نقد
3.37K subscribers
200 photos
17 files
795 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
📚 نظریه‌‌های ارزش اضافی
دستنوشته‌های 1863-1861‏
‏(ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 14)‏

نوشته‌ی: کارل مارکس‏
ترجمه‌ی: کمال خسروی

7 اوت 2021‏

در این بخش می‌خوانیم:‏

ادامه‌ی فصل چهارم:‏
‏9- مبادله‌ی درآمد و سرمایه
الف) مبادله‌ی درآمد با درآمد
ب) مبادله‌ی درآمد با سرمایه
ج) مبادله‌ی سرمایه با سرمایه

📚 گزیده‌هایی از متن:‏

🔸 باید تمایز نهاد بین: 1) بخشی از درآمد که به سرمایه‌ی تازه دگردیسی می‌یابد؛ همانا آن بخش از سود که خود دوباره به ‏سرمایه بدل می‌شود. این بخش را در این‌جا کاملاً نادیده می‌گیریم، ‹زیرا› به مبحث انباشت تعلق دارد ‹و› 2) درآمدی که با ‏سرمایه‌ی مصرف‌شده در تولید مبادله می‌شود، یعنی، به طوری‌که از طریق این مبادله ‹ی نوع دوم› سرمایه‌ی تازه‌ای شکل ‏نمی‌گیرد، بلکه سرمایه‌ی قدیمی جایگزین می‌شود، در یک کلام، سرمایه‌ی قدیمی حفظ می‌شود. بنابراین آن بخشی از درآمد را ‏که به سرمایه‌ی تازه دگردیسی می‌یابد، می‌توانیم در پژوهشِ حاضر = صفر فرض کنیم و به موضوع چنین بنگریم که گویی ‏کل درآمد، درآمد یا سرمایه‌ی مصرف‌شده را پوشش می‌دهد.‏
بنابراین حجم کل محصول سالانه به 2 بخش تقسیم می‌شود: یک بخش به‌عنوان درآمد مصرف می‌شود، بخش دیگر سرمایه‌ی ‏مصرف‌شده ‹در تولید› را در شکل واقعی و طبیعی‌اش جایگزین می‌کند.‏

🔸 در همه‌ی شاخه‌های تولید بخشی از کل محصول بازنمایاننده‌ی درآمد است، همانا کار نوافزوده (در طی سال) ‹یا› سود و ‏کارمزد. {رانت، بهره و غیره بخش‌هایی از سوداند؛ دریافتیِ اوباش دولت هم بخشی از سود و کارمزد است؛ دریافتیِ ‏دیگرکارگران نامولد آن بخشی از سود و کارمزد است که آن‌ها در اِزای کارهای نامولدشان می‌خرند، بنابراین این دریافتی، ‏محصول موجود در قالب سود و کارمزد را بیش‌تر نمی‌کند، بلکه فقط تعیین می‌کند که خودِ سرمایه‌داران و کارگران چه مقدار ‏از این سود و کارمزد را مصرف می‌کنند.} اما این بخش از محصول که بازنمایاننده‌ی درآمد است فقط در بعضی از سپهرهای ‏تولید می‌تواند بی‌واسطه در قالب طبیعی خود به درآمد بدل شود یا از لحاظ ارزش مصرفی به‌مثابه درآمد به مصرف برسد. ‏همه‌ی محصولاتی که فقط بازنمایاننده‌ی وسائل تولیدند نمی‌توانند در قالب طبیعی خود، یعنی در شکل بی‌واسطه‌شان به‌مثابه ‏درآمد، مصرف شوند، بلکه فقط ‹در قالب› ارزش‌شان ‹می‌توانند به مصرف برسند›. اما این ‹ارزش› باید در شاخه‌هایی از ‏تولید مصرف شود که اجناس بی‌واسطه‌ْ قابل مصرف تولید می‌کنند. ممکن است بخشی از وسائل تولید، وسائل مصرفی مستقیم ‏باشند؛ این یا آن وسیله می‌تواند بسته به کاربستش در تولید وسیله‌ا‌ی مصرفی باشد، مثلاً یک اسب، یا گاری یا غیره. بخشی از ‏وسائلِ بی‌واسطه مصرفی می‌توانند وسیله‌ی تولید باشند، مثلاً غله برای تولید عرق غله، گندم به‌عنوان بذر و غیره. تقریباً ‏همه‌ی وسائل مصرف می‌توانند به‌مثابه فضولاتِ مصرف دوباره وارد فرآیند تولید شوند، مثلاً تکه‌پاره‌های فرسوده یا نیمه‌سالم ‏پارچه در تولید کاغذ. اما هیچ‌کس به این دلیل پارچه تولید نمی‌کند تا تکه‌پاره‌هایش مواد خام ‹برای تولید› کاغذ شوند. آن‌ها این ‏شکل نخست را پس از زمانی به‌دست می‌آورند که محصول پارچه‌بافی به‌مثابه پارچه وارد مصرف شده است. نخست به‌مثابه ‏فضولاتِ این مصرف، به‌مثابه پس‌ماند و محصول فرآیند مصرف می‌توانند دوباره به‌مثابه وسیله‌ی تولید در سپهر تازه‌ای از ‏تولید وارد شوند. بنابراین، این مورد به این‌جا‹ی بحث ما› تعلق ندارد...‏

🔹 متن کامل بخش چهاردهم از ترجمه نظریه‌‌های ارزش اضافی را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2pm

#نظریه‌های_ارزش_اضافی #نظریه‌ی_ارزش
#مارکس #کمال_خسروی #کار_مولد #کار_نامولد #درآمد #سرمایه

🔹همچنین برای مجموع ترجمه تا این‌جا، به لینک زیر مراجعه کنید:‏

https://naghdcom.files.wordpress.com/2021/08/gesamt-mehrwert-theorie-1-14.pdf

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ سرمایه‌ دیجیتالی: آینده‌ی نیروی کار
▫️ بخش نخست: نگاهی به پیشینه‌ی بحث

نوشته‌ی: همایون ایوانی

6 اکتبر 2021‏

🔸 دیدن فرایند شکل‌گیری یک پدیده در مراحل اولیه پیدایش و رشدش و به دور از پیچیدگی‌هایِ مراحل پیشرفته و رشدیافته‌اش، کمک بزرگی است به درک آن و تبدیلش از حالتی «رازگونه» به پدیده‌ای زمینی. این نوشته به «سرمایه دیجیتالی» به مفهومی گسترده، یعنی سرمایه‌داری مبتنی بر تکنولوژی پیشرفته ارتباطی و (میکرو-)الکترونیکی می‌پردازد. «پول دیجیتالی» یکی از نمودهایِ بی‌شمار این سرمایه است، اما نباید سرمایه‌داری نوین مبتنی بر ارتباطات، صنایع (میکرو-)الکترونیک و دانش انفورماتیک را تنها به همین پدیده فروکاست.

🔸در بخش نخست، چکیده‌ای از پیشینه بحث در مورد سرمایه دیجیتالی در سال‌های ۶۰ و ۷۰ شمسی ارائه می‌شود. سپس در بخش دوم، جایگاه تکنولوژی اطلاعاتی از چشم‌انداز تاریخی-جهانی مورد مداقه قرار می‌گیرد. بخش سوم، نگاهی نزدیک‌تر به نوسازی ساختاریِ سرمایه‌داری با پشتیبانیِ انقلاب علمی-فنی و به ویژه دیجیتالی‌شدن روند تولید و توزیع، خواهد داشت. سرانجام بخش چهارم بررسیِ آینده نیروی کار بر پایه ارزیابی‌های منابع مختلف را دربرمی‌گیرد. این نوشته، مدعی پاسخی جامع و مانع به موضوع نیست؛ اما امید به طرح مسئله‌ از زاویه‌ای معین را دارد که شاید موجبی برای تبادل نظر و تجربه در این زمینه شود. مبنای برخی از مباحث انقلاب علمی-فنی پیش از این در «نگاهی به وضعیت تاریخی- مشخص جهان کنونی» توضیح داده شده است و برای اجتناب از طولانی‌شدن نوشته از تکرار آن‌ها در این‌جا خودداری می‌شود.

