Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_چهاردهم
#عبدالله_حضرمی با هفتاد تن از همراهانش را که از بیم جان بر دژی پناه برده بودند بدستور #على، آن دژ به آتش کشیده شد و همه را زنده زنده سوزاندند که یک تن رهایی نیافت و زمانی دراز بوی گوشت بدنهای سوخته شده در هوا پخش بود و مردم را آزار میداد.
#متن_عربى: وَكَتَبَ إِلَى عَلِيٍّ مَعَ ظَبْيَانَ بْنِ عُمَارَةَ، وَكَانَ مِمَّنْ قَدِمَ مَعَ جَارِيَةَ وَإِنَّ جَارِيَةَ قَدِمَ عَلَيْنَا فَسَارَ إِلَى ابْنِ الْحَضْرَمِيِّ فَقَتَلَهُ حَتَّى اضْطَرَّهُ إِلَى دَارٍ مِنْ دُورِ بَنِي تَمِيمٍ، فِي عِدَّةِ رِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِهِ بَعْدَ الإِعْذَارِ وَالإِنْذَارِ، وَالدُّعَاءِ إِلَى الطَّاعَةِ، فَلَمْ يُنِيبُوا وَلَمْ يَرْجِعُوا، فَأَضْرَمَ عَلَيْهِمُ الدَّارَ فَأَحْرَقَهُمْ فِيهَا، وَهُدِمَتْ عَلَيْهِمْ
#منبع: تاريخ الطبري ج ٥ ص ١١٢
لينك صفحه كتاب در سايت حوزه:
http://lib.efatwa.ir/47196/5/112
روزی ،على، از #ولید پسر عقبه خواست تا پیرو او گردد وليد پاسخ داد
بر چه اميد با تو بيعت كنيم پر و بال ما را تو كندى و سينه ما را پر از كين كردى، پدر مرا تو كشتى
#منبع:دفتر زندگانی حسین پوشينه دوم نوشته زین العابدین رهنما چاپ ششم برگ ٣٧٣ و ٣٧٤
ای کاش #روشنفکرنمایان ما به اندازه ولید تازی خرد میداشتند و بر خونهای نیاکان خود ارج می نهادند و بدینگونه خفت بار ۱۴۰۰ سال با همه نیرو در زمینه بزرگداشت دشمنان دیرینه خود کوشش نمی نمودند و روان نیاکان خود را نمی آزردند
در #جنگ_جمل برای دستیابی برهبری با #عایشه همسر دردانه محمد جنگید و به اندازه ای آدم کشت که دفترهای اسلامی ستاینده او میگویند از کشته ها پشته ساخت و سه بار شمشیر او خم شد
٪#منبع: منتخب التواريخ در زندگانی چهارده معصوم نوشته حاج محمد هاشم خراسانی برگ ١٦٣ میگوید در یکی از جنگهای صفین با معاویه بگفته #علامه_مجلسی شمار مقتولین بدست على از پانصد نفر علاوه بودند و چند مرتبه ذوالفقار او خميده شد و با زانوى مبارك راست ميكرد
لينك صفحه از #كتاب_منتخب_التواريخ صفحه ١٦٣ در اثبات مطلب بالا :
https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/image/34297 }
در رویداد خونین #صفین برای دستیابی بر پیشوایی که چهارده ماه و هیجده روز بدرازا کشید و کشته شدگان بدست او و یارانش را سی و شش هزار تا چهل هزارتن دانسته اند که آمده است خانواده ای در #بصره برجای نماند تا از شمشیر #على داغدار نباشد
#منابع:
١) دفتر زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما پوشینه دوم برگ ۱۲۹
٢) دفتر مرد نامتناهی نوشته حسن صدر برگ ۲۲ در یکی از جنگهای صفين على پانصد کس را با دست خود و با شمشیر کشت در آن حد که چندین شمشیر عوض کرد
از #کتاب_زندگانی_علی ابن ابی طالب تالیف عمر ابوالنصر)
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_چهاردهم
#عبدالله_حضرمی با هفتاد تن از همراهانش را که از بیم جان بر دژی پناه برده بودند بدستور #على، آن دژ به آتش کشیده شد و همه را زنده زنده سوزاندند که یک تن رهایی نیافت و زمانی دراز بوی گوشت بدنهای سوخته شده در هوا پخش بود و مردم را آزار میداد.
#متن_عربى: وَكَتَبَ إِلَى عَلِيٍّ مَعَ ظَبْيَانَ بْنِ عُمَارَةَ، وَكَانَ مِمَّنْ قَدِمَ مَعَ جَارِيَةَ وَإِنَّ جَارِيَةَ قَدِمَ عَلَيْنَا فَسَارَ إِلَى ابْنِ الْحَضْرَمِيِّ فَقَتَلَهُ حَتَّى اضْطَرَّهُ إِلَى دَارٍ مِنْ دُورِ بَنِي تَمِيمٍ، فِي عِدَّةِ رِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِهِ بَعْدَ الإِعْذَارِ وَالإِنْذَارِ، وَالدُّعَاءِ إِلَى الطَّاعَةِ، فَلَمْ يُنِيبُوا وَلَمْ يَرْجِعُوا، فَأَضْرَمَ عَلَيْهِمُ الدَّارَ فَأَحْرَقَهُمْ فِيهَا، وَهُدِمَتْ عَلَيْهِمْ
#منبع: تاريخ الطبري ج ٥ ص ١١٢
لينك صفحه كتاب در سايت حوزه:
http://lib.efatwa.ir/47196/5/112
روزی ،على، از #ولید پسر عقبه خواست تا پیرو او گردد وليد پاسخ داد
بر چه اميد با تو بيعت كنيم پر و بال ما را تو كندى و سينه ما را پر از كين كردى، پدر مرا تو كشتى
#منبع:دفتر زندگانی حسین پوشينه دوم نوشته زین العابدین رهنما چاپ ششم برگ ٣٧٣ و ٣٧٤
ای کاش #روشنفکرنمایان ما به اندازه ولید تازی خرد میداشتند و بر خونهای نیاکان خود ارج می نهادند و بدینگونه خفت بار ۱۴۰۰ سال با همه نیرو در زمینه بزرگداشت دشمنان دیرینه خود کوشش نمی نمودند و روان نیاکان خود را نمی آزردند
در #جنگ_جمل برای دستیابی برهبری با #عایشه همسر دردانه محمد جنگید و به اندازه ای آدم کشت که دفترهای اسلامی ستاینده او میگویند از کشته ها پشته ساخت و سه بار شمشیر او خم شد
٪#منبع: منتخب التواريخ در زندگانی چهارده معصوم نوشته حاج محمد هاشم خراسانی برگ ١٦٣ میگوید در یکی از جنگهای صفین با معاویه بگفته #علامه_مجلسی شمار مقتولین بدست على از پانصد نفر علاوه بودند و چند مرتبه ذوالفقار او خميده شد و با زانوى مبارك راست ميكرد
لينك صفحه از #كتاب_منتخب_التواريخ صفحه ١٦٣ در اثبات مطلب بالا :
https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/image/34297 }
در رویداد خونین #صفین برای دستیابی بر پیشوایی که چهارده ماه و هیجده روز بدرازا کشید و کشته شدگان بدست او و یارانش را سی و شش هزار تا چهل هزارتن دانسته اند که آمده است خانواده ای در #بصره برجای نماند تا از شمشیر #على داغدار نباشد
#منابع:
١) دفتر زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما پوشینه دوم برگ ۱۲۹
٢) دفتر مرد نامتناهی نوشته حسن صدر برگ ۲۲ در یکی از جنگهای صفين على پانصد کس را با دست خود و با شمشیر کشت در آن حد که چندین شمشیر عوض کرد
از #کتاب_زندگانی_علی ابن ابی طالب تالیف عمر ابوالنصر)
ادامه دارد .....
Telegram
نقدى بر اسلام
گذرى بر زندگى #على_بن_ابيطالب شخصيت افسانه اى شيعيان
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
Forwarded from نقدى بر اسلام
●زنده به گور کردن زن، هدیه اسلام به نیمی از مردم دنیا!
#قسمت_چهاردهم
#زن_در_اسلام
⚡️با نگاهی به آیات قرآن و سنت اسلامی متوجه میشوید که اسلام زنستیز ترین تفکر در تاریخ بشریت است.
⚡️هیچ تفکر، جریان و گروهی در تاریخ نتوانسته به اندازه اسلام به زنستیزی، جنایت و تبعیض بپردازد.
⚡️در این قسمت با اشاره به آیه ۲۲۳ سوره بقره یکی از اهانتهای بزرگ قرآن به زنان را نشان خواهیم داد که مطابق این آیه، از دید قرآن زنان کشتزارهای جنسی هستند که بایستی در هر حال و مکان و زمانی به مردان سرویس جنسی دهند.
~سوره بقره: #متن_عربی: نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ﴿۲۲۳﴾
#ترجمه: زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید.
⚡️در این آیه، زن ستیزی قرآن کاملا مشهود است زیرا مردان را مورد خطاب قرار داده و با نگاه جنسی به زنان، به مردان میگوید که به هر طریق و هر شکل و هر زمانی که مایل هستید با زنانتان سکس بکنید زیرا آنان مثل زمین های کشتزاری هستند که باید بذر پاشی شوند.
⚡️فارغ از این اهانت غیر قابل چشمپوشی قرآن، این سوال مطرح میشود که آیا امکان دارد این سخن سخیف و زن ستیزانه از جانب پروردگار عالم باشد؟ آیا در شان خداوند است که اینگونه اهانت و فحاشی کند؟
⚡️این سخنانِ یک مرد شهوتران(محمد پیامبر اسلام) است که در اوج بیخردی به زنان اهانت کرده است و امتیازات جنسی برای مردان در نظر گرفته است.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
#قسمت_چهاردهم
#زن_در_اسلام
⚡️با نگاهی به آیات قرآن و سنت اسلامی متوجه میشوید که اسلام زنستیز ترین تفکر در تاریخ بشریت است.
⚡️هیچ تفکر، جریان و گروهی در تاریخ نتوانسته به اندازه اسلام به زنستیزی، جنایت و تبعیض بپردازد.
⚡️در این قسمت با اشاره به آیه ۲۲۳ سوره بقره یکی از اهانتهای بزرگ قرآن به زنان را نشان خواهیم داد که مطابق این آیه، از دید قرآن زنان کشتزارهای جنسی هستند که بایستی در هر حال و مکان و زمانی به مردان سرویس جنسی دهند.
~سوره بقره: #متن_عربی: نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ﴿۲۲۳﴾
#ترجمه: زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید.
⚡️در این آیه، زن ستیزی قرآن کاملا مشهود است زیرا مردان را مورد خطاب قرار داده و با نگاه جنسی به زنان، به مردان میگوید که به هر طریق و هر شکل و هر زمانی که مایل هستید با زنانتان سکس بکنید زیرا آنان مثل زمین های کشتزاری هستند که باید بذر پاشی شوند.
⚡️فارغ از این اهانت غیر قابل چشمپوشی قرآن، این سوال مطرح میشود که آیا امکان دارد این سخن سخیف و زن ستیزانه از جانب پروردگار عالم باشد؟ آیا در شان خداوند است که اینگونه اهانت و فحاشی کند؟
⚡️این سخنانِ یک مرد شهوتران(محمد پیامبر اسلام) است که در اوج بیخردی به زنان اهانت کرده است و امتیازات جنسی برای مردان در نظر گرفته است.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
●ادعای واهی پاکیزگی در اسلام و عدم رعایت بزرگان آن
#قسمت_چهاردهم
✍🏻یکی از دروغهایی که اسلامگرایان مطرح میکنند این است که مدعی میشوند اسلام دین پاکی است و رعایت نظافت از پایه های ایمان به شمار میرود.
✍🏻زمانی که به تاریخ صدر اسلام و زندگی محمد پیامبر اسلام و اصحاب و اهل بیت او مینگریم، میبینیم که خبری از نظافت وجود ندارد؛ در قسمتهای قبل اسناد صحیحی را آوریم که مطابق آن پیامبر اسلام دستور به بلند کردن ریش و نهی از کوتاه کردن آن کرده بود و سپس اسناد صحیحی را در مورد وجود شپش در نزدشان به علت بلندی ریش و عدم رعایت پاکیزگی آوردیم و در این قسمت نیز از کتب شیعه با سند صحیح میآوریم.
علامه محمد تقی مجلسی در کتاب خویش مینویسد:
#متن: امام محمد باقر هر گاه شپشی را در مسجد میدید در سنگ ریزه دفن میکردند.
و در حدیث صحیحی از عبدالله بن سنان منقول است که امام جعفر صادق گفت که اگر بیابی شپشی در اثنای نماز آنرا دفن کن در سنگریزه، و مثل اینست قویه ابوحمزه و حسنه کالصحیحه حسین که گفت سؤال کرد از امام جعفر صادق از شخصی که در نماز باشد و شپشی را به بیند گفت که آنرا دفن کند در سنگریزه و علی بن ابی طالب نیز چنین گفت.
و باسانید صحيحه منقول است از حلبی که گفت سؤال کردم از امام جعفر صادق از شخصی که بدنش خارد و بخاراند در نماز که در جواب گفت که باکی نیست و از آنحضرت سؤال کردم از شخصی که پشه و کیک و شپش و مگس را در نماز بکشد آیا اینها نماز را را باطل میکند یا وضو را میشکند حضرت فرمودند که نه.
#منبع: کتاب لوامع صاحبقرانی، نوشته علامه مجلسی، جلد ۴ صفحات ۳۳۸ و ۳۳۹
✍🏻بر طبق این اسانید صحیح، امام صادق و امام باقر، به همراه یارانشان به حدی کثیف بودند و نظافت را رعایت نمیکردند که در بدن خود شپش داشتند.؛ وبسایت ویکیپدیا در مورد شپش مینویسد: "شپش تن و سر اختلافات جزئی دارند و بهطور کلی شپش سر از نظر اندازه کوچکتر و از نظر رنگ تیرهتر و از نظر پوشش مقاومتراست و شکافهای انتهای بدن آن عمیقتر است. به تجربه ثابت شده استفاده از نرمکنندههای مو در استحمام روزانه و همزمان شانه کردن موها بهترین روش خلاص شدن از شراین انگل میباشد". همچنین این وبسایت در مورد مبارزه با شپش مینویسد: "با توجه به زیستشناسی شپش، بهترین راه رعایت موازین بهداشت فردی به ویژه استحمام و استفاده از آب گرم و صابون است. تعویض لباسهای زیر، کوتاه کردن موها،...از راههای کاهش احتمال آلودگی به شپش است".
✍🏻شپش، بدن امام صادق، امام باقر و یارانشان را فراگرفته بود و در نمازشان شپشها را در زمین دفن میکردند و یکی از دلایل مبتلا شدنان به شپش، بلندی ریش و عدم نظافت میباشد که در قسمت قبل آوردیم که محمد پیامبر اسلام به آنها دستور به بلند کردن ریش و عدم کوتاه کردن آن داده بود؛ آیا در اسلام جایی برای پاکیزگی و نظافت وجود دارد؟
✍🏻چرا امام صادق و امام باقر یارانش را به پاکیزگی تشویق نمیکرد؟ چرا نمیگوید به حمام بروید و شپش ها را از بین ببرید، در حالی که میگوید آن ها را در زمین بیاندازید؟
@naghde_eslamm
#قسمت_چهاردهم
✍🏻یکی از دروغهایی که اسلامگرایان مطرح میکنند این است که مدعی میشوند اسلام دین پاکی است و رعایت نظافت از پایه های ایمان به شمار میرود.
