معرفی عارفان
1.23K subscribers
33.8K photos
12.3K videos
3.21K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بسکه مضمون‌نزاکت صرف سرتاپای اوست
گرکف دستش خطی دارد رگ برگ‌گل است

#بیدل
عشق در هر چیزی‌ست
عشق در هر طرحِ نویی‌ست که در می‌اندازیم
همچون پل‌ها و کلمات

عشق در هر آن چیزی‌ست که بالا می‌بریم
همچون صدای خنده و پرچم‌ها...

خوزه آنخل بالنته
‏بر دیوار نقش درخت کنند، اما چون بیفشانی میوه فرونیاید. اما آن نقش بی‌فایده نیست، از بهرِآنکه اگر کسی در زندانی زاییده شد و روی خوبان ندید، بازپرسد و فهم کند که بیرون این زندان عالمیست و چنین صورتهای زیباست و درختان میوه دارند؛
#آتشی درنهاد او افتد
که چنین چیزها در عالم هست و
ما زنده درگور مانده.!

#مجالس سبعه
یگانه
حمیرا
بانو حمیرا ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تیغ و خنجر چو پیِ کشتنِ ما بردارد
سر جدا منّت ازو سینه جدا بردارد !

ترکِ افتادگی از بس‌که گران‌ است مرا
استخوانم نتواند که هما بردارد

خبرِ عزمِ جنونم به بیابان چو رسد
جاده دستی‌ست که از بهرِ دعا بردارد!

همچو حمّال به اسبابِ جهان زاهد شهر
پشت ازآن کرده که یک‌جا همه را بردارد!

#تأثیر_تبریزی
(ابیاتی از یک غزل)
چون نیست دواپذیر این درد
ما را به دوا چه می‌فریبی



#مولانای_جان
ما را بی‌ما چو می‌نوازی

ما را با ما چه می‌فریبی


#مولانای_جان
گر جهان ، پر نور خواهی ،
دست از رو باز گیر

ور جهان ، تاریک خواهی،
روی را مستور کن مولانا
ای دوست دعا وظیفه ماست
ما را به دعا چه می‌فریبی

آن را که مثال امن دادی
با خوف و رجا چه می‌فریبی


#مولانای_جان

گفتم مگر ز رویت زاهد خبر ندارد

گفتا که تاب خورشید هر بی بصر ندارد

گفتم بکوی عشقت پایم بگل فرو شد

گفتا که کوچه عشق راهی بدر ندارد

#فیض_کاشانی
زانک حکمت همچو ناقهٔ ضاله است
همچو دلاله شهان را داله است



زیرا حکمت مانند شتر گمشده است و نیز مانند راهنمایی است که طالبان وصال شاه را به بارگاه شاه هدایت می کند.

داله : راهنما

تو ببینی خواب در یک خوش‌لقا
کو دهد وعده و نشانی مر ترا



به عنوان مثال، تو در عالم خواب یک شخص خوش برخوردی را می بینی که به تو وعده و نشانی می دهد. برخی از خواب ها حامل پیام و کاشف از عالم واقع و جهان بینی است.
خواب در: در خواب

که مراد تو شود و اینک نشان
که به پیش آید ترا فردا فلان


او گوید که مراد تو حاصل می شود و نشانه برآورده شدن حاجت تو اینست که فردا
فلان کس نزد تو می آید.

یک نشانی آن که او باشد سوار
یک نشانی که ترا گیرد کنار



یکی از نشانه های او اینست که او سواره است نه پیاده، و نشان دیگر آنکه تو را در آغوش میکشد.

شرح مثنوی
گفتیم که عقل از همه کاری به درآید

بیچاره فرو ماند چو عشقش به سر افتاد

#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یلدا حق داشت آرام آرام بگذرد...آبستن عروسک برفی زمستان بود...دی را در دل داشت!

