معرفی عارفان
1.09K subscribers
32.6K photos
11.7K videos
3.18K files
2.66K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ستمْ در دور چشمت میرِ دیوانِ مروّت شد
به خونِ بی گناهان آب دادی تیغِ مُژگان را

#حزین_لاهیجی
از مــنّتم آزاد،بــه عـــشقِ تــو کــه دارم
دردی کـه نـیُـفتد سـر و کـارش به دوا هـیچ


#حزین_لاهیجی
دستی که مِیَم داد،تو را بست به خشکی
زاهد چه زنی طعنه به دامانِ ترِ ما

#حزین_لاهیجی
احساس مبدّل شد و محسوس همان است
صد شمع فزون سوخته،فانوس همان است

لب بر لب او دارم و حسرت کشِ عشقم
دلبر به کنار و هوسِ بوس همان است

#حزین_لاهیجی
ز خود تهی شده ام چون نی و ز ناله پُرَم
خروشِ دردِ تو پیچیده در گلوست مرا

عقیق صبر،زبانم به کامِ حسرت سوخت
مکیدنِ لبِ لعلِ تو ، آرزوست مرا ...

#حزین_لاهیجی
ای مهرِ جانفروز برآ از نقابِ ابر
عالم گرفت تیرگی، از رُخ نقاب کش

#حزین_لاهیجی
پاسِ دل های اسیرانِ وفا،رسم خوشی ست
سرو من ،شانه مکش طُرّه ی مشک افشان را


#حزین_لاهیجی
آواره ی کوی تو ندانم به چه حال است؟
یعنی دلم، آن کافرِ گُم کرده صنم، های !


#حزین_لاهیجی
دیده تا بر هم زدم سامانِ باغ از دست رفت
ذوق مستی داشتم چون گل ، ایاغ از دست رفت

پای در دامان کشیدم شد گریبان گیرْ عشق
رفتم از دنبال دل ، کُنجِ فراغ از دست رفت

رنگ مطلب ریختن خاکسترم بر باد داد
بویی از گلزار می جستم ، دماغ از دست رفت

تا سر آمد کوچه راه عمر ، پا از کار ماند
بس که سودم کف به هم ز افسوس ، داغ از دست رفت

عزمِ کویش داشتم ، دانش به حیرانی کشید
کوچه راهی طی نکردیم و سراغ از دست رفت

زیر گردون بود از می بزم ما روشن ، حزین
در شبستانی به این ظلمت چراغ از دست رفت

#حزین_لاهیجی
پرورده ز بَس ذائقه را عشق به تلخی
شربت نَهم و زَهر کشم،لذّتم این است

صد پیرهنِ صبر قبا گشت و زِ ناموس
دستی به گریبان نزدم،حسرتم این است


#حزین_لاهیجی
تو آمدی و من از خویش مُنفعل ماندم
نثارِ راهِ تو جان داشتم،حیا نگذاشت

شبانه شکر تو را داشت زیر لبْ نفسم
به حیرتم که چرا چشم سرمه سا نگذاشت؟!


#حزین_لاهیجی
ما شکوه از آن زلف پریشان چه نویسیم؟
این قصه دراز است به یاران چه نویسیم؟

حیرت زدهٔ نامهٔ سر در گم خویشیم
شد نام فراموش، به پایان چه نویسیم؟

مضمون چو بود شوخ، دل سنگ خراشد
ما شرح جگر کاوی مژگان چه نویسیم؟

صد نامه نوشتیم و نخواندیم جوابی
ای عهد فراموش، ز پیمان چه نویسیم؟

خواهیم به نامت نظر غیر نیفتد
از رشک ندانیم به عنوان چه نویسیم؟


ما مشق جنون کردهٔ این دامن دشتیم
از ابجد طفلانهٔ یونان چه نویسیم؟

سامان سخن کو، دل ویران حزین را؟
بغداد خراب است به سلطان چه نویسیم؟

#حزین_لاهیجی
ما شکوه از آن زلف پریشان چه نویسیم؟
این قصه دراز است به یاران چه نویسیم؟

حیرت زدهٔ نامهٔ سر در گم خویشیم
شد نام فراموش، به پایان چه نویسیم؟

مضمون چو بود شوخ، دل سنگ خراشد
ما شرح جگر کاوی مژگان چه نویسیم؟

صد نامه نوشتیم و نخواندیم جوابی
ای عهد فراموش، ز پیمان چه نویسیم؟

خواهیم به نامت نظر غیر نیفتد
از رشک ندانیم به عنوان چه نویسیم؟


ما مشق جنون کردهٔ این دامن دشتیم
از ابجد طفلانهٔ یونان چه نویسیم؟

سامان سخن کو، دل ویران حزین را؟
بغداد خراب است به سلطان چه نویسیم؟

#حزین_لاهیجی
اجل کی می‌زند مُهرِ خموشی بر لبِ مردان
مزارِ ما نیستان گشت و بانگِ شیر می‌آید

#حزین_لاهیجی

#تابلوی_نقاشی
اثر: #کابانل
نباشد نوحه‌گر مرگِ منِ مردانه‌همّت را
صدایی از شکستِ بُردباران برنمی‌خیزد

#حزین_لاهیجی
نِیَم به هجر تو تنها دو همنشین دارم
دل شكسته یكی جان بی قرار یکی...

#حزین_لاهیجی
گر جوهر خوی تو فتاده ست ستمگر

با ما ز چه رو جور و جفا با دگران هیچ؟

#حزین_لاهیجی
تعظیمِ گاو و خر که به انسان* حرام بود
اکنون فریضه گشته به ما احترامِ خلق!

#حزین_لاهیجی
دیوان، به تصحیح بیژن ترّقی

*در دیوان حزین به تصحیح ذبیح‌الله صاحبکار «مردم» آمده است.
نمی گنجد خیال دیگری در سینهٔ تنگم
نگین دل ندارد جای نقشی غیر نام تو

#حزین_لاهیجی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
شب که در خلوت اندیشه تمنای تو بود
گل داغ دلِ من، انجمن آرای تو بود

جلوه در آینه‌ام پرتو رخسار تو داشت
سینه آتشکده‌ی حسن دلارای تو بود

کفر و دین را به کسی فتنه‌ی چشمت نگذشت
در سواد حرم و بتکده غوغای تو بود

مژه بر هم نزدم آینه‌سان در همه عمر
بس که در دیده‌ی من ذوقِ تماشای تو بود

باده در ساغر دل نرگس مخمور تو ریخت
مستی ما همه از جامِ مصفای تو بود

دلِ شیدا شده‌ام داغِ تولای تو داشت
سر سودا زده‌ام خاک کف پای تو بود

گل باغِ نظرم، غنچه‌ی سیراب تو شد
سرو و بستان دلم قامت رعنای تو بود

گوهر عاشق سرگشته و معشوق یکی‌ست
در حقیقت من و ما، موجه‌ی دریای تو بود

نشئه‌ها داشت
حزین، سجده‌ی مستانه‌ی تو
درد میخانه مگر، خاکِ مصلای تو بود

#حزین_لاهیجی