This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا
#مولانای_جان
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا
#مولانای_جان
این است پند من که ز خوب و بد جهان
نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد ...
ملکالشعرای بهار
نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد ...
ملکالشعرای بهار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من بیخود و تو بیخود ما را کی برد خانه
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
#مولانای_جان
من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درویشی به نزد پادشاهی رفت. پادشاه به او گفت؛ ای زاهد!
فرمود: زاهد تویی.
گفت: من چون زاهد باشم که همه دنیا از آن من است!
فرمود: نی، عکس می بینی!
دنیا و آخرت و ملکت جمله از آن من است و عالم را من گرفته ام؛ تویی که به لقمه ای و خرقه ای قانع شده ای.
فيه ما فيه
فرمود: زاهد تویی.
گفت: من چون زاهد باشم که همه دنیا از آن من است!
فرمود: نی، عکس می بینی!
دنیا و آخرت و ملکت جمله از آن من است و عالم را من گرفته ام؛ تویی که به لقمه ای و خرقه ای قانع شده ای.
فيه ما فيه
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
#مولانا
#قله_دماوند
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
#مولانا
#قله_دماوند
.
ای دوست : قومی از فلاسفه و متکلمان خود را عارف خوانند . پندارند از راه هذیان کسی به معرفت رسد. حاشا و کلا .
هوا پرستان را کجا رسد که حدیث مردانِ راه خدا کنند.
جوانمردا ، تا تو باشی و نفْسِ تو باشد ، راه نیست به خدای تعالی . و چون خدمت بسیار کنی باشد که تو را معرفتی دست دهد.
#عین_القضات_همدانی
ای دوست : قومی از فلاسفه و متکلمان خود را عارف خوانند . پندارند از راه هذیان کسی به معرفت رسد. حاشا و کلا .
هوا پرستان را کجا رسد که حدیث مردانِ راه خدا کنند.
جوانمردا ، تا تو باشی و نفْسِ تو باشد ، راه نیست به خدای تعالی . و چون خدمت بسیار کنی باشد که تو را معرفتی دست دهد.
#عین_القضات_همدانی
ای بسته ز غوغای رقیبان ، ره کویت
از آن که دل اول به رهت داد،
بکن یاد...
رهی_معیری
از آن که دل اول به رهت داد،
بکن یاد...
رهی_معیری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای مطرب شیرین نفس هر لحظه میجنبان جرس
ای عیش زین نِه بر فرس بر جان ما زن ای صبا
ای بانگ نای خوش سمر در بانگ تو طعم شکر
آید مرا شام و سحر از بانگ تو بوی وفا
#مولانای_جان
ای عیش زین نِه بر فرس بر جان ما زن ای صبا
ای بانگ نای خوش سمر در بانگ تو طعم شکر
آید مرا شام و سحر از بانگ تو بوی وفا
#مولانای_جان
گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش
ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش
گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش
ور قلعهها درآید ویرانهها کنیمش
گر این جهان چو جانست ما جان جان جانیم
ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش
بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش
عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش
چون عشق شمس تبریز آهن ربای باشد
ما بر طریق خدمت مانند آهنیمش
#مولانای_جان
ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش
گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش
ور قلعهها درآید ویرانهها کنیمش
گر این جهان چو جانست ما جان جان جانیم
ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش
بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش
عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش
چون عشق شمس تبریز آهن ربای باشد
ما بر طریق خدمت مانند آهنیمش
#مولانای_جان
گفتم ای دل چه مَه است این؟
دلْ اشارت میکرد:
که نه اندازهٔ توست این،
بِگُذر، هیچ مگو
گفتم این چیست بگو؟
زیر و زَبَر خواهم شد
گفت میباش چُنین زیر و زَبَر
هیچ مگو.
#غزل_مولانا
دلْ اشارت میکرد:
که نه اندازهٔ توست این،
بِگُذر، هیچ مگو
گفتم این چیست بگو؟
زیر و زَبَر خواهم شد
گفت میباش چُنین زیر و زَبَر
هیچ مگو.
#غزل_مولانا
✦ محمدرضا شجریان ✦
@katibehchannel
▪️چشم نرگس
▪️محمدرضا شجریان
آهنگ: علیاکبر شیدا
تنظیم: فرامرز پایور
شعر: منسوب به شوریده شیرازی
▪️چشم نرگس
▪️محمدرضا شجریان
آهنگ: علیاکبر شیدا
تنظیم: فرامرز پایور
شعر: منسوب به شوریده شیرازی
مولانا دیوان شمس تبریزی غزل شمارهٔ ۳۰۰۸
خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی
دل به دلم نه که تو گمشده را یافتی
هم تو سلام علیک هم تو علیک السلام
طبل خدایی بزن کاین ز خدا یافتی
خواجه تو چونی بگو در بر آن ماه رو
آنک ز جا برترست خواجه کجا یافتی
ساقی رطل ثقیل از قدح سلسبیل
حسرت رضوان شدی چونک رضا یافتی
ای رخ چون زر شده گنج گهر برزدی
وی تن عریان کنون باز قبا یافتی
ای دل گریان کنون بر همه عالم بخند
یار منی بعد از این یار مرا یافتی
خواجه تویی خویش من پیش من آ پیش من
تا که بگویم تو را من که که را یافتی
کوس و دهل میزنند بر فلک از بهر تو
رو که توی بر صواب ملک خطا یافتی
بر لب تو لب نهاد زان شکرین لب شدی
خشک لبان را ببین چونک سقا یافتی
خواجه بجه از جهان قفل بنه بر دهان
پنجه گشا چون کلید قفل گشا یافتی
اینجا زمانی ست که پسر مولانا شمس را پیدا و به قونیه باز می گرداند، شادی وافر مولانا به خوبی در ریتم شاد این غزل دیده می شود.
واقعا انسان متحیر میشود از این عشق. عاشق چگونه حتی عاشق همراه معشوقش میشود.
🍃
خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی
دل به دلم نه که تو گمشده را یافتی
هم تو سلام علیک هم تو علیک السلام
طبل خدایی بزن کاین ز خدا یافتی
خواجه تو چونی بگو در بر آن ماه رو
آنک ز جا برترست خواجه کجا یافتی
ساقی رطل ثقیل از قدح سلسبیل
حسرت رضوان شدی چونک رضا یافتی
ای رخ چون زر شده گنج گهر برزدی
وی تن عریان کنون باز قبا یافتی
ای دل گریان کنون بر همه عالم بخند
یار منی بعد از این یار مرا یافتی
خواجه تویی خویش من پیش من آ پیش من
تا که بگویم تو را من که که را یافتی
کوس و دهل میزنند بر فلک از بهر تو
رو که توی بر صواب ملک خطا یافتی
بر لب تو لب نهاد زان شکرین لب شدی
خشک لبان را ببین چونک سقا یافتی
خواجه بجه از جهان قفل بنه بر دهان
پنجه گشا چون کلید قفل گشا یافتی
اینجا زمانی ست که پسر مولانا شمس را پیدا و به قونیه باز می گرداند، شادی وافر مولانا به خوبی در ریتم شاد این غزل دیده می شود.
واقعا انسان متحیر میشود از این عشق. عاشق چگونه حتی عاشق همراه معشوقش میشود.
🍃