معرفی عارفان
1.05K subscribers
32.4K photos
11.6K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
«نرگس مستی»


نرگس مستی به رویت همچو ماه چشم بد ازت دور
ابرو پیوستی دوچشمانت سیاه رشک رخ حــــــــــور
آفت جانی خبردارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
آفت جانی خبردارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
بلبل زار خســته دل به کسی نبســــــــــته
مرغ قفس شکسته از کمند خلق جسته
ای دو صـــد بنده گرفتـــــــــار کمند مویت
عاشق آنست که پا می نکشد از کویت
ای دو صـــد بنده گرفتـــــــــار کمند مویت
عاشق آنست که پا می نکشد از کویت
بلبل زار خســته دل بکسی نبســــــــــته
مرغ قفس شکسته از کمند خلق جسته


آواز #بانومرضیه
شعر #علی_اکبر_شیدا
تنظیم #روح_اله_خالقی
دستگاه #ماهور
شب عاشق _حمیرا
@baritonmosighi
“شب عاشق"
خواننده : بانو #حمیرا
شعر : #روح_انگیز_بنیادلو
آهنگساز : #تورج_شعبانخانی
تنظیم : #داود_اردلان
«نرگس مستی»


نرگس مستی به رویت همچو ماه چشم بد ازت دور
ابرو پیوستی دوچشمانت سیاه رشک رخ حــــــــــور
آفت جانی خبردارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
آفت جانی خبردارت کنم
باشه تا روزی گرفتارت کنم
بلبل زار خســته دل به کسی نبســــــــــته
مرغ قفس شکسته از کمند خلق جسته
ای دو صـــد بنده گرفتـــــــــار کمند مویت
عاشق آنست که پا می نکشد از کویت
ای دو صـــد بنده گرفتـــــــــار کمند مویت
عاشق آنست که پا می نکشد از کویت
بلبل زار خســته دل بکسی نبســــــــــته
مرغ قفس شکسته از کمند خلق جسته


آواز #بانومرضیه
شعر #علی_اکبر_شیدا
تنظیم #روح_اله_خالقی
دستگاه #ماهور
Audio
تصنیف « یار رمیده »
با صدای استاد #بنان
شعر از #رهی_معیری
آهنگ از #روح_الله_خالقی
این اثر در سال ۱۳۲۳ شمسی ساخته شده است.


ز ما ای گل چه دیدی؟ که دامن در کشیدی
جفا کردی، بخشیدم وفا کردم، رنجیدی
عتاب تو، بشنیدم فغان من، نشنیدی نگارا
ندیدم جز خواری ولی در عشقت از جهان بریدم
چه دیدی جز یاری که چون بخت از من ناگهان رمیدی
اگر با تو، وفا کردم خطا کردم خطا کردم
چو دیدم خویت را چرا در کویت آشیان گرفتم
چو دیدی مهرم را چرا آخر از آشیان پریدی دلدارا
چو دل از من ربودی نه آن یاری که بودی
چو مهر من افزون شد به جور خود افزودی
نه از دردم پرسیدی نه بر آهم بخشودی نگارا
گمان بردم اول که گر جان خواهم، نشکنی دلم را
ندانستم ای گل که عهد مرا بشکنی به زودی
اگر صید تو شد جانم پشیمانم، پشیمانم
ز مهرم دل کندی ولی آن که می گفتمت همانم
#روح_بدن_نفس

#روح که طبق قرآن (۹/۳۲) از نفخهٔ الهی نشئت می گیرد ، واقعیتی بسیط و غیر مرکب است که فطرتا واجد همه اوصاف خداست.
لذا ذاتا منیر ، حیّ ، عالم ، قادر ، مرید و غیره است و تجلی بی واسطهٔ خدا را می نمایاند.
در مقابل ، #بدن هنگامی پیدا شد که خدا "خمیرهٔ آن را از  ِگل سرشت".
بدن دارای اجزای متعددی است و ظلمت ، مادهٔ بی جان ، جهل و فقدان اوصاف الهی بر او غالب است.
#نفس آمیخته ای است از هر دو طرف. نه نور محض است و نه ظلمت محض ، بلکه مرحله ای بین نور و ظلمت است. هر صفت الهی را در حدی خاص به نحوی مَشوب داراست.


📕 عوالم خیال
#ابن_عربی_و_مسئله_اختلاف_ادیان
تالیف: #ویلیام_چیتیک
ص۴۰
‍ ۴خرداد سالروز در گذشت #استادعبدالعلی_وزیری
خواننده موسیقی سنتی ایران
عبدالعلی وزیری پسر عموی #کلنل_علینقی_وزیری، استاد نام آور موسیقی ملی ایران است.

