کوچه باغهای شعرِ(کندوله)
134 subscribers
1.15K photos
115 videos
13 files
190 links
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
این کانال معجونی ست از فلسفه گرم، شعر با همه خواص ارگانیکش و کمی هم خودم با همه حشو و زوایدم. ایستگاه بیخیالی محضی ست در رنج های مان. راه تازه گفتگوست بی آنکه ببینیم و بگوییم و بشنویم...عشق از راه دور
Download Telegram
داستان كوتاه

کنار یکی از قبرها ایستاده بودم. جمعیت زیادی حاضر بود. پیر و جوان، غریب و آشنا. بعضی ها رو دو یا سه بار بیشتر در زندگی ندیده بودیم اما حس دوستی صمیمانه ای که بین ما برقرار بود، امروز اونها رو هم به اینجا کشونده بود. آسمون آفتابی بود و نسیم ملایمی می وزید. با خودم فکر کردم، چه روز خوبیه برای خاکسپاری.
با دوستان احوالپرسی می کردم و لبخند می زدم. نامزدم کت و دامن تیره ای پوشیده وروسری سیاهی هم سرش بود. چشمهاش پر از اشک بود و گاهی نمی تونست جلوی خودش رو بگیره. بعضی از دوستانش رو که در آغوش می گرفت، اشکهاش جاری می شد. جمعیت زیاد بود و نمی شد نزدیکش برم و آرومش کنم. یک بار که فرصتی پیدا کردم، کنارش رفتم، دستش رو توی دستم گرفتم، نگاهش کردم و گفتم امروز هم می گذره، از قدیم گفتن خاک سرده، نگران هیچ چیز نباش، من کنارت هستم. لبخندی روی صورتش نشست، نفس عمیقی کشید و رفت تا خوشامد بگه به دوستانی که از راه رسیده بودن تا در مراسم تدفین نامزدناکامش شریک غم او باشن.

ویک #شعر_سپید

بعدازرفتن تو
نقشه #کندوله عوض شد
نقشه‌ى #کوه_ها، #باغها، #رودهایش
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #چشمه_درویشعلئ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
زخمئ از #عمق_استخوانهایم مئ گذرد

#كندوله_ای كه نيست
#كندوله_ای كه هست را
از پا درمى‌آورد ...

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛
داستان كوتاه

کنار یکی از قبرها ایستاده بودم. جمعیت زیادی حاضر بود. پیر و جوان، غریب و آشنا. بعضی ها رو دو یا سه بار بیشتر در زندگی ندیده بودیم اما حس دوستی صمیمانه ای که بین ما برقرار بود، امروز اونها رو هم به اینجا کشونده بود. آسمون آفتابی بود و نسیم ملایمی می وزید. با خودم فکر کردم، چه روز خوبیه برای خاکسپاری.
با دوستان احوالپرسی می کردم و لبخند می زدم. نامزدم کت و دامن تیره ای پوشیده وروسری سیاهی هم سرش بود. چشمهاش پر از اشک بود و گاهی نمی تونست جلوی خودش رو بگیره. بعضی از دوستانش رو که در آغوش می گرفت، اشکهاش جاری می شد. جمعیت زیاد بود و نمی شد نزدیکش برم و آرومش کنم. یک بار که فرصتی پیدا کردم، کنارش رفتم، دستش رو توی دستم گرفتم، نگاهش کردم و گفتم امروز هم می گذره، از قدیم گفتن خاک سرده، نگران هیچ چیز نباش، من کنارت هستم. لبخندی روی صورتش نشست، نفس عمیقی کشید و رفت تا خوشامد بگه به دوستانی که از راه رسیده بودن تا در مراسم تدفین نامزدناکامش شریک غم او باشن.

ویک #شعر_سپید

بعدازرفتن تو
نقشه #کندوله عوض شد
نقشه‌ى #کوه_ها، #باغها، #رودهایش
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #چشمه_درویشعلئ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
زخمئ از #عمق_استخوانهایم مئ گذرد

#كندوله_ای كه نيست
#كندوله_ای كه هست را
از پا درمى‌آورد ...

