معرفی عارفان
1.11K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.69K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی کجایی من چه دانم



#مولانای_جان
تو چه دانی کوکبان سبع را
تا چه کاری کرده‌اند این طبع را
تو چه دانی رعد و برق آنجا که بود
«یخطف برق» از کجا گوشَت شنود
تو چه دانی تا که باران از چه خاست
گفتِ «انزلنا من الماء» از کجاست
تو چه دانی تا نباتات از چه رست
منزل سالک در آنجا بد نخست
تو چه دانی تا که حیوان خود چه بود
نقش ابلیس اندران پیدا نمود
تو چه دانی تا که صورت نقش بست
آنگه از بهر چه آورد و شکست
تو چه دانی تا کجا خواهی شدن
چند سر گردانِ این سودا بُدن؟
تو چه دانی تا ترا که گنج داد
لیک مخفی بود از آن مخفی نهاد
تو چه دانی کان در گنج از کجاست
گر بیابی تو بدانی کان کجاست
هر کسی وصفی ازین در گفته‌اند
درّ دانش از معانی سفته‌اند
تو چه دانی تا که تو خود آن کسی
اولین و آخرین را در پسی
تو چه دانی ای گرفتار صور
تا کجا خواهد بدن نقد گهر
تو چه دانی ای غرورت کرده بند
بر بروت خویشتن چندین مخند
تو چه دانی تا ترا حیران که کرد
در میان چرخ سرگردان که کرد
تو چه دانی تا ترا که رخ نمود
چون ترا بنمود رخ پنهان نمود
تو چه دانی تا درین بحر عمیق
سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق
تو چه دانی تا که آدم این دمست
روشن از این دم تمام عالمست

#شیخ_عطار_نیشابوری
گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبالِ دل، رَه گُم کُنَد مسکین غریب

گفتمش مَگذر زمانی، گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

#حضرت_حافظ
خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیرِ زلفت جایِ چندین آشناست
خوش فتاد آن خالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب

#حضرت_حافظ
می‌نماید عکسِ مِی، در رنگِ رویِ مَه وَشَت
همچو برگِ ارغوان بر صفحهٔ نسرین، غریب

بس غریب افتاده است آن مور خَط، گِردِ رُخَت
گرچه نَبوَد در نگارستان، خطِ مشکین غریب

#حضرت_حافظ
گفتم ای شامِ غریبان طُرِّهٔ شبرنگِ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقامِ حیرتند
دور نَبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب

#حضرت_حافظ
مهمان : هایده
radio_7kel
از خویشتن بجستن آرزو می‌کندم
آزاد نشستن آرزو می‌کندم

در بند مقامات همی‌بودم من
وان بند گسستن آرزو می‌کندم

#مولانای_جان
تو به یک خواری گُریزانی ز عشق
تو به جز نامی چه می‌دانی ز عشق؟

#مثنوی_مولانا


📘روابطِ عاشقانهٔ سطحی و ظاهری گاه به تلنگری فرو می‌ریزد. از نشانه‌های عمیق‌نبودنِ یک رابطهٔ عاشقانه، متزلزل‌شدن و فرو ریختنِ آن هنگامِ وقوعِ مشکلی کوچک است. به تعبیرِ مولانا تویی که به کوچکترین رنجی دست از عاشقی برمی‌داری، از عشق چه می‌دانی جز نامی؟ ادّعایِ عاشق بودن از سهل‌ترین کارهاست و هر کس از پس چنین ادّعایی بر‌می‌آید اما او که به حقیقت عاشق است، هنگام وقوعِ مشکلات نیز عاشقانه استقامت می‌کند و در یافتنِ راه حل می‌کوشد. در باب عشق به خداوند هم داستان دقیقاً همینطور است. بنده‌ای که به کوچکترین سختی و رنج خداوند را کنار می گذارد و طلبکارانه رفتار می‌کند بندهٔ حقیقی نیست.
عاشقان را ، باده ، خونِ دل بُوَد ،

چشم‌شان ، بر راه و بر منزل بُوَد ،




دشمنِ راهِ خدا را ، خوار دار ،

دزد را ، منبر منِه ، بر ، دار ،،، دار ،




او ، چه دانَد امرِ معروف؟ ، ازسگی؟ ،

طالبِ معروفی است و ، شُهرگی ،




#مولانا
شاید در توانمان نباشد که دنیای اطرافمان را تغییر دهیم، شاید هرگز قادر نباشیم نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها را متوقف کنیم،
شاید نتوانیم جلوی حوادث تلخ طبیعی زندگی را بگیریم، اما
بی‌تردید توان آن را داریم که
دنیای درونی‌مان را سامان دهیم.

