معرفی عارفان
1.12K subscribers
32.8K photos
11.8K videos
3.18K files
2.7K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
مؤمنان معدود لیک ایمان یکی
جسمشان معدود لیکن جان یکی

غیرفهم و جان که در گاو و خرست
آدمی را عقل و جانی دیگرست

باز غیرجان و عقل آدمی
هست جانی در ولی آن دمی

جان حیوانی ندارد اتّحاد
تو مجو این اتّحاد از روح باد

گر خورد این نان نگردد سیر آن
ور کشد بار این نگردد او گران

بلک این شادی کند از مرگ او
از حسد میرد چو بیند برگ او

جان گرگان و سگان هر یک جداست
متّحد جانهای شیران خداست


مثنوی_معنوی
_دفتر چهارم
صنما ،،، تو ، روزِ مایی ،

غم و غصه‌سوزِ مایی ،




ز تو است ای معلّا ،

همه کار و بارِ جانم ،


#مولانا


معلا : معلّی ( عربی ) معلی اسم مشترک دختر و پسرانه است .
معلّی به معنی : برافراشته و بلندمرتبه ، باشکوه ، باعظمت ، شکوهمند ، والایی ، تعالی ، رفعت ، مقام بلند ، بلندمرتبه ، بلند شده ، بلند ، رفیع ، بلندکننده و افرازنده ، برافراشته ، ارتفاع ، اوج ، فوق ، بالا ، جلیل ، بزرگ ، بزرگوار ، بزرگ‌قَدر ، عالی ، دارای علوّ و منزلت و بزرگی و شرافت ، رفیع ، ارزشمند ، عالیقدر ، برتری مقام و موقعیت ، مقدس و گرامی .




معلّا رسم‌الخط فارسی معلَی در زبان عربی‌ست
اسم پسر در زبان عربی
از اصحاب خاص امام صادق و راویان حدیث معلی بن خُنَیس
معلا - معالی به معنای بلندی یا منزلت و دارای شرافت یا مقام .
معلا : معلا اسم دختر ( عربی ) دارای قدر و مرتبهٔ عالی ، بلندمرتبه ، بهتر ، نفیس‌تر ، ارزشمندتر ، برتری ، رفعت ، بلندی قدر ، شرف ، بزرگواری .
معلا : عالی‌مقام ، بلندمرتبه
معلا : معلی ، معلا ، بلند شده و برافراشته ، بلند و رفیع ، بزرگ ، بزرگ‌قَدر ، دارای علوّ و منزلت و بزرگی شرافت است .
معلا : شریف ، عالیتر ، برتر ، بزرگوار ، بلندمرتبه ، باعظمت .
معلا : شریف و رفیع‌القدر و رئیس . بلندمرتبه و بلند و بالا .
معلا : معلا اسم دخترانه با ریشه عربی به معنی دختربلندمرتبه و عالیقدر بزرگوار . عالی , بزرگ , باعظمت و رفیع و بلند .
معلا : معلا به معنی علو و بزرگی و بلندمرتبه‌اى .
مؤمنان معدود لیک ایمان یکی
جسمشان معدود لیکن جان یکی

غیرفهم و جان که در گاو و خرست
آدمی را عقل و جانی دیگرست

باز غیرجان و عقل آدمی
هست جانی در ولی آن دمی

جان حیوانی ندارد اتّحاد
تو مجو این اتّحاد از روح باد

گر خورد این نان نگردد سیر آن
ور کشد بار این نگردد او گران

بلک این شادی کند از مرگ او
از حسد میرد چو بیند برگ او

جان گرگان و سگان هر یک جداست
متّحد جانهای شیران خداست


مثنوی_معنوی
_دفتر چهارم
و گفت: بسیار بگریید و کم خندید و بسیار خاموش باشید وکم گوئید و بسیار دهید و کم خورید وبسیار سر از بالین برگیرید و باز منهید


شیخ ابوالحسن خرقانی
نقل است که یک روز یاران ذالنون درآمدند، او را دیدند که می‌گریست. گفتند: سبب چیست گریه را؟

گفت: دوش در سجده چشم من در خواب شد، خداوند را دیدم. گفت: یا ابا الفیض!خلق را بیافریدم، بر ده جزو شدند. دنیا را بر ایشان عرضه کردم، و نُه جزو از آن ده جزو روی به دنیا نهادند. یک جزو ماند آن یک جزو نیز بر ده جزو شدند. بهشت را بر ایشان عرضه کردم، نُه جزو روی به بهشت نهادند. یک جزو بماند، آن یک جزو نیز ده جزو شدند، دوزخ پیش ایشان آوردم، همه برمیدند، و پراگنده شدند از بیم دوزخ. پس یک جزو ماند که نه به دنیا فریفته شدند و نه به بهشت میل کردند، و نه از دوزخ بترسیدند.