✍🏻زمانی که به تاریخ صدر اسلام و زندگی محمد پیامبر اسلام و اصحاب و اهل بیت او مینگریم، میبینیم که خبری از نظافت وجود ندارد؛ در قسمتهای قبل اسناد صحیحی را آوریم که مطابق آن پیامبر اسلام دستور به بلند کردن ریش و نهی از کوتاه کردن آن کرده بود و سپس اسناد صحیحی را در مورد وجود شپش در نزدشان به علت بلندی ریش و عدم رعایت پاکیزگی آوردیم و در این قسمت نیز از کتب شیعه با سند صحیح میآوریم.
علامه محمد تقی مجلسی در کتاب خویش مینویسد:
#متن: امام محمد باقر هر گاه شپشی را در مسجد میدید در سنگ ریزه دفن میکردند.
و در حدیث صحیحی از عبدالله بن سنان منقول است که امام جعفر صادق گفت که اگر بیابی شپشی در اثنای نماز آنرا دفن کن در سنگریزه، و مثل اینست قویه ابوحمزه و حسنه کالصحیحه حسین که گفت سؤال کرد از امام جعفر صادق از شخصی که در نماز باشد و شپشی را به بیند گفت که آنرا دفن کند در سنگریزه و علی بن ابی طالب نیز چنین گفت.
و باسانید صحيحه منقول است از حلبی که گفت سؤال کردم از امام جعفر صادق از شخصی که بدنش خارد و بخاراند در نماز که در جواب گفت که باکی نیست و از آنحضرت سؤال کردم از شخصی که پشه و کیک و شپش و مگس را در نماز بکشد آیا اینها نماز را را باطل میکند یا وضو را میشکند حضرت فرمودند که نه.
#منبع: کتاب لوامع صاحبقرانی، نوشته علامه مجلسی، جلد ۴ صفحات ۳۳۸ و ۳۳۹
✍🏻بر طبق این اسانید صحیح، امام صادق و امام باقر، به همراه یارانشان به حدی کثیف بودند و نظافت را رعایت نمیکردند که در بدن خود شپش داشتند.؛ وبسایت ویکیپدیا در مورد شپش مینویسد: "شپش تن و سر اختلافات جزئی دارند و بهطور کلی شپش سر از نظر اندازه کوچکتر و از نظر رنگ تیرهتر و از نظر پوشش مقاومتراست و شکافهای انتهای بدن آن عمیقتر است. به تجربه ثابت شده استفاده از نرمکنندههای مو در استحمام روزانه و همزمان شانه کردن موها بهترین روش خلاص شدن از شراین انگل میباشد". همچنین این وبسایت در مورد مبارزه با شپش مینویسد: "با توجه به زیستشناسی شپش، بهترین راه رعایت موازین بهداشت فردی به ویژه استحمام و استفاده از آب گرم و صابون است. تعویض لباسهای زیر، کوتاه کردن موها،...از راههای کاهش احتمال آلودگی به شپش است".
✍🏻شپش، بدن امام صادق، امام باقر و یارانشان را فراگرفته بود و در نمازشان شپشها را در زمین دفن میکردند و یکی از دلایل مبتلا شدنان به شپش، بلندی ریش و عدم نظافت میباشد که در قسمت قبل آوردیم که محمد پیامبر اسلام به آنها دستور به بلند کردن ریش و عدم کوتاه کردن آن داده بود؛ آیا در اسلام جایی برای پاکیزگی و نظافت وجود دارد؟
✍🏻چرا امام صادق و امام باقر یارانش را به پاکیزگی تشویق نمیکرد؟ چرا نمیگوید به حمام بروید و شپش ها را از بین ببرید، در حالی که میگوید آن ها را در زمین بیاندازید؟
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥چه كسی و با چه هدفى قرآن را نوشته است؟
#قسمت_چهاردهم
۳: اکنون اگر قرآن را بخوانید متوجه می شوید که نویسنده داستان های یهودیان و مسیحیان را بدون هیچ نظم مشخصی بازگو می کند و به خاطر همین است که وانزبروگ می گوید که “روی هم رفته کمیت ارجاعات و تکرارهای مکرر و سبک شدیداً جدلی آن همگی نشان می دهد که متن در جَوی محفلی مذهبی نوشته شده است که در آن بر حجمی از نوشته های آشنا در خدمت یک آموزه هنوز ناآشنا تاکید می شود”.
به وانزبروگ Wansbrough بر می گردیم که پدیده جالبی را در قرآن بررسی می کند و اینکه به نظر می آید الله عادت دارد که خود را تا حد خسته کننده ای به شکل های ادبی مختلف تکرار کند و من نمونه ساده از این پدیده را به شما نشان خواهم داد،
اما از الفبای عربی استفاده می کنم و بعد آنرا به شما توضیح خواهم داد.
اگر به #سوره ۱۶ آیه ۶۶ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه
و اگر به #سوره ۲۳ آیه ۲۲ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونها
این دو عبارت را با هم مقایسه کنید،
آنها عینا یکی هستند به جز کلمه آخر که در دومی یک الف اضافه دارد. اولی یک خطا گرامری است چون موضوع جمع و مونث است و باید در آخر یک الف در ضمیر اضافه شود و عبارت دوم این خطا را تصحیح کرده یا اینکه #قرآن_نویسندگان_متعددی_داشته که برخی با گرامر صحیح عربی آشنا بوده اند و برخی خیر و من معتقدم که این توضیح بهتری برای چنین پدیده ای است.
این پدیده را وانزبروگ “سنن گوناگون” می خواند و همانطور که کوک Cook می گوید:
“ما در قران نتایج حاصل از پیشرفت های مستقل و احتمالا از سنت های محلی داریم که کمابیش در نسخه نهایی گنجانده شده و دست نخورده باقی مانده اند” و به بیان دیگر قرآن باید نویسندگان متعددی داشته باشد.
پیشتر در جایی گفته ام که منابع قرآن به پیش از محمد برمی گردد و یک نمونه اش به شرح زیر است:
قرآن به ما گریزی می زند به مردمی تحت عنوان اهل ایکه ستمگر بوده اند (سوره ۱۵ آیه ۷۸) و سنت اسلامی اصلا نمی تواند بگوید که این مردم ایکه چه کسانی بوده اند جز اینکه بگویند این کلمه نام یک مکان و وادی بوده و الله اعلم.
حال کلمه ایکه باید از کلمه Leuke Kome آمده باشد یعنی یک کلمه یونانی برای شهر سفید و درواقع شما نام Leuke Kome را در ادبیات یونانی و پریپلوسی می یابید و این یک بندری در پادشاهی نباطیان است.
اما این کلمه از منابع ادبی تا قرن سوم حذف می شود.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/30117
#قسمت_چهاردهم
۳: اکنون اگر قرآن را بخوانید متوجه می شوید که نویسنده داستان های یهودیان و مسیحیان را بدون هیچ نظم مشخصی بازگو می کند و به خاطر همین است که وانزبروگ می گوید که “روی هم رفته کمیت ارجاعات و تکرارهای مکرر و سبک شدیداً جدلی آن همگی نشان می دهد که متن در جَوی محفلی مذهبی نوشته شده است که در آن بر حجمی از نوشته های آشنا در خدمت یک آموزه هنوز ناآشنا تاکید می شود”.
به وانزبروگ Wansbrough بر می گردیم که پدیده جالبی را در قرآن بررسی می کند و اینکه به نظر می آید الله عادت دارد که خود را تا حد خسته کننده ای به شکل های ادبی مختلف تکرار کند و من نمونه ساده از این پدیده را به شما نشان خواهم داد،
اما از الفبای عربی استفاده می کنم و بعد آنرا به شما توضیح خواهم داد.
اگر به #سوره ۱۶ آیه ۶۶ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه
و اگر به #سوره ۲۳ آیه ۲۲ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونها
این دو عبارت را با هم مقایسه کنید،
آنها عینا یکی هستند به جز کلمه آخر که در دومی یک الف اضافه دارد. اولی یک خطا گرامری است چون موضوع جمع و مونث است و باید در آخر یک الف در ضمیر اضافه شود و عبارت دوم این خطا را تصحیح کرده یا اینکه #قرآن_نویسندگان_متعددی_داشته که برخی با گرامر صحیح عربی آشنا بوده اند و برخی خیر و من معتقدم که این توضیح بهتری برای چنین پدیده ای است.
این پدیده را وانزبروگ “سنن گوناگون” می خواند و همانطور که کوک Cook می گوید:
“ما در قران نتایج حاصل از پیشرفت های مستقل و احتمالا از سنت های محلی داریم که کمابیش در نسخه نهایی گنجانده شده و دست نخورده باقی مانده اند” و به بیان دیگر قرآن باید نویسندگان متعددی داشته باشد.
پیشتر در جایی گفته ام که منابع قرآن به پیش از محمد برمی گردد و یک نمونه اش به شرح زیر است:
قرآن به ما گریزی می زند به مردمی تحت عنوان اهل ایکه ستمگر بوده اند (سوره ۱۵ آیه ۷۸) و سنت اسلامی اصلا نمی تواند بگوید که این مردم ایکه چه کسانی بوده اند جز اینکه بگویند این کلمه نام یک مکان و وادی بوده و الله اعلم.
حال کلمه ایکه باید از کلمه Leuke Kome آمده باشد یعنی یک کلمه یونانی برای شهر سفید و درواقع شما نام Leuke Kome را در ادبیات یونانی و پریپلوسی می یابید و این یک بندری در پادشاهی نباطیان است.
اما این کلمه از منابع ادبی تا قرن سوم حذف می شود.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/30117
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا ميدانيد مخاطب اكثر آيات قرآن چه كسى بوده است؟
آيا ميدانيد چه كسى اين آيات را و با چه هدفى نوشته است؟
با دقت اين مقاله را مطالعه كرده و آنرا در اختيار دوستانتان نيز قرار دهيد.
@naghde_eslamm
آيا ميدانيد چه كسى اين آيات را و با چه هدفى نوشته است؟
با دقت اين مقاله را مطالعه كرده و آنرا در اختيار دوستانتان نيز قرار دهيد.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥چه كسی و با چه هدفى قرآن را نوشته است؟
#قسمت_چهاردهم
۳: اکنون اگر قرآن را بخوانید متوجه می شوید که نویسنده داستان های یهودیان و مسیحیان را بدون هیچ نظم مشخصی بازگو می کند و به خاطر همین است که وانزبروگ می گوید که “روی هم رفته کمیت ارجاعات و تکرارهای مکرر و سبک شدیداً جدلی آن همگی نشان می دهد که متن در جَوی محفلی مذهبی نوشته شده است که در آن بر حجمی از نوشته های آشنا در خدمت یک آموزه هنوز ناآشنا تاکید می شود”.
به وانزبروگ Wansbrough بر می گردیم که پدیده جالبی را در قرآن بررسی می کند و اینکه به نظر می آید الله عادت دارد که خود را تا حد خسته کننده ای به شکل های ادبی مختلف تکرار کند و من نمونه ساده از این پدیده را به شما نشان خواهم داد،
اما از الفبای عربی استفاده می کنم و بعد آنرا به شما توضیح خواهم داد.
اگر به #سوره ۱۶ آیه ۶۶ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه
و اگر به #سوره ۲۳ آیه ۲۲ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونها
این دو عبارت را با هم مقایسه کنید،
آنها عینا یکی هستند به جز کلمه آخر که در دومی یک الف اضافه دارد. اولی یک خطا گرامری است چون موضوع جمع و مونث است و باید در آخر یک الف در ضمیر اضافه شود و عبارت دوم این خطا را تصحیح کرده یا اینکه #قرآن_نویسندگان_متعددی_داشته که برخی با گرامر صحیح عربی آشنا بوده اند و برخی خیر و من معتقدم که این توضیح بهتری برای چنین پدیده ای است.
این پدیده را وانزبروگ “سنن گوناگون” می خواند و همانطور که کوک Cook می گوید:
“ما در قران نتایج حاصل از پیشرفت های مستقل و احتمالا از سنت های محلی داریم که کمابیش در نسخه نهایی گنجانده شده و دست نخورده باقی مانده اند” و به بیان دیگر قرآن باید نویسندگان متعددی داشته باشد.
پیشتر در جایی گفته ام که منابع قرآن به پیش از محمد برمی گردد و یک نمونه اش به شرح زیر است:
قرآن به ما گریزی می زند به مردمی تحت عنوان اهل ایکه ستمگر بوده اند (سوره ۱۵ آیه ۷۸) و سنت اسلامی اصلا نمی تواند بگوید که این مردم ایکه چه کسانی بوده اند جز اینکه بگویند این کلمه نام یک مکان و وادی بوده و الله اعلم.
حال کلمه ایکه باید از کلمه Leuke Kome آمده باشد یعنی یک کلمه یونانی برای شهر سفید و درواقع شما نام Leuke Kome را در ادبیات یونانی و پریپلوسی می یابید و این یک بندری در پادشاهی نباطیان است.
اما این کلمه از منابع ادبی تا قرن سوم حذف می شود.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/30117
#قسمت_چهاردهم
۳: اکنون اگر قرآن را بخوانید متوجه می شوید که نویسنده داستان های یهودیان و مسیحیان را بدون هیچ نظم مشخصی بازگو می کند و به خاطر همین است که وانزبروگ می گوید که “روی هم رفته کمیت ارجاعات و تکرارهای مکرر و سبک شدیداً جدلی آن همگی نشان می دهد که متن در جَوی محفلی مذهبی نوشته شده است که در آن بر حجمی از نوشته های آشنا در خدمت یک آموزه هنوز ناآشنا تاکید می شود”.
به وانزبروگ Wansbrough بر می گردیم که پدیده جالبی را در قرآن بررسی می کند و اینکه به نظر می آید الله عادت دارد که خود را تا حد خسته کننده ای به شکل های ادبی مختلف تکرار کند و من نمونه ساده از این پدیده را به شما نشان خواهم داد،
اما از الفبای عربی استفاده می کنم و بعد آنرا به شما توضیح خواهم داد.
اگر به #سوره ۱۶ آیه ۶۶ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه
و اگر به #سوره ۲۳ آیه ۲۲ رجوع کنید:
وان لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونها
این دو عبارت را با هم مقایسه کنید،
آنها عینا یکی هستند به جز کلمه آخر که در دومی یک الف اضافه دارد. اولی یک خطا گرامری است چون موضوع جمع و مونث است و باید در آخر یک الف در ضمیر اضافه شود و عبارت دوم این خطا را تصحیح کرده یا اینکه #قرآن_نویسندگان_متعددی_داشته که برخی با گرامر صحیح عربی آشنا بوده اند و برخی خیر و من معتقدم که این توضیح بهتری برای چنین پدیده ای است.
