معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
‌ ‌
آواز: استادمحمدرضاشجریان
دکلمه: زنده‌یاد افشین یداللهی
خس و خاری که به مژگان ز رهت برچیدم

جمع کن تا به همین جرم بسوزی ما را

#زکی_همدانی
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله دوری و عشق،
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست...

#فاضل_نظری
رهی معیری :

بازآ که سنگ خاره و گل خنده می‌کنند
بر سست‌عهدی تو و بر سخت‌جانی‌ام
سال‌ها ، کردم به صافی ، خدمتِ میخانه را
تا ، میِ صافِ محبّت ، در وجودم خانه کرد

دانه‌ی تسبیح ، ما را ، حالتی هرگز نداد ،
بعد از این ، در پایِ خُم ، انگور باید دانه کرد ،

#فروغی_بسطامی
قلب پر از عشق، صفا و اعتماد است.
وجود اين كيفيتها لازم است.
بدون آنها نمي تواني از خدا، از عشق، از زيبايي
و شكوه پر عظمت هستي آگاه شوي.
هستي را از راه قلب مي توان شناخت
نه از راه سر- قلبي كه با عشق و اعتمادي عميق
به هستي روي مي آورد.
هيچ راهي ديگر براي ارتباط برقراركردن با كل وجود ندارد.
اين كيفيتها آرام آرام تو را دگرگون مي كنند.
تو را از گيجي و شك و ترديد به يقين كامل مي رسانند.
تو را از هرج و مرج ذهن به نظم و آهنگ قلب مي رسانند.
آنها را به ياد داشته باش.
بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم
حاشا که چشم خویش از آن روی برکنیم

پروانه‌ای تو بهر تو بفروز سینه را
تا خویش را ز عشق بر آن سینه برزنیم

بفزای خوف عشق نخواهیم ایمنی
زیرا ز خوف عشق تو ما سخت ایمنیم

پروانه را ز شمع تو هر روز مژده‌ای است
یعنی که مات شو که همی‌مات ضامنیم

شادیم آن زمان که تو دعوی کنی که من
بی‌من شویم از خود و ز عشق صد منیم

تا باغ گلستان جمال تو دیده‌ایم
چون سرو سربلند و زبانور چو سوسنیم

بر گلشن زمانه برو آتشی بزن
زیرا ز عشق روی تو زان سوی گلشنیم

ای آنک سست دل شده‌ای در طریق عشق
در ما گریز زود که ما برج آهنیم

از ذوق آتش شه تبریز شمس دین
داریم آب رو و همه محض روغنیم

#مولوی
امشب باغزلی ازحضرت حافظ



ببُرد از من قرار و طاقت و هوش
بت ِ سنگین دل ِ سیمین بناگوش

نگاری چابکی شنگی کُلَه‌دار
ظریفی مَه‌وشی تُرکی قباپوش

ز تاب ِ آتش ِ سودای عشقش
به سان ِ دیگ دایم می‌زنم جوش

چو پیراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گیرم در آغوش

اگر پوسیده گردد استخوانم
نگردد مِهرت از جانم فراموش

دل و دینم دل و دینم ببرده‌ست
بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش

دوای تو دوای توست حافظ!
لب ِ نوشش لب ِ نوشش لب ِ نوش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همایون شجریان

ای آسمان،به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیابان گریختم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم

🔸🔹🔸
🎼
🎼
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حق تعالی اگرچه وعده داده است که جزاهای نیک و بد در قیامت خواهد بود، اما نمونه آن، نقد در دار دنیا دم به دم و لمحه به لمحه می رسد

#فیه_ما_فیه مولانا
مستانه
هایده

بازخوانی "مستانه"
باصدای بانو
#هایده🍃

آهنگ محلی شیرازی
شاعر :
#نظام_فاطمی

رختخواب مرا مستانه بنداز ، طبیب دردُم
تو پیچ پیچ خمِ میخانه بنداز ، طبیب دردم
نازنینم مه جبینم ،
بخوابُم بلکه در خوابت ببینُم
سرم را سرسری کردی بسوزی وای دل ای دل
به حقم کافری کردی بسوزی وای ای دل..
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد

صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد


#حافظ
روزی به حکیمی گفتند؛
کتابی در زمینه اخلاق
معرفے کنید، فرمود،
لازم نیست یک کتاب باشد،
یک ڪلمه کافیست کہ بدانی؛

"خــــــــدا مے بینـــــد"
پای در خلوت ما از در عادت مگذار
درد دل باز چو شد وقت سلام است اینجا

#صائب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصنيف زيبا و قديمى : سوگند
با صداى : استاد جان شجريان

💠💠💠 آواز استاد شجریان
از دِهی عبور کردم که در آنجا راهبه ای بود.
به او گفتم: آیا مکانی پاک یافت می شود که نماز بگزارم؟
پاسخ داد: قلبت را پاک کن
و در هر کجا که خواستی نماز بگزار.

بایزید_بسطامی
انسان اگر نیک و اگر بد ، عزیز کرده خداست و عزیز کرده خدا را خوار مدار تا خوار نگردی.
(رسائل ابن عربی)
از جنید پرسیدند تعبیۀ سر چیست ؟
گفت: رازی است میان خدا و بنده که فرشته نداند که آنرا نویسد و شیطان نداند که آنرا فاسد و تباه کند و هوی و هوس نتواند آنرا به سوی خویش کشد.

دست دیو از سینه با ذکر حق کوتاه کن
دست نفس اماره با مجاهدت و کوشش در راه حق کوتاه نما! که هرکس در راه حق مجاهدت کرد رهنمون خواهد شد
و دست هوی را بواسطۀ تسلیم به رضای حق کوتاه کن
دست فرشته را از سر با غیرت کوتاه کن که غیرت شرط دوستی حق است، چنانکه مِهر رکن دوستی است.
گهی مهر پرده بردارد تا رهی در شادی و آرامش آید و گهی غیرت پرده فرو گذارد تا رهی در خواهش آید.
گهی مهر در بگشاید تا رهی به عیان نازد ، گهی غیرت پرده دربندد تا رهی در آرزوی عیان زارد.🍃