#خلوت_گزیده_را_به_تماشا_چه_حاجتست
توانایی خلوتگزینی چیزی است که باید بیاموزیم. توماس ماچو دربارهی "تکنیکهای خلوتگزینی" مینویسد، یعنی تکنیکهایی که فرد را قادر میسازد با خودش به معاشرت بنشیند.
توانایی خلوتگزینی چیزی است که باید بیاموزیم. توماس ماچو دربارهی "تکنیکهای خلوتگزینی" مینویسد، یعنی تکنیکهایی که فرد را قادر میسازد با خودش به معاشرت بنشیند.
خاک #شیراز که سرمنزل عشق است و امید
قبله مردم صاحبدل و صاحب نظر است
سرخوش از ناله مستانه سعدی است، رهی
«همه گویند، ولی گفته سعدی دگر است »
#رهي_معيري
١۵ ارديبهشت
#روز_شيراز
بر همه شيرازي هاي عزيز و دوستداران شهر نارنج و ترنج #شيراز خجسته باد
قبله مردم صاحبدل و صاحب نظر است
سرخوش از ناله مستانه سعدی است، رهی
«همه گویند، ولی گفته سعدی دگر است »
#رهي_معيري
١۵ ارديبهشت
#روز_شيراز
بر همه شيرازي هاي عزيز و دوستداران شهر نارنج و ترنج #شيراز خجسته باد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهار که میشود، چنارهای خیابان قصرالدشت شیراز غوغایی بپا میکنند. اگر راهت را کج کنی و پا به یکی از کوچههایی که یاس از دیوار هر خانهاش آویزان شده، بگذاری، ناخودآگاه به یاد همۀ عاشقانههای #حافظ میافتی و فکر میکنی، همین یاسها بودند که حافظ را به اوج شعر رساندند. حافظی که میپنداشت هیچ گوشهای از بهشت هم لطف کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلی شیراز را نخواهد داشت. بهخصوص اگر شیراز، #شیراز اردیبهشت باشد که مرغ الهام بسی از بزرگان را به پرواز درآوردهاست.
🍃💮🌼15 اردیبهشت روز شیراز🌱
🍃💮🌼15 اردیبهشت روز شیراز🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Shiraz
Hamed Faghihi
#شیراز
#حامد_فقیهی
شیراز و میگن نازِ واسی آُفتو جِنگِش
قلبارو گِرِن میزنه به هم تیرشه ی تِنگِش
بلبل تو کوچا، تو پس کوچا غزل میخونه
شعروی ترِحافظ میچکه از سرِ چِنگِش
عطر گل یاسم و نسترن، بهار نارنج
هی سر میکشه از تو خونوی واز وِلِنگِش
این جان که اگر چِش تو چِشای هیکی بودوزی
درد دِلشو میشنُفی از جِلِنگ جِلِنگِش
اینجان که با فوتِ کاسه گری، امرو و فردو
تام پات میسره دنبال دختروی زبرو زِرِنگِش
اَگ دختر همسایه ی دیوار به دیوار،
لیم لیم دیوارک زد تو بدو بزن پلنگِش!!
قلبای پیزِری نیس تو سینه ی مردم شیراز
تو بیخودی ریشمیز بزنه تو درز و دِنگِش
دنیا رو تی پس میگشت سمندر
از شهر چه خبر! قربون اون آفتاب جِنگِش
#حامد_فقیهی
شیراز و میگن نازِ واسی آُفتو جِنگِش
قلبارو گِرِن میزنه به هم تیرشه ی تِنگِش
بلبل تو کوچا، تو پس کوچا غزل میخونه
شعروی ترِحافظ میچکه از سرِ چِنگِش
عطر گل یاسم و نسترن، بهار نارنج
هی سر میکشه از تو خونوی واز وِلِنگِش
این جان که اگر چِش تو چِشای هیکی بودوزی
درد دِلشو میشنُفی از جِلِنگ جِلِنگِش
اینجان که با فوتِ کاسه گری، امرو و فردو
تام پات میسره دنبال دختروی زبرو زِرِنگِش
اَگ دختر همسایه ی دیوار به دیوار،
لیم لیم دیوارک زد تو بدو بزن پلنگِش!!