🔸نخست به برخی عناصری می‌پردازیم که در این دوره تاریخی مجموع فضای اقتصادی-سیاسی و تکنولوژیک را به عنوان «چند تصویر لحظه‌ای» به هم پیوند می‌زدند، تصاویری از هم گسیخته از «یک معما» در کنار هم چیده می‌شوند تا فضای ربع آخر قرن بیستم تا حدودی ترسیم شود. این تصاویر لحظه‌ای، هم‌چون جورچین (پازل) از ریگانیسم تا گورباچفیسم و از ظهور کامپیوترهای شخصی تا بزرگراه‌های اطلاعاتی و توانایی دسترسی سیستم‌های ارتباطی با اتکاء به سیستم ماهواره‌ای را شامل می‌شوند تا در دو سرفصل پایانیِ بخش نخست، نقش اطلاعات و دانش را به عنوان کالا و نیز سرمایه بیشتر مورد توجه قرار دهند و از سوی دیگر، تلنگری به آغاز بحث درباره‌ی اتوماسیون حاصل از چنین پیشرفت علمی-فنی‌ای و وضعیت نیروی کار، در دوره کنونی باشند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2y6

#همایون_ایوانی #نیروی_کار #اتوماسیون #بزرگراه‌_اطلاعاتی
#سرمایه_ارتباطی #سرمایه_دیجیتالی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ سرمایه‌ دیجیتالی: آینده‌ی نیروی کار
▫️ بخش دوم: جایگاه تکنولوژی اطلاعاتی از چشم‌انداز تاریخی‌ـ‌جهانی
روزگار سپری‌شده‌ی مردم سالخورده؟

نوشته‌ی: همایون ایوانی ‏

‏24 نوامبر 2021‏ ‏

🔸 در بخش نخست چکیده‌ای از پیشینه بحث در مورد سرمایه دیجیتالی در سال‌های ۶۰ و ۷۰ شمسی ارائه شد. بخش کنونی، ‏به تبیین نقش و جایگاه نوآوری‌های فن‌آورانه در یک چشم‌انداز درازمدت تاریخی-جهانی می‌پردازد. نوشتار حاضر تلاشی‌ست ‏مقدماتی و نابسنده برای مقایسه‌ی سمت و سوی عمومی حرکت و بحران‌های سرمایه‌داری با داده‌های مشخص فنی-تکنولوژیک ‏در لحظه‌ی مشخص تاریخی-جهانی کنونی. یکی از دلایل این نابسندگی، انتخاب سطح تجرید نوشته‌ی کنونی است که ‏به‌موجب آن نخست عوامل اثرگذار در چشم‌انداز درازمدت سنجیده و نشان داده شوند. برای گذار از سطح کنونی تجرید به ‏سطحی مشخص‌تر، لازم است که پویایی جهان واقعی حیات اقتصادی اجتماعی و جزئیات متناقض آن را در کلیتی مشخص ‏به‌نمایش درآورد. این گام مهم، در سطح تجرید نوشتار کنونی برداشته نشده است. به چرایی روی‌آوردن سرمایه‌داری به ‏نوآوری‌های فن‌آورانه، در بخش سوم همین نوشته پرداخته خواهد شد. علاوه بر این، در بخش‌های آتی این نوشتار به اشکال ‏مختلف «نوآوری سرمایه‌دارانه» اشاره خواهد شد و بخش کنونی فقط به یک نوع از نوآوری، یعنی نوآوری‌های فناورانه ‏می‌پردازد. علاوه بر این، بازگشایی تناقضات رشد تصاعدی سرمایه‌دارانه‌ی ناشی از چنین «نوآوری»هایی، و نیز آسیب‌های ‏آن به زندگی بشری و طبیعت، از وظایف نوشتار حاضر فراتر می‌روند؛ هرچند بدون پرداختن به آن‌ها، کلیت مشخصی که به ‏آن اشاره شد، ناکامل خواهد بود.‏

🔸 در این بخش، پس از پرداختن به جایگاه تاریخی «عصر اطلاعات»، با مراجعه به آمار و ارقام در دسترس، به روندهای ‏آتی سرمایه‌گذاری‌های پژوهشی در پهنه‌های مختلف تکنولوژیک، به عنوان یک عاملِ نشانگرِ سرمایه‌گذاری‌های آینده، ‏پرداخته خواهد شد. سپس به آمار و ارقام موجود مالی و درآمد در سطح جهانی، در دو بخش اصلی سرمایه‌گذاری‌ها، یعنی ‏سرمایه‌گذاری اطلاعاتی-ارتباطی-الکترونیک و سرمایه‌گذاری در صنعت سلامتی (صنایع دارویی-پزشکی-بیوتکنولوژیک) ‏نگاهی گذرا انداخته می‌شود. در سرفصل پایانی، صنایع فضایی و ماهواره‌ها که در دو بخش نظامی و تجاری فعال‌اند نیز ‏برای توجه به روندهای سودآورِ اقتصادی قرن ۲۱، از جنبه تجاری مورد توجه قرار می‌گیرند. بخش کاربردهای نظامی و کلا ‏نظامی‌گری، خارج از دایره‌ی بررسی کنونی است. گرچه دانسته است که سرمایه‌داری همواره مدیون دو «نعمت» جنگ و ‏بیماری برای حل بحران‌ها و رونق کسب و کارش بوده و خواهد بود. برای حفظ تمرکز بحث بر روی موضوع اصلی، یعنی ‏عوامل اثرگذار در بازار کار و تکنولوژی آتی و نیروی کار مورد نیازش، از تجزیه و تحلیل گسترده‌تر داده‌های اقتصادی و ‏فنی خودداری شده است.‏

🔸 پویایی نوآوری‌های علمی-فنی در ربع آغازین قرن بیست و یکم، گرانیگاه صنایع مادر و کلیدی را بیش از پیش از صنایع ‏ارتباطی-الکترونیکی به پهنه‌های جدیدتری نظیر صنایع دارویی، بیوتکنولوژی، و صنایع فضایی رانده و می‌راند. گرچه به ‏مدد آمار و ارقام بخش‌های مهم تکنولوژی و تولید در سرفصل‌های آتی، روشن می‌شود که این جابه‌جایی با روندی ساده و ‏تک‌خطی صورت نمی‌گیرد و این گرایش‌ها و روندهای اقتصادی و صنعتی بایستی در چشم‌اندازی درازمدت در نظر گرفته و ‏فهمیده شوند.‏

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏ ‏

https://wp.me/p9vUft-2Do
#همایون_ایوانی
#موج‌های_بلند #سرمایه_ارتباطی #سرمایه_دیجیتالی
#بیوتکنولوژی #صنایع_فضایی #عصر_اطلاعات


👇🏼

🖋@naghd_com
▫️ تعیّنِ شکلی و دامنه‌ی تجرید
▫️ نکاتی در حاشیه‌ی مطالعه‌ی گروندریسه
▫️ جلسه‌ی سوم – فصل
سرمایه (1)

نوشته‌ی: کمال خسروی

‏21 فوریه 2021

📝 توضیح جمع مطالعه‌ی گروندریسه: چندی پیش، پس از حدود یک سال خواندن گروهی گروندریسه در جمعی کوچک، از کمال خسروی درخواست کردیم تا برای پاسخ به برخی پرسش‌ها و کمک به رفع ‏برخی ابهامات‌مان گفت‌وگویی با او داشته باشیم.‏
متن پیش رو بازنوشت بخش سوم گفته‌های اوست که برای انتشار ‏نوشتاری اندکی ویرایش شده است. ‏
بخش
نخست و دوم این درس‌گفتارها که به مبحث «پول» اختصاص داشت پیش‌تر در سایت نقد منتشر شده است.

