نقد دین اسلام
643 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.51K files
9.5K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_سوم

یکی از تعصب‌های اسلام‌گرایان از همان صدر اسلام این بود که آنان هر چیزی را نفی می‌کردند و از بین‌می‌بردند و می‌گفتند که تنها کتاب قرآن ما را کفایت می‌کند.

پیامبر اسلام در بستر مرگ گفت: یک قلم و کاغذی برایم بیاورید که چیزی را برای شما بنویسم که شما گمراه نشوید؛ اما اصحاب و یاران او از این درخواست امتناع ورزیدند و گفتند: بیماری بر محمد غلبه کرده است و هذیان می‌گوید؛ در این هنگام عمر بن خطاب گفت: کتاب الله قرآن ما را کفایت می‌کند.
با این تفکر وقتی به کشورهای دیگر حمله کردند به صورت وحشیانه تمام کتب و تمدن آنان را نابود کردند.
دکتر تقی کیمیایی اسدی می‌نویسد:
#متن: "اسکندریه شهری که توسط اسکندر مقدونی بنا، و توسط بازماندگان او توسعه پیداکرد، از نظر فرهنگی، تدریجاً به مهمترین شهر زمان خودش تبدیل شد، و محل زندگی بزرگترین اجتماع یهودیان در دنیای آن زمان شد. سه قرن قبل از میلاد و تحت حکمروائی پادشاهان سلسله‌ی تولمی که بر مصر حکومت می کردند، و آخرین آنها کلئوپاترا بود، انجمنی از محققان یهودی مأمور شدند که کتاب های عبری یهودیان را به زبان یونانی ترجمه کنند تا به گنجینه‌ی کتابخانه‌ی شهر اسکندریه اضافه شود. کتابخانه‌ی این شهر که تا زمان عمر خلیفه ی دوم که دستور آتش زدن آن را داد، بزرگترین کتابخانه‌ی دنیا بود، و در آن زمان بیش از نیم میلیون کتاب داشت".
#منبع: از متافیزیک تا فیزیک، نوشته تقی کیمیایی اسدی، صفحه ۹۷

~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به مصر، کتابخانه‌ بزرگ اسکندریه را با حکم عمر بن خطاب به آتش کشیدند و چیزی از میراث علمی آنان باقی نگذاشتند؛ جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_چهارم

جرجی زیدان از اسلام‌شناسان مشهور دنیا می‌نویسد:

#متن: اسلام در ابتداء یک نهضت عربی بود و مسلمانان عرب دو لفظ مترادف بودند و هر کس عرب می‌گفت قصدش مسلمان بود و اگر مسلمان اسلام می‌گفت منظورش عرب بود و بهمین جهت عمر نامسلمانان را از جزیرة العرب اخراج کرد و تمام سکنه شبه حریره عربستان از مسلمانان تشکیل یافت.
اساس وقوام اسلام بر آن بود و تقویت از قرآن طبعً تایید و تقویت عرب بشمار میرفت و همینکه صحابه پیغمبر موفق بتسخير و فتح ممالک شدند و بر ایران و روم غلبه کردند این اعتقاد در آنان پدید آمد که سیادت مخصوص عرب است و غیر از قرآن نباید کتابی خوانده شود. در زمان بنی امیه این نظر به خیلی شایع گشت و بقدری در این عقیده تند رفتند که نسبت بسایر ملتها همه نوع ظلم و تعدی را جایز می‌دانستند.
در صدر اسلام نظر عمومی بر این بود که اسلام گذشته را نابود میسازد، و در نتیجه مسلمانان معتقد بودند که نباید کتابی جز قرآن بخوانند زیرا قرآن ناسخ همه کتابهاست، شرع اسلام نیز برای اتحادکلمه، مسلمانان را از مطالعه کتب آسمانی غیر قرآن نهی میکرد تا بدانوسیله تمسک اسلامیان منحصراً بقرآن باشد و از جمله احادیثی که در این باب دارد شده یکی هم این است:
گفته اهل کتاب را نه تصدیق و نه تکذیب کنید و بآنان بگوئید ما بانچه بر شما و بر خودمان نازل شده ایمان داریم و خدای ما و شما یکی است.
دیگر آنکه حضرت رسول چون ورقی از توراة در دست عمر دیدند بقدری خشمگین شدند که آثار خشم از چهره ایشان آشکار شد، آنگاه فرمودند:
آیا برای شما قرآن پاک و پاکیزه و روشن را نیاورده ام؟ بخدا سوگند اگر موسی زنده بود جز پیروی از من راهی نمی‌پیمود.
ودیگر از احادیثی که آن ایام شایع شده بود حدیث زیر است: در کتاب خدا خبر گذشتگان و آیندگان موجود است و میان شما حکم میکند.
در نتیجه تصمیم قلبی مسلمانان بر آن شد که از هر کتاب دیگر چشم پوشانیده آنرا محو سازند و فقط متمسک بقرآن شوند و آنچه از کتابهای روم ایران باقی مانده از بین ببرند، همانطور که بعدها در صدد خراب کردن ایوان کسری و فرم های مصر و سایر آثار دیگران برآمدند، در اینصورت عجب نیست اگر عربها کتابخانه اسکندریه یا سایر گنجینه‌های علوم قديمه را سوزانده باشند.
#منبع: کتاب تاریخ تمدن اسلام، نوشته جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، جلد یک صفحه ۴۳۶، انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۷۲

