهای چپ و کمونیست)، ب…
▫️ مانده در هزارتوی دستهبندیها
🔹 نقدی بر آراء محمد مالجو 🔹
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
3 سپتامبر 2018
محمد مالجو به اعتبار سخنرانیها، درسگفتارها، مصاحبهها و مقالات متعدد طی 9 سال گذشته در تحلیل مباحث نظری اقتصاد سیاسی، مسائل کارگری و نیز اقتصاد سیاسی ایران از منظری باصطلاح «چپ»، تحلیلگری فعال در فضای فکری علاقهمندان به این مباحث بوده است. مواجههی انتقادی با او در این مقاله نیز در وهلهی اول معطوف به همین فعالیت و در وهلهی دوم تلاش برای نشان دادن نتایج سیاسی راستگرایانهای است که از تحلیلهای نادرست و در اساس محافظهکارانهی او (چه در ارتباط با مباحث نظری و چه مسائل جامعهی ایران) سرچشمه میگیرند و میتوانند نقش راهنمایی غلط را در مبارزه ایفا کنند.
این نوشته از سه بخش کلی تشکیل شده است:
🔸 مقدمهای درباره مباحث تئوریکی که مالجو متأثر از نظریهپردازان دیگر، طی سالهای گذشته به سبک خود بازپرورانده و برای تحلیل اقتصاد سیاسی ایران بهکار بسته است.
🔸 توصیفی بسیار فشرده از تحلیلی که متکی بر مباحث نظری فوق درباره جامعهی ایران بهدست داده است.
🔸 نقدِ صورتبندی او از مباحث نظری، تحلیلهایش درباره ایران و اهداف و نتایج سیاسی کارش.
در واقع دو بخش اول این نقد برای آن دسته از خوانندگانی تدوین شده است که یا کارهای مالجو را دنبال نکردهاند و یا اگر هم از پیگیرانِ صحبتها و نوشتههای او بوده و هستند، احتمالا وجود پروژه واحدی را در کارهایش تشخیص ندادهاند.
بیشک مسائلی که مالجو به آنها پرداخته طیف گستردهای را دربرمیگیرند که جهت روشن شدن خطاهای تحلیلی و تبعات سیاسی هر یک از آنها احتمالا نوشتهای جداگانه لازم است. اما هدف اصلی این نوشتار آشکار کردن کلیت جهتگیریهای سیاسی راستگرایانه، از یکسو، و فقدان «تبیین» در کار او، از سوی دیگر است. تمرکز این نوشته بیشتر بر کتاب «سیاست اعتدالی در بوتهی نقد اقتصاد سیاسی» (نشر لاهیتا، 1396) است، زیرا چکیدهی بسیار خوبی از دغدغههای فکری و شیوهی خاص صورتبندی اوست. البته در مواردی به نوشتههای دیگر او (غیر از این کتاب) به تناسب بحث ارجاع داده شده است.
این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-r7
#یاشار_دارالشفاء
#محمد_مالجو
#نقد
#هیرشمن #کارل_پولانی
#اصلاحطلبی
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹 نقدی بر آراء محمد مالجو 🔹
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
3 سپتامبر 2018
محمد مالجو به اعتبار سخنرانیها، درسگفتارها، مصاحبهها و مقالات متعدد طی 9 سال گذشته در تحلیل مباحث نظری اقتصاد سیاسی، مسائل کارگری و نیز اقتصاد سیاسی ایران از منظری باصطلاح «چپ»، تحلیلگری فعال در فضای فکری علاقهمندان به این مباحث بوده است. مواجههی انتقادی با او در این مقاله نیز در وهلهی اول معطوف به همین فعالیت و در وهلهی دوم تلاش برای نشان دادن نتایج سیاسی راستگرایانهای است که از تحلیلهای نادرست و در اساس محافظهکارانهی او (چه در ارتباط با مباحث نظری و چه مسائل جامعهی ایران) سرچشمه میگیرند و میتوانند نقش راهنمایی غلط را در مبارزه ایفا کنند.
این نوشته از سه بخش کلی تشکیل شده است:
🔸 مقدمهای درباره مباحث تئوریکی که مالجو متأثر از نظریهپردازان دیگر، طی سالهای گذشته به سبک خود بازپرورانده و برای تحلیل اقتصاد سیاسی ایران بهکار بسته است.
🔸 توصیفی بسیار فشرده از تحلیلی که متکی بر مباحث نظری فوق درباره جامعهی ایران بهدست داده است.
🔸 نقدِ صورتبندی او از مباحث نظری، تحلیلهایش درباره ایران و اهداف و نتایج سیاسی کارش.
در واقع دو بخش اول این نقد برای آن دسته از خوانندگانی تدوین شده است که یا کارهای مالجو را دنبال نکردهاند و یا اگر هم از پیگیرانِ صحبتها و نوشتههای او بوده و هستند، احتمالا وجود پروژه واحدی را در کارهایش تشخیص ندادهاند.
بیشک مسائلی که مالجو به آنها پرداخته طیف گستردهای را دربرمیگیرند که جهت روشن شدن خطاهای تحلیلی و تبعات سیاسی هر یک از آنها احتمالا نوشتهای جداگانه لازم است. اما هدف اصلی این نوشتار آشکار کردن کلیت جهتگیریهای سیاسی راستگرایانه، از یکسو، و فقدان «تبیین» در کار او، از سوی دیگر است. تمرکز این نوشته بیشتر بر کتاب «سیاست اعتدالی در بوتهی نقد اقتصاد سیاسی» (نشر لاهیتا، 1396) است، زیرا چکیدهی بسیار خوبی از دغدغههای فکری و شیوهی خاص صورتبندی اوست. البته در مواردی به نوشتههای دیگر او (غیر از این کتاب) به تناسب بحث ارجاع داده شده است.
این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-r7
#یاشار_دارالشفاء
#محمد_مالجو
#نقد
#هیرشمن #کارل_پولانی
#اصلاحطلبی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مانده در هزارتوی دستهبندیها
نقدی بر آراء محمد مالجو نوشتهی: یاشار دارالشفاء در شعار «خلع ید از سلب مالکیت کنندگان» به عنوان «استراتژی مبارزاتی» باید بهطور دقیق مشخص کرد که «سلب مالکیت چه چیزی، از چه کسانی، توسط چه کسانی و…
▫️ کژیها و تناقضات پاسخی شتابزده
🔹پاسخ به «طرحی از یک نقد آشفته»ی محمد مالجو
یاشار دارالشفاء
12 سپتامبر 2018
🔸در این نوشتار بر آنم تا ضمن پاسخگویی به مواردی چند که دکتر مالجو ذیل عنوان «جعل و نقل قول ناقص» طرح کرده است، به تصریح و تدقیق برخی محورهای انتقادی خودم از اندیشهی ایشان بپردازم. امید است که پاسخها و شفافسازیها راه را برای ورود به مباحثهای محتوایی -که هدف اصلی هر دو مقالهی من است- هموار کنند.