بخش‌هایی از متن:

🔸 ما در معرفی مبحث سرمایه هم همان روشی را پیش می‌گیریم که در مبحث پول داشتیم، یعنی ارائه‌ی فضایی نشانه‌گذاری‌شده یا دستگاه مختصاتی که راه نزدیک‌شدن به این متن را هموار کند. این نشانه‌گذاری در مبحث سرمایه را نیز با طرح یک سؤال مرکزی و محوری آغاز می‌کنیم و این سؤال را در تمامی این مبحث دنبال خواهیم کرد.

🔸 سؤال مرکزی: منظور مارکس از این‌که می‌گوید «سرمایه، یک رابطه‌ی اجتماعی‌ست»، چیست؟ او به چه شیوه‌ای این جمله را مستدل می‌کند؟ مارکس دست‌کم در سه مورد مشخص این سؤال را طرح کرده و بطور دقیقی به آن پاسخ داده است: یکبار در کارمزدی و سرمایه، 10 سال قبل از گروندریسه؛ بار دوم در گروندریسه (که در انتهای بحث امروز به طرح این سؤال می‌رسیم؛ اما پاسخش را باید به انتهای مبحث سرمایه موکول کنیم)؛ و بار سوم در جلد سوم کاپیتال.
اگر در بررسی این سه جواب، وجوه اشتراک و تمایز استدلال مارکس را دنبال کنیم، شاید بتوانیم به این نتیجه برسیم که اگرچه هر سه جواب، روندهای استدلالی متفاوتی دارند، اما درواقع جواب واحدی هستند. جالب‌بودن این نتیجه به این خاطر است که فاصله‌ی زمانی بین این جواب‌های مارکس نه تنها حداقل چیزی حدود 15 سال است، بلکه در متن‌هایی متفاوت، و ترتیب و توالی موضوعیِ متفاوتی هم طرح شده‌اند.

🔸 شروع مبحث سرمایه 1) از جنبه‌های روش‌شناختی حائز اهمیت است؛ 2) از آن‌جایی که در مقایسه با دیگر آثار مارکس، مفصل‌تر و کشدارتر است، امکان آشنایی و تأمل بیش‌تری از درک مارکس ایجاد می‌کند و 3) زمینه‌های اجتماعی/تاریخیِ شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری را طرح می‌کند.

🔸 به زبانی دیگر، ما در این‌جا امکانی در اختیار داریم که ببینیم مارکس از چه زاویه‌‌ای به رابطه‌ا‌ی که بین مقولات طرح می‌کند، نگاه می‌کند. چه ارزیابی‌ای‌ از مقولات اقتصادی مانند مبادله، پول، سرمایه دارد؟ این مقولات چه جایگاهی برای اقتصاد سیاسی و چه جایگاهی برای نقد اقتصاد سیاسی دارند؟ ...

🔹متن کامل این مطلب را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2Ps


#گروندریسه #مارکس #کمال_خسروی
#سرمایه #نظریه_ارزش #مبادله

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ گروندریسه پس از سرمایه
▫️ یا چگونه مارکس را برعکس بازخوانی کنیم

نوشته‌ی: ریکاردو بلوفیوره
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

6 اوت 2022

🔸 گروندریسه متنی است شالوده‌ریز، نخستین متنی که به‌واقع در شکلی مکتوب نشانه‌های تکوین سرمایه را در خود دارد؛ هم‌هنگام متنی است در حال گذار، در سفری طولانی که با دست‌نوشته‌های اقتصاد‌ی و فلسفی 1844 آغاز می‌شود. دست‌نوشته‌ی عظیم گروندریسه را باید همان‌طور که هست در نظر گرفت: یادداشت‌برداری فکری شوریده‌وار و صمیمانه. مارکس تلاش کرد تا برخی از مشکلات و مقوله‌ها را در این صفحات «رفع» کند. او این کار را برای نخستین بار در ارائه‌ی نظام‌مند جنینی از نظریه‌ی ارزش و سرمایه انجام داد. در این حرکت است که او برای خود معیارها و چارچوب مشکلش را روشن می‌کند.

🔸 دست‌نوشته‌ی گروندریسه با توجه به این موضوع ناگزیر متنی است پرابهام. این ابهام‌ها باعث قرائت‌های متضاد از آن شده‌ است که یک سوی آن سوبژکتیویسم افراطی است و سوی دیگرش ابژکتیویسم افراطی. علاوه بر این، باید توجه داشته باشیم که آن‌ها قرائت‌های نویسندگانی بودند که خود را نه تنها در رابطه‌ای مثبت، بلکه در تداومی عمیق با گروندریسه نیز می‌دیدند.

🔸 آن‌چه در این‌جا پیشنهاد می‌کنم، نتیجه‌ی بازخوانی مستمر و کامل کل اثر است، با مجموعه‌ای از شهودها که می‌کوشم در آثار متوالی تأییدشان کنم. در این‌جا، می‌خواهم نوعی دستور کار ترسیم کنم که براساس تزی اصلی بیان ‌شده که در اصل چنین است: مارکس را باید « رو به عقب» خواند. به عبارت دیگر، بدون ایجاد انحراف‌های غیرقابل قبولی که اساساً نه تنها به نص مارکس بلکه مهم‌تر به روح نظریه‌ی مارکس وفادار نیستند، گروندریسه را می‌توان و باید تا حدی به این اعتبار ارزش‌گذاری کرد که هم‌چون پیش‌زمینه‌ی سرمایه خوانده ‌شود. گروندریسه را نباید در توالی معکوس خواند که به نوعی تحمیل شده و از نظر تاریخی مورد تأیید است، یعنی این‌که گروندریسه را «قبل از» سرمایه خواند که دیر یا زود به تقابل‌قراردادن گروندریسه «در برابر» سرمایه می‌انجامد. چنین قرائتی بلافاصله پس از انتشار این اثر در غرب، در اواخر دهه‌ی 1960 و آغاز دهه‌‌ی 1970 سکه‌ی رایج شد، دوره‌‌ای که با فراموشی خاصی دنبال شده است.

🔸 هدفم از این بازخوانی کمک به روش‌کردن خاستگاه‌های کلیشه‌های بدیل گروندریسه است که قبلاً ذکر کردم، یعنی سوبژکتیویسم افراطی و ابژکتیویسم افراطی. در درون این قرائت‌های مرسوم از گروندریسه است که می‌توانیم آن «فلسفه‌ی تاریخ» اصیلی را که کارگرگرایی اولیه برساخته بود و ماسیمیلیانو تومبا در تعدادی از متون به‌شدت آن را مورد انتقاد قرار داد، جای دهیم. من در این مورد به‌ویژه به کارگرگرایی «نظری»، با ویژگی‌های ایده‌آلیستی، «فعلیّت‌‌گرایانه» و غیرعقلانی، همانند آثار ترونتی و نگری، ارجاع می‌دهم تا به کارگرگرایی اولیه در کلیت آن که تجربه‌ای است بسیار غنی‌تر از آن چیزی که جریان مبتذل کنونی به رسمیت می‌شناسد. و با این حال، مسلم است که این کارگرگرایی «ایدئولوژیک» و «غیرعقلانی» در نهایت به آن‌جا رسید که در گروندریسه نقطه دسترسی ممتاز، اگر نگوییم انحصاری، به مارکس را دید. این قرائت اشتباهی بود، هرچند که بی‌دلیل و نسنجیده نبود. بنابراین، هدفم برجسته‌کردن جنبه‌هایی است که این خوانش می‌تواند برای مشروعیت خود به آن متوسل شود. در نتیجه‌گیری می‌کوشم درباره‌ی «فعلیّت» و «کاربرد» بالقوه «شایسته»‌ی گروندریسه در زمان کنونی چیزی بگویم.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-34D

