محمد رضا شجریان، آلبوم نوا، مرکب خوانی، ساز و آواز با همراهی نی\:…
🎼 ما گدایان خیل سلطانیم 🎼
#محمد_رضا_شجریان
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جایی دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم ...
#سعدی
#محمد_رضا_شجریان
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جایی دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم ...
#سعدی
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی
سروی به لب جویی گویند چه خوش باشد
آنان که ندیدستند سروی به لب بامی
باشد که تو خود روزی از ما خبری پرسی
ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامی
#سعدی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی
سروی به لب جویی گویند چه خوش باشد
آنان که ندیدستند سروی به لب بامی
باشد که تو خود روزی از ما خبری پرسی
ور نه که برد هیهات از ما به تو پیغامی
#سعدی
اى خوش بحال و روز كسانى كه گاه گاه
دارد به لب تبسمى از لطف ، يارشان
من نيستم حسود ، ولى رشك ميبرم
بر آن كسان كه يار بود در كنارشان
آنانكه دل به يار ِ سفر كرده مى دهند
آواره مى شوند چو ما از ديارشان
اى باد صبحدم به عزيزان من بگو
دل گويدم كه كار ندارم به كارشان
سوزد دلم ز دورى و در ديده مى كشم
روزى اگر نسيم بيارد غبارشان
ما داغ هجر ديده و خورديم خون دل
از دست مردمى كه تفو بر تبارشان
عشّاق داغديده نخواهند لوح گور
بعد از وفات لاله دمد بر مزارشان .
#مهدی_اخوان_ثالث
دارد به لب تبسمى از لطف ، يارشان
من نيستم حسود ، ولى رشك ميبرم
بر آن كسان كه يار بود در كنارشان
آنانكه دل به يار ِ سفر كرده مى دهند
آواره مى شوند چو ما از ديارشان
اى باد صبحدم به عزيزان من بگو
دل گويدم كه كار ندارم به كارشان
سوزد دلم ز دورى و در ديده مى كشم
روزى اگر نسيم بيارد غبارشان
ما داغ هجر ديده و خورديم خون دل
از دست مردمى كه تفو بر تبارشان
عشّاق داغديده نخواهند لوح گور
بعد از وفات لاله دمد بر مزارشان .
#مهدی_اخوان_ثالث
در دشت ِ هول و درندشت ِ بى رحم ،
تفتيده در دوزخ ِ آفتاب ِ اَمُرداد ؛
آنگه كه گمگشته مرد ِ مسافر ،
آواره ى وادى ِ بى سرانجامى و خوف ،
از تشنگى خستگى برده از ياد ؛
وَز خستگى تشنگى را فراموش كرده ؛
در خاک و خون مى كشد تن ،
حالى ، نه زنده ، نه مرده ؛
اين زندگى شرمى آيا ندارد ز مُردن ؟!
#مهدی_اخوان_ثالث
تفتيده در دوزخ ِ آفتاب ِ اَمُرداد ؛
آنگه كه گمگشته مرد ِ مسافر ،
آواره ى وادى ِ بى سرانجامى و خوف ،
از تشنگى خستگى برده از ياد ؛
وَز خستگى تشنگى را فراموش كرده ؛
در خاک و خون مى كشد تن ،
حالى ، نه زنده ، نه مرده ؛
اين زندگى شرمى آيا ندارد ز مُردن ؟!
#مهدی_اخوان_ثالث
هم حلقهٔ گیسویت سر رشتهٔ امیدم
هم گوشهٔ ابرویت سرمایهٔ آرامم
آسوده کجا گردم تا با تو نیاسایم
آرام کجا گیرم تا با تو نیارامم
#فروغی_بسطامی
هم گوشهٔ ابرویت سرمایهٔ آرامم
آسوده کجا گردم تا با تو نیاسایم
آرام کجا گیرم تا با تو نیارامم
#فروغی_بسطامی
آن حسن که در خواب همیجست زلیخا
ای یوسف ایام به صد ره به از آنی
برخیز که آویخت ترازوی قیامت
برسنج ببین که سبکی یا تو گران
#مولانای_جان
ای یوسف ایام به صد ره به از آنی
برخیز که آویخت ترازوی قیامت
برسنج ببین که سبکی یا تو گران
#مولانای_جان
شیخ #ابوالحسن_خرقانی شبی در نماز بود.
آوازی شنید که :
" ابوالحسن!
خواهی که آنچه از تو میدانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند !؟
شیخ گفت:
" بار الها!
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو میدانم و میبینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟ "
آواز آمد: " نه از تو، نه از من...! "
#تذکره_الاولیا
#عطار_نیشابوری
حضرت #مولانا میفرماید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم...
