🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
368 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#الیت
#ELITE
قسمت دوم

#نظرات_و_نظریه_‌پردازان_نخبه‌_گرایی_کلاسیک :

الف) #ویلفردو_پاره‌تو :

وی متولد 1848م در پاریس، اما تبار پدری او ایتالیایی است.
برخلاف پدر که باورهای جمهوری‌خواهانه داشت، نسبت به مکاتب انسان‌دوستی، سوسیالیسم و جمهوری‌خواهی تا آخر عمر بدبین شد.

پاره‌تو در مهم‌ترین اثر خود
" #جامعه‌_شناسی_عمومی"
رفتار انسانی را به دو دسته‌ی #عقلانی و #غیر_عقلانی تقسیم می‌کند، که رفتار عقلانی به حوزه‌ی اقتصاد و علم محدود است و سایر حوزها غیرعقلانی است.

از نظر ایشان رفتار انسان عمدتا به ‌وسیله‌ی نیروهای غیرعقلانی یعنی ذخایر ثابت و احساساتش به حرکت درمی‌آید.

این ذخایر ثابت و غرایز عبارت است از:

1) غریزه‌ی ثابت "ترکیبات"؛

2) تداوم مجموعه‌ها؛

3) نیاز به ابراز احساسات عاطفی؛

4) غریزه‌ی اجتماعی بودن؛

5) غریزه‌ی همبستگی فردی و احساس داشتن تعلقات؛

6) غریزه‌ی جنسی.

از دیدگاه وی غریزه‌ی اول در الیت سیاسی و
غریزه‌ی دوم در توده‌ها متمرکز است.

از عواملی که در پاگیری اندیشه‌ی پاره‌تو کارساز و نمود یافته، اندیشه‌ی ماکیاولی در کتاب " #شهریار " است که بر دو ویژگی " #زور " و " #مکر " و مانند نمودن فرمانروایان به " #شیر " و " #روباه " تاکید دارد.

وی در کتاب " #ظهور_و_سقوط_نخبگان " از یک طرف متاثر از ماکیاولی " گروه حاکمه‌ی باثبات را گروهی می‌داند که در آن ترکیب درستی از خصال روبه ‌صفتی و شیر صفتی که کنایه از غریزه‌ی اول و دوم است ظاهر می‌شود و با زوال و فساد جامعه‌ی سیاسی شمار روبه‌صفتان در الیت حاکم زیاد و در مقابل شمار شیرصفتان در بخشی از تود‌ه‌ها افزایش می‌یابد؛"

از نظر پاره‌تو حرکت دایمی در جامعه‌ی سیاسی از پایین به بالا صورت می‌گیرد و لازمه‌ی به‌دست ‌آوردن قدرت و حفظ آن در نیروی بی‌رحمانه است.

از طرف دیگر نخبگان را به دو دسته‌ی حاکم و غیرحاکم تقسیم، و یکی از مهمترین مفاهیم به نام " #گردش‌_نخبگان" را در تشر یح آنها بیان می‌کند و معتقدند

"تاریخ جوامع، تاریخ پیاپی آمدن اقلیت‌های ممتازی است که قوام می‌گیرند، نبرد می‌کنند، به قدرت می‌رسند، از قدرت بهره می‌گیرند و دچار انحطاط می‌شوند تا سرانجام جای خود را به اقلیت‌های دیگر سپارند."

به‌طور خلاصه دو ویژگی مهم در اندیشه‌ی پاره‌تو به چشم می‌خورد:

«یکی نظام اجتماعی را #انداموار تصور می‌کند و هربخش نقش کارکردی خود را دارد، نخبگان جهت فرمانروایی و توده‌ها جهت فرمانبری.

دوم وی تحولات اجتماعی را #چرخه‌ای می‌داند نه خطی.» 

پاره‌تو از بعد اقتصادی همانند مارکس نابرابری‌ها را در توزیع منابع می‌داند و از تعارض طبقاتی آنها متاثر شده است " اما تقسیم جوامع به طبقات دشمن را غیرعلمی می‌داند و تضاد اصلی را بین توده‌ی مردم و نخبگان ترسیم می‌کند." 

ولی پاره‌تو به تضاد طبقه‌ها که در دل‌ توده‌ی مردم (عوام) و گروه ‌حاکم (خواص)، محرومان و دارندگان امتیاز است توجه نمی‌کند.
اما مارکسیست‌ها پایه‌ی اختلاف طبقاتی را در داشتن و نداشتن وسایل تولید می‌دانند. 

بی‌شک جمله‌ی معروف پاره‌تو " #تاریخ_گورستان_اشراف_و_نخبگان_است" آنتی‌تزی در برابر جمله‌ی کارل مارکس در مانیفست کمونیست است که گفته بود:
" تاریخ جوامع تا به امروز تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی باقی می‌ماند. "

ادامه دارد. ..

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی_سیاه_و_سفید

* #ارتباط_بين_نظريه_و_عمل

نظريه به عنوان يك مقوله با معنا، بخش ضروري كار برد عملي است و در نتيجه ضرورت دارد كه نظريه جامعه شناسي، رابطه صريح و روشني با عمل اجتماعي داشته باشد.
بدين ترتيب نظريه اجتماعي امري ضروري مي شود كه نمي توان از آن غفلت كرد.
به عبارتي همگي ما چه در زندگي روزمره و چه در انتخاب هاي خود به درست يا به غلط، نظريه پرداز اجتماعي هستيم و در هر موردي كه پيش آيد اظهار نظر مي كنيم و مدل ذهني مان در عمل و كار ما نفوذ مي كند.
در هر صورت ما در عمل، همواره نظريه هايي را به كار مي گيريم و روابط امور را در نظام فكري خود، تحليل مي كنيم.
از طرفي اغلب ما نظريه هايي را به كار مي گيريم كه بيشتر از جهان ذهني خود ما برنخاسته اند، بلكه از جاي ديگري اقتباس و اخذ شده اند.
هرچند كه وجهي از نظريه پردازي را در وجود خود داريم و گونه هاي خاصي از انواع نظريه پردازي هاي جامعه شناختي، روان شناختي، اخلاقي و سياسي و ... را در فعاليت هاي عملي روزانه خود به كار مي گيريم.

به طور كلي هر فرد انساني هنگامي كه به تجريد، تعميم، پيش گويي، انتخاب و تصميم گيري مي پردازد، متكي به نظريه است و اين يك قانون عام و همگاني است.

نظريه جامعه شناختي محصول خود آگاهي اجتماعي و جزء ضروري تفكر است كه با آشكار ساختن مسائل نامرئي و غير آگاهانه، درك روشن مسائل اجتماعي را ممكن مي سازد. از همين رو است كه #جورج_ريترز در تعريف نظريه جامعه شناسي مي نويسد:
نظريه جامعه شناسي نظام گسترده اي از افكار است كه با مهمترين قضاياي مربوط به زندگي اجتماعي سرو كار دارد.

يكي از دلايل جذابيت جامعه شناسي مبتني بر پديدار شناسي، اين است كه با طرح موضوع معني دار بودن كنش اجتماعي همه انسان ها را در مقام نظريه پرداز قلمداد مي كند.

در باب رابطه نظريه ها و پژوهش هاي عملي بايد گفت كه در جامعه شناسي، نظريه ها در اطراف موضوعات رشد كرده اند كه مي توان آنها را مسائل نظريه اي ناميد، موضوعاتي نظير جرم و جنايت در شهرها، اعتياد، همبستگي اجتماعي و ... از اين نوع مسائل اند.

بررسي وسيع و همه جانبه اين موضوعات و مسائل و جست وجوي راه حل هاي عملي، تدريجاً پايه هايي را براي فرضيات و نظم نظري به وجود مي آورد.

🆔👉 @iran_novin1
‌ [({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#الیت
#ELITE
قسمت سوم

#نظرات_و_نظریه_‌پردازان_نخبه‌_گرایی_کلاسیک :

ب) #گائتانو_موسکا :

سیاست‌شناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف می‌داند.
مهم‌ترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشته‌ی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقه‌بندی همه‌ی جوامع به دو طبقه‌ی کوچک (طبقه‌سیاسی و حکومت‌کننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پاره‌تو است) و بزرگ (طبقه‌ی غیر‌سیاسی و حکومت‌شونده) بود و معتقد بود
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیت‌تر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومت‌کننده کوچک‌تر و محدودتراند."

ایشان اذعان دارند که :

در جوامع بدوی
" #قدرت_نظامی

در جوامع پیشرفته‌تر
"#نمادهای_مذهبی

در مرحله‌ی بعد از پیشرفت اجتماعی
" #ثروت "

و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش "
از اهمیت اساسی برخوردارند.

