معرفی عارفان
1.02K subscribers
32.3K photos
11.6K videos
3.16K files
2.64K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تغییر سخن بزرگان

چنان‌که سنایی خشت‌های آن شخص که شعر او را خراب کرد به پای بکوفت. گفت: هی هی، چه می‌کنی؟ گفت: تو را دشوار آمد که خشت تو را شکستم، پس تو شعر مرا چگونه می‌شکنی؟ گفت: تو سنایی؟ در پای او افتاد.

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 491


سنایی شنید که شخصی شعر او را با تغییر و بدون توجه به درستی کلمات می‌خواند. به نزد او می‌رود و می‌بیند که در حال درست کردن خشت است. سنایی به پای بر خشت‌های او می‌زند و آنها را خراب می‌کند. آن فرد اعتراض می‌کند که چرا این کار را می‌کنی؟ سنایی می‌گوید که برای تو سخت است که من خشت‌های تو را خراب کنم پس تو چرا شعر مرا تحریف می‌کنی؟ آن شخص وقتی فهمید که او سنایی است به احترام به پای او افتاد.

این حکایت کوتاه در تایید مطلب قبلی بود که شمس خواسته بود تا سخن او را از حفظ نقل نکنند.
تاثیر همنشینی با بزرگان

از خاکدان تیره رَسته
در صحبتِ آبِ لطیفِ جان‌فزا مقیم شده
و آن دریا:
بنده‌ای باشد از بندگان خدا.

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 177


در مصاحبت بودن با بزرگان آنقدر تاثیر زیاد و عمیق دارد که شمس از آن به عنوان "از خاک بیرون آمدن و کنار آب لطیف قرار گرفتن" تعبیر کرده است و چه تعبیری زیباتر از این؟
با هیچ خَلق سخن نگفته‌ام
الّا با مولانا.

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 479
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مکالمۀ شمس و مولانا

من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم، سفرِ من برای برآمدن کار توست، اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام؟ در کعبه باشم و یا در استنبول، تفاوت نکند. الّا آن است که البته فراق پخته می‌کند و مُهَذّب می‌کند. اکنون مُهَذّب و پختۀ وصال اولی‌تر، یا پختۀ فراق؟ اینکه در وصال پخته شود و چشم باز کند کجا، و آن کجا که بیرون پرده ایستاده بود، تا کی در پرده راه یابد؟ چه ماند بِدان که در اندرون پرده باشد مقیم؟

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 200

#دکلمه_مقالات_شمس
Be Rah (Way) [Nex1Music.IR]
Alireza Ghorbani
یادی در جان

گفتند خدای را نشانی بده
که به آن بدانیم که تو با که بیشتر می‌باشی به عنایت و رحمت.

گفت: هرکه خدای مرا بیشتر یاد می‌کند

یادیست بر زبان
و یادیست در جان

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 244

دکلمه #پرویز_بهرام
«به هر سویی که می‌خواهی
شرق، غرب، شمال یا جنوب برو؛
اما هر سفری را که آغاز می‌کنی،
سیاحتی به درون خود بدان.
آن کس که به درون خود سفر کند
تمام ارض را طی می‌کند.»


#شمس_تبریزی
ما آنیم که
زندان را بر خود بوستان گردانیم
چون زندان ما بوستان گردد
بنگر که بوستان ما خود چه باشد!


#شمس_تبریزی
سماع و تمرکز ذهنی

این تجلی و رؤیتِ خدا، مردانِ خدا را در سماع بیشتر باشد. ایشان از عالَم هستی خود برون آمده‌اند. از عالَم‌های دگر بیرون آرَدشان سماع و لِقای حق پیوندد.

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 61

پس غذایِ عاشقان آمد سماع
که دَرو باشد خیالِ اِجتِماع

#مثنوی_مولانا

سماع برای عاشقان غذای جان است و باعث تمرکز خاطر و افکار می‌شود.


واژۀ سماع در اینجا به معنای رقص سماع می‌باشد که اگر شرایط آن درست اجرا شود، نوعی تغذیۀ روانی و فکری برای سماع‌کننده است و باعث واردات قلبی می‌شود. و همچنین باعث تمرکز ذهنی انسان می‌شود و این تمرکز زمینه را برای آن واردات تقویت می‌کند.