~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب مسلمان با هجوم به مصر، کتابخانه‌ بزرگ اسکندریه و با هجوم به ایران تمام کتابخانه‌های ایران را به آتش کشیدند و چیزی از میراث علمی آنان نگذاشتند؛ جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_پنجم

یکی از تعصب‌های اسلام‌گرایان از همان صدر اسلام این بود که آنان هر چیزی را نفی می‌کردند و از بین‌می‌بردند و می‌گفتند که تنها کتاب قرآن ما را کفایت می‌کند.
پیامبر اسلام در بستر مرگ گفت: یک قلم و کاغذی برایم بیاورید که چیزی را برای شما بنویسم که شما گمراه نشوید؛ اما اصحاب و یاران او از این درخواست امتناع ورزیدند و گفتند: بیماری بر محمد غلبه کرده است و هذیان می‌گوید؛ در این هنگام عمر بن خطاب گفت: کتاب الله قرآن ما را کفایت می‌کند.
با این تفکر وقتی به کشورهای دیگر حمله کردند به صورت وحشیانه تمام کتب و تمدن آنان را نابود کردند.

جرجی زیدان یکی از برجسته‌ترین اسلام‌شناسان مشهور جهان در این مورد می‌نویسد:
"سوزانیدن کتابخانه اسکندریه و غیره: خاندان بطلمیوس در قرن سوم پیش از اسلام در اسکندریه کتابخانه‌ای تاسیس کردند و بسیاری از کتب علمی دنیای متمدن آن روز را در آن‌جا جمع کردند. از زمان رومیان تا فتح اسلامی حوادث بسیاری برای این کتابخانه روی داد و در نتیجه آتش‌سوزی و غارت کتابهای آن از بین رفت. تاریخ‌نویسان عرب و غیر عرب در مورد چگونگی نابودی این کتابخانه‌ها اختلاف دارند، بعضی می‌گویند عمروعاص به دستور عمر بن خطاب آن را سوزانید و اقوال و اسناد عرب به این گفته استدلال می‌کنند...ما نیز چندین سال پیش که کتاب تاریخ نوین مصر را نوشتیم با مورخین اخیر هم عقیده بودیم، ولی در نتیجه مطالعات بیشتر در تاریخ و تمدن اسلام نظر دسته اول{کتابسوزی توسط اعراب مسلمان} را مرجح(معتبر و ترجیح) دانستیم و دلایل ما برای عقیده اخیر بقراری است که ذیلاً برای کشف حقیقت می‌نگاریم".
#منبع: کتاب تاریخ تمدن اسلام، نوشته جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، جلد یک صفحه ۴۳۶ و ۴۳۸ انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۷۲

~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به مصر، کتابخانه‌ بزرگ اسکندریه را با حکم عمر بن خطاب به آتش کشیدند و چیزی از میراث علمی آنان باقی نگذاشتند؛ جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_ششم

یکی از تعصب‌های اسلام‌گرایان از همان صدر اسلام این بود که آنان هر چیزی را نفی می‌کردند و از بین‌می‌بردند و می‌گفتند که تنها کتاب قرآن ما را کفایت می‌کند.
پیامبر اسلام در بستر مرگ گفت: یک قلم و کاغذی برایم بیاورید که چیزی را برای شما بنویسم که شما گمراه نشوید؛ اما اصحاب و یاران او از این درخواست امتناع ورزیدند و گفتند: بیماری بر محمد غلبه کرده است و هذیان می‌گوید؛ در این هنگام عمر بن خطاب گفت: کتاب الله قرآن ما را کفایت می‌کند.
با این تفکر وقتی به کشورهای دیگر حمله کردند به صورت وحشیانه تمام کتب و تمدن آنان را نابود کردند.

