🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
368 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#الیت
#ELITE
قسمت دوم

#نظرات_و_نظریه_‌پردازان_نخبه‌_گرایی_کلاسیک :

الف) #ویلفردو_پاره‌تو :

وی متولد 1848م در پاریس، اما تبار پدری او ایتالیایی است.
برخلاف پدر که باورهای جمهوری‌خواهانه داشت، نسبت به مکاتب انسان‌دوستی، سوسیالیسم و جمهوری‌خواهی تا آخر عمر بدبین شد.

پاره‌تو در مهم‌ترین اثر خود
" #جامعه‌_شناسی_عمومی"
رفتار انسانی را به دو دسته‌ی #عقلانی و #غیر_عقلانی تقسیم می‌کند، که رفتار عقلانی به حوزه‌ی اقتصاد و علم محدود است و سایر حوزها غیرعقلانی است.

از نظر ایشان رفتار انسان عمدتا به ‌وسیله‌ی نیروهای غیرعقلانی یعنی ذخایر ثابت و احساساتش به حرکت درمی‌آید.

این ذخایر ثابت و غرایز عبارت است از:

1) غریزه‌ی ثابت "ترکیبات"؛

2) تداوم مجموعه‌ها؛

3) نیاز به ابراز احساسات عاطفی؛

4) غریزه‌ی اجتماعی بودن؛

5) غریزه‌ی همبستگی فردی و احساس داشتن تعلقات؛

6) غریزه‌ی جنسی.

از دیدگاه وی غریزه‌ی اول در الیت سیاسی و
غریزه‌ی دوم در توده‌ها متمرکز است.

از عواملی که در پاگیری اندیشه‌ی پاره‌تو کارساز و نمود یافته، اندیشه‌ی ماکیاولی در کتاب " #شهریار " است که بر دو ویژگی " #زور " و " #مکر " و مانند نمودن فرمانروایان به " #شیر " و " #روباه " تاکید دارد.

وی در کتاب " #ظهور_و_سقوط_نخبگان " از یک طرف متاثر از ماکیاولی " گروه حاکمه‌ی باثبات را گروهی می‌داند که در آن ترکیب درستی از خصال روبه ‌صفتی و شیر صفتی که کنایه از غریزه‌ی اول و دوم است ظاهر می‌شود و با زوال و فساد جامعه‌ی سیاسی شمار روبه‌صفتان در الیت حاکم زیاد و در مقابل شمار شیرصفتان در بخشی از تود‌ه‌ها افزایش می‌یابد؛"

از نظر پاره‌تو حرکت دایمی در جامعه‌ی سیاسی از پایین به بالا صورت می‌گیرد و لازمه‌ی به‌دست ‌آوردن قدرت و حفظ آن در نیروی بی‌رحمانه است.

از طرف دیگر نخبگان را به دو دسته‌ی حاکم و غیرحاکم تقسیم، و یکی از مهمترین مفاهیم به نام " #گردش‌_نخبگان" را در تشر یح آنها بیان می‌کند و معتقدند

"تاریخ جوامع، تاریخ پیاپی آمدن اقلیت‌های ممتازی است که قوام می‌گیرند، نبرد می‌کنند، به قدرت می‌رسند، از قدرت بهره می‌گیرند و دچار انحطاط می‌شوند تا سرانجام جای خود را به اقلیت‌های دیگر سپارند."

به‌طور خلاصه دو ویژگی مهم در اندیشه‌ی پاره‌تو به چشم می‌خورد:

«یکی نظام اجتماعی را #انداموار تصور می‌کند و هربخش نقش کارکردی خود را دارد، نخبگان جهت فرمانروایی و توده‌ها جهت فرمانبری.

دوم وی تحولات اجتماعی را #چرخه‌ای می‌داند نه خطی.» 

پاره‌تو از بعد اقتصادی همانند مارکس نابرابری‌ها را در توزیع منابع می‌داند و از تعارض طبقاتی آنها متاثر شده است " اما تقسیم جوامع به طبقات دشمن را غیرعلمی می‌داند و تضاد اصلی را بین توده‌ی مردم و نخبگان ترسیم می‌کند." 

ولی پاره‌تو به تضاد طبقه‌ها که در دل‌ توده‌ی مردم (عوام) و گروه ‌حاکم (خواص)، محرومان و دارندگان امتیاز است توجه نمی‌کند.
اما مارکسیست‌ها پایه‌ی اختلاف طبقاتی را در داشتن و نداشتن وسایل تولید می‌دانند. 