البته در اینجا معنای لغوی سماع که به معنای شنیدن هست را نیز می توان در نظر گرفت که چون مولانا در ابیات قبل در مورد ارزندگی موسیقی صحبت می‌کرده‌اند، آن را به معنایِ گوش دادن به موسیقیِ ارزنده و فاخر هم در نظر گرفت که همین نیز می‌تواند تمرکزِ ذهنی برای انسان بیاورد و ذهنِ او را بیشتر و بهتر آمادۀ دریافت اندیشه‌هایِ الهامی کند.
پس کلاً مولانا در این بیت به اهمیتِ سماع و موسیقیِ صحیح و ارزنده برای تمرکزِ ذهنی و در نتیجه دریافت‌های شهودی تاکید می‌کند.

مولانا شخصاً سماع را به عنوان یک عادت و تمرین، بسیار انجام می‌داد و آن را بر بحث‌های بی‌فایده ترجیح می‌داد. این عادت هم از تاکیدات فراوان شمس به مولانا ایجاد شده بود و سماع نزد شمس نیز از مقام والایی برخوردار بود. و همانطور که در جملۀ بالا ذکر کرده‌اند، برای کسانی که از عالَم هستی خود بیرون آمده‌اند، سماع کمک می‌کند که از عالَم‌های دیگر نیز فراتر روند.

سَماع چیست؟ زِ پِنهانیانِ دل پیغام

#غزل_مولانا
چندین سالینه غصّه برفت، این هم برود.

#شمس_تبریزی
صوفی را گفتند که سیلی نقد خواهی یا دیناری نسیه؟
گفت: بزن و بگذر!
نعمتی است در گذر، بترسید از درد و دریغ و فوات این نعمت.

#شمس_تبریزی
صوفی را گفتند که سیلی نقد خواهی یا دیناری نسیه؟
گفت: بزن و بگذر!
نعمتی است در گذر، بترسید از درد و دریغ و فوات این نعمت.

#شمس_تبریزی
مولانا ما تو را تکذیب نمی‌کنیم
الا در دین محمدی به تقلید نباشیم.


#شمس_تبریزی
خوش باش که خوشْ نهاد باشد صوفی
از باطن خویشْ شاد باشد صوفی
صوفی صاف است غم بَرو نَنشیند
کیخُسرو و کیقُباد باشد صوفی

#رباعی_مولانا

خوشی من از نهاد من, رنج من از نهاد من است.

#شمس_تبریزی
#درود.پگاهتان پدرام
دریای کرم موج می زند هرچه از او خواهی می دهد. هر یکی چیزی می پرستند: یکی زر، یکی جاه. هذا ربی می گویند، لا أحبّ الآفلین نمی گویند!

ابراهیم می گوید: لا أحبّ الآفلین . کو ابراهیم صفتی که به زبان حال گوید: ⁣لا أحبّ الآفلین؟

#شمس تبریزی
اکنون هیچ شکی نیست
که در این عالَم مقصودی هست و مطلوبی
و کسی هست که این سراپرده
جهت او برافراشته‌اند
و این باقی تَبَع و بندۀ وی‌اند
و از بهر وی است این بنا
نه او از بهر این بناست.

#شمس_تبریزی
یکی پرسید که چه کنم که به تو رسم؟ گفت: تن بگذار و بیا. حجاب بنده از خدا تن است.
تن چهار چیز است: فرج است و گلو و مال و جاه.


#شمس_تبریزی
حجاب خود

#شمس_تبریزی
چون تاریکی دراز آید،
بعد آن روشنی دراز آید.


#شمس_تبریزی
اکنون هیچ شکی نیست
که در این عالَم مقصودی هست و مطلوبی
و کسی هست که این سراپرده
جهت او برافراشته‌اند
و این باقی تَبَع و بندۀ وی‌اند
و از بهر وی است این بنا
نه او از بهر این بناست.

#شمس_تبریزی