عبدالله مستوفی مورخ مشهور ایرانی و از رجال برجسته و فرهیخته در دوران قاجاریه می‌نویسد:
#متن: ...اما شیعه‌های اهل ایران از راه دیگر هم حق دارند با عمر بد باشند زیرا عمر کشور ما را خراب کرد و بعد از مسلمان شدن ایرانی‌ها باز هم تا توانست ریشه ملیت ما را کند و هر جا از معارف و فرهنگ ما اثری دید، با جمله "حسبنا کتاب الله" نابود کرد. من از این حیث قطع نظر از تشیع بین این مرد و اسکندر و چنگیز فرقی نمی‌بینم، حتی عمر را مخرب فرهنگ عمومی دنیا می‌دانم زیرا با همان جمله بی پیر حسبنا کتاب الله، کتابخانه اسکندریه را هم سوزانده و هزار سال معارف و فرهنگ عمومی را عقب انداخته است.
#منبع: کتاب شرح زندگانی من، نوشته عبدالله مستوفی، جلد ۱ صفحه ۳۲۳ انتشارات زوار

~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به مصر، کتابخانه‌ بزرگ اسکندریه را با حکم عمر بن خطاب به آتش کشیدند و چیزی از میراث علمی آنان باقی نگذاشتند؛ همین‌طور کتابخانه های ایران را تخریب کردند؛ جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_هفتم

دکتر ذبیح‌الله صفا، مورخ و استاد برجسته ادبیات فارسی در مورد فرهنگ کتابخانه‌سوزی اسلام‌گرایان می‌نویسد:

#متن: از مطالعه در تواریخ و کتب چنین نتیجه میشود که عرب در صدر اسلام و قسمت بزرگی از دور بنی امیه مطلقاً توجهی بعلوم عقلیه نداشته و کتاب الله و سنت رسول را برای سعادت
دارین کافی میدانسته و بمسائل دیگر نمی‌پرداخته است.
نقل قول حاجی خلیفه در این مورد کافی بنظر میرسد که گفته است:
عرب در صدر اسلام به هیچ‌یک از علوم مگر بزبان خود و معرفت احکام اسلام و فن طب که بر اثر حاجت عموم نزد برخی از افراد آن قوم موجود بود بچیز دیگر توجه نداشت و این عدم توجه از باب حفظ قواعد اسلام و در برداشتن عقاید مسلمین پیش از رسوخ و استواری بنیان ایمان، از خللی بود که نتیجه نفوذ علوم اوائل است تا آنجا که روایت میکنند مسلمانان آنچه کتاب در فتوحات بلاد یافتند سوختند و همچنين نظر در تورات و انجیل هم ممنوع بود تا اتحاد و اجتماع كلمه در فهم و عمل كتاب الله و سنت رسول حاصل شود و این حال تا آخر عصر تابعین دوام داشت و از آن پس اختلاف آراء وانتشار مذاهب رواج یافت و توجه بتدوین بمیان آمد...بدین سبب می‌بینیم عرب هر گاه هنگام فتوحات خود بکتبی دست می‌یافت بسوختن و نابود کردن آنها مبادرت میورزید. هنگامی که عمرو بن العاص مصر را فتح کرد و بر ذخائر علمی اسکندریه دست یافت بفرمان عمر آنها را سوخت و در ایران نیز فاتحان عرب از نظایر این اعمال خودداری نکردند و سعد بن ابی وقاص بفرمان خلیفه، خزانه‌های کتب ایران را از میان برد...
#منبع: کتاب تاریخ ادبیات در ایران، نوشته دکتر ذبیح‌الله صفا، جلد ۱ صفحه ۸۷ و ۸۸، انتشارات فردوس
~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به مصر، کتابخانه‌ بزرگ اسکندریه را با حکم عمر بن خطاب به آتش کشیدند و همین‌طور تمام کتابخانه‌های ایران را نیز سوزاندند؛ جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_هشتم