بی‌شک جمله‌ی معروف پاره‌تو " #تاریخ_گورستان_اشراف_و_نخبگان_است" آنتی‌تزی در برابر جمله‌ی کارل مارکس در مانیفست کمونیست است که گفته بود:
" تاریخ جوامع تا به امروز تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی باقی می‌ماند. "

ادامه دارد. ..

🆔👉 @iran_novin1
‌ [({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#الیت
#ELITE
قسمت سوم

#نظرات_و_نظریه_‌پردازان_نخبه‌_گرایی_کلاسیک :

ب) #گائتانو_موسکا :

سیاست‌شناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف می‌داند.
مهم‌ترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشته‌ی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقه‌بندی همه‌ی جوامع به دو طبقه‌ی کوچک (طبقه‌سیاسی و حکومت‌کننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پاره‌تو است) و بزرگ (طبقه‌ی غیر‌سیاسی و حکومت‌شونده) بود و معتقد بود
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیت‌تر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومت‌کننده کوچک‌تر و محدودتراند."

ایشان اذعان دارند که :

در جوامع بدوی
" #قدرت_نظامی

در جوامع پیشرفته‌تر
"#نمادهای_مذهبی

در مرحله‌ی بعد از پیشرفت اجتماعی
" #ثروت "

و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش "
از اهمیت اساسی برخوردارند.

ج) #روبرت_میشل ( #میخلز ):

وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاه‌های آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرت‌گرایی در قالب غیرقابل اجتناب‌ بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرت‌گرایی استدلال می‌کند : "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکان‌پذیر نیست پس دموکراسی نمی‌تواند از به ‌وجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."

همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی به‌کار می‌برد که
"کارویژه‌های فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب می‌شودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتناب‌ناپذیر شوند."

میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم " #سازمان " اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار می‌گیرد) تاکید می‌کرد اما آن‌را در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل " #قانون _آهنین‌_الیگارشی" تشریح می‌نمود.

بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری می‌دانست که از یک طرف مدل مذکور سلطه‌ی رهبری بر دیگران را تضمین می‌کند، از طرف دیگر ناکارآمدی توده‌ها پایه‌ی تشکیل‌دهنده‌ی سلطه‌ی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه می‌گیرد چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و توده‌های اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطه‌ی نخبگان و رهبران اجتناب‌ناپذیر می‌گردد و تبعیت توده‌ها از خواسته‌های آنها را تضمین می‌نماید.

از مهم‌ترین آثار او می‌توان به " #جامعه_‌شناسی_احزاب_در_دموکراسی‌های_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان‌_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سال‌های 1926-1925م اشاره کرد.

وی همانند موسکا و پاره‌تو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومت‌ها می‌داند.

ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
‌ [({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#عنوان :
نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها دورکیم و رابرت مرتون

#نویسنده : م _ ح _ ک

☆1
#چکیده

یکی از جمله نظریاتی که در باب تبیین بزهکاری و راهکارهای پیشگیری از آن مطرح است، نظریه بی هنجاری و فشار
می باشد.
#نظریه_های_بی_سامانی_اجتماعی_و_بی_هنجاری که
#نظریه_ی_فشار نیز نامیده می شود، با اینکه از ریشه های نظری و پژوهشی متفاوتی تکامل یافته اند، اما مضمون مشترکی دارند.

هر دو نظریه بیان میدارند که نظم، ثبات و انسجام اجتماعی منجر به انطباق می شود، در حالی که نتیجه ی بی نظمی و هدم انسجام درونی است که در مورد هنجارها و ارزش های آن اتفاق نظر باشد، در میان اعضای آن همبستگی قوی موجود باشد و تعامل اجتماعی به صورت منظمی انجام پذیرد.

به عکس، سیستم اجتماعی در صورتی دچار بی سامانی یا بی هنجاری است که گسست در همبستگی مشاهده شود و کنترل اجتماعی آن مختل شده باشد.

#واژه_های_کلیدی :
بی هنجاری- فشار- همبستگی- کنترل اجتماعی

#مقدمه :

هر جا جمعی از انسانها گرد هم آمده اند، برای رفع آسان تر و بهتر نیازهای خود بهک امنیت، آسایش و سلامت و هر نوع نیاز دیگری، هنجارهایی ساخته اند و همه را به تبعیت از آنها فراخوانده اند.

زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد یا هنجار های اجتماعی است.

انحرافات اجتماعی و مسائل مربوط به آن به درازای تاریخ بشری قدمت دارد.

