در یک شبِ سیاه، همانسان که مرگ هست
قلب امیدِ دربدر و مات من شکست!...
سرگشته و برهنه و بیخانمان، چو باد
آن شب، رمید قلب من از سینه و فتاد:
زار و علیل و کور...
بر روی قطعه سنگِ سپیدی که آن طرف:
در بیکرانِ دور...
افتاده بود، ساکت و خاموش، روی گور
گوری کج و عبوس و تک افتاده و نزار
در سایهٔ سکوتِ رَزی، پیر و سوگوار
بیتاب و ناتوان و پریشان و بیقرار
بر سر زدم، گریستم از دست روزگار
گفتم: که ای ترا بخدا، سایبان پیر
با من بگو، بگو! که خفته در این گور مرگبار؟
کز درد تلخ مرگ وی، این قلب اشکبار
خود را در این شب تنها و تار کشت؟
پیر خمیده پشت؟!
جانم به لب رسید، بگو قبر کیست این؟
یک قطره خون چکید، به دامانم از درخت
چون جرعه یی شرابِ غم، از دیدگان مست!
فریاد برکشید: که ای مرد تیره بخت
بر سنگِ سخت گور نوشته است، هر چه هست...
بر سنگ سخت گور
از بیکران دور
با جوهر سرشک
دستی نوشته بود:
« آرامگاه عشق »
تهران اردیبهشت ماه ۱۳۳۳
#کارو
قلب امیدِ دربدر و مات من شکست!...
سرگشته و برهنه و بیخانمان، چو باد
آن شب، رمید قلب من از سینه و فتاد:
زار و علیل و کور...
بر روی قطعه سنگِ سپیدی که آن طرف:
در بیکرانِ دور...
افتاده بود، ساکت و خاموش، روی گور
گوری کج و عبوس و تک افتاده و نزار
در سایهٔ سکوتِ رَزی، پیر و سوگوار
بیتاب و ناتوان و پریشان و بیقرار
بر سر زدم، گریستم از دست روزگار
گفتم: که ای ترا بخدا، سایبان پیر
با من بگو، بگو! که خفته در این گور مرگبار؟
کز درد تلخ مرگ وی، این قلب اشکبار
خود را در این شب تنها و تار کشت؟
پیر خمیده پشت؟!
جانم به لب رسید، بگو قبر کیست این؟
یک قطره خون چکید، به دامانم از درخت
چون جرعه یی شرابِ غم، از دیدگان مست!
فریاد برکشید: که ای مرد تیره بخت
بر سنگِ سخت گور نوشته است، هر چه هست...
بر سنگ سخت گور
از بیکران دور
با جوهر سرشک
دستی نوشته بود:
« آرامگاه عشق »
تهران اردیبهشت ماه ۱۳۳۳
#کارو
بستم زِ سخن لب ، و فرادادم گوش
دیدم که زِ بیکران ، دردی خاموش
فریادِ زمان ، رمیده در قلبِ سروش
کِی ژنده به تن ، مردم ِ کاشانه به دوش
#کارو_دردریان
دیدم که زِ بیکران ، دردی خاموش
فریادِ زمان ، رمیده در قلبِ سروش
کِی ژنده به تن ، مردم ِ کاشانه به دوش
#کارو_دردریان
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ !
ﮐﺎﺵ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﻣﻘﺪﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺸﺮ ﻗﺮﻥ ﻣﺎ،
ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ،
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯼ ...
📚ﺳﺎﯾﻪ ﻇﻠﻤﺖ
#کارو_دردریان
ﮐﺎﺵ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﻣﻘﺪﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺠﺎﺕ ﺑﺸﺮ ﻗﺮﻥ ﻣﺎ،
ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ،
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯼ ...
📚ﺳﺎﯾﻪ ﻇﻠﻤﺖ
#کارو_دردریان
خدایا چون نوشتی سرنوشتم
که بخت از من رمید از بس که زشتم
زبانم لال، اگر خط تو بد بود
تو میگفتی خود من مینوشتم
#کارو
که بخت از من رمید از بس که زشتم
زبانم لال، اگر خط تو بد بود
تو میگفتی خود من مینوشتم
#کارو
چه رنجی می کشد آن کس
که انسان است و از احساس سرشار است .
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است؟
#کارو_دردریان
که انسان است و از احساس سرشار است .
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است؟
#کارو_دردریان
من شاعر عصیان انسانهای عاصی .
