غزل شماره ۴۷ حضرت سعدی
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل ناله زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشدهٔ پایبند گردن جان در کمند
زهرهٔ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ
دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان
گونهٔ زردش دلیل ناله زارش گواست
مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست
دلشدهٔ پایبند گردن جان در کمند
زهرهٔ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست
مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جام
کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند مدعی بیوفاست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
برگردان به زبان ساده
غزل شماره ۴۷ حضرت سعدی
سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست
هر که در این حلقه نیست ، فارغ از این ماجراست
حلقه های زنجیر گیسوان یار دام بلایی گسترده و عاشقان را اسیر خود ساخته است . هر کس اسیر این دام نگردد ، از این هنگامه و غوغا در امان است ، گرچه از لذّت این اسارت نیز محروم خواهد ماند .
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نظر صد چو مَنَش خون بهاست
اگر مرا با شمشیر ، بی ملاحظه در پیش چشمان او تکّه تکّه کنند ، تحمّل می کنم . زیرا یک بار دیدن او به خون بهای صد چو منی می ارزد .
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست
اگر در راه وصال دوست جان ببازیم ، تأسفّی نمی خوریم زیرا دوست از جان ما محبوب تر و عزیزتر است .
دعوی عشّاق را شرع نخواهد بیان
گونۀ زردش دلیل ، نالۀ زارش گواست
شریعت و قانون برای داوری در باب عاشقان به برهان آشکار نیازی ندارد زیرا گونه های زرد آنان به مثابۀ دلیل و ناله های زارشان به جای گواه و شاهد پذیرفتنی است .
مایۀ پرهیزگار قوّت صبر است و عقل
عقل ، گرفتار عشق ، صبر ، زبون هواست
آنچه پرهیزگار را به پرهیز وامی دارد ، نیروی شکیبایی و خردمندی است . اینک خردش اسیر عشق گشته و شکیبایی او در برابر هوس عاجز مانه است .
دلشدۀ پای بند ، گردن جان در کمند
زَهرۀ گفتار نه کِاین چه سبب وآن چراست ؟
هر گاه عاشق ، پای بند معشوق گردد و جانش با کمند معشوق صید شده باشد ، یارای آن ندارد که بپرسد که این پای بند و اسارت برای چیست .
مالکِ مُلک وجود ، حاکم ردّ و قبول
هر چه کند جَور نیست ، ور تو بنالی جفاست
او فرمانروای سرزمین هستی است و پذیرفتن و نپذیرفتن به حکم اوست و هر چه انجام دهد عین عدل است و چنانچه تو خواست و فرمان او را نپسندی و شِکوه سردهی . جفا کرده ای .
تیغ برآر از نیام ، زهر برافکن به جام
کز قِبَل ما قبول ، وز طرف ما رضاست
شمشیر از غلاف بیرون کن و به جای شراب در جام ما زهر بریز . اینها از جانب ما پذیرفتنی و قابل قبول است و بدان خشنودیم .
گر بنوازی به لطف ، ور بگُدازی به قهر
حکم تو بر من روان ، زجر تو بر من رواست
اگر مرا از سر لطف و مهربانی نوازش کنی و یا با غضب خویش مرا بسوزانی . آنچه تو فرمایی ، بر من روان و جاری است . حتّی اگر مرا از خود برانی ، جایز و رواست .
هر که به جَور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند ، مدّعی بی وفاست
آن کسی که به ستم و عتاب های نگهبان معشوق یا به تندخویی او میثاق دوستی را فراموش کند ، لاف زنی بی وفا بیش نیست .
سعدی ، از اخلاق دوست ، هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
ای سعدی ، از خوی یار هر چه حاصل آید برای عاشق نیکوست . بگذار دشنام گوید که حتّی دشنام از لبان شیرین او مثل دعاست.
غزل شماره ۴۷ حضرت سعدی
سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست
هر که در این حلقه نیست ، فارغ از این ماجراست
حلقه های زنجیر گیسوان یار دام بلایی گسترده و عاشقان را اسیر خود ساخته است . هر کس اسیر این دام نگردد ، از این هنگامه و غوغا در امان است ، گرچه از لذّت این اسارت نیز محروم خواهد ماند .