ج) #روبرت_میشل ( #میخلز ):

وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاه‌های آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرت‌گرایی در قالب غیرقابل اجتناب‌ بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرت‌گرایی استدلال می‌کند : "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکان‌پذیر نیست پس دموکراسی نمی‌تواند از به ‌وجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."

همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی به‌کار می‌برد که
"کارویژه‌های فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب می‌شودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتناب‌ناپذیر شوند."

میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم " #سازمان " اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار می‌گیرد) تاکید می‌کرد اما آن‌را در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل " #قانون _آهنین‌_الیگارشی" تشریح می‌نمود.

بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری می‌دانست که از یک طرف مدل مذکور سلطه‌ی رهبری بر دیگران را تضمین می‌کند، از طرف دیگر ناکارآمدی توده‌ها پایه‌ی تشکیل‌دهنده‌ی سلطه‌ی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه می‌گیرد چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و توده‌های اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطه‌ی نخبگان و رهبران اجتناب‌ناپذیر می‌گردد و تبعیت توده‌ها از خواسته‌های آنها را تضمین می‌نماید.

از مهم‌ترین آثار او می‌توان به " #جامعه_‌شناسی_احزاب_در_دموکراسی‌های_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان‌_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سال‌های 1926-1925م اشاره کرد.

وی همانند موسکا و پاره‌تو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومت‌ها می‌داند.

ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی_سیاه_و_سفید

#مراحل_تشكيل_نظريه_علمی :

فرايند تشكيل يك نظريه علمي ناگزير از طي كردن #مراحل_پنجگانه روش علمي است:
۱- #برخورد_با_مسأله:
اولين مرحله در هر تحقيق علمي برخورد با مسأله يا مشكلي است كه در امر شناخت يك پديده حاصل مي شود. به عبارتي مواجهه با موقعيت و يا پديده نامعلوم، مبهم و ناشناخته است كه هر پژوهشگر كار را به سوي شناخت و نهايتاً ارائه نظريه رهنمون مي سازد.

۲- #تشكيل_فرضيات:
با توجه به تجربيات پيشين و نظريات قبلي هرپژوهشگر مي تواند در برابر پرسش هاي مربوط به مسأله جديد پاسخي هرچند مقدماتي، خام و تجربه نشده را ارائه دهد. اين پاسخ هاي تجربه نشده و خام را فرضيه مي نامند. در مراحل بعدي فرايند شناخت و حل مسأله، پژوهشگر مي كوشد با جمع آوري مستندات، داده ها و انجام آزمون هاي علمي و منطقي، صحت و يا سقم يا به عبارتي درستي يا نادرستي فرضيه هاي خام را تأييد يا رد نمايد.

۳- #گردآوري_داده ها:
همان گونه كه گفته شد پژوهشگر در اين مرحله به جمع آوري اطلاعات و داده ها به منظور سنجش و آزمون فرضيات تشكيل شده، مي پردازد.

۴- #آزمون_و_سنجش_داده ها:
در اين مرحله بايد با استفاده از ابزارهاي گوناگون (آماري، آزمايشي و ...) داده ها و اطلاعات گرد آوري شده را به محك آزمون و سنجش گذارد.

۵- #استنتاج:
در اين مرحله با نتيجه گيري از آزمون هاي مكرر در مي يابيم كه كدام يك از فرضيه ها يا همان پاسخ هاي خام و اوليه تأييد يا رد شده اند.

با عبور از اين پنج مرحله روش تحقيق است كه مي توان به استنتاج علمي دست يافت، اما هنوز قادر به ارائه نظريه علمي نيستيم.

هر گاه نتيجه چنين پژوهش هايي با آزمون هاي مكرر تأييد شود و از روايي (validity) و اعتبار (reliability) لازم برخوردار باشد، آنگاه مي توان آن را در جوامع ديگر با شرايط مشابه تعميم داد.

از اينجا به بعد است كه مي توان نتايج تعميم يافته را در قالبي نظري سنجيد.

#كاركرد_اصلي_نظريه عبارت است از توضيح، تبيين، تفسير و پيش بيني نسبي رخدادها و قوانين و تدوين قالبي كه پديده ها در آن معنا مي گيرد.

بنابراين فرايند تشكيل نظريه #دو_هدف عمده را دنبال مي كند:

۱- فراهم آوردن قالبي براي معنا كردن وقايع، رخداد ها و پديده هاي جامعه شناختي

۲- پيش بيني كردن وقايع، رخدادها و پديده ها در آينده اي نزديك

هر نظريه علمي براي انجام چنين هدفي بايد دو وظيفه اساسي را هميشه مد نظر قرار دهد.
اين دو وظيفه از جمله #خصايص_اصلي_علم نيز به شمار مي روند:

الف:
توجه به كاربست روش هاي تحقيق و نتايج حاصله از پژوهش هاي عيني براي فهم وقايع و پيش بيني كردن آنها.

ب: توجه به معرفت بشري و نظام مفروضات مسلم موجود در هر مكتبي كه مي تواند هم پيشنهاد دهنده تحقيقات و پژوهش باشد و هم در نتيجه تحقيقات و پژوهش، اصلاح، تكميل و يا تغيير يابد.

* #فايده_نظريه_علمی

با توجه به ديدگاه برخي جامعه شناسان مي توان موارد ذيل را از جمله فوايد نظريه به شمار آورد:

۱- نظريه مي تواند افكار جديدي را در روند حل مسائل نظري و عملي برانگيزد.

۲- نظريه ممكن است الگوهايي از موضوعات و مسائل مورد بحث ارائه دهد، به طوري كه بتوان يك توصيف جامع و طرح گونه از آنها عرضه كرد.

۳- تجزيه و تحليل و نقد هر نظريه ممكن است به نظريات تازه اي منجر گردد.

۴- نظريه ممكن است الهام بخش فرضيات علمي تازه اي باشد.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#ELIT
#الیت

#نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک

ب) #گائتانو_موسکا:

سیاست‌شناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف می‌داند.
مهم‌ترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشته‌ی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقه‌بندی همه‌ی جوامع به دو طبقه‌ی کوچک (طبقه‌سیاسی و حکومت‌کننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پاره‌تو است) و بزرگ (طبقه‌ی غیر‌سیاسی و حکومت‌شونده) بود و معتقد بود :
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیت‌تر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومت‌کننده کوچک‌تر و محدودتراند."

ایشان اذعان دارند که در جوامع بدوی " #قدرت_نظامی
در جوامع پیشرفته‌تر "#نمادهای_مذهبی
در مرحله‌ی بعد از پیشرفت اجتماعی " #ثروت"
و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش" از اهمیت اساسی برخوردارند.

ج) #روبرت_میشل (میخلز):

وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاه‌های آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرت‌گرایی در قالب غیرقابل اجتناب‌ بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرت‌گرایی استدلال می‌کند "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکان‌پذیر نیست پس دموکراسی نمی‌تواند از به‌وجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."

همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی به‌کار می‌برد که
"کارویژه‌های فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب می‌شودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتناب‌ناپذیر شوند."

میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم "سازمان" اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار می‌گیرد) تاکید می‌کرد اما آن‌را در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل "قانون ‌آهنین‌ الیگارشی" تشریح می‌نمود.
بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری می‌دانست که از یک طرف مدل مذکور سلطه‌ی رهبری بر دیگران را تضمین می‌کند، از طرف دیگر ناکارآمدی توده‌ها پایه‌ی تشکیل‌دهنده‌ی سلطه‌ی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه می‌گیرد:
چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و توده‌های اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند, لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطه‌ی نخبگان و رهبران اجتناب‌ناپذیر می‌گردد و تبعیت توده‌ها از خواسته‌های آنها را تضمین می‌نماید.

از مهم‌ترین آثار او می‌توان به " #جامعه‌_شناسی_احزاب_در_دموکراسی‌های_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان‌_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سال‌های 1926-1925م اشاره کرد.

وی همانند #موسکا و #پاره‌تو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومت‌ها می‌داند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی
♢1
#کارکردگرایی_ساختاری

#Structural_Functionalism

نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمده‌ترین نظریه‌ها پس از شکل‌گیری جامعهشناسی است.

این نظریه تمایز دهنده دوره #کلاسیک جامعهشناسی با دوره #مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت می‌گیرد.
کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره می‌برد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته‌ می‌داند که ساختارهای گوناگون را شکل می‌دهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به ارگانیسم، نیازهای اجتماعی، ساختارها و کارکردها ‌دارد.

#پیش_‌فرضهای_کارکردگرایی:

سهم پارسونز در شکل‌گیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیش‌فرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:

1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛

2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛

3. سیستم اجتماعی به گونه‌ای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستم‌های دیگر را داشته باشد؛

4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواست‌هایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستم‌ها می‌شوند؛

5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابسته‌اند؛

6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛

7. سیستم‌ها به واسطه شرایط محیطی محدود می‌شوند.

پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام می‌گیرد.

وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:

1. #تطبیق( Adaptation# )؛
هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛

2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)
یک نظام باید هدفهای اصلی‌اش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛

3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )
هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردی‌اش نیز انسجام ببخشد؛

4. #پایداری(Latency# )؛
هر نظامی باید انگیزش‌های افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.

این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی، « #سیستم_شخصیتی» از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها، « #سیستم_اجتماعی» از طریق کارکرد یکپارچگی و « #سیستم_فرهنگی» که از طریق وضوح‌بخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد می‌کنند، رابطه دارد.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی
♢2
#اصول_انتقادی_مرتون

با اینکه پارسونز مهمترین نظریه‌‌پرداز کارکردگرایی ساختی است؛ اما شاگردش مرتون تنها نویسنده بیانیه مهم در مورد کارکردگرایی ساختاری در جامعهشناسی است.

سه اصل مورد انتقاد مرتون که در تحلیل پیشینیان بود، عبارتند از:

1. #وحدت_کارکردی؛
وی معتقد است وحدت کارکردی فقط در مورد جوامع کوچک ابتدایی درست است و نباید به جوامع بزرگ تعمیم داد؛

2. #شمول_عام؛
یعنی همه صور فرهنگی و اجتماعی، کارکرد مثبت دارند؛

3. #گریز_ناپذیری_کارکردها؛
در اینجا مرتون اصطلاح #کژکارکرد و #کارکرد_منفی برخی ساختارها و رسوم را بیان می‌دارد.
بر اساس این اصل، نه تنها همه جنبه‌های معیار جامعه کارکرد مثبت دارند؛ بلکه ضرورت دارند.

مرتون معتقد است باید آمادگی پذیرش این واقعیت را داشته باشیم که شقوق ساختاری و کارکردی گوناگون دیگری را می‌توان در داخل جامعه پیدا کرد.

کارکردگرایان ساختاری پیش از مرتون بر کارکردهای یک ساختار یا نهاد تأکید می‌ورزیدند؛ اما مرتون معتقد است، باید بر کارکردهای اجتماعی تأکید شود تا انگیزه‌های فردی.

به عقیده مرتون کارکردها عبارتند از

#عملکردهایی که تطبیق با سازگاری یک نظام اجتماعی را امکان‌پذیر می‌سازند.

وی معتقد است باید کژکارکردها و بد‌کارکردها نیز در نظر گرفته شوند و همچنین کارکردگرایان ساختی نه تنها باید به کارکردهای آشکار(نیت‌مند) بلکه باید به کارکردهای پنهانی(غیر نیت‌مند) نیز بپردازند.
همچنین وی برخلاف کارکردگرایان ساختاری پیش از خود که کل جامعه را مورد تحلیل قرار می‌دادند معتقد است در تحلیل کارکردی باید میان سطوح مختلف جامعه تفاوت قایل شد زیرا یک ساختار می‌تواند بخشی از جامعه کارکرد مثبت و برای برخی دیگری کارکرد منفی یا کثرکارکرد داشته باشد.

#انتقادات

1. از نظر ذاتی، نظریه دارای بینشی غیر تاریخی است؛ پدیدها بدون زمینه‌های تاریخی مورد توجه قرار گرفته‌اند؛ محافظه‌کارانه است و به توصیه‌ وضعیت موجود می‌پردازد؛

2. از نظر منطقی و روشی، کارکردگرایان به جامعه واقعی و ملموس توجه ندارند و به جای آن به نظامهای انتزاعی می‌پردازند؛

3. از نظر فراگیری و جهان شمولی، کارکردگرایان ساختی معتقدند نظریه‌ی واحدی وجود دارد که با آن می‌توان همه تاریخ را مورد تحلیل قرار داد؛ اما در واقع امر چنین نیست.
منتقدان چنین طرح فراگیری را توهمی بیش نمی‌دانند و معتقدند که جامعهشناسی باید نظریه‌هایش محدود به یک دوره تاریخی با دامنه متوسط باشد؛

4. نظریه، توان مقابله با تقابل را ندارد زیرا هدف اصلی آن انسجام و سازگاری است؛

5. نظریه، به کنشگر کمتر توجه کرده و در مقابل، بیشتر به ساخت اجتماعی و عناصر ساختی پرداخته است.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی
♢3
#کارل_مانهایم

کارل مانهایم در 27 مارس 1893 در بوداپست مجارستان زاده شد.
پدر و مادرش یهودی و از طبقۀ متوسط جامعه بودند.
مانهایم پس از اتمام تحصیلاتش در دبیرستان علوم انسانی بوداپست، برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه به دانشگاه بوداپست رفت.
اندکی پیش از ورود به دانشگاه بود که با گئورگ لوکاچ آشنا شد.
مانهایم از 1915 تا سال 1918 از اعضای فعال گروه حلقه یکشنبه لوکاچ بود، و در همین دوران بود که بسیاری از ایده ­هایش درباره وضعیت فرهنگ، برای نخستین‌بار شکل گرفتند.
مانهایم در سال 1912 از بوداپست به قصد ورود به دانشگاه برلین رهسپار آلمان شد در برلین، زیر نظر گئورگ زیمل به تحصیل پرداخت و بسیار تحت تأثیر او قرار گرفت.
وی در سال 1918 دکترای فلسفه گرفت. رساله­ اش با عنوان " #تحلیل_ساختاری_شناخت­_شناسی " در سال 1922 در آلمان منتشر شد.
مانهایم سال­ها در مقام مربی در دانشگاه هایدلبرگ تدریس کرد. وی در سال 1927، استاد جامعهشناسی و اقتصاد دانشگاه فرانکفورت شد و تا زمانی که نازی ­ها در سال 1933 او را اخراج کردند، در آنجا ماند.
در سال 1933 وارد لندن شد و از 1935 به‌مثابه استاد تمام‌وقت جامعه­ شناسی در مدرسه علوم سیاسی و اقتصادی لندن به تدریس پرداخت.
سرانجام مانهایم پس از دوازده سال تدریس در لندن، در نهم ژانویه 1947، اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم، چشم از جهان فرو بست.

#آثار_کارل_مانهایم

مانهایم در اوایل دهه 1920، با موفقیت چندین مقاله خود را منتشر کرد که از جمله عبارت بودند از:

- مشخصه ممیزه دانش فرهنگی جامعه­شناختی (1922)، که در آن از مارکس به سبب افتادن در دام تناقض­های نسبی ­گرا، انتقاد کرد،

- یک نظریه جامعه­ شناختی در خصوص فرهنگ و شناخت ­پذیری آن (1924)، که در آن مارکس و رویکرد اثبات­ گرایانه ­اش به عرصه اجتماعی- اقتصادی را تحسین کرد،

- تاریخ‌گرایی (1924)،

- مسئله جامعه­ شناسی شناخت (1925)، که نخستین مباحثی بودند که وی صریحاً در حوزه جامعه ­شناسی شناخت طرح کرد.

- تفسیر ایدئولوژیکی و جامعه ­شناختی پدیده فکری (1926)، که در آن مانهایم، با تلاش مارکس برای ارائه یک توضیح علّی از مقوله معنا موافق نبود.

اثر مهم مانهایم در جامعه ­شناسی معرفت، " #ایدئولوژی_و_اتوپیا" در 1929 در آلمان به چاپ رسید.

آثار دیگر مانهایم عبارت‌اند از:
انسان و جامعه در عصر بازسازی (1940)،
آزادی، قدرت و برنامه‌ریزی مردمی (1950) و
در باب تفسیرهای جهان‌بینی (1952).

ادامه دارد ...

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی

☆4

#کارل_مانهایم

#تاثیر_پذیری :

از میان مهم­ترین عوامل فکری موثر بر مانهایم، می­توان به #هگل، #مارکس و #دیلتای اشاره کرد.

آنچه #هگل در خصوص مشروط شدن تاریخی روح بشر، روابط دیالکتیکی موجود بین پدیده­ های تاریخی و فرایند اندیشه گفته است، همگی در آثار مانهایم استفاده شده ­اند.

مانهایم از هگل مفهوم تاریخ را به‌ مثابه فرایندی منتظم و پویا برگرفت و آموخت که به واقعیات و رخدادها، چونان پدیده­ها و رویدادهایی مجزا، بلکه به‌صورت مرتبط با نیروها و جریان‌های غالب اجتماعی بنگرد.

مانهایم به تبعیت از هگل بود که به تاریخ چون فرایندی منتظم و پویا نگریست.

