معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.5K videos
3.22K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
📎 #برای_یادگیری (۱۴) 📎

#قواعد_قافیه (ب)(۷)

#قافیه در #شعر_نو

شاعران نوپرداز برای قافیه #اهمیت زیادی قائل‌اند. اما #ضوابط آن در شعر نو #نضج درستی نگرفته است و آنچه در این مورد گفته شده است بیشتر جنبه‌ی #ذوقی دارد.
قافیه‌ی شعر نو بر خلاف #شعر_کلاسیک در #آخر_ابیات نمی‌آید بلکه بستگی به مطلب دارد. به‌علاوه #الزاما هر مطلب #قافیه_دار نیست.
از طرفی وقتی که #شعر حاوی مطالب #پراکنده و #وصف_های_جداگانه است یا جنبه‌ی #امری و #دعایی دارد، قافیه را لازم نمی‌دانند.

مثال:

از تهی سرشار
جویبار لحظه‌ها جاری است
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب و اندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را می‌شناسم "من"
زندگی را دوست می‌دارم
مرگ را "دشمن"
وای اما با که باید گفت این؟ من دوستی دارم
که به دشمن باید از او التجا "بردن"
جوی‌بار لحظه‌ها جاری


در #شعر_نو قافیه، محدودیت‌های شعر کلاسیک را ندارد و #شاعر خود را #اسیر قافیه نمی‌سازد، بلکه معمولاً در هر مطلب دو یا چند مصرع قافیه‌دار می‌آید.



📚 از کتاب قافیه و عروض پیش‌دانشگاهی
#چه خوش است با خیالت ، صنما دمی صفائی
به کجا گریزی ازمن ،که اسیر وهم مائی