اما با پیشرفت تاریخ بشری روز به روز بر کمیت و کیفیت انحرافات افزوده شده است. به طوریکه در دوران معاصر مسئله #انحرافات_اجتماعی شکل بسیار پیچیده ای به خود گرفته است.

در این مقاله تصویری کلی از روایت های گوناگون #نظریه_فشار ترسیم شده است و شیوه هایی ارائه خواهد شد که افراد، از طریق آن و در خلال فرایند کنش متقابل با دیگران، رفتارهای کجروانه یا مجرمانه را می آموزند.

نکته در خور توجه در این دسته نظریه
ها، آن است که کانون توجه آنها به جای نمرکز بر عوامل مرتبط با فرد، طبیعتی جامعه شناختی دارد.

نظریه های ارائه شده در زمینه مبارزه با جرایم سنتی کارایی لازم را جهت مقابله با جرایم سازمان یافته فراملی ندارند، بی شک و علی رغم همه نظریه های ابرازی، بزهکاری به حیات خود ادامه خو.اهد داد و تنها تاثیری که شناخت علمی جرم و
نظریه های نوین می تواند در برداشته باشد، نه از بین بردن جرم که مهار و کنترل آن و جلوگیری از افزایش بی
رویه ی ان است.

بی هنجاری مفهومی است که با دو نظریه پرداز امیل دورکیم و رابرت مرتون دارای رابطه ای نزدیک است.

این بی قاعدگی یا بی هنجاری، از نظر دورکیم، به سادگی به بروز رفتار انحرافی منجر می شود.

برای اشاره به نوعی شرایط بی قاعدگی اخلاقی که در آن مردم، فاقد کنترل های اخلاقی لازم بر روی رفتار خویش هستند، از واژه ی "نابهنجاری" (انومی) استفاده کرد.

در خصوص نظریه مرتن سوالاتی مطرح می گردد از قبیل :

چگونه نظریه ی فشار به تیببین علت رفتار انحرافی می پردازد؟

نظریه فشار چگونه ارزیابی می شود؟

برخی ساختارهای اجتماعی، چگونه فشار معینی را بر افراد جامعه وارد می کنند که این افراد بجای همنوایی، ناهمنوا می شوند؟ و ....

در نهایت به جمع بندی و نتیجه گیری در خصوص مطالب مربوطه پرداخته می شود و پیشنهاد های علمی نیز در این خصوص مطرح می گردد.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی
دوره ششم، شماره پاییز ١٣٩٢ مجله ایمنی زیستی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_غذاها
ماندانا عسکري
گروه زیست فناوري دانشگاه شهید چمران اهواز
ترجمه اي از فصول کتاب آنلاین از وب سایت:
The International Service for the Acquisition of Agri-biotech Applications (ISAAA)

☆1
#چکیده :

هدف از نگارش این مقاله، بررسی نقش محصولات تراریخته در راستاي سلامت انسان بود.
در این مقاله، که با تکیه بر مطالعات انجام شده در گوشه و کنار جهان پهناور گردآوري شده، به نقش تقویت زیستی محصولات گیاهی، غذاهاي کاربردي تراریخته و داروهاي زیستی حاصل از این گیاهان پرداخته شده است.
نتیجه بدست آمده حاکی از فایده و اثر انکار ناپذیر این محصولات بر پیشگیري و درمان بسیاري از بیماري ها و مشکلات جسمی می باشد.
با به کارگیري راهبردهاي مناسب و ایجاد زمینه هاي لازم براي این صنعت، میتوان از این صنعت بهره مند شد و گامی به سوي تولید فناوري، اقتصاد مقاومتی و اشتغال زایی برداشت.

#مقدمه
Genetically modified (GMO) organisms
محصول تراریخته به محصولاتی گفته می شود که به منظور داشتن ویژگی هاي خاص و جدید و یا حذف صفات نامطلوب، از لحاظ ژنتیکی اصلاح شده اند.
اصلاح نژاد محصولات، امري است که از دیرباز در کشاورزي و دام پروري رایج بوده و به مدد آن، گیاهانی که روزي
غیرخوراکی و حتی غیرقابل استفاده بودند، امروزه از معمول ترین مصارف روزانه در سراسر جهان اند.