افسون شکن ناقوس دنیای فسانه .
دردی کش می خانه آزرده بختان.
مطرود درگاه خدایان زمانه ...
تا ظلمت افکن صبح فردا زای فردا :
در خدمت این شکوه های بیکرانه...
چون آسمانی ، طایری ، ابر آشیانه ...
با هر کلام و هر طنین و هر ترانه .
دل میزنم – در تنگ شب – صحرا به صحرا ....
تا جویم از فردای انسانی نشانه ....
فریاد ....! فریاد....!
#کارو
افسون شکن ناقوس دنیای فسانه .
دردی کش می خانه آزرده بختان.
مطرود درگاه خدایان زمانه ...
تا ظلمت افکن صبح فردا زای فردا :
در خدمت این شکوه های بیکرانه...
چون آسمانی ، طایری ، ابر آشیانه ...
با هر کلام و هر طنین و هر ترانه .
دل میزنم – در تنگ شب – صحرا به صحرا ....
تا جویم از فردای انسانی نشانه ....
فریاد ....! فریاد....!
#کارو
۲۷ تیر سالروز درگذشت کارو
(زاده سال ۱۳۰۴ همدان -- درگذشته ۲۷ تیر ۱۳۸۶ کالیفرنیا) نویسنده و شاعر
او در کتابش "برادرم ویگن" میگوید: پدرش فرش فروشی را پیشه خود ساخته بود و شاید به همین خاطر بود که یکجا ساکن نمیشدیم و نیز درجایی میگوید: در بروجرد، همانجا که پدرم در ۳۹ سالگی، باوجود هیکل ورزیده و سلامت و بیچون وچرایش - با یک "سینه پهلوی" ساده، پیوندش را برای همیشه با زندگی گسست ...
در «بروجرد» بود که پدرم - بهفرمان سرنوشت - نابهنگامتر از آنچه انتظار میرفت، بهخواهران و برادران خودش پیوست. و نیز درجایی میگوید: و هیچ نفهمیدیم چطور شد که یکباره - خود را در زادگاه «ستارخان» یافتیم.
آنها بعد مرگ پدر، مدتی را در مراغه و تبریز گذراندند و مدتی بعد بهتهران کوچ کردند. وی از نسل نخست شاعران نیمایی بود. او یکبار ازدواج کرد و از همسرش جدا شد و سه فرزند داشت، دو دختر و یک پسر. رمی، ربکا و رنه.
ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش ویگن رابطه بسیار صمیمانهای داشت.
تأثیرگذاری آثار کارو:
محمدرضا عیوضزاده درباره تأثیرگذاری آثار کارو چنین مینویسد؛ سرودههای کارو انتقادی و بازتاب حقایق تلخ زندگی انسان است. مسائلی از جمله فقر، ظلم و جنایت در جوامع، جایگاه ویژهای در آثار وی دارد. علاوه بر آن کارو با احساسی سرشار، خالق قطعات و اشعار زیبای عاشقانه است. عشق انسانی نیز بخش قابل توجهی از آثار او را تشکیل میدهد. جسارت بیان حقایق، با احساسی سرشار و با زبانی که برای توده مردم قابل فهم است و انتخاب موضوعات پر مخاطب و مورد توجه نسل جوان، از عواملی است که آثار کارو را مورد اقبال عموم قرار میدهد، وی چهره آشتی دهنده بخش بزرگی از جامعه جوان ایرانی با ادبیات است.
محمدرضا عیوضزاده " نویسنده و پژوهشگر" ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ این زنده یاد را چنین می نویسد، کارو در ۱۸ جولای 2007 "27 تیر" در آسایشگاهی بهنام "دهکده مریم" در دل کالیفرنیا درگذشت و پس از یک هفته، در ۲۵ جولای در گورستان "گلندل" بهخاک سپرده شد.
کتابها:
شکست سکوت
نامههای سرگردان
برادرم ویگن
سایه ظلمت
سمفونی سرگردانی یک انسان
خاطرات یک گورکن
ماسهها و حماسهها
پروازهای فکر
دوبیتیها
کفرنامه
#کارو
(زاده سال ۱۳۰۴ همدان -- درگذشته ۲۷ تیر ۱۳۸۶ کالیفرنیا) نویسنده و شاعر
او در کتابش "برادرم ویگن" میگوید: پدرش فرش فروشی را پیشه خود ساخته بود و شاید به همین خاطر بود که یکجا ساکن نمیشدیم و نیز درجایی میگوید: در بروجرد، همانجا که پدرم در ۳۹ سالگی، باوجود هیکل ورزیده و سلامت و بیچون وچرایش - با یک "سینه پهلوی" ساده، پیوندش را برای همیشه با زندگی گسست ...
