کوچه باغهای شعرِ(کندوله)
134 subscribers
1.15K photos
115 videos
13 files
190 links
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور
Download Telegram
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃

🔥《ئمن.ئاواره》🔥

🔥ئمن عاشقی ..دیوانه و بئ عار
❤️ئمن دلسوچیایئ .وامنه ی دیار

🔥ئمن ئاواره......‌.......ئمن بی چاره
❤️ئمن عاشقی............یخه صدپاره

🔥ئم گم وناپیدا....ئم بی شونه نان
❤️دایم په ریشان.چون مه جنو نان

🔥ئمن چون خزان.......برگم ریزنان
❤️دیده ی ئسرینم وه مرگ دوزنان

🔥ئمن نه کرده ن..دوائ ده رد ئمن
❤️ئمن گوریزان........ بیه ن جه ئمن

🔥ئمن پریشان جرگه ی می نوشان
❤️ئمن جفاکیش......کوی جفاکیشان

🔥ئمن وامنه ئ.........مانگان وسالان
❤️ئمن طانه بار.....‌...جمع هه ومالان

🔥ئمن طومارئ......رنج وده رده نان
❤️ئمن گیر وارده ئ.نام ونه نگه نان

🔥ئمن نتیجه ی............بدئ اعمالم
❤️دایم بدحال و...ده روین ذوخالم

🔥وه باخ روزگار.‌خاروخس به ویم
❤️مله توشه گی..رای کمس به ویم

🔥ئمن شرمنده ی ئه قرباوخویشان
❤️مایه ئ هه رطانه وننگ ونامشان

🔥ئمن پریشان.....غریب و مه هجور
❤️دور جه یاران و. اسیرو ره نجور

🔥چون هَوری وه هار.چَمم گریانه ن
❤️دلم طانه بار.......خار وخه سانه ن

🔥طانه ئ هومالم........ئاور دان مالم
❤️قامتم وردکه رد.......چون پیر زالم

🔥ئمن بی چاره...........ئمن ئاخرشه ر
❤️وه باخ نیرومه ر.ئمن ده ر وه ده ر

🔥کرملا رانده ی.......... کنوله وپریان
❤️خسته و نائومید......غربتی شاران

کرم اله امیری(ک الف یاس)🔥❤️

🍃🌺🍃

من هم صحبت قدیمی
تک درخت #پیریافته_ام
که دربادمی رقصد
درشعرمن
#بانیان درنهایت سرسبزی
ازیک هوای خوب وخیال انگیز
سرشاراست
و #دشتان تمام زیبایی های
بهاررابه هرطرف گسترده است

من ازسرزمین مادری می گویم
از #کندوله از #پریان و #شریف_آباد
من ازباغها می گویم
ازبرکه ها
ازگیسوی رهاشده بیدمجنون
درچشمه ها
ازکشتزارهائ #دشت_دشتان می گویم
ازوسعت آرامش درخواب نیم روزی
زیرسایه ساردرختان آلوچه وگیلاس

من ازسرزمین مادری می گویم
من راازشعرهایم بشناس که
پرازترانه های بومی است
من میراث دار
باغ وآب وتاکستانهای رویایی ام

من ازسرزمین مادری می گویم
از #کندوله
از #پریان
و #شریف_آباد
💚و..........

#ک_الف_یاس 👌🌸👌
🍃🌺🍃

🔥آهای مردم📣

🔥شعرهایم رابخوانید
❤️پشت این واژه های به ظاهرآرام
🔥دلی ویران شده

❤️قلبی شکسته
🔥روحی شعله وراست
❤️ویک زندگی بربادرفته

ک الف یاس🌺

"وآنگاه که کلام به بن بست می رسدشعرآغازمی شود"👌
《زبان کندوله ای (هورامی )زبان مادری ماست》👍
زیباترین اشعارهورامی وکردی وفارسی دروصف طبیعت دل انگیزورویایی کندوله وپریان وشریف آبادرادرکانال ادبی《 #کوچه_باغهای_شعر 》جستجوکنید

کانال ادبی《 #کوچه_باغهای_شعر 》درجهت حفظ فرهنگ واحیای زبان قوم بزرگ
کندوله ایها تشکیل شده لطفاجهت اتحادوهمدلی مخاطبین خودرابه این
تالارمجازی دعوت کنید
(هرقومی که زبانش را ازدست بدهداصالت خودراازدست می دهد)


🌷🌺🌷
#باور_کن_مرا👌👍
دعوتید به یه حال #خوب🧚‍♂♥️
متنــــــــــهای که بهتون آرامش میده🧚‍♀

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
آه،
#کودکی
وآن فاصله‌های کوتاه.

وقتی‌که من بچه بودم،
عشق زنی بود
که بوی #کندوله می‌داد،
عشق #پدر_بزرگ بودکه
نفسهایش آغشته به بوئ سیگاربود
#عشق اشک‌های درشت
#مادر_بزرگ بودکه
از شیارگونه هایش
به رودخانه ئ #بانیان می‌ریخت.

وقتی‌که من بچه بودم،
باغهای #دشت_دشتان
بیشتر #سبز بودند،
و #پیریافته شب‌ها
درسکوتی عارفانه آواز می‌خواند
وچنان مارا #دعامیکرد
که قلبهامان پراز #نور میشد

وقتی‌که من بچه بودم،
آبتنی #لذت فرحبخشی
دربرکه های کوچک
#رودخانه_بانیان بود
و #شورکودکانه ازستیغ سرافراز
#کوه_زران شروع میشد
تاتخته سنگهای ضمخت
حاشیه ی باغات #عالی_دره
امتدادمیافت......

وقتی‌که من بچه بودم،
می‌شد ببینی
#امامزاده_ابراهیم‌ با #پیرپیریافته
زین سوی کندوله تاآن سوی پریان
عارفانه قدم میزنندومی خندند..

وقتی‌که من بچه بودم،
#کندوله زیباتر بود.
#عثماندره سرسبزتربود
گلهائ واژگون #پریان
سرخ تربودندهمه #جانداران
وهمه #مردم #عاشق_تربودند

وقتی‌که من بچه بودم،
ازلب هر #پنجره‌‌
هزار لبخندعاشقانه #شکوفامیشد
وقتی‌که من بچه بودم،
این همه #مردم نبودند.

وقتی‌‎که من بچه بودم،
غم بود،شادی بود
همه بودند.....