وی از طریق #لوکاچ با آثار #مارکس آشنا شد.
مانهایم در تمام عمر کوشید اصول روش‌شناختی مارکس را در زمینه بررسی انسان، جامعه و تاریخ به‌کار بندد.
او ایده مارکس را مبنی‌بر وجود پیوند بین ساختار اقتصادی جامعه و سازمان حقوقی و سیاسی آن پذیرفت.

مارکس مستقیماً بر دیدگاه #اتوپیایی مانهایم اثر گذاشت.
تاریخ‌باوری مانهایم با ایده مارکس پیوند خورده است؛ مبنی‌بر اینکه شیوه ­های اندیشیدن با شیوه­ های عمل پیوند خورده ­اند.
مانهایم بر این باور رسید که ایده ­ها صرفاً از درون فرد سرچشمه نمی­گیرند؛ بلکه در واکنش به تعیین کننده‌هایی شکل می‌گیرند که از بیرون ساختارهای اجتماعی سرچشمه می­گیرند. او در حوزه جامعهشناسی شناخت نیز متأثر از نظریه ایدئولوژی مارکس بود.

وی همچنین از #دیلتای در تأکید بر عناصر اختیاری و مؤثر در جهت ­گیری و شکل ­دهی تفکر، دوگانگی در نظریه معرفت که بین نقش عناصر ارزشی در توسعه علوم دقیق و علوم فرهنگی می­دهد؛ تمایز بین شناخت و تفسیر از یک‌سو، و تجربه و تفهم از سوی دیگر، و عدم اعتقاد به اینکه ورود ارزش به علم مستلزم عدم اعتبار قضاوت­های تجربی است، نیز تأثیر پذیرفته است.

#اثرگذاری_کارل_مانهایم

وی سهم پراهمیت و ماندگاری در رشته جامعهشناسی دارد، شهرت عمده وی به سبب پدید آوردن یکی از زیرشاخه­ های اصلی جامعه ­شناسی، یعنی #جامعه_شناسی_شناخت است.

وی کوشید نشان دهد که فرایند اجتماعی چطور در ارتباط متقابل با تفکر قرار دارد و با اینکه هیچ­گاه نتوانست ترکیبی منسجم ارائه کند اما به آن نزدیک شد.

مانهایم از خود نیز انتقاد می­کرد و در مواردی تفکرات خود را نیز نقض می­کرد.

آثار مانهایم از جمله تشخیص درد زمانه، بازسازی اجتماعی مبتنی‌بر برنامه ­ریزی و عقل‌گرایی و عقل‌گریزی، با اینکه کمتر از آثار اولیه او مورد توجه قرار گرفتند مناسب جامعه امروز و آینده به نظر می­رسند و جامعه‌شناسان از آن‌ها بهره می­برند.

مانهایم در مقدمه­ ای بر جامعه ­شناسی آموزش به مسائل و موضوعات آموزش و پرورش (نحوه آموزش و نحوه یادگیری، کیفیت آموزش و پرورش) پرداخته که امروزه در مسائل آموزشی و جامعه­شناسی آموزش و پرورش از آن استفاده می­شود.

وی #آموزش_از_راه_دور و #تلویزیون_آموزشی را پیش­گویی کرده بود.

همچنین کوشش مانهایم را برای جلب مخاطبانی گسترده­ تر می­توان از روی عناوین یک رشته کتاب­هایی تشخیص داد که به تشویق او یک ناشر برجسته بریتانیایی تحت عنوان کلی و روشنگر مجموعه بین ­المللی کتب جامعه ­شناسی و بازسازی اجتماعی منتشر کرده بود.

این مجموعه در معرفی بسیاری از آثار جامعه­ شناختی به مردم انگلیس و در دسترس قرار دادن کتاب­هایی که پیش از این در دسترس آن‌ها نبودند، بسیار مؤثر بود و به وسیع‌تر ساختن افق جامعه تقریباً بسته جامعه­ شناسان بریتانیایی کمک قابل توجهی کرد.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی
☆5
#کارل_مانهایم

#جامعه‌_شناسی_شناخت

بیشترین سهم مانهایم را در نظریه جامعه­شناختی، به #جامعه­_شناسی_شناخت وی نسبت می­دهند.

جامعه ­شناسی شناخت در چارچوب تفکر مارکسیستی، در خصوص رابطه ایده­ ها با بافت تاریخی­شان پایه­ گذاری شده است.

مانهایم استدلال کرد که ایده ­ها چندین منشأ دارند (ازجمله نسل­ها، گروه ­های منزلتی، مدارس) اما منشأ ایده­ های فرهنگی طبقه اجتماعی افراد است.

به نظر وی #معرفت وسیله تطابق آدمی با #محیط اوست و چون #نظام_طبقاتی ازجمله اهمّ اموری است که محیط اجتماعی را می­سازد ناچار معرفت انسانی هم #رنگ_طبقاتی دارد و به مقاصد و اغراض اجتماعی آمیخته است.

مانهایم اعتقاد داشت، جامعهشناسی شناخت به‌عنوان نظریه، درصدد است که رابطه میان شناخت و هستی را تحلیل کند و به‌ عنوان پژوهش تاریخی- جامعه‌شناختی می­کوشد صورت‌هایی را که این رابطه طی تحول فکری و معنوی بشر به خود گرفته است پی‌جویی نماید.

وی تفکر (شناخت) را نه فعالیتی جدا افتاده، بلکه فعالیتی می­دانست که ریشه در بستر جامعه ­­شناختی دارد.

به‌عبارتی شیوه تفکر افراد بیش از آنکه به خود آنان بستگی داشته باشد، به جامعه ­ای که در آن رشد می­­کنند و نیز فرایندهای تفکر پیشینیان بستگی دارد.
از این‌رو، کل شناخت اکتسابی است. و محصول چیزی است که در خلال تاریخ تکامل یافته است.

از نظر او افراد از دو راه متمایز به کسب شناخت نائل می­شوند.

یکی از #درون ( معانی فردی)

و دیگری از #برون (بازتاب فرایندی اجتماعی که افراد جزئی از آنند).

مانهایم جامعه ­شناسی شناخت را چنین تعریف می­کند:
رشته ­ای که وابستگی کارکردی هر نوع دیدگاه فکری را به واقعیت گروه اجتماعی متمایز شده ­ای که در پس آن است، می­پوید و وظیفه ­اش پی‌گیری مکرر ردپای تکامل دیدگاه‌های متنوع است.

به عقیده مانهایم شرایط اجتماعی در هر دوره ­ای نوع دانش یا چگونگی اندیشه در آن دوره را تعیین می­کنند.

او این نظر خود را #نسبت_‌گرایی نامید.

در نسبت‌گرایی تأکید بر این واقعیت است که :
هر اظهارنظری از زاویه یک چشم‌انداز خاص نسبت به موقعیت معینی حاصل شده است.

مزیتی که این روش برای ناظر داشت این بود که اندیشه او را از جزمیت و جمود محفوظ نگاه می­داشت و کیفیتی نرم و دیالکتیکی به آن می­داد البته به شرطی که شخص می­کوشید همه جریان‌های متضاد و متعارض را در دید خویش بگنجاند.

جامعهشناسی شناخت با #نظریه_ایدئولوژی، رابطه نزدیک دارد، ولی تمایزشان از یکدیگر پیوسته بیشتر می­شود.

این وظیفه­ بر عهده نظریه ایدئولوژی گذاشته شده است که نقاب از چهره فریبکاری‌ها و تلبیس‌های کمابیش آگاهانه گروه‌های ذینفع جامعه بشری، به‌ویژه حزب‌های سیاسی، بر دارد.

جامعه­ شناسی شناخت دلبسته شیوه ­های متنوعی است که در آن‌ها موضوع‌های شناسایی، متناسب با تفاوت‌های محیط‌های اجتماعی، خود را به عامل‌های شناسایی عرضه می­کنند.

بدین ترتیب ساختارهای ذهنی ناچار در زمینه ­ها و محیط‌های مختلف اجتماعی به نحوهای متفاوتی شکل می­گیرند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی
☆6
#کارل_مانهایم  

#ایدئولوژی_و_اتوپیا

مانهایم در ایدئولوژی و اتوپیا به این نکته اشاره می­کند که :

افراد چطور می­اندیشند.

مانهایم با تکیه بر سنت مارکسیستی، که بر اساس آن وجود اجتماعی انسان تعیین­کننده آگاهی اجتماعی او دانسته می­شود، اظهار داشت :

موقعیت اجتماعی افراد بر رفتار آنان تأثیر می­گذارد.

مانهایم برای واژه ایدئولوژی دو معنی جداگانه و متمایز به‌کار برد:

#مفهوم_جزئی_ایدئولوژی به موقعیتی مربوط می­شود که در آن، گروه غالب در جامعه، چنان در حفظ وضعیت موجود زندگی و جامعه ذینفع است که دیگر مسائل و مشکلات جاری را نمی­بینند.