#رولف_دوبلی
#هنر_خوب_زیستن
اگر چه‌ عمر عزیزست ‌و جان ‌نکوست ولیکن

تو هم عزیزتر از این و هم نکوتر از آنی


#قاآنی
هرکه باشیم، هر کجایِ دنیا که زندگی کنیم، همگی جایی در اعماقمان نوعی حس ِکمبود داریم‌. انگار چیزی اساسی گم کرده‌ایم و می‌ترسیم نتوانیم آن را پس بگیریم‌. آن‌هایی هم که می‌دانند چه چیزی کم دارند، واقعا انگشت‌شمارند!

ملت_عشق
#الیف_شافاک
نسیما جانب بستان گذر کن
بگو آن نازنین شمشاد ما را

به تشریف قدوم خود زمانی
مشرف کن خراب آباد ما را


#ابوسعید_ابوالخیر
از جدال با کسی که قدردان محبت های تو نیست بپرهیز اینکه تصور کنی روزی میتوانی او را متوجه اشتباهش سازی درست مثل آب کردن کوه یخ با " ها " است ..
چاره ای نیست! باران هم باشی برای کاسه های وارونه کاری نمیشه کرد

#استاد_قمشه ای
تمثیل و مثل

           از ماست که بر ماست

درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: خبر داری چیزی آمده که ما را می بُرد و از پایمان می اندازد؟
درخت پیر گفت: برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟
درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: سرش آهن و تنه اش چوب است.
درخت پیر آهی کشید و گفت: از ماست که بر ماست...
کانال تلگرامیsmsu43@
همایون شجریان - یادگار عمر
«یادگار عمر»

خواننده: همایون شجریان
آهنگ: انوشیروان روحانی
شعر: اهورا ایمان



عاشقان، عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر؟
از بهار، از گل و باغ و بوی باران چه خبر؟
چشم اگر از غمت بپوشی
سر اگر از خزان بر آری
صد هزاران جوانه دارم
در هوایم اگر بباری
عاشقان، عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر؟
از بهار، از گل و باغ و بوی باران چه خبر؟
بخوان زیر باران که یار توام
تو عید منی، من بهار توام
اگر شب تبر می‌زند، نیفتاده‌ام
که در سایه‌ی سار توام
بگو با زمین و زمان
که تا آخرین نفس بی قرار توام
تو در شبِ من
جوانه‌ی نوری
بیا که مرا
نمانده صبوری
به شعرِ شبانه، به باغ زمانه، تو عطر بهاری
خوشا تو بخندی، خوشا تو بخوانی، خوشا تو بباری
عاشقان، عاشقان تازه به تازه از بهاران چه خبر؟
از بهار، از گل و باغ و بوی باران چه خبر؟
سوختی جانم چه می‌سازی مرا
بر سر افتادم چه می‌تازی مرا

در رهت افتاده‌ام بر بوی آنک
بوک بر گیری و بنوازی مرا

لیک می‌ترسم که هرگز تا ابد
بر نخیزم گر بیندازی مرا

بندهٔ بیچاره گر می‌بایدت
آمدم تا چاره‌ای سازی مرا

چون شدم پروانهٔ شمع رخت
همچو شمعی چند بگدازی مرا

گرچه با جان نیست بازی درپذیر
همچو پروانه به جانبازی مرا

تو تمامی من نمی‌خواهم وجود
وین نمی‌باید به انبازی مرا

سر چو شمعم بازبر یکبارگی
تا کی از ننگ سرافرازی مرا

دوش وصلت نیم شب در خواب خوش
کرد هم خلوت به دمسازی مرا

تا که بر هم زد وصالت غمزه‌ای
کرد صبح آغاز غمازی مرا

چو ز تو آواز می‌ندهد فرید
تا دهی قرب هم آوازی مرا

#عطار
تَرکِ معشوقی کن و ، کن عاشقی ،

ای گمان برده که خوب و فایقی ،




ای که در معنی ، ز شب خاموش‌تری ،

گفتِ خود را ، چند جویی مشتری؟ ،




سر بجنبانند پیشت بهرِ تو ،

رفت در سودایِ ایشان ، دهرِ تو ،




تو مرا گویی ، حسد اندر مپیچ ،

چه حسد آرَد کسی از فوتِ هیچ؟ ،




هست تعلیمِ خسان ، ای چشم‌شوخ ،

همچو نقشِ خُرد کردن ، بر کلوخ ،




خویش را ، تعلیم کن عشق و نظر ،

کآن بُوَد ، چون نقشِ فی جِرم‌الحَجَر ،




چند هنگامه نهی بر راهِ عام؟ ،

گام ، خستی ،،، برنیامد هیچ کام ،




وقتِ صحّت ، جمله یارند و حریف ،

وقت درد و غم ،،، بجز حق ، کو الیف؟ ،


#الیف = الفت گرفته ، خوگرفته ، یار و دوست و همدم ، الائف جمع




وقتِ دردِ چشم و دندان ، هیچ کس ،

دست تو گیرد؟ ، بجز فریادرس؟ ،




#مولانا