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نظر صد چو مَنَش خون بهاست
اگر مرا با شمشیر ، بی ملاحظه در پیش چشمان او تکّه تکّه کنند ، تحمّل می کنم . زیرا یک بار دیدن او به خون بهای صد چو منی می ارزد .
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستر از جان ماست
اگر در راه وصال دوست جان ببازیم ، تأسفّی نمی خوریم زیرا دوست از جان ما محبوب تر و عزیزتر است .
دعوی عشّاق را شرع نخواهد بیان
گونۀ زردش دلیل ، نالۀ زارش گواست
شریعت و قانون برای داوری در باب عاشقان به برهان آشکار نیازی ندارد زیرا گونه های زرد آنان به مثابۀ دلیل و ناله های زارشان به جای گواه و شاهد پذیرفتنی است .
مایۀ پرهیزگار قوّت صبر است و عقل
عقل ، گرفتار عشق ، صبر ، زبون هواست
آنچه پرهیزگار را به پرهیز وامی دارد ، نیروی شکیبایی و خردمندی است . اینک خردش اسیر عشق گشته و شکیبایی او در برابر هوس عاجز مانه است .
دلشدۀ پای بند ، گردن جان در کمند
زَهرۀ گفتار نه کِاین چه سبب وآن چراست ؟
هر گاه عاشق ، پای بند معشوق گردد و جانش با کمند معشوق صید شده باشد ، یارای آن ندارد که بپرسد که این پای بند و اسارت برای چیست .
مالکِ مُلک وجود ، حاکم ردّ و قبول
هر چه کند جَور نیست ، ور تو بنالی جفاست
او فرمانروای سرزمین هستی است و پذیرفتن و نپذیرفتن به حکم اوست و هر چه انجام دهد عین عدل است و چنانچه تو خواست و فرمان او را نپسندی و شِکوه سردهی . جفا کرده ای .
تیغ برآر از نیام ، زهر برافکن به جام
کز قِبَل ما قبول ، وز طرف ما رضاست
شمشیر از غلاف بیرون کن و به جای شراب در جام ما زهر بریز . اینها از جانب ما پذیرفتنی و قابل قبول است و بدان خشنودیم .
گر بنوازی به لطف ، ور بگُدازی به قهر
حکم تو بر من روان ، زجر تو بر من رواست
اگر مرا از سر لطف و مهربانی نوازش کنی و یا با غضب خویش مرا بسوزانی . آنچه تو فرمایی ، بر من روان و جاری است . حتّی اگر مرا از خود برانی ، جایز و رواست .
هر که به جَور رقیب یا به جفای حبیب
عهد فرامش کند ، مدّعی بی وفاست
آن کسی که به ستم و عتاب های نگهبان معشوق یا به تندخویی او میثاق دوستی را فراموش کند ، لاف زنی بی وفا بیش نیست .
سعدی ، از اخلاق دوست ، هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
ای سعدی ، از خوی یار هر چه حاصل آید برای عاشق نیکوست . بگذار دشنام گوید که حتّی دشنام از لبان شیرین او مثل دعاست.
ای گزیده نقش از نقاش خود
کی جدایی کی جدایی کی جدا
با همه بیگانهای و با غمش
آشنایی آشنایی آشنایی آشنا
#مولانا
کی جدایی کی جدایی کی جدا
با همه بیگانهای و با غمش
آشنایی آشنایی آشنایی آشنا
#مولانا
اگر بگذشت روز ، ای جان ،
به شب ، مهمانِ مستان شو ،
برِ خویشان و بیخویشان ،
شبی تا روز ، مهمان شو ،
#مولانا
به شب ، مهمانِ مستان شو ،
برِ خویشان و بیخویشان ،
شبی تا روز ، مهمان شو ،
#مولانا
نه دو قطره آب بودی که سفینهای و نوحی
به میان موج طوفان چپ و راست میدوانی
چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت
به فلک رسد کلاهت که سر همه سرانی
#مولانای_جان
به میان موج طوفان چپ و راست میدوانی
چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت
به فلک رسد کلاهت که سر همه سرانی
#مولانای_جان
چه نکو طریق باشد که خدا رفیق باشد
سفر درشت گردد چو بهشت جاودانی
تو مگو که ارمغانی چه برم پی نشانی
که بس است مهر و مه را رخ خویش ارمغانی
#مولانای_جان
سفر درشت گردد چو بهشت جاودانی
تو مگو که ارمغانی چه برم پی نشانی
که بس است مهر و مه را رخ خویش ارمغانی
#مولانای_جان
معرفی عارفان
اگر دوریم ، رحمت شو ، وگر عوریم ، خلعت شو ، وگر ضعفیم ، صحّت شو ، وگر دردیم ، درمان شو ، #مولانا
اگر کفریم ، ایمان شو ،
وگر جُرمیم ، غفران شو ،
وگر عوریم ، احسان شو ،
بهشتی ،، باش و ،، رضوان شو ،
#مولانا
وگر جُرمیم ، غفران شو ،
وگر عوریم ، احسان شو ،
بهشتی ،، باش و ،، رضوان شو ،
#مولانا
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.
