نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پير دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقيقي به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد
اين تطاول که کشيد از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگير
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
اي دل ار عشرت امروز به فردا فکني
مايه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد
از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت
که به باغ آمد از اين راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
چند گويي که چنين رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوي اقليم وجود
قدمي نه به وداعش که روان خواهد شد
#حضرت_حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه شادم به دوستیِ تو
که مرا چنین دوستی داد
خدا این دلِ مرا به تو دهد
مرا چه آن جهان، چه این جهان
مرا چه قعرِ زمین، چه بالایِ آسمان
مرا چه بالا، چه پَست.
#حضرت_شمس_تبریزی
هیچ میگویی: اسیری داشتم، حالش چه شد؟
خستهٔ من نیمهجانی داشت، احوالش چه شد؟
هیچ میپرسی که مرغی کز دیاری گاهگاه
میرسید و نامهای میبود بر بالش، چه شد؟
#محتشم
خستهٔ من نیمهجانی داشت، احوالش چه شد؟
هیچ میپرسی که مرغی کز دیاری گاهگاه
میرسید و نامهای میبود بر بالش، چه شد؟
#محتشم
۲۷ تیر سالروز درگذشت کارو
(زاده سال ۱۳۰۴ همدان -- درگذشته ۲۷ تیر ۱۳۸۶ کالیفرنیا) نویسنده و شاعر
او در کتابش "برادرم ویگن" میگوید: پدرش فرش فروشی را پیشه خود ساخته بود و شاید به همین خاطر بود که یکجا ساکن نمیشدیم و نیز درجایی میگوید: در بروجرد، همانجا که پدرم در ۳۹ سالگی، باوجود هیکل ورزیده و سلامت و بیچون وچرایش - با یک "سینه پهلوی" ساده، پیوندش را برای همیشه با زندگی گسست ...
در «بروجرد» بود که پدرم - بهفرمان سرنوشت - نابهنگامتر از آنچه انتظار میرفت، بهخواهران و برادران خودش پیوست. و نیز درجایی میگوید: و هیچ نفهمیدیم چطور شد که یکباره - خود را در زادگاه «ستارخان» یافتیم.
آنها بعد مرگ پدر، مدتی را در مراغه و تبریز گذراندند و مدتی بعد بهتهران کوچ کردند. وی از نسل نخست شاعران نیمایی بود. او یکبار ازدواج کرد و از همسرش جدا شد و سه فرزند داشت، دو دختر و یک پسر. رمی، ربکا و رنه.
ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش ویگن رابطه بسیار صمیمانهای داشت.
تأثیرگذاری آثار کارو:
محمدرضا عیوضزاده درباره تأثیرگذاری آثار کارو چنین مینویسد؛ سرودههای کارو انتقادی و بازتاب حقایق تلخ زندگی انسان است. مسائلی از جمله فقر، ظلم و جنایت در جوامع، جایگاه ویژهای در آثار وی دارد. علاوه بر آن کارو با احساسی سرشار، خالق قطعات و اشعار زیبای عاشقانه است. عشق انسانی نیز بخش قابل توجهی از آثار او را تشکیل میدهد. جسارت بیان حقایق، با احساسی سرشار و با زبانی که برای توده مردم قابل فهم است و انتخاب موضوعات پر مخاطب و مورد توجه نسل جوان، از عواملی است که آثار کارو را مورد اقبال عموم قرار میدهد، وی چهره آشتی دهنده بخش بزرگی از جامعه جوان ایرانی با ادبیات است.
محمدرضا عیوضزاده " نویسنده و پژوهشگر" ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ این زنده یاد را چنین می نویسد، کارو در ۱۸ جولای 2007 "27 تیر" در آسایشگاهی بهنام "دهکده مریم" در دل کالیفرنیا درگذشت و پس از یک هفته، در ۲۵ جولای در گورستان "گلندل" بهخاک سپرده شد.
کتابها:
شکست سکوت
نامههای سرگردان
برادرم ویگن
سایه ظلمت
سمفونی سرگردانی یک انسان
خاطرات یک گورکن
ماسهها و حماسهها
پروازهای فکر
دوبیتیها
کفرنامه
#کارو
(زاده سال ۱۳۰۴ همدان -- درگذشته ۲۷ تیر ۱۳۸۶ کالیفرنیا) نویسنده و شاعر
او در کتابش "برادرم ویگن" میگوید: پدرش فرش فروشی را پیشه خود ساخته بود و شاید به همین خاطر بود که یکجا ساکن نمیشدیم و نیز درجایی میگوید: در بروجرد، همانجا که پدرم در ۳۹ سالگی، باوجود هیکل ورزیده و سلامت و بیچون وچرایش - با یک "سینه پهلوی" ساده، پیوندش را برای همیشه با زندگی گسست ...