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛
داستان كوتاه

کنار یکی از قبرها ایستاده بودم. جمعیت زیادی حاضر بود. پیر و جوان، غریب و آشنا. بعضی ها رو دو یا سه بار بیشتر در زندگی ندیده بودیم اما حس دوستی صمیمانه ای که بین ما برقرار بود، امروز اونها رو هم به اینجا کشونده بود. آسمون آفتابی بود و نسیم ملایمی می وزید. با خودم فکر کردم، چه روز خوبیه برای خاکسپاری.
با دوستان احوالپرسی می کردم و لبخند می زدم. نامزدم کت و دامن تیره ای پوشیده وروسری سیاهی هم سرش بود. چشمهاش پر از اشک بود و گاهی نمی تونست جلوی خودش رو بگیره. بعضی از دوستانش رو که در آغوش می گرفت، اشکهاش جاری می شد. جمعیت زیاد بود و نمی شد نزدیکش برم و آرومش کنم. یک بار که فرصتی پیدا کردم، کنارش رفتم، دستش رو توی دستم گرفتم، نگاهش کردم و گفتم امروز هم می گذره، از قدیم گفتن خاک سرده، نگران هیچ چیز نباش، من کنارت هستم. لبخندی روی صورتش نشست، نفس عمیقی کشید و رفت تا خوشامد بگه به دوستانی که از راه رسیده بودن تا در مراسم تدفین نامزدناکامش شریک غم او باشن.

ویک #شعر_سپید

بعدازرفتن تو
نقشه #کندوله عوض شد
نقشه‌ى #کوه_ها، #باغها، #رودهایش
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #چشمه_درویشعلئ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
زخمئ از #عمق_استخوانهایم مئ گذرد

#كندوله_ای كه نيست
#كندوله_ای كه هست را
از پا درمى‌آورد ...

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛
بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشه‌ى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش

و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشه‌ى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش

و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
🍃🍁🍂🌿🍃🍁🌿🍂🍃🍁🌿🍂🍃🍁

🍁(اینهاشعرنیست که میگویم پاره های قلبم است که برصفحات سفیدکاغذمی پاشم،وآن راتقدیم به سرزمینی میکنم که آفتاب مهرش درآسمان دلم هرگزغروب نمی کندیعنی عشق اول وآخرم کندوله)
(ک،الف،یاس)

،،کندوله+من،،

🌿کندوله یعنی امید دل امیدواران،،
🌿کندوله یعنی خورشیدتمام روزگاران

🌿کندوله یعنی شور و عشق زندگی،
🌿کندوله یعنی طاعت وصبروبندگی

🌿کندوله یعنی تقسیم عشق ومحبت
🌿منهای کینه هاوغصه هاوهرکدورت

🌿کندوله یعنی من،ضرب درصداقت
🌿مساوی با حاصل جمع رفاقت،،

🌿کندوله یعنی صدها سلام وآشنایی
🌿من و پیریافته و آن شورخدایی

🌿کندوله یعنی زادگاه ومهدشهیدان،
🌿شهیدان غرقه درخون وآن عزیزان

🌿کندوله یعنی آن مرقد نیم ساخته
🌿من وپیریافته و این مردم دلباخته

🌿کندوله یعنی میوه های باغ پریان
🌿من وشریف آباد و زران درخشان،

🌿کندوله یعنی بانیان و دشت دشتان
🌿آن دره های سبز وشاجوی خروشان

🌿کندوله یعنی آب چشمه درویشعلی،،
🌿من ومیرزاالماسخان وسلطان پیرولی

🌿کندوله یعنی خاطرات نیک تاتام،،
🌿رویگریهاو روسفیدیهای روح بابام،،

🌿کندوله یعنی من واین ناله های آتشینم
🌿خاطرات تلخ و تلخ و گاهی شیرینم

🌿کندوله یعنی من و داغهای بی بدیل ،
🌿یادگار دوست خوبم مرحوم کاخلیل

🌿کندوله یعنی من واین دل ویرانهءمن
🌿روح سرگردان واین دل دیوانهءمن،،

🌿کندوله یعنی لحظه های سخت انتظار
🌿آن همه بدبختی وآن غصه های بیشمار

🌿کندوله یعنی عشق من وباغ نیرومر
🌿داغهای بیشمارمن،من خاک بر سر،،

🌿کندوله یعنی خاطرات عشق دلبر،،
🌿سرنوشت تلخ ونافرجام دوکبوتر،،،

🌿کندوله یعنی اشکهای من وروزجدایی
🌿آن همه تحقیروتوهین وبی وفایی،،،،

🌿کندوله یعنی همین مردم،مردم بینام
🌿قهرمانان قصه های واقعی مثل تاتام

🌿کندوله یعنی اوج دلبستگیهای کرملا
🌿تا بینهایت‌،،‌،بینهایت،،،تاکهکشانها،،،،،‌،،،،

🔶کرم اله امیری

محبوبم

بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشه‌ى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش

و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس

┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
داستان كوتاه

کنار یکی از قبرها ایستاده بودم. جمعیت زیادی حاضر بود. پیر و جوان، غریب و آشنا. بعضی ها رو دو یا سه بار بیشتر در زندگی ندیده بودیم اما حس دوستی صمیمانه ای که بین ما برقرار بود، امروز اونها رو هم به اینجا کشونده بود. آسمون آفتابی بود و نسیم ملایمی می وزید. با خودم فکر کردم، چه روز خوبیه برای خاکسپاری.
با دوستان احوالپرسی می کردم و لبخند می زدم. نامزدم کت و دامن تیره ای پوشیده وروسری سیاهی هم سرش بود. چشمهاش پر از اشک بود و گاهی نمی تونست جلوی خودش رو بگیره. بعضی از دوستانش رو که در آغوش می گرفت، اشکهاش جاری می شد. جمعیت زیاد بود و نمی شد نزدیکش برم و آرومش کنم. یک بار که فرصتی پیدا کردم، کنارش رفتم، دستش رو توی دستم گرفتم، نگاهش کردم و گفتم امروز هم می گذره، از قدیم گفتن خاک سرده، نگران هیچ چیز نباش، من کنارت هستم. لبخندی روی صورتش نشست، نفس عمیقی کشید و رفت تا خوشامد بگه به دوستانی که از راه رسیده بودن تا در مراسم تدفین نامزدناکامش شریک غم او باشن.

ویک #شعر_سپید

بعدازرفتن تو
نقشه #کندوله عوض شد
نقشه‌ى #کوه_ها، #باغها، #رودهایش نیز
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #چشمه_درویشعلئ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته درورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن
احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
زخمئ از #عمق_استخوانهایم مئ گذرد
كندوله ای كه نيست
كندوله ای كه هست را
از پا درمى‌آورد ...

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛
🍃🌸🍃
🌼🍃
🍃
💘《دهان وه ش نفس》💘

🌷پرئ پیکرم..................نازارنازپری
💚زلفت عنبربو........شیوه ت دلبرئ

🌷گردن صافت....مینای بی گرده ن
💚بوسئ ژه لبت.....دوای هردرده ن

🌷دولیموکالت...بئ خَوش وزرده ن
💚هوش وَهشیاران.وه یکجابرده ن

🌷ویم بوم به فدائ.سول رژیده ت
💚به طاق ابروی.......قلم کشیده ت

🌴گونائ گلرنگت.........بدرمونیره ن
💚شعشعه شوقت.روی عالمگیره ن

🥀دورج یاقوقتت...په ر ژه مروارئ
💚خال هندوت.............زیبا و دیارئ

🎋نام شیرینت..چون شکر وه شه ن
💚عاره ق اندامت..عطر وه نوشه ن

🌷اگربگذری...................جه هر گذردا
💚عطرآگین مَکی.گشت دشت ودردا

🌷شیوه ئ جمالت..ماچئ فریشته ن
💚فریشتهءزیبائ.باخچه ئ بهشته ن

🌴گردن کشیده ت.چون نقره خامه ن
💚سینه بی گردِت....جور آینه جامه ن

🥀زلیم عاشق و.........سرم نه ریته ن
💚صاحیو اختیار....به دست ویته ن

🌷خط نازکئ...........شیوه ی شفافت
💚کیشابئ جه سر.....تاحلقه ئ نافت

🎋که س کرملا...ویته نئ گش که س
💚فیدائ دهانت.دهان وش نه فه س

کرم اله امیری ک الف یاس👌

بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشه‌ى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش

و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشه‌ى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش

و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
(اینهاشعرنیست که میگویم پاره های قلبم است که برصفحات سفیدکاغذمی پاشم،وآن راتقدیم به سرزمینی میکنم که آفتاب مهرش درآسمان دلم هرگزغروب نمی کندیعنی عشق اول وآخرم کندوله)
(ک،الف،یاس)