او از نوجوانی، از همان سالی که پسر عمویش مدرسه موسیقی خود را بنیاد کرد، در سال ۱۳۲۰ به فراگیری موسیقی ( تار و آواز ) پرداخت و چنان پیش رفت که دو سال بعد می توانست در "کلوب موزیکال" وابسته به مدرسه موسیقی، آفریده های پسر عموی خود را بخواند.

وزیری بزرگ (علینقی) در آن سالها در جستجوی خوانندگان زن و مردی بود که از عهده خواندن ساخته های او برآیند.

خوانندگانی که معتاد به اجرای شیوه های مطلقا سنتی نشده باشند و صدایی و ذهنی انعطاف پذیر در اجرای قطعات نو آورانه داشته باشند. او اندیشیده بود که صدای عبدالعلی را همان گونه که می خواند پرورش دهد. صدایی بود بکر و تازه و با طراوت و عبدالعلی نیز شور و شوق بسیاری برای این پروراندن داشت.

کوشش و جستجوی وزیری برای یافتن صدای سازگار زن نیر به زودی به نتیجه رسید. #حسین_سنجری آموزگار تار در مدرسه موسیقی، #روح_انگیز را یافت و کوشید او را قالب همان خواننده ای در آورد که وزیری می خواست. راه هموار شده بود.

وزیری از آن پس می توانست آفریده های خود را - و از آن راه - طرح ها و شیوه های ابتکاری خود را به جامعه بشناساند.

عبدالعلی اگرچه در تارنوازی نیز پیشرفت هایی پیدا کرد و به قول خالقی "تارش زنگ تار استادش را داشت"ولی پشتکار لازم را برای ادامه کار نداشت. شاید هم نیاز مبرم به "خواننده" همه توجه عبدالعلی را به سوی آواز کشاند.

وزیری بزرگ تا پیش از پرورش یافتن عبدالعلی، قطعاتی را که می ساخت، خود می خواند. صدایی پخته در مایه "باریتون"داشت و در سال های تحصیلی در پاریس و برلین، یکی دو کلاس آواز را نیز تجربه کرده بود. نمونه هایی از صدای او، تنها یا همراه با صدای روح انگیز در قالب"دوئت" در صفحات قدیمی ضبط شده است.

با پرورده شدن عبدالعلی، وزیری جانشینی برای خود در آوارخوانی پیدا کرد که شاید صدایش از نظر سازگاری با موسیقی سنتی ایران بر صدای خود او نیز برتری داشت.

روح الهخالقی صدای عبدالعلی را بسیار ستوده و آن را به ویژه در اجرای آثاری به سبک موسیقی وزیری منحصر به فرد نامیده است. "تا کنون هیچ خواننده ای نتوانسته است آهنگهای کلنل (وزیری) را به خوبی او بخواند".

جدا از صدای خوش و تعلیمات کافی، خالقی درک و دریافت تیز عبدالعلی را نیز دلیل منحصر به فرد بودن خوانده های او می داند: "عبدالعلی وزیری آهنگ های کلنل را خوب می فهمید. چون از خردسالی با استاد بود و روش خواندن خود او را نیز دیده بود."

او با صدای گرم مطبوعی که داشت به زودی بر رونق کار ارکستر مدرسه موسیقی افزود و شنوندگانی که صدای او را می پسندیدند راحت تر آهنگ های نو آورانه کلنل را می پذیرفتند.

در میان این آهنگ ها چند تایی با اجرای عبدالعلی با استقبال بسیار روبرو شد. مثل "خریدار تو" "گوشه نشین" و "نیم شب" که برروی غزلیاتی از سعدی و حافظ نهاده شده، " نی" که روی مثنوی معروف مولوی نشسته است و "غمگین" در پیوند با شعری از رودکی.

عبدالعلی وزیری چند سالی از فضای موسیقی دور شد. با شبه کودتایی که در هنرستان عالی موسیقی پیش آمد و غلامحسین مین باشیان به جای وزیری نشست، یاران نزدیک او از جمله عبدالعلی نیز به راه های دیگر رفتند.

عبدالعلی شش سالی را از ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ به کارهای غیر موسیقایی روی آورد. دو سالی در بانک سپه، دو سالی دیگر در بانک ملی و دو سه سالی را در بنگاه راه آهن دولتی گذرانید.

در سال ۱۳۲۰، سال بازگشت علینقی وزیری به هنرستان و اداره موسیقی کشور، عبدالعلی نیز به فضای خود برگشت.