به‌عبارت دیگر، مفهوم جزئی ایدئولوژی اشاره به موقعیتی دارد که در آن ما نسبت به افکار و اعمال مخالفین خود مشکوک هستیم و آن‌ها را به چشم انحراف عمدی از واقعیت یا وضعیت حقیقی نگاه می­کنیم.

# مفهوم_کلی_ایدئولوژی که همه اندیشه­های طرف مقابل را تشکیل می­دهد، به ایدئولوژی یک عصر یا یک گروه تاریخی- اجتماعی معین، مانند یک طبقه اطلاق می­شود.

از نظر مانهایم، مفهوم کلی ایدئولوژی خود شامل دو سطح می­شود،

یکی #مفهوم_کلی_خاص ایدئولوژی
و دیگری #مفهوم_کلی_عام ایدئولوژی.

مفهوم کلی خاص ایدئولوژی هنگامی مصداق پیدا می­کند که فرد موقعیت ویژه خود را زیر سئوال نمی­برد و آن را مطلق می­انگارد.
در حالی که، افکار و ایده ­های طرف مقابل خود را صرفاً ناشی از موقعیت‌های اجتماعی وی قلمداد می­کند.

مفهوم عام به حالتی مربوط می­شود که در آن فرد محقق نه‌تنها افکار و ایده ­های طرف مقابل، بلکه تمامی دیدگاه‌ها، و از آن جمله دیدگاه خود را مشمول تحلیل ایدئولوژیکی قرار می­دهد.

مانهایم قصد داشت که نقش #روشنفکران_و_نخبگان را در جامعه مبتنی ‌بر برنامه ­ریزی تبیین کند.

آیا حاملان فرهنگ روشنفکری را باید اعضای جامعه اشرافی نخبگان دانست یا اعضای توده مردم، با توجه به اینکه به قدرت فردی متکی ­اند؟

مانهایم توضیح می­دهد که روشنفکران یک طبقه اجتماعی نیستند به این معنی که منافعی مشترک ندارند و نمی­توانند گروهی مجزا را تشکیل دهند، آنان یک اجتماعی بی­ طبقه یا یک قشر بینابینی هستند و برتر از دیگران نیستند، اما قادر به انجام کارهایی­ اند که بیشتر اعضای سایر قشرهای اجتماعی قادر به انجام دادن آن‌ها نیستند.

وی این قشر اجتماعی را #روشنفکران_غیر_وابسته می­نامد.

مهم‌ترین ویژگی این طبقه تحصیلات است که علیرغم تفاوت‌هایشان در تولد، پایگاه اجتماعی، شغل و ثروت در یک طبقه­ بندی مشابه، جمع می­کند.

فقط این روشنفکران هستند که در موقعیتی قرار می­گیرند که بتوانند بستگی خود را به هر گروه یا طبقه آگاهانه انتخاب کنند.

بنا به نظر مانهایم وقتی که این روشنفکران نسبت به موقعیت استثنایی و ممتازشان خودآگاهی پیدا می­کنند مأموریتی را نیز که در آن نهفته است در می­یابند،
مأموریتی که عبارت است از ترکیب ­سازی نقطه نظرهای متفاوت و رسیدن به یک برداشت همه‌جانبه، تام معتبر از واقعیت.

آنچه موضوع #جامعه_‌شناسی_معرفتی است ایدئولوژی به #مفهوم_عام است و در این معنی، مانهایم لفظ #چشم_‌انداز را بر #ایدئولوژی ترجیح داده است و بر آن است که،

هر گروهی نظر به موقعیت خاص خود در جامعه و تاریخ، از زاویه دید مخصوصی به دنیا می‌نگرد.

مفهوم #اتوپیا بازتابی از تبعات مبارزه سیاسی است،
بدین معنا که بعضی گروه‌های تحت ستم، چنان خود را از لحاظ فکری در انهدام و دگرگونی وضعیت مفروض جامعه ذینفع می­یابند که به‌طور ناخواسته فقط عناصری از آن وضعیت را که حکایت از نفی آن می­کند مشاهده می­نمایند.

فکر اینها از تشخیص درست وضع موجود جامعه عاجز است.

اینها ابداً اعتنایی به آنچه که واقعاً موجود است ندارند بلکه در تفکرشان، پیشاپیش راهی برای تغییر وضعیتی که موجود است جستجو می کنند.

 بنابراین حالت ذهن یا چگونگی اندیشه هنگامی اوتوپیایی است که با حالت واقعیتی که این حالت ذهنی در آن به ظهور می­رسد ناسازگار باشد.

به نظر مانهایم آن جهت‌گیری‌های فراتر از واقعیت را باید اوتوپیایی بیانگاریم که، هرگاه به عرصه عمل در می­آیند، میل دارند، نظم اشیاء و امور حاکم در زمان را، به‌طور جزئی یا کلی، در هم بپاشند.

بنابراین وی اتوپیا را نوعی از ایدئولوژی توصیف می­کند که چون از موقعیت موجود فراتر می­رود از ایدئولوژی متمایز می‌شود.

 🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#کثرت_گرایی_یا_پلورالیسم

پلورالیسم به معنای آیین کثرت یا کثرت گرایی است که در حوزه های مختلف فلسفه دین ، فلسفه هایی از اخلاق ، حقوق و سیاست ، کاربردهای متفاوتی دارد که حد مشترک همه آنها ، به رسمیت شناختن کثرت در برابر وحدت است. 

چنانکه در #فلسفه عده ای به هیچ گونه جهت وحدتی در موجودات قائل نیستند و از این نظریه به کثرت وجود و موجود تعبیر می شود.

نقطه مقابل آن نظریه کسانی است که وحدت گرا بوده ، یا منکر هر گونه کثرت شده اند (وحدت وجود افراطی ) و یا قبول کثرت ، وحدت را نیز پذیرفته اند .

در فلسفه اخلاق نیز کسانی مبدأ و معیار خوبی و بدی اخلاقی را واحد و عده ای کثیر دانسته اند.

قول اخیر #پلورالیسم_اخلاقی است که گاهی آن را به نسبی گرایی اخلاقی و این که ارزش ها قابل ارجاع به یکدیگر نبوده و قابل استدلال نیستند ، تفسیر کرده اند.

#پلورالیسم_سیاسی به این معنا است که اقتدار همگانی در میان گروههای متعدد و متنوع پخش شود، تا این گروه ها مکمل یکدیگر بوده دولت به حفظ توازن طبیعی میان آنها بسنده کند و حاکمیت مطلق در دست دولت یا هیچ فرد یا نهادی نباشد.

پلورالسم سیاسی را یکی از اصول بنیادی #دمکراسی_لیبرال می دانند، و این به گفته ماکس وبر ، جامعه شناس معروف آلمانی است.

در عرف #جامعه_شناسی ، پلورالیسم عبارت است از : 

جامعه ای که از گروههای نژادی مختلف یا گروههایی که دارای زندگی سیاسی و دینی مختلف می باشند، تشکیل یافته است.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی

#کارل_مانهایم

#جامعه_‌شناسی_برنامه_ریزی_شده

زمانی که مانهایم پس از به قدرت رسیدن نازی­ها در آلمان وادار شد به انگلستان برود جهت ­گیری فکری­ اش دچار دستخوش شد.

به نظر وی بحران کنونی تمدن را می­توان به یک فراگرد دموکراتیزه ­کردن بنیادی مربوط دانست.

اکنون انحصار فرهنگی و سیاست، از دست نخبگان خارج شده است.

امروزه شمار فزاینده ­ای از گروه‌های اجتماعی خواستار سهمی در نظارت اجتماعی و سیاسی ­اند.

به نظر مانهایم تنها یک نظام اجتماعی از بیخ و بن بازسازی شده که بر یک برنامه­ ریزی خودآگاهانه مبتنی باشد می­تواند تمدن غرب را نجات دهد.

جهان اجتماعی کنونی تنها از طریق تفکر برنامه­ ریزی شده می­تواند جامعه سیاسی و دموکراتیک را تحت یک نظارت سامان بخش در آورد.

این برنامه­ ریزی دموکراتیک باید به یک بازسازی اجتماعی کلی بیانجامد.

#ارزیابی

در کارهای مانهایم فرمول­بندی‌های نسبتاً ضعیفی بین روابط اندیشه و جامعه مشهود است.

به‌طور مثال به‌جای تأکید بر عوامل اجتماعی او فقط تأکید می­کند که شرط لازم تبلور مجموعه عقاید، ظهور گروه‌های مشخصی است که حامل آن عقاید خواهند بود.

به‌عبارتی هنگامی که مانهایم به رابطه بین زیربنا و روبنا می­پردازد رابطه آن را کلی و باز تعیین می­کند.