قلبای پیزِری نیس تو سینه ی مردم شیراز
تو بیخودی ریشمیز بزنه تو درز و دِنگِش
دنیا رو تی پس میگشت سمندر
از شهر چه خبر! قربون اون آفتاب جِنگِش
Naghshe Behesht
@Talakar3006
"نقشِ بهشت"
در وصفِ شهرِ زیبای شیراز
با صدای نوید نیک
آهنگ ساز: علی طلاکار
ترانه سرا: علی فریدونی
در وصفِ شهرِ زیبای شیراز
با صدای نوید نیک
آهنگ ساز: علی طلاکار
ترانه سرا: علی فریدونی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز پانزدهمِ اردیبهشت ماه، زادروزِ هفتادو یک سالگیِ «فائقه آتشین» با نامِ هنریِ «گوگوش» شاهماهیِ موسیقیِ ایران است.
برخی بر این نظر هستند که میتوان گوگوش را در تاریخِ معاصر جزوِ زنانِ تاثیرگذار دانست. در زمانهای که بسیاری زنان را پردهنشین و در خانه میپسندیدند گوگوش به رویِ صحنه آمد و از نوعِ آرایشِ مو تا زیورآلات و آرایشِ صورت و نوعِ پوششِ او موردِ پسندِ زنانِ جوانِ ایرانی قرار گرفت. در عرصهیِ خوانندگی نیز او الگویی برایِ خوانندگانِ زنِ دیگر بود.
گوگوش در هنگامِ انقلاب در آمریکا به سر میبرد اما به ایران بازگشت و با سکوت، زندگی در انزوا را آغاز کرد. اما همچنان در ایران ماند و دیگر آواز نخواند. در همهیِ این سالهایِ انزوا اما ترانههایِ گوگوش همچنان شنیده شد و او همچنان خوانندهای محبوب ماند. شاید بتوان گفت گوگوش از معدود هنرمندانِ ایرانی است که توانست مخاطبهای بسیاری از چند نسلِ جوانِ ایرانی داشته باشد.
📽خلوت - گوگوش / شوی شبکه صفر سال ۱۳۵۶
برخی بر این نظر هستند که میتوان گوگوش را در تاریخِ معاصر جزوِ زنانِ تاثیرگذار دانست. در زمانهای که بسیاری زنان را پردهنشین و در خانه میپسندیدند گوگوش به رویِ صحنه آمد و از نوعِ آرایشِ مو تا زیورآلات و آرایشِ صورت و نوعِ پوششِ او موردِ پسندِ زنانِ جوانِ ایرانی قرار گرفت. در عرصهیِ خوانندگی نیز او الگویی برایِ خوانندگانِ زنِ دیگر بود.
گوگوش در هنگامِ انقلاب در آمریکا به سر میبرد اما به ایران بازگشت و با سکوت، زندگی در انزوا را آغاز کرد. اما همچنان در ایران ماند و دیگر آواز نخواند. در همهیِ این سالهایِ انزوا اما ترانههایِ گوگوش همچنان شنیده شد و او همچنان خوانندهای محبوب ماند. شاید بتوان گفت گوگوش از معدود هنرمندانِ ایرانی است که توانست مخاطبهای بسیاری از چند نسلِ جوانِ ایرانی داشته باشد.
📽خلوت - گوگوش / شوی شبکه صفر سال ۱۳۵۶
آمیختن مطالب جعلی با مطالب اصلی برای باورپذیر کردن جعلیات به نام بزرگان روش تازه ای است که در فضای مجازی رواج یافته است؛ به گونه ای که جاعلان سخن خود را با سخن بزرگان می آمیزند تا اندیشه و احساسات خود را به مخاطب القا کنند.