این پدیده را وانزبروگ “سنن گوناگون” می خواند و همانطور که کوک Cook می گوید:
“ما در قران نتایج حاصل از پیشرفت های مستقل و احتمالا از سنت های محلی داریم که کمابیش در نسخه نهایی گنجانده شده و دست نخورده باقی مانده اند” و به بیان دیگر قرآن باید نویسندگان متعددی داشته باشد.
پیشتر در جایی گفته ام که منابع قرآن به پیش از محمد برمی گردد و یک نمونه اش به شرح زیر است:
قرآن به ما گریزی می زند به مردمی تحت عنوان اهل ایکه ستمگر بوده اند (سوره ۱۵ آیه ۷۸) و سنت اسلامی اصلا نمی تواند بگوید که این مردم ایکه چه کسانی بوده اند جز اینکه بگویند این کلمه نام یک مکان و وادی بوده و الله اعلم.
حال کلمه ایکه باید از کلمه Leuke Kome آمده باشد یعنی یک کلمه یونانی برای شهر سفید و درواقع شما نام Leuke Kome را در ادبیات یونانی و پریپلوسی می یابید و این یک بندری در پادشاهی نباطیان است.
اما این کلمه از منابع ادبی تا قرن سوم حذف می شود.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/30117
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا ميدانيد مخاطب اكثر آيات قرآن چه كسى بوده است؟
آيا ميدانيد چه كسى اين آيات را و با چه هدفى نوشته است؟
با دقت اين مقاله را مطالعه كرده و آنرا در اختيار دوستانتان نيز قرار دهيد.
@naghde_eslamm
آيا ميدانيد چه كسى اين آيات را و با چه هدفى نوشته است؟
با دقت اين مقاله را مطالعه كرده و آنرا در اختيار دوستانتان نيز قرار دهيد.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥امامت مورد ادعاى شيعيان، ادعائى بى اساس و دروغين!
#قسمت_چهاردهم ( پایانی)
۳) آيا علی نیز از امامت خود بیخبر بود؟ زیرا با غاصبان خلافت(به قول اخوندها) از درِ دشمنی در نیامد که هیچ، با آنها نیز دوستی کرد تا آنجا که به عمر (که میخواست شخصا برود به جنگ فارسها ) گفت: نرو مبادا بوجودت آسیبی برسد که این آسیب به اسلام است
و در خطبه ٢٨٨ نهج البلاغه آنهمه تعريف و تمجيد از عمر كرده است!!!
۴) با گواه تاريخ علی فرزندانی بنام عمر و ابوبکر و عثمان داشت، اخوندهاي شیعه میگویند مقصودش نامگذاری به نام اینها نبوده بلکه علی دوستی داشته بنام عثمان بن مظعون و از این قبیل….
اگر اينها خلافت را غصب كرده بودن و ... پس چرا علي دختر خردسالش ام كلثوم را به عقد عمر دراورد؟؟
ايا اين هم به زور و غصبي بوده ؟؟؟
۵) حسن فرزند على هم نمیدانست که شیعه هابه او منصب امامت الهی را داده اند چون اگر میدانست هرگز به خود جرات نمیداد که امامت الهی را بدهد به معاویه ان هم در مقابل پول !!!
۶) آخوندهاى شیعه میگویند امامان علم به همه امور غیبی دارند اما گویا حسین هم نمیدانست که امام شده و علم غیب دارد، زیرا اگر علم غیب میداشت حداقل آب کافی بار شترهایش میکرد تا در صحرای کربلا علی اصغر شش ماهه تشنه نماند، بعد مگر بچه شش ماهه آب میخورد یا شیر مادر ؟؟؟
اگر اخوند بگوید شیر مادرش خشک شده بود میگوییم ای اخوند پس چرا میروی سر قبر مردی که قدرت ندارد شیر را در سینه های زنش جاری کند و بعد از او میخواهی به زن نازای تو فرزند بدهد؟؟؟
۷) زیدی ها (پسر عموهای امامان) هم نمیدانستند که امامت حق ۱۲ امام شیعه است اگر میدانستند هرگز بدون اجازه امام باقر و صادق و جعفر و رضا قیام نمیکردند.
۸) بقیه امامان هم با آنکه حکم از طرف الله داشتند هرگز جرات نکردند مطابق حکمنامه عمل کنند، عمل به کنار! و همه در كنج خلوت خود با پول اهدايي خلفاي وقت مشغول ملاعبه با كنيزان بودند تا اخر عمر و امان از يك كتاب مفيد يا يك اختراع براي جامعه بشريت .
بعضی از امامان حتی حکم نامه خود را جرات نکردند به مردم نشان دهند!!
که امامان از امام سجاد ب بعد از ترس خلفای بنی امیه و بنی عباس منکر حکم نامه و منصب الهی خود شدند و اخوندهاي شیعه میگویند مجبورا تقیه میکردند!!!
پس اینها همه دلیل است که ۱۲ امام شیعه بصورتی که شیعه میگوید وجود خارجی نداشتند و شیعه داستان مضحک و غلو بزرگ خود را بروی ۱۱ چهره حقیقی بنا نهاده و چهره دوازدهمی بطور کلی وهم و خیال است و تازه این ۱۱ چهره حقیقی نیز شخصیتی مطابق با داستانسرایی های شیعه ندارند.
برای مثال عرض کنم که حالا زندگی آیت الله شریعتمداری جلوی چشم ماست خمینی او را دستگیر کرد و او در جلوی چشم همه گفت من گناه کردم و خلع لباس شد.
حالا اگر کسی از پیروان شریعتمداری ادعا کند آیت الله العظمی شریعتمداری علم غیب داشته! او قدرت کل بوده، او عصای موسی را داشته او میتوانسته دنیا را کن فیکون کند، آیا این ادعاها با عملکردی ضعیفی که شریعتمداری از خود نشان داده باورکردنی هست ؟؟ هرگز!!
همین مثل مثال امامان در مقابل خلفای عباسی است.
پس از هر سو بنگری درمیابی که ۱۲ امام (منصوب از طرف خدا) با آن علم و قدرت بی پایان که شیعه میگوید هیچوقت وجود خارجی نداشتند و دروغي بيش نيست براي حكمراني يك مشت اخوند دروغ پرداز و بي اصل و ريشه .
جدا از همه اينها اگر امامت از طرف خدا تفويض شده و شيعه و امامت شيعه برحق است چرا شيعيان به بيش از ٧٠ فرقه مختلف تقسيم شده اند؟؟
https://t.me/naghde_eslamm/30489
#قسمت_چهاردهم ( پایانی)
۳) آيا علی نیز از امامت خود بیخبر بود؟ زیرا با غاصبان خلافت(به قول اخوندها) از درِ دشمنی در نیامد که هیچ، با آنها نیز دوستی کرد تا آنجا که به عمر (که میخواست شخصا برود به جنگ فارسها ) گفت: نرو مبادا بوجودت آسیبی برسد که این آسیب به اسلام است
و در خطبه ٢٨٨ نهج البلاغه آنهمه تعريف و تمجيد از عمر كرده است!!!
۴) با گواه تاريخ علی فرزندانی بنام عمر و ابوبکر و عثمان داشت، اخوندهاي شیعه میگویند مقصودش نامگذاری به نام اینها نبوده بلکه علی دوستی داشته بنام عثمان بن مظعون و از این قبیل….
اگر اينها خلافت را غصب كرده بودن و ... پس چرا علي دختر خردسالش ام كلثوم را به عقد عمر دراورد؟؟
ايا اين هم به زور و غصبي بوده ؟؟؟
۵) حسن فرزند على هم نمیدانست که شیعه هابه او منصب امامت الهی را داده اند چون اگر میدانست هرگز به خود جرات نمیداد که امامت الهی را بدهد به معاویه ان هم در مقابل پول !!!
۶) آخوندهاى شیعه میگویند امامان علم به همه امور غیبی دارند اما گویا حسین هم نمیدانست که امام شده و علم غیب دارد، زیرا اگر علم غیب میداشت حداقل آب کافی بار شترهایش میکرد تا در صحرای کربلا علی اصغر شش ماهه تشنه نماند، بعد مگر بچه شش ماهه آب میخورد یا شیر مادر ؟؟؟
اگر اخوند بگوید شیر مادرش خشک شده بود میگوییم ای اخوند پس چرا میروی سر قبر مردی که قدرت ندارد شیر را در سینه های زنش جاری کند و بعد از او میخواهی به زن نازای تو فرزند بدهد؟؟؟
۷) زیدی ها (پسر عموهای امامان) هم نمیدانستند که امامت حق ۱۲ امام شیعه است اگر میدانستند هرگز بدون اجازه امام باقر و صادق و جعفر و رضا قیام نمیکردند.
۸) بقیه امامان هم با آنکه حکم از طرف الله داشتند هرگز جرات نکردند مطابق حکمنامه عمل کنند، عمل به کنار! و همه در كنج خلوت خود با پول اهدايي خلفاي وقت مشغول ملاعبه با كنيزان بودند تا اخر عمر و امان از يك كتاب مفيد يا يك اختراع براي جامعه بشريت .
بعضی از امامان حتی حکم نامه خود را جرات نکردند به مردم نشان دهند!!
که امامان از امام سجاد ب بعد از ترس خلفای بنی امیه و بنی عباس منکر حکم نامه و منصب الهی خود شدند و اخوندهاي شیعه میگویند مجبورا تقیه میکردند!!!
پس اینها همه دلیل است که ۱۲ امام شیعه بصورتی که شیعه میگوید وجود خارجی نداشتند و شیعه داستان مضحک و غلو بزرگ خود را بروی ۱۱ چهره حقیقی بنا نهاده و چهره دوازدهمی بطور کلی وهم و خیال است و تازه این ۱۱ چهره حقیقی نیز شخصیتی مطابق با داستانسرایی های شیعه ندارند.
برای مثال عرض کنم که حالا زندگی آیت الله شریعتمداری جلوی چشم ماست خمینی او را دستگیر کرد و او در جلوی چشم همه گفت من گناه کردم و خلع لباس شد.
حالا اگر کسی از پیروان شریعتمداری ادعا کند آیت الله العظمی شریعتمداری علم غیب داشته! او قدرت کل بوده، او عصای موسی را داشته او میتوانسته دنیا را کن فیکون کند، آیا این ادعاها با عملکردی ضعیفی که شریعتمداری از خود نشان داده باورکردنی هست ؟؟ هرگز!!
همین مثل مثال امامان در مقابل خلفای عباسی است.
پس از هر سو بنگری درمیابی که ۱۲ امام (منصوب از طرف خدا) با آن علم و قدرت بی پایان که شیعه میگوید هیچوقت وجود خارجی نداشتند و دروغي بيش نيست براي حكمراني يك مشت اخوند دروغ پرداز و بي اصل و ريشه .
جدا از همه اينها اگر امامت از طرف خدا تفويض شده و شيعه و امامت شيعه برحق است چرا شيعيان به بيش از ٧٠ فرقه مختلف تقسيم شده اند؟؟
https://t.me/naghde_eslamm/30489
Telegram
نقدى بر اسلام
يكى از اعتقادات بى پايه و اساس فرقه تشيع،
ادعاى امامت على بن ابيطالب و ١١ تن از نوادگانش ميباشد.
ما در اين مقاله سعى داريم با استناد به منابع خود شيعيان دلايل رد اين ادعاى مضحك را برايتان بازگو كنيم.
@naghde_eslamm
ادعاى امامت على بن ابيطالب و ١١ تن از نوادگانش ميباشد.
ما در اين مقاله سعى داريم با استناد به منابع خود شيعيان دلايل رد اين ادعاى مضحك را برايتان بازگو كنيم.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ تاريخ شكل گيرى قرآن در تضاد با تعريف معجزه است.
#قسمت_چهاردهم
#یکم، یکی از ویژگی های قرآن تکنیک خبری است. تکنیک خبر رسانی و حکایتگری و در این مدل هر خبر یکسری حکایت و داستانهایی را مطرح می کند. هدف این الگو متمایل نمودن ذهن بسوی عالم قدسی و پیام مقدس است. در این مدل اخبار ردیف می شوند بدون آنکه منبع آنها مشخص شود.
#دوم، هر خبر، کوتاه و یکتا و مستقل است و خبرها پشت سر هم می آیند. آنها دارای نوسان بوده و فاقد یکپارچگی و نظم هستند. راوی ها خبرها را می گویند و تکرار می کنند تا تکرارشان، به خبر حقیقت و حقانیت بخشد و ذهن را آماده پذیرش پیام کند.
#سوم، در متن خبر، گاه تاکید پررنگ در عرصه بازگوئی «تاریخی» است و گاه تاکید پررنگ در عرصه دینی می باشد. خبر بر تاریخ و دین یهود و اسطوره های یهودیت تاکید میکند و حقانیت را از آن موسی می داند. بنابراین ساختار مطلب نقلی و بسته است و دربرگیرنده روش فلسفی و اندیشیدن و پرسشگری و تجربه اندوزی نیست.
#چهارم، سنت خبر روش اصلی روایت است و بعدها در تاریخ اسلام ادامه می یابد. لازم به گفتار است که در سنت قرن هشتم عرب کسانی که حکایت داخلی و پیرامونی امت اسلامی را بازگو می کنند «اخباریون» نامیده می شوند. اخبار در کتاب های مشهور «کتاب تصرفات» از سیف بن عمر، مرگش در ۷۹۶ میلادی، کتاب «الطبقات» از ابن سعد بغدادی، شاگرد الواقدی، مرگش بسال ۸۴۵ میلادی، و کتاب «تاریخ مدینه» از عمر بن شبه، مرگش بسال ۸۷۷، جمع آوری شده اند.
#پنجم، همین الگو در سنت روایت مربوط به رفتار و گفته های پیامبر به اجرا درمی آید و حدیث ساخته می شود. در باره احادیث باید گفت که آنها بطور عمده از شکل خبری برخوردارند و توام با شناخت از قرائت های گوناگون قرآن اند. نمایندگان این سبک در احادیث، دو متخصص حدیث ایرانی تبار، «محمد البخاری» (۸۷۰ میلادی) و «ابوالحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری» (۸۷۵ میلادی) میباشند.
#ششم، در سبک قرآن جنبه های دیگری در روش خبر نیز وجود دارد. در قرآن، آیه های متمایل به سرود وجود دارد، مانند سوره «الرحمن» که دارای آیه های کوتاه بوده، اخبار و احکام را پیاپی اعلام می کند و آهنگین و گاه قافیه دار است. البته به اعتقاد برخی پژوهشگران مانند«آلفردلوئی دو پرمار»، بر پایه آثار و نشانه های موجود «الرحمن» که بمعنای بخشنده است نام خدای یهودیان و مسیحیان در دوران کهن عرب پیش از اسلام بوده است. بر پایه نظر همین مورخ این سوره نزدیکی فراوانی با قسمت ۱۳۶ انجیل دارد.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/32074
#قسمت_چهاردهم
#یکم، یکی از ویژگی های قرآن تکنیک خبری است. تکنیک خبر رسانی و حکایتگری و در این مدل هر خبر یکسری حکایت و داستانهایی را مطرح می کند. هدف این الگو متمایل نمودن ذهن بسوی عالم قدسی و پیام مقدس است. در این مدل اخبار ردیف می شوند بدون آنکه منبع آنها مشخص شود.