#ناشناس
به نام خدای همه
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمام است اگر کنی.
#ناشناس
به نام خدای همه
#یک حبه نور
وَ لا آیِساً مِنْ اِجابَتِکَ لی
وَ اِنْ اَبْطَاَتْ عَنّی..
خدایا مرا از اجابت دعایم
اگرچه اجابتش به تاخیر بیفتد ،
ناامید مکن "
📖صحیفه سجادیه
وَ لا آیِساً مِنْ اِجابَتِکَ لی
وَ اِنْ اَبْطَاَتْ عَنّی..
خدایا مرا از اجابت دعایم
اگرچه اجابتش به تاخیر بیفتد ،
ناامید مکن "
📖صحیفه سجادیه
یکی از اشتباه ترین کارها از نظر من
توهین و سرزنش خودت به خاطر تصمیمات گذشتته
چون تو در اون زمان در همون حد درک و دانش و قدرت تشخيص داشتی و اگه اون انتخاب هارو نمیکردی، رشدی هم در کار نبود که حالا بخوای خودتو تحلیل کنی و در واقع کسی که الان هستی حاصل همون تجربیات و خطاهایی هست که کردی و ازشون درس گرفتی
پس اینکه بخوای الان خودتو قضاوت کنی کار درستی نیست
لطفا به خودت و اتفاقات زندگیت احترام بگذار
تا با آموختن ازشون بتونی شرایط بهتری رو ایجاد کنی.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو میکنم بهترینها همراه با آرامش و آسایش ,موفقیت , پیروزی , خنده هایی از ته دل و شادی و نشاط برایت رقم بخوره
امروزت قشنگ وزیبا
🌺🌺🌺
شاد باشی
توهین و سرزنش خودت به خاطر تصمیمات گذشتته
چون تو در اون زمان در همون حد درک و دانش و قدرت تشخيص داشتی و اگه اون انتخاب هارو نمیکردی، رشدی هم در کار نبود که حالا بخوای خودتو تحلیل کنی و در واقع کسی که الان هستی حاصل همون تجربیات و خطاهایی هست که کردی و ازشون درس گرفتی
پس اینکه بخوای الان خودتو قضاوت کنی کار درستی نیست
لطفا به خودت و اتفاقات زندگیت احترام بگذار
تا با آموختن ازشون بتونی شرایط بهتری رو ایجاد کنی.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
آرزو میکنم بهترینها همراه با آرامش و آسایش ,موفقیت , پیروزی , خنده هایی از ته دل و شادی و نشاط برایت رقم بخوره
امروزت قشنگ وزیبا
🌺🌺🌺
شاد باشی
۱۵ تیر زادروز بتول مومن با شناسه "آذرمهر"
(زاده ۱۵ تیر ۱۳۲۰ اهواز) شاعر، نویسنده، ویراستار
او از دانشگاه جندیشاپور اهواز، لیسانس ادبیات فارسی گرفت. از ۱۲ سالگی اشعارش در مجلات و روزنامههای آن روزگار در تهران، اهواز و آبادان منتشر میشد و سال ۱۳۴۸ از طرف وزارت فرهنگ و هنر به تهران منتقل شد.