آه ای #کودکی
ای فاصله های #کوتاه زندگی
#کجایید......!!!! #کجا........؟؟؟؟

🍃🌺🍃

#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#محبوبم

پنجره ئ همه خانه های #کندوله را
باززززز کن
و در تمام طول شب
#خورشیدجمالت را
بروی من بتابان.
و با من
به قرن #حماسه_هابیا
به قرن #جنگ_هندوستان آنجاکه
سیاست وشجاعت وشعروعشق وشور
شاعرتکاورقرن :
#سرهنگ_الماسخان #کندوله_ای
حماسه هابه #یادگار_سرزمینم
#کندوله گذاشته است
باید #پاسداشت_یاد_بزرگان را

#محبوبم
همچنان دردلم باش
ودستهای لطیفت را
به دست های #خسته من بسپار
بامن بیا
تواز #سلاله_ئ_گلهای_سرخ
#دشت_دشتانی
من #وارث_بی_ثمری
درختان خشک‌ باغهای #نیرومرم
بامن بیا
من آخرین #نسل
از شاعران عاشق پیشه ی #کندوله_ام
به عصر #جوانمرگی
جوان رشیدمان #پیرولی_سلطان بیا
انجاکه #پیریافته گریست
#چشمه_ساران_بانیان خشکید
کوه #زران درهم پیچید
قارچهاروییدند،خزان شد،برگریزان شد...
#دهقان_هزار_ساله_ی روستای من
محو در زوزه ی
وحشتزای #جلادان شد!
باید #پاسداشت_یاد_بزرگان را

#محبوبم
بامن بیا به عصرنفرت زمانه ی
#خان و #خوانین و #ارباب و #امیرکل
دستهایت رابه من بسپارو
خاک نکبت بریزبرعصرخیانت وغارتِ
#امیرکل جلادرا....
نیمی از #کندوله راآب بردوان نیم دیگر
درخیانت خودی های خاکفروش درآتش کین #امیرکل بسوخت
باید #پاسداشت فداکاریهاوخیانتهارا....

#محبوبم
دستهایت رابه دست خسته ام بسپار
وبامن‌بیا....بیاتانشانت دهم‌
در #کوچه_باغهای_شعر من
چگونه #گل_سرخئ میشکفدو
همه بادهاراپرپرمی کنددرشعرمن
سنگهای کوه #زران قدمیکشندو
#پیریافته همه آیینه های زنگارگرفته
این دیار رادرچشمهای صیغل زده
محومیکند....
#محبوبم بامن بیا
تاکوچه باغهای #بانیان
صدای قدمهای مارابشنوند
تادوباره #شمیم_خوش_موهایت
آسمان #کندوله رامعطرکند
بامن بیاتا ببینی چگونه
#پرندگان برشاخه درختانِ
#دشت_دشتان لانه می سازند

#محبوبم بامن بیاونگاه کن
چگونه درشعرمن
باد می وزد
ابرها در حرکت اند
باران می بارد و
دانه رشد می کند
پرنده پرواز می کند
چشمه ساران
می جوشند و
رودخانه هادر جریانند

#پیریافته هنوز نمرده است
#امامزاده_ابراهیم نفس می کشد
#کندوله و #پریان و #شریف_آباد
تو را می طلبند و
خواهان دیدار تو هستند ...
بیرون آیی
از باغ تنهایی خویش ....
#دشتان منتظر توست
قدم به #بانیان گذار
که خیل درختان #دره_چناران
تو را چشم در راهند ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

#محبوبم
‍ من شاعر #عشقم
من شاعر #کندوله_ام
مرا اینگونه #باور_کن
بامن بیا تا من #کندوله_ای_دیگرباشم
با من بمان تا من #جهان_دیگری باشم
تو #عشق می ریزی من می نوشم
من #شعر می ریزم تو می نوشی
همین #کافیست
بگذار دنیا #گم شود بی ما
به هرجایی که #مانیستیم.........

#محبوبم
تمام پنجره خانه های #کندوله را
بااااازززززکن
ودرتمام #طول_شب
#خورشیدجمالت رابروئ من #بتابان.....

#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس

#توضیح:
پ.ن؛
#قرن_حماسه_ها
عصرجنگ هندوستان
اشاره به رشادتهای سربازدلیرایران زمین #سرهنگ_سردارالماسخان_کندوله_ای
است که فرمانده عالی لشکرنادرشاه وبیرقداررکاب شاهنشاه بودوقوام وبقای لشکربه ایستادگی وی بستگی داشت
ودراین جنگهاشمشیرهازدودیوانهای شعرحماسی ورزمی بسرود
#یادش_جاویدان

#عصرجوانمرگی
اشاره به مرگ غریبانه سرداررشیدکندوله
#سلطان_پیرولی_خان که درعنفوان جوانی درماموریتی دردشت #ذهاب در
پاییزسال۱۲۹۸درگذشت وی مردی قوی و بلندقامت وچهارشانه وشمشیرزن بودکه درفوج لشکرزنگنه به درجه سرداری رسیده بود......
#یادش_جاویدان

#عصرنفرت_زمانه
اشاره به جنگهاودرگیریهای استقلال کندوله ای ها بااستانداردوره رضاخانی
مالک الرغاب منطقه دینوربه نام #شاهزاده فرمانفرمامعروف به #امیرکل
که نیم کندوله باخیانت عده ای خاکفروش آتش گرفت ونیمی دیگرش به دستوروی آبهای بالادست کوههارابه خانه هابستندودراین قتل وعام‌مخوف بیش ازصدنفر #زن و #کودک #کهنسالِ کندوله ای جان سپردندو نمایندگان کندوله زیربارپرداخت ثلث سهم مالکانه این خان زورگونشدندوفقط نام خانوادگی امیری رااسماپذیرفتن
#ننگ_ابدی_براوباد

#ک_الف_یاس

🍃🌺🍃

#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)

#باور_کن_مرا
احساسئ ترین متن هائ کوتاه وبلند ادبئ وزیباترین دلنوشته هائ فارسی وکردی وهورامئ

عشق از راه دور
شیک ترین عاشقانه هائ ادبی

"منم آن شیخ سیه روز که درآخرعمر
لائ موهائ تو گم کرد خداوندش را"

🍃🌺🍃

"وآنگاه که کلام به بن بست می رسدشعرآغازمی شود"👌

به کانال فرهیختگان وادب دوستان خوش آمدیدهمراه بادوستداران شعروادبیات فارسئ و فلکوریک


#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور.

#کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس

#لینک کانال تلگرام 👇👇👇
┏━━━🔹💎🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹💎🔹━━━┛

این کانال رابه دوستان وآشنایان خودمعرفی کنید👌👌🙏🙏
به #دقت
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!

من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!

پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد

#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
نئ زنئ ازجنس نکیساوباربد
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...

و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج.....‌.

خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....

واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله #زمزمه مئ کند....

پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد

۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند

۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت

#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#محبوبم

موهایت #رودخانه_بانیان است
که ادامه ئ آن به #آغوش_باغها مئ ریزد
و غرورت #کوه_زران است
که ادامه ئ آن
به #ستارگان_خوشه_ئ_پروین
فخرمئ فروشد
اندام تو
خلاصه ئ تمام زیبایی هائ #کندوله است....

#لبخندکه مئ زنئ
#ژکوند دلشوره هایش رافراموش میکند
و #نغمه_ای_شیرین
بر #کنج_لبانش جاخوش می کند
#لبخندتو ازعطر #آلاله_هائ_واژگون #دشت_دشتان فرومئ ریزد......
#درختان آب ونسیم وسرسبزئ را
ازلبخندتو #وام می گیرند
#تاکستانهائ_بانیان رابایدازنوکاشت..‌‌

بامن #حرف بزن #بانوئ_من
تا #قانون بگذارم و #هنجار بشکنم
از #مرزهائ_کندوله بگذرم و
دشتئ از #سوسن و #بنفشه را
برسینه ام شکوفاکنم
#من تمام لحظه هائ ناب #عشق را
ازبرگ به برگ وازدرخت به درخت
#باغهائ_پریان بومیکشم

#بانوئ_من
حلقه ئ #دستانت راکمئ بیشتربازکن
تمام #کندوله_شریف_آباد_و_پریان
را در #بربگیر......
اجازه بده این بار #دستان_مهربانت
صدائ تپش #قلب_من باشدکه
تمام #دنیارا_در_آغوش مئ کشد

#بانوئ_من
#اشکهایت ادامه ئ دلتنگیهائ
#پیریافته است که #قطره_قطره
برمسیر #گونه_های من فرومی ریزدو
#دانه_دانه دلم را مئ لرزاند....
#اشکهائ تو
هزارترانه غمگین #جدایئ را درخود
پنهان کرده است...‌‌‌

#نازپرئ_بانوئ_من
در #خوابهای من پرسه بزن
به #شعرهای من لبخندبزن
در #عاشقانه_هائ من راه برو...
تورابه جائ تمام #شعرهایئ
که نسرودم #ادامه مئ دهم.......

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس

🍃🌺🍃

#کوچه_باغهائ_شعر( #کندوله)

کانالی برای عاشقان شعروادبیات فلکور
یک فنجان چای☕️
موسیقی ملایم🎶
اینترنت لاک پشتی🐢
ودلنوشته های کوچک من 📚

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
به #دقت
به من #نگاه کن
من از #روستایی_دورافتاده
و #متروکم،!!
مردی از #ده_کوره_های
#غرب_ایران!!
با #لحجه_ئ_زرتشت برلب،
و #شور_شیرین دردل،
و #عشق_فرهاددر #سر،!!

من از #دشت_هاو #کوهها
از #پهن_دشت_خرمنگاه
آمده ام،!!

پدر بزرگ #مادری_ام
عاشق #خدا بود!
#دشتئ_بود بی انتها!!
#مسگرئ
باپاهايی تاساق فرورفته در گِل
که گُل در #پیریافته می کاشت
و #کندوله را #روسفیدمی کرد

#جد_پدری_ام
#نوازنده_ائ دوره گرد بود
نئ زنئ ازجنس نکیساوباربد
که با #مغناطیس_لبهایش
فراتراز #مستئ تاکهائ #دشت_دشتان...
#کندوله رابه رقص درمئ آورد
و #ابرهای_غصه را
ازچشمان #پیریافته می ربود...

و #پدرم_پاره_دوزئ #عاشق_پیشه،!
که #وصله_ئ تمام #غمها رابه
#شانه_هایش دوخته بود
و #پیریافته رابه #لبانش
و #رودخانه_بانیان رابه #چشمهایش..
ازشاخه ئ دستانش #انگور_سرخ می رویید
واز #کلامش #دردورنج.....‌.

خود نیز #شاعرئ_ولگردم
که #محکومم به
سرودن #شعری #سپید،
#دوخته_بر #نگاه تو
وپراز #موسیقی #لبخند_تووو.....

واین
#عاشقانه_ترین روایتئ است
که #فرزندئ سالهابعد
آن رابه #خاطر مئ آورد
ودرگوش #کندوله  #زمزمه مئ کند....

پ.ن
۱_پدربزرگ مادرئ ام؛اشاره به مرحوم اوساعسگرمسگر
استاد( #علئ_اصغر_دشتی)که به شغل رویگری اشتغال داشت وتک درخت پیریافته راکاشته بودوآبیاری میکرد

۲_جد پدری ام مرحوم #کاکه_ویس #امیری پدرپدرم بوده که علاوه برشغل کفاشئ(گیوه هائ سنتئ)بامرحوم برادرش درامرموسیقی سنتی سازودهل هم فعالیت داشته اند

۳_پدرم مرحوم #الله_محمد_امیری که به علت نابودی شغل گیوه بافئ سنتئ به امرپاره دوزی وکفاشئ روئ آورده بود
ودرشهردکان کوچکی درگاراج خیابان کاشئ کاری داشت

#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚

                 #لینک_کانال👇👇👇👇   
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
    @k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
#نازپرئ

موهایت #رودخانه_بانیان است
که ادامه ئ آن به #آغوش_باغها مئ ریزد
و غرورت #کوه_زران است
که ادامه ئ آن
به #ستارگان_خوشه_ئ_پروین
فخرمئ فروشد
اندام تو
خلاصه ئ تمام زیبایی هائ #کندوله است....