ایشان از هشت جعل و دو نقل قول ناقص یاد میکند اما در ادامه خواهیم دید که تنها به دو اشتباه لغوی و ویرایشی متوسل شده و با بزرگنمایی آنها از پرداختن به مایههای اساسی نقد کناره میگیرد.
🔸مباحثهی مکتوبی که بین من و دکتر مالجو شکل گرفت، به طرح مجدد یک نگرانی در میان برخی از فعالان چپ منجر شد. نگرانی از اینکه این قبیل نزاعها در زمانِ نامناسبی درمیگیرد و ثمری جز تشدید شکاف و آکسیونیسم میان نیروهای چپ نخواهد داشت، در حالی که به زعم دوستان اکنون بیش از هر زمان دیگری به نقدِ راست نئولیبرال احتیاج است.
🔸در نقدم به ایشان، با دوری از هر شکلی از برچسبزنی توهینآمیزِ نامستدل، کوشیدم تا تلاشهای فکری آقای دکتر مالجو در چند سالِ گذشته را به دقت بررسی کنم، مشکلاتش در راه نبردن به تبیین موضوعاتی حیاتی را نشان دهم و نتایج سیاسیِ راستگرایانهای که از دل مواجههی ایشان با آن موضوعات منتج میشوند را آشکار کنم. توضیح دادم که نظر به اهمیتی که برای آقای دکتر مالجو در شکل دادن به افکار مخاطبانش میخواستم هم او و هم علاقهمندانش را متوجه کنم که رواج ایدههای مدنظر او نه تنها به نفع چپ نیست، بلکه کمکیست به اندیشهی راست در به محاق بردن «نقد عمیق و ستیزندهی چپ» علیه وضع موجود. در وضعیتی که همه میپرسند «چه باید کرد؟» و یکی از پیشنهادها معمولاً «هژمونیک کردن گفتمان چپ» است، به سهم خودم کوشیدم تا در مقالهی یاد شده با برکندن پوستهی چپی که بر تنِ گفتمانی راست کشیده شده است، نشان دهم که در تلاش برای «هژمونیک کردن گفتمان چپ» باید حساسیت بیشتری به خرج داد. حال اگر آقای دکتر مالجو و علاقهمندانش میپندارند حرفهای من به درد «سی سال قبل» میخورد، باید چرایی آن را هم اثبات کنند. من نه میخواهم و نه درست میدانم عقاید او را سانسور کنم، بنابراین سنگر گرفتن در هیأت مظلومی که نوشتههایش جعل و حذف و سانسور شدهاند، بیشتر نشان عدم اعتماد به نفس او برای ورود به گفتگویی است که میتواند برای هر دوی ما بسیار آموزنده باشد.
✔️ متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-rZ
#یاشار_دارالشفاء #محمد_مالجو
#نقد #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
🔹پاسخ به «طرحی از یک نقد آشفته»ی محمد مالجو
یاشار دارالشفاء
12 سپتامبر 2018
🔸در این نوشتار بر آنم تا ضمن پاسخگویی به مواردی چند که دکتر مالجو ذیل عنوان «جعل و نقل قول ناقص» طرح کرده است، به تصریح و تدقیق برخی محورهای انتقادی خودم از اندیشهی ایشان بپردازم. امید است که پاسخها و شفافسازیها راه را برای ورود به مباحثهای محتوایی -که هدف اصلی هر دو مقالهی من است- هموار کنند.
ایشان از هشت جعل و دو نقل قول ناقص یاد میکند اما در ادامه خواهیم دید که تنها به دو اشتباه لغوی و ویرایشی متوسل شده و با بزرگنمایی آنها از پرداختن به مایههای اساسی نقد کناره میگیرد.
🔸مباحثهی مکتوبی که بین من و دکتر مالجو شکل گرفت، به طرح مجدد یک نگرانی در میان برخی از فعالان چپ منجر شد. نگرانی از اینکه این قبیل نزاعها در زمانِ نامناسبی درمیگیرد و ثمری جز تشدید شکاف و آکسیونیسم میان نیروهای چپ نخواهد داشت، در حالی که به زعم دوستان اکنون بیش از هر زمان دیگری به نقدِ راست نئولیبرال احتیاج است.
🔸در نقدم به ایشان، با دوری از هر شکلی از برچسبزنی توهینآمیزِ نامستدل، کوشیدم تا تلاشهای فکری آقای دکتر مالجو در چند سالِ گذشته را به دقت بررسی کنم، مشکلاتش در راه نبردن به تبیین موضوعاتی حیاتی را نشان دهم و نتایج سیاسیِ راستگرایانهای که از دل مواجههی ایشان با آن موضوعات منتج میشوند را آشکار کنم. توضیح دادم که نظر به اهمیتی که برای آقای دکتر مالجو در شکل دادن به افکار مخاطبانش میخواستم هم او و هم علاقهمندانش را متوجه کنم که رواج ایدههای مدنظر او نه تنها به نفع چپ نیست، بلکه کمکیست به اندیشهی راست در به محاق بردن «نقد عمیق و ستیزندهی چپ» علیه وضع موجود. در وضعیتی که همه میپرسند «چه باید کرد؟» و یکی از پیشنهادها معمولاً «هژمونیک کردن گفتمان چپ» است، به سهم خودم کوشیدم تا در مقالهی یاد شده با برکندن پوستهی چپی که بر تنِ گفتمانی راست کشیده شده است، نشان دهم که در تلاش برای «هژمونیک کردن گفتمان چپ» باید حساسیت بیشتری به خرج داد. حال اگر آقای دکتر مالجو و علاقهمندانش میپندارند حرفهای من به درد «سی سال قبل» میخورد، باید چرایی آن را هم اثبات کنند. من نه میخواهم و نه درست میدانم عقاید او را سانسور کنم، بنابراین سنگر گرفتن در هیأت مظلومی که نوشتههایش جعل و حذف و سانسور شدهاند، بیشتر نشان عدم اعتماد به نفس او برای ورود به گفتگویی است که میتواند برای هر دوی ما بسیار آموزنده باشد.
✔️ متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-rZ
#یاشار_دارالشفاء #محمد_مالجو
#نقد #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کژیها و تناقضات پاسخی شتابزده
پاسخ به «طرحی از یک نقد آشفته»ی محمد مالجو نوشتهی: یاشار دارالشفاء در رویکرد ایشان، برای کاهش نابرابریها -ولو موقتی- نیازمند تکمیل حلقههای انباشت سرمایه هستیم و تحقق موفقیتآمیز سه حلقهی ثانوی …
▫️ از سرمایهداری ایران تا سرزمین عجایب روشنفکران
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
3 فوریه 2019
🔸 آقای عادل مشایخی در یادداشتی با عنوان «نکاتی درباره سرمایهداری در ایران» در روزنامه شرق (6/11/1397) کوشیدهاند با اتکا بر – به زعم ایشان – «سخنان از سر تیزبینی و دقت مراد فرهادپور» در نشست مؤسسه پرسش (27/10/1397)، نشان دهند که «هر بحثی درباره سرمایهداری در ایران باید مبتنی بر درکی از منطق سرمایه باشد که مهمترین خطوطش را مارکس کشف و صورتبندی کرده است … [و] ماندن در سطح فلاکتها و پرهیز از طرح مسئلهی «شرایط وقوع فلاکت» به بهانهی اجتناب از ورود به بحثهای «انتزاعی و بیهوده»، حاصلی جز تقویت عوامگرایی و تشدید عوامزدگی ندارد».