گفتم: بندگان من! بدنیا نگاه نکردید، و به بهشت میل نکردید، و از دوزخ نترسیدند. چه می‌طلبید؟

همه سر برآوردند و گفتند: انت تعلم مانرید. یعنی تو می‌دانی که ما چه می‌خواهیم

تذکرة_الاولياء
می‌زنم حلقه ،، درِ هر خانه‌ای ،

هست در کویِ شما ، دیوانه‌ای ،



مرغِ جان ، دیوانهٔ آن دام شد ،

دامِ عشقِ دلبری دُردانه‌ای ،



عقل‌ها ، نعره زنان ،،، کآخر کجاست؟ ،

در جنون ،،، دریادلی؟ ، مردانه‌ای؟ ،



ای خدا ، مجنونِ آن لیلی ، کجاست؟ ،

تا ، به گوشش ،  دردَمیم افسانه‌ای ،



ز آنکِ گوشِ عقل ، نامَحرَم بُوَد ،

از فسونِ عاشقان ، بیگانه‌ای ،



سلسله‌زلفی ، که جان ، مجنونِ اوست ،

میل دارد با شکسته‌شانه‌ای ،



شهرِ ما ، پُرفتنه و پُرشور شد ،

الغیاث ، از فتنهٔ فتّانه‌ای ،



زوتر ، ای قفّال ،، مفتاحی بساز ،

کز فرج ،، باشد وِرا دندانه‌ای ،

#قفّال = کلیدساز

#مفتاحی = کلیدی


هین ، خمُش کن ،، کژ مَرُو ، فرزین نِه‌ای ،

کی؟ ، چو فرزین کژ رَوَد فرزانه‌ای؟ ،



#فرزین = مهرهٔ وزیر در شطرنج




#مولانا
غزل ۲۹۱۸
پسرا ،

رَهِ قلندر ،

سزد ار به من نمایی ،





که ،

دراز و ،،، دور ، دیدم ،

رَهِ زهد و ،،، پارسایی ،




#عراقی
ما ،

به جانان زنده‌ایم ،

از جان ،،، بَری ،





تا ابد ،

هرگز ،

کسی چون ما ، شود؟ ،




#عراقی
خلل از این است
که خدا را
به نظر محبت نمی‌نگرند،
به نظر علم می‌نگرند،
و به نظر معرفت،
و نظر فلسفه!
نظر محبت
کار دیگر است.

مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمدعلی موحد، ص ۱۰۵
شکسته دلی💔

دو کس کُشتی می‌گیرند یا نبردی می‌کنند. از آن دو کس، هر که مغلوب و شکسته شد، حق با اوست، نه با آن غالب! زیرا که أنَا عِندَ المُنکَسِرَة.
(مقالات شمس تبریزی ص۲۰۵)


در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس
بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است
(حافظ)
 راه مردان، که اصنام عادت را پاره پاره کردند... دیگر است،
وراه نامردان و مدّعیان،
که صنم عادت را معبود خود کردند، دیگر.

#عین_القضات_همدانی
سعی کن روی پای خودت بایستی ...

اگر افتادی بدان که در این دنیا هیچکس خم نمیشود دست تو را بگیرد بلندت کند. سعی کن خودت پا شوی ...!

#سووشون
#سیمین_دانشور
دردا ڪه هدر دادیم آن ذاتِ گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ؛ ابریم و نمی‌باریم

ما خویش ندانستیم بیدارے مان از خواب
گفتند ڪه بیدارید ؛ گفتیم ڪه بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امیّد رهایی نیست ؛ وقتی همه دیواریم

#حسین_منزوی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
اونجا که #سهراب سپهری میگه:

من به آمار زمین مشکوکم
اگر این سطح پر از آدم هاست
پس چرا این همه دل ها تنهاست...؟!