بیشتر سرودههایش با موضوع حماسی، ایران، میهن، اساطیر و مناسبتهای ایرانی و نامدارانی مانند فردوسی، سعدی، حافظ، رودکی، خاقانی و دیگر شاعران نامدار ایران و بزرگانی همچو زرتشت، سیاوش، رستم، کاوه، بابک، یعقوب لیث صفاری، آرش و ... است.
همچنین در وصف شاعران معاصر: سیمین بهبهانی، محمدعلی اسلامی ندوشن، پروفسور حسن امین، ادیب برومند و رفیع حقیقت نیز سرودههایی دارد.
وی که سالها با اداره فرهنگ و هنر همکاری میکرد، پس از انقلاب، در سال ۱۳۵۹ بهعلت بیحجابی، بدون حقوق و مزایا و حتی بازنشستگی اخراج شد؛ اما با تمام محدودیتها مصمم و قاطع در زمینه هنر شعر و نویسندگی به فعالیتش ادامه میداد.
از سالها پیش یعنی از بدو تأسیس کانون نویسندگان کودک و نوجوان عضو آن انجمن بود که بیش از یکصد کتاب کودک و نوجوان چاپ و منتشر کرده است و از سالها پیش نیز عضو انجمن قلم و خانه کتاب است.
از سال ۱۹۹۲ تابعیت کشور کانادا را گرفت و آثارش در رادیوتلویزیون تورنتو ایرانیان پخش میشد. هم اکنون نیز اشعارش در مجله فردوسینو (عباس پهلوان) با سردبیری عسل پهلوان در آمریکا چاپ و منتشر میشود.
وی بیشتر اوقات در ایران بسر میبرد و یکی از مهمترین دغدغههایش این است که در ایران بماند و سرانجام آرامگاهش ایران باشد.
آثار:
او در شهرهای تهران، اهواز، دزفول و آبادان عضو بزرگترین انجمنهای شعر است.
• دو کتاب سبزه زاران و قهر روزگار که در سالهای جوانی به چاپ رسیدند، متاسفانه در بمبارانهای شهر اهواز و خانه پدریاش نابود شدند.
کتابهای شعر:
- گلِ آتش
- دیر نیست
- زهره در خورشید
- سیلاب
- زاگرس
- پرستوی پیر
- این وطن
- گل های بهاری (در دو جلد)
- دو دریا
- هست توفان
- شیونآباد
- ضرب المثلهای دزفولی (که در قالب شعر درآمده)
کتابهای داستان کوتاه:
- گنجینه اسرار
- زخم زبان
کتابهای قصه و داستانهای بلند:
- زن زیرک و قاضی
- پرِ گل، دانِ انار (در دو جلد)
• رمان
- کوسه و بَلَمچی
کتاب گفتهها و نکتهها (گفتههای بزرگان) و کتاب دزفول، بهشت گمشده و بیش از یکصد عنوان کتاب کودک و نوجوان.
وی هماکنون نیزکتابهایی در دست تهیه و انتشار دارد.
(زاده ۱۵ تیر ۱۳۲۰ اهواز) شاعر، نویسنده، ویراستار
او از دانشگاه جندیشاپور اهواز، لیسانس ادبیات فارسی گرفت. از ۱۲ سالگی اشعارش در مجلات و روزنامههای آن روزگار در تهران، اهواز و آبادان منتشر میشد و سال ۱۳۴۸ از طرف وزارت فرهنگ و هنر به تهران منتقل شد.
بیشتر سرودههایش با موضوع حماسی، ایران، میهن، اساطیر و مناسبتهای ایرانی و نامدارانی مانند فردوسی، سعدی، حافظ، رودکی، خاقانی و دیگر شاعران نامدار ایران و بزرگانی همچو زرتشت، سیاوش، رستم، کاوه، بابک، یعقوب لیث صفاری، آرش و ... است.
همچنین در وصف شاعران معاصر: سیمین بهبهانی، محمدعلی اسلامی ندوشن، پروفسور حسن امین، ادیب برومند و رفیع حقیقت نیز سرودههایی دارد.