در «بروجرد» بود که پدرم - بهفرمان سرنوشت - نابهنگامتر از آنچه انتظار میرفت، بهخواهران و برادران خودش پیوست. و نیز درجایی میگوید: و هیچ نفهمیدیم چطور شد که یکباره - خود را در زادگاه «ستارخان» یافتیم.
آنها بعد مرگ پدر، مدتی را در مراغه و تبریز گذراندند و مدتی بعد بهتهران کوچ کردند. وی از نسل نخست شاعران نیمایی بود. او یکبار ازدواج کرد و از همسرش جدا شد و سه فرزند داشت، دو دختر و یک پسر. رمی، ربکا و رنه.
ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش ویگن رابطه بسیار صمیمانهای داشت.
تأثیرگذاری آثار کارو:
محمدرضا عیوضزاده درباره تأثیرگذاری آثار کارو چنین مینویسد؛ سرودههای کارو انتقادی و بازتاب حقایق تلخ زندگی انسان است. مسائلی از جمله فقر، ظلم و جنایت در جوامع، جایگاه ویژهای در آثار وی دارد. علاوه بر آن کارو با احساسی سرشار، خالق قطعات و اشعار زیبای عاشقانه است. عشق انسانی نیز بخش قابل توجهی از آثار او را تشکیل میدهد. جسارت بیان حقایق، با احساسی سرشار و با زبانی که برای توده مردم قابل فهم است و انتخاب موضوعات پر مخاطب و مورد توجه نسل جوان، از عواملی است که آثار کارو را مورد اقبال عموم قرار میدهد، وی چهره آشتی دهنده بخش بزرگی از جامعه جوان ایرانی با ادبیات است.
محمدرضا عیوضزاده " نویسنده و پژوهشگر" ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ این زنده یاد را چنین می نویسد، کارو در ۱۸ جولای 2007 "27 تیر" در آسایشگاهی بهنام "دهکده مریم" در دل کالیفرنیا درگذشت و پس از یک هفته، در ۲۵ جولای در گورستان "گلندل" بهخاک سپرده شد.
کتابها:
شکست سکوت
نامههای سرگردان
برادرم ویگن
سایه ظلمت
سمفونی سرگردانی یک انسان
خاطرات یک گورکن
ماسهها و حماسهها
پروازهای فکر
دوبیتیها
کفرنامه
#کارو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
افسوس برین عمر گرانمایه
که بگذشت
ما از سرِ تقصیر و خطا
درنگذشتیم
پیری و جوانی
پیِ هم چون شب و روزند
ما شب شد و
روز آمد و بیدار نگشتیم..!
#حضرت_سعــــدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو
فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظرِ خاطرِ مرفه ماست
#حضرت_حافظ
PAYVAR___CD_2___05
FARAMARZ
چه خوش صید دلم کردی
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
آهنگساز: فرامرز پایور
دستگاه: چهارگاه
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
آهنگساز: فرامرز پایور
دستگاه: چهارگاه
گر یار زند بـر دفٖ و صد غصه براند
من نیز غزل گویم و تا یار بخواند
چرخی بزنم ، هو بکشم با دم سازش
صد باده بـیارم که در آن حال بماند
#مولانای_جان
من نیز غزل گویم و تا یار بخواند
چرخی بزنم ، هو بکشم با دم سازش
صد باده بـیارم که در آن حال بماند
#مولانای_جان
فيلسوفي به رفتگر خياباني گفت :
" براي تو نگرانم . شغل كثيف و مشكلي داري ."
رفتگر گفت :
" متشكرم آقا . مي توانم شغل شما را بپرسم ؟ "
فيلسوف به او پاسخ داد :
" من ، افكار مردم را مطالعه مي كنم . تمايلات و اعمالشان را . "
سپس رفتگر در حالي كه مي رفت تا با جاروي خويش مشغول كار شود لبخندي زد و گفت :
" من هم براي تو نگرانم ."
جبران_خلیل_جبران
" براي تو نگرانم . شغل كثيف و مشكلي داري ."
رفتگر گفت :
" متشكرم آقا . مي توانم شغل شما را بپرسم ؟ "
فيلسوف به او پاسخ داد :
" من ، افكار مردم را مطالعه مي كنم . تمايلات و اعمالشان را . "
سپس رفتگر در حالي كه مي رفت تا با جاروي خويش مشغول كار شود لبخندي زد و گفت :
" من هم براي تو نگرانم ."
جبران_خلیل_جبران