از این نظر باید از صراحت کلام و دقت نظر آقای مشایخی بسیار سپاسگزار بود که در فضایی که در آن، به نام «نقد اقتصاد سیاسی» و متکی بر «ژارگون»های مارکسی، محتویاتِ «علم اقتصاد واقعا موجود» (یا به قولِ گالبرایت «علم اقتصاد کلاهبردارانه») تکرار و ترویج میشود، همگان را دعوت به جدی گرفتن «منطق سرمایه» (به ویژه مبتنی بر صورتبندی مارکس) و چگونگی ساز و کارش در ایران میکند.
آنچه اما محل انتقاد به این یادداشت است، یکی «تاریخِ بحث درباره منطق سرمایه در ایران» است و دیگری «نایستادن در طرف پیشگویی الهامزده و مشتی الاغ مبهوت».
🔸 رد و نشان پشتوانه قوی و مستحکم آقای فرهادپور در سنت مارکسی در چیست و کجاست؟ و کدام خصوصیت در اندیشه ایشان است که او را در میان «روشنفکران چپ ایرانی» منحصربهفرد میکند؟ باید از آقای مشایخی پرسید که تلقیشان از روشنفکر چپ چیست و وسعت دایره روشنفکران چپ ایران که ایشان میشناسند به چه اندازه است؟ آقای فرهادپور به دفعات نشان دادهاند که اصلا علاقهای ندارند به عنوان متفکری با پشتوانه قوی در سنت مارکسی شناخته شوند. پشتوانهی قوی در سنت مارکسی داشتن یعنی: تبیین پدیدههای سیاسی و اجتماعی بااهتمام جدی به استفاده از مفاهیم «نقد اقتصاد سیاسی»؛ یعنی نهادن «ساختار تولید»، «تحلیل طبقاتی» و «انقلاب اجتماعی» در مرکز نگرش و واکاویها. هر علاقهمند پیگیر آثار آقای فرهادپور با لحاظ کردن تحولات فکری ایشان تا به امروز به راحتی میتواند این نکته را دریابد که مطلقا هیچ یک از این موارد در مرکز تحلیل ایشان نبوده است. این سخن به معنای بیاهمیتی تحلیلهای ایشان نیست، بلکه مدعی است که شیوه تحلیل ایشان هرگز مبتنی بر سنت مارکسی نبوده و نیست. اینکه ایشان مارکس را جدی گرفته و میگیرد، موضوع دیگری است و ربطی به «پشتوانه قوی در سنت مارکسی داشتن» ندارد.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-J0
#یاشار_دارالشفاء
#مارکسیسم #نئولیبرالیسم #سرمایه #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
3 فوریه 2019
🔸 آقای عادل مشایخی در یادداشتی با عنوان «نکاتی درباره سرمایهداری در ایران» در روزنامه شرق (6/11/1397) کوشیدهاند با اتکا بر – به زعم ایشان – «سخنان از سر تیزبینی و دقت مراد فرهادپور» در نشست مؤسسه پرسش (27/10/1397)، نشان دهند که «هر بحثی درباره سرمایهداری در ایران باید مبتنی بر درکی از منطق سرمایه باشد که مهمترین خطوطش را مارکس کشف و صورتبندی کرده است … [و] ماندن در سطح فلاکتها و پرهیز از طرح مسئلهی «شرایط وقوع فلاکت» به بهانهی اجتناب از ورود به بحثهای «انتزاعی و بیهوده»، حاصلی جز تقویت عوامگرایی و تشدید عوامزدگی ندارد».
از این نظر باید از صراحت کلام و دقت نظر آقای مشایخی بسیار سپاسگزار بود که در فضایی که در آن، به نام «نقد اقتصاد سیاسی» و متکی بر «ژارگون»های مارکسی، محتویاتِ «علم اقتصاد واقعا موجود» (یا به قولِ گالبرایت «علم اقتصاد کلاهبردارانه») تکرار و ترویج میشود، همگان را دعوت به جدی گرفتن «منطق سرمایه» (به ویژه مبتنی بر صورتبندی مارکس) و چگونگی ساز و کارش در ایران میکند.
آنچه اما محل انتقاد به این یادداشت است، یکی «تاریخِ بحث درباره منطق سرمایه در ایران» است و دیگری «نایستادن در طرف پیشگویی الهامزده و مشتی الاغ مبهوت».
🔸 رد و نشان پشتوانه قوی و مستحکم آقای فرهادپور در سنت مارکسی در چیست و کجاست؟ و کدام خصوصیت در اندیشه ایشان است که او را در میان «روشنفکران چپ ایرانی» منحصربهفرد میکند؟ باید از آقای مشایخی پرسید که تلقیشان از روشنفکر چپ چیست و وسعت دایره روشنفکران چپ ایران که ایشان میشناسند به چه اندازه است؟ آقای فرهادپور به دفعات نشان دادهاند که اصلا علاقهای ندارند به عنوان متفکری با پشتوانه قوی در سنت مارکسی شناخته شوند. پشتوانهی قوی در سنت مارکسی داشتن یعنی: تبیین پدیدههای سیاسی و اجتماعی بااهتمام جدی به استفاده از مفاهیم «نقد اقتصاد سیاسی»؛ یعنی نهادن «ساختار تولید»، «تحلیل طبقاتی» و «انقلاب اجتماعی» در مرکز نگرش و واکاویها. هر علاقهمند پیگیر آثار آقای فرهادپور با لحاظ کردن تحولات فکری ایشان تا به امروز به راحتی میتواند این نکته را دریابد که مطلقا هیچ یک از این موارد در مرکز تحلیل ایشان نبوده است. این سخن به معنای بیاهمیتی تحلیلهای ایشان نیست، بلکه مدعی است که شیوه تحلیل ایشان هرگز مبتنی بر سنت مارکسی نبوده و نیست. اینکه ایشان مارکس را جدی گرفته و میگیرد، موضوع دیگری است و ربطی به «پشتوانه قوی در سنت مارکسی داشتن» ندارد.