وی که سالها با اداره فرهنگ و هنر همکاری میکرد، پس از انقلاب، در سال ۱۳۵۹ بهعلت بیحجابی، بدون حقوق و مزایا و حتی بازنشستگی اخراج شد؛ اما با تمام محدودیتها مصمم و قاطع در زمینه هنر شعر و نویسندگی به فعالیتش ادامه میداد.
از سالها پیش یعنی از بدو تأسیس کانون نویسندگان کودک و نوجوان عضو آن انجمن بود که بیش از یکصد کتاب کودک و نوجوان چاپ و منتشر کرده است و از سالها پیش نیز عضو انجمن قلم و خانه کتاب است.
از سال ۱۹۹۲ تابعیت کشور کانادا را گرفت و آثارش در رادیوتلویزیون تورنتو ایرانیان پخش میشد. هم اکنون نیز اشعارش در مجله فردوسینو (عباس پهلوان) با سردبیری عسل پهلوان در آمریکا چاپ و منتشر میشود.
وی بیشتر اوقات در ایران بسر میبرد و یکی از مهمترین دغدغههایش این است که در ایران بماند و سرانجام آرامگاهش ایران باشد.
آثار:
او در شهرهای تهران، اهواز، دزفول و آبادان عضو بزرگترین انجمنهای شعر است.
• دو کتاب سبزه زاران و قهر روزگار که در سالهای جوانی به چاپ رسیدند، متاسفانه در بمبارانهای شهر اهواز و خانه پدریاش نابود شدند.
کتابهای شعر:
- گلِ آتش
- دیر نیست
- زهره در خورشید
- سیلاب
- زاگرس
- پرستوی پیر
- این وطن
- گل های بهاری (در دو جلد)
- دو دریا
- هست توفان
- شیونآباد
- ضرب المثلهای دزفولی (که در قالب شعر درآمده)
کتابهای داستان کوتاه:
- گنجینه اسرار
- زخم زبان
کتابهای قصه و داستانهای بلند:
- زن زیرک و قاضی
- پرِ گل، دانِ انار (در دو جلد)
• رمان
- کوسه و بَلَمچی
کتاب گفتهها و نکتهها (گفتههای بزرگان) و کتاب دزفول، بهشت گمشده و بیش از یکصد عنوان کتاب کودک و نوجوان.
وی هماکنون نیزکتابهایی در دست تهیه و انتشار دارد.
۱۵ تیر روز جشن خامخواری
در گاهشمار ایرانی ۱۵ تیر برابر است با «جشن خامخواری» یا بهروایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه «عمس» یا «غفس» یا «خواره» جشنی از جشنهای سُغد باستان بوده و از مراسم این جشن، دوری گزیدن از خوراک حیوانی و پختنیها بود. در تقویم سُغدی برابر با پانزدهمین روز ِ ماه «بساکنج» است.
رژیم خام گیاهخواری:
انسانها برای حفظ و یا بازگرداندن سلامت بدن خود از رژیمهای مختلف غذایی استفاده میکنند که رژیم گیاهخواری و خامخواری دو نوع از این رژیمها هستند.
گیاهخواری بهمعنی حذف گوشت یا محصولاتی است که منشا حیوانی داشته باشد. انواع متفاوتی از گیاهخواری وجود دارد که هریک فواید و مضرات خاصی دارد که بعضی از رژیمهای آن عبارتند از:
۱. رژیم ovo-lacto: رایج ترین روش است که در آن هیچگونه گوشتی (گوشت قرمز، ماکیان، غذاهای دریایی) مصرف نمیشود، اما استفاده از تخممرغ و محصولات لبنی مجاز است.
۲. رژیم Lacto: گیاهخواران گروه لاکتو گوشت و تخم مرغ نمیخورند اما لبنیات را در برنامه غذایی خود دارند.
۳. رژیم Vegan: گیاهخواران وگان، گوشت، تخم مرغ، لبنیات، غذاهای حاوی محصولات جانبی حیوانی و حتی عسل نمیخورند. این گروه حتی از محصولات چرمی، پشمی، پوست خرگوش، ابریشمی، یا هرگونه محصول بهدست آمده از حیوانات استفاده نمیکنند.
۴. در نوعی از این رژیم، افراد گوشت قرمز نمیخورند اما از گوشت ماکیان و غذاهای دریایی استفاده میکنند.