مرتضی راوندی، مورخ مشهور ایرانی در مورد فتوحات اسلام‌گرایان و جنایات‌شان می‌نویسد:

#متن: اعراب در تیسفون غنایم فراوان به دست آوردند...شهر تیسفون ویران، سوخته و غارت شد و دیگر در هیچ عهدی احیاء نگشت. بخشی از ساکنان شهر که نتوانسته بودند فرار کنند، کشته شدند و بخشی به اسیری و بردگی برده شدند.
سطح فرهنگ و تربیت سپاهیان عرب و حتى سرداران بزرگ ایشان، به قدری نازل بود که از درک ارزش اشیائی که با چنان هنرمندی و چیره دستی ساخته شده بود، عاجز بودند و طبق سوره مربوطه غنایم را تقسیم کردند...اندک اندک مردم ایران فهمیدند که حمله اعراب دستبرد ساده‌ای به منظور غارت نبود بلکه جدی‌تر از آن است...یکی از آثار شوم و بسیار زیان‌بخش حمله اعراب به ایران، محو آثار علمی و ادبی این مرز و بوم بود. اعراب جاهل کلیه كتب علمی و ادبی را، به عنوان آثار و یادگارهای کفر و زندقه، از بين بردند. سعد وقاص پس از تسخير فارس و فتح مداین و دست یافتن به کتابخانه‌ها و منابع فرهنگی ایران، از عمر[بن خطاب]، خلیفه وقت، کسب تکلیف نمود، و وى نوشت: ...کتابها را در آب بریزید زیرا اگر در آنها راهنمایی باشد با هدایت خدا از آن بی‌نیازیم و اگر متضمن گمراهی است، وجود آنها لازم نیست، کتاب خدا برای ما کافی است. پس از وصول این دستور، سعد وقاص و دیگران، حاصلِ صدها سال مطالعه و تحقیق ملل شرق نزديک را به دست آب و آتش سپردند. و به گفته استاد همایی: «همان کاری را که قبل از اسلام اسکندر با کتابخانه استخر، و عمرو عاص به امر عمر، با کتابخانه اسکندریه و فرنگیها بعد از فتح طرابلس شام با کتابخانه مسلمين و هلاكو با دارالعلم بغداد کردند، سعد بن ابی وقاص با کتابخانه عجم کرد.»
#منبع:کتاب تاریخ اجتماعی ایران، نوشته مرتضی راوندی، جلد ۲ صفحه ۵۰
~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به مصر، کتابخانه‌ بزرگ اسکندریه را با حکم عمر بن خطاب به آتش کشیدند و همین‌طور تمام کتابخانه‌های ایران را نیز سوزاندند؛ جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_نهم

