صوفی را گفتند که سیلی نقد خواهی یا دیناری نسیه؟
گفت: بزن و بگذر!
نعمتی است در گذر، بترسید از درد و دریغ و فوات این نعمت.
#شمس_تبریزی
گفت: بزن و بگذر!
نعمتی است در گذر، بترسید از درد و دریغ و فوات این نعمت.
#شمس_تبریزی
صوفی را گفتند که سیلی نقد خواهی یا دیناری نسیه؟
گفت: بزن و بگذر!
نعمتی است در گذر، بترسید از درد و دریغ و فوات این نعمت.
#شمس_تبریزی
گفت: بزن و بگذر!
نعمتی است در گذر، بترسید از درد و دریغ و فوات این نعمت.
#شمس_تبریزی
خوش باش که خوشْ نهاد باشد صوفی
از باطن خویشْ شاد باشد صوفی
صوفی صاف است غم بَرو نَنشیند
کیخُسرو و کیقُباد باشد صوفی
#رباعی_مولانا
خوشی من از نهاد من, رنج من از نهاد من است.
#شمس_تبریزی
#درود.پگاهتان پدرام
از باطن خویشْ شاد باشد صوفی
صوفی صاف است غم بَرو نَنشیند
کیخُسرو و کیقُباد باشد صوفی
#رباعی_مولانا
خوشی من از نهاد من, رنج من از نهاد من است.
#شمس_تبریزی
#درود.پگاهتان پدرام
دریای کرم موج می زند هرچه از او خواهی می دهد. هر یکی چیزی می پرستند: یکی زر، یکی جاه. هذا ربی می گویند، لا أحبّ الآفلین نمی گویند!
ابراهیم می گوید: لا أحبّ الآفلین . کو ابراهیم صفتی که به زبان حال گوید: لا أحبّ الآفلین؟
#شمس تبریزی
ابراهیم می گوید: لا أحبّ الآفلین . کو ابراهیم صفتی که به زبان حال گوید: لا أحبّ الآفلین؟
#شمس تبریزی
اکنون هیچ شکی نیست
که در این عالَم مقصودی هست و مطلوبی
و کسی هست که این سراپرده
جهت او برافراشتهاند
و این باقی تَبَع و بندۀ ویاند
و از بهر وی است این بنا
نه او از بهر این بناست.
#شمس_تبریزی
که در این عالَم مقصودی هست و مطلوبی
و کسی هست که این سراپرده
جهت او برافراشتهاند
و این باقی تَبَع و بندۀ ویاند
و از بهر وی است این بنا
نه او از بهر این بناست.
#شمس_تبریزی
یکی پرسید که چه کنم که به تو رسم؟ گفت: تن بگذار و بیا. حجاب بنده از خدا تن است.
تن چهار چیز است: فرج است و گلو و مال و جاه.
#شمس_تبریزی
تن چهار چیز است: فرج است و گلو و مال و جاه.
#شمس_تبریزی
قومی مقلّد دلند، قومی مقلّد صفا، قومی مقلّد مصطفی، قومی مقلّد خدا. از خدا روايت كنند. قومی هم مقلّد خدا نباشند، از خدا روايت نكنند، از خود گويند.
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
معنی ولایت چه باشد؟ آنکه او را لشكرها باشد و شهرها و دیهها؟
نی. بلکه ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال خویشتن، و بر صفات خویشتن، و بر کلام خویشتن، و سکوت خویشتن،
و قهر در محل قهر، و لطف در محل لطف.
#شمس_تبريزى
نی. بلکه ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال خویشتن، و بر صفات خویشتن، و بر کلام خویشتن، و سکوت خویشتن،
و قهر در محل قهر، و لطف در محل لطف.
#شمس_تبريزى