#گروندریسه #ریکاردو_بلوفیوره
#حسن_مرتضوی #سرمایه

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ هنگامی که مارکس سرمایه را به فرانسوی ترجمه کرد

نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی‌: حسن مرتضوی

17 سپتامبر 2022

🔸 مارکس در فوریه‌ی 1867، پس از بیش از دو دهه کار دشوار، سرانجام توانست بعد از مدت‌ها انتظار به دوست خود فردریش انگلس خبر دهد که نخستین بخش از نقد اقتصاد سیاسی‌اش به پایان رسیده است. پس از آن، مارکس از لندن به هامبورگ سفر کرد تا دست‌نوشته‌ی مجلد اول («فرایند تولید سرمایه») از شاهکار خود را تحویل دهد، و در توافق با ویراستارش اتو میسنر، تصمیم گرفته شد که سرمایه در سه بخش منتشر شود. مارکس که سرشار از رضایت بود، نوشت که انتشار کتابش «بدون تردید، وحشتناک‌ترین موشکی بوده که تاکنون به سر بورژوازی پرتاب شده است.»

🔸 ساختار سرمایه به‌رغم کار شاق و طولانی مارکس در تألیف آن پیش از 1867 در سال‌های بعد گسترش چشم‌گیری یافت و جلد یکم نیز همچنان توش و توان زیادی را از مارکس حتی پس از انتشار گرفت. یکی از بارزترین نمونه‌های این پای‌بندی، ترجمه‌ی فرانسوی سرمایه بود که در 44 بخش بین سال‌های 1872 و 1875 منتشر شد. این جلد ترجمه‌ای صرف نبود، بلکه روایتی بود که «کاملاً توسط نویسنده بازبینی‌شده بود» و مارکس بخش مرتبط با فرآیند انباشت سرمایه را نیز در آن تعمیق داد، و اندیشه‌هایش را درباره‌ی تمایز بین «تراکم» و «تمرکز» سرمایه بهتر پروراند.

🔸 مارکس پس از مدتی وقفه به دلیل وضعیت بد سلامتی‌اش، و پس از دوره‌ای فعالیت شدید سیاسی برای انجمن بین‌المللی کارگران، در آغاز دهه‌ی 1870 به کار روی ویراست جدیدی از جلد یکم سرمایه رو آورد. مارکس که از روش توضیح نظریه‌ی ارزش ناراضی بود، دسامبر 1871 و ژانویه‌ی 1872 را به بازنویسی آن‌چه در 1867 منتشر کرده بود اختصاص داد. بازچاپ داس کاپیتال که شامل تغییرات ایجادشده توسط مارکس بود در سال 1872 منتشر شد. این سال اهمیتی اساسی برای اشاعه‌ی سرمایه داشت، زیرا در این سال این اثر به روسی و فرانسوی نیز ترجمه شد. ترجمه‌ی کتاب که به ژوزف روا سپرده شده بود، مترجمی که قبلاً برخی متون فیلسوف آلمانی لودویگ فویرباخ را ترجمه کرده بود، به شکل جزوه‌های دنباله‌دار توسط موریس لاشاتر ناشر منتشر شد. نخستین بخش 150 سال پیش در 17 سپتامبر منتشر شد.

🔸 استعمار هم‌چنین تا حدودی سازوکارهایی را شکل داد که به موجب آن سرمایه در جهان عرب در دسترس قرار گرفت. در حالی که در مصر و عراق زبان انگلیسی بیش‌ترین نقش را در گسترش فرهنگ اروپایی داشت، ویراست فرانسوی نقش برجسته‌تری در جاهای دیگر ایفا کرد، به ویژه در الجزایر، که در دهه‌ی 1960 مرکز مهمی برای تسهیل گردش افکار مارکسیستی در کشورهای «غیرمتعهد» بود. اهمیت لو کاپیتال به آسیا نیز کشیده شد، این‌که نخستین ترجمه‌ی ویتنامی جلد اول، که بین سال‌های 1959 و 1960 منتشر شد، براساس نسخه فرانسوی انجام شد گویای همین واقعیت است.

🔸 خود مارکس در نامه‌ای به رفیق دیرینه‌اش فردریش آدولف زورگه خاطرنشان کرد که با لو کاپیتال «آن‌قدر وقت‌ صرف کرده که دیگر به هیچ‌وجه در ترجمه همکاری نخواهد کرد». این دقیقاً چیزی است که اتفاق افتاد. زحمت و تلاشی که مارکس برای تهیه‌ی بهترین روایت ممکن فرانسوی متحمل شد واقعاً قابل‌توجه بود. اما می‌توان گفت که این رنج و تلاش پاداش خوبی گرفت. لو کاپیتال تیراژ چشم‌گیری داشته است و اضافات و تغییراتی که مارکس در باز‌نگری ترجمه‌ی آن اعمال کرد، در بُعد ضداستعماری و جهانی سرمایه نقش داشت، اثری که امروزه به لطف برخی از جدیدترین و خردمندانه‌ترین ره‌آوردها در مطالعات مارکسی به رسمیت شناخته می‌شود.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-39e

#مارچلو_موستو #حسن_مرتضوی #سرمایه #لو_کاپیتال

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
▫️ آینده‌ی تورم

نوشته‌ی: ارنست لوهوف
ترجمه‌ی: کمال خسروی

12 فوریه 2023

📝 توضیح مترجم: یادداشت کوتاه ارنست لوهوف، هرچند حدود یک سال پیش انتشار یافته است، به‌خوبی رابطه‌ی بحران سرمایه‌داری و بحران سرمایه‌ی مالی را با سیاست اعتباری تازه‌ی آمریکا و تنش‌های آن با سرمایه‌داری اروپا روشن می‌کند. بر اساس استدلا‌ل‌های این نوشته، آن‌چه دولت آمریکا سیاست «باززایی صنعت» می‌نامد و با اتکا به سرمایه‌ی مجازی غول‌آسایی در پی تحقق آن است، نه فقط به حل بحران کنونی سرمایه‌ی جهانی و سرمایه‌داری در آمریکا کمک نمی‌کند، بلکه خود منتج از این بحران است و به‌ناگزیر و بنا بر منطق سرمایه به بحران‌های هولناک‌تری راه می‌برد.

