معرفی عارفان
1.13K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.7K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است
بی زمزمه‌ی نای عراقی هیچ است

هرچند در احوال جهان می‌نگرم
حاصل همه عشرت است و باقی #هیچ است.

#خیام
همزاد

هزار سال پیش

شبی که ابر اختران از دوردست

می‌گذشت از فراز بام من

صدام کرد

چه آشناست این صدا

همان که از زمان گاهواره می‌شنیدمش

همان که از درون من صدام می‌کند

هزار سال میان جنگل ستاره‌ها

پی تو گشته‌ام

ستاره‌ای نگفت کزاین سرای بی کسی، کسی صدات می‌کند؟

هنوز دیر نیست

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست

عزیز هم‌زبان

تو در کدام کهکشان نشسته‌ای؟


هوشنگ ابتهاج
من در جستجوی قطعه‌ای از آسمان پهناور هستم
که از انبوه اندیشه‌های پست تهی باشد

فروغ_فرخزاد
هر زمان در مجمعی گردی،
چه دانی حال ما؟

حال تنها گرد ،
تنها گرد ،
می‌داند که چیست...

#وحشی_بافقی
عجب دنیایی است
در کله پزی ها هم
زبان ازمغز گران تر است
درست مثل جامعه
که چرب زبانهااز عاقلان ارزشمندترند

#احمد_شاملو
ماییم و دل و آرزوی یار و دگر هیچ
قاصد برسان مژده‌ی دیدار و دگر هیچ

هر مشکلی از دولت عشقت شده آسان
دل مانده، همین عقده‌ی دشوار و دگر هیچ

ما از طمع وصل تو در عشق گذشتیم
بگذر ز هم‌آغوشی اغیار و دگر هیچ

طَرْفی که من از عشق بتان بسته‌ام این است
در خاک بَرم حسرت دیدار و دگر هیچ

سهل است اگر چرخ نگردد به مرادم
محروم نگردد کسی از یار و دگر هیچ

مستی‌ست،که درمان دل سوخته‌ی ماست
ساقی برسان ساغر سرشار و دگر هیچ

بَرتاب"حزین"، از دو جهان دیده‌ی دل را
عشق است درین دایره،در کار و دگر #هیچ.

#حزین لاهیجی
به سر گسترده دارد ظلّ عالی، خیل نازش را
مخلّد باد یارب سایه، مژگان درازش را

فسون عاشقیّ ماست با خال و خم زلفش
که بازی می‌تواند برد، مار مهره بازش را؟



حزین_لاهیجی
زندگينامه شيخ حزين.pdf
7.7 MB
تاریخ احوال شیخ حزین به قلم خود او (حسب حال شیخ محمّدعلی حزین لاهیجی چاپ هندوستان)
نامِ پروانه مکن یاد، که نسبت نبوَد
با منِ سوخته‌دل، سوخته‌دامانی را

هر چه خواهی بکن، از دوریِ دیدار مگو
وحشت‌آباد مکن خاطرِ ویرانی را

عشق در دل چه خیال‌است که پنهان گردد
پرده‌پوشی نتوان آتشِ سوزانی را...

دستم از دامنِ دلدار جدا ماند حزین
چه کنم گر نکنم پاره گریبانی را؟

#حزین_لاهیجی
نه هر که یک دو سه مصرع به یکدگر بندد
رموزِ معنی و دردِ سخنوری داند...

حزین_لاهیجی
بیماری ِمن از اثر ِمستی ِچشمی ست

درد ِدل ِمن پیش ِمسیحا نتوان گفت

<<حزین لاهیجی>>
هرکس به خاکِ میکده مست و خراب مُرد
آسوده از ثواب و خلاص از عذاب مُرد

چشمی به دورِ دَهرِ سیه‌کاسه سیر نیست
اسکندرش به حسرتِ یک جرعه آب مُرد!