به عنوان مثال موز که اکثر مردم تصور می کنند از ابتدا به این فرم بوده، درگذشته فقط به شکل موز وحشی وجود داشته و داراي هسته هاي بزرگ و غیرقابل خوردن بوده است.
اما اصلاح نژاد سنتی، که از طریق انتخاب محصول برتر و داراي صفت مطلوب براي پرورش دهنده، پرورش آن و یا پیوند دادن آن با گیاهان هم رده بود، به کندي پیش می رفت و نتیجه معمولا پائین تر از سطح انتظار بود و یا حتی بدون نتیجه می ماند. همچنین امکان انتقال صفت مطلوب از سایر جانداران به محصول غیرممکن بود.
امروزه با استفاده از ابزارهاي پیشرفته بیوتکنولوژي، میتوان ژن صفات مورد نظر را حتی از سایر جانداران به محصول وارد کرد که بازدهی این روش بسیار بالاتر از اصلاح نژاد به شیوه سنتی است.
امروزه موضوع محصولات تراریخته، از موضوعات مهم و قابل بحثی است که ذهن بسیاري از مردم را درگیر خود کرده است.
نقش، فواید، مضرات و میزان قابل اعتماد بودن آنها، از مسائلی هستند که دانشمندان دائما درباره آن مطالعه و تحقیق می کنند.

در این مقاله به نقش محصولات تراریخته در راستاي کمک به سلامت انسان، در قالب سه بخش
« بیوتکنولوژي و تقویت زیستی » ،
« بیوتکنولوژي و غذاهاي کاربردي » و
« داروسازي مولکولی و داروهاي زیستی » پرداخته ایم.

در ابتداي هر بخش مقدمه اي مربوط به آن مبحث به منظور درك بهتر موضوع آورده شده است.
در انتها، بعد از طرح مبحث ها، موانع موجود پیرامون این مسائل و راه حل هاي پیشنهادي مطرح شده و نتیجه گیري خواهیم کرد.

1- #بیو_تکنولوژي_و_تقویت_زیستی
امروزه یکی از چالش هاي اساسی این است که جمعیت جهان از گرسنگی رنج می برند.
همچنین بیش از نیمی از جمعیت جهان به گرسنگی پنهان مبتلا هستند که ناشی از کیفیت پایین غذاي در دسترس است. فقدان مواد مغذي به طور اصلی وابسته به پروتئین ها و ریزمغذي هاست. گرچه
مکمل هاي غذایی و برنامه هاي تقویت غذایی براي رفع این مشکل استفاده می شوند، اما این چنین برنامه ها محدودیت هایی دارند؛ مثل: در دسترس نبودن جمعیت هاي هدف در اغلب مواقع، پایدار نبودن این جمعیت ها در طی زمان، پرداختن به رفع علائم بیماري و نه دلیل مسئله.
ارائه محصولات اصلی غذایی که از لحاظ مواد مغذي، تقویت شده اند می تواند اثر عظیمی داشته باشد.
محصولات تقویت شده زیستی می توانند از طریق #روشهاي_پرورشی_سنتی تولید شوند؛ به شرط آنکه تنوع ژنی کافی در جامعه محصول مورد نظر براي دستیابی به ویژگی مطلوب موجود باشد. در محصولات اصلی مثل برنج، بهبود بعضی ویژگی هاي پیچیده مثل ویتامین A با استفاده از روش هاي پرورش مرسوم ممکن نیست؛ چون هیچ نوع برنج طبیعی که غنی از این ویتامین باشد، وجود ندارد.
همه گیاهان برنج بتا کاروتن (پرو - ویتامین A) را تولید می کنند ولی فقط در قسمت هاي سبز گیاه، نه در قسمت هاي ذخیره نشاسته در دانه.
همچنین شیوه هاي پرورش مرسوم در #گونه_هاي_تکثیر_رویشی (مثل سیب زمینی) به علت کمیابی روش پرورشی
مناسب از لحاظ ژنتیکی، براي غنی سازي این دسته از گیاهان بسیار سخت است. به علاوه، این شیوه ها نمی توانند ویژگی هاي مهمی مثل طعم که مصرف کننده انتظار دارد را تغییر دهند.

ادامه دارد...

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#عنوان : نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها
#دورکیم و #مرتون

☆2

#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی

1-1. #سیر_تاریخی_و_تحولات_نظریه_های_معاصر_فشار، ریشه در پبدایش جامعه شناسی به عنوان رشته ای علمی و قلمروی شناخته شده از کوشش های خرد ورزانه دارد.

جریانی که یکی از چهره های اصلی آن، #امیل_دورکیم جامعه شناس فرانسوی است که تقریبا در اوایل فرن بیستم، دست به کار نوشتن و تدوین آثار خویش بود. وی بخشی از کلاسهای درس خود را به بحث درباره #جامعه_شناسی_جنایی اختصاص داد.
این عنوان از سالهای 2981 و پس از آن وارد ادبیات حقوقی فرانسه شد.