نمونه این شیوه جعل سروده زیر است که به فردوسی نسبت داده اند، در حالیکه تنها دو بیت آن از فردوسی است ؛ دو بیت دیگر از افزوده ها به شاهنامه و باقی ابیات جعلی اند.
۱-چو بخت عرب بر عجم چیره گشت،
همه روز ایرانیان تیره گشت!
۲- جهان را دگرگونه شد رسم و راه؛
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه.۶
۳- ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت؛
ز گُل عطر و معنی ز فرهنگ رفت!
۴- ادب خوار گشت و هنر شد وبال؛
ببستند اندیشه را پرّ و بال!
۵- جهان پر شد از خوی اهریمنی؛
زبان مهر ورزید و دل دشمنی!
۶- کنون بی غمان را چه حاجت به می؟!
کران را چه سودی از آوای نی ؟!
۷- که در بزم این هرزه گَردانِ خام ،
گناه است در گردش آریم جام .
۸- به جایی که خشکیده باشد گیاه،
هدر دادن آب باشد گناه!
۹- چو باتخت منبر برابر شود،
همه نام بوبکر و عمّر شود!
۱۰- ز شیر شتر خوردن و سوسمار،
عرب را به جایی رسیده است کار،
۱۱- که تاج کیانی کند آرزو!
تفو بر تو ای چرخ گردان! تفو!
۱۲- عرب هر که باشد مرا دشمن است؛
کج اندیش و بدخوی و اهریمن است!
۱۳- دریغ است ایران که ویران شود؛
کنام پلنگان و شیران شود!
از بیت نخست تا بیت نُهم به دو دلیل مهم از فردوسی نیست؛ نخست دلیلِ نسخه شناسانه است؛ با نگاهی به دست نویس های کهن و چاپ های شاهنامه فردوسی، هیچ یک از این ابیات را در نسخه ها و چاپ های شاهنامه نخواهیم یافت . دوم دلیل سبک شناسانه است؛ با اندکی دقت در می یابیم که برخی از این ابیات، به ویژه بیتِ آغازین و بیت دوازدهم ، نه تنها از اندیشه فردوسی و روح حاکم بر شاهنامه به دور است، بلکه با زبان ادبی و سبک فردوسی نیز بیگانه است. برای نمونه مصرع دوم بیت پنجم اشکال وزنی دارد و واژگانی همچون: نشئه، عطر، ادب و هدر نیز کاربردی در شاهنامه ندارند.
اما بیت های نُهم و سیزدهم از ابیاتِ اصلی شاهنامه اند.
بیت "چو باتخت منبر برابر کنند،
همه نام بوبکر و عمّر کنند"
از نامه رستمِ فرخزاد به سعدِ وقّاص انتخاب شده است.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، هشتم، ۴۱۷).
بیت "دریغ است ایران که ویران شود؛
کنام پلنگان و شیران شود "
از داستان جنگ هاماوران انتخاب شده است.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، دوم، ۸۲).
بیت های دهُم و یازدهم را هیچ یک از مصحّحان شاهنامه در تصحیح علمی - انتقادیِ خود درون متن نبرده اند؛
از جمله در شاهنامه چاپ مسکو، مصحّحان این ابیات را به حاشیه برده اند .
(شاهنامه فردوسی، چاپ مسکو ، نهم ، ح ۳۲۲).
دکتر جلال خالقی مطلق نیز در تصحیح خود از شاهنامه فردوسی دو بیت یاد شده را برافزوده دانسته و به حاشیه برده اند.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، هشتم ، ح ۴۲۳) .
نمونه این شیوه جعل سروده زیر است که به فردوسی نسبت داده اند، در حالیکه تنها دو بیت آن از فردوسی است ؛ دو بیت دیگر از افزوده ها به شاهنامه و باقی ابیات جعلی اند.
۱-چو بخت عرب بر عجم چیره گشت،
همه روز ایرانیان تیره گشت!