#دوم، هر خبر، کوتاه و یکتا و مستقل است و خبرها پشت سر هم می آیند. آنها دارای نوسان بوده و فاقد یکپارچگی و نظم هستند. راوی ها خبرها را می گویند و تکرار می کنند تا تکرارشان، به خبر حقیقت و حقانیت بخشد و ذهن را آماده پذیرش پیام کند.
#سوم، در متن خبر، گاه تاکید پررنگ در عرصه بازگوئی «تاریخی» است و گاه تاکید پررنگ در عرصه دینی می باشد. خبر بر تاریخ و دین یهود و اسطوره های یهودیت تاکید میکند و حقانیت را از آن موسی می داند. بنابراین ساختار مطلب نقلی و بسته است و دربرگیرنده روش فلسفی و اندیشیدن و پرسشگری و تجربه اندوزی نیست.
#چهارم، سنت خبر روش اصلی روایت است و بعدها در تاریخ اسلام ادامه می یابد. لازم به گفتار است که در سنت قرن هشتم عرب کسانی که حکایت داخلی و پیرامونی امت اسلامی را بازگو می کنند «اخباریون» نامیده می شوند. اخبار در کتاب های مشهور «کتاب تصرفات» از سیف بن عمر، مرگش در ۷۹۶ میلادی، کتاب «الطبقات» از ابن سعد بغدادی، شاگرد الواقدی، مرگش بسال ۸۴۵ میلادی، و کتاب «تاریخ مدینه» از عمر بن شبه، مرگش بسال ۸۷۷، جمع آوری شده اند.
#پنجم، همین الگو در سنت روایت مربوط به رفتار و گفته های پیامبر به اجرا درمی آید و حدیث ساخته می شود. در باره احادیث باید گفت که آنها بطور عمده از شکل خبری برخوردارند و توام با شناخت از قرائت های گوناگون قرآن اند. نمایندگان این سبک در احادیث، دو متخصص حدیث ایرانی تبار، «محمد البخاری» (۸۷۰ میلادی) و «ابوالحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیسابوری» (۸۷۵ میلادی) میباشند.
#ششم، در سبک قرآن جنبه های دیگری در روش خبر نیز وجود دارد. در قرآن، آیه های متمایل به سرود وجود دارد، مانند سوره «الرحمن» که دارای آیه های کوتاه بوده، اخبار و احکام را پیاپی اعلام می کند و آهنگین و گاه قافیه دار است. البته به اعتقاد برخی پژوهشگران مانند«آلفردلوئی دو پرمار»، بر پایه آثار و نشانه های موجود «الرحمن» که بمعنای بخشنده است نام خدای یهودیان و مسیحیان در دوران کهن عرب پیش از اسلام بوده است. بر پایه نظر همین مورخ این سوره نزدیکی فراوانی با قسمت ۱۳۶ انجیل دارد.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/32074
Telegram
نقدى بر اسلام
تاریخ شکل گیری قرآن در تناقض با معجزه
پژوهش های تاریخی هرمنوتیک در باره قرآن یک نوآوری در ادبیات جامعه شناختی ایران است زیرا تا کنون هرگز چنین مطالبی انتشار نیافته اند.
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام مطالعه كنيد.
@naghde_eslamm
پژوهش های تاریخی هرمنوتیک در باره قرآن یک نوآوری در ادبیات جامعه شناختی ایران است زیرا تا کنون هرگز چنین مطالبی انتشار نیافته اند.
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام مطالعه كنيد.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟
#قسمت_چهاردهم
اصولا #شیعیان هر چیز و هر اتفاقی و هر چیز خوب و بدی را تفسیر باطنی نموده و به ائمه تاویل می نمایند.در عمل و نه در تئوری، دوباره تاکید می کنم در عمل شیعیان اگر خوبی به آن ها برسد کار ائمه و ابوالفضل و علی اصغر و رقیه هست و مشکلات و بدی ها از جانب الله به آن ها می رسد و با خود می گویند خواست خدا بود. جالب هست بقیه شهداء کربلا از این خاصیت شفا دهی محرومند که این خود از عجائب این قوم هست.
مثلا کسی تا بحال نشنیده ابوبکر و عمر و عثمان از شهیدان کربلا چنین اموری خارق العاده را انجام بدهند.
البته شیعه تقسیم بندی هایی در ربوبیت قائل هست و طبیعتا پای ائمه هم حتی در داستان ربوبیت باز شده است به طوری که الربّ نزد شیعه به ائمه نیز اطلاق می شود.
رب السموات برای شیعه الله است و رب الارض امام یا ائمه هستند،
چنانچه در تفسیر القمی جلد ٢ صفحه ٢٥٣ در ذیل آیه (وأشرقت الارض بنور ربها) چنین بیان کرده است:
قوله: (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا) حدثنا محمد بن أبي عبد الله عليه السلام قال: حدثنا جعفر بن محمد قال : حدثني القاسم بن الربيع قال: حدثني صباح المدائني قال : حدثنا المفضل بن عمر انه سمع أبا عبد الله عليه السلام يقول في قوله: " و أشرقت الارض بنور ربها " قال رب الارض يعني إمام الارض ، فقلت : فإذا خرج يكون ماذا ؟ قال : إذا يستغني الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و يجتزون بنور الامام .
#ترجمه:
در تفسیر بخشی از آیه(وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا)( و زمین به نور پروردگار خود روشن گردد) مفضل بن عمر مي گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم که در تفسير اين آيه مي فرمود: پروردگار زمين، يعني امام زمين
راوي مي گويد: عرض کردم هر گاه ظهور کند چه مي شود؟ امام عليه السلام فرمود: در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بي نياز مي شوند و به نور امام اکتفا مي کنند.(به همين راحتى)
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/33111
#قسمت_چهاردهم
اصولا #شیعیان هر چیز و هر اتفاقی و هر چیز خوب و بدی را تفسیر باطنی نموده و به ائمه تاویل می نمایند.در عمل و نه در تئوری، دوباره تاکید می کنم در عمل شیعیان اگر خوبی به آن ها برسد کار ائمه و ابوالفضل و علی اصغر و رقیه هست و مشکلات و بدی ها از جانب الله به آن ها می رسد و با خود می گویند خواست خدا بود. جالب هست بقیه شهداء کربلا از این خاصیت شفا دهی محرومند که این خود از عجائب این قوم هست.
مثلا کسی تا بحال نشنیده ابوبکر و عمر و عثمان از شهیدان کربلا چنین اموری خارق العاده را انجام بدهند.
البته شیعه تقسیم بندی هایی در ربوبیت قائل هست و طبیعتا پای ائمه هم حتی در داستان ربوبیت باز شده است به طوری که الربّ نزد شیعه به ائمه نیز اطلاق می شود.
رب السموات برای شیعه الله است و رب الارض امام یا ائمه هستند،
چنانچه در تفسیر القمی جلد ٢ صفحه ٢٥٣ در ذیل آیه (وأشرقت الارض بنور ربها) چنین بیان کرده است:
قوله: (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا) حدثنا محمد بن أبي عبد الله عليه السلام قال: حدثنا جعفر بن محمد قال : حدثني القاسم بن الربيع قال: حدثني صباح المدائني قال : حدثنا المفضل بن عمر انه سمع أبا عبد الله عليه السلام يقول في قوله: " و أشرقت الارض بنور ربها " قال رب الارض يعني إمام الارض ، فقلت : فإذا خرج يكون ماذا ؟ قال : إذا يستغني الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و يجتزون بنور الامام .
#ترجمه:
در تفسیر بخشی از آیه(وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا)( و زمین به نور پروردگار خود روشن گردد) مفضل بن عمر مي گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم که در تفسير اين آيه مي فرمود: پروردگار زمين، يعني امام زمين
راوي مي گويد: عرض کردم هر گاه ظهور کند چه مي شود؟ امام عليه السلام فرمود: در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بي نياز مي شوند و به نور امام اکتفا مي کنند.(به همين راحتى)
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/33111
Telegram
نقدى بر اسلام
اسماء الله الحسني چه هستند و محمد آنها را از كجا آموخته بود؟
چرا محمد نام بتهاى عرب را بعنوان صفات الله انتخاب كرد؟
آيا محمد براى متقاعد كردن اعراب نام بتهايشان به الله منتسب كرد؟
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد.
@naghde_eslamm
چرا محمد نام بتهاى عرب را بعنوان صفات الله انتخاب كرد؟
آيا محمد براى متقاعد كردن اعراب نام بتهايشان به الله منتسب كرد؟
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟
#قسمت_چهاردهم
٣٩) در آیه ٣٧ #سورة_النحل می خوانیم که: ای رسول خدا، تو اگر چه بسیار حریص و مشتاق هدایت خلق هستی، ولی خدا آنان را از گمراهی هدایت نمی کند و آنها یاری کننده ای نیست. این آیه به قولی می گوید که ای پیامبر، زحمت بيهوده نکش، خدا خودش نمی خواهد که گمراهان را هدایت کند!
معلوم نیست پس قرات برای که آمده؟ هدایت یافتگان خدا که نبازی به ارشاد ندارند!
٤٠) به آیه ٧١ #سوره_نحل توجه کنید:
و خدا بعضی از شما را در روزی و بعضی دیگر برتری داده است اما کسانی که برتری یافته اند روزی خود را به زیردستان و غلامان خود نمی دهند تا در آن با هم مساوی شوند!
معلوم نیست خدایی که این قدر به مساوات علاقمند است چرا خودش مساوات را رعایت نمی کند؛
با این حساب، اگر انسانی روزی خود را با دیگران تقسیم کند از خدا برتر است، چرا که خدا به همه یکسان روزی نداد، ولی او سعی کرد که همه روزی یکسانی داشته باشند.
٤١) آيه ٧٥ #سوره_نخل نه تنها برده داری را نفی نمی کند، بلکه مالكان بردگان را نیز از آنان برتر می داند. به این آیه توجه کنید: خدا مثالی زده، آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز كارى نيست، با مرد آزادی که ما به او رزق تبكو و مال حلال عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد اتفاق کند، یکسان است؟
مسلمانان با داشتن چنین آیه ای چگونه می توانند بگویند که اسلام دین برادری و برابری است؟
آيا اين آيه ترويج #تبعيض_طبقاتى در جامعه نيست؟ يعنى چه كه ما به بنده آزاد روزى عطا كرده ايم؟ آيا معنايش اين نيست كه ما يكى را برده و يكى را آزاد و صاحب روزى خلق كرده ايم؟
٤٢) آيات ٦٠ تا ٨٣ #سوره_کهف همگی به شرح مسافرت موسی با همراهی یک مرد خدا که از موسی بسیار داناتر بوده (معلوم نیست او که علمش از موسی بیشتر بوده چرا به جای او پیامبر نشده؟) می پردازد.
در این داستان، آن مرد خدا بی جهت یک کشتی را می شکند و سرنشینانش را غرق می کند، در جایی دیگر پسری را بی جهت می کشد، در آخر هم ديوارى خراب را تعمیر می کند. وقتی موسی علت این کارها را می رسد، او جواب می دهد:
آن کشتی را خراب کردم به این دلیل بود که پادشاه کشتی های بی نقص را غصب می کرد. و چون این کشتی متعلق به زن و مردی فقیر بود خواستم چشم طمع پادشاه را از آن دور نگه دارم.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
#قسمت_چهاردهم
٣٩) در آیه ٣٧ #سورة_النحل می خوانیم که: ای رسول خدا، تو اگر چه بسیار حریص و مشتاق هدایت خلق هستی، ولی خدا آنان را از گمراهی هدایت نمی کند و آنها یاری کننده ای نیست. این آیه به قولی می گوید که ای پیامبر، زحمت بيهوده نکش، خدا خودش نمی خواهد که گمراهان را هدایت کند!
معلوم نیست پس قرات برای که آمده؟ هدایت یافتگان خدا که نبازی به ارشاد ندارند!
٤٠) به آیه ٧١ #سوره_نحل توجه کنید:
و خدا بعضی از شما را در روزی و بعضی دیگر برتری داده است اما کسانی که برتری یافته اند روزی خود را به زیردستان و غلامان خود نمی دهند تا در آن با هم مساوی شوند!
معلوم نیست خدایی که این قدر به مساوات علاقمند است چرا خودش مساوات را رعایت نمی کند؛
با این حساب، اگر انسانی روزی خود را با دیگران تقسیم کند از خدا برتر است، چرا که خدا به همه یکسان روزی نداد، ولی او سعی کرد که همه روزی یکسانی داشته باشند.
٤١) آيه ٧٥ #سوره_نخل نه تنها برده داری را نفی نمی کند، بلکه مالكان بردگان را نیز از آنان برتر می داند. به این آیه توجه کنید: خدا مثالی زده، آیا بنده مملوکی که قادر بر هیچ چیز كارى نيست، با مرد آزادی که ما به او رزق تبكو و مال حلال عطا کردیم که پنهان و آشکار هر چه خواهد اتفاق کند، یکسان است؟
مسلمانان با داشتن چنین آیه ای چگونه می توانند بگویند که اسلام دین برادری و برابری است؟
آيا اين آيه ترويج #تبعيض_طبقاتى در جامعه نيست؟ يعنى چه كه ما به بنده آزاد روزى عطا كرده ايم؟ آيا معنايش اين نيست كه ما يكى را برده و يكى را آزاد و صاحب روزى خلق كرده ايم؟
٤٢) آيات ٦٠ تا ٨٣ #سوره_کهف همگی به شرح مسافرت موسی با همراهی یک مرد خدا که از موسی بسیار داناتر بوده (معلوم نیست او که علمش از موسی بیشتر بوده چرا به جای او پیامبر نشده؟) می پردازد.
در این داستان، آن مرد خدا بی جهت یک کشتی را می شکند و سرنشینانش را غرق می کند، در جایی دیگر پسری را بی جهت می کشد، در آخر هم ديوارى خراب را تعمیر می کند. وقتی موسی علت این کارها را می رسد، او جواب می دهد:
آن کشتی را خراب کردم به این دلیل بود که پادشاه کشتی های بی نقص را غصب می کرد. و چون این کشتی متعلق به زن و مردی فقیر بود خواستم چشم طمع پادشاه را از آن دور نگه دارم.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
Telegram
نقدى بر اسلام
چرا اسلام را كنار گذاشتم ؟
آيا تاكنون به اين مسئله فكر كرده ايد كه چرا مسلمان هستيد و آيا تاكنون در مورد اعتقاداتى كه به ارث برده ايد تحقيق كرده ايد؟
براى فهميدن اين موضوع اين مقاله زيبا را كه به زبانى ساده به توضيح اين مسئله پرداخته است را مطالعه كنيد.…
آيا تاكنون به اين مسئله فكر كرده ايد كه چرا مسلمان هستيد و آيا تاكنون در مورد اعتقاداتى كه به ارث برده ايد تحقيق كرده ايد؟
براى فهميدن اين موضوع اين مقاله زيبا را كه به زبانى ساده به توضيح اين مسئله پرداخته است را مطالعه كنيد.…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
https://t.me/naghde_eslamm/33824
#قسمت_چهاردهم
٤) پ/ در برخی از آیات اشاره به ارسال نامه هست. در #سوره_مدثر (۷۴) در پاسخ به مشرکین و کسانی که آیات فرستاده شده را انکار کردهاند، میخوانیم:
بَلْ یرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً ﴿٥٢﴾
#ترجمه: بلکه هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاي براي او فرستاده شود.»