در قسمت‌های قبل اسناد فراوانی را در خصوص کتابخانهِ‌سوزی مسلمین آوردیم و شما مشاهده کردید که دین اسلام اسلام مشکل ریشه‌ای با فرهنگ تدبر و کتابخوانی و اندیشیدن داشت که متاسفانه این فرهنگ مخرب، اثرش تا امروز نیز نزد مسلمین حفظ شده است. استاد دکتر محمد معین یکی از برجسته‌ترین محققان ایرانی در کتاب خویش می‌نویسد:
#متن: صدمات و مشقاتی که مردم ایران از تازیان دیدند صفحات تاریخ را پر کرده است. بزرگترین آنها ضربت‌های معنوی بود که بر فرهنگ ایران وارد آمد. سرجان ملکم در تاریخ ایران خودنویسد: پیروان پیغمبر عربی از پایداری و لجاجی که ایرانیان در دفاع ملک و مذهب خویش نمودند چنان در خشم بودند که چون دست یافتند هر چیز را که موجب تقویت ملت دانستند عرضه تخریب و هلاک ساختند، شهرها با خاک یكسان و آتشکده‌ها با آتش سوخته شد، و موبدان را که مأمور مواظبت امور و مباشرت خدمات معبدها و هيكل‌ها بودند از دم تیغ گذراندند و کتب فضلای ملت اعم از آنکه در مطلق علوم نوشته شده بود یا در تاریخ و مسائل مذهبی، با کسانی که این‌گونه کتابها در تصرف ایشان بود در معرض تلف آوردند، عرب متعصب بجز قرآن در آن ایام نه کتابی می‌دانست و نه می‌خواست که بداند، موبدان را مجوس و ساحر می‌دانستند و کتب ایشان را کتب سحر می‌نامیدند. از حال کتب یونان و روم میتوان قیاس کرد که کتب مملکتی مثل ایران چقدر از آن طوفان باقی خواهد ماند.»...عبدالرحمن بن خلدون در فصل معنون به العلوم العقلية و اصنافها، گوید: وقتی‌که کشور ایران (بدست عرب)فتح شد کتب بسیاری در آن سرزمین بدست تازیان افتاد. سعد بن ابی وقاص (سردار عرب)بعمر بن الخطاب در خصوص آن کتب، نامه نوشت و در ترجمه کردن آنها برای مسلمانان رخصت خواست، عمر بدو نوشت که آن کتب را در آب افکند چه اگر آنچه در آنهاست رهنمائی است خداوند ما را براهنما تر از آن هدایت کرده است، و اگر گمراهی است خدا ما را از شر آن محفوظ داشته. بنابرین آن کتابها را در آب یا در آتش افکندند و علوم ایرانیان که در آن کتب مدون بود از میان رفت و بدست ما نرسید.».
#منبع: کتاب مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات فارسی، نوشته دکتر محمد معین، صفحات ۹ و ۱۰

~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به ایران، کتاب‌ها و کتابخانه‌های ایران را با حکم عمر بن خطاب به آتش کشیدند و نشان دادند، دینی که با کتابخانه‌سوزی و کتاب‌سوزی بیاید، با کتاب‌خوانی، ترویج کتابخانه و تدبر نابود خواهد شد. جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند که علت آن عدم تحقیق، کتابخوانی و تدبر است.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
کتاب‌سوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت

#قسمت_دهم

در قسمت‌های قبل اسناد فراوانی را در خصوص کتابخانهِ‌سوزی مسلمین آوردیم و شما مشاهده کردید که دین اسلام اسلام مشکل ریشه‌ای با فرهنگ تدبر و کتابخوانی و اندیشیدن داشت که متاسفانه این فرهنگ مخرب، اثرش تا امروز نیز نزد مسلمین حفظ شده است. قاضی احمد بن محمد غفاری کاشانی در کتاب خویش می‌نویسد:

#متن: یکی از مردم سلف که بشرف صحت قول مشرفست در تاریخ آورده که چون عمروعاص در سال ۲۰ هجری شهر اسکندریه را فتح نمود...یحیی نزد وی آمد و شد نموده چون او را حکیمی فاضل یافت در تعظیم او افزوده دقیقه از مراعات جانب او فوت نمی‌کرد...‌بنابراین عمروعاص چندان هزار کتاب بر حمام های اسکندریه قسمت کرده مدت شش ماه می‌سوختند.‌‌..
#منبع: کتاب تاریخ نگارستان، نوشته قاضی کاشانی، صفحه ۲۰۷
~همان‌طور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلام‌گرا با هجوم به مصر، کتاب‌خانه بزرگ اسکندریه را به آتش کشیدند و نشان دادند، دینی که با کتابخانه‌سوزی و کتاب‌سوزی بیاید، با کتاب‌خوانی، ترویج کتابخانه و تدبر نابود خواهد شد. جای بسی تاسف است که هنوز عده‌ای دنباله‌رو دین کتابخانه‌سوز هستند که علت آن عدم تحقیق، کتابخوانی و تدبر است.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب ؟