در یکجا او تاکید می­کند که نیروهای اجتماعی شرط لازم و کافی برای تبلور ایده ­های معینی هستد.
درجاهای دیگر این ادعا را فقط محدود می­کند به تأکید بر عوامل اجتماعی خاصی که امکان بیان مجموعه ­ای از ایده­ ها را میسر می سازد و به گوش مردم می‌رساند.

مانهایم فقط تأثیر جامعه در شناسائی را، موضوع دانش جدید می‌دانست.
لکن باید گفت که، نه‌تنها هستی اجتماعی در معرفت موثر است و به آن شکل و صورت خاص می­بخشد، بلکه معرفت نیز در جامعه تاثیر دارد و به این مبحث نیز در جامعهشناسی معرفتی باید جایگاهی داده شود.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی
☆1
#دیدگاه_جبر_اجتماعی

دیدگاه جبر اجتماعی بیانگر این اعتقاد است که رفتار انسانی در چارچوب دنیای پیرامون شکل‌یافته و تکوین می‌پذیرد.

بر پایه این دیدگاه زمانی که فردی متولد می‌شود همچون لوحی نانوشته است، پس خوبی و بدی و شکست و توفیق او تابع محیط پیرامون اوست که شامل خانواده، جمع دوستان، همکاران و به‌طور کلی جامعه و فرهنگ است.
فرد از بدو تولد، از طرق مختلف با امور و پدیده‌های اجتماعی موجود در جامعه آشنا می‌شود و به‌تدریج ضوابط و مقررات اجتماعی را فرا می‌گیرد و در درون او نهادی و ریشه‌ای می‌شوند. از این‌رو جبری بودن آن‌ها را چندان احساس نمی‌کند.
جبری بودن پدیده‌های اجتماعی از آن جهت است که افراد موظف به رعایت آن هستند.

#جبر_اجتماعی محصول خواست و اراده فرد به‌خصوص نیست و زاده قرارداد نیز نمی‌باشد، و همان اجباری بودن آن، همگانی بودن آن را سبب می‌شود؛ مثلا موضوع مهاجرت افراد از دهات به سوی شهرها نتیجه تصمیمات متعدد انفرادی نیست، بلکه معلول علل اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی و به‌طور خلاصه محصول یک کشش و جبر خارجی است.

#پیشینه_تاریخی

دیدگاه جبر اجتماعی در بین برخی جامعه‌شناسان از جمله #اگوست_کنت و #امیل_دورکیم، ریشه دارد.

کنت در #نظریه_ارگانیستی‌اش فرد را تابع بی‌چون و چرای جامعه می‌داند.

کنت با توجه به وحدت روش علوم، در جستجوی قوانین ثابتی است که روی مشاهده خارجی امور استوار باشد.

او در پی کشف علل دائمی و قوانین مسلم جامعهشناسی است. به نظر وی جبر علمی در تمام امور اجتماعی حکمفرماست و علت‌ها معلول‌ها را به وجود می‌آورند.

دورکیم که مدافع راستین مکتب #اصالت_جمع است برای اولین‌بار اصطلاح " #وجدان_جمع " را در برابر #وجدان_فرد به‌کار برد و آن را اساس جامعهشناسی خود قرار داد.

وجدان جمع که بازتاب مکتب اصالت جمع می‌باشد، واقعیتی عینی، والا و متمایز از وجدان‌های فردی در جهت تبیین امر اجتماعی به‌کار رفته است.

مکتب جامعهشناسی دورکیم و همکاران او برای امر اجتماعی طبیعتی مخصوص قائل است و با توجه به جمع در پی توجیه آن است.

به نظر دورکیم آنچه اجتماعی است مافوق انفرادی و مقدم بر آن است و امور اجتماعی عینی هستند و با جبری مخصوص همراه می‌باشند.

 🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی

#دیدگاه_جبر_اجتماعی

☆2

#وجدان_جمعی_عامل_فشار_و_اجبار_بر_وجدان_فردی

#دورکیم با تاسی از #کنت معتقد است که افراد قبل از حضور در جامعه هیچ هویت ‏خاصّی ندارند؛ یعنی افراد، جدا از جامعه مانند ظرف خالی هستند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند.

همه تمایلات، گرایش‏ها، اندیشه‌ها و عواطف كه به انسانیت انسان مربوط می‌شود در پرتو #روح_جمعی پیدا می‌شود.

این روح جمعی است که این ظرف خالی را پر می‌کند و این شخص را به‌صورت شخصیت در می‌آورد.

بنابراین براساس این نظریه دوركیم، چیزی جز #روح_و_وجدان_جمعی وجود ندارد.
جامعه دارای یک #من_جمعی است.

#شعور_و_وجدان_فردی نیز مظهری از شعور و وجدان جمعی است كه در مقابل جامعه یعنی روح جمعی مجبور و مسلوب‌الاختیار است.

این کلیت که دورکیم از آن تحت عنوان #وجدان_جمعی یاد می‌کند تنها حاصل تجمع صوری افراد جامعه نیست بلکه چیزی جدای از آن‌هاست که هرگاه لازم باشد از خارج، خود را بر تک‌تک افراد تحمیل می‌کند.
لزوم این تحمیل و نظارت اجتماعی به تصویری برمی‌گردد که دورکیم از انسان دارد.
او انسان را موجودی می‌داند با علایق و آرزوهای نامحدود و سیری‌ناپذیر.
لذا این خصلت طبیعی و ذاتی بشر، یعنی #حرص_و_میل_به_بیشتر_داشتن را تنها از طریق یک #نظارت_خارجی می‌توان مهار نمود.

یعنی تنها به‌واسطه #فشار_اجتماعی است که می‌توان میل قوی انسان در جهت #کسب_منفعت_فردی_و_زندگی_بدون_اخلاق را مهار کرد.

 #فشار_اجتماعی
( #Social_Pressure )
در معنای کلی به نیروهای بالفعل یا بالقوه اجتماعی اطلاق می‌شود که در جهت کنترل اندیشه، رفتار یا عمل انسان‌ها و یا هدایت آن در مسیری خاص عمل می‌کند.

اما در معنای اخصّ، #فشار_اجتماعی بر #افکار_عمومی اطلاق می‌شود.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#عنوان : نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها
#دورکیم و #مرتون

☆2

#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی

1-1. #سیر_تاریخی_و_تحولات_نظریه_های_معاصر_فشار، ریشه در پبدایش جامعه شناسی به عنوان رشته ای علمی و قلمروی شناخته شده از کوشش های خرد ورزانه دارد.

جریانی که یکی از چهره های اصلی آن، #امیل_دورکیم جامعه شناس فرانسوی است که تقریبا در اوایل فرن بیستم، دست به کار نوشتن و تدوین آثار خویش بود. وی بخشی از کلاسهای درس خود را به بحث درباره #جامعه_شناسی_جنایی اختصاص داد.
این عنوان از سالهای 2981 و پس از آن وارد ادبیات حقوقی فرانسه شد.

اهمیت در خور توجه آثار دورکبم، بدان سبب است که او پیوسته تحلیل خویش را درباره جامعه و همچنین در باب مسائل اجتماعی، به گونه ای ارائه می کرد که از وجود پیوندی نزدیک میان ساختار اجتماعی (سازمان جامعه) و هنجارها و ارزش های جامعه (حیات اجتماعی و فرهنگ) حکایت داشت.

به نظر دورکیم، هنگام تحلیل یک پدیده اجتماعی خاص باید این نکته را در نظر داشت که جامعه های مختلف، ساختارها، باورها و احساساتی متفاوت را درون خود می پرورانند و بدین ترتیب، الگوهای رفتاری متفاوتی را شکل می دهند (سلیمی، 2191، ص 241).

از سوی دیگر، دورکیم بر آن است که هر نوع جامعه را می توان با شکلی خاص از وجدان ( آگاهی) جمعی مشخص ساخت.
در نگاه او، این مفهوم به مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک در تمامی
سطوح یک جامعه اشاره دارد.

به کار گرفتن مفاهیم یاد شده در قلمرو اختصاصی جرم شناسی، زمینه ی سخنی دیگر را برای دورکیم فراهم آورده است و آن اینکه، طبیعت جامعه ای که افراد در آن زندگی می کنند، نحوه ی برخورد جامعه با کجروان را تعیین می کند.
بدین ترتیب، اصولا این سازمان جامعه است که طبیعت جرم و ماهیت نظم دادن به رفتارهای مجرمانه را تعیین می کند.

در واقع #جرم، بخش بهنجار از جامعه و جزء مکمل آن به حساب می آید.