در اینجا به وضوح صحبت از یک نامه است. نویسنده میگوید که این انتظار بیجایی است که برای هرکسی نامه جداگانه ای ارسال شود. گاهی متن به وضوح اشاره میکند که شخصی برای محمد نامهها را ارسال کرده است. در سوره نمل آیه ٦ می خوانیم:
وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقرآن مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ﴿٦﴾
#ترجمه: و بطور مسلم این قرآن از سوی حکیم دانائی بر تو القا میشود.»
مفسرین مسلمان هیچ راهی ندارند جز اینکه با اطمینان مدعی شوند منظور از حکیم علیم همان الله است. طباطبایی در #تفسیر_المیزان مینویسد:
«و اگر در میان همه اسماى حسناى الله دو نام شریف حکیم و علیم را ذکر کرده، براى آن بود که دلالت کند بر اینکه نزول این قرآن از ناحیه سرچشمه حکمت است، دیگر هیچ ناقضی نمی تواندآن را نقض کند و هیچ عامل وهنى نمى تواند آن را موهون سازد و نیز، از ناحیه منبع علم است، پس هیچ دروغى در اخبار آن نیست، و هیچ خطایى در قضاوتش راه ندارد(قبلا در يك مقاله در مورد اسماء حسنى و اينكه همه آنها نام بتهاى اعراب بوده اند مقاله اى نوشتيم كه ميتوانيد آنرا در اينجا بخوانيد)
اما دلیل اینکه چرا در ابتدای این سوره و قبل از شرح داستان موسی و سلیمان، گفته میشود که تو این قرآن را از حکیمی علیم دریافت میکنی در آیه ٧٦ بعد از پایان نقل داستانها مشخص میشود:
إِنَّ هَذَا الْقرآن یقُصُّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِي هُمْ فِیهِ یخْتَلِفُونَ ﴿٧٦﴾
#ترجمه: این قرآن اکثر چیزهائی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارندبراي آنها بیان میکند.»
پس نویسنده می خواهد محمد را مطمئن کند که این سخنان فرد حکیمی است که چیزهایی را میداند که یهودیان در موردش اختلاف نظر دارند(احتمالا منظور داستان سلیمان است). تفسیر طباطبایی پر از سخنان توخالی است.
اگر این داستانها از سوی خدا به محمد القا میشود دیگر بی معناست که بر حکیم و علیم بودن خدا تاکید شود. البته ما باید به عباراتی که ظاهرا در تعارض با فرضیه چهارم است نیز توجه کنیم.
یکی از معدود تعارضات با این فرضیه آیه ۶ سوره ۸۷ است: سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى﴿٦﴾
#ترجمه: ما به زودي (قرآن را) بر تو قرائت میکنیم و هرگز فراموش نخواهی کرد»(مکارم شیرازی)
اگر این ترجمه فعل سنقروك .. را قبول کنیم، پس به نظر خواهد رسید که نویسنده متن، میگوید بزودی قرآن برای محمد قرائت یا روخوانی (recite) می شود تا وی فراموش نکند.
اما #پروفسور_کریستفر_لوکزنبرگ(ايشان كتابى به نام ريشه هاى آرامى، سريانى قرآن نوشته است و تمامى كلمات غير عربى قرآن را به درستى ترجمه كرده است) با رجوع به ریشه سریانی آن ، معنای اصلی آنرا آموختن (teach) میداند. بنابراین وی این آیه را اینطور تصحیح می کند:
"ما بزودی به تو یاد خواهیم داد (طوري که) فراموش نکنی."
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
#قسمت_چهاردهم
٤) پ/ در برخی از آیات اشاره به ارسال نامه هست. در #سوره_مدثر (۷۴) در پاسخ به مشرکین و کسانی که آیات فرستاده شده را انکار کردهاند، میخوانیم:
بَلْ یرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً ﴿٥٢﴾
#ترجمه: بلکه هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاي براي او فرستاده شود.»
در اینجا به وضوح صحبت از یک نامه است. نویسنده میگوید که این انتظار بیجایی است که برای هرکسی نامه جداگانه ای ارسال شود. گاهی متن به وضوح اشاره میکند که شخصی برای محمد نامهها را ارسال کرده است. در سوره نمل آیه ٦ می خوانیم:
وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقرآن مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ ﴿٦﴾
#ترجمه: و بطور مسلم این قرآن از سوی حکیم دانائی بر تو القا میشود.»
مفسرین مسلمان هیچ راهی ندارند جز اینکه با اطمینان مدعی شوند منظور از حکیم علیم همان الله است. طباطبایی در #تفسیر_المیزان مینویسد:
«و اگر در میان همه اسماى حسناى الله دو نام شریف حکیم و علیم را ذکر کرده، براى آن بود که دلالت کند بر اینکه نزول این قرآن از ناحیه سرچشمه حکمت است، دیگر هیچ ناقضی نمی تواندآن را نقض کند و هیچ عامل وهنى نمى تواند آن را موهون سازد و نیز، از ناحیه منبع علم است، پس هیچ دروغى در اخبار آن نیست، و هیچ خطایى در قضاوتش راه ندارد(قبلا در يك مقاله در مورد اسماء حسنى و اينكه همه آنها نام بتهاى اعراب بوده اند مقاله اى نوشتيم كه ميتوانيد آنرا در اينجا بخوانيد)
اما دلیل اینکه چرا در ابتدای این سوره و قبل از شرح داستان موسی و سلیمان، گفته میشود که تو این قرآن را از حکیمی علیم دریافت میکنی در آیه ٧٦ بعد از پایان نقل داستانها مشخص میشود:
إِنَّ هَذَا الْقرآن یقُصُّ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَکْثَرَ الَّذِي هُمْ فِیهِ یخْتَلِفُونَ ﴿٧٦﴾
#ترجمه: این قرآن اکثر چیزهائی را که بنی اسرائیل در آن اختلاف دارندبراي آنها بیان میکند.»
پس نویسنده می خواهد محمد را مطمئن کند که این سخنان فرد حکیمی است که چیزهایی را میداند که یهودیان در موردش اختلاف نظر دارند(احتمالا منظور داستان سلیمان است). تفسیر طباطبایی پر از سخنان توخالی است.
اگر این داستانها از سوی خدا به محمد القا میشود دیگر بی معناست که بر حکیم و علیم بودن خدا تاکید شود. البته ما باید به عباراتی که ظاهرا در تعارض با فرضیه چهارم است نیز توجه کنیم.
یکی از معدود تعارضات با این فرضیه آیه ۶ سوره ۸۷ است: سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى﴿٦﴾
#ترجمه: ما به زودي (قرآن را) بر تو قرائت میکنیم و هرگز فراموش نخواهی کرد»(مکارم شیرازی)
اگر این ترجمه فعل سنقروك .. را قبول کنیم، پس به نظر خواهد رسید که نویسنده متن، میگوید بزودی قرآن برای محمد قرائت یا روخوانی (recite) می شود تا وی فراموش نکند.
اما #پروفسور_کریستفر_لوکزنبرگ(ايشان كتابى به نام ريشه هاى آرامى، سريانى قرآن نوشته است و تمامى كلمات غير عربى قرآن را به درستى ترجمه كرده است) با رجوع به ریشه سریانی آن ، معنای اصلی آنرا آموختن (teach) میداند. بنابراین وی این آیه را اینطور تصحیح می کند:
"ما بزودی به تو یاد خواهیم داد (طوري که) فراموش نکنی."
ادامه دارد .....
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسانى قرآن را نوشته و هدف آنها چه بوده است؟
آيا قرآن ميتواند تنها نامه هاى شخصى محمد بوده باشد؟
آيا ميتوان پاسخ اين سئوال را در آيه قرآنى يافت؟
براى يافتن پاسخ به اين سئوالات مقاله مربوطه در كانال نقد اسلام را به دقت مطالعه كنيد.
اين مقاله بزودى در كانال…
آيا قرآن ميتواند تنها نامه هاى شخصى محمد بوده باشد؟
آيا ميتوان پاسخ اين سئوال را در آيه قرآنى يافت؟
براى يافتن پاسخ به اين سئوالات مقاله مربوطه در كانال نقد اسلام را به دقت مطالعه كنيد.
اين مقاله بزودى در كانال…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!
#قسمت_چهاردهم(آخر)
بدین ترتیب نویسندگان اسلامی، قرامطه را کافر و زندیق خواندند.
ابومنصور عبد القاهر بغدادی گوید: برای هر رکنی از ارکان شریعت تأویلاتی آوردند که مورث گمراهی است.
همینطور قرامطه حجر الاسواد را مدت بیست و دو سال نزد خود نگاه داشتند. در سال ۳۳۹ ه در زمان خلافت المطيع بالله عباسی، پس از درخواستهای فراوان مسلمانان برای استرداد آن ، قرمطیان سنگ مزبور را با وساطت القائم بالمنصور به مبلغ زیادی بازگرداندند.
حمدالله مستوفی گوید:
«چاه زمزم از کشته برگشت، و پیرامون حرم سه هزار کشته افتاده بود» در تاریخ کوفه آمده است که:
«قرمطی لعین کشتگان را در چاه زمزم افکند و باقی را در مسجدالحرام. و این لعین پس از کندن جامه كعبه و تقسیم آن میان پیروان خود ، بر خانه کعبه بالا رفت و چنین گفت: {انا بالله وبالله انا / یخلق الخلق و افنيهم انا} که این گفته دال بر الحاد اوست و همینطور شعر اوست که:
[(۱)فلو كان هذا البيت لله ربنا-(٢)-لصب علينا النار من فوقنا صبا-(٣)-لأننا حججناحجة جاهلية-(٤)-مجللة لم تبق شرقا ولا غربا-(٥)-و أنا تركنا بين زمزم والصفا-(٦)-كتائب لا تبغي سوى ربها ربا-(٧)-ولكن رب العرش جل جلاله-(٨)-فلم يتخذ بيتأ ولم يتخذ حجبا-]
که مضمون آن چنین است:
اگر اینجا خانه خدا بود ، صاحبش از ریختن آتش آسمانی بر روی ما دریغ نمی کرد. ما زیارت سودمندی بدون اعمال عبادی انجام دادیم ، زیارتی که مانند آن هرگز در شرق و غرب صورت نگرفته است. اما خدای آسمان جل جلاله بی نیاز از خانه و حاجب است»
اما كماكان سئوال انسان خردمند و خرافه ستيز اينجاست كه: آن الله كه براى نجات بتخانه كعبه طيرا ابابيل را فرستاد چرا در برابر قرمطيان سكوت كرد كه هم خانه اش را هتك كردند، هم مسلمانان را قتل عام كردند و هم حجرالاسود را ٢ سال از خانه جدا كرده بودند؟
آيا زور و قدرت اين الله فقط در افسانه هاست ؟
آيا الله غيرتش فقط يكبار جنبيد آنهم در افسانه اى دروغين و مضحك؟
پايان .......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
#قسمت_چهاردهم(آخر)
بدین ترتیب نویسندگان اسلامی، قرامطه را کافر و زندیق خواندند.
ابومنصور عبد القاهر بغدادی گوید: برای هر رکنی از ارکان شریعت تأویلاتی آوردند که مورث گمراهی است.
همینطور قرامطه حجر الاسواد را مدت بیست و دو سال نزد خود نگاه داشتند. در سال ۳۳۹ ه در زمان خلافت المطيع بالله عباسی، پس از درخواستهای فراوان مسلمانان برای استرداد آن ، قرمطیان سنگ مزبور را با وساطت القائم بالمنصور به مبلغ زیادی بازگرداندند.
حمدالله مستوفی گوید:
«چاه زمزم از کشته برگشت، و پیرامون حرم سه هزار کشته افتاده بود» در تاریخ کوفه آمده است که:
«قرمطی لعین کشتگان را در چاه زمزم افکند و باقی را در مسجدالحرام. و این لعین پس از کندن جامه كعبه و تقسیم آن میان پیروان خود ، بر خانه کعبه بالا رفت و چنین گفت: {انا بالله وبالله انا / یخلق الخلق و افنيهم انا} که این گفته دال بر الحاد اوست و همینطور شعر اوست که:
[(۱)فلو كان هذا البيت لله ربنا-(٢)-لصب علينا النار من فوقنا صبا-(٣)-لأننا حججناحجة جاهلية-(٤)-مجللة لم تبق شرقا ولا غربا-(٥)-و أنا تركنا بين زمزم والصفا-(٦)-كتائب لا تبغي سوى ربها ربا-(٧)-ولكن رب العرش جل جلاله-(٨)-فلم يتخذ بيتأ ولم يتخذ حجبا-]
که مضمون آن چنین است:
اگر اینجا خانه خدا بود ، صاحبش از ریختن آتش آسمانی بر روی ما دریغ نمی کرد. ما زیارت سودمندی بدون اعمال عبادی انجام دادیم ، زیارتی که مانند آن هرگز در شرق و غرب صورت نگرفته است. اما خدای آسمان جل جلاله بی نیاز از خانه و حاجب است»
اما كماكان سئوال انسان خردمند و خرافه ستيز اينجاست كه: آن الله كه براى نجات بتخانه كعبه طيرا ابابيل را فرستاد چرا در برابر قرمطيان سكوت كرد كه هم خانه اش را هتك كردند، هم مسلمانان را قتل عام كردند و هم حجرالاسود را ٢ سال از خانه جدا كرده بودند؟
آيا زور و قدرت اين الله فقط در افسانه هاست ؟
آيا الله غيرتش فقط يكبار جنبيد آنهم در افسانه اى دروغين و مضحك؟
پايان .......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
Telegram
نقدى بر اسلام
قرمطیان «حجر الاسود» را از «خانه» جدا کردند و بر بام کعبه شدند و ناودان زرین کعبه را کندند و میگفتند:
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!
#قسمت_چهاردهم
اما در این میان یک استثنا وجود دارد و آن تضادی آشکار بین آیات زمر/٥٣، آل عمران/٣١ و ابراهیم/٣١ می باشد؛
اگر آیه زمر/٥٣ را با دقت بخوانیم متوجه خواهیم شد که بندگان مورد نظر، میتواننند بندگان گوینده باشند:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
اکنون اگر قل را برداریم، مفهوم جمله کاملا عوض میگردد و شکی که در نوشتهی بالا وجود داشت به یقین تبدیل میشود و مخاطب گوینده، بندگان او هستند نه بندگان الله:
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.
اما قرآن این روند را در آیه ابراهیم/٣١ اصلاح مینماید:
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ (ابراهیم/٣١)
#ترجمه: به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو: نماز را برپا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛ پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستی! (نه با مال میتوانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوندهای مادی!)
