This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گشمدگان لب دریا می کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کاو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
واندران آینه صد گونه تماشا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد
حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد
بیدلی درهمهاحوال خدا ابا او بود
او نمی دیدش و از دو رخدایا می کرد
آن همه شعبده ها عقل که می کرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
گفتمش زلف چو زنجیر بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد
حافظ
درود پگاه تون پدرام
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گشمدگان لب دریا می کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کاو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
واندران آینه صد گونه تماشا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد
حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد
بیدلی درهمهاحوال خدا ابا او بود
او نمی دیدش و از دو رخدایا می کرد
آن همه شعبده ها عقل که می کرد اینجا
سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
گفتمش زلف چو زنجیر بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد
حافظ
درود پگاه تون پدرام
چه خوش دارم که چینم من گل ناز
چه خوش دارم که بینم چهرهی یار
چه خوش دارم که یار آید به بیرون
جهانی را کند روشن ز رخسار
#بابا_طاهر
چه خوش دارم که بینم چهرهی یار
چه خوش دارم که یار آید به بیرون
جهانی را کند روشن ز رخسار
#بابا_طاهر
هر کسی را سیرَتی بنهادهام
هر کسی را اصطلاحی دادهام
ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را...
#مولانا
هر کسی را اصطلاحی دادهام
ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را...
#مولانا
آن درد ندارم که طبیبان دانند !
دَردیست محبت که حبیبان دانند
ما را غَم روی آشنایی کُشتست،
این حال نباید که غریبان دانند...
#سعدی
دَردیست محبت که حبیبان دانند
ما را غَم روی آشنایی کُشتست،
این حال نباید که غریبان دانند...
#سعدی
رتبه عشق و هوس پیش بتان هر دو یکی است
خار خشک و مژه اشک فشان هر دو یکی است
گل بی خار در آنجاست به خرمن، ورنه
تار گلدسته و آن موی میان هر دو یکی است
به نسیمی ز گلستان سفری می گردد
برگ عیش من و اوراق خزان هر دو یکی است
نشأه لطف دهد خشک و عتابی که تر است
سخن سخت تو و رطل گران هر دو یکی است
پیش آن کس که مرا سر به بیابان داده است
خرده جان من و ریگ روان هر دو یکی است
سری آن رشته به همتاب ندارد، ورنه
پیچ و تاب من و آن موی میان هر دو یکی است
از بصیرت خبری نیست تهی چشمان را
سنگ و گوهر به ترازوی جهان هر دو یکی است
چه ضرورت کنی راست به آتش خود را؟
پیش این کج نظران تیر و کمان هر دو یکی است
چه خیال است در آیینه مصور گردد؟
عکس رخسار تو و صورت جان هر دو یکی است
در خزان سرو چو ایام بهاران تازه است
دل چو آزاد شود سود و زیان هر دو یکی است
سخن ماست یکی گر چه دل ماست دو نیم
خامه یکدل ما را دو زبان هر دو یکی است
پیش سروی که به گل رفته مرا پا صائب
اشک خونین من و آب روان هر دو یکی است
#صائب
خار خشک و مژه اشک فشان هر دو یکی است
گل بی خار در آنجاست به خرمن، ورنه
تار گلدسته و آن موی میان هر دو یکی است
به نسیمی ز گلستان سفری می گردد
برگ عیش من و اوراق خزان هر دو یکی است
نشأه لطف دهد خشک و عتابی که تر است
سخن سخت تو و رطل گران هر دو یکی است
پیش آن کس که مرا سر به بیابان داده است
خرده جان من و ریگ روان هر دو یکی است
سری آن رشته به همتاب ندارد، ورنه
پیچ و تاب من و آن موی میان هر دو یکی است
از بصیرت خبری نیست تهی چشمان را
سنگ و گوهر به ترازوی جهان هر دو یکی است
چه ضرورت کنی راست به آتش خود را؟
پیش این کج نظران تیر و کمان هر دو یکی است
چه خیال است در آیینه مصور گردد؟
عکس رخسار تو و صورت جان هر دو یکی است
در خزان سرو چو ایام بهاران تازه است
دل چو آزاد شود سود و زیان هر دو یکی است
سخن ماست یکی گر چه دل ماست دو نیم
خامه یکدل ما را دو زبان هر دو یکی است
پیش سروی که به گل رفته مرا پا صائب
اشک خونین من و آب روان هر دو یکی است
#صائب
در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن
#ابوسعید_ابوالخیر
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن
#ابوسعید_ابوالخیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاییز و قشنگی هاش 😍
حتی اگر زیبا یا ثروتمند هستیم، نمیخواهیم که ما را به دلیل این چیزها دوست بدارند، چون اگر این خصوصیات از بین بروند، عشق هم به همراهش میرود.