۵. در رژیم نیمهگیاهخواران semi-vevetarian محصولات لبنی، تخم مرغ، مرغ و ماهی مصرف میشود اما گوشتهای دیگر ممنوع است.
۶. در رژیم پسکو pesco-vegetarian از فرآوردههای لبنی، تخم مرغ، و ماهی تغذیه میکنند اما از انواع دیگر گوشت پرهیز میکنند.
رژیم خامخواری نیز مانند گیاهخواری است با این تفاوت که از پختن مواد تا جای ممکن جلوگیری میشود. خام خواران عقیده دارند که:
* غذاهای خام حاوی آنزیمهایی هستند که عمل هضم غذا را در بدن تنظیم میکنند.
* حرارت دادن یا فریز کردن غذا این آنزیمها را نابود میسازد.
* مصرف غذا بدون وجود این آنزیمها در درازمدت سبب مسمومیت بدن، زیادهروی در مصرف غذا و در نهایت منجر بهچاقی می.شود.
* غذاهای خام نسبت بهغذاهای پخته، مواد مغذی بیشتری دارند.
ارزش این نوع رژیم تا آنجا است که در ایران باستان «جشن خامخواری» برگزار میکردهاند و از مراسم این جشن، دوریکردن از خوراک حیوانی و پختنیها بوده است.
در گاهشمار ایرانی ۱۵ تیر برابر است با «جشن خامخواری» یا بهروایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه «عمس» یا «غفس» یا «خواره» جشنی از جشنهای سُغد باستان بوده و از مراسم این جشن، دوری گزیدن از خوراک حیوانی و پختنیها بود. در تقویم سُغدی برابر با پانزدهمین روز ِ ماه «بساکنج» است.
رژیم خام گیاهخواری:
انسانها برای حفظ و یا بازگرداندن سلامت بدن خود از رژیمهای مختلف غذایی استفاده میکنند که رژیم گیاهخواری و خامخواری دو نوع از این رژیمها هستند.
گیاهخواری بهمعنی حذف گوشت یا محصولاتی است که منشا حیوانی داشته باشد. انواع متفاوتی از گیاهخواری وجود دارد که هریک فواید و مضرات خاصی دارد که بعضی از رژیمهای آن عبارتند از:
۱. رژیم ovo-lacto: رایج ترین روش است که در آن هیچگونه گوشتی (گوشت قرمز، ماکیان، غذاهای دریایی) مصرف نمیشود، اما استفاده از تخممرغ و محصولات لبنی مجاز است.
۲. رژیم Lacto: گیاهخواران گروه لاکتو گوشت و تخم مرغ نمیخورند اما لبنیات را در برنامه غذایی خود دارند.
۳. رژیم Vegan: گیاهخواران وگان، گوشت، تخم مرغ، لبنیات، غذاهای حاوی محصولات جانبی حیوانی و حتی عسل نمیخورند. این گروه حتی از محصولات چرمی، پشمی، پوست خرگوش، ابریشمی، یا هرگونه محصول بهدست آمده از حیوانات استفاده نمیکنند.
۴. در نوعی از این رژیم، افراد گوشت قرمز نمیخورند اما از گوشت ماکیان و غذاهای دریایی استفاده میکنند.
۵. در رژیم نیمهگیاهخواران semi-vevetarian محصولات لبنی، تخم مرغ، مرغ و ماهی مصرف میشود اما گوشتهای دیگر ممنوع است.
۶. در رژیم پسکو pesco-vegetarian از فرآوردههای لبنی، تخم مرغ، و ماهی تغذیه میکنند اما از انواع دیگر گوشت پرهیز میکنند.
رژیم خامخواری نیز مانند گیاهخواری است با این تفاوت که از پختن مواد تا جای ممکن جلوگیری میشود. خام خواران عقیده دارند که:
* غذاهای خام حاوی آنزیمهایی هستند که عمل هضم غذا را در بدن تنظیم میکنند.
* حرارت دادن یا فریز کردن غذا این آنزیمها را نابود میسازد.
* مصرف غذا بدون وجود این آنزیمها در درازمدت سبب مسمومیت بدن، زیادهروی در مصرف غذا و در نهایت منجر بهچاقی می.شود.