#لبخندکه مئ زنئ
#ژکوند دلشوره هایش رافراموش میکند
و #نغمه_ای_شیرین
بر #کنج_لبانش جاخوش می کند
#لبخندتو ازعطر #آلاله_هائ_واژگون #دشت_دشتان فرومئ ریزد......
#درختان آب ونسیم وسرسبزئ را
ازلبخندتو #وام می گیرند
#تاکستانهائ_بانیان رابایدازنوکاشت..‌‌

بامن #حرف بزن #بانوئ_من
تا #قانون بگذارم و #هنجار بشکنم
از #مرزهائ_کندوله بگذرم و
دشتئ از #سوسن و #بنفشه را
برسینه ام شکوفاکنم
#من تمام لحظه هائ ناب #عشق را
ازبرگ به برگ وازدرخت به درخت
#باغهائ_پریان  بومیکشم

#بانوئ_من
حلقه ئ #دستانت راکمئ بیشتربازکن
تمام #کندوله_شریف_آباد_و_پریان
را در #بربگیر......
اجازه بده این بار #دستان_مهربانت
صدائ تپش #قلب_من باشدکه
تمام #دنیارا_در_آغوش مئ کشد

#بانوئ_من
#اشکهایت ادامه ئ دلتنگیهائ
#پیریافته است که #قطره_قطره
برمسیر #گونه_های من فرومی ریزدو
#دانه_دانه دلم را مئ لرزاند....
#اشکهائ تو
هزارترانه غمگین #جدایئ را درخود
پنهان کرده است...‌‌‌

#نازپرئ_بانوئ_من
در #خوابهای من پرسه بزن
به #شعرهای من لبخندبزن
در #عاشقانه_هائ من راه برو...
تورابه جائ تمام #شعرهایئ
که نسرودم #ادامه مئ دهم.......

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس

🍃🌺🍃

#کوچه_باغهائ_شعر( #کندوله)

کانالی برای عاشقان شعروادبیات فلکور
یک فنجان چای☕️
موسیقی ملایم🎶
اینترنت لاک پشتی🐢
ودلنوشته های کوچک من 📚

                 #لینک_کانال👇👇👇👇   
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
    @k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
(اینهاشعرنیست که میگویم پاره های قلبم است که برصفحات سفیدکاغذمی پاشم،وآن راتقدیم به سرزمینی میکنم که آفتاب مهرش درآسمان دلم هرگزغروب نمی کندیعنی عشق اول وآخرم کندوله)
(ک،الف،یاس)

،،کندوله+من،،

کندوله یعنی امیددل امیدواران،،
کندوله یعنی خورشیدتمام روزگاران

کندوله یعنی شوروعشق زندگی،
کندوله یعنی طاعت وصبروبندگی

کندوله یعنی تقسیم عشق ومحبت
منهای کینه هاوغصه هاوهرکدورت

کندوله یعنی دل من،ضرب درصداقت
مساوی با حاصل جمع رفاقت،،

کندوله یعنی صدهاسلام وآشنایی
من و پیریافته و آن شورخدایی

کندوله یعنی زادگاه ومهدشهیدان،
شهیدان غرقه درخون وآن عزیزان

کندوله یعنی آن مرقدنیم ساخته
من وپیریافته واین مردم دلباخته

کندوله یعنی میوه های باغ پریان
من وشریف آبادو زران درخشان،

کندوله یعنی بانیان ودشت دشتان
آن دره های سبزوشاجوی خروشان

کندوله یعنی آب چشمه درویشعلی،،
من ومیرزاالماسخان وسلطان پیرولی

کندوله یعنی خاطرات نیک تاتام،،
رویگریهاو روسفیدیهای روح بابام،،

کندوله یعنی من واین ناله های آتشینم
خاطرات تلخ و تلخ و گاهی شیرینم

کندوله یعنی من و داغهای بی بدیل ،
یادگار دوست خوبم مرحوم کاخلیل

کندوله یعنی من واین دل ویرانهءمن
روح سرگردان واین دل دیوانهءمن،،

کندوله یعنی لحظه های سخت انتظار
آن همه بدبختی وآن غصه های بیشمار

کندوله یعنی عشق من وباغ نیرومر
داغهای بیشمارمن،من خاک بر سر،،

کندوله یعنی خاطرات عشق دلبر،،
سرنوشت تلخ ونافرجام دوکبوتر،،،

کندوله یعنی اشکهای من وروزجدایی
آن همه تحقیروتوهین وبی وفایی،،،،

کندوله یعنی همین مردم،مردم بینام
قهرمانان قصه های واقعی مثل تاتام

کندوله یعنی اوج دلبستگیهای کرملا
تا بینهایت‌،،‌،بینهایت،،،تاکهکشانها،،،،

🔶کرم اله امیری

بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشه‌ى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش

و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
"رنج نامه ئ هجران"
.
"درسوگ #پیرولئ_سلطان "

#پیریافته سخت گریست
چشمه سارانِ #کندوله خشكيد،
كوه #زران درهم پیچید،
سنگ ها سنگین شد،
درّه هائ سرسبز #بانیان و #عثماندره
در عمقِ تنگِ خویش، دزدانه فرو رفتند .
ابرها جنبيدند، آسمان ترکید، گوئی،چشمه چشمان #خورشید_خاور، در نگاهی خشکید.
قارچ ها روئید، خزان شد، برگ ریزان شد، و آوای هَزارانِ #دشت_دشتان
،محو شد در زوزه ی وحشت زای جلادان. .
#کندوله همه پُشته گشت از کِشته های سبز، و من، در زندگی، مرگِ جوانی را به چشمِ خویش دیدم.

آه ائ #پیرولئ_سلطان
آشنای ديرينه ی ما،
وقتی تو رفتی، بوی نان گم شد در سراشيبِ این دهکده دوردست، و کودکِ روستایی، به بهانه ی نان، چون هنوز و همیشه، گريان ماند، و کشتزارهائ پر حاصلِ #پشت_پریافته و #دشت_بوزاخ ، در آرزوی تخم و شیار، حسرت بدل ماند، و خفيگاه ماران شد.
دهقانِ هزاران ساله ی روستائ من، بسان آهوی افتاده در دامان صیادان، ترسان و هراسان، خیره شد بر آسمان، در انتظار مبهم موعود دوباره تو
در هياهوی مسموم نامردان و در تصادمِ بی وقفه ی آهن و دود، داغ ماگرم ترشدو نانمان غارت.

جاودانه ی من!
وقتی تو رفتی، جاهلان، بر جهلِ خویش بالیدند، ناکسان، مستانه خنديدند، عالمان، در علم خویش، چون خری در گل، ماندند. اما عاشقانت، آه ..
آنان که جامِ عشق را لاجرعه نوشيدند، آنان که در راهت، مردانه کوشیدند، آنان که چون پروانه ای در گِرد شمع ات، بی باك شوريدند، جوشنِ خونین رزم ات را، جانانه پوشیدند. چونان تك چشمه ی جوشانِ تاریخ، بی ذرّه ای تردید، جوشيدند، بسانِ حیدرِ میدان، بسان خسرو مردان، خروشیدند.