اهمیت در خور توجه آثار دورکبم، بدان سبب است که او پیوسته تحلیل خویش را درباره جامعه و همچنین در باب مسائل اجتماعی، به گونه ای ارائه می کرد که از وجود پیوندی نزدیک میان ساختار اجتماعی (سازمان جامعه) و هنجارها و ارزش های جامعه (حیات اجتماعی و فرهنگ) حکایت داشت.

به نظر دورکیم، هنگام تحلیل یک پدیده اجتماعی خاص باید این نکته را در نظر داشت که جامعه های مختلف، ساختارها، باورها و احساساتی متفاوت را درون خود می پرورانند و بدین ترتیب، الگوهای رفتاری متفاوتی را شکل می دهند (سلیمی، 2191، ص 241).

از سوی دیگر، دورکیم بر آن است که هر نوع جامعه را می توان با شکلی خاص از وجدان ( آگاهی) جمعی مشخص ساخت.
در نگاه او، این مفهوم به مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک در تمامی
سطوح یک جامعه اشاره دارد.

به کار گرفتن مفاهیم یاد شده در قلمرو اختصاصی جرم شناسی، زمینه ی سخنی دیگر را برای دورکیم فراهم آورده است و آن اینکه، طبیعت جامعه ای که افراد در آن زندگی می کنند، نحوه ی برخورد جامعه با کجروان را تعیین می کند.
بدین ترتیب، اصولا این سازمان جامعه است که طبیعت جرم و ماهیت نظم دادن به رفتارهای مجرمانه را تعیین می کند.

در واقع #جرم، بخش بهنجار از جامعه و جزء مکمل آن به حساب می آید.

به نظر دورکیم در جامعه ای که تقسیم کار، ناسالم باشد (مثال، تقسیم کاری که بر زور مبتنی است، نه گزینش) و یا اینکه وجدان جمعی به شکلی سالم و کارامد، نظم نیافته باشد (مثال اینکه هنجارها به خوبی تثبیت و ریشه دار نشده باشند) هم میزان وقوع جرم بالا میرود و هم احتمال فراگیر شدن آن بیشتر می شود.
بدین ترتیب، دورکیم به دو نکته توجه دارد:
✔️نخست آنکه جامعه ها بر حسب میزان توانمندی در عرصه ی نظم دهی اجتماعی متفاوتند،
✔️و دیگر آنکه این تفاوت تا اندازه ای از طبیعت تقسیم کار موجود در آنها نشات می گیرد.

✔️افزون بر این، او به این احتمال توجه می دهد که ممکن است وجدان جمعی جامعه از رشد کافی برخوردار نگردد و یا آنکه به گونه ای، دچار تحریف و انحراف شود.
چنین وضعیتی به نظر وی می تواند به همان اندازه بر رفتار افراد تاثیر بگذارد.

حاصل آنکه دورکیم مدعی است که ممکن است وضعیت کلی جامعه (و نه افراد) به گونه ای باشد که هنجارها و
ارزش های اجتماعی را در نوعی حالت بی ثباتی قرار داده، یا حتی آنها را تا حدودی تخریب کرده باشد.
دورکیم بر آن است که افراد از آرزوها و خواسته هایی نا محدود برخوردارند و این جامعه است که به آرزوهای آنان جهت می دهد و آن را محدود می سازد. در هر حال اهمیت و اعتبار دورکیم به عنوان متفکری بنیان گذار در درون سنت نظریه ی فشار، بدان سبب است که وی اثبات کرده :

✔️جرم اصولا پدیده ای اجتماعی است.

همچنین اینکه جرم، پیوندی تفکیک ناپذیر با خود طبیعت جامعه دارد

و سرانجام،
اینکه بزهکاری را باید محصول گونه هایی خاص از انواع نظم اجتماعی دانست.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان

☆1

در اين نوشتار با هدف بررسي معرفت شناختي تحقيقات دانش مديريت و سازمان، سه پارادايم #اثباتگرا، #تفسيري و #هرمنوتيك معرفي ميشود.

اثباتگرايي اصالت را به شناخت حسي ميدهد؛ از اينرو جدا كردن موضوع
تحقيق از پژوهشگران و واقعيات اجتماعي و حذف ارزشها از فرآيند پژوهش از نقاط ضعف اين رويكرد شمرده شده است.

رويكرد تفسيري به نوعي از ذهنيت گرايي افراطي فرو ميغلتد، از اينرو با مشكل تحليل رفتار آدميان صرفاً بر پايه قصد و نيت مواجه ميشود.