🔹 گزیده‌هایی از متن مقاله:

🔸 گذار از یک نظام پولی، که کالای پولِ آن عبارت از سرمایه‌ی مجازی است، به‌سوی کالازدایی از پول نشان‌گر نقطه عطفی در دوران‌های سرمایه‌داری است. برای واکاوی فرآیند تاریخیْ تعیین جایگاه این نقطه عطف در دستگاه مختصات تاریخی اهمیت دارد. بسته به این‌که کدام کالا در موضعِ کالای پول قرار گرفته است، نتایجی گوناگون به‌دست می‌آید. این‌که زمانی بانک‌های تجاریْ اعتبارات را فقط با تکیه به ضمانت‌ها و وثیقه‌های مطمئن و استوار به‌دست می‌آورند، تا بحران مالی اخیر، امری کاملاً عادی و رایج بود؛ امری که امروز نمی‌توان آن ‌را حتمی تلقی کرد. در چارچوب کشورهای اتحادیه‌ی اروپا به‌ویژه اعتباراتِ مرکب از کمک‌های نقدی اضطراری در بحران مالی اخیر نقش تعیین‌کننده‌ای در نجات نظام بانکی ایفا کردند. کسی‌که کالای پول و ضمانت‌ها و وثیقه‌ها را یکی و همان بداند، به‌ناگزیر باید عبور از مرز و نقطه‌ی عطف دوران‌ها را امری انجام‌یافته تلقی کند. اما اگر کالای پول با مطالبات پولی بانک مرکزی در قبال بانک‌های تجاری یکی و همان تصور شود، وضع قطعاً طور دیگری است. در حالت دوم، نقطه‌ی عطف دوران‌ها با آشکارشدن ارزش‌زدایی، یا به‌ عبارت دیگر، سرمایه‌زدایی از این مطالبات یک‌سان تلقی می‌شود، یعنی با ورشکستگی نظام بانک‌های تجاری. بدیهی است که این رویداد هنوز بانگی است که از آینده به گوش می‌رسد. ... با برتخت نشاندنِ مطالبات پولی در جایگاه کالای پول، تورمِ تکاثری و کالازدایی هم‌زمان روی می‌دهند، در حالی‌که با تلقی ضمانت‌ها و وثیقه‌ها در مقام پادشاه کالاها، این رویداد در زمان‌های متفاوتی صورت می‌گیرد. گذار از مرز نظام پولیِ مبتنی بر پشتوانه‌ای استوار و گستردهْ پیشاپیش در آخرین تکان‌های بحران صورت پذیرفت، بی‌آن‌که این گذار به گرایش‌های تورمی راه برده باشد. بدیهی است که این پدیداری آشکار از بحران است، زمانی‌که بانک‌های مرکزی خود را ناگزیر ببینند بانک‌های تجاری را بدون ضمانت‌های جدی و معتبر با اعتبارات تأمین کنند. این پدیده را می‌توان نخستین گام در فرآیند کالازدایی از پول تلقی کرد؛ گامی که بی‌گمان چیزی است غیر از عملی انجام‌شده.

🔸 تصور افواهی از چرخه‌ی پول چیزی شبیه به چرخه‌ی جهانیِ آب است. پولی که روزی جایی در جهان پدید آمده است، همان‌جا می‌ماند و خودبه‌خود ناپدید نمی‌شود. نظام کلاسیک پشتوانه‌ی پولی نیز به‌واقع بر اساس همین الگو عمل می‌کند. بی‌گمان در مورد پول معاصر و کالای معاصر پولْ وضع به‌نحو دیگری است. این‌جا قضیه مربوط است به مناسبتی به حد اعلاْ شبح‌وار. پول و کالای پول دائماً در حال پدیدآمدن و ناپدیدشدن هستند، زیرا روابط اعتباری گوناگونی که از آن‌ها منشأ می‌گیرند، همگی مدت‌زمانی محدود دارند و این مدت‌زمان همواره پایان می‌یابد. برای آن‌که نظام پولی باثبات باقی بماند، ضرورت دارد که کالای پولِ تازهْ ناپدیدشدن دائمیِ کالای تاکنونیِ پول را جبران، یا به‌عبارت دیگر، فراتر از قبل جبران کند. در پاسخ به این پرسش که گذار به تحولات تورمی (تکاثری) چگونه می‌توانند پای بگیرند، باید همواره این نیاز به جای‌گزینیِ جبران کالای پولِ قدیمی را در مرکز محاسبات و استدلال‌ها قرار داد. فقدان ثبات در مطالبات پولیِ بانک‌های مرکزی را بیش‌تر باید به‌مثابه نشانه‌های بیماری به‌شُمار آورد و نه به‌عنوان حلقه‌ی تعیین‌کننده‌ای که فرآیند تورم تکاثری را موجب می‌شود، تلقی کرد. گذار به تورمِ بزرگْ نخست زمانی روی می‌دهد که بانک‌های تجاری به‌عنوان شرکای بانک مرکزی قادر به تولید سرمایه‌ی مجازی نباشند. این وضع بانک‌های مرکزی را ناگزیر می‌کند به‌طور کامل، یا بعضاً، جریان مضاعف گردش پول را ترک کنند و پول بانک مرکزی را مستقیماً در اختیار عاملان اقتصادی‌ای بگذارند که بیرون از بخش بانکی فعالیت می‌کنند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3oO


#ارنست_لوهوف #کمال_خسروی
#نظریه_پول #بحران_سرمایه‌داری #سرمایه‌_مالی

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
▫️ فراسوی قطعه‌ی ماشین‌ها:
▫️ پساکارگرباوری، پساسرمایه‌داری‌باوری و «یادداشت‌های ماشین‌‌ها»ی مارکس پس از 45 سال

نوشته‌ی: فردریک هری پیتس
ترجمه‌ی: سهراب نیکزاد

19 فوریه 2023

🔸 سال 2017 {سال انتشار این نوشته}‌ چهل‌وپنج سال می‌شود که از نخستین انتشار «یادداشت‌هایی درباره‌ی ماشین‌ها»ی مارکس به زبان انگلیسی در نشریه‌ی اقتصاد و جامعه می‌گذرد. در مقاله‌ی پیش رو نقد می‌شود که «قطعه‌‌»‌ی مارکس از آن پس چگونه در اندیشه‌ی پساکارگرباور کاربرد دیگری یافت و چگونه همین مسئله از رهگذر آثار پل میسون بر اندیشه‌ی چپ امروزین اثرگذار شده است. تغییرات کار سبب شده است که هواداران قطعه‌ی ماشین‌ها نوعی «بحران سنجش‌پذیری» و کمونیسمی آغازین را مسلم بدانند. من برای بحث در این‌باره از جریان «بازخوانی جدید مارکس» بهره می‌گیرم، جریانی که بحث را از جایی از سر می‌گیرد که بحث‌وجدل‌های نشریه‌ی اقتصاد و جامعه در دهه‌ی 1970 متوقف شده بود. من با تکیه بر نوعی واکاوی ارزش در حکم شکلی اجتماعی که پشت به روابط اجتماعی ستیزآمیز دارد استدلال می‌کنم که چنان دریافتی از قطعه‌‌ی ماشین‌ها با نقد اقتصاد سیاسی مارکس به‌مثابه‌ی نظریه‌ای انتقادی درباره‌ی جامعه مغایر است و پیامدهایی برای پراکسیس چپ زمانه‌ی ما دارد.