* غذاهای خام نسبت بهغذاهای پخته، مواد مغذی بیشتری دارند.
ارزش این نوع رژیم تا آنجا است که در ایران باستان «جشن خامخواری» برگزار میکردهاند و از مراسم این جشن، دوریکردن از خوراک حیوانی و پختنیها بوده است.
بهار این بارت
به تابستان قطب نبرد ؟
به تابستان بهاری آنجا ؟
به ازدحام آشیانه و آواز ؟
به زایش مسافران همیشه
سیزیف ها که سنگ هاشان را
در چینه دان می برند ؟
درنای خسته سیزیف خواب آلود
سنگ عزیزت را چه خواهی کرد ؟
بار امانتت را
سنگم را کودک بازیگوشی برداشت
و اکنون
کنار تالاب دیار شما افتاده
آغشته ی خون بال من
آن سنگ دیگرت چه ؟
مرغانه ی درشت سفیدت ، که قطب را
باید به اهتزازهای تازه بیاراید
یا سیزیف های تازه ؟
آن سنگ در درونم شکسته
آن سنگ در درونم پرتاب شده
و بال جانم را شکسته
اما ، به راستی ، ای شاهد سمج
این چند و چون یاوه برای چیست ؟
در معبری که هر لحظه هزاران درنا هزاران
سیزیف اند و
هزاران سیزیف میلیون ها انسان
که سنگ هاشان را هم در چینه دان
یا جامه دان یا زهدان می گردانند
درنایی کمتر
سیزیفی کمتر
مگر چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
ای شاهد سمج ؟
#منوچهر_آتشی
#آخرین_مکالمه_با_درنای_مانده_در_گرمسیر
#اتفاق_آخر
به تابستان قطب نبرد ؟
به تابستان بهاری آنجا ؟
به ازدحام آشیانه و آواز ؟
به زایش مسافران همیشه
سیزیف ها که سنگ هاشان را
در چینه دان می برند ؟
درنای خسته سیزیف خواب آلود
سنگ عزیزت را چه خواهی کرد ؟
بار امانتت را
سنگم را کودک بازیگوشی برداشت
و اکنون
کنار تالاب دیار شما افتاده
آغشته ی خون بال من
آن سنگ دیگرت چه ؟
مرغانه ی درشت سفیدت ، که قطب را
باید به اهتزازهای تازه بیاراید
یا سیزیف های تازه ؟
آن سنگ در درونم شکسته
آن سنگ در درونم پرتاب شده
و بال جانم را شکسته
اما ، به راستی ، ای شاهد سمج
این چند و چون یاوه برای چیست ؟
در معبری که هر لحظه هزاران درنا هزاران
سیزیف اند و
هزاران سیزیف میلیون ها انسان
که سنگ هاشان را هم در چینه دان
یا جامه دان یا زهدان می گردانند
درنایی کمتر
سیزیفی کمتر
مگر چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
ای شاهد سمج ؟
#منوچهر_آتشی
#آخرین_مکالمه_با_درنای_مانده_در_گرمسیر
#اتفاق_آخر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرچه زیباییست تقدیم نگاه پرمهرتون
برایام بنویس
زیرا همهی گلهای سرخی
که به من هدیه کردی
در گلدانِ بلورین خود پژمردهاند
و تنها گلهای سرخ اشعارت
که برایام سرودی
هنوز سرزندهاند
از همهی گلهای جهان
و همهی زمانها
تنها بوی عطر
در اشعار باقی میماند.
#غاده_السمان
برایام بنویس
زیرا همهی گلهای سرخی
که به من هدیه کردی
در گلدانِ بلورین خود پژمردهاند
و تنها گلهای سرخ اشعارت
که برایام سرودی
هنوز سرزندهاند
از همهی گلهای جهان
و همهی زمانها
تنها بوی عطر
در اشعار باقی میماند.
#غاده_السمان
حور فردا که چنین روی بهشتی بیند
گرش انصاف بود معترف آید به قصور
شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو
از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور
#حضرت_سعدی
گرش انصاف بود معترف آید به قصور
شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو
از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور
#حضرت_سعدی