اوضاعِ زشتِ عالمِ دون دیدنی نبود
آسوده آن‌که در شبِ مستی به خواب مُرد

از جورِ بی‌حسابِ تو جاوید زنده‌ایم
زاهد ز بیمِ پرسشِ روزِ حساب مُرد

خون بی‌بهاست عاشقِ حاضر جواب را
جان خواست از حزین لبِ او، در جواب مُرد

#حزین_لاهیجی
مشکل که به کویت رسد این رنگ پریده
سیمرغ درین راه خطرناک، پرانداخت

بر خاک درت پارهٔ دل ریخت سرشکم
در کوی تو این قافله، بار سفر انداخت

حزین لاهیجی
مي دهد عشق به شمشير صلا بسم الله
تازه کن جاني ازين آب بقا بسم الله

اي که موقوف رفيقان موافق بودي
مي رود بوي گل و باد صبا بسم الله

ز اهل دل قافله اي بر سر راه است امروز
گر نرفته است به گل پاي ترا بسم الله

چند گوييد درين راه خطر بسيارست؟
اين ره پرخطرست و سرما بسم الله

دست و بازوي تو چوگان بلند اقبالي است
گوي توفيق ز ميدان بربا بسم الله

بي گنه کشتن من بر تو اگر هست گران
دارم اقرار به تقصير و خطا بسم الله

سبب کشتن عشاق اگر بيگنهي است
ابتدا کن ز من بي سر و پا بسم الله

من نه آنم که به تيغ از تو بگردانم روي
امتحان کن به دو صد زخم مرا بسم الله

گر تمناي تماشاي قيامت داري
بگذر بر سر خاک شهدا بسم الله

وعده صحبت بي پرده به دير انجاميد
دو سه جامي بکش از شرم برآ بسم الله

روز را مي گذراندي که برون آيد خط
خط برآمد، ز در لطف درآ بسم الله

وعده جلوه به فرداي قيامت دادي
شد قيامت، قد رعنا بنما بسم الله

چشم بد دور ازان زلف دلاويز که هست
از دو سو مصحف رخسار ترا بسم الله

گر سر صحبت ياران موافق داري
منم و فکر و خيال تو، بيا بسم الله

بازگشت تو اگر بود به پيري موقوف
صبح شد، مي گذرد وقت دعا بسم الله

گر چو منصور ترا داعيه سربازي است
ايستاده است بپا دار فنا بسم الله

بود موقوف به پل گر گذر از عالم آب
قدت از بار گنه گشت دوتا بسم الله

چون ز قد تو فلک ساخت مهيا چوگان
از ميان گوي سعادت بربا بسم الله

صيقلي نيست به از قامت خم پيران را
خواهي آيينه اگر داد جلا بسم الله

باز کرده است در مخزن گوهر صائب
مي خري گر گهر بيش بها بسم الله

صائب_تبریزی
ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم



ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

#حافظ
مرضییه_کعبه_دلها_بازخوانی_ترانه.3gp
2 MB
* کعبه دلها *

#مرضیه
آهنگ: بدیعی
شعر :بیژن ترقی
درد من تنهايي نيست؛
بلكه مرگ ملتي است كه
گدايي را قناعت
بي عرضگي را صبر
و با تبسمي بر لب
اين حماقت را حكمت خداوند مي نامند.

#گاندی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خـــــدایا
در این لحظات شب
دلهای دوستانم را
سرشار از نور وشادی کن
و آنچه را که
به بهترین بندگانت
عطا میفرمایی
به آنها نیز عطا فرما...

شبتون پراز نگاه خدا
وَ الصُّبـح إذا ٺَنَفَّــس
" ٺڪویر18"

و سوڱند به سپیده دم
وقٺی که دلٺنڱی هایم را بہ آغوش میڪِشی و عشق طلوع میکند از ڱرمای حضورٺ...💚

به نام خدای همه
#یک حبه نور

[ اَلَستُ بِرَبِّکم قالوا بَلی شَهِدنا ]

بله را گفتی؟! حالا وقتش‌ َست که پای حرفت بایستی.

ببین چقدر مهربان‌ست که خودش به یادت می‌آورد ..

وگرنه تو همان فراموش‌کاری هستی که:
إنَّ الانسانَ لِرَبِّه لَکَنُود ..

بیا و سپاس‌گزارش باش که تنها اوست شایسته‌ َش ..