Simin_ghanem/سیب
@mahfel_sher96
#سیمین_غانم
#سیب 🍎
من از اون آسمون آبی میخوامـ
من از اون شبهاے مهتابی میخوامـ
دلمـ از خاطرات بد جداست
من از اون وقتهاے بی تابی میخوامـ
#سیب 🍎
من از اون آسمون آبی میخوامـ
من از اون شبهاے مهتابی میخوامـ
دلمـ از خاطرات بد جداست
من از اون وقتهاے بی تابی میخوامـ
«ای_درویش:»
در بند آن مباش که نماز بسیار کنی و روزه بسیار داری
«در بند آن مباش که حج بسیار گزاری» آنچه فریضه است به جای می آر و
«در بند آن مباش که» لغت بسیار یادگیری
«و دربند آن مباش که» قصه بسیار خوانی
«و در بند آن مباش که» حکمت بسیار دانی
«به قدر ضرورت کفایت کن»
و در بند آن باش که
#راست_و_نیک_نفس شوی که عذاب دوزخیان «بیشتر» از ناراستی و بد نفسی است.
«و راحت بهشتی از راستی و نیک نفسی است» باید که راستی و نیک نفسی ذاتی تو شود تا رستگار گردی که اگر به تکلف بر خود بندی هم در دوزخ باشی.
«باید که تو چنان شوی که همه روز از تو نیکی و راحت، ریزان باشد بی اختیار تو.
همچو آن طایفه مباش که همه روزه از ایشان بدی و رنج، ریزان است.
و بدی و ناراستی کردن ذاتی ایشان شده است. باید که راستی و نیکی کردن ذاتی تو شود.»
عزیزالدین_نسفی
در بند آن مباش که نماز بسیار کنی و روزه بسیار داری
«در بند آن مباش که حج بسیار گزاری» آنچه فریضه است به جای می آر و
«در بند آن مباش که» لغت بسیار یادگیری
«و دربند آن مباش که» قصه بسیار خوانی
«و در بند آن مباش که» حکمت بسیار دانی
«به قدر ضرورت کفایت کن»
و در بند آن باش که
#راست_و_نیک_نفس شوی که عذاب دوزخیان «بیشتر» از ناراستی و بد نفسی است.
«و راحت بهشتی از راستی و نیک نفسی است» باید که راستی و نیک نفسی ذاتی تو شود تا رستگار گردی که اگر به تکلف بر خود بندی هم در دوزخ باشی.
«باید که تو چنان شوی که همه روز از تو نیکی و راحت، ریزان باشد بی اختیار تو.
همچو آن طایفه مباش که همه روزه از ایشان بدی و رنج، ریزان است.
و بدی و ناراستی کردن ذاتی ایشان شده است. باید که راستی و نیکی کردن ذاتی تو شود.»
عزیزالدین_نسفی
هر روز یکی شور بر این جمع زنی
بنیاد هزار عاقبت را بکنی
تا دور ابد این دوران قائم بود
بر جا فقیران کرم چون تو غنی
#مولانای_جان
بنیاد هزار عاقبت را بکنی
تا دور ابد این دوران قائم بود
بر جا فقیران کرم چون تو غنی
#مولانای_جان
شنیده ام که به شاهان عشق بخشی تاج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم
بر آن سر است که از قلب ما کند آماج
اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای
که گفته اند قمار نخست با لیلاج
به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر
که روز وصل تو کم نیست از شب معراج
زبان شعر نیالوده ام به مدح کسی
ولیک ساز تو از طبع من ستاند باج
به تکیه گاه تو ای تاجدار حسن و هنر
سزد ز سینه سیمین سریر مرمر و عاج
به قول خواجه گر از جام می کناره کنم
به دور لاله دماغ مرا کنید علاج
به روزگار تو یابد کمال موسیقی
چنانکه شعر به دوران شهریار رواج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج
تو تاج بخشی و من شهریار ملک سخن
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج
کمان آرشه زه کن که تیر لشگر غم
بر آن سر است که از قلب ما کند آماج
اگر که سالک عشقی به پیر دیر گرای
که گفته اند قمار نخست با لیلاج
به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر
که روز وصل تو کم نیست از شب معراج
زبان شعر نیالوده ام به مدح کسی
ولیک ساز تو از طبع من ستاند باج
به تکیه گاه تو ای تاجدار حسن و هنر
سزد ز سینه سیمین سریر مرمر و عاج
به قول خواجه گر از جام می کناره کنم
به دور لاله دماغ مرا کنید علاج
به روزگار تو یابد کمال موسیقی
چنانکه شعر به دوران شهریار رواج
سالمبن عبدالله بن عمرخطاب، مردی پرهیزگار و پارسا بود. و هشام بن عبدالملک به روزگار خلافت خویش به کعبه رفت و سالم را دید و او را گفت: ای سالم! از من چیزی بخواه! و او گفت: از خدا شرم دارم که در خانه او از دیگری بخواهم.
و چون بیرون رفت هشام پی او رفت و گفت: اینک نیاز خویش از من بخواه.
سالم گفت: دنیوی خواهم؟ یا اخروی؟
هشام گفت: دنیوی بخواه.
سالم گفت: از آنکه داشتهاست نخواستهام چگونه از تو خواهم که نداری.