،،کندوله+من،،

کندوله یعنی امیددل امیدواران،،
کندوله یعنی خورشیدتمام روزگاران

کندوله یعنی شوروعشق زندگی،
کندوله یعنی طاعت وصبروبندگی

کندوله یعنی تقسیم عشق ومحبت
منهای کینه هاوغصه هاوهرکدورت

کندوله یعنی دل من،ضرب درصداقت
مساوی با حاصل جمع رفاقت،،

کندوله یعنی صدهاسلام وآشنایی
من و پیریافته و آن شورخدایی

کندوله یعنی زادگاه ومهدشهیدان،
شهیدان غرقه درخون وآن عزیزان

کندوله یعنی آن مرقدنیم ساخته
من وپیریافته واین مردم دلباخته

کندوله یعنی میوه های باغ پریان
من وشریف آبادو زران درخشان،

کندوله یعنی بانیان ودشت دشتان
آن دره های سبزوشاجوی خروشان

کندوله یعنی آب چشمه درویشعلی،،
من ومیرزاالماسخان وسلطان پیرولی

کندوله یعنی خاطرات نیک تاتام،،
رویگریهاو روسفیدیهای روح بابام،،

کندوله یعنی من واین ناله های آتشینم
خاطرات تلخ و تلخ و گاهی شیرینم

کندوله یعنی من و داغهای بی بدیل ،
یادگار دوست خوبم مرحوم کاخلیل

کندوله یعنی من واین دل ویرانهءمن
روح سرگردان واین دل دیوانهءمن،،

کندوله یعنی لحظه های سخت انتظار
آن همه بدبختی وآن غصه های بیشمار

کندوله یعنی عشق من وباغ نیرومر
داغهای بیشمارمن،من خاک بر سر،،

کندوله یعنی خاطرات عشق دلبر،،
سرنوشت تلخ ونافرجام دوکبوتر،،،

کندوله یعنی اشکهای من وروزجدایی
آن همه تحقیروتوهین وبی وفایی،،،،

کندوله یعنی همین مردم،مردم بینام
قهرمانان قصه های واقعی مثل تاتام

کندوله یعنی اوج دلبستگیهای کرملا
تا بینهایت‌،،‌،بینهایت،،،تاکهکشانها،،،،

🔶کرم اله امیری

بعدازرفتن تو
نقشه #شریف_آباد عوض شد
نقشه‌ى کندوله و #کوه_ها، #باغها، #رودهایش

و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #قنات_چشمه_حافظ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته دورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن

احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله

#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
داستان كوتاه

کنار یکی از قبرها ایستاده بودم. جمعیت زیادی حاضر بود. پیر و جوان، غریب و آشنا. بعضی ها رو دو یا سه بار بیشتر در زندگی ندیده بودیم اما حس دوستی صمیمانه ای که بین ما برقرار بود، امروز اونها رو هم به اینجا کشونده بود. آسمون آفتابی بود و نسیم ملایمی می وزید. با خودم فکر کردم، چه روز خوبیه برای خاکسپاری.
با دوستان احوالپرسی می کردم و لبخند می زدم. نامزدم کت و دامن تیره ای پوشیده وروسری سیاهی هم سرش بود. چشمهاش پر از اشک بود و گاهی نمی تونست جلوی خودش رو بگیره. بعضی از دوستانش رو که در آغوش می گرفت، اشکهاش جاری می شد. جمعیت زیاد بود و نمی شد نزدیکش برم و آرومش کنم. یک بار که فرصتی پیدا کردم، کنارش رفتم، دستش رو توی دستم گرفتم، نگاهش کردم و گفتم امروز هم می گذره، از قدیم گفتن خاک سرده، نگران هیچ چیز نباش، من کنارت هستم. لبخندی روی صورتش نشست، نفس عمیقی کشید و رفت تا خوشامد بگه به دوستانی که از راه رسیده بودن تا در مراسم تدفین نامزدناکامش شریک غم او باشن.

ویک #شعر_سپید

بعدازرفتن تو
نقشه #کندوله عوض شد
نقشه‌ى #کوه_ها، #باغها، #رودهایش نیز
و هرچه مئ گردم
گلسرخئ در #دشت_دشتان نمانده است
پيدا نمى‌کنم راه #خانه را
قطره آبی هم نیست در #چشمه_درویشعلئ

بعدرفتنت
انگارهزارسال است
که #پیریافته درورخودش مئ چرخد
و سنگینی کوه #زران روی سرمن
احساس مى‌كنم
#بانیان خشکیده شاخه هایش
سایه سارئ نیست دیگر،
بلبلان خاموش
جزصدای بادنیست

تونیستئ و
رخت بربسته زین چمن #آبادئ
ویرانم چون #کندوله
زخمئ از #عمق_استخوانهایم مئ گذرد
كندوله ای كه نيست
كندوله ای كه هست را
از پا درمى‌آورد ...

#شعرها_و_دلنوشته_های
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
درکانال ادبئ
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)
لینک کانال👇👇👇👇
┏━━━━━━┓
@k_a_yass
┗━━━━━━┛