علاوه بر این از سال ۱۳۲۲ به همکاری با رادیو ایران پرداخت و اهل بایگانی و حافظه می گویند که نخستین خواننده مردی است که در برنامه #گلها، آواز خوانده است.
زندگی هنری
بانو #هنگامه_اخوان
متولد ۱۳۳۴ فومن
خواننده شناخته شده موسیقی سنتی ایرانی
وی خواندن را از ۱۰ سالگی با آموختن آواز دشتی نزد پدرش آغاز کرد.
اولین بار پدر با او در مورد
#قمرالملوک_وزیری صحبت نمود.
#هنگامه_اخوان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی برای دیدن خواهرش به تهران رفت. در هنگام اقامت در تهران خواهرو برادرش او را تشویق به ماندن در تهران و تکمیل تحصیلات موسیقی نمودند.
وی در آزمون رادیو برای خوانندگی شرکت نمود.
در کاستی که از صدای خود ضبط وارائه کرده بود یکی از آثار استاد #تجویدی و تعدادی از ملودی‌هایی که پدرش به او آموخته بود اجرا شده بود.
هیأت داوران متشکل از پنج نفر بود:
#علی_تجویدی
#مرتضی_حنانه
#حبیب_اله_بدیعی
#جواد_معروفی
و # فلاح که همه از موسیقیدانان مطرح زمان بودند.
سه نفر از داوران او را پذیرفته ولی دو نفر از او خواستند در آزمون دیگری شرکت کند.
در آزمون دوم #هنگامـه_اخوان به دلیل ندانستن ردیف پذیرفته نشد.
او در کلاس‌های ردیف رادیو ثبت نام کرد و پس از تکمیل آموخته‌های خود در آزمون پذیرفته شد.

با تشویق استاد #تجویدی
#هنگامه_اخوان نزد
استاد #ادیب_خوانساری
(از اســاتید بزرگ مکتب آوازی اصفهان) رفت و به آموختن ردیف و تکنیک‌های آوازی پرداخت.
#ابراهیم_سرخوش(نوازندهٔ مشهورتار) اغلب کلاس را به منظــورکمک و همنوازی با هنرآموزان همراهی می‌کرد.

#هنگامه_اخوان به مدت ده سال نزد استاد #خوانساری تلمذ نمود.
کلاسها ابتدا در رادیو و سپس در منزل استاد تشکیل می‌شد.
ازسال ۱۳۵۴ #هنگامه_اخـوان شروع به خواندن در رادیو کرد و کار خود را با بازخـوانی
آثار #قمرالملوک_وزیری آغاز نمود.
همچنین با گروههای عارف به سرپرســتی
#پرویزمشکاتیان.
شـیدا به سرپرستی #محمدرضالطفی
و …به عنوان خواننده همکـاری داشت.
وی کنسرت هـــای زیادی در ایران و اروپا برگزار کرده‌است.
در سال ۱۳۶۳ از سوی آرشیو صدا وسیمــا دعوت به همکاری شد.
و هم اکنون در وزارت ارشاد به عنوان کارشناس موسیقی مشغول به کار است و به تدریس آواز نیز می‌پردازد.

استاد نصرا… #ناصح_پور در مورد وی گفته‌است:
#هنگامه_اخوان یکی از بهترین خوانندگان زن ایرانی و صدای او یادآور صدای آسمانی قمر است.
با اینحال لازم به ذکر است که عمده اثار به جای مانده از #اخوان منحصر به بازخوانی های تصنیفها و آوازهای زنده یادان
#قمرالملوک_وزیری و #روح_انگیز میشود.

خانم #هنگامه_اخوان در چهارمین مجمع عمومی کانون خوانندگان خانه موسیقی به عنوان رئیس این کانون انتخاب شد.
ترس کالایی است که می فروشند
اگر نخری می پوسد،پس نخر،من نخریدم...
گفتم :این چنین مرگی به زندگی معنا می بخشد
پرسید: روحت به کدامین قله خواهد گریخت؟
پاسخ گفتم: بوی گل کجا می رود؟
#روح_من_همان_بوی_گل_است...


#سیمین_دانشور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرود #ای_ایران همراه با عکسهای دیدنی از ایران زیبا

صدا #استادبنان
شعر #حسین_گل_گلاب
آهنگ #روح_الله_خالقی
پنجشیر همان آرتساخ و آرتساخ همان پنجشیر. عشق همان آزادی و آزادی همان عشق. و عشق و آزادی همانا و همان شادمانی، و شادمانی همانا و همان در سترگیِ کوچک خویش به برکت و شکوه و آزادگی زیستن.