🔸 ساختار مقاله‌ی حاضر چنین است: در بخش اول سه جنبه‌ی اصلی را در نوع برداشت معاصر از قطعه‌ی ماشین‌ها، در آغاز در نگری و اینک میسون، شناسایی می‌کنم؛ یکم، این باور که شرایط توصیف‌شده در این قطعه همین حالا و نه برای آینده‌ای دور وجود دارد. دوم، استفاده از نوعی نظریه‌ی سنتی کار پایه‌ی ارزش برای فهم این‌که این شرایط چرا و چگونه به توانایی سرمایه برای فراهم کردن سنجه‌ای برای کار انجام‌شده در شکل‌های تازه‌ی «تولید غیرمادی» لطمه می‌زند. سوم، این‌که همین مسئله به نوعی بحرانِ قانون ارزش می‌انجامد که اینک در جریان است و سبب فروپاشی سرمایه‌داری می‌شود. در بخش سوم، پیش‌تر می‌روم و پیامدهای نظری خاصِ این ایده‌ها را با نگاهی به یک بازخوانی بدیل از رابطه‌ی بین ارزش و کار بررسی می‌کنم که در «بازخوانی جدید مارکس» ارائه‌ شده است: شاخه‌ای طرفدار بازنگری در تفسیر مارکس که از نو سراغ بحث‌های مربوط به ارزش، پول و کار می‌رود که در اوایل دهه‌ی 1970 در نشریه‌ی اقتصاد و جامعه مطرح شده بود. شاخه‌ی بازخوانی جدید مارکس بر این نکته دست می‌گذارد که قطعه‌ی ماشین‌ها چگونه با سیر تکامل نظریه‌ی ارزش مارکس در سرمایه و جاهای دیگر هم‌خوانی چندانی ندارد و چرا آن نوع بحرانی که پیش‌بینی می‌کند به‌طور منطقی به درک چگونگی پیوند کار و ارزش در آثار بعدی او متکی است. در بخش چهارم مقاله‌ی حاضر، خطاهای نظری‌ای که این مسئله به بار می‌آورد نظر به پیامدهای سیاسی مخربشان بررسی شده است. در این بخش بررسی می‌کنم که چرا قطعه‌ی ماشین‌ها با فراهم آوردن دلالت‌هایی برای نوع درک و پیاده‌سازی پروژه‌‌های تغییر اجتماعی که در آثار نگری، میسن و دیگر نمونه‌های اندیشه‌ی «پساسرمایه‌داری‌باور» از جمله سرنیچک و ویلیامز شاهدیم، قوه‌ی خیال چپ امروزی را تسخیر می‌کند. در پایان، نتیجه‌گیری می‌کنم که روش‌های محتاطانه‌تر و انتقادی‌تری برای نظریه‌پردازی و ایستادگی در برابر توسعه‌ی سرمایه‌داری لازم است تا تکمیل‌کننده‌ی آن نوسازی در سیاست‌ورزی چپ باشد که هواداران قطعه‌ی ماشین‌ها خواهان تحقق آن هستند.

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3pb

#فردریک_هری_پیتس #سهراب_نیکزاد
#گروندریسه #قطعه‌ی_ماشین‌ها #سرمایه #مارکس

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
▫️ چهار سطح انتزاعِ مفهوم سرمایه نزد مارکس
▫️ یا آیا می‌توانیم گروندریسه را پیشرفته‌ترین روایت نظریه‌ی مارکس درباره‌ی سرمایه بدانیم؟

23 آوریل 2023

نوشته‌ی: روبرتو فینچی
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 مارکس مطالعات اقتصادی‌اش را در پاریس در 1844 آغاز کرد. اما تازه در اواخر دهه‌ی 1850 نخستین پیش‌نویس یک‌پارچه‌ی نظریه‌اش را درباره‌ی سرمایه نوشت: دست‌نوشته‌های 1858-1857 (که عموماً به نام گروندریسه معروف است)... مارکس در این دست‌نوشته‌ها به تدریج ساختار کل «سرمایه» را تعریف کرد؛ بنابراین دست‌نوشته‌های یادشده نقطه‌عطفی به ‌شمار می‌آیند و بر موضوعیت‌شان باید تأکید کرد. با این همه، این فرایند با گروندریسه پایان نیافت: بخش‌های مرتبط نظریه هم در دست‌نوشته‌های 1863-1861 (به ویژه با ارجاع به مفاهیم ارزش‌های بازار و قیمت‌های تولید)،و هم در دست‌نوشته‌های 1865-1863 که ما در آن یگانه شرح گسترده‌ی اعتبار و سرمایه‌ی مجازی را در اختیار داریم، تغییر کرد و بهبود یافت. علاوه بر این، تمایز واژگانی و مفهومی مناسبی میان ارزش، ارزش مصرفی و شکل ارزش به‌عنوان بخشی از نظریه‌ی «کالا» («شکل سلولی اقتصادی») فقط در ویراست دوم آلمانی مجلد اول سرمایه (در 1873-1872، ولو این‌که بالقوه از زمان دست‌نوشته‌های 1858-1857 در نظر گرفته می‌شد) ساخته و بافته شد.

🔸 با این همه، به‌رغم تلاش‌های مارکس، کل نظریه‌اش، به ویژه‌های پاره‌های مرتبط با مجلدهای دوم و سوم، موضوعی نیمه‌تمام باقی ماند. متن‌شناس‌ها نشان داده‌اند که ویراستاری انگلس در بهترین حالت تلاشی خوب برای به پایان رساندن پیش‌نویس‌های مارکس بود، پیش‌نویس‌هایی که به نظر مولف مطلقاً نمی‌توانست منتشر شود چرا که لازم بود پرورانده شوند. به مدد ویراست انتقادی جدید می‌دانیم که نظریه‌ی مارکس درباره‌ی سرمایه را فقط هنگامی می‌توان بفهمیم که این انبوه مطالب ناتمام را به‌عنوان یک کل در نظر بگیریم و به‌طور خاص به مرحله‌های متفاوت تکوین و بسط آن دقت کنیم.

🔸 برخی از پژوهش‌گران در مجادلات سنتی خاطرنشان کرده‌اند که گروندریسه باید جایگاه برجسته‌ای در تفسیر اندیشه‌ی مارکس داشته باشد، زیرا او در آن برخی نکات نظری را که بعدها کنار گذاشت مطرح کرد. در آلمان به‌اصطلاح جریان خوانش جدید (neue Lektüre) و به‌ویژه مولفانی مانند بک‌هاوس و رایشلت ادعا کردند که می‌توان شرح دیالکتیکی مناسب از مقولات را فقط در آن متن یافت، چرا که انسجام منطقی در نوشته‌های بعدی سست شد. به دلایلی دیگر و با اهدافی دیگر، دیدگاه «کارگرگرایی» در این نظر سهیم است که گروندریسه به‌ویژه با توجه به مبارزه‌ی طبقاتی و سوژه‌های آنتاگونیست مطالب «بیش‌تری» از سرمایه دارد.

🔸 من در این مقاله می‌کوشم نشان دهم که مارکس چگونه به نحو موفقیت‌آمیزی نظریه‌ی خود را پس از گروندریسه بهبود بخشید تا دقیقاً بر برخی مشکلاتی که ناشی از بسط دیالکتیکی ناکافی مقولات در دست‌نوشته‌های 1858-1857 بود چیره شود. این مقاله اساساً به مجادلات آلمانی می‌پردازد (مجادلاتی که من به رغم برخی مخالفت‌ها با آن همدلی دارم)، اما فکر می‌کنم که به دلایل ضمنی، مواضع کارگرگرایی نیز باید بررسی ‌شوند (مواضعی که به نظر من در ارتباط با برخی تعریف‌های پایه‌ای خطا هستند)...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3t5

#گروندریسه #حسن_مرتضوی #روبرتو_فینچی
#روش_مارکس #سرمایه
👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ پس از مارکس درون طبقه‌ی کارگر چه اتفاقی افتاد

23 اوت 2023

نوشته‌ی: آنتونیو نگری
ترجمه‌ی: ساسان صدقی‌نیا

📝 توضیح مترجم: ماریو ترونتی روز دوشنبه ۷ اوت ۲۰۲۳ در ۹۲ سالگی درگذشت. او متفکر و مبارز نام‌آوری بود که به بهترین وجه توانست قدرت جنبش کارگری را در قالبی استراتژیک و عملی سیاسی بیان کند. کتابِ مهم او، کارگران و سرمایه، برای اولین‌بار در ۱۹۶۶ منتشر شد و از نظر روش و بازتفسیر مارکس و مارکسیسمْ نقطه عطفی برای جنبش خودگردانی کارگری محسوب می‌شود. این کتاب را انقلاب کوپرنیکی در روش‌شناسی می‌دانند که طبقه‌ی کارگر و نظام سرمایه‌داری را همواره در حال تغییر و بر اساس پویایی‌های مبارزه‌ی طبقاتی تحلیل می‌کند. در پنجاهمین سال انتشار این کتاب، در ۱۱ ژوئن ۲۰۱۶ سمیناری در دانشگاه نانتر پاریس برگزار شد. متن پیش رو سخنرانی آنتونیو نگری در این سمینار به عنوان ادای احترامی به میراث کارگرگراییِ ماریو ترونتی است که به مناسبت درگذشت او ترجمه شده است.