#قسمت_سوم

براى فهم اين موضوع به برخى ازين نامها و عبارات اشاره كرده و ميگويند كه اعراب نام اللات را از الله و مناة را از منان و العزی را از نام العزیز اقتباس کرده اند.
اين مطلب را شوکانی در #كتاب_فتح_القدیر جلد ٢ صفحه ٣٠٥ و ابن کثیر در تفسیر معروف خود در جلد ٣ صفحه ٥١٦ به آن اشاره كرده اند.
#ابن_كثير در تفسيرش چنين آورده اند؛
وَقَالَ قَتَادَةُ: (يُلْحِدُونَ) يُشْرِكُونَ.
یعنی الحاد در اسماء الله به معنی شریک کردن اسماء غیر الله با الله و ارتکاب شرک است.
بعنوان مثال اگر بگویید دون الله هایی نظیر العزیز یا المنان بت هایی هستند که شریک الله می باشند چنانچه خود مفسرین هم این را گفته اند که این اسامی نام های بت های اعراب بوده است.
این فرضیه درست تر می تواند باشد که #محمّد بایستی از اسامی دون الله ها که بنا به نظر اغلب مفسرین اسامی بت های عرب بوده استفاده ابزاری کرده و آنان را فقط به الله اختصاص داده است.
#قرطبی در تفسیر خود در جلد ١٦ صفحه ١٨٣ به اين امر تصریح دارد که منظور دون الله همان بت ها بوده اند و در تفسیر خود ميگويد:
منظور دون الله،
وَهِيَ الْأَوْثَانُ یعنی بت ها هستند.
این عبارت مفسران واقعا مضحک است که بت پرستان، عرب نام بت های خود را از #اسماء_الحسنی گرفته باشند زیرا آنان در اصل این نام های اللات و العزی و المناة را شریک خدا می دانسته و مفسرین هم خود خوب می دانند که حداقل سه نام الله و المنان و العزیز در واقع شریک خدا یا همان بت ها بوده اند و از طرفی دیگر مفسرين مسلمان معتقدند كه مشرکین با مفهوم توحید و اسماء الحسنی آشنایی نداشته اند که بخواهند چنین کاری بکنند بلکه این محمّد بوده است.
محمد در قرآن ميگويد:
اسامی رحمان و رحیم و منان و العزیز و غیرهم نام هایی هستند که شما فقط آن ها اسم گذاری کرده اید به عنوان مثال در سوره یوسف آیه ٤٠ و سوره اعراف آیه ٧١ اينگونه آمده است که نام بت ها را خود بت پرستان برای خود انتخاب کرده اند بعنوان دون الله و آن آیه چنین است:
ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٤٠) يوسف
#ترجمه:اين معبودهايى كه غير از خدا مى‏پرستيد، چيزى جز اسمهايى كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‏ايد، نيست خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.

ادامه دارد.....

https://t.me/naghde_eslamm/33111
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
◾️ خشم شدید #فاطمه_زهرا از ازدواج مجدد #امام_علی

در #كتاب_علل_الشرايع نوشته بزرگترين عالم #شيعى روايتى نقل شده كه در آن از تمايل #امام_على به تجديد فراش و آوردن #هوو بر سر #فاطمه و نگرانى و عصبانيت فاطمه، است. كه فاطمه با شنيدن اين خبر خانه را ترك كرده و به خانه #محمد ميرود. در زير اصل روايت و ترجمه آن همراه با اسكن از كتب مربوطه را خدمت شما ارائه ميكنيم.

#متن_عربى روايت:
حدثنا علي بن احمد قال: حدثنا أبو العباس احمد بن محمد بن يحيى عن عمرو ابن أبى المقدام وزياد بن عبد الله قالا: أتى رجل أبا عبد الله " ع " فقال له: يرحمك الله هل تشيع الجنازة بنار ويمشي معها بمجمرة أو قنديل أوغير ذلك مما يضاء به؟ قال فتغير لون أبى عبد الله " ع " من ذلك واستوى جالسا ثم قال: انه جاء شقي من الاشقياء إلى فاطمة بنت رسول الله (ص) فقال لها: أما علمت ان عليا قد خطب بنت أبى جهل فقالت: حقاما تقول؟ فقال: حقا ما أقول ثلاث مرات فدخلها من الغيرة مالاتملك نفسها وذلك ان الله تبارك وتعالى كتب على النساء غيرة وكتب على الرجال جهادا وجعل للمحتسبة الصابرة منهن من الاجر ما جعل للمرابط المهاجر في سبيل الله، قال: فاشتد غم فاطمة من ذلك وبقيت متفكرة هي حتى أمست وجاء الليل حملت الحسن على عاتقها الايمن والحسين على عاتقها الايسر وأخذت بيد أم كلثوم اليسرى بيدها اليمنى ثم تحولت إلى حجرة أبيها فجاء علي فدخل حجرته فلم ير فاطمة فاشتد لذلك غمه وعظم عليه ولم يعلم القصة ماهي فاستحى ان يدعوها من منزل أبيها فخرج إلى المسجد يصلي فيه ما شاء الله ثم جمع شيئا من كثيب المسجد واتكى عليه، فلما رأى النبي صلى الله عليه وآله ما بفاطمة من الحزن أفاض عليها من الماء ثم لبس ثوبه ودخل المسجد فلم يزل يصلي بين راكع وساجد و كلما صلى ركعتين دعاالله ان يذهب ما بفاطمة من الحزن والغم وذلك انه خرج من عندها وهى تتقلب وتتنفس الصعداء فلما رآها النبي صلى الله عليه وآله انها لا 

