جنگوصلح
رضا رضائی. 25 مهرماه 02
کدام سمت تاریخ ایستادهایم؟
چند سال قبل از انقلاب، مادر دوستم که سرطان داشت به همراه شوهرش به اسرائیل رفت و پس از درمان بازگشت و خاطراتی را برای بچههایش و آنها نیز برای ما تعریف کردند و ما هنوز نمیدانستیم که #اسرائیل یک کشور غاصب، جنایتکار و کودک کش است که علیرغم داشتن کرسی در سازمان ملل و بهرسمیتشناختن آن، نامشروع، نامعقول و نامطلوب است.
کسانی که از دوران انقلاب در قید حیات هستند و هنوز حافظهی آنها یاری میکند، به یاد دارند که در بحبوحهی انقلاب و شفافشدن خطمشی #مبارزات_مسلحانه و ترور، هنوز هم فکر میکردیم که کشتن جنایتکار و غاصب و ظالم، حق مظلوم است و هنوز به خودمان نیامده و هنوز در هیچ مدرسهای درس #عشق و مطالبهی #صلح نیاموخته بودیم که اول به دامان خشونتطلبان قهار افتادیم که انتقام و کیفر ایادی رژیم گشته را تبلیغ میکردند و بعد هم به دامان افرادی افتادیم که حمایت از مظلومان جهان و در رأس آن ملت مظلوم و ستمدیدهی فلسطین را در بوقوکرنا کرده بودند.
خلاصه، خشونتطلب شده بودیم و داعیهی #صدور_انقلاب و حمایت از تمام مظلومان حتی مردم عادی دیگر کشورها جزو شعارهای ما بود و مرتب نهتنها با شعار، بلکه با کمکهای مادی و #نظامی و #مستشاری به آن وعدهها عمل کردیم و خودمان و عراق نیز وارد فاز جدیدی از خشونت، آدمکشی، بچه کشی، غصب و غارت شدیم.
هنوز پیکر مطهر جوانان وطن را تحویل نگرفته و هنوز به بازسازی ویرانیهای جنگ و رسیدگی به آلام ملت نپرداخته بودیم که بازهم درگیر شعار و خشونت و جنگ شدیم و خلاصه 45 سال است که در مدرسهی خشونت طلبی و جنگ و کشتن و کشته شدن، آرزوی شهادت داریم.
در واقع ما فکر می کنیم که در سمت درست تاریخ ایستادهایم؛ اما اگر عدهای از مبارزین پیش از انقلاب و حین انقلاب در #لبنان و #فلسطین مشق جنگ نکرده و ما را بهجای مدرسهی انتقام، خشونت، اسلحه، بمب و موشک، به مدرسهی علوی عشق و مطالبهی صلح پایدار دیگری برده بودند، چهبسا بعد از انقلاب با چهرهی رحمانی انقلاب اسلامی گامهای مؤثری در جهت صلح پایدار و دفاع از مظلومان و حقطلبان برمیداشتیم و چهبسا با دیگر روشهای خشونت پرهیز، الآن در سمت درست تاریخ ایستاده بودیم نه سمتوسویی که ما را به آن طرف سوق دادند و در باورهای ما نهادینه کردند و منابع کشور و جهان اسلام را نابود کردند.
وضعیت امروز #غزه حاصل تفکر و عملکرد دانشآموختگان مکتب جنگ و کشتار و خشونت در هر دو طرف آن است؛ ولی ما کجای این صحنهی ضدبشری، غیراخلاقی و غیرمدنی قرار داریم؟
آیا چون 45 سال شعار دادیم و منابع کشور را هزینه کردیم، هنوز هم باید ادامه بدهیم یا می توان ایستاد و به کل ماجراهای اعدام و جنگ و دخالت در دیگر کشور ها از یک سو و فقر و فلاکت مردم خودمان از سوی دیگر نگاه کنیم و تصمیم جمعی و عقلانی بگیریم نه حکومتی؟
بی شک نظام حکمرانی کشور با ازدستدادن اعتماد عمومی و عقبهی مردمی، فاقد وجاهت گردیده و همانطور که مطالبهی برگزاری همهپرسی و تدوین قانون اساسی جدید، از مطالبات مدنی خشونت پرهیز است، اصلاح نظام سیاسی و بینالمللی در جهت توسعه و پیشرفت کشور نیز از دستاوردهای نهضت بیداری و جنبشهای مردمی سه دههی اخیر بخصوص جنبش #مهسا است و بی شک باید در جای درست تاریخ بایستیم.
پاینده باد ایران آزاد و آباد
رضا رضائی. 25 مهرماه 02
کدام سمت تاریخ ایستادهایم؟
چند سال قبل از انقلاب، مادر دوستم که سرطان داشت به همراه شوهرش به اسرائیل رفت و پس از درمان بازگشت و خاطراتی را برای بچههایش و آنها نیز برای ما تعریف کردند و ما هنوز نمیدانستیم که #اسرائیل یک کشور غاصب، جنایتکار و کودک کش است که علیرغم داشتن کرسی در سازمان ملل و بهرسمیتشناختن آن، نامشروع، نامعقول و نامطلوب است.