🔸 نخستین ویراست کتابِ کارگران و سرمایه در ۱۹۶۶ منتشر شد و در آن وعده داده شده بود مطالعه‌ی «آن‌چه در طبقه‌ی کارگر پس از مارکس رخ داده است» ادامه داشته باشد. قطعه‌ای که به چاپ دوم کتاب در سال ۱۹۷۰ اضافه شد طبقه‌ی کارگر در عصر نیودیل را تحلیل می‌کند و دگرگونی‌های ترکیب‌بندیِ فنی (فوردیسم) و ترکیب‌بندیِ سیاسی (اتحادیه‌گرایی و اصلاح‌طلبی از نیودیل تا دولت رفاه) را شرح می‌دهد. با این حال ترونتی، تفاوت ساختاری در ترکیب‌بندی فنی و سیاسی مابین فوردیسم و دهه‌ی ۱۹۷۰ را تشخیص نداد. به‌عبارت دیگر از نظر او هیچ تغییری در فرایندهای کاری به‌وجود نیامده بود به‌طوری که تیلوریسم و کینزیسمْ هژمونیک باقی مانده و روابط سیاسی و طبقاتی هم‌چنان تحت سلطه‌ی دولتِ برنامه‌ریز بود. به نظر می‌رسید برای ترونتی میان ویراست اول و دوم کارگران و سرمایه اتفاق چندان مهمی نیفتاده است. طبقه‌ی کارگر در ۱۹۶۸ و پس از آن (به‌ویژه «پاییز داغ» ایتالیایی) هنوز کاملاً تحت‌سلطه‌ی فوردیسم و نیودیل درک می‌شود. به‌نظر من دیدگاه ترونتی هم درست بود و هم نادرست.

🔸 درست بود، چرا که در ظاهرْ شرایط یک‌سان به نظر می‌رسید و «فرایند کار» تغییری نکرده بود اما با نگاهی عمیق‌تر چیزی در حال تغییر بود که ۱۹۶۸ تنها یکی از علائمِ آن بود. «رابطه‌ی سرمایه»، شکل فرایندهای تولید و «شیوه‌ی تولید» تغییر کرده بود. هنوز حق با ترونتی بود که با احتیاط فراوان در پی‌نوشت ویراست ۱۹۷۰ مشکوک بود که مرحله‌ی جدیدی در پایان دوران طولانی فوردیسم آشکار می‌شود. در حالی‌که در دوره‌ی فوردیسم، کارگران و سرمایه درونِ سرمایه با هم برخورد می‌کردند، اکنون شرایط جدیدی پدید آمده بود: طبقه‌ی کارگر و سرمایه درون طبقه‌ی کارگر درگیر می‌شدند. ترونتی بررسی و مطالعه‌ی این گذار را پیشنهاد کرد. این بینش درستی بود. اگر این توهم را که عده‌ای پرورانده‌اند و «درون طبقه‌ی کارگر» را به معنای «درون حزب» می‌فهمند، کنار بگذاریم، باید متوجه باشیم در روابط آنتاگونیستیِ جدید پس از ۱۹۶۸، سرمایه هزینه‌ی غلبه بر فوردیسم و پیروزی دشواری را که بر طبقه‌ی کارگر فوردیستی به دست آورده بود می‌پرداخت: این تکلیف که محور فرماندهی خود را «درون طبقه‌ی کارگر» مستحکم کند و به بازسازی پروژه‌ی انباشتش از درون آن مبادرت کند و به این طریق متحمل تغییر اساسی ساختار شود. «درون طبقه‌ی کارگر» یعنی این‌که خود سرمایه به رسمیت بشناسد که «اصلْ مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر است» و «در سطح سرمایه‌ی اجتماعی توسعه‌یافتهْ رشدِ سرمایه‌داری تابعِ مبارزات کارگری است و پس از آن روی می‌دهد...

🔸 این در واقع «تغییر پارادایمی» شکلِ استثمار بود که با پیروزی کارگران از درون/علیه فوردیسم ایجاد شده بود. این‌که پارادایم جدید حاصل این پیروزی بود، با این واقعیت بیان می‌شود که آنتاگونیسم در «رابطه‌ی سرمایه» خود را در شکل‌های جدیدی ارائه می‌کرد یا یا به بیان بهتر خود را بازگشایی می‌کرد تا با و از درون چشم‌انداز جدیدی از مبارزه برای سازمان‌دهی، هم در طرف کارگر و هم در طرف سرمایه‌دار، وارسی شود. اکنون از خود می‌پرسیم که آیا کتاب کارگران و سرمایه ابزارهایی را برای توصیف این پارادایم ساختاریِ جدید ارائه کرده بود یا خیر...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3Ct

#ماریو_ترونتی #آنتونیو_نگری #ساسان_صدقی‌نیا
#کارگران #سرمایه
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ واکاوی فرآیند بازتولید نزد کِنِه و اسمیت
▫️ انباشت
سرمایه: بخش نخست، فصل دوم

20 دسامبر 2023

نوشته‌ی: رزا لوکزامبورگ
ترجمه‌ی: کمال خسروی

🔸 اکنون به بازتولید از منظر سرمایه‌دار منفرد، همانا نماینده‌ی نمونه‌وار و عامل بازتولید نگریستیم که به میانجی شُمار بسیاری از اقداماتِ بنگاه‌دارانه‌ی سرمایه‌های خصوصی منفرد به مرحله‌ی اجرا درمی‌آید. این نگاه دشواری‌های این معضل را به‌بسندگی به ما نشان داد. اما به محض آن‌که ما از منظر سرمایه‌دار منفرد رو به سوی منظر جملگیِ سرمایه‌داران بگردانیم، این دشواری‌ها افزایش می‌یابند و به نحوی فوق‌العادهْ پیچیده و درهم تنیده می‌شوند.

🔸 حتی نگاهی سطحی نشان می‌دهد که بازتولید سرمایه‌دارانه را به‌مثابه‌ی تمامیتی اجتماعی نمی‌توان به‌سادگی حاصل‌جمع مکانیکی بازتولیدهای سرمایه‌های خصوصیِ منفرد دانست. برای نمونه دیدیم که یکی از پیش‌شرط‌های بنیادین بازتولید گسترده‌ی سرمایه‌دار منفرد گسترش دامنه‌ی امکان فروش در بازار کالاست. اینک، شاید این امکان نه به‌واسطه‌ی گسترش مطلق شرایط فروش به‌طور کلی، بلکه در جدال رقابت با دیگر سرمایه‌داران منفرد، و به زیان آن‌ها برای این سرمایه‌دار منفرد حاصل شده باشد، به‌طوری که آن‌چه به سود این یکی است، به زیان دیگری یا سرمایه‌داران متعدد دیگری باشد که از بازار رانده شده‌اند. این روند، امکان بازتولیدی گسترده را برای یک سرمایه‌دار منفرد فراهم می‌کند، اما سرمایه‌داران دیگر را به نقصانی در بازتولید ناگزیر می‌سازد. یک سرمایه‌دار می‌تواند به بازتولید گسترده دست یازد، در‌حالی‌که سرمایه‌داران دیگر حتی موفق به انجام بازتولید ساده نیز نخواهند شد و به این ترتیب جامعه‌ی سرمایه‌داری در تمامیت خود فقط شاهد جابه‌جاییِ موضعیْ و نه تغییری کمّی در بازتولید است. هم‌چنین ممکن است که بازتولید گسترده‌ی سرمایه‌ی یک سرمایه‌دار توسط ابزار تولید و نیروهای کاری جامه‌ی عمل بپوشد که به دلیل ورشکستگی، یعنی تعطیل کامل یا جزئیِ بازتولید نزد سرمایه‌داران دیگر، آزاد شده و در اختیار این سرمایه‌دار قرار گرفته‌اند.