ای! آرزوی یگانه ی شب های تار #کندوله!
ای! خورشیدِ بی غبار #پریان
ای دریای بی کنار #شریف_آباد!
باز آی، که زمزمه ی شبانه ی مادران، بر گاهواره ی کودکان، سوزناك تر شده است.
باز آی!
که چمنزاران سبزِ کرانه #بانیان، اسیر دستانِ غارتگر بادهای صرصر است.
باز آی!
و در قلب های شیار خورده مان، بذرِ سبزِ حيات را بنشان
باز ای!
که پروانه های رنگارنگِ بهارِ زندگی، در زمستانِ هجران یخ بستند.
تندیس های يخين، از سردابه های متعفن قد افراشتند.

نام مان را ننگ می خواهند، قلب مان را تنگ می خواهند، زنده ها را مرده می خواهند، مرده ها را شلاق خورده می خواهند.
ای! ... مُروای شبانه ی مادران نثارت باد!
باز آی!
که فریادِ تره به نان نرسیده ها را، چه کس، جز تو، پاسخ گوست؟
باز آی!
که ما درمانده ایم.
در سوگِ كدامين یار بگرييم؟
در هجرِ کدامین عاشق بردار، بناليم؟
در کدامین راغ؟
در کدامین باغ بخوانیم؟

ناکسانِ سرمست از باده ی فتح، ابلهانه می پندارند که جاویدند.
کنون، با دوصد خدعه و نیرنگ، زما انكار می خواهند، ز من بسیار می خواهند.

مرا بیمار می خواهند، ترا بی یار می خواهند،
مرا رنجور، مرا بی عار، مرا با هزاران آرزو،
آه بی هيچ گفتگو،
بر "دار" می خواهند.

ترا مهجور، ترا بی شور، تراهمچنان در گور می خواهند.
ترا با صد هزاران زخم بر پیکر، بسان رستم دستان،
که بگذشته است از هفت خوانِ بدمستان،
به چاهِ حیله ی شغاد می خواهند.
کنون بازآی!
که جان، بی قرار است، غم، افزون از شمار است، دل، اندر انتظار است.
باز آی!
ای آرزوی یگانه ی من!
دیرینه ی من!
جاودانه ی من!


#کرم_اله_امیری

┏━━━🔥━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🍂━━━┛
🍃🌸🍃
🌼🍃
🍃
❤️کنوله❤️
🥀🌻《ئه ئ سرزمینم》🌻🥀

🌷کنوله ئ نازار.ئه ئ سرزه مینم
💚مایه ئ نیشات و...پاکئ ئایینم

🌷پیرافته ت عزیز.نوردودیده م
💚مایهءسربرزئ قامت خمیده م

🌷ژه ن وپیاوت...گران سنگه نئ
💚کوروکناچیت شوخ وشنگه نئ

🌷باخت پربه ر.وخاکت زرباره ن
💚نظر کرده ئ..... پروه ردگاره ن

🌷وینه ئ پریانت.وه جیهان نیه ن
💚ساراوکش وکوش..گل ئارا بیه ن

🌷بانیان سرسوز.وش رنگ‌ و بوه ن
💚دشتان حسرتمند..دیدارئ توه ن

🌷لولا پیچ ورده ن.چون زلف یاران
💚پیچیان وه داران........دره چناران

🌷هانافر ئاوش.......شفا و مرحمه ن
💚زولالترجه ئاو.چشمه ئ زمزمه ن

🌷دل شتابشه ن چون هرده جاران
💚پئ عزم گردش...سیران کوه زران

🌷بوئ عطروعبیر..........گولان به ریز
💚معطرکرده ن........باخان سرکاریز

🌷بائ شمال وه جخت.وه بانیانه و
💚شوروسته ن وه سرپیر وجوانه و

🌷کنوله وپریان...روتبه ش برتره ن
💚وه جمع خاسان.ساحیب هنره ن

🌷شعرکرملا.......ئه رچئ گوهره ن
💚کنوله وش و......پریان وشتره ن

کرم اله امیری(ک الف یاس)

‍ به تو نگاه کردم...
به جزئیات کوهستانهایت...
به قدکشیدن تاکهادرباغ #بانیان
به صدای مرموز بادهای پیچیده
در #کوه_زران...
به نفس های #پیریافته...
که #کندوله را مه آلود کرده بود...
به قطره‌های باران ...
که برسطح لغزان
#برگها می‌لغزیدند...
و در #رود_شاجو گم می‌شدند...
آرزو کردم...
کاش #گلئ در #دشت_دشتان
زاده شده بودم...
اما نه...
من " #مسحور_زیباییهای_تو " زاده شدم...
نوزده...
هجده...
هفده...
نه دیگر نمی‌توانستم...
دلم را جمع کردم...
نزدیک شدم...
و در گوش #امامزاده_ابراهیم فریاد زدم ...
می‌توانم #دلباخته باشم؟
مئ توانم #عاشق باشم؟
و ناگهان #نازپرئ به مهرنگاهم کرد...
همین برایم کافی بود...

🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
احساسئ ترین متن هائ کوتاه وبلند به فارسی وکردی وهورامئ ودلنوشته هائ زیباوبکر

#اینها.....
#شعر_نیست_که_مئ_گویم...
#پاره_هائ_قلبم_است_که_بروی
#صفحات_سفید_کاغذ_مئ_پاشم....
#به_عشق_تو....
#به_عشق_کندوله....
#و_به_عشق_نازپرئ........‌
#شعرئ_سرودم........
#کاغذم_آتش_گرفت..‌‌.....