به نظر دورکیم در جامعه ای که تقسیم کار، ناسالم باشد (مثال، تقسیم کاری که بر زور مبتنی است، نه گزینش) و یا اینکه وجدان جمعی به شکلی سالم و کارامد، نظم نیافته باشد (مثال اینکه هنجارها به خوبی تثبیت و ریشه دار نشده باشند) هم میزان وقوع جرم بالا میرود و هم احتمال فراگیر شدن آن بیشتر می شود.
بدین ترتیب، دورکیم به دو نکته توجه دارد:
✔️نخست آنکه جامعه ها بر حسب میزان توانمندی در عرصه ی نظم دهی اجتماعی متفاوتند،
✔️و دیگر آنکه این تفاوت تا اندازه ای از طبیعت تقسیم کار موجود در آنها نشات می گیرد.

✔️افزون بر این، او به این احتمال توجه می دهد که ممکن است وجدان جمعی جامعه از رشد کافی برخوردار نگردد و یا آنکه به گونه ای، دچار تحریف و انحراف شود.
چنین وضعیتی به نظر وی می تواند به همان اندازه بر رفتار افراد تاثیر بگذارد.

حاصل آنکه دورکیم مدعی است که ممکن است وضعیت کلی جامعه (و نه افراد) به گونه ای باشد که هنجارها و
ارزش های اجتماعی را در نوعی حالت بی ثباتی قرار داده، یا حتی آنها را تا حدودی تخریب کرده باشد.
دورکیم بر آن است که افراد از آرزوها و خواسته هایی نا محدود برخوردارند و این جامعه است که به آرزوهای آنان جهت می دهد و آن را محدود می سازد. در هر حال اهمیت و اعتبار دورکیم به عنوان متفکری بنیان گذار در درون سنت نظریه ی فشار، بدان سبب است که وی اثبات کرده :

✔️جرم اصولا پدیده ای اجتماعی است.

همچنین اینکه جرم، پیوندی تفکیک ناپذیر با خود طبیعت جامعه دارد

و سرانجام،
اینکه بزهکاری را باید محصول گونه هایی خاص از انواع نظم اجتماعی دانست.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی

#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism

☆1

نظریه کارکردگرایی ساختاری(ساختی) یکی از عمده‌ترین نظریه‌ها پس از شکل‌گیری جامعهشناسی است.

این نظریه تمایز دهنده دوره کلاسیک جامعهشناسی با دوره مدرن است و به طور عمده از گرایشی کلی به سوی تحلیل کارکردگرایانه در قرن 19 نشأت می‌گیرد.

کارکردگرایی ساختاری از رهیافتی بهره می‌برد که جامعه را شامل نظامی از اجزاء مختلف به هم پیوسته‌ می‌داند که ساختارهای گوناگون را شکل می‌دهند و هر کدام کارکردی خاص در کل نظام دارند.
کارکردگرایی ساختاری ریشه در آثار #کنت، #اسپنسر، #دورکیم و تعلق آنها به #ارگانیسم، #نیازهای_اجتماعی، #ساختارها و #کارکردها ‌دارد. 

#پیش_‌فرضهای_کارکردگرایی :

سهم #پارسونز در شکل‌گیری کارکردگرایی ساختاری بیش از سایرین است.
وی با تکیه بر پیش‌فرضهای مطرح شده در زیر به طرح نظریه کارکردگرایی ساختی پرداخته است:

1. سیستم اجتماعی یک کل دارای بخشهای مرتبط با یکدیگر، از قبیل سازمانها و نهادهای اجتماعی است؛

2. سیستم اجتماعی دارای حیات و در حال استمرار و بقاست؛

3. سیستم اجتماعی به گونه‌ای طراحی شده که امکان ارتباط با سیستم‌های دیگر را داشته باشد؛

4. سیستم اجتماعی با مشکلاتی از قبیل نیازها یا درخواست‌هایی روبروست که موجب بقا و ادامه حیات سیستم‌ها می‌شوند؛

5. سیستم اجتماعی دارای خصوصیات نظم و تعادل است و اجزای آن به یکدیگر وابسته‌اند؛

6. ثبات و تغییر در آن توأمان است؛

7. سیستم‌ها به واسطه شرایط محیطی محدود می‌شوند.

پارسونز معتقد است کارکرد، مجموعه فعالیتهایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام می‌گیرد.

وی با این تعریف معتقد است 4 تکلیف برای همه نظامها ضرورت دارد:

1. #تطبیق
( #Adaptation

هر نظامی باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته تطبیق دهد؛

2. #دستیابی_به_هدف
( #Goal_Attainment)

یک نظام باید هدفهای اصلی‌اش را تعیین کند و به آنها دست یابد؛

3. #یکپارچگی_و_انسجام
( #Integration )

هر نظامی باید روابط متقابل میان اجزایش را تنظیم کرده و به رابطه میان چهار تکلیف کارکردی‌اش نیز انسجام ببخشد؛

4. #پایداری
( #Latency)

هر نظامی باید انگیزش‌های  افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگهدارنده این انگیزشها را ایجاد، نگهداری و تجدید کند.

این چهار تکلیف با چهار نظام کنش، « #سیستم_زیستی» از طریق سازگاری و تغییر شکل جهان خارجی،
« #سیستم_شخصیتی»
از طریق تعیین هدف نظام و بسیج منافع برای دستیابی به آنها،

« #سیستم_اجتماعی»
از طریق کارکرد یکپارچگی و

«#سیستم_فرهنگی»
که از طریق وضوح‌بخشی به اهداف و ارائه الگوهای فرهنگی، پایداری را ایجاد می‌کنند، رابطه دارد.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی

#کارکردگرایی_ساختاری
#Structural_Functionalism

☆2

#اصول_انتقادی_مرتون :

با اینکه پارسونز مهمترین نظریه‌‌پرداز کارکردگرایی ساختی است؛ اما شاگردش مرتون تنها نویسنده بیانیه مهم در مورد کارکردگرایی ساختاری در جامعهشناسی است.

سه اصل مورد انتقاد مرتون که در تحلیل پیشینیان بود، عبارتند از:

1. #وحدت_کارکردی؛

وی معتقد است وحدت کارکردی فقط در مورد جوامع کوچک ابتدایی درست است و نباید به جوامع بزرگ تعمیم داد؛

2. #شمول_عام؛

یعنی همه صور فرهنگی و اجتماعی، کارکرد مثبت دارند؛

3. #گریزناپذیری_کارکردها؛

در اینجا مرتون اصطلاح کژکارکرد و کارکرد منفی برخی ساختارها و رسوم را بیان می‌دارد.
بر اساس این اصل، نه تنها همه جنبه‌های معیار جامعه کارکرد مثبت دارند؛ بلکه ضرورت دارند.

مرتون معتقد است باید آمادگی پذیرش این واقعیت را داشته باشیم که شقوق ساختاری و کارکردی گوناگون دیگری را می‌توان در داخل جامعه پیدا کرد.

کارکردگرایان ساختاری پیش از مرتون بر کارکردهای یک ساختار یا نهاد تأکید می‌ورزیدند؛ اما مرتون معتقد است، باید بر کارکردهای اجتماعی تأکید شود تا انگیزه‌های فردی.

به عقیده مرتون کارکردها عبارتند از عملکردهایی که تطبیق با سازگاری یک نظام اجتماعی را امکان‌پذیر می‌سازند.

وی معتقد است باید کژکارکردها و بد‌کارکردها نیز در نظر گرفته شوند و همچنین کارکردگرایان ساختی نه تنها باید به کارکردهای آشکار ( نیت‌مند ) بلکه باید به کارکردهای پنهانی ( غیر نیت‌مند ) نیز بپردازند.

همچنین وی برخلاف کارکردگرایان ساختاری پیش از خود که کل جامعه را مورد تحلیل قرار می‌دادند معتقد است در تحلیل کارکردی باید میان سطوح مختلف جامعه تفاوت قایل شد زیرا یک ساختار می‌تواند بخشی از جامعه کارکرد مثبت و برای برخی دیگری کارکرد منفی یا کثرکارکرد داشته باشد.

#انتقادات

1. #از_نظر_ذاتی، نظریه دارای بینشی غیر تاریخی است؛ پدیده ها بدون زمینه‌های تاریخی مورد توجه قرار گرفته‌اند؛ محافظه‌کارانه است و به توصیه‌ وضعیت موجود می‌پردازد؛

2. #از_نظر_منطقی_و_روشی، کارکردگرایان به جامعه واقعی و ملموس توجه ندارند و به جای آن به نظامهای انتزاعی می‌پردازند؛

3. #از_نظر_فراگیری_و_جهان_شمولی، کارکردگرایان ساختی معتقدند نظریه‌ی واحدی وجود دارد که با آن می‌توان همه تاریخ را مورد تحلیل قرار داد؛ اما در واقع امر چنین نیست.

