آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییام که نی، نی شکنم شکر برم!
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعلۀ نظر برم
آمدهام که ره زنم، بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم، زر نبرم، خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دلشکن
گر ز سرم کله برد، من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم؟
آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف میکند
پیشِ گشادِ تیر او وای اگر سپر برم
گفتم آفتاب را: گر ببری تو تاب خود،
تاب تو را چو تب کند! گفت: بلی اگر برم
آنکه ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
وآنکه ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رَشک نام او، نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت: بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم!
#حضرت_عشق_مولانا
ور تو بگوییام که نی، نی شکنم شکر برم!
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعلۀ نظر برم
آمدهام که ره زنم، بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم، زر نبرم، خبر برم
گر شکند دل مرا جان بدهم به دلشکن
گر ز سرم کله برد، من ز میان کمر برم
اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم؟
آنکه ز زخم تیر او کوه شکاف میکند
پیشِ گشادِ تیر او وای اگر سپر برم
گفتم آفتاب را: گر ببری تو تاب خود،
تاب تو را چو تب کند! گفت: بلی اگر برم
آنکه ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
وآنکه ز جوی حسن او آب سوی جگر برم
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رَشک نام او، نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت: بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم!
#حضرت_عشق_مولانا
هستی اثری ز نرگس مست تو بود
آب رخ نیستی هم از هست تو بود
گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود
#حضرت_عشق_مولانا
آب رخ نیستی هم از هست تو بود
گفتم که مگر دست کسی در تو رسد
چون به دیدم که خود همه دست تو بود
#حضرت_عشق_مولانا
هر روز بنو برآید آن دلبر عشق
در گردن ما درافکند دفتر عشق
این خار از آن نهاد حق بر در عشق
تا دور شود هرکه ندارد سر عشق
#حضرت_عشق_مولانا
در گردن ما درافکند دفتر عشق
این خار از آن نهاد حق بر در عشق
تا دور شود هرکه ندارد سر عشق
#حضرت_عشق_مولانا
آواز ترا طبع دل ما بادا
اندر شب و روز شاد و گویا بادا
آواز خسته تو گر خسته شود خسته شویم
آواز تو چون نای شکرخا بادا
#حضرت_عشق_مولانا
#رباعی_شماره6
اندر شب و روز شاد و گویا بادا
آواز خسته تو گر خسته شود خسته شویم
آواز تو چون نای شکرخا بادا
#حضرت_عشق_مولانا
#رباعی_شماره6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو ما باشی مها ما تو،
ندانم که منم یا تو
شکر هم تو، شکر خا تو،
بخا، که خوش همی خایی
#حضرت_عشق_مولانا
شب تنهاييم در قصد جان بود
خيالش لطف هاي بي کران کرد
#حضرت_حافظ
ما ذره آفتاب عشقیم
ای عشق برآی تا برآییم
ما را به میان ذرهها جوی
ما خردترین ذرههاییم
ور زانک بجویی و نیابی
بدهیم نشان که ما کجاییم
#حضرت_عشق_مولانا ⚘
ما ذره آفتاب عشقیم
ای عشق برآی تا برآییم
ما را به میان ذرهها جوی
ما خردترین ذرههاییم
ور زانک بجویی و نیابی
بدهیم نشان که ما کجاییم
#حضرت_عشق_مولانا ⚘
صنما بیار باده بنشان خمار مستان
که ببرد عشق رویت همگی قرار مستان
می کهنه را کشان کن به صبوح گلستان کن
که به جوش اندرآمد فلک از عقار مستان
بده آن قرار جان را گل و لاله زار جان را