رويكرد هرمنوتيك افراد را به عنوان كلماتي درون متن سازمان تفسير ميكند و لذا فقدان معيار براي تمييز تفسيرهاي مرتبط از غيرمرتبط، اصلي ترين نقطه ضعف اين رويكرد خواهد بود.

رويكرد اثبات گرايي سازمان را فرافرهنگي
و رويكرد تفسيري و هرمنوتيك سازمان را تحت تأثير فرهنگ ارزيابي ميكنند.

#مقدمه :

مديريت به عنوان « #عمل_مديريتي »، همزاد با زندگي اجتماعي بشر بوده؛ و به مثابه يک رشته علمي، يک سده بيشتر بر عمر آن نميگذرد.
امّا در همين عمر کوتاه خود به عنوان يک علم، درخششي چشمگير داشته و رازگشاي بسياري از رموز پيچيده حيات سازماني انسانها و تضمين تحقق اهداف آن بوده است. مديريت، « فنّاوري تضمين تحقّق اهداف جامعه» است؛ جامعه اي سازماني که هدف هاي آن در قالب اهداف سازمانها تعريف و تجلّي پيدا کرده است.
همراه تحوّلات اين علم، پرسش و دغدغه اي که ذهن محقّقان ژرف انديش اين حوزه را به خود مشغول داشته، همانا چرايي اين تحوّل و دگرگوني است؛ چرا که تبيين اين گونه گونيها، فهم روند علم مديريت را و به تبع پيشبيني آينده تحوّلات آن را ميسر ميسازد.

به ديگر سخن، اشراف برون علمي و نه درون علمي به محقّق عطا ميکند.

تحليلهاي مرسوم در اين وادي، عمدتاً ريشه اين تحولات را به تغييرات محيط نسبت داده و ميدهند. ولي تبيينهاي عميقتر، خاستگاه اين تطوّرات را در عمق انديشه انديشه ورزان جستجو ميکنند، آنجا که علم، خود به عنوان يک محصول و فرآورده کارگاه انديشه تلقي ميشود و به لایه هاي عميقتر فلسفي آن پيوند ميخورد: يعني به #هستي_شناسي، #معرفت_شناسي، #انسان_شناسي، #روش_شناسي.

اين شيوه برخورد در خود مديريت هم، پديده اي ديرين نيست بلکه محصول سالهاي اخير است.

حقيقت اين است که شناخت مديريت، بي آنکه به ريشه ها و دستگاه انديشگي آن پرداخته شود، شناختي غيرعميق و شناختي مصرف گرايانه است.

شناخت مولّد که بتواند در توليد علم مديريت سهم و نقشي ايفا کند، مستلزم نگاهي انديشه ورزانه و فلسفي است.
« #فلسفه_علم_مديريت » است که قدرت شناخت، نقد و توليد علم به انديشمند عطا ميکند و او را در اين فرايند انديشه ورزي وارد، سهيم و دخيل ميکند. افزون بر آن، امکان بومي سازي يک انديشه و برتر از آن توليد علم بر بنيان انديشه و فلسفه خودي را ممکن ميسازد.
در کشور ما، سالهاست که ميان انديشه فلسفي خودي و علم، شکافي عميق ايجاد شده.

قهرماناني که بتوانند از اين شکاف عبور کرده بر بنيان فلسفه اصيل اسلامي، در
قلمرو علم، نظريه پردازي کنند، کم بوده اند؛ و آنها که بتوانند اين شکاف را درمان کرده و ميان انديشه فلسفي اصيل اين ديار و محصول طبيعي آن يعني علم ملائمت و پيوند برقرار کنند، بسيار نادرند.
روزي که اين شکاف پر شود، هنگام فراواني و توليد انبوه علم و نظريه پردازي خواهد بود. اينکه چرا در حوزه هاي گوناگون علم و به ويژگي علوم انساني اين همه فقر نظريه پردازي و طبعاً مصرف زدگي نظريه هاي ديگران وجود دارد، در همين نکته نهفته است.

شايد نقطه عزيمت نهضت نرم افزاري نيز از همينجا باشد. به دشواري بتوان علم نشات گرفته از فلسفه اي ديگر را در جامعه اي با بنيانهاي فلسفي ديگر سوار کرد و انتظار بهره وري و شکوفايي علم و نتيجه آن در عمل را داشت.

منظور نگارنده، به هيچ روي، نفي ارزش ذاتي علم مديريت و انکار مفيد بودن و استفاده از دستاوردهاي علم مديريت در کشور ما نيست. بلکه سخن از محدوديت امکان استفاده و در حد مصرف کننده صرف باقي ماندن است.
اين مقاله از ميان لايه هاي زيرين انديشه فلسفي علم مديريت، به « #معرفت_شناسي » آن پرداخته است.

ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان

☆2

#معرفت_شناسي :

معرفت شناسي يكي از موضوعات مهم فلسفه معاصر است كه ذهن بسياري از انديشمندان را به خود مشغول ساخته است.
موضوعاتي كه در آن به بحث گذاشته ميشود، عبارت انداز:
طبيعتِ معرفت،
منابعِ معرفت
و حدّ و مرزِ معرفت
(روتلج، 362 :1998).
بنابراين ميتوان معرفت شناسي را اينگونه تعريف كرد:
« علمي كه درباره ماهيتِ معرفت هاي انساني و كيفيت ارزيابي آن و امكان يا عدم امكان توجيه پذيري آن گفتگو مينمايد.» (پائول ادوراد، 1967).

اما معرفت چيست و چه تعريفي براي آن ارائه شده است؟.
تعريف شايعي که از اين اصطلاح به عمل آمده عبارت از « باور صادق موجه ».
اين تعريف به رغم اشکالاتي که به فقدان احراز شرايط جامعيت و مانعيت آن از سوي گتيه در سال 1963 م شده، (121-123) همچنان به عنوان تعريفي نسبتاً مطلوب از سوي معرفت شناسان پذيرفته شده است.

#پارادايم:

واژه پارادايم نخستين بار در زبان انگليسي در قرن پانزدهم به معناي يک مثال يا الگو به کار رفت که هم اکنون نيز کاربرد در همين معنا متداول است.
از دهه 1960 اين واژه در فلسفه علوم طبيعي کاربرد يافت و به يک چارچوب نظري و فکري ناظر شد.
اين واژه امروز در ديگر زمينه ها به معناي ديدگاه رايج و متداول در باب امري است. (عليپور و حسني،
13 :1389) همواره پارادايمها به نظريات علمي كه درون آنها هستند حاكم اند بدين معنا كه گزاره هاي علمي درون يك پارادايم در راستاي همان ديدگاه رايج و متداول هستند؛ از اين منظر هرگاه پارادايم حاكم دچار نقص و كاستيهاي محوري باشد، تئوريهاي هماهنگ با آن نيز دچار همان نواقص خواهند بود.

معرفت شناسي اثباتگرا به جاي اين ديدگاه با تكيه بر تجربه به عنوان تنها منبع معرفت، بر تفكر استقرايي تأكيد مي‌كرد.
به نظر پيروان اين مكتب، علوم طبيعي براي دستيابي به دانش قياسي و شناخت واقعي، بايد فقط در راه مشاهده و تجربه گام بردارد و علوم اجتماعي نيز بايد علوم طبيعي را الگو قرار داده و تنها به تشريح و تحليل يافته هاي تجربي بپردازد (رفيعپور، 37-38 :1360).
تجربهگرايي در تبيين رابطه پديده هاي مادي، به جاي جستجو از علل متافيزيكي در كنار علل مادي، صرفاً به علل مادي پرداخته و به همين دليل روش آن را در تبيين، « ماترياليسم متدولوژيك » نام نهاده اند. اين طرز تفكر باعث شده است نگرش خاصي در روش تحقيق، معرفت شناسي و وجودشناسي به وجود آيد
كه بينش فلسفي حاكم بر همه مطالعات و تحقيقات در موضوعات طبيعي و انساني باشد (ملكيان، 68 :1377).
معرفت شناسي اثباتگرا و علوم انساني و تأثيري که ابتدا تعريفي از علوم انساني ارائه ميشود و سپس به رويکرد اثبات گرايي اين رويکرد در مطالعات علوم انساني دارد پرداخته ميشود:

🆔👉 @iran_novin1
‌ ‌ [({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی
دوره ششم، شماره پاییز ١٣٩٢ مجله ایمنی زیستی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_غذاها
ماندانا عسکري
گروه زیست فناوري دانشگاه شهید چمران اهواز
ترجمه اي از فصول کتاب آنلاین از وب سایت:
The International Service for the Acquisition of Agri-biotech Applications (ISAAA)

☆2

مهندسی ژنتیک و علم بیوتکنولوژي رویکرد بسیار با ارزش و تکمیل کننده اي را براي پیشرفت محصولات تقویتی ارائه می کند.