منتقدان چنین طرح فراگیری را توهمی بیش نمی‌دانند و معتقدند که جامعهشناسی باید نظریه‌هایش محدود به یک دوره تاریخی با دامنه متوسط باشد؛

4. #نظریه، #توان_مقابله_با_تقابل_را_ندارد زیرا هدف اصلی آن انسجام و سازگاری است؛

5. #نظریه_به_کنشگر_کمتر_توجه_کرده و در مقابل، بیشتر به ساخت اجتماعی و عناصر ساختی پرداخته است.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی_دینی_امیل_دورکیم

☆A

مقدمه:
دین یکی از موثر ترین و دائمی ترین پدیده هایی است که از دیرباز تا کنون در جوامع انسانی حضور داشته ، بر افراد و همچنین تحولات فرهنگی و اجتماعی جوامع اثر گذاشته است . دین و باور ها و اعتقادات دینی یکی از قدیمی ترین و در عین حال پویا ترین پدیده هایی هستند که توجه بسیاری از جمله متفکرین ، عالمان دینی ، فلاسفه ، انسان شناسان ، جامعه شناسان و ... را به خود جلب و مشغول کرده است .

چگونگی آفرینش و هستی ، فلسفه زندگی ، زندگی پس از مرگ ، همواره ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است . افراد به دنبال یافتن منشا هستی شان ، هدف از آفرینش و خلقت شان و اینک ه از کجا آمده اند و به کجا می روند ، بوده اند .

#جامعه_شناسی_دینی_دورکیم:

یکی از مهم ترین آثار دورکیم (( صور ابتدایی حیات دینی)) است که در این کتاب در پی ساختن نظریه ای علمی درباره دین بر اساس تحلیل ساده ترین و ابتدایی ترین نهاد های دینی می باشد . هدف اصلی دورکیم در این اثر شناخت اساس و پایه شکل گیری ادیان با مراجعه به ادیان ابتدائی بود . فرض اساسی دورکیم این بود که این اصول به آسانی در ادیان و تمدن های پیشرفته قابل کشف نیست . دورکیم با استفاده از اطلاعاتی که جوامع ابتدائی بومیان استرالیا در اختیارش بوده به طرح منشاء پیدایش دین از دیدگاه جامعه شناسی می پردازد.

#دیدگاههای_موجود_در_مورد_مذهب_بدوی:

1- دیدگاه #جان_گرایی ( #Animism ): که (( #تایلور )) نماینده آن بود .
جان پرستی یعنی نوعی باور مذهبی اعتقاد به جان یا (ارواح ) می داند که صورت دیگری است از تجربه آدمیان از طبیعت و دوگانه جسم و جان شان.

2-دیدگاه #طبیعت_گرایی :( #Naturalism ) : در حالی که جانگرایی ادعا می کرد که ایده .الوهیت. از تجربیات ذهنی و درونی سرچشمه گرفته است . (( تئوری طبیعت گرایانه )) بر عکس ، بروز نخستین احساسات دینی  را به طبیعت خارجی منسوب می داشت  و اشیاء و قدرت های طبیعی را اولین پرستیدن ها می افتند . یا به عبارتی دیگر پرستش مذهبی نیروهای تغییر شکل یافته طبیعت جانب آدمیان است .

امیل دورکیم دیدگاه جان گرایی و طبیعت گرایی را در واقع نماینده دریافت های اصلی موجود از مذهب ابتدایی اند را رد کرد.

#تعریف_دین

دورکیم اعتقاد دارد که همه ادیان شناخته شده اعم از ابتدایی و تاریخی در یک چیز مشترک اند و آن تقسیم جهان به 2 بخش جهان ،بخش #غیر_مقدس و #مقدس ساخته شده است .
بخش مقدس مرکب است از مجموعه ای از چیز ها ،باور ها و مراسم .
هر گاه امور مقدس با هم روابطی از نوع هماهنگی یا تبعیت داشته باشند ،به نحوی که تشکیل دستگاهی برخوردار از نوعی وحدت درونی و مستقل از هر دستگاه دیگری را بدهند در این صورت مجموعه باور ها و مراسم مربوط به آن ها ، مذهبی را بوجود می آورند .
(ریمون آرون ،375:1372)

مذهب عبارت است از دستگاهی همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور مقدس، یعنی مجزا از امور عادی، یا ممنوع. این باورها و اعمال همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع اخلاقی واحد بنام کلیسا متحد می کنند .(ریمون آرون ،376:1372)

پس دورکیم دین را یک نظام متشکل از عقاید و باورها و مناسک می داند که افراد را تحت سازمان اجتماعی خاص بنام کلیسا ،مسجد ،... به هم نزدیک و متحد می کند.

دورکیم معتقد بود که پدیده دینی در جامعه ای بوجود می آید که در آن جدایی میان قلمرو مقدس و امور دنیوی وجود داشته باشند به عقیده وی شی به خودی خود نه مقدس و نه دنیوی است.
وقتی شیی جنبه مقدس به خود می گیرد که مردم فقط به ارزیابی دینی یا غیر دینی آن بپردازید.
برای مثال شراب در مراسم مذهبی کلیسا جنبه مقدس به خود گرفته است زیرا به عنوان نمونه نمادی از خون مسیح ..... شده است از این رو شراب در چنین  رابطه ای به عنوان یک ماده آشامیدنی لذت بخش به حساب نمی آید (ادیبی و انصاری ،73:1383)

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#جامعه_شناسی_دینی_امیل_دورکیم

☆B
#منشا_دین

از آن جایی که دورکیم بر اساس دیدگاه روش شناختی اش هر امر اجتماعی را با امر اجتماعی دیگر بررسی و تبیین می کرد، لذا منشاء مذهب مذهب را در جامعه جستجو کرده و از نظر او این که چه چیزی امور مقدس را از امور غیر مقدسی جدا می کند؟ وی معتقد است که جامعه امور مقدس را از امور غیر مقدس جدا می کند .(ریتزر،89)
دورکیم جامعه را منشاء تشکیل مذهب می داند. وی توتمیسم را ساده ترین و ابتدائی ترین نوع مذهب می داند که در سازمان ابتدائی کلان وجود دارد.

توتمیسم آیینی است که امور خاص مخصوصا حیوانات و گیاهان را مقدس فرض کرده و علامت آن کلان قرار می گیرد .اینها تنها نمایش یک منشا یعنی اجتماع هستند .

#توتمها_نمایش_مادی_نیروهای_غیر_مادی_هستند .

به اعتقاد دورکیم برای شکل گیری و توسعه مذهب ضمن توجه به تفاوت میان امور مقدس و غیرمقدس وجود یک سری اعتقادات مذهبی که بیانگر طبیعت امور دینی و روابطی که با یکدیگر و حتی با امور غیرمقدس دارند و وجود یک سری آداب مذهبی از شروط لازم دیگر هستند . قواعد مذهبی که مشخص می کند افراد چگونه باید به انجام این اعمال مذهبی دست بزنند و سرانجام یک محل بنا و کلیسا که افراد در آن اجتماع کنند .(ریترز)

پس بنابر اعتقاد دورکیم وجود یک سری باورها و اعتقادات به همراه آداب و مناسکی که در محلی به نام کلیسا جهت اجتماع مومنان و انجام فرایض دینی از جمله عواملی که سازنده یک  مذهب و دین اند لازم است .

#کارکردهای_دین

دورکیم دین را یک نیروی اجتماعی پیوند دهنده محسوب می نماید که اساس آنرا وحدت و یکپارچگی اجتماعی تشکیل و مهمترین کارکرد وحدت اجتماعی است که متعقدان به یک باور را دور هم جمع می کنند .

((هاری آلپر)) ((harry alpert )) پژوهشگر دورکیمی چهار کارکرد عمده دین را از نظر دورکیم به عنوان نیروهای اجتماعی
#انضباط_بخش ،
#انسجام_بخش ،
#حیات_بخش و
#خوشبختی_بخش طبقه بندی کرده است .

آیین های مذهبی انضباط را بر پیروانشان تحمیل می کنند. مناسک و تشریفات مذهبی مردم را گرد هم می آورند و در نتیجه همبستگی اجتماعی را تحکیم می بخشند.
اجرای مراسم مذهبی میراث اجتماعی گروه را ابقاء و احیاء می کنند و ارزش های پایدار آنرا به نسل های آینده انتقال می دهد و همچنین دین با احساس اطمینان به حقانیت ضروری جهان اخلاقی با احساس ناکامی و فقدان ایمان در آنها مقابله می کند. و دین به عنوان یک نهاد اجتماعی به گرفتاری های وجودی انسان معنای خاص می بخشد.(کورز ،200:1372 )

پس افراد با اعتقاد به مذهب و دین احساس هدفمند بودن می کنند و تحمل سختیها برایشان آسان شده و حیات اجتماعی معنا دار می شود ( در سطح فردی) و در (سطح کلان ) نیز این عامل وحدت و همبستگی اجتماعی و با انتقال ارزش های مذهبی به نسل های بعدی موجب حیات دینی خاصی می گردد .

🆔👉 @iran_novin1