#ک_الف_یاس

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛
من ازچشمه ساران #بانیان می‌آیم
از برگ‌هایی که در #دشت_دشتان می‌لرزند
با لمس زخمه‌های باد
که ازکوه #زران می‌وزد
من از عصر‌گاه غم انگیز #کندوله
می‌آیم
من ازگونه های خیس #پیریافته می آیم
که نمی‌خواهد خواب‌اش ببرد و با چشمان پُر ولع
ستاره‌ها را سر‌سختانه می‌نگرد
شب جاری‌ست در رگ‌های کبودم
در تمامی تن ودرنوک انگشتانم
و می‌تپدشب با هوسی ناکام
من صدایی خسته و گرفته‌ام
که خاموشِ خاموش مانده است
من ازغربت #پریان می آیم
و بر فرازِ سرم روزها
با بال‌های گسترده و خالی
می‌گذرند.
من #ک_الف_یاسم

کرم اله امیری

┏━━━🖤━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🍂━━━┛
داستان كوتاه

کنار یکی از قبرها ایستاده بودم. جمعیت زیادی حاضر بود. پیر و جوان، غریب و آشنا. بعضی ها رو دو یا سه بار بیشتر در زندگی ندیده بودیم اما حس دوستی صمیمانه ای که بین ما برقرار بود، امروز اونها رو هم به اینجا کشونده بود. آسمون آفتابی بود و نسیم ملایمی می وزید. با خودم فکر کردم، چه روز خوبیه برای خاکسپاری.
با دوستان احوالپرسی می کردم و لبخند می زدم. نامزدم کت و دامن تیره ای پوشیده وروسری سیاهی هم سرش بود. چشمهاش پر از اشک بود و گاهی نمی تونست جلوی خودش رو بگیره. بعضی از دوستانش رو که در آغوش می گرفت، اشکهاش جاری می شد. جمعیت زیاد بود و نمی شد نزدیکش برم و آرومش کنم. یک بار که فرصتی پیدا کردم، کنارش رفتم، دستش رو توی دستم گرفتم، نگاهش کردم و گفتم امروز هم می گذره، از قدیم گفتن خاک سرده، نگران هیچ چیز نباش، من کنارت هستم. لبخندی روی صورتش نشست، نفس عمیقی کشید و رفت تا خوشامد بگه به دوستانی که از راه رسیده بودن تا در مراسم تدفین نامزدناکامش شریک غم او باشن.

ویک #شعر_سپید

بعدازرفتن تو
نقشه #کندوله عوض شد
نقشه‌ى #کوه_ها، #باغها، #رودهایش نیز
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #چشمه_درویشعلئ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته درورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن
احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
زخمئ از #عمق_استخوانهایم مئ گذرد
كندوله ای كه نيست
كندوله ای كه هست را
از پا درمى‌آورد ...

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛
🍃🌸🍃

🌺«وهارآمن»🌺

🌼ساقی وهاره ن ،،،،گل و گلزاره ن
💚وادهٔ عیش ونوش ،،چنی دلداره ن

🌸وهار آمن و،،،،،،،،،واده نوشانوش
💙پردهٔ بٙهشتی،،،،،،،،،مٙوانو سروش

🌺کنوله وپریان،،،،،سرمس ومدهوش
⭐️شاجوجورجاران،،،،آمن وه خروش

💐زرانم زرپوش،،،،،،،،،تمام طلاپوش
💔پیرافته نازار،،،،،،،،،،گشودن آغوش

صف کیشان گلان،جورمسان مس
💖پی آشوبگری،،،،،،جام می وه دس

❤️‍🩹گل عنابی وقرمز،،،،،،،،،،،،،وبنفش
💙نارنجی و آبی و،،،،،،،،،زرد مُنقش

💘عطربانیان،،،،،،،،،،،،شیرین مبیزو
💗بوی مشک وختن ،،،وه پریان خیزو

🕌پیرافته نازار،،،،،،،،مٙدروشوجورنور
🌟ماچی خورشیدن،،،،،کردنش ظهور

🌺تمام بانیان،،،,،،،،،،،،نیرومر یکسر
💝جامه زرنگار ،،،،،،،،پوشان وه پیکر

💚نازپری ژه ناز،،،،،،،گل وه خرامان
🔥آور دان وه دل،،،،،،،جمله عاشقان

🌸نازپری ژه زلف،،،،،،زنجیرم کردن
نام ویم یاران،،،،،،،،ژه ویرم بردن

🌼باخان سرکاریز،،،،یکسر زر نگار
⭕️فرش گل وستن،،،،،،،،،وه قدوم یار

🌳ور کاریز یکسر،،،،،،لؤلؤ و مرجان
🍀هانه جانگیرم،،،،،،،،لعل بدخشان

🪸بره دیاتم،،،،،،،،،،،،،پر گل وسُنبل
🌾مپاشو وه سر،،،،،دسته دسته گل

🌲هانه چیاجوشا،جور شاجوخروشا
🪷تمام نیرومر،،،،،،،،،،کردن با صفا

🌺مردم کنوله،،،،،،،،،،،وه رسم ورین
❤️تبرک جستن،،وه سفره هفت سین

🌸کنوله وپریان،،،غمان دان وه باد
چنی مردمِ،،،،،،،،،شادشریف آباد

🌴هرچند کرملا،،،،،،،،،،بین آخر شر
🌳اخیرأ خوبن،،،،،،،،،،،،وه یاد دلبر

🦩کرم اله امیری(ک،الف،یاس)🌷


من ازباغهای دورِ #بانیان
واردشتهای پرگل #دشت_دشتان مئ آیم
وازهرچه درکلام #شریف_آباد هست
وباهرچه در نگاه #پریان هست
همراهم.....

حرفهائ من
تفسیرسکوت #پیریافته درنگاه
#امامزاده_ابراهیم است
شعرمن همیشه معنئ
لحظه های عبورعاشقانه ایست
که از #چشمه_درویشعلئ می گذرد

ازارتفاع نگاهم ازکوه #زران
تاعمق ریشه ام در #دره_ئ_رزلان
راهئ پرازشب وستاره درپیش دارم

بادستئ ازجوانه وآب
بهار #کندوله را مئ ربایم
وبایادئ ازیقین #پیریافته آرام مئ شوم

آه ائ #نازپرئ
ائ صدایت آبی ترازآسمان
ازستاره هابگذر
خواب #پیریافته رابرهم بزن
من به آوازت دوباره بازمئ آیم
چونان قطره ائ به زمزمه دریایئ....