۲- جهان را دگرگونه شد رسم و راه؛
تو گویی نتابد دگر مهر و ماه.۶
۳- ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت؛
ز گُل عطر و معنی ز فرهنگ رفت!
۴- ادب خوار گشت و هنر شد وبال؛
ببستند اندیشه را پرّ و بال!
۵- جهان پر شد از خوی اهریمنی؛
زبان مهر ورزید و دل دشمنی!
۶- کنون بی غمان را چه حاجت به می؟!
کران را چه سودی از آوای نی ؟!
۷- که در بزم این هرزه گَردانِ خام ،
گناه است در گردش آریم جام .
۸- به جایی که خشکیده باشد گیاه،
هدر دادن آب باشد گناه!
۹- چو باتخت منبر برابر شود،
همه نام بوبکر و عمّر شود!
۱۰- ز شیر شتر خوردن و سوسمار،
عرب را به جایی رسیده است کار،
۱۱- که تاج کیانی کند آرزو!
تفو بر تو ای چرخ گردان! تفو!
۱۲- عرب هر که باشد مرا دشمن است؛
کج اندیش و بدخوی و اهریمن است!
۱۳- دریغ است ایران که ویران شود؛
کنام پلنگان و شیران شود!
از بیت نخست تا بیت نُهم به دو دلیل مهم از فردوسی نیست؛ نخست دلیلِ نسخه شناسانه است؛ با نگاهی به دست نویس های کهن و چاپ های شاهنامه فردوسی، هیچ یک از این ابیات را در نسخه ها و چاپ های شاهنامه نخواهیم یافت . دوم دلیل سبک شناسانه است؛ با اندکی دقت در می یابیم که برخی از این ابیات، به ویژه بیتِ آغازین و بیت دوازدهم ، نه تنها از اندیشه فردوسی و روح حاکم بر شاهنامه به دور است، بلکه با زبان ادبی و سبک فردوسی نیز بیگانه است. برای نمونه مصرع دوم بیت پنجم اشکال وزنی دارد و واژگانی همچون: نشئه، عطر، ادب و هدر نیز کاربردی در شاهنامه ندارند.
اما بیت های نُهم و سیزدهم از ابیاتِ اصلی شاهنامه اند.
بیت "چو باتخت منبر برابر کنند،
همه نام بوبکر و عمّر کنند"
از نامه رستمِ فرخزاد به سعدِ وقّاص انتخاب شده است.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، هشتم، ۴۱۷).
بیت "دریغ است ایران که ویران شود؛
کنام پلنگان و شیران شود "
از داستان جنگ هاماوران انتخاب شده است.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، دوم، ۸۲).
بیت های دهُم و یازدهم را هیچ یک از مصحّحان شاهنامه در تصحیح علمی - انتقادیِ خود درون متن نبرده اند؛
از جمله در شاهنامه چاپ مسکو، مصحّحان این ابیات را به حاشیه برده اند .
(شاهنامه فردوسی، چاپ مسکو ، نهم ، ح ۳۲۲).
دکتر جلال خالقی مطلق نیز در تصحیح خود از شاهنامه فردوسی دو بیت یاد شده را برافزوده دانسته و به حاشیه برده اند.
(شاهنامه فردوسی، خالقی مطلق، هشتم ، ح ۴۲۳) .