حالا تو را با لبهای سرخ اناری و آجیل داغ چشمهایت و حس شاعرانه ای که از یلدا به ارث برده ای کجای دلم جا دهم؟ برای این همه زیبایی باید سفره پهن کرد!
دی را نه برف شروع میکند نه باران...

چکه چکه های عشق از چشمهای تو آغازگر رقص عروس سپیدپوش زمستانست...

سرما که چیزی نیست، برای خاطر توست که دست و دلم می لرزد...بگذار در این رقص باشکوه دامنگیر تو باشم!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
• آواز :محمدرضا شجریان

بر عمل تکیه مکن خواجه که در روز ازل
تو چه دانی قلم صنع به نامت چه نوشت

حضرت حافظ
آتش به دل اندر زدی و نفط به جان
وانگه گوئی که راز ما دار نهان؟!

تا کی صبر؟ فریاد از تو! دردِ فراوان از تو!
چنین کند، بی‌قرارش کند، پس گوید: قرار گیر!
...باش تا وقت این کار در رسد. تو جانی می‌کَن که من از تو این دوست دارم! «أنا عند المنکسرة قلوبهم»
...بار خدایا اگر رضای تو درین است مبارک!



نامه‌های عین‌القضات همدانی
بپرسید و گفتش که: «برگوی راست
که تا از گذشته پشیمان که‌راست؟»

چنین داد پاسخ که: «آن تیره تَرگ
که بر سر نهد پادشا روز مرگ

پشیمان شود دل کند پرهراس
که جانش به یزدان بُوَد ناسپاس

دو دیگر که کردار دارد بسی
به نزدیکِ آن ناسپاسان کسی»

اندرز فردوسی :

به هر کار بهتر درنگ از شتاب
بمان تا برآید بلند آفتاب

#فردوسی
سیه‌چشمی به کارِ عشق استاد
به من درس ِمحبت یاد می‌داد

مرا از یاد برد آخر، ولی من
بجز او عالَمی را بردم از یاد...

#فريدون_مشيرى
من چرا بخواهم با کسی باشم
اگر از او خیر به من نرسد
و اگر اثبات شد برایم که خیر به همراه دارد
چگونه سر ننهم تا که عشقش را به سر ببرم
راهِ شرک آخرش به کافری منتهی ست
و اگر که نخواهم کافر شوم
ریشه شرک را باید در نتیجه عملکردهایم
بیابم ...
مومن اگر به علم _آگاهی_ نرسد
شجاعتش در جهلش خرج خواهد شد
چون گرفتار شرک میشود




استاد فرمود :

قدرتِ تمیزِ خودم را هم باید ببینم که کجاست ؟


در حضرت شمس :
«تا او را تمام نباشی ،
تو را تمام نباشد. »


و دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند

معشوق در باز نمی‌کند
تا که تو تویی
و اینجاست که این تبدیلات« من به او» وارد مراحل فراتر از عقل معاش اندیش میشود , حیرت اندر حیرت است
بادا حضورِ طبیبِ الهی بر کنیزکان نفسِ ما و این فیض تبدیلات .
هو..
هو...
هو...


در عطر افشانی «عطار» مان
به یاد بیاور

ناحیت دل گرفت لشکر غوغای نفس
پس تو اگر عاشقی عاشق هوشیار باش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشق
دايم به رقص و حركتِ معنوي است
اگرچه به ظاهر ساكن نمايد

خود چگونه ساكن توانَد بود؟
كه هرذره از ذراتِ كاينات محرّك اوست

چه هرذره كلمه اي است
و هركلمه را اسمي
و هراسمي را زباني
و هر زباني را قولي
و هرقولي را
از محبت، سمعي

و چون نيك بشنوي
قايل و سامع يكي باشد


لمعات
شيخ فخرالدين عراقي
عشق را ، نازم ،

که بودش را ،

غمِ نابود ،، نی ،




کُفرِ او ،

زُنّاردارِ حاضر و موجود ،،

نی ،



#اقبال