#ک_الف_یاس

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
    @k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
"رنج نامه ئ هجران"


"درسوگ یکصدمین سال درگذشت جوانمرگ
#پیرولئ_سلطان پاییزسال ۱۲۹۸خورشیدئ

#پیریافته سخت گریست
چشمه سارانِ #کندوله خشكيد،
كوه #زران درهم پیچید،
سنگ ها سنگین شد،
درّه هائ سرسبز #بانیان و #عثماندره
در عمقِ تنگِ خویش، دزدانه فرو رفتند .
ابرها جنبيدند، آسمان ترکید، گوئی،چشمه چشمان #خورشید_خاور، در نگاهی خشکید.
قارچ ها روئید، خزان شد، برگ ریزان شد، و آوای هَزارانِ #دشت_دشتان
،محو شد در زوزه ی وحشت زای جلادان. .
#زمین همه پُشته گشت از کِشته های سبز، و #کندوله، در زندگی، مرگِ جوان رشیدش را به چشمِ خویش دید!

آه ائ #پیرولئ_سلطان
آشنای ديرينه ی ما،
وقتی تو رفتی، بوی نان گم شد در سراشيبِ این دهکده دوردست، و کودکِ روستایی، به بهانه ی نان، چون هنوز و همیشه، گريان ماند، و کشتزارهائ پر حاصلِ #پشت_پریافته و #دشت_بوزاخ ، در آرزوی تخم و شیار، حسرت بدل ماند، و خفيگاه ماران شد.
دهقانِ هزاران ساله ی روستائ من، بسان آهوی افتاده در دامان صیادان، ترسان و هراسان، خیره شد بر آسمان، در انتظار مبهم موعود دوباره تو
در هياهوی مسموم نامردان و در تصادمِ بی وقفه ی آهن و دود، داغ ماگرم ترشدو نانمان غارت.

جاودانه ی من!
وقتی تو رفتی، جاهلان، بر جهلِ خویش بالیدند، ناکسان، مستانه خنديدند، عالمان، در علم خویش، چون خری در گل، ماندند. اما عاشقانت، آه ..
آنان که جامِ عشق را لاجرعه نوشيدند، آنان که در راهت، مردانه کوشیدند، آنان که چون پروانه ای در گِرد شمع ات، بی باك شوريدند، جوشنِ خونین رزم ات را، جانانه پوشیدند. چونان تك چشمه ی جوشانِ تاریخ، بی ذرّه ای تردید، جوشيدند، بسانِ حیدرِ میدان، بسان خسرو مردان، خروشیدند.

ای! آرزوی یگانه ی شب های تار #کندوله!
ای! خورشیدِ بی غبار #پریان
ای دریای بی کنار #شریف_آباد!
باز آی، که زمزمه ی شبانه ی مادران، بر گاهواره ی کودکان، سوزناك تر شده است.
باز آی!
که چمنزاران سبزِ کرانه #بانیان، اسیر دستانِ غارتگر بادهای صرصر است.
باز آی!
و در قلب های شیار خورده مان، بذرِ سبزِ حيات را بنشان
باز ای!
که پروانه های رنگارنگِ بهارِ زندگی، در زمستانِ هجران یخ بستند.
تندیس های يخين، از سردابه های متعفن قد افراشتند.

نام مان را ننگ می خواهند، قلب مان را تنگ می خواهند، زنده ها را مرده می خواهند، مرده ها را شلاق خورده می خواهند.
ای! ... مُروای شبانه ی مادران نثارت باد!
باز آی!
که فریادِ تره به نان نرسیده ها را، چه کس، جز تو، پاسخ گوست؟
باز آی!
که ما درمانده ایم.
در سوگِ كدامين یار بگرييم؟
در هجرِ کدامین عاشق بردار، بناليم؟
در کدامین راغ؟
در کدامین باغ بخوانیم؟

ناکسانِ سرمست از باده ی فتح، ابلهانه می پندارند که جاویدند.
کنون، با دوصد خدعه و نیرنگ، زما انكار می خواهند، ز من بسیار می خواهند.

مرا بیمار می خواهند، ترا بی یار می خواهند،
مرا رنجور، مرا بی عار، مرا با هزاران آرزو،
آه بی هيچ گفتگو،
بر "دار" می خواهند.

ترا مهجور، ترا بی شور، تراهمچنان در گور می خواهند.
ترا با صد هزاران زخم بر پیکر، بسان رستم دستان،
که بگذشته است از هفت خوانِ بدمستان،
به چاهِ حیله ی شغاد می خواهند.
کنون بازآی!
که جان، بی قرار است، غم، افزون از شمار است، دل، اندر انتظار است.
باز آی!
ای آرزوی یگانه ی من!
دیرینه ی من!
جاودانه ی ما!


#کرم_اله_امیری

┏━━━🔥━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🍂━━━┛
به لطف #سایه‌ام

به لطف #سایه‌ام
یاد گرفته‌ام فروتن باشم
او با بی‌تفاوتی مرا
بر کنده های فرسوده،
درکوچه باغهای #دشت_دشتان  برمسیرنسیم صبحگاهی،
بر دیوارهای
به‌هم‌پیوسته‌ی گورستان‌ِ #دامنه_پیرافته
یا در سایه‌های
کوتاهِ بیراهه‌هائ #کندوله
که به شهر وفادار نیستند، می‌اندازد.
قاب‌ها مهم نیستند،
حتی کوههای طبله کرده ئ #پریان
سایه‌ام مرا با هر قدم انکار می‌کند،
با هر چاله‌ی گوشه‌ی باغها مرا سردرگم می‌کند
و به پرسش‌هایم پاسخی نمی‌دهد.
سایه‌ام به‌ من آموخته که سایه‌های دیگر را ازآن خود کنم.
سایه‌ام دقیقا مرا سر جای خود نشانده است.

الف یاس
من ازباغهای دورِ #بانیان
واردشتهای پرگل #دشت_دشتان مئ آیم
وازهرچه درکلام #شریف_آباد هست
وباهرچه در نگاه #پریان هست
همراهم.....

حرفهائ من
تفسیرسکوت #پیریافته درنگاه
#امامزاده_ابراهیم است
شعرمن همیشه معنئ
لحظه های عبورعاشقانه ایست
که از #چشمه_درویشعلئ می گذرد

ازارتفاع نگاهم ازکوه #زران
تاعمق ریشه ام در #دره_ئ_رزلان
راهئ پرازشب وستاره درپیش دارم

بادستئ ازجوانه وآب
بهار #کندوله را مئ ربایم
وبایادئ ازیقین #پیریافته آرام مئ شوم

آه ائ #نازپرئ
ائ صدایت آبی ترازآسمان
ازستاره هابگذر
خواب #پیریافته رابرهم بزن
من به آوازت دوباره بازمئ آیم
چونان قطره ائ به زمزمه دریایئ....