من ترجیح میدهم که شما از ذهنم تعریف کنید و نه از چهرهام، و اگر مجبور باشید در آن صورت ترجیح میدهم در مورد لبخندم اظهار نظر بکنید تا دماغم. ما محتاجیم که دوست داشته شویم، حتی اگر همه چیزمان را از دست بدهیم: همه چیز ترک شود جز «من»، این «من» اسرارآمیز در ضعیفترین و آسیبپذیرترین وضعاش.
جستارهایی در باب عشق
آلن دوباتن
من ترجیح میدهم که شما از ذهنم تعریف کنید و نه از چهرهام، و اگر مجبور باشید در آن صورت ترجیح میدهم در مورد لبخندم اظهار نظر بکنید تا دماغم. ما محتاجیم که دوست داشته شویم، حتی اگر همه چیزمان را از دست بدهیم: همه چیز ترک شود جز «من»، این «من» اسرارآمیز در ضعیفترین و آسیبپذیرترین وضعاش.
جستارهایی در باب عشق
آلن دوباتن
هفت شهر عشق
هفت وادی، هفت شهر یا هفت شهرعشق هفت مرحله سلوک انسان تا رسیدن به کمال مطلوب و مقام انسانیت تمام است.
ظاهرا نخستین کسی که از این هفت مرحله سخن گفت و مراحل انرا بر شمرد عطار نیشابوری است چنانکه مولانا در وصف او می گوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
عطار هفت مرحله را چنین بر می شمارد...
طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی درگه است
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس بی کنار
پس سیم وادی ست آنِ معرفت
پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت،صعب ناک
هفتمین،وادی،فقر است و فنا
بعد از این روی روش نَبَود تو را..
#منطق_الطیر
#عطار_نیشابوری
هفت وادی، هفت شهر یا هفت شهرعشق هفت مرحله سلوک انسان تا رسیدن به کمال مطلوب و مقام انسانیت تمام است.
ظاهرا نخستین کسی که از این هفت مرحله سخن گفت و مراحل انرا بر شمرد عطار نیشابوری است چنانکه مولانا در وصف او می گوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
عطار هفت مرحله را چنین بر می شمارد...
طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا
گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی درگه است
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس بی کنار
پس سیم وادی ست آنِ معرفت
پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت،صعب ناک
هفتمین،وادی،فقر است و فنا
بعد از این روی روش نَبَود تو را..
#منطق_الطیر
#عطار_نیشابوری
برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مخملی داشت . هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می گیرد، بعضی ها حادثه ای را پشت سر می گذارند . بعضی ها مرضی کشنده را ، بعضی ها درد فراق می کشند . بعضی ها درد از دست دادن مال ...
همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می گذاریم ، بلاهایی که فرصتی فراهم می آورند برای نرم کردن سختی های قلب . بعضی هایمان حکمت این بلایا را درک می کنیم و نرم می شویم ، بعضی هایمان افسوس که سخت تر از پیش می شویم.
الیف_شافاک
همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می گذاریم ، بلاهایی که فرصتی فراهم می آورند برای نرم کردن سختی های قلب . بعضی هایمان حکمت این بلایا را درک می کنیم و نرم می شویم ، بعضی هایمان افسوس که سخت تر از پیش می شویم.
الیف_شافاک
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عالیجناب مولانا حضرت شمس را گفت:
پس زخم هایمان چه؟! و او پاسخ داد: "نور از محل آنها وارد میشود...!
خداوند نزد دلهای شکسته است و الحق که خداوند
آرام جان و مرحم دلهاست
پس زخم هایمان چه؟! و او پاسخ داد: "نور از محل آنها وارد میشود...!
خداوند نزد دلهای شکسته است و الحق که خداوند
آرام جان و مرحم دلهاست