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-J0
#یاشار_دارالشفاء
#مارکسیسم #نئولیبرالیسم #سرمایه #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
از سرمایهداری ایران تا سرزمین عجایب روشنفکران
نوشتهی: یاشار دارالشفاء پشتوانهی قوی در سنت مارکسی داشتن یعنی: تبیین پدیدههای سیاسی و اجتماعی بااهتمام جدی به استفاده از مفاهیم «نقد اقتصاد سیاسی»؛ یعنی نهادن «ساختار تولید»، «تحلیل طبقاتی» و «ا…
▫️ چه کسی چپ است؟
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
5 مارس 2019
🔸 امروز اما این «مارکسیسم علنیِ عامیانه» تا توانسته است در به تعویق انداختن مواجههی جامعه با پرسشهای اصلی و نیز نشان دادن «چه باید کرد»ی مبری از «رئال پولتیکِ» مُنحطِ بازتولید کنندهی وضع موجود، کوشا بوده است.
🔸 در یک سر طیفِ این نوع مارکسیسم، کسانی از یکسو بر برجسته کردن خطر «فاشیسم» و «امپریالیسم» دست میگذارند و از نظرشان ظهور آن به تقویت خشونت و فلاکتی دامن میزند که دهها برابر از وضع موجود بدتر است؛ و از سوی دیگر تداوم اجرای سیاستهای نئولیبرالی را نابودکنندهی «همبستگی اجتماعی» و زمینهسازِ عروج پوپولیستیِ (و نه نظامیِ) فاشیسم عنوان میکنند.
🔸 در سر دیگر طیف، کسانی نارضایتی عمومی بابت مالباختگی، افزایش قیمت گوشت، ماشین و مسکن را میانجیهایی امیدبخش برای خیزشی گسترده علیه بنیانهای وضع موجود میبینند و گمان میکنند که مسیر همواری در گذار از «مبارزهی اقتصادی» به «مبارزهی سیاسی» هست و چنین معترضانی بالقوه-بالفعل سوسیالیست هستند.
🔸 در خصوص مواجههی طیف اول با وضعیت، باید گفت که مشخص نیست بناست از دلِ این هشدارها و احتمالات، چه سازوکاری برای نبرد بیرون بیاید. بارها و بارها تکرار میشود که زندگی فاجعهبار شده و هر لحظه بیشتر از قبل در تونلِ وحشتِ «بربریت» در حال قدم زدنیم، اما معلوم نیست که خطابِ این همه کیست؟ حاکمان (تا شاید بر سر عقل آیند و چارهای بیاندیشند)؟ مگر آنها خود در صف مقدم فاجعهآفرینان نبوده و نیستند؟ تودهی مردم هم که از نگاهِ این طیف به سبب اجرای سیاستهای نئولیبرالی، هرچه بیشتر مستعدِ تبدیل شدن به پیادهنظامِ این «فاشیسم» شدهاند. پس چه باید کرد؟
🔸 طیف دوم اما آنقدر خوشبین است که نمیبیند باوجود سالها اعتراضات شدید اقتصادی که در اروپا و بسیاری دیگر از کشورها جریان داشته و دارد (و حتی گروههای گوناگون مردم امکان متشکلشدن دراتحادیهها و سازمانهای مختلف را قاعدتا و عمدتا بدون کمترین هزینههای امنیتی به نسبت ما در ایران دارند)، این اعتراضات اما راه به سیاستِ رهاییبخشی که بنیانهای وضع موجود را نشانه بگیرد، نبرده است و به شکلی کمدی ـ تراژیک وضعِ موجود را بازتولید کرده است.
🔸 به نظر میرسد در برههای واقع شدیم که لازم است مرز قاطعی میان «راست» و «چپ» بکشیم و مدام با افزودن طیفی بر طیفهای چپ، بر هرچه گسترده شدن کاذب این نحلهی فکری پای نفشاریم. قطعا همواره باید از گسترش اندیشهی چپ استقبال کرد، اما بیتوجهی به «کیفیت» این گسترش، دستاوردش بازتولید راست از درونِ چپ، و از بین رفتن اعتمادی است که تودهی مردمِ معترض به سرمایهداری، متکی بر مبارزاتِ تاریخِ چپ، نسبت به این نحله دارند...
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-MB
#یاشار_دارالشفاء #مارکسیسم #نئولیبرالیسم #امپریالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
5 مارس 2019
🔸 امروز اما این «مارکسیسم علنیِ عامیانه» تا توانسته است در به تعویق انداختن مواجههی جامعه با پرسشهای اصلی و نیز نشان دادن «چه باید کرد»ی مبری از «رئال پولتیکِ» مُنحطِ بازتولید کنندهی وضع موجود، کوشا بوده است.
🔸 در یک سر طیفِ این نوع مارکسیسم، کسانی از یکسو بر برجسته کردن خطر «فاشیسم» و «امپریالیسم» دست میگذارند و از نظرشان ظهور آن به تقویت خشونت و فلاکتی دامن میزند که دهها برابر از وضع موجود بدتر است؛ و از سوی دیگر تداوم اجرای سیاستهای نئولیبرالی را نابودکنندهی «همبستگی اجتماعی» و زمینهسازِ عروج پوپولیستیِ (و نه نظامیِ) فاشیسم عنوان میکنند.
🔸 در سر دیگر طیف، کسانی نارضایتی عمومی بابت مالباختگی، افزایش قیمت گوشت، ماشین و مسکن را میانجیهایی امیدبخش برای خیزشی گسترده علیه بنیانهای وضع موجود میبینند و گمان میکنند که مسیر همواری در گذار از «مبارزهی اقتصادی» به «مبارزهی سیاسی» هست و چنین معترضانی بالقوه-بالفعل سوسیالیست هستند.
🔸 در خصوص مواجههی طیف اول با وضعیت، باید گفت که مشخص نیست بناست از دلِ این هشدارها و احتمالات، چه سازوکاری برای نبرد بیرون بیاید. بارها و بارها تکرار میشود که زندگی فاجعهبار شده و هر لحظه بیشتر از قبل در تونلِ وحشتِ «بربریت» در حال قدم زدنیم، اما معلوم نیست که خطابِ این همه کیست؟ حاکمان (تا شاید بر سر عقل آیند و چارهای بیاندیشند)؟ مگر آنها خود در صف مقدم فاجعهآفرینان نبوده و نیستند؟ تودهی مردم هم که از نگاهِ این طیف به سبب اجرای سیاستهای نئولیبرالی، هرچه بیشتر مستعدِ تبدیل شدن به پیادهنظامِ این «فاشیسم» شدهاند. پس چه باید کرد؟
🔸 طیف دوم اما آنقدر خوشبین است که نمیبیند باوجود سالها اعتراضات شدید اقتصادی که در اروپا و بسیاری دیگر از کشورها جریان داشته و دارد (و حتی گروههای گوناگون مردم امکان متشکلشدن دراتحادیهها و سازمانهای مختلف را قاعدتا و عمدتا بدون کمترین هزینههای امنیتی به نسبت ما در ایران دارند)، این اعتراضات اما راه به سیاستِ رهاییبخشی که بنیانهای وضع موجود را نشانه بگیرد، نبرده است و به شکلی کمدی ـ تراژیک وضعِ موجود را بازتولید کرده است.
