معرفی عارفان
1.16K subscribers
33.1K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
خورشید به زیر دام معشوقهٔ ماست
مه با همه حسن نام معشوقهٔ ماست
امروز جهان به کام معشوقهٔ ماست
عالم همه بانگ و نام معشوقهٔ ماست
حکیم سنایی عزیز
چون نمایی آن رخ گلرنگ را
از طرب در چرخ آری سنگ را
بار دیگر سر برون کن از حجاب
از برای عاشقان دنگ را
تا که دانش گم کند مر راه را
تا که عاقل بشکند فرهنگ را
تا که آب از عکس تو گوهر شود
تا که آتش واهلد مر جنگ را
من نخواهم ماه را با حسن تو
وان دو سه قندیلک آونگ را
من نگویم آینه با روی تو
آسمان کهنه پرزنگ را
دردمیدی و آفریدی باز تو
شکل دیگر این جهان تنگ را
در هوای چشم چون مریخ او
ساز ده ای زهره باز آن چنگ را

مولانای عاشقان غزل ۱۷۱
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد
درویش که بازارش با محتشمی باشد
زین سان که وجود توست ای صورت روحانی
شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد
گر جمله صنم‌ها را صورت به تو مانستی
شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد
با آن که اسیران را کشتی و خطا کردی
بر کشته گذر کردن نوع کرمی باشد
رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد
کاین مطرب ما یک دم خاموش نمی‌باشد
هر کو به همه عمرش سودای گلی بودست
داند که چرا بلبل دیوانه همی‌باشد
کس بر الم ریشت واقف نشود سعدی
الا به کسی گویی کو را المی باشد

سعدی شیرین سخن غزل ۲۰۶
هر روز مرا عشق نگاری به سر آید
در باز کند ناگه و گستاخ درآید
ور در به دو سه قفل گرانسنگ ببندم
ره جوید و چون مورچه از خاک برآید
ور شب کنم از خانه به جای دگر آیم
او شب کند از خانه به جای دگر آید
جورم ز دل خویشست از عشق چه نالم
عشق ارچه درازست هم آخر به سرآید
دل عاشق آنست که بی عشق نباشد
ای وای دلی کو ز پی عشق برآید
گر عاشق عشقست و غم عشق مر او راست
آخر نه غم عشق مر او را به سر آید
دل چون سپری گردد اندوه ندارم
گر کوه احد برفتد و بر جگر آید
نی نی غلطست این ز همه چیزی دل به
گر دل به سر آید چه خلل در بصر آید
دل خواهد و دل داند و دل شاد بپاید
گر ز آمدن شاه بر ما خبر آید

فرخی سیستانی
اصلاحیه

آن رفیقی که به هنگامِ غمم، دور نرفت

زیر شمشیرِ غمش، رقص کنان خواهم رفت...

جعلی از حافظ نیست

ببینید دوستان جاعلا چطوری با اشعار بزرگان بازی میکنند
شعر اصلی حافظ اینه که با جعل یک مصرع به این صورت در اومده

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته او نیک سر انجام افتاد
حافظ
وانما رخسار را تا بشکنی بازار بت
زان رخی کو حسرت صد آزر و مانی است آن

ای صبا تبریز رو سجده ببر کان خاک پاک
خاک درگاه حیات انگیز ربانی است آن

#مولانای_جان
"جان فانی را همیشه مست دار از جام او
رنگ باقی گیرد از می روح کان فانی است آن

در می باقی نشان پیوسته جان مردنی
کز جوار کیمیا آن مس زر کانی است آن"

#مولانای_جان
Hekayat
Siavash Ghomeishi
اندر تنِ من، جان و رگ و خون همه اوست..

#حضرت_عشق_مولانا
گر به هر زخمی تو پرکینه شوی
پس کجا بی صیقل آیینه شوی؟

#مثنوی_شریف
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤️چند نصیحت از زبان ڪوروش بزرگ❤️
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯿﮑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ
ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻣﮑﻦ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍﺧﺎﻟﯽ
ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﮐﺴﯽ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺖ ﺟﺎﯼ ﺩﻫﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﻓﻘﻂ
1 ﻧﻔﺮﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ
ﻭﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺯیرا ﺑﻪ
ﺧﺪﺍ ﺍعتقاد ﺩﺍﺭﻡ ﻭﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻴﺎﺯ.
ﭼﻬﺎﺭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍﻫﺮﮔﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ 
1- : ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ 
2- .ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﯽ
3- .ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ
4- . ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯼ . ﭘﺲ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ،
ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽخواهے
#حکایت

پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین!
بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم، دایره‌ای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، دایره‌ای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!»
فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «می‌تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»
مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید.»
معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت! معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمی‌دونستم...، شرمنده‌ام.»
مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت: «معلم مون امروز نمره‌ام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!»

