Forwarded from Behroz Azizi
پرواز تا بر دوست
وفات عارف ربانی مولوی ملقب به مولانا
مولانا تا آخرین لحظه عمر خود دمی از افاضه دریای جان خود به ساحل دل مردمان غافل نبود و خون میجوشید از شعر رنگ میزد .....
اما دیگر بدن تحمل این بار امانت را نداشت خزان طبیعت و خزان بدن به هم پیوسته شد و در اواخر خزان هنگام غروب هفدهم دسامبر 1273م بیست و هفت آذر 652خورشیدی پنجم جمادی الاخر 672هجری قمری قفس بدن را شکست و به عرش پرواز کرد که عمری به انتظار آن دم بود .
پیش از دم بستن به شیخ صدرالدین قونوی که به عبادتش آمده بود گفته بود
من شدم عریان ز تن او از خیال
می خرامم در نهایت الوصال
و به همسرش کراخاتون گفته بود
ما در زندان دنیا محبوس هستیم امید که عنقریب به بزم حبیب رسیم ..
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
لحظاتی بعد همه گریان شدند مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و رومیان و ترکان و عربان همه میگفتند عیسی ما بود او موسی ما بود .
سماع عرس مولانا قونیه را به لرزه درآورد ....
گوشه ای از چگونه گی مرگ مولانا
باشد راهی برای آیندگان که تشنه عشق هستند و بزرگترین دریای عشق را مولانا به یادگار برای آیندگان به یادگار گذاشت مثنوی معنوی...
❤️❤️
وفات عارف ربانی مولوی ملقب به مولانا
مولانا تا آخرین لحظه عمر خود دمی از افاضه دریای جان خود به ساحل دل مردمان غافل نبود و خون میجوشید از شعر رنگ میزد .....
اما دیگر بدن تحمل این بار امانت را نداشت خزان طبیعت و خزان بدن به هم پیوسته شد و در اواخر خزان هنگام غروب هفدهم دسامبر 1273م بیست و هفت آذر 652خورشیدی پنجم جمادی الاخر 672هجری قمری قفس بدن را شکست و به عرش پرواز کرد که عمری به انتظار آن دم بود .
پیش از دم بستن به شیخ صدرالدین قونوی که به عبادتش آمده بود گفته بود
من شدم عریان ز تن او از خیال
می خرامم در نهایت الوصال
و به همسرش کراخاتون گفته بود
ما در زندان دنیا محبوس هستیم امید که عنقریب به بزم حبیب رسیم ..
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
لحظاتی بعد همه گریان شدند مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و رومیان و ترکان و عربان همه میگفتند عیسی ما بود او موسی ما بود .
سماع عرس مولانا قونیه را به لرزه درآورد ....
گوشه ای از چگونه گی مرگ مولانا
باشد راهی برای آیندگان که تشنه عشق هستند و بزرگترین دریای عشق را مولانا به یادگار برای آیندگان به یادگار گذاشت مثنوی معنوی...
❤️❤️
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر میزدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
#فخرالدین_عراقی
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر میزدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
#فخرالدین_عراقی
در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟
زهراب چشیدهام مرا قند چه سود؟
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دلست پای در بند چه سود؟
#رباعی_مولانا
زهراب چشیدهام مرا قند چه سود؟
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دلست پای در بند چه سود؟
#رباعی_مولانا
سماع و تمرکز ذهنی
این تجلی و رؤیتِ خدا، مردانِ خدا را در سماع بیشتر باشد. ایشان از عالَم هستی خود برون آمدهاند. از عالَمهای دگر بیرون آرَدشان سماع و لِقای حق پیوندد.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 61
پس غذایِ عاشقان آمد سماع
که دَرو باشد خیالِ اِجتِماع
#مثنوی_مولانا
سماع برای عاشقان غذای جان است و باعث تمرکز خاطر و افکار میشود.
واژۀ سماع در اینجا به معنای رقص سماع میباشد که اگر شرایط آن درست اجرا شود، نوعی تغذیۀ روانی و فکری برای سماعکننده است و باعث واردات قلبی میشود. و همچنین باعث تمرکز ذهنی انسان میشود و این تمرکز زمینه را برای آن واردات تقویت میکند.
البته در اینجا معنای لغوی سماع که به معنای شنیدن هست را نیز می توان در نظر گرفت که چون مولانا در ابیات قبل در مورد ارزندگی موسیقی صحبت میکردهاند، آن را به معنایِ گوش دادن به موسیقیِ ارزنده و فاخر هم در نظر گرفت که همین نیز میتواند تمرکزِ ذهنی برای انسان بیاورد و ذهنِ او را بیشتر و بهتر آمادۀ دریافت اندیشههایِ الهامی کند.