ز نبات و قند پر کن دهن و کنار مستان
قدحی به دست برنه به کف شکرلبان ده
بنشان به آب رحمت به کرم غبار مستان
صنما به چشم مستت دل و جان غلام دستت
به می خوشی که هستت ببر اختیار مستان
چو شراب لاله رنگت به دماغها برآید
گل سرخ شرم دارد ز رخ و عذار مستان
چو جناح و قلب مجلس ز شراب یافت مونس
ببرد گلوی غم را سر ذوالفقار مستان
صنما تو روز مایی غم و غصه سوز مایی
ز تو است ای معلا همه کار و بار مستان
بکشان تو گوش شیران چو شتر قطارشان کن
که تو شیرگیر حقی به کفت مهار مستان
ز عقیق جام داری نمکی تمام داری
چه غریب دام داری جهت شکار مستان
سخنی بماند جانی که تو بیبیان بدانی
که تو رشک ساقیانی سر و افتخار مستان
#حضرت_عشق_مولانا
که ببرد عشق رویت همگی قرار مستان
می کهنه را کشان کن به صبوح گلستان کن
که به جوش اندرآمد فلک از عقار مستان
بده آن قرار جان را گل و لاله زار جان را
ز نبات و قند پر کن دهن و کنار مستان
قدحی به دست برنه به کف شکرلبان ده
بنشان به آب رحمت به کرم غبار مستان
صنما به چشم مستت دل و جان غلام دستت
به می خوشی که هستت ببر اختیار مستان
چو شراب لاله رنگت به دماغها برآید
گل سرخ شرم دارد ز رخ و عذار مستان
چو جناح و قلب مجلس ز شراب یافت مونس
ببرد گلوی غم را سر ذوالفقار مستان
صنما تو روز مایی غم و غصه سوز مایی
ز تو است ای معلا همه کار و بار مستان
بکشان تو گوش شیران چو شتر قطارشان کن
که تو شیرگیر حقی به کفت مهار مستان
ز عقیق جام داری نمکی تمام داری
چه غریب دام داری جهت شکار مستان
سخنی بماند جانی که تو بیبیان بدانی
که تو رشک ساقیانی سر و افتخار مستان
#حضرت_عشق_مولانا
نشاط من ز کار تو
خمار من ز خار تو
به هر سورو بگردانی
بگردانم به جان تو
بیاای اوکه رفتی تو
که چیزی کورود آید
نه توآنی بجان من
نه من آنم بجان تو
#حضرت_عشق_مولانا⚘
نشاط من ز کار تو
خمار من ز خار تو
به هر سورو بگردانی
بگردانم به جان تو
بیاای اوکه رفتی تو
که چیزی کورود آید
نه توآنی بجان من
نه من آنم بجان تو
#حضرت_عشق_مولانا⚘
سينه های عاشقان جز از شما روشن مباد
گلبن جانهای ما خندان مبادا بی شما
بشنو از ايمان که می گويد به آواز بلند
با دو زلف کافرت کايمان مبادا بی شما
عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او
تاج و تخت و چتر اين سلطان مبادا بی شما...
#حضرت_عشق_مولانا
گلبن جانهای ما خندان مبادا بی شما
بشنو از ايمان که می گويد به آواز بلند
با دو زلف کافرت کايمان مبادا بی شما
عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او
تاج و تخت و چتر اين سلطان مبادا بی شما...
#حضرت_عشق_مولانا
ما ذره آفتاب عشقیم
ای عشق برآی تا برآییم
ما را به میان ذرهها جوی
ما خردترین ذرههاییم
ور زانک بجویی و نیابی
بدهیم نشان که ما کجاییم
#حضرت_عشق_مولانا⚘
ما ذره آفتاب عشقیم
ای عشق برآی تا برآییم
ما را به میان ذرهها جوی
ما خردترین ذرههاییم
ور زانک بجویی و نیابی
بدهیم نشان که ما کجاییم
#حضرت_عشق_مولانا⚘
آمدهای که راز من بر همگان بیان کنی
و آن شه بینشانه را جلوه دهی نشان کنی
دوش خیال مست تو آمد و جام بر کفش
گفتم می نمیخورم گفت مکن زیان کنی
#حضرت_عشق_مولانا
و آن شه بینشانه را جلوه دهی نشان کنی
دوش خیال مست تو آمد و جام بر کفش
گفتم می نمیخورم گفت مکن زیان کنی
#حضرت_عشق_مولانا
#حضرت_عشق_مولانا
#فیه_ما_فیه
شرف هر عاشقی به قدرمعشوق اوست
معشوق هر که لطیف تر وظریف تر و
شریف جوهرتر،،، عاشق او عزیزتر
#حضرت_عشق_مولانا
#فیه_ما_فیه
شرف هر عاشقی به قدرمعشوق اوست
معشوق هر که لطیف تر وظریف تر و
شریف جوهرتر،،، عاشق او عزیزتر