بیا اینقدر ساده به دیگران نمره‌های پائین و منفی ندیم. بیا اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلط‌مون نشکنیم
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد
درویش که بازارش با محتشمی باشد
زین سان که وجود توست ای صورت روحانی
شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد
گر جمله صنم‌ها را صورت به تو مانستی
شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد
با آن که اسیران را کشتی و خطا کردی
بر کشته گذر کردن نوع کرمی باشد
رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد
کاین مطرب ما یک دم خاموش نمی‌باشد
هر کو به همه عمرش سودای گلی بودست
داند که چرا بلبل دیوانه همی‌باشد
کس بر الم ریشت واقف نشود سعدی
الا به کسی گویی کو را المی باشد
سعدی
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله به یک بار برآمد
مرغان چمن نعره زنان دیدم و گویان
زین غنچه که از طرف چمنزار برآمد
آب از گل رخساره او عکس پذیرفت
و آتش به سر غنچه گلنار برآمد
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه خمار برآمد
زاهد چو کرامات بت عارض او دید
از چله میان بسته به زنار برآمد
بر خاک چو من بی‌دل و دیوانه نشاندش
اندر نظر هر که پری وار برآمد
من مفلس از آن روز شدم کز حرم غیب
دیبای جمال تو به بازار برآمد
کام دلم آن بود که جان بر تو فشانم
آن کام میسر شد وین کار برآمد
سعدی چمن آن روز به تاراج خزان داد
کز باغ دلش بوی گل یار برآمد
جناب سعدی غزل ۲۱۴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آوای جاودان بانو هایده و معین

‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️پرنده معمار که خارق العاده ترین پرنده جهان است! این پرنده تنها موجود بعد انسان که با گل و خاک برای خود لانه سازی می کند! شیوه ساخت و ساز او بی نهایت تماشایی است! در کوچه خیابان ها به دنبال گل می گردد و آن را داخل دهان خود می ریزد و بعد همان یک بتن ریز ماهر به قسمتهای لانه خود تزریق می کند! روزانه مقداری از کار را انجام می دهد تا آن قسمت خشک شود و سپس کار را روز دیگر ادامه می دهد! ببینید و غرق در این اعجاز زیبایی خلقت شوید!


؟
گرامی دار اهل جود را ای بوستان پیرا
مروت نیست افکندن درخت سایه گستر را

#صائب_تبریزی
Az Man Bogzar
Alireza Ghorbani
شعری غم انگیزم از من بگذر ..

#علیرضا_قربانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم تاجگذاری (دیهیم‌ستانی)شاهان ساسانی

* تاجگذاری اردشیر پاپکان بنیان گذار شاهنشاهی ساسانی
* تاجگذاری شاپور اول پسر و جانشین اردشیر پاپکان
* شاپور اول پسر و جانشین اردشیر پاپکان و همراهان او
* نقش برجسته کرتیر موبدان موبد و بزرگ روحانی عالی مقام دوره ساسانی
#حکایت
#محكوم_به_اعدام

سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگستری و یک فیزیکدان

در هنگام اعدام؛ کشیش پیش قدم شد، سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟
گفت : خدا... خدا... خدا...
او مرا نجات خواهد داد،
وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند ، نزدیک گردن او متوقف شد.
مردم تعجب کردند؛ و فریاد زدند: آزادش کنید!
خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت

نوبت به وکیل دادگستری رسید؛
از او سؤال شد: آخرین حرفی که می خواهی بگویی چیست؟
گفت: من مثل کشیش خدا را نمی شناسم اما درباره عدالت میدانم؛
عدالت... عدالت... عدالت...
گیوتین پایین رفت ،اما نزدیک گردنش ایستاد.
مردم متعجب، گفتند :آزادش کنید، عدالت حرف خودش را زده! وکیل هم آزاد شد

آخر کار نوبت به فیزیکدان رسید؛
سؤال شد: آخرین حرفت را بزن
گفت : من نه کشیشم که خدا را بشناسم، و نه وکیلم که عدالت را بدانم
اما می دانم که روی طناب گیوتین گره ای است که مانع پایین آمدن تیغه می شود.
با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند،
تیغ بر گردن فیزیکدان فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد.

چه فرجام تلخی دارند آنان که واقعیت را

میگویند و به «گره ها» اشاره مى كنند

به ظلم ها اشاره می‌کنند

و حکم محاربه با خدا و افساد فلارض

و از میان ما می‌روند
سلام بر آن‌هایی که وقتی تو را خاموش یافتند رهایت نکردند، مگر بعد از آن‌ که نور و روشنایی را به تو بازگرداندند...

#محمود_درویش