پس کلاً مولانا در این بیت به اهمیتِ سماع و موسیقیِ صحیح و ارزنده برای تمرکزِ ذهنی و در نتیجه دریافتهای شهودی تاکید میکند.
مولانا شخصاً سماع را به عنوان یک عادت و تمرین، بسیار انجام میداد و آن را بر بحثهای بیفایده ترجیح میداد. این عادت هم از تاکیدات فراوان شمس به مولانا ایجاد شده بود و سماع نزد شمس نیز از مقام والایی برخوردار بود. و همانطور که در جملۀ بالا ذکر کردهاند، برای کسانی که از عالَم هستی خود بیرون آمدهاند، سماع کمک میکند که از عالَمهای دیگر نیز فراتر روند.
سَماع چیست؟ زِ پِنهانیانِ دل پیغام
#غزل_مولانا
این تجلی و رؤیتِ خدا، مردانِ خدا را در سماع بیشتر باشد. ایشان از عالَم هستی خود برون آمدهاند. از عالَمهای دگر بیرون آرَدشان سماع و لِقای حق پیوندد.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 61
پس غذایِ عاشقان آمد سماع
که دَرو باشد خیالِ اِجتِماع
#مثنوی_مولانا
سماع برای عاشقان غذای جان است و باعث تمرکز خاطر و افکار میشود.
واژۀ سماع در اینجا به معنای رقص سماع میباشد که اگر شرایط آن درست اجرا شود، نوعی تغذیۀ روانی و فکری برای سماعکننده است و باعث واردات قلبی میشود. و همچنین باعث تمرکز ذهنی انسان میشود و این تمرکز زمینه را برای آن واردات تقویت میکند.
البته در اینجا معنای لغوی سماع که به معنای شنیدن هست را نیز می توان در نظر گرفت که چون مولانا در ابیات قبل در مورد ارزندگی موسیقی صحبت میکردهاند، آن را به معنایِ گوش دادن به موسیقیِ ارزنده و فاخر هم در نظر گرفت که همین نیز میتواند تمرکزِ ذهنی برای انسان بیاورد و ذهنِ او را بیشتر و بهتر آمادۀ دریافت اندیشههایِ الهامی کند.
پس کلاً مولانا در این بیت به اهمیتِ سماع و موسیقیِ صحیح و ارزنده برای تمرکزِ ذهنی و در نتیجه دریافتهای شهودی تاکید میکند.
مولانا شخصاً سماع را به عنوان یک عادت و تمرین، بسیار انجام میداد و آن را بر بحثهای بیفایده ترجیح میداد. این عادت هم از تاکیدات فراوان شمس به مولانا ایجاد شده بود و سماع نزد شمس نیز از مقام والایی برخوردار بود. و همانطور که در جملۀ بالا ذکر کردهاند، برای کسانی که از عالَم هستی خود بیرون آمدهاند، سماع کمک میکند که از عالَمهای دیگر نیز فراتر روند.
سَماع چیست؟ زِ پِنهانیانِ دل پیغام
#غزل_مولانا
Telegram
شمس تبریزی و مولانا
کانال تلگرام شمس تبریزی و مولانا
شرح سخنان شمس و اشعار مولانا
🌐سایت
www.shamsrumi.com
یوتیوب
youtube.com/@shamsmowlana
اینستا
instagram.com/shamsmowlana
فروش تصحیح جدید مقالات شمس:
@MaqalatShams_Sales
کانال مثنوی خوانی و شرح ابیات:
@masnavikhany
شرح سخنان شمس و اشعار مولانا
🌐سایت
www.shamsrumi.com
یوتیوب
youtube.com/@shamsmowlana
اینستا
instagram.com/shamsmowlana
فروش تصحیح جدید مقالات شمس:
@MaqalatShams_Sales
کانال مثنوی خوانی و شرح ابیات:
@masnavikhany
مژهها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
#فخرالدین_عراقی
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
#فخرالدین_عراقی
پیش از تو خامان دگر، در جوش این دیگ جهان
بس برطپیدند و نشد درمان نبود الا رضا
#غزل_مولانا
📘افراد خام طبع هنگام ابتلاءات روزگار به تب و تاب می افتند اما راه خلاصی و رهایی نیافتند، نجات و رهایی تنها راضی شدن به قضای الهی است
بس برطپیدند و نشد درمان نبود الا رضا
#غزل_مولانا
📘افراد خام طبع هنگام ابتلاءات روزگار به تب و تاب می افتند اما راه خلاصی و رهایی نیافتند، نجات و رهایی تنها راضی شدن به قضای الهی است
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نی به نیستان شتافت
سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق
تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق
#مثنوی_مولانا
مثنوی خوانی استاد #محمدرضا_شجریان در کنار بارگاه مولانا
سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق
تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق
#مثنوی_مولانا
مثنوی خوانی استاد #محمدرضا_شجریان در کنار بارگاه مولانا
ای زلف تو بند و دام عاشق
ای روی تو ناز و کام عاشق
در جستن تو بسی جهانها
بگذشته به زیر گام عاشق
بنمای جمال خویش و بفزای
در منزلت و مقام عاشق
وز شربت لطف خویش تر کن
آخر یک روز کام عاشق
وز بادهٔ وصل خویش پر کن
یک شب صنما تو جام عاشق
اکنون که همه جهان بدانست
از عشق تو ننگ و نام عاشق
بشنو جانا تو از سنایی
تا بگذارد پیام عاشق
بر عاشق اگر سلام نکنی
باری بشنو سلام عاشق
حکیم سنایی
ای روی تو ناز و کام عاشق
در جستن تو بسی جهانها
بگذشته به زیر گام عاشق
بنمای جمال خویش و بفزای
در منزلت و مقام عاشق
وز شربت لطف خویش تر کن
آخر یک روز کام عاشق
وز بادهٔ وصل خویش پر کن
یک شب صنما تو جام عاشق
اکنون که همه جهان بدانست
از عشق تو ننگ و نام عاشق
بشنو جانا تو از سنایی
تا بگذارد پیام عاشق
بر عاشق اگر سلام نکنی
باری بشنو سلام عاشق
حکیم سنایی
اگه با خودت دوست بشی, هرگز تنها نمی مونی..
هر کسی اندر جهان مجنون لیلیی شدند
عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش
#غزل_مولانا
هر کسی اندر جهان مجنون لیلیی شدند
عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش
#غزل_مولانا
عقل را پنداشتم در عشق تدبیری بود
من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش
{{{{حضرت سعدی شیخ اجل}}}}
من نخواهم کرد دیگر تکیه بر پندار خویش
{{{{حضرت سعدی شیخ اجل}}}}
از درد همیشه من دوا میبینم
در قهر و جفا لطف و وفا میبینم
در صحن زمین به زیر نه طاق فلک
بر هرچه نظر کنم ترا میبینم
#مولانای_جان
در قهر و جفا لطف و وفا میبینم
در صحن زمین به زیر نه طاق فلک
بر هرچه نظر کنم ترا میبینم
#مولانای_جان
از خویش خوشم نی نباشد خوشیم
از خود گرمم نه آب و نی آتشیم
چندان سبکم به عشق کاندر میزان
از هیچ کم آیم دو من ار برکشیم
#مولانای_جان
از خود گرمم نه آب و نی آتشیم
چندان سبکم به عشق کاندر میزان
از هیچ کم آیم دو من ار برکشیم
#مولانای_جان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سماع چیست
سماع، رقصِ درون و حرکت حبّی در تعالی فکری و عشقی است. رقص روحانی درونی میباشد که از نقص به کمال میرود. هستی در رقص است چون همیشه در حال رفتن به کمال و رفتن از قوه به فعلیت است.
سماع: سرایت رقص روحانی درونی به بدن
یک دست جامِ باده و یک دست جَعدِ یار
رقصی چُنین میانهٔ میدانم آرزوست
پَرتوِ دل بود که زَد بر سَعیر
پُر شُد و بِشکافت که هَلْ مِنْ مَزید؟
حکایتی از شمس در مورد سماع
دکتر غلامحسین #ابراهیمی_دینانی
سماع، رقصِ درون و حرکت حبّی در تعالی فکری و عشقی است. رقص روحانی درونی میباشد که از نقص به کمال میرود. هستی در رقص است چون همیشه در حال رفتن به کمال و رفتن از قوه به فعلیت است.
سماع: سرایت رقص روحانی درونی به بدن
یک دست جامِ باده و یک دست جَعدِ یار
رقصی چُنین میانهٔ میدانم آرزوست
پَرتوِ دل بود که زَد بر سَعیر
پُر شُد و بِشکافت که هَلْ مِنْ مَزید؟
حکایتی از شمس در مورد سماع
دکتر غلامحسین #ابراهیمی_دینانی
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
#مولانای_جان
سر ز پایت برندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
#مولانای_جان
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
#فخرالدین_عراقی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
#فخرالدین_عراقی