معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.8K photos
12.7K videos
3.24K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش
ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش

گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش
ور قلعه‌ها درآید ویرانه‌ها کنیمش

#مولانای_جان
گر این جهان چو جانست ما جان جان جانیم
ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش


#مولانای_جان
بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش
عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش

چون عشق شمس تبریز آهن ربای باشد
ما بر طریق خدمت مانند آهنیمش

#مولانای_جان
آن دل که گُم شُده‌ست
هم از جان خویش جوی
آرام جان خویش
زِ جانان خویش جوی

از تخت تَنْ بُرون رو و
بر تخت جان نِشین
از آسْمان گذر کُن و
کیوان خویش جوی

#غزل_مولانا
قطره تویی بحر تویی
لطف تویی قهر تویی

قند تویی زهر تویی،
  بیش میازار مرا


#مولانای_جان
درمانده ی دَردیم ولی خرم و شادیم
ما را چه غم از درد چو محبوب طبیبست


《《حضرت شاه‌نعمت‌الله‌ولی》》
به یک دیدن سرآمد عمر من چون چشم قربانی
خوشا چشمی که دارد فرصت نظاره‌ی دیگر  !!


《《 جناب صائب تبریزی رحمه》》
Morghe Hagh
Banan
#بنان - مرغ حق
Che Shabha
Banan
#بنان - چه شبها
Forwarded from Behroz Azizi
پرواز تا بر دوست

وفات عارف ربانی مولوی ملقب به مولانا

مولانا تا آخرین لحظه عمر خود دمی از افاضه دریای جان خود به ساحل دل مردمان غافل نبود و خون می‌جوشید از شعر رنگ میزد .....
اما دیگر بدن تحمل این بار امانت را نداشت خزان طبیعت و خزان بدن به هم پیوسته شد و در اواخر خزان هنگام غروب هفدهم دسامبر 1273م بیست و هفت آذر 652خورشیدی پنجم جمادی الاخر 672هجری قمری قفس بدن را شکست و به عرش پرواز کرد که عمری به انتظار آن دم بود .
پیش از دم بستن به شیخ صدرالدین قونوی که به عبادتش آمده بود گفته بود

من شدم عریان ز تن او از خیال
می خرامم در نهایت الوصال

و به همسرش کراخاتون گفته بود

ما در زندان دنیا محبوس هستیم امید که عنقریب به بزم حبیب رسیم ..

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

لحظاتی بعد همه گریان شدند مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و رومیان و ترکان و عربان همه می‌گفتند عیسی ما بود او موسی ما بود .
سماع عرس مولانا قونیه را به لرزه درآورد ....

گوشه ای از چگونه گی مرگ مولانا

باشد راهی برای آیندگان که تشنه عشق هستند و بزرگترین دریای عشق را مولانا به یادگار برای آیندگان به یادگار گذاشت مثنوی معنوی...
❤️❤️
چون گُل همه تَن خَندَم
نه از راه دهانْ تنها

زیرا که منم بی‌من
با شاهِ جهانْ تنها

#غزل_مولانا
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی

در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی

#فخرالدین_عراقی
در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟
زهراب چشیده‌ام مرا قند چه سود؟

گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دلست پای در بند چه سود؟

#رباعی_مولانا
سماع و تمرکز ذهنی

این تجلی و رؤیتِ خدا، مردانِ خدا را در سماع بیشتر باشد. ایشان از عالَم هستی خود برون آمده‌اند. از عالَم‌های دگر بیرون آرَدشان سماع و لِقای حق پیوندد.

#شمس_تبریزی

مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمال‌پور، ص: 61

پس غذایِ عاشقان آمد سماع
که دَرو باشد خیالِ اِجتِماع

#مثنوی_مولانا

سماع برای عاشقان غذای جان است و باعث تمرکز خاطر و افکار می‌شود.


واژۀ سماع در اینجا به معنای رقص سماع می‌باشد که اگر شرایط آن درست اجرا شود، نوعی تغذیۀ روانی و فکری برای سماع‌کننده است و باعث واردات قلبی می‌شود. و همچنین باعث تمرکز ذهنی انسان می‌شود و این تمرکز زمینه را برای آن واردات تقویت می‌کند.

البته در اینجا معنای لغوی سماع که به معنای شنیدن هست را نیز می توان در نظر گرفت که چون مولانا در ابیات قبل در مورد ارزندگی موسیقی صحبت می‌کرده‌اند، آن را به معنایِ گوش دادن به موسیقیِ ارزنده و فاخر هم در نظر گرفت که همین نیز می‌تواند تمرکزِ ذهنی برای انسان بیاورد و ذهنِ او را بیشتر و بهتر آمادۀ دریافت اندیشه‌هایِ الهامی کند.
پس کلاً مولانا در این بیت به اهمیتِ سماع و موسیقیِ صحیح و ارزنده برای تمرکزِ ذهنی و در نتیجه دریافت‌های شهودی تاکید می‌کند.

مولانا شخصاً سماع را به عنوان یک عادت و تمرین، بسیار انجام می‌داد و آن را بر بحث‌های بی‌فایده ترجیح می‌داد. این عادت هم از تاکیدات فراوان شمس به مولانا ایجاد شده بود و سماع نزد شمس نیز از مقام والایی برخوردار بود. و همانطور که در جملۀ بالا ذکر کرده‌اند، برای کسانی که از عالَم هستی خود بیرون آمده‌اند، سماع کمک می‌کند که از عالَم‌های دیگر نیز فراتر روند.

سَماع چیست؟ زِ پِنهانیانِ دل پیغام

#غزل_مولانا
مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

#فخرالدین_عراقی
پیش از تو خامان دگر، در جوش این دیگ جهان
بس برطپیدند و نشد درمان نبود الا رضا

#غزل_مولانا


📘افراد خام طبع هنگام ابتلاءات روزگار به تب و تاب می افتند اما راه خلاصی و رهایی نیافتند، نجات و رهایی تنها راضی شدن به قضای الهی است
بدیع‌الزمان فروزانفر
سخنرانی دکتر بدیع‌الزمان فروزانفر در مورد مثنوی معنوی مولانا

#سخنرانی
#بدیع‌الزمان_فروزانفر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نی به نیستان شتافت

سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق
تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق

#مثنوی_مولانا

مثنوی خوانی استاد #محمدرضا_شجریان در کنار بارگاه مولانا
ای زلف تو بند و دام عاشق
ای روی تو ناز و کام عاشق
در جستن تو بسی جهانها
بگذشته به زیر گام عاشق
بنمای جمال خویش و بفزای
در منزلت و مقام عاشق
وز شربت لطف خویش تر کن
آخر یک روز کام عاشق
وز بادهٔ وصل خویش پر کن
یک شب صنما تو جام عاشق
اکنون که همه جهان بدانست
از عشق تو ننگ و نام عاشق
بشنو جانا تو از سنایی
تا بگذارد پیام عاشق
بر عاشق اگر سلام نکنی
باری بشنو سلام عاشق
حکیم سنایی