#ترجمه:
راوى ميگويد: شخصى نزد فاطمه زهرا دختر پیامبر آمد و به او گفت آیا می دانی #علی از #دختر_ابوجهل خواستگاری کرده ؟ فاطمه پرسيد : آيا اين حقیقت دارد ؟ آن مرد گفته اش را ٣ بار تكرار كرد و گفت : آنچه را که می گویم حقیقت است. 
#فاطمه از روى حسادت چنان عصبانى شده بود كه كنترلش را از دست داد...
او از این خبر بسيار اندوهگين و غمگين بود تا هنگام شب فرا رسيد. او شبانه #حسن را در شانه راست و #حسین را در شانه چپ و دست چپ #ام_کلثوم را با دست راستش گرفت و به اتاق پیامبر رفت پس از آن علی آمد و وارد اتاق فاطمه شد و او را نيافت، على از این بابت به شدت ناراحت شد و برایش گران آمد چون از حقیقت داستان بى خبر بود و از اینکه بخواهد فاطمه را از خانه پدرش صدا بزند خجالت می کشید پس براى خواندن نماز به مسجد رفت، در انجا از وسايل مسجد چيزى يافت و بر آن تكيه داد.

چون #پیامبر ناراحتی #فاطمه را دید کمی به او آب داد و سپس لباسش را پوشید و وارد مسجد شد و شروع به دعا خواندن كرد و هرگاه دو ركعت نماز ميخواند در بين آنها از خدا ميخواست كه غصه فاطمه را كم كند زيرا زمانى كه او را در خانه ترك كرده بود او بشدت نگران و منقلب بود و به سختى نفس ميكشيد...

نكته: #شيخ_صدوق كه معروف است به سانسور روايت و تحريف روايت در اينجا و در ابتداى روايت نتوانسته خشم خود را مخفى كند و با 'شقي' ناميدن راوى خواسته است بگويد كسى كه خبر را به فاطمه داده انسان ظالمى بوده و از ديد اين ملاى شيعه، نبايد به فاطمه خبر داده ميشد و اينكار باعث دردگيرى بين على و فاطمه شده است.

نتيجه گيرى ازين روايت: ازين روايت و روايات مشابه اين مشخص ميشود كه رابطه زناشويى على و فاطمه آن رابطه روءيايى كه آخوندها براى ما تعريف كرده اند نبوده و مهمتر از همه ادعاى اينكه على و فاطمه معصوم بوده اند و علم غيب داشته اند و و .... همه و همه خرافات و جهلى است كه در ذهن ما فرو كرده اند براى تسلط هرچه بيشتر بر افكار مردم.

#منبع:
 علل الشرائع نویسنده : الشيخ الصدوق از علماى بزرگ تشيع ج ١ ص ١٨٥

#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#بزرگترين_خيانت_اسلام به تاريخ بشريت

در اين مستند زيبا، #دن_گيبسون مورخ و باشتانشناس اثبات ميكند كه مسلمانان تمامى كتابهاى موجود در كتابخانه هاى بزرگ قرون وسطى مانند #كتابخانه_تيسفون در ايران
و #كتابخانه_اسكندريه در مصر را سوزانده و فقط كتاب قرآن را به جاى آنها گذاشته اند.