🔸 به نظر میرسد در برههای واقع شدیم که لازم است مرز قاطعی میان «راست» و «چپ» بکشیم و مدام با افزودن طیفی بر طیفهای چپ، بر هرچه گسترده شدن کاذب این نحلهی فکری پای نفشاریم. قطعا همواره باید از گسترش اندیشهی چپ استقبال کرد، اما بیتوجهی به «کیفیت» این گسترش، دستاوردش بازتولید راست از درونِ چپ، و از بین رفتن اعتمادی است که تودهی مردمِ معترض به سرمایهداری، متکی بر مبارزاتِ تاریخِ چپ، نسبت به این نحله دارند...
متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-MB
#یاشار_دارالشفاء #مارکسیسم #نئولیبرالیسم #امپریالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
چه کسی چپ است؟
نوشتهی: یاشار دارالشفاء امروز باید از کلیهی کسانی که مدعی حضور در جبههی چپ هستند، پرسید که تکلیفشان با «ضرورت انقلاب علیه منطقِ بومی سیاسی و اجتماعی سرمایهداری حاضر» و نیز با «ضرورت فاشسازیِ …
▫️ به عقب برنگشتیم!
نوشتهی: رضا اسدآبادی
4 آوریل 2019
🔸 این نوشته برآن است تا نشان دهد هیچ روند معکوسی طی نشده و خط تکاملی جنبش کارگری ادامه دارد و صعود و نزولهای مقطعی نباید باعث شود که با استعانت از اسطورهها و قهرمانان تاریخیِ یک عصر طلایی در جنبش را به روش رومانتیکها نمایش دهیم و با شاخص قراردادن آن دورههای طلایی، متر، شاقول و سنگ محکِ چپیاب به خود نصب کنیم! تاکید داریم که علیرغم شکستها باوجود تجربیات برگرفته از شکستها، امروز بهمدد جمعبندیهای تاریخی در سطح نرمافزارِ سیاسی بسیار جلوتر هستیم. هرچند حقانیتِ جنبشی در خلالِ پروسهی عمل مشخص میشود، ولی از آنجا که بهقول فرانتس کافکا «نوشتن، بیرون جهیدن از صف مردگان است»، توضیح برخی مسائل در این بازارشامِ ایدئولوژیک برای مخاطبان ضروری است.
🔸 این آشکار استکه برای پیمودن راه، گامهای گذشته «نفی» میشوند و در سایهی گامهای دیگر حتی فراموش خواهند شد، اما چه باک! زیرا تمامیِ گامها در پیمودن این راه زندهاند… از همین ابتدا نگفته پیداست که بخشی از ادعای متن از تیتر این نوشته مشخص است. در آنچه میخوانید، کسانی مورد نقد و تردید قرار گرفتند اما هرکدام حلقه وصلی به اکنونِ ماهستند. آنها در نقد شدن است که زندهاند و نه با قابعکسهای دلفریب! معالوصف معتقدیم در کلیت پسرفتی رخ نداده و باید تضمین کنیم که دستآوردهای پیشینیانِ خود را جمعبندی خواهیم نمود. هیچکدام از اینان خائن نبودهاند و حذف هرکدام، بخشی از تجاربی که باید (یا نباید) تکرار شوند را با خود به یغما خواهد برد.
🔸 نگفته پیداست که پاسخ این سوال که «چرا این آسیبهای چپ عمده میشود؟» را باید در توانِ هژمونیک خردهبورژوازی جست. ریشههای فَرَّهیِ فرهنگ و فربِهی حجم این طبقه، تحولات آن، سختجانی و ایستادگی آن دربرابر قدرتهای مقهورکننده مدرن اعم از قدرتهای سیاسی لائیک و دینی، گرایشهای عجیب و غریب و التقاطی این خردهبورژوازی، موضوعاتی است که پرداختن به آنها خود بخشی از راهی است که باید در این مسیر طی شود.
نباید فراموش کرد که خرده بورژوازیای که در جریان بحران اقتصادی حاصل از عملگرِ ماشینِ اول فوج فوج از خرده بورژوازی کنده شده و به درون صفوف اقتصادی پرولتاریا میپیوندد، در ابتدای کار تنها پیوندی مادی و اقتصادی با پرولتاریا دارد و تغییر سبک زندگی و نوع نگاه و آرمانهای پایهای او راهی صعبتر و طولانیتر است؛ لذا نباید انتظار آن را داشت که پرولتاریای تحصیلکرده سیاسی که بهسرعت از خردهبورژوازی جدا شده، رسوبات طبقاتی گذشته خویش را با الیاف رسوبزدهی خاکستری مستقر در جمجمهی خویش حمل نکند...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://naghd.com/2019/04/03/%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%82%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D9%85/
#رضا_اسدآبادی
#چپ #جنبش_کارگری #یاشار_دارالشفاء
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: رضا اسدآبادی
4 آوریل 2019
🔸 این نوشته برآن است تا نشان دهد هیچ روند معکوسی طی نشده و خط تکاملی جنبش کارگری ادامه دارد و صعود و نزولهای مقطعی نباید باعث شود که با استعانت از اسطورهها و قهرمانان تاریخیِ یک عصر طلایی در جنبش را به روش رومانتیکها نمایش دهیم و با شاخص قراردادن آن دورههای طلایی، متر، شاقول و سنگ محکِ چپیاب به خود نصب کنیم! تاکید داریم که علیرغم شکستها باوجود تجربیات برگرفته از شکستها، امروز بهمدد جمعبندیهای تاریخی در سطح نرمافزارِ سیاسی بسیار جلوتر هستیم. هرچند حقانیتِ جنبشی در خلالِ پروسهی عمل مشخص میشود، ولی از آنجا که بهقول فرانتس کافکا «نوشتن، بیرون جهیدن از صف مردگان است»، توضیح برخی مسائل در این بازارشامِ ایدئولوژیک برای مخاطبان ضروری است.
🔸 این آشکار استکه برای پیمودن راه، گامهای گذشته «نفی» میشوند و در سایهی گامهای دیگر حتی فراموش خواهند شد، اما چه باک! زیرا تمامیِ گامها در پیمودن این راه زندهاند… از همین ابتدا نگفته پیداست که بخشی از ادعای متن از تیتر این نوشته مشخص است. در آنچه میخوانید، کسانی مورد نقد و تردید قرار گرفتند اما هرکدام حلقه وصلی به اکنونِ ماهستند. آنها در نقد شدن است که زندهاند و نه با قابعکسهای دلفریب! معالوصف معتقدیم در کلیت پسرفتی رخ نداده و باید تضمین کنیم که دستآوردهای پیشینیانِ خود را جمعبندی خواهیم نمود. هیچکدام از اینان خائن نبودهاند و حذف هرکدام، بخشی از تجاربی که باید (یا نباید) تکرار شوند را با خود به یغما خواهد برد.