کسانی که از دوران انقلاب در قید حیات هستند و هنوز حافظهی آنها یاری میکند، به یاد دارند که در بحبوحهی انقلاب و شفافشدن خطمشی #مبارزات_مسلحانه و ترور، هنوز هم فکر میکردیم که کشتن جنایتکار و غاصب و ظالم، حق مظلوم است و هنوز به خودمان نیامده و هنوز در هیچ مدرسهای درس #عشق و مطالبهی #صلح نیاموخته بودیم که اول به دامان خشونتطلبان قهار افتادیم که انتقام و کیفر ایادی رژیم گشته را تبلیغ میکردند و بعد هم به دامان افرادی افتادیم که حمایت از مظلومان جهان و در رأس آن ملت مظلوم و ستمدیدهی فلسطین را در بوقوکرنا کرده بودند.
خلاصه، خشونتطلب شده بودیم و داعیهی #صدور_انقلاب و حمایت از تمام مظلومان حتی مردم عادی دیگر کشورها جزو شعارهای ما بود و مرتب نهتنها با شعار، بلکه با کمکهای مادی و #نظامی و #مستشاری به آن وعدهها عمل کردیم و خودمان و عراق نیز وارد فاز جدیدی از خشونت، آدمکشی، بچه کشی، غصب و غارت شدیم.
هنوز پیکر مطهر جوانان وطن را تحویل نگرفته و هنوز به بازسازی ویرانیهای جنگ و رسیدگی به آلام ملت نپرداخته بودیم که بازهم درگیر شعار و خشونت و جنگ شدیم و خلاصه 45 سال است که در مدرسهی خشونت طلبی و جنگ و کشتن و کشته شدن، آرزوی شهادت داریم.
در واقع ما فکر می کنیم که در سمت درست تاریخ ایستادهایم؛ اما اگر عدهای از مبارزین پیش از انقلاب و حین انقلاب در #لبنان و #فلسطین مشق جنگ نکرده و ما را بهجای مدرسهی انتقام، خشونت، اسلحه، بمب و موشک، به مدرسهی علوی عشق و مطالبهی صلح پایدار دیگری برده بودند، چهبسا بعد از انقلاب با چهرهی رحمانی انقلاب اسلامی گامهای مؤثری در جهت صلح پایدار و دفاع از مظلومان و حقطلبان برمیداشتیم و چهبسا با دیگر روشهای خشونت پرهیز، الآن در سمت درست تاریخ ایستاده بودیم نه سمتوسویی که ما را به آن طرف سوق دادند و در باورهای ما نهادینه کردند و منابع کشور و جهان اسلام را نابود کردند.
وضعیت امروز #غزه حاصل تفکر و عملکرد دانشآموختگان مکتب جنگ و کشتار و خشونت در هر دو طرف آن است؛ ولی ما کجای این صحنهی ضدبشری، غیراخلاقی و غیرمدنی قرار داریم؟
آیا چون 45 سال شعار دادیم و منابع کشور را هزینه کردیم، هنوز هم باید ادامه بدهیم یا می توان ایستاد و به کل ماجراهای اعدام و جنگ و دخالت در دیگر کشور ها از یک سو و فقر و فلاکت مردم خودمان از سوی دیگر نگاه کنیم و تصمیم جمعی و عقلانی بگیریم نه حکومتی؟
بی شک نظام حکمرانی کشور با ازدستدادن اعتماد عمومی و عقبهی مردمی، فاقد وجاهت گردیده و همانطور که مطالبهی برگزاری همهپرسی و تدوین قانون اساسی جدید، از مطالبات مدنی خشونت پرهیز است، اصلاح نظام سیاسی و بینالمللی در جهت توسعه و پیشرفت کشور نیز از دستاوردهای نهضت بیداری و جنبشهای مردمی سه دههی اخیر بخصوص جنبش #مهسا است و بی شک باید در جای درست تاریخ بایستیم.
پاینده باد ایران آزاد و آباد
طوفان الاقصی الوطنی
رضا رضائی 20 آبان 02
آیا #صلحطلبی به معنی ظلم پذیری است؟
خطای بزرگ ستمگران، ظالمین، متجاوزین، اشغالگران، کودک کشان، ناکارآمدان، باند بازان، انحصارطلبان، تمامیتخواهان، مستبدان و فاسدان آن است که تصور میکنند صلح و خشونت پرهیزی، مساوی ظلم پذیری است.
حالآنکه تاریخ بشریت پر است از #قیامها و #خیزشهای ملتهایی که آستانهی تحمل آنها به پایان رسیده و #مبارزات خود برای کسب #آزادی، #عدالت، رفع اشغال و دفع ناکارآمدان را جزئی از صلحدوستی و ممانعت از توسعهی خشونت ملی و بینالمللی دانستهاند.