و چون بیرون رفت هشام پی او رفت و گفت: اینک نیاز خویش از من بخواه.
سالم گفت: دنیوی خواهم؟ یا اخروی؟
هشام گفت: دنیوی بخواه.
سالم گفت: از آنکه داشتهاست نخواستهام چگونه از تو خواهم که نداری.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنر ملکوتی
استاد جلیل شهناز ❤️
سرشار از احساس
و انتقال حس خوب🌹❤️
استاد جلیل شهناز ❤️
سرشار از احساس
و انتقال حس خوب🌹❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا شجریان (کاور)
Didare Molana va Shams(Delzendeha.blogfa.com)
Behzad Abdi & Homayoun Shajarian & Mohammad Mo`tamedi
بخشى از ديدار شمس و مولانا
همايون شجريان در نقش شمس
محمدمعتمدى در نقش مولانا
همايون شجريان در نقش شمس
محمدمعتمدى در نقش مولانا
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم
زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
#سعدی
تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم
زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال
ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
#سعدی
بر یاد لبت لعل نگین میبوسم
آنم چو بدست نیست این میبوسم
دستم چو بر آسمان تو مینرسد
میآرم سجده و زمین میبوسم
#مولانا
آنم چو بدست نیست این میبوسم
دستم چو بر آسمان تو مینرسد
میآرم سجده و زمین میبوسم
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تعبیر زیبای دکتر سوگل مشایخی از جهنم ........
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
#حضرت_حافظ
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
#حضرت_حافظ
در نفی تو عقل را امان نتوان دید
جز در ره اثبات تو جان نتوان داد
با اینکه ز تو هیچ مکان خالی نیست
در هیچ مکان ترا نشان نتوان داد
#مولانا
جز در ره اثبات تو جان نتوان داد
با اینکه ز تو هیچ مکان خالی نیست
در هیچ مکان ترا نشان نتوان داد
#مولانا
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست...
#سعدی
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست...
#سعدی
کمترین تصویر از یک زندگانی
آب، نان، آواز!
ور فزونتر خواهی از آن
گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن شادی آغاز
ور فزونتر بازهم خواهی...
بگویم باز؟
آنچنان بر ما به نان و آب،
اینجا تنگسالی شد
که کس در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود
#شفیعی_کدکنی
کمترین تصویر از یک زندگانی
آب، نان، آواز!
ور فزونتر خواهی از آن
گاهگه پرواز
ور فزونتر خواهی از آن شادی آغاز
ور فزونتر بازهم خواهی...
بگویم باز؟
آنچنان بر ما به نان و آب،
اینجا تنگسالی شد
که کس در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود
#شفیعی_کدکنی
هایده_توتنهای قلبم
@Banoo_Homeyra
ترانهٔ بسیار زیبای #توتنهای_قلبم
با صدای بانو هایده
با صدای بانو هایده
زیرکی بفروش و حیرانی بخر
زیرکی ظن است و حیرانی نظر
#مثنوی_مولانا
در جستجو باش و بر دانایی خود غرّه نشو.
خود را دانا پنداشتن، استواری ندارد. آنچه
چشم آدمی را باز می کند، جستجوگری است...
زیرکی ظن است و حیرانی نظر
#مثنوی_مولانا
در جستجو باش و بر دانایی خود غرّه نشو.
خود را دانا پنداشتن، استواری ندارد. آنچه
چشم آدمی را باز می کند، جستجوگری است...
دَرد آمد بهتر از مُلکِ جهان
تا بخوانی مَر خدا را در نَهان
خواندنِ بی درد از افسردگی ست
خواندنِ با درد از دلبُردگی ست
#مولانا
دفتر سوم ص ۳۴۹
دردی که انسان را جذبِ حقّ می کند تا در تاریکی سحرگاهان با سوز و ناله و نیاز، خدا را بخواند از صد مُلک و مال و سلطنتی که انسان در آن حال احساس بی نیازی از حق تعالی کند بهتر است.
دعا کردن و خواندنِ خدا بدونِ" درد"، از روی دلسردی و بی رغبتی است و انسان را رشد نمی دهد.
راز و نیاز و خواندن "دردمندانهُ" خداوند، از رویِ شوق و عاشقی است و موجب باز شدن درهای فضل و رحمت الهی است .
تا بخوانی مَر خدا را در نَهان
خواندنِ بی درد از افسردگی ست
خواندنِ با درد از دلبُردگی ست
#مولانا
دفتر سوم ص ۳۴۹
دردی که انسان را جذبِ حقّ می کند تا در تاریکی سحرگاهان با سوز و ناله و نیاز، خدا را بخواند از صد مُلک و مال و سلطنتی که انسان در آن حال احساس بی نیازی از حق تعالی کند بهتر است.
دعا کردن و خواندنِ خدا بدونِ" درد"، از روی دلسردی و بی رغبتی است و انسان را رشد نمی دهد.
راز و نیاز و خواندن "دردمندانهُ" خداوند، از رویِ شوق و عاشقی است و موجب باز شدن درهای فضل و رحمت الهی است .
شد ترس من از نامه اعمال فزون تر
تاریکی شب بیش کند بی جگری را
صائب تبریزی
تاریکی شب بیش کند بی جگری را
صائب تبریزی