همچنین در این میان استثنای جالب دیگری نیز وجود دارد و آن سورهای به نام فاتحه (حمد) میباشد؛ سورهی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ ... این سوره به صورتی نوشته شده است که خواننده از الله درخواستی (دعا) را بیان مینماید و همزمان او را میستاید؛ اگر کلام الله است، پس چه لزومی دارد که این خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید و یا به شیوهی بندگانش، خود را مورد ستایش قرار دهد؟! در این آیه که بخش از سورهی حمد است، گوینده دعا را با نام الله، خدائی که بسیار رحم کننده است، آغاز مینماید؛ این رحم تنها شامل مؤمنان است و غیر مؤمنان را مانند چهارپایان به حساب میآورد.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
#قسمت_چهاردهم
اما در این میان یک استثنا وجود دارد و آن تضادی آشکار بین آیات زمر/٥٣، آل عمران/٣١ و ابراهیم/٣١ می باشد؛
اگر آیه زمر/٥٣ را با دقت بخوانیم متوجه خواهیم شد که بندگان مورد نظر، میتواننند بندگان گوینده باشند:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
اکنون اگر قل را برداریم، مفهوم جمله کاملا عوض میگردد و شکی که در نوشتهی بالا وجود داشت به یقین تبدیل میشود و مخاطب گوینده، بندگان او هستند نه بندگان الله:
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.
اما قرآن این روند را در آیه ابراهیم/٣١ اصلاح مینماید:
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ (ابراهیم/٣١)
#ترجمه: به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو: نماز را برپا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛ پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستی! (نه با مال میتوانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوندهای مادی!)
همچنین در این میان استثنای جالب دیگری نیز وجود دارد و آن سورهای به نام فاتحه (حمد) میباشد؛ سورهی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ ... این سوره به صورتی نوشته شده است که خواننده از الله درخواستی (دعا) را بیان مینماید و همزمان او را میستاید؛ اگر کلام الله است، پس چه لزومی دارد که این خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید و یا به شیوهی بندگانش، خود را مورد ستایش قرار دهد؟! در این آیه که بخش از سورهی حمد است، گوینده دعا را با نام الله، خدائی که بسیار رحم کننده است، آغاز مینماید؛ این رحم تنها شامل مؤمنان است و غیر مؤمنان را مانند چهارپایان به حساب میآورد.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى قرآن را نوشته است؟
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟
#قسمت_چهاردهم
عبدالله بن سبأ پس از تبعيد خود و رهايى از شمشير على مكان مناسبى را براى گسترش افكار و عقيده خود پيدا كرد و در آنجا ياران خود را تنظيم داد و افكارش را ميان سپاهيان گمارده شده ى على منتشر كرد.
وقتى كه خبر كشته شدن على به آنها رسيد او و يارانش آن را انكار كردند. حال به روايت مذكور طبق نقل خطيب بغدادى گوش فرا ميدهيم كه با سند خويش آن را به زحربن قيس جعفى ميرساند كه على در مورد او گفته:
هر كس كه دوست دارد به شهيد زنده بنگرد به او بنگرد. زحر ميگويد: على مرا فرماندهى چهارصد نفر از اهل عراق قرار داد و دستور داد كه ما به عنوان نگهبان در مدائن باشيم. به خدا قسم ما هنگام غروب خورشيد در راه نشسته بوديم كه فردى آمد در حالى كه سوارى اش عرق كرده بود.
گفتيم: تو از كجا مي آيى؟ گفت: از كوفه مى آيم. گفتيم: چه وقت از آنجا خارج شدى؟ گفت: امروز. گفتيم: پس چه خبر؟
گفت: امير مؤمنان براي نماز صبح بيرون آمد و ابن بجره و ابن ملجم به وى هجوم برده و يكى از آنها بر او ضربه اى زد كه فرد از سخت تر از آن ضربه زنده خواهد ماند و از سست تر از آن ميميرد، سپس رفت.
عبدالله بن وهب سبئي - در حالى كه دستش رو به آسمان بود گفت: الله اكبر، الله اكبر، گفتم: چه ميگويى؟ گفت: اگر اين مرد ميگفت كه من مغز متلاشى شده ى على را ديدم باور نميكردم؛ زيرا امير مؤمنان هرگز نميميرد تا اينكه كل عرب را با عصايش رهبرى كند.
در روايت جاحظ در البيان و التبيين آمده است: اگر مغز على را براي ما بياوريد كه در صد پارچه پيچيده شده باشد
باز هم يقين داريم كه او نمرده است و نميميرد تا اينكه با عصايش شما را حمايت و رهبري كند(#منبع: البیان و التبیین، جاحظ، ج ٣، ص ٨١، چاپ ١٩٦٨ قاهره)
اكنون به روايت خطيب باز ميگرديم:
زحر گفت: به خدا قسم ما فقط در آن شب باقى مانديم تا اينكه نامه ى حسن بن على به ما رسيد كه نوشته بود: از عبدالله حسن امير مومنان به زحربن قيس، اما بعد: از مردم بر اساس اصول گذشته بيعت بگير. زحر ميگويد: گفتيم آنچه ميگويي كجاست؟ گفت: آنچه كه من ديدم خواهد مرد(#منبع: تاريخ بغداد، ج ٨، ص ٤٨٨)
حسن بن موسى نوبختى گفته: هنگامى كه خبر شهادت على به ابن سبا در مدائن رسيد به كسى كه برايش خبر آورد گفت: تو دروغ گفتى اگر مغز او را در هفتاد پارچه برايم بياورى و هفتاد مرد عادل را به شهادت گيري، باز يقين داريم كه او نمرده و كشته نشده و نميميرد تا مالك زمين گردد.
(#منابع: فرق الشيعه نوبختي، چاپ نجف، ص ٤٣ و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦٣)
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
#قسمت_چهاردهم
عبدالله بن سبأ پس از تبعيد خود و رهايى از شمشير على مكان مناسبى را براى گسترش افكار و عقيده خود پيدا كرد و در آنجا ياران خود را تنظيم داد و افكارش را ميان سپاهيان گمارده شده ى على منتشر كرد.
وقتى كه خبر كشته شدن على به آنها رسيد او و يارانش آن را انكار كردند. حال به روايت مذكور طبق نقل خطيب بغدادى گوش فرا ميدهيم كه با سند خويش آن را به زحربن قيس جعفى ميرساند كه على در مورد او گفته:
هر كس كه دوست دارد به شهيد زنده بنگرد به او بنگرد. زحر ميگويد: على مرا فرماندهى چهارصد نفر از اهل عراق قرار داد و دستور داد كه ما به عنوان نگهبان در مدائن باشيم. به خدا قسم ما هنگام غروب خورشيد در راه نشسته بوديم كه فردى آمد در حالى كه سوارى اش عرق كرده بود.
گفتيم: تو از كجا مي آيى؟ گفت: از كوفه مى آيم. گفتيم: چه وقت از آنجا خارج شدى؟ گفت: امروز. گفتيم: پس چه خبر؟
گفت: امير مؤمنان براي نماز صبح بيرون آمد و ابن بجره و ابن ملجم به وى هجوم برده و يكى از آنها بر او ضربه اى زد كه فرد از سخت تر از آن ضربه زنده خواهد ماند و از سست تر از آن ميميرد، سپس رفت.
عبدالله بن وهب سبئي - در حالى كه دستش رو به آسمان بود گفت: الله اكبر، الله اكبر، گفتم: چه ميگويى؟ گفت: اگر اين مرد ميگفت كه من مغز متلاشى شده ى على را ديدم باور نميكردم؛ زيرا امير مؤمنان هرگز نميميرد تا اينكه كل عرب را با عصايش رهبرى كند.
در روايت جاحظ در البيان و التبيين آمده است: اگر مغز على را براي ما بياوريد كه در صد پارچه پيچيده شده باشد
باز هم يقين داريم كه او نمرده است و نميميرد تا اينكه با عصايش شما را حمايت و رهبري كند(#منبع: البیان و التبیین، جاحظ، ج ٣، ص ٨١، چاپ ١٩٦٨ قاهره)
اكنون به روايت خطيب باز ميگرديم:
زحر گفت: به خدا قسم ما فقط در آن شب باقى مانديم تا اينكه نامه ى حسن بن على به ما رسيد كه نوشته بود: از عبدالله حسن امير مومنان به زحربن قيس، اما بعد: از مردم بر اساس اصول گذشته بيعت بگير. زحر ميگويد: گفتيم آنچه ميگويي كجاست؟ گفت: آنچه كه من ديدم خواهد مرد(#منبع: تاريخ بغداد، ج ٨، ص ٤٨٨)
حسن بن موسى نوبختى گفته: هنگامى كه خبر شهادت على به ابن سبا در مدائن رسيد به كسى كه برايش خبر آورد گفت: تو دروغ گفتى اگر مغز او را در هفتاد پارچه برايم بياورى و هفتاد مرد عادل را به شهادت گيري، باز يقين داريم كه او نمرده و كشته نشده و نميميرد تا مالك زمين گردد.
(#منابع: فرق الشيعه نوبختي، چاپ نجف، ص ٤٣ و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦٣)
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى مذهب شيعه را بوجود آورد؟
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پروندهی شنیداری: زندهیاد رضا فاضلی
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پروندهی شنیداری: زندهیاد رضا فاضلی
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!
#قسمت_چهاردهم
ممکن است بپرسید هدف چیست که از آیه ٦ ترجمه مختلف را گذاشته اید؟
در پاسخ می گوییم در جواب دروغگوهای افرادی که می گویند جزیه پولی است برای حفظ و صیانت اهل ذمه و نه تحقیر و تذلل اهل کتاب. در تمامی ترجمه ها هدف از دادن جزیه به اهل اسلام نه دادن نوعی مالیات یا امری به جای زکات است، بلکه ذلت،خشوع و تسلیم شدن در برابر دین اسلام است که بعداً مفصلا راجع به آن صحبت خواهم کرد و دروغ ماله کشانی مانند مصطفی حسینی طباطبایی را خواهم داد که در جواب جناب مشیری می گوید کجا گفته شده جزیه برای تحقیر است.همین قدر جناب طباطبایی ترجمه های قرآن را می خواند ساکت می شد و از احکام پوسیده جهاد و کنیز و برده گیری و جزیه بعنوان احکام متمدنانه صحبت نمی کرد.
سوره توبه بسیار از ذهنی مشوّش و خشن و از اعصابی بهم ریخته صادر شده به طوری که نویسنده ی این سوره ابتدای آن را با بسم الله شروع نکرده است و از اوج قدرت یک فرد نوشته شده است و بدنبال تهدیدات مالی و جانی طرف های مقابل خود است.
قبل از شروع به بیان و شرح مفصل احکام جزیه می خواهم خلاصه احکام جزیه و اهل ذمه را از کتاب تحریر الوسلیه خمینی که فردی شیعی و معرف حضور همه مسلمانان جهان و رهبر آنان است بگذارم چون بعد از این کلاً به شرح این ماجرا از کتب اهل سنت می پردازم چون سابقه دینی بنده در اسلام قبلاً اهل سنت بوده است.
مقدار جزيه
مسأله ١) اندازه خاصى در جزيه نيست و حدّى ندارد، بلكه اندازه آن به نظر والى مىباشد؛ به حسب آنچه كه از مصالح و مكانها و زمانها و مقتضيات احوال، صلاح مىبيند. و بهتر است كه اندازه آن در عقد ذمّه معلوم نشود و به نظر امام عليه السلام قرار داده شود تا آنكه حقارت و ذلّت (كه در قرآن مذكور است) بر آنان تحقق يابد.
مسأله ٦) جايز است كه علاوه بر جزيه، ضيافت رهگذران مسلمان- نيروهاى نظامى باشند يا نه- بر آنها شرط شود. و ظاهر آن است كه تعيين زمان اين ضيافت لازم است مانند يك روز يا سه روز. و جايز است كه كيفيت مهمانى به عرف و عادت- در ميهمانى اهل آيينى، اهل آيين ديگرى را كه آنها را نجس مىدانند- واگذار شود.
#منبع : تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني، روح الله جلد: ٢صفحه ٥٣٢
مسأله ١٠) ابتدا به سلام كردن به ذمّى مكروه است. و بعضى گفتهاند حرام است. و اين احوط (استحبابى) است. و اگر ذمّى ابتدا به سلام كند سزاوار است كه در جواب، به گفتن «عليك» اكتفا كند و اتمام آن ظاهراً مكروه است. و اگر مسلمان اضطرار پيدا كند كه به او سلام دهد يا جوابش را كامل نمايد، بدون كراهت جايز است. و اما غير ذمّى احوط (استحبابى) ترك سلام بر او است مگر با اضطرار اگر چه اوجه جواز آن است، با كراهت.
مسأله ٧) سزاوار است كه در عقد ذمّه هر آنچه كه در آن براى مسلمين نفع و رفعت و براى اهل ذمّه خفت است و آنچه كه مقتضى دخول آنها به اسلام است- از روى رغبت يا ترس- شرط شود. و از اين قبيل است شرط كردن تميّز از مسلمانان در لباس و مو و سوارى و كنيهها، به آنچه كه در جاهاى مفصّل مذكور است.
#منبع: تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني جلد: ٢ صفحه ٥٣٦
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
#قسمت_چهاردهم
ممکن است بپرسید هدف چیست که از آیه ٦ ترجمه مختلف را گذاشته اید؟
در پاسخ می گوییم در جواب دروغگوهای افرادی که می گویند جزیه پولی است برای حفظ و صیانت اهل ذمه و نه تحقیر و تذلل اهل کتاب. در تمامی ترجمه ها هدف از دادن جزیه به اهل اسلام نه دادن نوعی مالیات یا امری به جای زکات است، بلکه ذلت،خشوع و تسلیم شدن در برابر دین اسلام است که بعداً مفصلا راجع به آن صحبت خواهم کرد و دروغ ماله کشانی مانند مصطفی حسینی طباطبایی را خواهم داد که در جواب جناب مشیری می گوید کجا گفته شده جزیه برای تحقیر است.همین قدر جناب طباطبایی ترجمه های قرآن را می خواند ساکت می شد و از احکام پوسیده جهاد و کنیز و برده گیری و جزیه بعنوان احکام متمدنانه صحبت نمی کرد.
سوره توبه بسیار از ذهنی مشوّش و خشن و از اعصابی بهم ریخته صادر شده به طوری که نویسنده ی این سوره ابتدای آن را با بسم الله شروع نکرده است و از اوج قدرت یک فرد نوشته شده است و بدنبال تهدیدات مالی و جانی طرف های مقابل خود است.
قبل از شروع به بیان و شرح مفصل احکام جزیه می خواهم خلاصه احکام جزیه و اهل ذمه را از کتاب تحریر الوسلیه خمینی که فردی شیعی و معرف حضور همه مسلمانان جهان و رهبر آنان است بگذارم چون بعد از این کلاً به شرح این ماجرا از کتب اهل سنت می پردازم چون سابقه دینی بنده در اسلام قبلاً اهل سنت بوده است.
مقدار جزيه
مسأله ١) اندازه خاصى در جزيه نيست و حدّى ندارد، بلكه اندازه آن به نظر والى مىباشد؛ به حسب آنچه كه از مصالح و مكانها و زمانها و مقتضيات احوال، صلاح مىبيند. و بهتر است كه اندازه آن در عقد ذمّه معلوم نشود و به نظر امام عليه السلام قرار داده شود تا آنكه حقارت و ذلّت (كه در قرآن مذكور است) بر آنان تحقق يابد.