دل من خوش است روزی ،به وصال تو در آید
من از این بهانه مست وتو عجب گریز پائی

نه شراب می پسندی ، نه شباب می شناسی
به کدام قبله هستی ، همه چونی و چرائی

به زبان شاعرانه ، به علوم ماورایی 
به چه منطقی بگویم که برای من خدایی

چو شمیم عشقت آمد ، غزل از قلم رها شد 
دل کوچه شد اسیر تب وتاب رد پائی

نه ملالی از جفایت ، نه امید بر وفایت
به جفای تو خوشم من ، چه کنم که بی وفائی

بخدا که این غزل را به اطاعتت سرودم
تو امیر ارتش دل ، شه ملک واژه هایی


#مولانا🚫
#‍شعر نو ، شاعر _مرتضی شاکری
Forwarded from Deleted Account
فروغ نمونه کامل روشنفکرانی است که گرایش و میلی به فرهنگ کلاسیک ایران ندارند و اگر قرار است به گذشته نگاه کنند، ترجیح میدهند به سراغ کتاب مقدس بروند. احتمال دارد بدبینی و بی اعتمادی شاعر نسبت به فرهنگ مردانه کلاسیک سبب این بی توجهی باشد اما به هرحال، حتی اگر تمام دفترهای شعری او را تورق کنیم پشتوانه های فرهنگی کلاسیک را در آن بسیار اندک خواهیم یافت و این هم وجهی دیگر از صبغه مدرنيته شعر فروغ است.
زمینه های عاطفی- معنایی فروغ دوم، از قطب فردگرایی، جنس گرایی و عصبی بودن فاصله گرفته و عواطف انسانی انسان به ما هو انسان مبنای شعرش قرار گرفته است. من فردی و زنانه او چنان در من اجتماعی و انسانی اش هضم شده که در اکثر موارد گریه، خنده، قهر و مهرش، مصداق هایی انسانی (نه لزوما زنانه) در چشم انداز جهانی پیدا می کنند.
در میان شاعران مدرن هیچ شاعری را نمی توانید پیدا کنید که توانسته باشد به قدرت فروغ دوم، موسیقی شعر را درونی و طبیعی زبان کند. نشانه روشن این خصیصه آن است که وقتی شعر او را می خوانی، به نظرت می آید که وزن ندارد و شعر منثور است. برای نمونه بنگرید به «آیه های زمینی»، «دلم برای باغچه می سوزد» و «کسی که مثل هیچ کس نیست». این وجه شاخص موسیقی شعر اوست اما طبیعی است که از تکنیکهای دیگر، مثل واج آرایی هم بهره ببرد.
شگرد زبانی دیگر فروع دوم، تلفیق دو گونه زبانی و متناقض «باستانگرا با معاصر» است؛ درست شبیه چیزی که در مورد اخوان دیدیم، با این تفاوت که نظرگاه اخوان معطوف به ادبیات کهن فارسی بود و فروغ به زبان کتاب مقدس نظر داشت. موفقیت او در این تلفيق را از آنجا می توان فهمید که «سبک شخصی» شاعر دقیقا در همین سروده ها شکل می گیرد. اگر بپذیریم که «انسان در زبان زندگی می کند، این زبان جدید، معرف حیات فکری- عاطفی جدید و جهان جدید شاعرانه اوست؛ جهانی مبتنی بر درک و احترام متقابل انسانها، زیستن در دل تناقض های زاینده، فراتر رفتن از حصار ایدئولوژی های بسته سنتی، طراحی بیانی ساده و نزدیک به طبیعت نثر اما هنری و حلول در ذات شاعرانه اشیا و پدیده ها.
.
زرقانی. سیدمهدی(۱۳۹۱). چشم‌انداز شعر معاصر ایران. تهران. ثالث. صفحه‌ ۲۹۷/۲۹۸/۲۹۹
_________________________
#چشم_انداز_شعر_معاصر_ایران
#سید_مهدی_زرقانی
#فروغ_فرخزاد
#شعر_نو
Forwarded from Deleted Account
فروغ نمونه کامل روشنفکرانی است که گرایش و میلی به فرهنگ کلاسیک ایران ندارند و اگر قرار است به گذشته نگاه کنند، ترجیح میدهند به سراغ کتاب مقدس بروند. احتمال دارد بدبینی و بی اعتمادی شاعر نسبت به فرهنگ مردانه کلاسیک سبب این بی توجهی باشد اما به هرحال، حتی اگر تمام دفترهای شعری او را تورق کنیم پشتوانه های فرهنگی کلاسیک را در آن بسیار اندک خواهیم یافت و این هم وجهی دیگر از صبغه مدرنيته شعر فروغ است.
زمینه های عاطفی- معنایی فروغ دوم، از قطب فردگرایی، جنس گرایی و عصبی بودن فاصله گرفته و عواطف انسانی انسان به ما هو انسان مبنای شعرش قرار گرفته است. من فردی و زنانه او چنان در من اجتماعی و انسانی اش هضم شده که در اکثر موارد گریه، خنده، قهر و مهرش، مصداق هایی انسانی (نه لزوما زنانه) در چشم انداز جهانی پیدا می کنند.
در میان شاعران مدرن هیچ شاعری را نمی توانید پیدا کنید که توانسته باشد به قدرت فروغ دوم، موسیقی شعر را درونی و طبیعی زبان کند. نشانه روشن این خصیصه آن است که وقتی شعر او را می خوانی، به نظرت می آید که وزن ندارد و شعر منثور است. برای نمونه بنگرید به «آیه های زمینی»، «دلم برای باغچه می سوزد» و «کسی که مثل هیچ کس نیست». این وجه شاخص موسیقی شعر اوست اما طبیعی است که از تکنیکهای دیگر، مثل واج آرایی هم بهره ببرد.
شگرد زبانی دیگر فروع دوم، تلفیق دو گونه زبانی و متناقض «باستانگرا با معاصر» است؛ درست شبیه چیزی که در مورد اخوان دیدیم، با این تفاوت که نظرگاه اخوان معطوف به ادبیات کهن فارسی بود و فروغ به زبان کتاب مقدس نظر داشت. موفقیت او در این تلفيق را از آنجا می توان فهمید که «سبک شخصی» شاعر دقیقا در همین سروده ها شکل می گیرد. اگر بپذیریم که «انسان در زبان زندگی می کند، این زبان جدید، معرف حیات فکری- عاطفی جدید و جهان جدید شاعرانه اوست؛ جهانی مبتنی بر درک و احترام متقابل انسانها، زیستن در دل تناقض های زاینده، فراتر رفتن از حصار ایدئولوژی های بسته سنتی، طراحی بیانی ساده و نزدیک به طبیعت نثر اما هنری و حلول در ذات شاعرانه اشیا و پدیده ها.
.
زرقانی. سیدمهدی(۱۳۹۱). چشم‌انداز شعر معاصر ایران. تهران. ثالث. صفحه‌ ۲۹۷/۲۹۸/۲۹۹
_________________________
#چشم_انداز_شعر_معاصر_ایران
#سید_مهدی_زرقانی
#فروغ_فرخزاد
#شعر_نو