آوازی شنید که :
" ابوالحسن!
خواهی که آنچه از تو میدانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند !؟
شیخ گفت:
" بار الها!
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو میدانم و میبینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟ "
آواز آمد: " نه از تو، نه از من...! "
#تذکره_الاولیا
#عطار_نیشابوری
حضرت #مولانا میفرماید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم...
ای درویش!
به یقین بدان که مسافرانیم
و احوال عالم هم مسافر است.
اگر دولت است میگذرد
و اگر محنت است میگذرد.
اگر دولت داری اعتماد بر دولت مکن
و اگر محنت داری دلتنگ مشو،
که معلوم نیست که
ساعتی دیگر چون باشد...
و در بند آن باش که راحت میرسانی
و آزار نرسانی..
شیخ_عزیزالدین_نسفی
به یقین بدان که مسافرانیم
و احوال عالم هم مسافر است.
اگر دولت است میگذرد
و اگر محنت است میگذرد.
اگر دولت داری اعتماد بر دولت مکن
و اگر محنت داری دلتنگ مشو،
که معلوم نیست که
ساعتی دیگر چون باشد...
و در بند آن باش که راحت میرسانی
و آزار نرسانی..
شیخ_عزیزالدین_نسفی
مردمان دعا کنند و گویند: خداوندا ما را به سه موضع فریاد رس
یکی در وقت جان کندن، دوم در گور ،سوم در قیامت.
من گویم الهی مرا به همه وقتی فریاد رس
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
یکی در وقت جان کندن، دوم در گور ،سوم در قیامت.
من گویم الهی مرا به همه وقتی فریاد رس
#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
وقتی به کسی میگویی دلم برایت تنگ شده، در واقع تو دلت برای بخشی از وجود خودت تنگ شده.
آن شخص و ارتعاش وجودیاش،
بخشی از تو و ارتعاش وجودی خود توست.
هنگام ملاقاتش، تو با خودت در چهره ای دیگر ملاقات میکنی. یادت باشد همیشه آنچه را که میبینی (خوشایند یا ناخوشایند)
برون فکنیِ بخشی از درون خودِ توست.
برای تو، این جهانِ توست که واقعیت دارد.
همچنانکه برای دیگری این جهان اوست که واقعیت دارد. و در عین حال، جهان واحد است.
تمام شگفتی جهان، به همین کثرت در وحدت است. تو به هر طرف که رو کنی، بخشی از درون خودت را می بینی، پس اگر ناخوشایند است، خودت را تغییر بده، نه آنچه را که میبینی.دکتر حسین الهی قمشهای
آن شخص و ارتعاش وجودیاش،
بخشی از تو و ارتعاش وجودی خود توست.
هنگام ملاقاتش، تو با خودت در چهره ای دیگر ملاقات میکنی. یادت باشد همیشه آنچه را که میبینی (خوشایند یا ناخوشایند)
برون فکنیِ بخشی از درون خودِ توست.
برای تو، این جهانِ توست که واقعیت دارد.
همچنانکه برای دیگری این جهان اوست که واقعیت دارد. و در عین حال، جهان واحد است.
تمام شگفتی جهان، به همین کثرت در وحدت است. تو به هر طرف که رو کنی، بخشی از درون خودت را می بینی، پس اگر ناخوشایند است، خودت را تغییر بده، نه آنچه را که میبینی.دکتر حسین الهی قمشهای
دلی که در خم زلف تو شانه میطلبد
چو طایریست که شب آشیانه میطلبد
ز شوق خال تو دل میتپد در آن خم زلف
حریص بین که به دام است و دانه میطلبد
دلم به خانه خرابی خویش میگرید
چو بهر زلف تو مشاطه شانه میطلبد
هزار مرتبه بستی به روی من در و باز
دلم گشایش از این آستانه میطلبد
#شاطر_عباس_صبوحی
چو طایریست که شب آشیانه میطلبد
ز شوق خال تو دل میتپد در آن خم زلف
حریص بین که به دام است و دانه میطلبد
دلم به خانه خرابی خویش میگرید
چو بهر زلف تو مشاطه شانه میطلبد
هزار مرتبه بستی به روی من در و باز
دلم گشایش از این آستانه میطلبد
#شاطر_عباس_صبوحی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#رقص: #سماع
▪︎عنوان: #پرهون
▪︎آهنگساز و نوازنده تار: #سلمان_سالک
▪︎تنبک: #مجید_علیزاده
▪︎دف: ##الهام_برغمدی
موسیقی و رقص سماع
▪︎عنوان: #پرهون
▪︎آهنگساز و نوازنده تار: #سلمان_سالک
▪︎تنبک: #مجید_علیزاده
▪︎دف: ##الهام_برغمدی
موسیقی و رقص سماع
#شیخ_الرئیس_ابن_سینا میگوید:
کسی که از متاع دنیا و لذات آن دوری جوید، زاهد
و کسی که به انجام عبادت از نماز و روزه و امثال آن همت ورزد، عابد
و کسی که ضمیر خود را از توجه به غیر بازداشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق به آن بتابد،
عارف نامیده میشود.