مسأله ٦) جايز است كه علاوه بر جزيه، ضيافت رهگذران مسلمان- نيروهاى نظامى باشند يا نه- بر آنها شرط شود. و ظاهر آن است كه تعيين زمان اين ضيافت لازم است مانند يك روز يا سه روز. و جايز است كه كيفيت مهمانى به عرف و عادت- در ميهمانى اهل آيينى، اهل آيين ديگرى را كه آنها را نجس مىدانند- واگذار شود.
#منبع : تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني، روح الله جلد: ٢صفحه ٥٣٢
مسأله ١٠) ابتدا به سلام كردن به ذمّى مكروه است. و بعضى گفتهاند حرام است. و اين احوط (استحبابى) است. و اگر ذمّى ابتدا به سلام كند سزاوار است كه در جواب، به گفتن «عليك» اكتفا كند و اتمام آن ظاهراً مكروه است. و اگر مسلمان اضطرار پيدا كند كه به او سلام دهد يا جوابش را كامل نمايد، بدون كراهت جايز است. و اما غير ذمّى احوط (استحبابى) ترك سلام بر او است مگر با اضطرار اگر چه اوجه جواز آن است، با كراهت.
مسأله ٧) سزاوار است كه در عقد ذمّه هر آنچه كه در آن براى مسلمين نفع و رفعت و براى اهل ذمّه خفت است و آنچه كه مقتضى دخول آنها به اسلام است- از روى رغبت يا ترس- شرط شود. و از اين قبيل است شرط كردن تميّز از مسلمانان در لباس و مو و سوارى و كنيهها، به آنچه كه در جاهاى مفصّل مذكور است.
#منبع: تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني جلد: ٢ صفحه ٥٣٦
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️جهاد چيست؟
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها
#قسمت_چهاردهم
و در حالیکه دستش را به طرف مزرعۀ سرسبز قبطیه دراز کرده بود، به سخنش ادامه داد :
" .همه حقه ها زیر سر این صحراى قبطیه است و هندوانه کارى بی حساب و کتابش. اگر امسال مستاجر قبطیه هندوانه نکاشته بود و محصولش به این فراوانی نبود و با کمبود الاغ براي حمل هندوانه ها به شهر مواجه نمی شد، محال بود عیساي مریدبان خواب نما بشود و محال بود ملاتوتی به تاییدش برخیزد و محال بود جمعیتی به این زیادي شهر و خانه و زندگی و کار و کاسبی شان را رها کنند و یکباره به طرف زیارتگاه هجوم بیاورند و هندوانه را از قرار یک من یک قران سر خیارستانش بخرند، همان هندوانه اي که باري پنچ قران کرایه برمی داشت تا به شهر برسد و یک من ده شاهی بفروشند. بله، معجزه شده است اما نه براي شما بدبختهاي خدازده، هر معجزه اي که هست براي اربابهاي قبطیه است. براي ما فقیر بیچاره ها خبري نیست."
سید با استفاده از سکوتی ناگهانی که بر صحن لبریز از جمعیت سایه افکنده بود، آهی کشید و با لحن دردآلود ناله مانندى گفت :
" .من سید اولاد پیغمبر با شصت و چهار پنج سال سنم باید بیایم و توى این آفتاب داغ از کلۀ سحر تا تنگ غروب آفتاب بیل بزنم و خر بار کنم و خاك کشی کنم و بابت خرجی خودم و دو تا خرم شش قران مزد بگیرم و اربابهاي قبطیه با یک بار هندوانه اي که درِ خانۀ ملاتوتی فرستادند و دو تا بار گندمی که به عیساي مریدبان دادند باید از برکت حماقت شما مردم روزي صد تومان درآمد خالص خلص داشته باشند."
و بار دیگر صدایش اوج گرفت و تبدیل به فریاد شد که :
".آهاى مردم! معجزه مخصوص پیغمبر خدا بود و دوازده امام، بس و والسلام.
هر کس دیگر که پیدا شود و ادعاى معجزه بکند، اگر می خواهید راحت زندگی کنید صدایش را خفه کنید. امروز اگر معجزه اى باشد توي دستهاى پینه بستۀ من و شماست."
سید با اداى این عبارت مکثی کرد و بار دیگر آهی کشید و دستش به طرف دامن وصله دار قباي کرباسیش رفت تا دانه هاى درشت عرق را که بر شقیقه هایش نشسته و قطره اشکی را که از گوشۀ چشمانش به آب شیب ِ رخسار غلطیده و در حال سرازیر شدن بود، پاك کند که ناگهان از آن گوشۀ صحن زیارتگاه صداي آشنایی برخاست:
" .چه می گویی سید جد به کمر زده، یعنی امامزاده علی معجزه نمی کند؟ مرتد فطري، تو از سگ نجسترى."
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
#قسمت_چهاردهم
و در حالیکه دستش را به طرف مزرعۀ سرسبز قبطیه دراز کرده بود، به سخنش ادامه داد :
" .همه حقه ها زیر سر این صحراى قبطیه است و هندوانه کارى بی حساب و کتابش. اگر امسال مستاجر قبطیه هندوانه نکاشته بود و محصولش به این فراوانی نبود و با کمبود الاغ براي حمل هندوانه ها به شهر مواجه نمی شد، محال بود عیساي مریدبان خواب نما بشود و محال بود ملاتوتی به تاییدش برخیزد و محال بود جمعیتی به این زیادي شهر و خانه و زندگی و کار و کاسبی شان را رها کنند و یکباره به طرف زیارتگاه هجوم بیاورند و هندوانه را از قرار یک من یک قران سر خیارستانش بخرند، همان هندوانه اي که باري پنچ قران کرایه برمی داشت تا به شهر برسد و یک من ده شاهی بفروشند. بله، معجزه شده است اما نه براي شما بدبختهاي خدازده، هر معجزه اي که هست براي اربابهاي قبطیه است. براي ما فقیر بیچاره ها خبري نیست."
سید با استفاده از سکوتی ناگهانی که بر صحن لبریز از جمعیت سایه افکنده بود، آهی کشید و با لحن دردآلود ناله مانندى گفت :
" .من سید اولاد پیغمبر با شصت و چهار پنج سال سنم باید بیایم و توى این آفتاب داغ از کلۀ سحر تا تنگ غروب آفتاب بیل بزنم و خر بار کنم و خاك کشی کنم و بابت خرجی خودم و دو تا خرم شش قران مزد بگیرم و اربابهاي قبطیه با یک بار هندوانه اي که درِ خانۀ ملاتوتی فرستادند و دو تا بار گندمی که به عیساي مریدبان دادند باید از برکت حماقت شما مردم روزي صد تومان درآمد خالص خلص داشته باشند."
و بار دیگر صدایش اوج گرفت و تبدیل به فریاد شد که :
".آهاى مردم! معجزه مخصوص پیغمبر خدا بود و دوازده امام، بس و والسلام.
هر کس دیگر که پیدا شود و ادعاى معجزه بکند، اگر می خواهید راحت زندگی کنید صدایش را خفه کنید. امروز اگر معجزه اى باشد توي دستهاى پینه بستۀ من و شماست."
سید با اداى این عبارت مکثی کرد و بار دیگر آهی کشید و دستش به طرف دامن وصله دار قباي کرباسیش رفت تا دانه هاى درشت عرق را که بر شقیقه هایش نشسته و قطره اشکی را که از گوشۀ چشمانش به آب شیب ِ رخسار غلطیده و در حال سرازیر شدن بود، پاك کند که ناگهان از آن گوشۀ صحن زیارتگاه صداي آشنایی برخاست:
" .چه می گویی سید جد به کمر زده، یعنی امامزاده علی معجزه نمی کند؟ مرتد فطري، تو از سگ نجسترى."
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️امام زاده تراشى و ترويج خرافات توسط ملاها
على اكبر سعيدى سيرجانى در قسمتى از متن مينويسد:
در یکی از آن سالهاي طلایی که ارادتمند شما قدم شومش را بر ششمین پلکان لغزندة زندگی نهاده بود، مقارن آغاز تابستان، ناگهان سنگی در مرداب افتاد و شایعه اي در شهرك سوت…
على اكبر سعيدى سيرجانى در قسمتى از متن مينويسد:
در یکی از آن سالهاي طلایی که ارادتمند شما قدم شومش را بر ششمین پلکان لغزندة زندگی نهاده بود، مقارن آغاز تابستان، ناگهان سنگی در مرداب افتاد و شایعه اي در شهرك سوت…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ
#قسمت_چهاردهم
فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.
در هر دو ساختمان نوشته های دیواری یافت میشوند که از یک سوی برنامۀِ دینی و سیاسی فرمانروایان را مُستند میسازند و از سوی دیگر بگونۀِ رسمی و انتزاعی تکیه به نوشته های دیواری قبه الصخره دارند. در اینجا نباید همۀِ نوشته ها تفسیر شوند؛ مسئله تنها عبارت است از همانندی رسمی این نوشته ها با نوشته هایی که بر دیوارهای اندرونی قبه الصخره نگارش شده اند و پاژنام هایی که در آنجا در ستایش از بلندپایگان بکار رفته اند.
آن «مسجد معاویه» که در سال هجرى عربی/٨٧،٨٦ (٧٠٨/٧٠٧ میلادی) در دمشق ساخته شد، بیگمان یک ساختمان مسیحی بود.
برای بازسازی این ساختمان آن کلیسایی را که پیش از این در آنجا ساخته بودند کاملا و یا بخشی از آنرا از جاکندند. به دستور «الولید» برنامۀِ دینی/ سیاسی او بر دیوارهای این «مسجد» نگارش شد(٤٢).
در آغاز «الولید» با چشمپوشی بر تعصب های مذهبی پدرش، روشن بیان کرد:- نوشته ای که ترجمۀِ آن با عربی امروزى هماهنگ است- "درموضوع دین هیچ اجبارى وجود ندارد و پس از این راه راست از راه اشتباه قابل تمیز دادن است". «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg .)» این نوشته را -هماهنگ با درکی که آن زمان مردم داشته اند- بدینگونه ترجمه کرده است: "دین حقیقی (دُرُست یا راستین) نمیتواند انکار شود، (در نوشته های مقدس) راه راست از راه اشتباه تمیز داده شده است."
در این ترجمه جملات پایانی بیشتر باهم هماهنگی دارند. سپس بر یگانگی خدا و شریک نداشتن او و همبستگی میان پیروان این گروه مذهبی تاکید میشود؛
در ادامه گفته میشود: "پیامبر ما ستایش شونده/برگُزیده (مُحَمَد) است. مهر و برکت خدا بر او باد". این نیایش (دعای) خیر هماهنگ است با آن نوشته هایی که بر دیوار اندرونی و بیرونی قبه الصخره نگارش شده اند. در ادامه گفته میشود که" «الولید»، خدمتکار خدا، این ساختمان مقدس را ساخته و (بخشی از) کلیسای پیشین را از جا کنده است." با آنکه نامهاى «رسول» و «مُحَمَد»، همانگونه که رد شدن ادعای شریک داشتن الله و «بازگویی» دعای خیر (برای عیسی) نشان میدهند، اشاره به «عیسی» میکنند، ولی نام «عیسی مسیح، پسر مریم» همانند نوشته های دیواری قبه الصخره آشکار بیان نمیشود. آنچه که در این نوشته برجسته است، وجود فرنام هایی است که مُتاثر از دستورهایِ چیره شدۀِ مذهبی هَستند. «الولید» همانند پدرش، خودش را بر روی یک ستون سنگی (که فاصله میان دو شهر را نشان میدهد) و بر سکه های پول «عبدالله (بنده خدا)» مینامند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
#قسمت_چهاردهم
فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.
در هر دو ساختمان نوشته های دیواری یافت میشوند که از یک سوی برنامۀِ دینی و سیاسی فرمانروایان را مُستند میسازند و از سوی دیگر بگونۀِ رسمی و انتزاعی تکیه به نوشته های دیواری قبه الصخره دارند. در اینجا نباید همۀِ نوشته ها تفسیر شوند؛ مسئله تنها عبارت است از همانندی رسمی این نوشته ها با نوشته هایی که بر دیوارهای اندرونی قبه الصخره نگارش شده اند و پاژنام هایی که در آنجا در ستایش از بلندپایگان بکار رفته اند.
آن «مسجد معاویه» که در سال هجرى عربی/٨٧،٨٦ (٧٠٨/٧٠٧ میلادی) در دمشق ساخته شد، بیگمان یک ساختمان مسیحی بود.
برای بازسازی این ساختمان آن کلیسایی را که پیش از این در آنجا ساخته بودند کاملا و یا بخشی از آنرا از جاکندند. به دستور «الولید» برنامۀِ دینی/ سیاسی او بر دیوارهای این «مسجد» نگارش شد(٤٢).
در آغاز «الولید» با چشمپوشی بر تعصب های مذهبی پدرش، روشن بیان کرد:- نوشته ای که ترجمۀِ آن با عربی امروزى هماهنگ است- "درموضوع دین هیچ اجبارى وجود ندارد و پس از این راه راست از راه اشتباه قابل تمیز دادن است". «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg .)» این نوشته را -هماهنگ با درکی که آن زمان مردم داشته اند- بدینگونه ترجمه کرده است: "دین حقیقی (دُرُست یا راستین) نمیتواند انکار شود، (در نوشته های مقدس) راه راست از راه اشتباه تمیز داده شده است."
در این ترجمه جملات پایانی بیشتر باهم هماهنگی دارند. سپس بر یگانگی خدا و شریک نداشتن او و همبستگی میان پیروان این گروه مذهبی تاکید میشود؛
در ادامه گفته میشود: "پیامبر ما ستایش شونده/برگُزیده (مُحَمَد) است. مهر و برکت خدا بر او باد". این نیایش (دعای) خیر هماهنگ است با آن نوشته هایی که بر دیوار اندرونی و بیرونی قبه الصخره نگارش شده اند. در ادامه گفته میشود که" «الولید»، خدمتکار خدا، این ساختمان مقدس را ساخته و (بخشی از) کلیسای پیشین را از جا کنده است." با آنکه نامهاى «رسول» و «مُحَمَد»، همانگونه که رد شدن ادعای شریک داشتن الله و «بازگویی» دعای خیر (برای عیسی) نشان میدهند، اشاره به «عیسی» میکنند، ولی نام «عیسی مسیح، پسر مریم» همانند نوشته های دیواری قبه الصخره آشکار بیان نمیشود. آنچه که در این نوشته برجسته است، وجود فرنام هایی است که مُتاثر از دستورهایِ چیره شدۀِ مذهبی هَستند. «الولید» همانند پدرش، خودش را بر روی یک ستون سنگی (که فاصله میان دو شهر را نشان میدهد) و بر سکه های پول «عبدالله (بنده خدا)» مینامند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️دگرديسى عيسى بن مريم به محمد بن عبدالله، اتفاقى كه در گذر زمان شخصيت جديد و دين جديدى با هويت عربى خلق كرده است.