سخن همان سکوت و سکوت همان سخن،
و هر که بر این روح دوتن چیره شود همانا و همان که ابلیس و تمام.

حلمی | کتاب اخگران

#روح_دوتن
#عشق_و_آزادی
#پنجشیر
#آرتساخ
Audio
آیا حیات قبل از تولد و حیات پس از مرگ وجود دارد...؟!
#تناسخ
#عدالت
#روح
#اثبات_علمی_خدا

#هلاکویی
در بیان آنکه #روح چیست

ای درویش!

روح انسانی حیّ و عالم و مرید وقادر و سمیع و بصير و متکلّم است، ونه چنان است که از موضـعی میبیند و ازموضعی دیگر میشنود و از موضعی دیگر میگوید چنانکه قالبکه این چنين متجزّی و قابـل قسـمت باشد، و روح انسانی متجزّی و قابل قسمت نیست روح انسـانی در وقـت دانـش همـه داناسـت و در وقـت دیـدن
همه بیناست و در وقت شنیدن همه شنواست و در وقت گفتن همه گویاست ودر همه صفات هـم چنـين مـیدان و بسایط هم چنين باشد.

کتاب_انسان_کامل

عزیز_الدین_نسفی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#روح و #عشق هر دو در یک زمان موجود شدند و از مکوّن در ظهور آمدند، روح را بر عشق آمیزشی پدید آمد عشق را با روح آویزشی ظاهر شد، چون روح بخاصیت در عشق آویخت عشق از لطافت بدو آمیخت، بقوت آن آویزش و آمیزش میان ایشان اتحاد پدید آمد، ندانم که عشق صفت شد و روح ذات یا عشق ذات شد و روح صفت، حاصل هر دو یکی شدند. #چون_تابش_جمال_معشوق از اول دل ربانی پدید آمد عشق با روح در گفت و شنید آمد چون یکی بباد نسبت داشت و دیگری به آتش، باد آتش برمیافروخت و آتش مروراً میسوخت، حاصل آتش غالب شد و هوا مغلوب بماند. عشقِ غالب شده چون به پرتو انوارِ معشوق رسید مغلوب شد بدین سبب نتوان دانست که عشق با عاشق ساخته تر از آن بود که با معشوق، زیرا که عشق بر عاشق امیرست اما در قبضۀ اقتدار معشوق اسیر است.


#عین_القضات_همدانی
بنان خاموش
@Jane_oshaagh
بخشی از تصنیفِ زیبای #خاموش

آوای خوش: استاد #غلامحسین_بنان
آهنگ : استاد #روح_الله_خالقی
شعر : استاد #رهی_معیری
دستگاه #ماهور

#جان_عشاق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#روح و #عشق هر دو در یک زمان موجود شدند و از مکوّن در ظهور آمدند، روح را بر عشق آمیزشی پدید آمد عشق را با روح آویزشی ظاهر شد، چون روح بخاصیت در عشق آویخت عشق از لطافت بدو آمیخت، بقوت آن آویزش و آمیزش میان ایشان اتحاد پدید آمد، ندانم که عشق صفت شد و روح ذات یا عشق ذات شد و روح صفت، حاصل هر دو یکی شدند. #چون_تابش_جمال_معشوق از اول دل ربانی پدید آمد عشق با روح در گفت و شنید آمد چون یکی بباد نسبت داشت و دیگری به آتش، باد آتش برمیافروخت و آتش مروراً میسوخت، حاصل آتش غالب شد و هوا مغلوب بماند. عشقِ غالب شده چون به پرتو انوارِ معشوق رسید مغلوب شد بدین سبب نتوان دانست که عشق با عاشق ساخته تر از آن بود که با معشوق، زیرا که عشق بر عاشق امیرست اما در قبضۀ اقتدار معشوق اسیر است.


#عین_القضات_همدانی
پرسش از #اشو:مفهوم شما از عصیان و فردِ عصیانگر چیست؟

پاسخ:

تعریف من از عصیانگر بسیار ساده است.
انسانی که همچون یک آدم آهنی توسط شرطی شدگی های گذشته زندگی نمی‌کند.
مذهب، جامعه، فرهنگ، هر چیزی که متعلق به دیروز است، به هیچ وجه در روش زندگی او اخلال نمیکند.
او بطور منفرد زندگی می کند.
پره ای از چرخ نیست.
بلکه یک واحد زنده است.
زندگی او را هیچکس دیگر، جز هوشمندی خودش تعیین نمیکند.
آزادی، همان عطر زندگی اوست؛
نه فقط خودش در آزادی زندگی می کند، بلکه به همه اجازه می دهد در آزادی زندگی کنند.
او به هیچکس اجازه نمی دهد در زندگیش مداخله کند؛
و خودش هم در زندگی هیچکسِ دیگر مداخله نمی کند.
برای او، زندگی چنان مقدس است، و آزادی ارزش نهایی آن است که می تواند همه چیز را فدای آن کند.
اعتبار، آبرو و حتی خود زندگی را....