🔸 نگفته پیداست که پاسخ این سوال که «چرا این آسیبهای چپ عمده میشود؟» را باید در توانِ هژمونیک خردهبورژوازی جست. ریشههای فَرَّهیِ فرهنگ و فربِهی حجم این طبقه، تحولات آن، سختجانی و ایستادگی آن دربرابر قدرتهای مقهورکننده مدرن اعم از قدرتهای سیاسی لائیک و دینی، گرایشهای عجیب و غریب و التقاطی این خردهبورژوازی، موضوعاتی است که پرداختن به آنها خود بخشی از راهی است که باید در این مسیر طی شود.
نباید فراموش کرد که خرده بورژوازیای که در جریان بحران اقتصادی حاصل از عملگرِ ماشینِ اول فوج فوج از خرده بورژوازی کنده شده و به درون صفوف اقتصادی پرولتاریا میپیوندد، در ابتدای کار تنها پیوندی مادی و اقتصادی با پرولتاریا دارد و تغییر سبک زندگی و نوع نگاه و آرمانهای پایهای او راهی صعبتر و طولانیتر است؛ لذا نباید انتظار آن را داشت که پرولتاریای تحصیلکرده سیاسی که بهسرعت از خردهبورژوازی جدا شده، رسوبات طبقاتی گذشته خویش را با الیاف رسوبزدهی خاکستری مستقر در جمجمهی خویش حمل نکند...
🔹 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://naghd.com/2019/04/03/%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%82%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D9%85/
#رضا_اسدآبادی
#چپ #جنبش_کارگری #یاشار_دارالشفاء
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
به عقب برنگشتیم!
نوشتهی: رضا اسدآبادی پیداست که پاسخ این سوال که «چرا این آسیبهای چپ عمده میشود؟» را باید در توانِ هژمونیک خردهبورژوازی جست. ریشههای فَرَّهیِ فرهنگ و فربِهی حجم این طبقه، تحولات آن، سختجانی و …
▫️ توتالیتاریسم «چپ» به بهانهی «مارکسیسم»
▫️ نقدی بر مقالهی: «’مارکسیسم’ قومگرا یا قومگرایی ’مارکسیستی’»
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
16 سپتامبر 2021
🔸 امیر مصباحی در مقالهی خود زیر عنوان «’مارکسیسم’ قومگرا یا قومگرایی ’مارکسیستی’» به میانجی نقد جزوهیِ «آذربایجان و مسئلهی ملیِ» علیرضا نابدل مدعی است که چیزی تحت عنوان «ستم قومی» در ایران وجود ندارد و اگر بخواهیم به مبنای تحلیلیِ کمونیسم مارکسی وفادار باشیم، تنها باید بر مؤلفهی «کار» و مناسبات حاکم بر آن، که به افراد هویت میدهد، تکیه کنیم. از نظر ایشان هویتهای دیگر، اعم از قومی، ملی، مذهبی، جنسی یا جنسیتی، نمیتوانند مبنایِ عملِ کمونیسمِ مارکسی باشند، چرا که همهی آنها هویتهایی غیرطبقاتیاند؛ کمونیسم فقط هویتِ طبقاتیِ انسانها را به رسمیت میشناسد و مبنای سیاستورزیِ خود قرار میدهد.
در این یادداشت کوتاه میکوشم نشاندهم که نتیجهی منطقی چنین رویکردی چیزی جز توتالیتاریسم با صورتک باصطلاح «چپ» و به اسم دفاع از طبقهی کارگر نیست و عملا راه برای یک دولت-ملت مردسالارِ توتالیتر هموار میسازد.
🔸 مشکل از جایی آغاز میشود که نویسنده اصرار دارد تعریفی از ملت بهدست دهد که بدون استناد به ریشههای پیدایش ملت «همهی باشندگان در یک سرزمین» را دربربگیرد. از همین رو هم هست که بدون کوچکترین ارجاعی به پژوهشهای تعیینکنندهی کسانی چون بندیکت اندرسون یا اریک هابزباوم، از فقدان تعریف واحدی از مفهوم ملت صحبت میکند.
در اینجا با استفاده از شرح انتقادی بر آرای بندکیت اندرسون در دو مقالهی مهم «مسألهی قومیت و تکلیف ما» و «رمزگشایی از ژانوس مدرن: تکثر جوامع و تشکیل ملت» میکوشم درک نادرست نویسنده از مفهوم «ملت» را نشان دهم.
🔸 درک شناسنامهای مصباحی از مفهوم «ملت» درکی کجراهکننده و درواقع عامدانه راهی است برای «انکار مسألهی ستم ملی»، در حالی که بنظر من، میتوان در ایران از «ملت غالب فارس» و «ملتهای مغلوب کرد و ترک و عرب و بلوچ و …» سخن گفت. بورژوازی فارس در واقع آن نیروی مؤسس دولت ملی ایران است که بورژوازیبودنش مربوط به نسبت میان پروژهی دولت-ملتسازی با سرمایهداری است و فارسبودنش هم مربوط به برساختهشدن تصوری از یک «ما»ی هویتی. بنابراین، کرد و ترک و عربِ ساکن در جغرافیای ایران که در خدمت منافع این «ما»ی هویتی بورژوایی اند، بهناگزیر باید هویت ملی مغلوب خویش را به نفع بهره بردن از هویت ملی غالب بهکنار بگذارند.
🔸 کمونیسمی که مصباحی از آن یاد میکند و به مارکس نسبت میدهد، کوچکترین ربطی به مارکس ندارد. چطور میتوان انبوه مستندات تاریخی و انواع استدلالهای سنتهای چپ فمینیستی را بیهیچ بررسی به کناری نهاد و اتکا بر هویت جنسیتی در نبرد را به نفع یکهتازی هویت طبقاتی منتفی اعلام کرد؟ این، وجه دیگر مردسالاری است که از قضا نمونههای برجستهی داخلی آن سیاستهای همان نیروهایی است که در ابتدای انقلاب دست در دست اسلام سیاسی گذاشتند و به اسم اهمیت طبقه و خطر امپریالیسم، مسألهی زنان را در اولویت دوم گذاشتند.
🔸 در ارتباط با مسألهی قومیت و مذهب نیز، موضعگیری مارکس در ارتباط با «شورش سپویها» در هند آشکارا نشان میدهد که طبقهگرایی توتالیتاریستی مصباحی ربطی به مارکس ندارد. برای روشنشدن این نکته، بخش مختصری از پژوهش عمیق کوین اندرسون با عنوان «مارکس در حاشیهها» را ذکر میکنم تا تفاوت نگاه گشودهی مارکس به قومیت و مذهب در قیاس با شعار توتالیتاریستی «یا طبقه یا هیچ» مصباحی آشکارتر شود....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2uj
#یاشار_دارالشفاء #قومیت #ملیت #دولت_ملت #سرمایهداری #علیرضا_نابدل
🖋@naghd_com
▫️ نقدی بر مقالهی: «’مارکسیسم’ قومگرا یا قومگرایی ’مارکسیستی’»
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
16 سپتامبر 2021
🔸 امیر مصباحی در مقالهی خود زیر عنوان «’مارکسیسم’ قومگرا یا قومگرایی ’مارکسیستی’» به میانجی نقد جزوهیِ «آذربایجان و مسئلهی ملیِ» علیرضا نابدل مدعی است که چیزی تحت عنوان «ستم قومی» در ایران وجود ندارد و اگر بخواهیم به مبنای تحلیلیِ کمونیسم مارکسی وفادار باشیم، تنها باید بر مؤلفهی «کار» و مناسبات حاکم بر آن، که به افراد هویت میدهد، تکیه کنیم. از نظر ایشان هویتهای دیگر، اعم از قومی، ملی، مذهبی، جنسی یا جنسیتی، نمیتوانند مبنایِ عملِ کمونیسمِ مارکسی باشند، چرا که همهی آنها هویتهایی غیرطبقاتیاند؛ کمونیسم فقط هویتِ طبقاتیِ انسانها را به رسمیت میشناسد و مبنای سیاستورزیِ خود قرار میدهد.