#ک_الف_یاس

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
    @k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
🍃🌺🍃

محبوبم

دوستت دارم
وحضور تو در #کندوله
مثل حضور #آب و #درختان است
تو چشمه جوشان #سراب_بانیانئ
#تاکستان و #ترانه‌ای که از
عمق کوه #زران
#دل به #دریا زده ائ!!!
#کلمات_ناتوانند از #تفسیر_تو

این روزها #حضور تو
تااطلاع ثانوئ
#کندوله رابه
یکئ ازباغهای #بهشت
تبدیل کرده است

حضورتو
غنچه هائ #سرخ_و_زخمی
#دشت_دشتان 
راالتیام مئ بخشد
#پرنده ها را #بلندپروازتر
وسبد #باغهای_بانیان راپربارترمی کند

درحضورتو #غبار_ها زمین‌گیرمئ شوند
و #شمیم_بهاری پراکنده
#آغوش‌_ها، بی‌قرارمی شوند
و  #قلب‌_ها_تپنده_تر

در #حضور توست
که #رویا_ها زاده می‌شوند
#امیدها، سرزنده می‌شوند
و  #حسرت‌_ها سرافکنده

در #حضورتو
دروازه های #آسمان_گشوده مئ شود
و #پیریافته پابرشانه های صبور
#کوه_زران می گذاردو
#پرواز راتا #بیشه_هائ_دشت دور
درخویش می طپد.....

در حضورتو
#فاصله_ها می شکنند
#آب و #باغ و #کوه و #صحرا
#معنایئ جاودانه مئ یابند.....

کرم اله امیری _ک الف یاس
#محبوبم

موهایت #رودخانه_بانیان است
که ادامه ئ آن به #آغوش_باغها مئ ریزد
و غرورت #کوه_زران است
که ادامه ئ آن
به #ستارگان_خوشه_ئ_پروین
فخرمئ فروشد
اندام تو
خلاصه ئ تمام زیبایی هائ #کندوله است....

#لبخندکه مئ زنئ
#ژکوند دلشوره هایش رافراموش میکند
و #نغمه_ای_شیرین
بر #کنج_لبانش جاخوش می کند
#لبخندتو ازعطر #آلاله_هائ_واژگون #دشت_دشتان فرومئ ریزد......
#درختان آب ونسیم وسرسبزئ را
ازلبخندتو #وام می گیرند
#تاکستانهائ_بانیان رابایدازنوکاشت..‌‌

بامن #حرف بزن #بانوئ_من
تا #قانون بگذارم و #هنجار بشکنم
از #مرزهائ_کندوله بگذرم و
دشتئ از #سوسن و #بنفشه را
برسینه ام شکوفاکنم
#من تمام لحظه هائ ناب #عشق را
ازبرگ به برگ وازدرخت به درخت
#باغهائ_پریان بومیکشم

#بانوئ_من
حلقه ئ #دستانت راکمئ بیشتربازکن
تمام #کندوله_شریف_آباد_و_پریان
را در #بربگیر......
اجازه بده این بار #دستان_مهربانت
صدائ تپش #قلب_من باشدکه
تمام #دنیارا_در_آغوش مئ کشد

#بانوئ_من
#اشکهایت ادامه ئ دلتنگیهائ
#پیریافته است که #قطره_قطره
برمسیر #گونه_های من فرومی ریزدو
#دانه_دانه دلم را مئ لرزاند....
#اشکهائ تو
هزارترانه غمگین #جدایئ را درخود
پنهان کرده است...‌‌‌

#نازپرئ_بانوئ_من
در #خوابهای من پرسه بزن
به #شعرهای من لبخندبزن
در #عاشقانه_هائ من راه برو...
تورابه جائ تمام #شعرهایئ
که نسرودم #ادامه مئ دهم.......

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس

🍃🌺🍃

#کوچه_باغهائ_شعر( #کندوله)

کانالی برای عاشقان شعروادبیات فلکور
یک فنجان چای☕️
موسیقی ملایم🎶
اینترنت لاک پشتی🐢
ودلنوشته های کوچک من 📚

#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
آه،
#کودکی
وآن فاصله‌های کوتاه.

وقتی‌که من بچه بودم،
عشق زنی بود
که بوی #کندوله می‌داد،
عشق #پدر_بزرگ بودکه
نفسهایش آغشته به بوئ سیگاربود
#عشق اشک‌های درشت
#مادر_بزرگ بودکه
از شیارگونه هایش
به رودخانه ئ #بانیان می‌ریخت.

وقتی‌که من بچه بودم،
باغهای #دشت_دشتان
بیشتر #سبز بودند،
و #پیریافته شب‌ها
درسکوتی عارفانه آواز می‌خواند
وچنان مارا #دعامیکرد
که قلبهامان پراز #نور میشد

وقتی‌که من بچه بودم،
آبتنی #لذت فرحبخشی
دربرکه های کوچک
#رودخانه_بانیان بود
و #شورکودکانه ازستیغ سرافراز
#کوه_زران شروع میشد
تاتخته سنگهای ضمخت
حاشیه ی باغات #عالی_دره
امتدادمیافت......

وقتی‌که من بچه بودم،
می‌شد ببینی
#امامزاده_ابراهیم‌ با #پیرپیریافته
زین سوی کندوله تاآن سوی پریان
عارفانه قدم میزنندومی خندند..

وقتی‌که من بچه بودم،
#کندوله زیباتر بود.
#عثماندره سرسبزتربود
گلهائ واژگون #پریان
سرخ تربودندهمه #جانداران
وهمه #مردم  #عاشق_تربودند

وقتی‌که من بچه بودم،
ازلب هر #پنجره‌‌
هزار لبخندعاشقانه #شکوفامیشد
وقتی‌که من بچه بودم،
این همه #مردم نبودند.

وقتی‌‎که من بچه بودم،
غم بود،شادی بود
همه بودند.....

آه ای #کودکی
ای فاصله های #کوتاه زندگی
#کجایید......!!!!  #کجا........؟؟؟؟

🍃🌺🍃

#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚

                 #لینک_کانال👇👇👇👇   
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
    @k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰✰┅═─🍃💫
وقتی که صاعقه می‌زد
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران می‌شکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه مي‌زديم.

وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشت‌هايمان
در باغ‌های زرد توهم
بيدار خواب، پرسه می‌زدیم.

وقتی ستاره درآسمان #پریان می‌سوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.

اما دريغ
ما مرده‌ايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بي‌بهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد

دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:

" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