برای او، آزادی همان چیزی است که مردمان مذهبی در گذشته آن را خداوند می خواندند. آزادی خدای اوست.
انسانها در طول اعصار همچون گوسفند زندگی کرده اند، جزیی از توده،
دنباله روی سنت ها و مجمع ها،
پیروی از کتاب های کهنه و مراسم کهنه، ولی آن روش زندگی، مخالف فردیت انسان بود؛
اگر یک مسیحی باشی نمی توانی یک فرد باشی؛
اگر یک هندو باشی نمی توانی یک فرد باشی،
عصیانگر کسی است که تماماً بر اساس نور خودش زندگی می کند و برای ارزش غایی آزادیِ فردیِ خود، همه چیز را به مخاطره می اندازد.
عصیانگر انسان معاصر است.
توده ها معاصر نیستند.
عصیانگر کسی است که طبق نور خودش زندگی کند و براساس هوشمندی خودش حرکت کند.
او راه خودش را با راه رفتن در آن #خلق می کند و شاهراه توده ها را دنبال نخواهد کرد.
زندگی او خطرناک است.
ولی آن زندگی که خطرناك نباشد،
ابداً زندگی نیست.
او چالش ها ناشناخته را میپذیرد.

#اشو
#روح_عصیانگر
پرسش از #اشو:مفهوم شما از عصیان و فردِ عصیانگر چیست؟

پاسخ:

تعریف من از عصیانگر بسیار ساده است.
انسانی که همچون یک آدم آهنی توسط شرطی شدگی های گذشته زندگی نمی‌کند.
مذهب، جامعه، فرهنگ، هر چیزی که متعلق به دیروز است، به هیچ وجه در روش زندگی او اخلال نمیکند.
او بطور منفرد زندگی می کند.
پره ای از چرخ نیست.
بلکه یک واحد زنده است.
زندگی او را هیچکس دیگر، جز هوشمندی خودش تعیین نمیکند.
آزادی، همان عطر زندگی اوست؛
نه فقط خودش در آزادی زندگی می کند، بلکه به همه اجازه می دهد در آزادی زندگی کنند.
او به هیچکس اجازه نمی دهد در زندگیش مداخله کند؛
و خودش هم در زندگی هیچکسِ دیگر مداخله نمی کند.
برای او، زندگی چنان مقدس است، و آزادی ارزش نهایی آن است که می تواند همه چیز را فدای آن کند.
اعتبار، آبرو و حتی خود زندگی را....

برای او، آزادی همان چیزی است که مردمان مذهبی در گذشته آن را خداوند می خواندند. آزادی خدای اوست.
انسانها در طول اعصار همچون گوسفند زندگی کرده اند، جزیی از توده،
دنباله روی سنت ها و مجمع ها،
پیروی از کتاب های کهنه و مراسم کهنه، ولی آن روش زندگی، مخالف فردیت انسان بود؛
اگر یک مسیحی باشی نمی توانی یک فرد باشی؛
اگر یک هندو باشی نمی توانی یک فرد باشی،
عصیانگر کسی است که تماماً بر اساس نور خودش زندگی می کند و برای ارزش غایی آزادیِ فردیِ خود، همه چیز را به مخاطره می اندازد.
عصیانگر انسان معاصر است.
توده ها معاصر نیستند.
عصیانگر کسی است که طبق نور خودش زندگی کند و براساس هوشمندی خودش حرکت کند.
او راه خودش را با راه رفتن در آن #خلق می کند و شاهراه توده ها را دنبال نخواهد کرد.
زندگی او خطرناک است.
ولی آن زندگی که خطرناك نباشد،
ابداً زندگی نیست.
او چالش ها ناشناخته را میپذیرد.

#اشو
#روح_عصیانگر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخشی از سرود #ای_ایران
باصدای #غلامحسین_بنان
آهنگ از #روح_الله_خالقی
شعر از #حسین_گل_گلاب

ایران!
همیشه از گزندِ پیش‌آمدِ ناگوار
در پناه بمانی