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن
#قسمت_چهاردهم
فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛
و او ابراهیم را به آسمان بُرد، او ابراهیم را بالای ابرها بُرد، و ابراهیم سوار بر ارابه بر بالای سر همۀِ باشندگان زمین حرکت میکرد.» وجود «ارابۀِ زیبا» در این داستان، جلوه گر شکل دیگری از سفر افسانه ای محمد به آسمان است، زیرا به باور مسلمانان، محمد از راه سوارکاری به کمک یک الاغى به نام «براق» به آسمان پرواز کرد، و سوارکاری بیشتر با فرهنگ عرب ها سازگاری دارد تا پرواز به کمک یک ارابه.
نام «براق» بیگمان از واژۀِ عبری «باراک» ریشه گرفته که به معنی
«درخشیدن» است، که به زبان عربی میشود «برق»، با آنکه این احتمال نیز هست که این واژه از زبان پهلوی ریشه گرفته باشد.
پیش از بررسی موردهای دیگر، باید گفته شود که کتاب «سفر أخنوخ ( Book of Enoch)» نیز گُزراش هایِ درازی دربارۀِ شگفتی های زمین، دوزخ و آسمان دربر دارد که «أخنوخ» در رویاهایش دیده است [٢٨].
بدون شک این کتاب که از آثار نوشتاری کیش های انحرافی مسیحی است بر روی کتاب های افسانه ای «رویای پاولوس» و «سفارش نامۀِ ابراهیم» تاثیر گذار بوده و از آنجا روی افسانه معراج محمد تاثیر گذاشته است؛ ولی ما نمیتوانیم این احتمال را بدهیم که این کتاب ها روی «ارداویراف نامه» تاثیر گذار بوده اند، شاید غیر مستقیم. به هر روی، این یک پُرسشی است که پاسخ به آن هیچ تاثیری روی پژوهش کنونی ندارد. اکنون در پیوند با «درخت زندگی» در «باغ عدن» یهودیان دارای افسانه های شگفت انگیزی هستند [٢٩]، که با شایمندی (احتمال) فراوان از داستان های «اکدی/ سومری» دربارۀِ «باغ خدایان (Sacred Tree of Eritu)» وام گرفته اند. این افسانه ها در کُهن ترین سنگنبشته ها بازگویی شُده اند که در شهر «Nippur (نزدیک بغداد)» بدست دکتر هیلپرشت (Dr. Hilprecht) پیدا شُده اند. اکنون ما نیازی برای اندر شُدن در این گُفتارود نمیبینیم، تنها میخواهیم نشان دهیم که تفاوت میان این همه افسانه های ساختگی دربارۀِ سفر به آسمان ها و یک بازگویی ساده از واقعیت که در کتاب «سفر پیدایش (Genesis)» آمده است، چه اندازه بُزرگ است. افسانه های یهودی روی گُزارشِ مسلمان ها دربارۀِ بهشتِ آسمانی تاثیر گذاشته اند، برای اینکه مسلمان ها باور دارند که «باغ عدن» در آسمان است.
از اینرو مسلمان ها در باورهای دینی شان بیشتر ویژگی هایِ «باغ عدن» را که یک باغ زمینی است، به بهشت آسمانی منتقل کرده اند. در این پیوند این امکان هست که کتاب هایِ کیش هایِ گُمراه (apocryphal) مسیحی آنها را به بیراهه بُرده باشند، چونکه بازکاوی (تشریح) چهار رودخانۀِ بهشتی، و چیزهای دیگر، که در کتاب «رویای پاولوس» بخش چهاردهم آمده است، بدون شک ریشه در همین تخیلات شگفت انگیز دارد.
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
#قسمت_چهاردهم
فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛
و او ابراهیم را به آسمان بُرد، او ابراهیم را بالای ابرها بُرد، و ابراهیم سوار بر ارابه بر بالای سر همۀِ باشندگان زمین حرکت میکرد.» وجود «ارابۀِ زیبا» در این داستان، جلوه گر شکل دیگری از سفر افسانه ای محمد به آسمان است، زیرا به باور مسلمانان، محمد از راه سوارکاری به کمک یک الاغى به نام «براق» به آسمان پرواز کرد، و سوارکاری بیشتر با فرهنگ عرب ها سازگاری دارد تا پرواز به کمک یک ارابه.
نام «براق» بیگمان از واژۀِ عبری «باراک» ریشه گرفته که به معنی
«درخشیدن» است، که به زبان عربی میشود «برق»، با آنکه این احتمال نیز هست که این واژه از زبان پهلوی ریشه گرفته باشد.
پیش از بررسی موردهای دیگر، باید گفته شود که کتاب «سفر أخنوخ ( Book of Enoch)» نیز گُزراش هایِ درازی دربارۀِ شگفتی های زمین، دوزخ و آسمان دربر دارد که «أخنوخ» در رویاهایش دیده است [٢٨].
بدون شک این کتاب که از آثار نوشتاری کیش های انحرافی مسیحی است بر روی کتاب های افسانه ای «رویای پاولوس» و «سفارش نامۀِ ابراهیم» تاثیر گذار بوده و از آنجا روی افسانه معراج محمد تاثیر گذاشته است؛ ولی ما نمیتوانیم این احتمال را بدهیم که این کتاب ها روی «ارداویراف نامه» تاثیر گذار بوده اند، شاید غیر مستقیم. به هر روی، این یک پُرسشی است که پاسخ به آن هیچ تاثیری روی پژوهش کنونی ندارد. اکنون در پیوند با «درخت زندگی» در «باغ عدن» یهودیان دارای افسانه های شگفت انگیزی هستند [٢٩]، که با شایمندی (احتمال) فراوان از داستان های «اکدی/ سومری» دربارۀِ «باغ خدایان (Sacred Tree of Eritu)» وام گرفته اند. این افسانه ها در کُهن ترین سنگنبشته ها بازگویی شُده اند که در شهر «Nippur (نزدیک بغداد)» بدست دکتر هیلپرشت (Dr. Hilprecht) پیدا شُده اند. اکنون ما نیازی برای اندر شُدن در این گُفتارود نمیبینیم، تنها میخواهیم نشان دهیم که تفاوت میان این همه افسانه های ساختگی دربارۀِ سفر به آسمان ها و یک بازگویی ساده از واقعیت که در کتاب «سفر پیدایش (Genesis)» آمده است، چه اندازه بُزرگ است. افسانه های یهودی روی گُزارشِ مسلمان ها دربارۀِ بهشتِ آسمانی تاثیر گذاشته اند، برای اینکه مسلمان ها باور دارند که «باغ عدن» در آسمان است.
از اینرو مسلمان ها در باورهای دینی شان بیشتر ویژگی هایِ «باغ عدن» را که یک باغ زمینی است، به بهشت آسمانی منتقل کرده اند. در این پیوند این امکان هست که کتاب هایِ کیش هایِ گُمراه (apocryphal) مسیحی آنها را به بیراهه بُرده باشند، چونکه بازکاوی (تشریح) چهار رودخانۀِ بهشتی، و چیزهای دیگر، که در کتاب «رویای پاولوس» بخش چهاردهم آمده است، بدون شک ریشه در همین تخیلات شگفت انگیز دارد.
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
Telegram
نقدى بر اسلام
از آنجا که محمد بن عبدالله با تورات و انجیل آشنایی کارشناسانه نداشت، او نه انجیل های چهارگانه را میشناخت که از سویِ خط اصلی کلیسا پذیرفته و تایید شده بودند و نه با کتاب های دینیِ یهودیان همانند «تالموت» و «میدارش» آشنایی داشت که تفسیرهای دلبخواهی از تورات…
Forwarded from نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟
#قسمت_چهاردهم
یک نمونۀِ آشکار در تایید ادعای بالا سوره ٧٣ است. در آنجا میگوید: «"٢" برپا خیز (و نیایش کن)» بخش بزرگی از شب را (...) "٣"(یا ولی) نیمی از شب را (...) یا اندکی کمتر"٤" یا بیشتر...» در این سطرها یک آیینِ نیایشی که ویژۀِ راهبان مسیحی است بازتاب یافته است، که گویا برای کپی کننده يا ویرایش کنندۀِ قرآن یک وظیفۀِ دشواری بوده است. اکنون این كپى كننده یا ویرایشگر، به نام الله در جایگاه سوم شخص مفرد، رده های بالا را در آ یه ٢٠ به گونه غیر عادی و گسترده تفسیر میکند.
«خدای تو میداند که تو و آن گروهی که با تو هستند دو سوم شب یا (...) نیمی از شب (...) یا یک سوم از آن را برمیخیزید (و نیایش میکنید). ولی (آدم نمیتواند از همۀِ این سفارش ها موشکافانه پیروی کند، حتی اگر او خواست راستین (صادقانه) در نگهداشتن زمان نیایش داشته باشد.) خدا (به تنهایی اندازه و هدف) روز و شب را تعیین میکند. او ( از پیش) میداند که شما (شمار و اندازه نیایش های شبانه را ) موشکافانه...نگه نمیدارید...
آیه هاى قرآن را روخوانی کنید، آنچه (که برای شما) آسان است (یعنی به اندازه ای که بدون خستگی و استرس میتوانید)...»
در ادامه به سختی هایی اشاره کرد که برخی از مردم هنگام نیایش کردن گرفتارش میشوند: همانند بیماران، مسافران و جنگجویان. «از اینرو آن بخشهایی (از قرآن) را روخوانی کنید که برای شما آسان است! ولی نیایش را بجا آورید، زکات پرداخت کنید و با اینکارِ خوب به خدا وام داده اید...و از خدا درخواست کنید که از گناهانِ شما چشم پوشی کند!»
در این سوره آدم متوجه مواردی ميشود که همچنین در دیگر نوشته هاى قرآنی نیز پیش آمده اند: برای نمونه آیه ٨ تا ١٩، شاید همچنین آیه ٧ هیچ پیوندی با سختیهای نیایشهای شبانگاهی ندارند که موضوع آیه ٢ و آیه هاى بعدى در این سوره است. تفسیرِ ویرایشگر یا رونوشت بردار در جای مناسب آن گذاشته نيست، بلکه در پایان سوره جای داده شده است. معنی اینکار این است: هنگامیکه ویرایشگر / رونوشت بردار میخواست روی آیه های ١ تا ١٩ کار کند، نگارش پایانی آنها انجام یافته بود؛ گویا گذاشته شدن تفسیر او در جایی مناسب میان این آیه ها، میتوانست توهین به مقدسات برداشت شود. از اینرو ویرایشگر/ رونوشتبردار تفسیر خودش را در پایان آیه ١٩ جای میدهد. افزودن تفسیر ویرایشگر/ رونوشتبردار در پایان آیه ١٩ سبب که آیه ٢٠ پدید آید و این آیه یک سوم همۀِ سوره را شامل شود.
در مورد دوم: آن درخواستی که در آغازِ سوره از مؤمنین شده بود، مبهم جمله بندی شده است . آیه شماره ٢٠ آن شور و هیجانِ آغاز سوره را ندارد، بلکه با گرفتاری های پیش آمده در آغاز این سوره به گونه اخلاقی و منطقی برخورد میکند، ویرایشگر/ رونوشتبردار در جایگاه خدا (با بکار بردن ضمیر سوم شخص مفرد) با سفارشهای ساده تر، سختی های پیش آمده در آغاز سوره را میزُداید.
ادامه دارد ….
#قسمت_چهاردهم
یک نمونۀِ آشکار در تایید ادعای بالا سوره ٧٣ است. در آنجا میگوید: «"٢" برپا خیز (و نیایش کن)» بخش بزرگی از شب را (...) "٣"(یا ولی) نیمی از شب را (...) یا اندکی کمتر"٤" یا بیشتر...» در این سطرها یک آیینِ نیایشی که ویژۀِ راهبان مسیحی است بازتاب یافته است، که گویا برای کپی کننده يا ویرایش کنندۀِ قرآن یک وظیفۀِ دشواری بوده است. اکنون این كپى كننده یا ویرایشگر، به نام الله در جایگاه سوم شخص مفرد، رده های بالا را در آ یه ٢٠ به گونه غیر عادی و گسترده تفسیر میکند.
«خدای تو میداند که تو و آن گروهی که با تو هستند دو سوم شب یا (...) نیمی از شب (...) یا یک سوم از آن را برمیخیزید (و نیایش میکنید). ولی (آدم نمیتواند از همۀِ این سفارش ها موشکافانه پیروی کند، حتی اگر او خواست راستین (صادقانه) در نگهداشتن زمان نیایش داشته باشد.) خدا (به تنهایی اندازه و هدف) روز و شب را تعیین میکند. او ( از پیش) میداند که شما (شمار و اندازه نیایش های شبانه را ) موشکافانه...نگه نمیدارید...
آیه هاى قرآن را روخوانی کنید، آنچه (که برای شما) آسان است (یعنی به اندازه ای که بدون خستگی و استرس میتوانید)...»
در ادامه به سختی هایی اشاره کرد که برخی از مردم هنگام نیایش کردن گرفتارش میشوند: همانند بیماران، مسافران و جنگجویان. «از اینرو آن بخشهایی (از قرآن) را روخوانی کنید که برای شما آسان است! ولی نیایش را بجا آورید، زکات پرداخت کنید و با اینکارِ خوب به خدا وام داده اید...و از خدا درخواست کنید که از گناهانِ شما چشم پوشی کند!»
در این سوره آدم متوجه مواردی ميشود که همچنین در دیگر نوشته هاى قرآنی نیز پیش آمده اند: برای نمونه آیه ٨ تا ١٩، شاید همچنین آیه ٧ هیچ پیوندی با سختیهای نیایشهای شبانگاهی ندارند که موضوع آیه ٢ و آیه هاى بعدى در این سوره است. تفسیرِ ویرایشگر یا رونوشت بردار در جای مناسب آن گذاشته نيست، بلکه در پایان سوره جای داده شده است. معنی اینکار این است: هنگامیکه ویرایشگر / رونوشت بردار میخواست روی آیه های ١ تا ١٩ کار کند، نگارش پایانی آنها انجام یافته بود؛ گویا گذاشته شدن تفسیر او در جایی مناسب میان این آیه ها، میتوانست توهین به مقدسات برداشت شود. از اینرو ویرایشگر/ رونوشتبردار تفسیر خودش را در پایان آیه ١٩ جای میدهد. افزودن تفسیر ویرایشگر/ رونوشتبردار در پایان آیه ١٩ سبب که آیه ٢٠ پدید آید و این آیه یک سوم همۀِ سوره را شامل شود.
در مورد دوم: آن درخواستی که در آغازِ سوره از مؤمنین شده بود، مبهم جمله بندی شده است . آیه شماره ٢٠ آن شور و هیجانِ آغاز سوره را ندارد، بلکه با گرفتاری های پیش آمده در آغاز این سوره به گونه اخلاقی و منطقی برخورد میکند، ویرایشگر/ رونوشتبردار در جایگاه خدا (با بکار بردن ضمیر سوم شخص مفرد) با سفارشهای ساده تر، سختی های پیش آمده در آغاز سوره را میزُداید.
ادامه دارد ….
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️چه كسانى قرآن را نوشته اند؟
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…