در «بروجرد» بود که پدرم - بهفرمان سرنوشت - نابهنگامتر از آنچه انتظار میرفت، بهخواهران و برادران خودش پیوست. و نیز درجایی میگوید: و هیچ نفهمیدیم چطور شد که یکباره - خود را در زادگاه «ستارخان» یافتیم.
آنها بعد مرگ پدر، مدتی را در مراغه و تبریز گذراندند و مدتی بعد بهتهران کوچ کردند. وی از نسل نخست شاعران نیمایی بود. او یکبار ازدواج کرد و از همسرش جدا شد و سه فرزند داشت، دو دختر و یک پسر. رمی، ربکا و رنه.
ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش ویگن رابطه بسیار صمیمانهای داشت.
تأثیرگذاری آثار کارو:
محمدرضا عیوضزاده درباره تأثیرگذاری آثار کارو چنین مینویسد؛ سرودههای کارو انتقادی و بازتاب حقایق تلخ زندگی انسان است. مسائلی از جمله فقر، ظلم و جنایت در جوامع، جایگاه ویژهای در آثار وی دارد. علاوه بر آن کارو با احساسی سرشار، خالق قطعات و اشعار زیبای عاشقانه است. عشق انسانی نیز بخش قابل توجهی از آثار او را تشکیل میدهد. جسارت بیان حقایق، با احساسی سرشار و با زبانی که برای توده مردم قابل فهم است و انتخاب موضوعات پر مخاطب و مورد توجه نسل جوان، از عواملی است که آثار کارو را مورد اقبال عموم قرار میدهد، وی چهره آشتی دهنده بخش بزرگی از جامعه جوان ایرانی با ادبیات است.
محمدرضا عیوضزاده " نویسنده و پژوهشگر" ضمن یادداشتی درباره مرگ کارو تاریخ مرگ این زنده یاد را چنین می نویسد، کارو در ۱۸ جولای 2007 "27 تیر" در آسایشگاهی بهنام "دهکده مریم" در دل کالیفرنیا درگذشت و پس از یک هفته، در ۲۵ جولای در گورستان "گلندل" بهخاک سپرده شد.
کتابها:
شکست سکوت
نامههای سرگردان
برادرم ویگن
سایه ظلمت
سمفونی سرگردانی یک انسان
خاطرات یک گورکن
ماسهها و حماسهها
پروازهای فکر
دوبیتیها
کفرنامه
#کارو
من شاعر عصیان انسانهای عاصی .
افسون شکن ناقوس دنیای فسانه .
دردی کش می خانه آزرده بختان.
مطرود درگاه خدایان زمانه ...
تا ظلمت افکن صبح فردا زای فردا :
در خدمت این شکوه های بیکرانه...
چون آسمانی ، طایری ، ابر آشیانه ...
با هر کلام و هر طنین و هر ترانه .
دل میزنم – در تنگ شب – صحرا به صحرا ....
تا جویم از فردای انسانی نشانه ....
فریاد ....! فریاد....!
#کارو
کاراپت دِردِریان (به ارمنی: Կարապետ Տէրտէրեան) با نام ادبی کارو (۱۶ آبان ۱۳۰۶ – ۲۷ تیر ۱۳۸۶) نویسنده و شاعر ایرانی ارمنی تبار بود. او برادر ویگن بود
افسون شکن ناقوس دنیای فسانه .
دردی کش می خانه آزرده بختان.
مطرود درگاه خدایان زمانه ...
تا ظلمت افکن صبح فردا زای فردا :
در خدمت این شکوه های بیکرانه...
چون آسمانی ، طایری ، ابر آشیانه ...
با هر کلام و هر طنین و هر ترانه .
دل میزنم – در تنگ شب – صحرا به صحرا ....
تا جویم از فردای انسانی نشانه ....
فریاد ....! فریاد....!
#کارو
کاراپت دِردِریان (به ارمنی: Կարապետ Տէրտէրեան) با نام ادبی کارو (۱۶ آبان ۱۳۰۶ – ۲۷ تیر ۱۳۸۶) نویسنده و شاعر ایرانی ارمنی تبار بود. او برادر ویگن بود