معرفی عارفان
من اَش با خرقه ی پشمین کجا اندرکمند آرم زِره مویی که مژگانش ره خنجرگزاران زد زِرِه مو: زِرِه گیسو، کنایه ازجنگندگی ودلاوربودن دلبر خنجر گذار: خنجر گذارنده ، خنجر فرو كننده ، خنجر زن. معنی بیت: وقتی که این شهسواردلاور وزره گیسو با خنجرمژگانش، اینچنین خنجرزنهای…
Dar Khiyal
Mohammadreza Shajarian
متن تصنیف در خیال شجریان - شعر از مولوی
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آهنگساز: استاد مجید درخشانی / آلبوم: در خیال / آواز: استاد محمدرضا شجریان
#مولانا
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
آهنگساز: استاد مجید درخشانی / آلبوم: در خیال / آواز: استاد محمدرضا شجریان
#مولانا
شهریار بیش از همه شعرای بزرگ به حافظ تعلق خاطر داشت و بنا به گفته خویش عاشق حافظ بود طوری که حافظ همیشه و همه وقت در وجود شهریار حضور داشت، حافظ زیبایی شناس است اما شهریار مثل مولوی عاشق و در جستجوی شمس و شگرف اینجاست که شمس شهریار تبریزی مثل مولوی تبریزی نیست بلکه شمس او همین شمس الدین محمد حافظ شیرازی است
من به استقبال حافظ می روم دیوانه وار
غافل انگارد که با حافظ رقابت می کنم
#شهریار
من به استقبال حافظ می روم دیوانه وار
غافل انگارد که با حافظ رقابت می کنم
#شهریار
شـــادی همچو آب لطیف صاف به هرجا میرسد،
در حال شکوفهی عجبی میروید
غـــم همچو سیلاب سیاه به هرجا که رسد،
شکوفه را پژمرده کند و آن شکوفهای که قصد پیدا شدن دارد نَهِلَد که پیدا شود.
#شمس_تبریزی
شادی را به آب لطیفی مانند میکند که به هر جا میرسد شکوفایی و ثمربخشی را موجب میشود؛ بر خلاف غم و اندوه، که چون سیلاب سیاه هر شکوفه ای را نابود میکند و هر میوه را میپوساند.
نزد عارفان شادی و غم حالاتی انتخابی اند، نه اجباری. ما انتخاب میکنیم که شاد باشیم یا غمگین؛ نه آنکه بی اختیار ما و تنها بر اثر عوامل بیرونی غم یا شادی بر ما عارض شود!
شادی نصیب مردمان شجاع است؛ آنان که تصمیم گرفته اند علیرغم هر ناملایمتی و نامرادی، و فارغ از هر شکست و از دست دادنی، در هر وضعیتی شادی را انتخاب کنند. شادی نتیجه امید است و ثمره نوعی نگاه به هستی که آن را با وجود همه سختی ها و دشواری ها، سراسر خیر میبیند.
اگر عالَم همه پُرخار باشد
دلِ عاشقْ همه گُلْزار باشد
همه غمگین شوند و جانِ عاشق
لَطیف و خُرَّم و عَیّار باشد
#مولانا
در حال شکوفهی عجبی میروید
غـــم همچو سیلاب سیاه به هرجا که رسد،
شکوفه را پژمرده کند و آن شکوفهای که قصد پیدا شدن دارد نَهِلَد که پیدا شود.
#شمس_تبریزی
شادی را به آب لطیفی مانند میکند که به هر جا میرسد شکوفایی و ثمربخشی را موجب میشود؛ بر خلاف غم و اندوه، که چون سیلاب سیاه هر شکوفه ای را نابود میکند و هر میوه را میپوساند.
نزد عارفان شادی و غم حالاتی انتخابی اند، نه اجباری. ما انتخاب میکنیم که شاد باشیم یا غمگین؛ نه آنکه بی اختیار ما و تنها بر اثر عوامل بیرونی غم یا شادی بر ما عارض شود!
شادی نصیب مردمان شجاع است؛ آنان که تصمیم گرفته اند علیرغم هر ناملایمتی و نامرادی، و فارغ از هر شکست و از دست دادنی، در هر وضعیتی شادی را انتخاب کنند. شادی نتیجه امید است و ثمره نوعی نگاه به هستی که آن را با وجود همه سختی ها و دشواری ها، سراسر خیر میبیند.
اگر عالَم همه پُرخار باشد
دلِ عاشقْ همه گُلْزار باشد
همه غمگین شوند و جانِ عاشق
لَطیف و خُرَّم و عَیّار باشد
#مولانا