.
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #زادن_سهراب_از_تهمینه فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۵ ( #قسمت_چهارم )                  ۳۴ نهانی چرا داشتی از من ، این؟ ، نژادی به آیین و ، با آفرین؟ ، ۳۵ کنون ، من ز ترکانِ جنگ‌آوران ، فراز آوَرَم لشکری بی کران ، ۳۶ بِرانم به…
داستان رستم و سهراب
#گزیدن_سهراب_اسب_را
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۶
( #قسمت_اول )


۱

به مادر چنین گفت سهرابِ گو ،

که نیکو شود کارها ، نو به نو ،

۲

چو خواهم شدن سوی ایران‌زمین ،

که بینم من آن بابِ با آفرین ،

۳

یکی اسب باید مرا ،، گام‌زن ،

سُمِ او ز پولاد خاراشِکَن ،

۴

چو پیلان به زور و ،، چو مرغان به پَر ،

چو ماهی به دریا ،، چو آهو به بر ،

۵

که برگیرد این گُرز و کوپالِ من ،

همی پهلوانی بر و یالِ من ،

۶

پیاده نشاید شدن جنگجوی ،

چو با خصم ، روی اندر آرَم به روی ،

۷

چو بشنید مادر چنین از پسر ،

به خورشیدِ تابان ، برآورد سر ،

۸

به چوپان بفرمود تا هر چه بود ،

فسیله بیارَد به کردارِ دود ،

۹

که سهراب ، اسبی به چنگ آوَرَد ،

که بر وی نشیند ، چو جنگ آوَرَد ،

۱۰

همه هر چه بودند اسبان گله ،

که بودی به کوه و به صحرا یله ،

۱۱

به شهر آوریدند و ، سهرابِ شیر ،

کمندی گرفت و ، بیامد دلیر ،

۱۲

هر اسبی که دیدی به نیروی و یال ،

فکندی به گردنش ، خم دوال ،


بخش ۷ : « خبر شد به نزدیک افراسیاب »

بخش ۵ : « چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه »


ادامه دارد 👇👇👇
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
☀️🔸🔸🔸

🎙 #رشید_کاکاوند

مادر از همه ما ضعیف تر بود؛
نه بخاطر غصه‌های مشترکمان ، بلکه بخاطر
غصه‌های خصوصی هر کدام از ما که خورده بود !


📙 #قصد
#فرانتس_کافکا


☀️🔸🔸🔸
Royae Hasti
Gholamhossein Banan
رویای هستی

غلامحسین بنان


هستی چه بود؟، قصهٔ پر رنج و ملالی

کابوس پر از وحشتی، آشفته خیالی

ای هستی من و مستی تو، افسانه‌ای غم افزا

کو فرصتی که تا لذتی بریم از شب وصالی؟

ز هستی، نصیبم بود درد بی‌نهایت

چنان نی، ندارم سر شکوه و شکایت

چرایی غمین، اقامت گزین به درگاه می‌فروشان

گریز از محن، چو من ساغری بزن، ساغری بنوشان!


💠اسماعیل نواب صفا

مخملین صدای جاودانه..
💠غلامحسین بنان...
خـدایا
در دفـتر حـضور و غـیاب امـروز
حـاضرے زدیم
حـضورمان را بـپذیر
وجـایگاهمان را در کلاس بـندگے ات
در ردیـف بـهترین هـا قـرار دہ

به نام خدای همه
یک حبه نور

وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا

و بر خدا توکل کن؛ و کافی است که خدا نگهبان و کارساز [همه امور بندگان] باشد.

#احزاب-آیه ۳
هر کسی که قدم به زندگی شما می گذارد ، یک معلم است . حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهای شما را نشانتان داده است.
پس آگاهانه و با آرامش با اطرافيان رفتار كنيد و از تنش و درگيرى و بحث بپرهيزيد،.
هرگز فکر نکنید که اگر
فلان مرحله زندگی بگذرد،همه‌چیز درست می‌شود...
از همه‌ چالش‌ها لذت ببرید؛
هنر زندگی، دوست داشتن مسیر زندگی است...
خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد!

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
بامداد اولین روز هفته ات نیکو

🌺🌺🌺

صبح_رادوست_دارم؛
نفس عمیق میکشم
و روزم را آغاز میکنم
و به شکرانه هر آنچه که دارم
شادمانم
مهرومحبت رادرسبدعشق میگذاریم
وبه دوستانم هدیه میکنم
امروزتان سرشار از عشق

🌺🌺🌺

شادباشی