اين خيانت بزرگ كسانى است كه به جاى عقل و شعور فقط تعصب را پيشه كرده و به جاى هزاران كتاب مفيد يك #كتاب_بيهوده و بى سر و ته را جاى آن گذاشته اند.
قابل توجه اسلامگرايان كه ادعا ميكنند قبل از اسلام در ايران هيچ دانشمند نامدارى وجود ندارد.
بله وقتى اجداد متعصب شما تمام كتابخانه ها را سوزاندند مسلما هيچ كتابى از هيچ دانشمندى به جاى نمانده است.
اين خيانتى است كه #محمد و اعوان و انصار نادانش به بشريت كرده و هنوز هم ميكنند.
لينك يوتيوب:
https://youtu.be/ojv2Ha2dQw0

@naghde_eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_بيست_و_هشتم(آخر)

در اغلب موارد و در سوره های بلند قرآن، متن اشاراتی دارد به متن دیگری که مفصل تر است و آنرا تاویل میکند.
به همین خاطر در اکثر موارد کلمه "اذ"یا ذکر کن آمده است. گاها نویسنده در میان تاویل خود از متن الحاقی، #محمد را خطاب قرار می دهد. وی لا به لای تاویل با استنتاج از آن، به مسائل محمد پل می زند و توضیح می دهد که به مشرکین چه بگوید و چه کارهایی را باید انجام دهد؛
سپس در ادامه به جمع بندی داستان ها پرداخته و یا به تاویل خود ادامه می دهد(به همین دلیل قصص انبیا کوتاه و عاری از جزئیاتی هستند که در تورات می توان دید). از همین رو گاه الله به صورت سوم شخص مفرد ظاهر می شود و گاه به صورت اول شخص جمع. در جاهایی که به صورت اول شخص جمع ظاهر می شود در واقع تاویل یا تکراری است از متن الحاقی.
دلیل تمامی ابهامات، تغییر ضمایر و پراکندگی متن در این نهفته است که متن نامه ها همواره به متن دیگری خارج از آن اشاره دارند و معنا و منظور اصلی نویسنده تنها با حضور متن ارجاعی قابل درک است.
برای مثال در #سوره_قلم می خوانیم:
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ
نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ ﴿٤٨﴾
#ترجمه: پس در [امتثال] حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند همدم ماهی[=یونس] مباش آنگاه که اندوه زده ندا در داد》
-لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ
مَذْمُومٌ ﴿٤٩﴾
#ترجمه: اگر لطفی از جانب پروردگارش تدارک[حال] او نمی کرد قطعا نکوهش شده بر زمین خشک انداخته می شد.
-فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿٥٠﴾
#ترجمه: پس پروردگارش وی را برگزید و از شایستگانش گردانید》
ظاهرا این آیات اشاره به داستان #یونس دارند اما پیشتر در این سوره هیچ اشاره ای به داستان یونس نشده است بلکه داستان کاملا متفاوتی نقل می شود درباره باغداران که ان شاء الله نگفتند و باغشان آفت زد. پس داستان یونس باید در جای دیگری نقل شده باشد و نویسنده به آن ارجاع میدهد.
همچنین در سوره ۱۴ می خوانیم:
-أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ
طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ﴿۲۴﴾
#ترجمه: آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت و شاخه آن در آسمان است؟!
چرا باید عبارت(الم ترا = آیا ندیدی) به کار رفته باشد؟
در هیچ کجای این متن اشاره ای به این مثل مشاهده نمی شود. مشخص است که نویسنده توجه محمد را به قسمتی از داخل متنی دیگر جلب میکند.
اینرا نیز باید در نظر داشت که نظم و ترتیب آیات می تواند کاملا تصادفی یا اشتباهی باشد برای مثال در #سوره_نمل آیه ۳۰ ، متن ناگهان نقل قولی را از #سلیمان با عبارت بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می کند اما این نقل قول مشخص و واضح نیست. همچنین دقت کنید به آیات پراکنده #سوره_بقره که برخی مکی و برخی مدنی هستند. به نظر می رسد که گرد آورندگان قرآن، آیات نا مشخص و متفرقه را در یکجا و در سوره بقره جمع کرده اند و آن را تبديل به يك سوره كرده و بدليل بزرگى نام آنرا بقره نهاده اند زيرا اعراب هر چيز بزرگى را به گاو تشبيه ميكردند.
در مقاله اى كه بزودى خدمتتان ارائه خواهم داد، به #كتاب_فرقان خواهم پرداخت و اينكه اين كتاب چه هست و اكنون در كجا استفاده ميشود.

پايان ....
https://t.me/naghde_eslamm/33824