در این یادداشت کوتاه میکوشم نشاندهم که نتیجهی منطقی چنین رویکردی چیزی جز توتالیتاریسم با صورتک باصطلاح «چپ» و به اسم دفاع از طبقهی کارگر نیست و عملا راه برای یک دولت-ملت مردسالارِ توتالیتر هموار میسازد.
🔸 مشکل از جایی آغاز میشود که نویسنده اصرار دارد تعریفی از ملت بهدست دهد که بدون استناد به ریشههای پیدایش ملت «همهی باشندگان در یک سرزمین» را دربربگیرد. از همین رو هم هست که بدون کوچکترین ارجاعی به پژوهشهای تعیینکنندهی کسانی چون بندیکت اندرسون یا اریک هابزباوم، از فقدان تعریف واحدی از مفهوم ملت صحبت میکند.
در اینجا با استفاده از شرح انتقادی بر آرای بندکیت اندرسون در دو مقالهی مهم «مسألهی قومیت و تکلیف ما» و «رمزگشایی از ژانوس مدرن: تکثر جوامع و تشکیل ملت» میکوشم درک نادرست نویسنده از مفهوم «ملت» را نشان دهم.
🔸 درک شناسنامهای مصباحی از مفهوم «ملت» درکی کجراهکننده و درواقع عامدانه راهی است برای «انکار مسألهی ستم ملی»، در حالی که بنظر من، میتوان در ایران از «ملت غالب فارس» و «ملتهای مغلوب کرد و ترک و عرب و بلوچ و …» سخن گفت. بورژوازی فارس در واقع آن نیروی مؤسس دولت ملی ایران است که بورژوازیبودنش مربوط به نسبت میان پروژهی دولت-ملتسازی با سرمایهداری است و فارسبودنش هم مربوط به برساختهشدن تصوری از یک «ما»ی هویتی. بنابراین، کرد و ترک و عربِ ساکن در جغرافیای ایران که در خدمت منافع این «ما»ی هویتی بورژوایی اند، بهناگزیر باید هویت ملی مغلوب خویش را به نفع بهره بردن از هویت ملی غالب بهکنار بگذارند.
🔸 کمونیسمی که مصباحی از آن یاد میکند و به مارکس نسبت میدهد، کوچکترین ربطی به مارکس ندارد. چطور میتوان انبوه مستندات تاریخی و انواع استدلالهای سنتهای چپ فمینیستی را بیهیچ بررسی به کناری نهاد و اتکا بر هویت جنسیتی در نبرد را به نفع یکهتازی هویت طبقاتی منتفی اعلام کرد؟ این، وجه دیگر مردسالاری است که از قضا نمونههای برجستهی داخلی آن سیاستهای همان نیروهایی است که در ابتدای انقلاب دست در دست اسلام سیاسی گذاشتند و به اسم اهمیت طبقه و خطر امپریالیسم، مسألهی زنان را در اولویت دوم گذاشتند.
🔸 در ارتباط با مسألهی قومیت و مذهب نیز، موضعگیری مارکس در ارتباط با «شورش سپویها» در هند آشکارا نشان میدهد که طبقهگرایی توتالیتاریستی مصباحی ربطی به مارکس ندارد. برای روشنشدن این نکته، بخش مختصری از پژوهش عمیق کوین اندرسون با عنوان «مارکس در حاشیهها» را ذکر میکنم تا تفاوت نگاه گشودهی مارکس به قومیت و مذهب در قیاس با شعار توتالیتاریستی «یا طبقه یا هیچ» مصباحی آشکارتر شود....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2uj
#یاشار_دارالشفاء #قومیت #ملیت #دولت_ملت #سرمایهداری #علیرضا_نابدل
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
توتالیتاریسم «چپ» به بهانهی «مارکسیسم»
نقدی بر مقاله: «»مارکسیسم» قومگرا یا قومگرایی «مارکسیستی»» نوشتهی: یاشار دارالشفاء اهمیت هویت طبقاتی برای مبارزه علیه سرمایهداری، هرگز نمیتواند اهمیت ملیت تحت ستم در مب…
▫️ در حاشیهی «بحران مارکسیسم» امروز ما
4 فوریه 2024
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
🔸 موضوع یادداشت پیش رو طرح نکاتی در حاشیهی «بحران مارکسیسم» و معنای آن در شرایط حاضر ایران است.
🔸 مارکسیسم در ایران کنونی باید بتواند به گیجسریهای مارکسیستها پیرامون سه موضوع «طبقه»، «حزب» و «انقلاب» پاسخ دهد. این وظیفهای است بر دوش تئوری که بتواند در هنگامهی رنگ و وارنگِ ترجمهی انواع ایدهها، راهنماییْ درست را پیدا کند. موضوع، بهقول لوکاچ، از سنخ «روششناسی» است. اینجا باید بار دیگر به بیان لنین به «سه جزء و منبع مارکسیسم» رجوع کرد: نقد اقتصاد سیاسی، سوسیالیسم و ماتریالیسم تاریخی.
