معرفی عارفان
1.17K subscribers
33.1K photos
11.9K videos
3.19K files
2.72K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
به وجدِ باده‌پرستان قسم که اهلِ سماع
کنند منعِ شرابِ کسان و خود مستند.

#نوعی_خبوشانی

تابلوی نقاشی درویش‌های چرخان(رقص سماع)/اثر ونمور

- ابعاد: ۷۶ × ۱۰۱ سانتی‌متر | - سبک: رئالیسم
- مکان نمایش: آمستردام
هر بد که به خود نمی‌پسندی ،

با کس مکن ای برادرِ من ،





گر ، مادرِ خویش دوست داری ،

دشنام مده به مادرِ من ،




#سعدی
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت
بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی

#حضرت_حافظ
مادام که در راه هوا و هوسی
از کعبهٔ وصل هردمی باز پسی

در بادیهٔ طلب چو جهدی بنمای
باشد که به کعبهٔ وصالش برسی

#مولانای_جان
ای دوست دعا وظیفه ماست
ما را به دعا چه می‌فریبی

آن را که مثال امن دادی
با خوف و رجا چه می‌فریبی


#مولانای_جان
VID-20240611-WA0017.mp4
2.1 MB
از پیله بیرون امدن گاهی رهایی نیست ...
ز رشک شانه در تابم که با کوتاه‌دستی‌ها
به‌صد آغوش در بر می‌کشد آن عنبرین‌مو را


#صائب

-تابلوی نقاشی زنی که موهایش را شانه می‌کند/اثر اسلوینسکی

- گونه: رنگ و روغن
- مکان نمایش: لهستان
#تتابلوی نقاشی سفر زندگی: پیری/اثر #توماس کول

ابعاد: ۳۰/۶ × ۳۴/۹ سانتی‌متر



چو نی باید درین باغ فنا دائم کمر بستن
کمر تا می‌گشایی بایدت بار سفر بستن


طغرای مشهدی
نگردی محرمِ رازِ محبّت بی‌شکستِ دل
که چون گل خواندنِ این نامه می‌باشد دریدن‌ها!
#بیدل
Pesaram
Shamaeezadeh
#شماعی_زاده - پسرم

تقدیم
Parvaze Eshgh
Shamaeezadeh
#شماعی_زاده - پرواز عشق
این چنین زیر و زِبَر عالم
نمی ماند مدام

می نشاند چرخ هر کس را
به جای خویشتن

#صائب_تبریزی
Ali Zand Vakili - Atre Khatereh
Ali Zand Vakili WwW.Pop-Music.Ir
عطر خاطره

علی زند وکیلی
هنگامی که به دنیا می آیی،
همه می خندند ..
در حالی که تو می گریی،

پس ای عزیز زندگیت را،
چنان بگذران که در روز مرگ،
در حالی که همه می گریند،
تو تنها کسی باشی که می خندی ...
"شریعتی"
بایزیدگفت: بعد از ریاضات - چهل سال - شبی حجاب برداشتند. زاری کردم که راهم دهید. خطاب آمدم که با کوزه ای که تو داری و پوستینی تو را بار نیست.
کوزه و پوستین بینداختم. ندایی شنیدم که یا بایزید! با این مدعیان بگوی که بایزید بعد از چهل سال ریاضت و مجاهدت با کوزة شکسته و پوستینی پاره پاره تا نینداخت بار نیافت. تا شما که چندین علایق به خود بازبسته اید و طریقت را دانة دام هوای نفس ساخته اید کلا و حاشا که هرگز بار یابید.
گر ، دلم در عشقِ تو دیوانه شد ،

عیبش مکن ،



بدر ، بی نقصان و ،

زر ، بی عیب و ،

گلْ ، بی خار ، نیست ،






دوستان گویند : سعدی! ،

خیمه بر گلزار زن ،



من ، گلی را دوست می‌دارم ،

که در گلزار ، نیست ،






#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مژگان شجریان
یک نفس با ما نشستی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرمردی (سید علی میرزا) که در عهدجوانی عاشق مریم شد...اما به او نرسید...دیوانه و مجنون شد..
همیشه مورد ازار و تمسخر بچه های محله خود بوده...
تا اینکه مردم واقعیت او را در می یابند و همه بچه ها برای عذرخواهی.... با ادب و احترام تمام این تصنیف خاطره انگیز را به او تقدیم میکنند
پسری که این تصنیف را میخواند صدایی فرا زمینی را....به رخ تمام عاشقان میکشد
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى

به کسى جمال خود را ننمودى و بینم
همه جا بهر زبانى بود ازتو گفت و گویى

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو بِبُر سر از تن من، بِبَر از میانه گویى

به ره تو بس که نالم، زغم تو بس که مویم
شده ‏ام زناله نالى، شده ‏ام زمویه مویى

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تارچنگى
من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى

چه شود که راه یابد سوى آب تشنه کامى
چه شود که کام جوید زلب تو کامجویى

شود این که از ترحّم دمى اى سحاب رحمت
من خشک لب هم آخرزتو تر کنم گلویى

بشکست اگر دل من به فداى چشم مستت
سر خمّ مى سلامت شکند اگر سبویى

همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویى

نه به باغ ره دهندم که گلى به کام بویم
نه دماغ این که از گل شنوم به کام بویى

زچه شیخ پاکدامن سوى مسجدم بخواند
رخ شیخ و سجده‏گاهى سر ما و خاک کویى

بنموده تیره روزم ستم سیاه چشمى
بنموده مو سپیدم صنم سپیدرویى

نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسکین
که به جز درت امیدش نبود به هیچ سویى‏

#فصیح_الزمان_شیرازى