وقتی که صاعقه میزد
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
وقتی که صاعقه میزد
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در قتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در قتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
وقتی که صاعقه میزد
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در قتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در قتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
وقتی که صاعقه میزد
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
#کرم_اله_امیری
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
#کرم_اله_امیری
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
وقتی که صاعقه میزد
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
وقتی که صاعقه میزد
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
در #دشت_دشتان
و داغ در بغل سنگهای #کوه_زران میشکفت
ما سنگ #انگور و #آلوو #گردو را
بر سينه ميزديم.
وقتی که خواب #پیریافته آشفت
و باغ #بانیان
از وحشت هجوم خزان پژمرد
ما #اهالئ رنگ پریده ی #کندوله
با "مرگ ها و زنده باد هاي"ِ گره كرده
درمشتهايمان
در باغهای زرد توهم
بيدار خواب، پرسه میزدیم.
وقتی ستاره درآسمان #پریان میسوخت
بر بام ها به هياهو برآمديم
تا درسكوت ِ چهرۀ اندوهناك #امامزاده_ابراهیم_ع
دنبال حس گم شده امان باشيم.
اما دريغ
ما مردهايم و ديگر
ديري است #سردار_پیرولی_سلطان
در يك جزيرۀ متروك و دور دست
درقعرگور ، هي بيبهانه اشك مي ريزد
#کندوله را ببين كه غريبانه
در غتلگاه #امیر_کل ذبح شد
دير است
بسيار دير
پنجاه و چند سال
هي نق زديم و سروديم:
" اي مرگ پادشاه تمامي خواب ها
#پیرولی_سلطان
تا كي در انتظار تو در #دشت_دشتان
درباغ #احتضار
دل خوش كنیم به تلخ فريب سراب ها"
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