🔸 زمانی صورتبندی چپ از امپریالیسم این بود که باید با آنْ هم در عرصهی بینالمللی (مثلا در عطف به فلسطین) و هم در عرصهی ملی (علیه حکومت وابستهی پهلوی) مبارزه شود. شعار «مرگ بر امپریالیسم و سگهای زنجیریاش» نمودی از این تحلیل بود. امروز اما اینکه امپریالیسم جز آمریکا و اروپا، چین و روسیه را نیز شامل میشود یا نه، و اینکه آيا حکومت ملی (جمهوری اسلامی) وابستهی امپریالیسم جهانی است یا نه، خود به موضوعی مورد مناقشه بدل شده است. چپ موسوم به «محور مقاومت» متأثر از این مناقشهْ «تضاد خلق-امپریالیسم» را بار دیگر متأثر از ایدهی «دوران»، چنین کژدیسه میکند که کشورهایی چون چین و روسیه با وجود سرمایهداری بودن، خواهان نرفتن کشورهای جنوب به زیر یوغ امپریالیسم آمریکا هستند. کمکهای فنی و نظامی این کشورها به امثال ایران واضح است که قدرت امثال جمهوری اسلامی را تقویت میکند، اما باید از منظر فراهم شدن زیرساختها برای گذار به سوسیالیسم در آینده به آن نگریست و در کل به نفع مردم ارزیابیاش کرد. اینجا دو مؤلفهی «چپستیزی» (و نیز «چپکُشی») و «کارگرستیزی» بهعنوان صفات ممیزهی این حکومتها نادیده انگاشته میشود و تنها با تمرکز بر قدرت مَکِش دلار، امپریالیسم به آمریکاستیزی فروکاسته میشود. این جریان همچنین توضیح نمیدهد که بر فرض هم که فقط آمریکا امپریالیست باشد، چطور رژیمی چون جمهوری اسلامی (با ویژگیهایی که برشمردیم)، توان ایستادن در مقابل آن را دارد؟
🔸 از سوی دیگر رویکردهای جمهوریخواهانه و سکولار با تمرکز بر سازوکارهای تبعیض و ستم و استثمار و سلطهی داخلی، اهمیت نقشآفرینی امپریالیسم را به فراموشی میسپارند و به عوضِ «انقلاب» به نوعی از «براندازی» میرسند. در این صورتبندیها، سیاستهای اقتصادی داخلیْ تجلی منطق امپریالیستی سرمایهداری فهم نمیشود و جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام غیرمتعارف جهانی نگریسته میشود که باید آن را به مدار جهانی آورد.
🔸 در هر دوی این رویکردها به وضوح میتوان فقدان یک سیاست طبقاتی را مشاهده کرد. نه برای «آنتی امپریالیستها» سرنوشت طبقهی کارگر مهم است و نه برای «آنتی استبدادها». اگر گروه اول «اکنون» طبقهی کارگر را فدای «آینده»ی سوسیالیستی نامعلومی میکند که بناست به اعتبار چین و روسیه ساخته شود، گروه دوم در بهترین حالت منشأ نابرابریهای موجود را، قسمی «فساد سیستماتیک» ناشی از «اسلام سیاسی» ارزیابی میکند که به اعتبار یک «دموکراسی شفاف جمهوریخواهانه» (و با رونق سرمایهگذاریهای خارجی) برطرف خواهد شد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3UG
#یاشار_دارالشفاء #اداره_شورایی
#بحران_مارکسیسم #تحلیل_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
4 فوریه 2024
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
🔸 موضوع یادداشت پیش رو طرح نکاتی در حاشیهی «بحران مارکسیسم» و معنای آن در شرایط حاضر ایران است.
🔸 مارکسیسم در ایران کنونی باید بتواند به گیجسریهای مارکسیستها پیرامون سه موضوع «طبقه»، «حزب» و «انقلاب» پاسخ دهد. این وظیفهای است بر دوش تئوری که بتواند در هنگامهی رنگ و وارنگِ ترجمهی انواع ایدهها، راهنماییْ درست را پیدا کند. موضوع، بهقول لوکاچ، از سنخ «روششناسی» است. اینجا باید بار دیگر به بیان لنین به «سه جزء و منبع مارکسیسم» رجوع کرد: نقد اقتصاد سیاسی، سوسیالیسم و ماتریالیسم تاریخی.
🔸 زمانی صورتبندی چپ از امپریالیسم این بود که باید با آنْ هم در عرصهی بینالمللی (مثلا در عطف به فلسطین) و هم در عرصهی ملی (علیه حکومت وابستهی پهلوی) مبارزه شود. شعار «مرگ بر امپریالیسم و سگهای زنجیریاش» نمودی از این تحلیل بود. امروز اما اینکه امپریالیسم جز آمریکا و اروپا، چین و روسیه را نیز شامل میشود یا نه، و اینکه آيا حکومت ملی (جمهوری اسلامی) وابستهی امپریالیسم جهانی است یا نه، خود به موضوعی مورد مناقشه بدل شده است. چپ موسوم به «محور مقاومت» متأثر از این مناقشهْ «تضاد خلق-امپریالیسم» را بار دیگر متأثر از ایدهی «دوران»، چنین کژدیسه میکند که کشورهایی چون چین و روسیه با وجود سرمایهداری بودن، خواهان نرفتن کشورهای جنوب به زیر یوغ امپریالیسم آمریکا هستند. کمکهای فنی و نظامی این کشورها به امثال ایران واضح است که قدرت امثال جمهوری اسلامی را تقویت میکند، اما باید از منظر فراهم شدن زیرساختها برای گذار به سوسیالیسم در آینده به آن نگریست و در کل به نفع مردم ارزیابیاش کرد. اینجا دو مؤلفهی «چپستیزی» (و نیز «چپکُشی») و «کارگرستیزی» بهعنوان صفات ممیزهی این حکومتها نادیده انگاشته میشود و تنها با تمرکز بر قدرت مَکِش دلار، امپریالیسم به آمریکاستیزی فروکاسته میشود. این جریان همچنین توضیح نمیدهد که بر فرض هم که فقط آمریکا امپریالیست باشد، چطور رژیمی چون جمهوری اسلامی (با ویژگیهایی که برشمردیم)، توان ایستادن در مقابل آن را دارد؟
🔸 از سوی دیگر رویکردهای جمهوریخواهانه و سکولار با تمرکز بر سازوکارهای تبعیض و ستم و استثمار و سلطهی داخلی، اهمیت نقشآفرینی امپریالیسم را به فراموشی میسپارند و به عوضِ «انقلاب» به نوعی از «براندازی» میرسند. در این صورتبندیها، سیاستهای اقتصادی داخلیْ تجلی منطق امپریالیستی سرمایهداری فهم نمیشود و جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام غیرمتعارف جهانی نگریسته میشود که باید آن را به مدار جهانی آورد.
🔸 در هر دوی این رویکردها به وضوح میتوان فقدان یک سیاست طبقاتی را مشاهده کرد. نه برای «آنتی امپریالیستها» سرنوشت طبقهی کارگر مهم است و نه برای «آنتی استبدادها». اگر گروه اول «اکنون» طبقهی کارگر را فدای «آینده»ی سوسیالیستی نامعلومی میکند که بناست به اعتبار چین و روسیه ساخته شود، گروه دوم در بهترین حالت منشأ نابرابریهای موجود را، قسمی «فساد سیستماتیک» ناشی از «اسلام سیاسی» ارزیابی میکند که به اعتبار یک «دموکراسی شفاف جمهوریخواهانه» (و با رونق سرمایهگذاریهای خارجی) برطرف خواهد شد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3UG
#یاشار_دارالشفاء #اداره_شورایی
#بحران_مارکسیسم #تحلیل_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در حاشیهی «بحران مارکسیسم» امروز ما
نوشتهی: یاشار دارالشفاء امروز بزرگترین مشکل در ارتباط با تئوری مارکسیسم در ایران بالفعل نشدن قابلیتهای آن در سطح تحلیلهای ملی و منطقهای است. انبوهی از آثار کلاسیک و نوین مارکسیستی با سرعتی بی…