🔸 جریان‌های روزمره ی بازتولید نشان می‌دهند که بازتولید کل سرمایه‌ی اجتماعی چیزی غیر از بازتولید بی‌حدومرز افزایش‌یافته‌ی یک سرمایه‌دار منفرد است و روال‌های بازتولید سرمایه‌های منفرد بیش‌تر به نحوی توقف‌ناپذیرْ یک‌دیگر را تلاقی می‌کنند و تأثیرگذاری آن‌ها بر یک‌دیگر هر لحظه می‌تواند به درجاتی بیش‌تر یا کم‌تر موجب انتفای دیگری شود. بنابراین، پیش از آن‌که به پژوهش پیرامون مکانیسم و قوانین کل بازتولید سرمایه‌دارانه بپردازیم ضروری است این پرسش را طرح کنیم که باید چه تصوری از بازتولید کل سرمایه‌ داشته باشیم و بپرسیم که آیا اساساً می‌توان از توده‌ی به‌هم‌ریخته‌ی حرکت‌های بی‌شُمار سرمایه‌های منفرد که همگی در هر لحظه بنا بر قواعدی مهارناپذیر و غیرقابل محاسبه تغییر می‌کنند ــ گاه به موازات یک‌دیگر جریان دارند و گاه با یک‌دیگر تلاقی می‌کنند و موجب انتفای دیگری می‌شوند ــ چیزی به ‌نام کل بازتولید ساخت؟ آیا اساساً چیزی به‌عنوان کل سرمایه‌ی اجتماعی وجود دارد و این مقوله نهایتاً مُعرف چه چیزی در فعلیت واقعیِ جامعه است؟ این نخستین پرسشی است که پژوهش علمی پیرامون قوانین بازتولید باید طرح کند. کِنِه، پدر مکتب فیزیوکراتی، که با تهور و سادگی کلاسیک در نخستین سپیده‌دم اقتصاد سیاسی و نظام اقتصادی بورژوایی بی‌پرواییِ پرداختن به این معضل را یافت، وجود کل سرمایه‌ی اجتماعی را در مقام مقداری واقعاً فعالْ بی ‌اماواگرْ بدیهی تلقی کرد. جدول اقتصادی مشهور او که هیچ‌کس جز مارکس رازش را نگشوده بود، به یاری سطوری اندکْ خطوط عمده‌ی حرکت بازتولید کل سرمایه را بازنمایی می‌کند، جدولی که کِنِه در آن، در عین‌حال در نظر می‌گیرد که این بازتولید را باید تحت شکل مبادله‌ی کالایی، یعنی به‌مثابه‌ی فرآیند گردش، فهمید...


🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3Ps

#رزا_لوکزامبورگ #کمال_خسروی
#انباشت_سرمایه #سرمایه_اجتماعی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ شالوده‌‌های اقتصادی امپریالیسم معاصر

28 ژوئن 2024

نوشته‌ی: فرانسوا شنه
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 در این مقاله استدلال می‌شود که امپریالیسم امروزی قویاً با سلطه‌ی شکل معینی از سرمایه یعنی سرمایه‌ی پولی به‌‌شدت متراکمِ بهره‌دار‌ و سود سهام‌دار مرتبط است که در بازارهای مالی عمل می‌کند، بت‌واره‌پرستی فراگیر و امروزی پول را ایجاد می‌کند، اما کاملاً به ارزش اضافی و تولید متکی است. دو سازوکارْ تصاحب و/یا تولید مازاد محصول و تمرکز آن را در مرکز‌های مالی نظام جهانی تضمین می‌کنند. بدهی خارجی در دهه‌ی 1980 غالب بود. تولید خارجی و بازگرداندن سود توسط شرکت‌های فراملی اکنون کانال اصلی را نشان می‌دهد. موضوع موردنظر آمریکا در روابطش با بقیه‌ی جهانْ پس از انتقال بخشی از تولیداتش به خارج از کشور توسط شرکت‌های فراملی آمریکایی، تجاری‌سازی مازاد از طریق صادرات نیست، بلکه وابستگی به واردات و مهم‌تر از آن، به جریان‌های عظیم سرمایه‌ی پولی برای حمایت از بازار سهام، خرید اوراق بهاداری خزانه‌داری (T-bonds) و تامین مالی مجدد برای وثیقه‌گذاری است. این وابستگی جدید به توضیح «تناقضی» کمک می‌کند که امپریالیسم آمریکا را به‌طور فزاینده‌ای مجبور می‌‌کند تا با قهر فرااقتصادی و حتی نظامی در جایی که می‌تواند این وضعیت را متعادل کند.

🔸 الن میک‌سینز وود در امپراتوری سرمایه دو هدف را دنبال می‌کند. یکی کمک به پر کردن شکاف نظری یعنی فقدان «نظریه‌ای نظام‌یافته‌ی امپریالیسم که برای جهانی طراحی شده که در آن همه‌ی مناسبات بین‌المللی سرمایه‌دارانه است و الزامات سرمایه‌داری آن را تنظیم می‌کنند.» هدف دوم، مرتبط با هدف اول اما مشخص‌تر، ارائه‌ی تفسیری از اصل «جنگ بی‌پایان»، «عامدانه یا سر بزنگاه»، است که آمریکا از همان آغاز به کار دولت جرج دبلیو. بوش اعلام کرد و در پی حملات 11 سپتامبر به بوته‌ی عمل گذاشت. وود در این‌جا استدلال می‌کند که ایدئولوژی جدید «جنگ بی‌پایان» به نیازهای خاص آن‌چه او «امپریالیسم جدید» می‌نامد پاسخ می‌دهد.

🔸 من از وود برای سهمی که در هر دو موضوع دارد سپاس‌گزارم. بخش‌هایی از کتابش که به مناسبات بین امپریالیسم و نظریه‌ی مالکیت سرمایه‌داری (لاک) و مناسبات بین‌الملل (گروتیوس) اختصاص یافته، هم برای پژوهش‌های فکری و هم برای روشن شدن موضوع‌ها و هدف‌های سیاسی مهم و برانگیزاننده است. به‌ویژه با نظر او در خصوص به‌رسمیت شناختن نقش قدرت دولتی در سلطه‌ی امپریالیستی و توصیه‌ی اکید او به جنبش ضد جهانی ‌شدن برای مبارزه با نهادهایی که تعیین‌کننده‌اند، موافقم.

🔸 نکته‌هایی که در ادامه‌ی بحث مطرح می‌شوند، عمدتاً موضوع‌هایی را در برمی‌گیرند که به شالوده‌های امپریالیسم معاصر و نیازهای اقتصادی‌ای مرتبطند که این امپریالیسم به آن‌ها پاسخ می‌دهد. این موضوع‌ها به‌طور کلی ناظر به مواردی‌اند که آن‌ها را شکاف‌ها و/یا ابهام‌های نظری می‌دانم، شکاف‌ها و ابهام‌هایی که استدلال را بی‌جهت تضعیف می‌کنند و به راحتی می‌‌شود اصلاح‌شان کرد. در موارد دیگر، همانند توسل وود به مفهوم «امپریالیسم مازاد»، نکته‌های مدنظرم انتقادی‌ترند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-4d0

#امپریالیسم
#فرانسوا_شنه #حسن_مرتضوی
#سرمایه‌_پولی
#الن_میک‌سینز_وود

👇🏽

🖋@naghd_com