#اشارات_و_تنبیهات
انسان ، هر زمان از پیشامد آینده درباره ی خود اندیشید و از آن ، بیم هراس در خاطرش نشاند، آن خطر، زودتر او را تعقیب می کند.
#ابن_سینا
کسی که از متاع دنیا و لذات آن دوری جوید، زاهد
و کسی که به انجام عبادت از نماز و روزه و امثال آن همت ورزد، عابد
و کسی که ضمیر خود را از توجه به غیر بازداشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق به آن بتابد،
عارف نامیده میشود.
#اشارات_و_تنبیهات
انسان ، هر زمان از پیشامد آینده درباره ی خود اندیشید و از آن ، بیم هراس در خاطرش نشاند، آن خطر، زودتر او را تعقیب می کند.
#ابن_سینا
آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست
یا ماه شب چارده بر روی زمینست
گویند که زیباست بغایت مه نخشب
لیکن نتوان گفت که زیباتر از اینست
#خواجوی_کرمانی
یا ماه شب چارده بر روی زمینست
گویند که زیباست بغایت مه نخشب
لیکن نتوان گفت که زیباتر از اینست
#خواجوی_کرمانی
اصلاحیه
ز رفتن تو من از عمر بینصيب شدم
سفر تو کردی و من در وطن غريب شدم
صائب❌❌❌
👑🌟بابک خرمدین🌟👑:
قسمتی از ترکیب بند محتشم کاشانی میباشد درمرثیهاخیهالصاحب الاجل الاکرام خواجه عبدالغنی
که شعر کاملش به شرح زیر میباشد
چرا ز باغ من ای سرو بوستان رفتی
مرا ز پای فکندی و خود روان رفتی
در یگانه من از چه ساختی دریا
کنار من ز سرشک و خود از میان رفتی
ز دیدهٔ پدر ای یوسف دیار بقا
چرا به مصر فنا بیبرادران رفتی
به شمع روی تو چشم قبیله روشن بود
به چشم ز خم غریبی ز دودمان رفتی
گمان نبود که مرگ تو بینم اندر خواب
مرا به خواب گران کرده بیگمان رفتی
تو را چه جای نمودند در نشیمن قدس
که بیتوقف ازین تیرهٔ خاکدان رفتی
درین قضیه تو را نیست حسرتی که مراست
اگرچه با دل پر حسرت از جهان رفتی
مراست غم که شدم ساکن جحیم فراق
تو را چه غم که سوی روضهٔ جنان رفتی
#ز رفتن تو من از عمر بینصیب شدم
سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم
از صائب نیست🌺✌️🙏
ز رفتن تو من از عمر بینصيب شدم
سفر تو کردی و من در وطن غريب شدم
صائب❌❌❌
👑🌟بابک خرمدین🌟👑:
قسمتی از ترکیب بند محتشم کاشانی میباشد درمرثیهاخیهالصاحب الاجل الاکرام خواجه عبدالغنی
که شعر کاملش به شرح زیر میباشد
چرا ز باغ من ای سرو بوستان رفتی
مرا ز پای فکندی و خود روان رفتی
در یگانه من از چه ساختی دریا
کنار من ز سرشک و خود از میان رفتی
ز دیدهٔ پدر ای یوسف دیار بقا
چرا به مصر فنا بیبرادران رفتی
به شمع روی تو چشم قبیله روشن بود
به چشم ز خم غریبی ز دودمان رفتی
گمان نبود که مرگ تو بینم اندر خواب
مرا به خواب گران کرده بیگمان رفتی
تو را چه جای نمودند در نشیمن قدس
که بیتوقف ازین تیرهٔ خاکدان رفتی
درین قضیه تو را نیست حسرتی که مراست
اگرچه با دل پر حسرت از جهان رفتی
مراست غم که شدم ساکن جحیم فراق
تو را چه غم که سوی روضهٔ جنان رفتی
#ز رفتن تو من از عمر بینصیب شدم
سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم
از صائب نیست🌺✌️🙏
پرسید چگونه ای؟
گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک بر تخته ای بمانند؟
گفتند: صعب (دشوار) باشد.
گفت: حال من هم چنین است
#عطار
گفت: چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یک بر تخته ای بمانند؟
گفتند: صعب (دشوار) باشد.
گفت: حال من هم چنین است
#عطار