به عبارت سادهتر میتوان اشغالگری توأم با خشونت، کشتار و آواره سازی را ضد صلح ملی و بینالمللی و رژیم اشغالگر قدس را مصداق آن دانست و مبارزه با آن را تلاش برای صلح خواند و از طرف دیگر میتوان هرگونه تولید و اشاعهی فرهنگ سکوت و تحمل وضعیت موجود، انجام هرگونه ظلم، بیعدالتی، انحصار و دیگر مظاهر ستم در هر کشوری را نوعی اقدام ضد صلح ملی دانست و بر همین اساس، خیزشهای اجتماعی و قیامهای حقطلبانه، دموکراسیخواهانه، آزادیطلبانه را در راستای صلحطلبی و ممانعت از رشد خشونتطلبی و شهروند آزاری دانست.
بر اساس این نگرش و رویکرد صلحطلبانه، به نظر میرسد که هرگونه اشغال و تصرف منابع ملی یک خشونت است، محرومکردن ملت از حقوق قانونی، انسانی، شرعی و ملی یک خشونت است، انتخابات فرمایشی یک خشونت است، تسلط نظامیان و ناکارآمدان بر نظام حکمرانی یک خشونت است، فساد و دزدی و رانت یک خشونت است، دخالت در دیگر کشورها یک خشونت است، اشرافیگری یک خشونت است، توسعهی فقر و بستر سازی مهاجرت روستائیان به حاشیهی شهرها یک خشونت است، برخورد با معترضان یک خشونت است و خشونت ورزی به معنی جنگطلبی است.
چرا عدهای متوجه نیستند که فقیرسازی و کوچکسازی سفرهها، اعلانجنگ به مردم بخصوص مستضعفان است؟
چرا عدهای متوجه نیستند که هزارانهزاراز نیروهای #حماسهساز، هزاران کیلومتر تونل در زیر #غزههای ناآگاهی، بیتفاوتی، بیاعتمادی، ناامیدی و سکوت احداث کردهاند و بهزودی #نهضت_بیداری و #خیزش_خردورزی در قالب طوفان الاقصی الوطنی سر برآورده و کاخهای ظلم و ستم را ویران و صلح و آزادی را به ارمغان خواهند آورد؟
آزاد و آباد باد وطن
رضا رضائی 20 آبان 02
آیا #صلحطلبی به معنی ظلم پذیری است؟
خطای بزرگ ستمگران، ظالمین، متجاوزین، اشغالگران، کودک کشان، ناکارآمدان، باند بازان، انحصارطلبان، تمامیتخواهان، مستبدان و فاسدان آن است که تصور میکنند صلح و خشونت پرهیزی، مساوی ظلم پذیری است.
حالآنکه تاریخ بشریت پر است از #قیامها و #خیزشهای ملتهایی که آستانهی تحمل آنها به پایان رسیده و #مبارزات خود برای کسب #آزادی، #عدالت، رفع اشغال و دفع ناکارآمدان را جزئی از صلحدوستی و ممانعت از توسعهی خشونت ملی و بینالمللی دانستهاند.
به عبارت سادهتر میتوان اشغالگری توأم با خشونت، کشتار و آواره سازی را ضد صلح ملی و بینالمللی و رژیم اشغالگر قدس را مصداق آن دانست و مبارزه با آن را تلاش برای صلح خواند و از طرف دیگر میتوان هرگونه تولید و اشاعهی فرهنگ سکوت و تحمل وضعیت موجود، انجام هرگونه ظلم، بیعدالتی، انحصار و دیگر مظاهر ستم در هر کشوری را نوعی اقدام ضد صلح ملی دانست و بر همین اساس، خیزشهای اجتماعی و قیامهای حقطلبانه، دموکراسیخواهانه، آزادیطلبانه را در راستای صلحطلبی و ممانعت از رشد خشونتطلبی و شهروند آزاری دانست.
بر اساس این نگرش و رویکرد صلحطلبانه، به نظر میرسد که هرگونه اشغال و تصرف منابع ملی یک خشونت است، محرومکردن ملت از حقوق قانونی، انسانی، شرعی و ملی یک خشونت است، انتخابات فرمایشی یک خشونت است، تسلط نظامیان و ناکارآمدان بر نظام حکمرانی یک خشونت است، فساد و دزدی و رانت یک خشونت است، دخالت در دیگر کشورها یک خشونت است، اشرافیگری یک خشونت است، توسعهی فقر و بستر سازی مهاجرت روستائیان به حاشیهی شهرها یک خشونت است، برخورد با معترضان یک خشونت است و خشونت ورزی به معنی جنگطلبی است.
چرا عدهای متوجه نیستند که فقیرسازی و کوچکسازی سفرهها، اعلانجنگ به مردم بخصوص مستضعفان است؟
چرا عدهای متوجه نیستند که هزارانهزاراز نیروهای #حماسهساز، هزاران کیلومتر تونل در زیر #غزههای ناآگاهی، بیتفاوتی، بیاعتمادی، ناامیدی و سکوت احداث کردهاند و بهزودی #نهضت_بیداری و #خیزش_خردورزی در قالب طوفان الاقصی الوطنی سر برآورده و کاخهای ظلم و ستم را ویران و صلح و آزادی را به ارمغان خواهند آورد؟
آزاد و آباد باد وطن