1 -1 - #افزایش_میزان_پروتئین

سلولهاي بدن انسان فقط می توانند 10 نوع از 20 نوع آمینواسید را تولید کنند و بقیه ي انواع آمینواسید از طریق غذاي دریافتی تامین می شود. کاندیدهاي مناسب پروتئینی براي تقویت زیستی عبارتند از:
پروتئین ذخیره اي اسپورامین A از سیب زمینی شیرین، پروتئین AmA1 آلبومین دانه گل تاج خروسPrince's Feather که یک ASP,(Amaranthus hypochondriacus)
پروتئین ذخیره اي مصنوعی غنی از آمینواسید است. ASP1 به خوبی در برنج و گیاه مانیوك Cassava وارد و بیان شده است.
اکنون سعی بر این است که میزان ذخیره پروتئین در گیاهان تراریخته افزایش یابد.

2 -1- #مقابله_با_کمبود_ویتامین_A

کمبود ویتامین A باعث نابینایی غیرقابل بازگشت، افزایش حساسیت در برابر بیماري ها و همچنین مرگ می شود.

برنج طلایی Golden Rice شامل دو ژن دریافتی از طریق مهندسی ژنتیک است. این دو ژن تولید آنزیم فیتوئن سنتاز (Phytoene synthase (PSY
و آنزیم فیتوئن دساتور از
(Phytoene desaturase )CRTI
را رمزگذاري می کنند.

برنج طلایی داراي ژن PSY از نرگس زرد و ژن CRTI از باکتري گیاهی اروینیا اوردوورا Erwinia uredovara می باشد.

3 -1- #محصولات_غنی_شده_از_آهن_براي_مقابله_با_آنمی

بیش از دو میلیارد نفر در تمام کشورها از آنمی فقر آهن رنج می برند که این مسئله باعث شده کمبود آهن متداول ترین کمبود ریزمغذي در سراسر جهان باشد.

گوشت قرمز، حبوبات و سبزیجات از منابع آهن هستند؛ گرچه میزان دسترسی زیستی آهن در گیاهان کم است.

در برنج، این مشکل با وجود فیتات Phytat که یک مهارکننده قوي در بازجذب آهن است، و همچنین کمبود فاکتورهاي کمک کننده در بازجذب آهن، تشدید شده است.

القاي پروتئین ذخیره کننده آهن به نام فریتین Ferritin ، از لوبیاسبز و لوبیاي سویا به اندوسپرم برنج، باعث افزایش برابري آهن در دانه هاي برنج شده است.

به منظور کاهش میزان فیتات، آنزیم فیتاز به برنج منتقل شده و اکنون سعی بر این است که ساختار برنج را بهینه سازي کنند. و در آخر، بیان بیشتر یک پروتئین غنی از سیستئین که عناصر فلزي را در برنج منتقل می کند، می تواند میزان بازجذب آهن را طی گوارش بهبود دهد.

4 -1- #افزایش_فولیک_اسید_در_گوجه_فرنگی

کمبود فولیک اسید یک مشکل جهانی است که اکثرا خانم ها در کشورهاي درحال توسعه با آن مواجه هستند.

در غذا، فولیک اسید بیشتر به فرم فولات وجود دارد. به منظور افزایش میزان فولات در گوجه فرنگی، دانشمندان ژن آنزیم کاتالیز کننده سنتز دو پیش ماده ي فولات را بیان کرده اند.

این عمل باعث شده که گوجه فرنگی تراریخته 25 برابر فولات بیشتري داشته باشد.

5 -1- #ذرت_فیتاز

در چین ذرت فیتاز توسط آکادمی علوم کشاورزي چین تولید شده، گواهی ایمنی زیستی را در سال 2009 دریافت کرده و در سال 2014 نوسازي شده است.

ادامه دارد

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#عنوان: نظریه های #فشار_اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها #دورکیم و #مرتون

☆3

#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی

ادامه ....

2-1. #تبیین_بزهکاری_از_منظر_نظریه_فشار:

رویکرد های جامعه شناختی ای مانند نظریه فشار، در بسیاری از خصوصیت های فلسفی و سیاسی اثبات گرایی زیستی و روانی با آنها مشترک است.

اما در همان حال، جرم را نمودهایی از وجود آسیب اجتماعی به جساب می آورد نه آسیب فردی.

در این مفهوم علت بزهکاری پیدایش آنومی و گسست اجتماعی است.

#آنومی در نظریه ی جرم شناسانه ی دورکیم نوعی احساس بی هنجاری است که نهایتا به ارتکاب کژروی می انجامد.

#رابرت_مرتون، جامعه شناس امریکایی با بیان نظریه #هنجار_گسیختگی و تاثیر پذیری از اندیشه های دورکیم، اثر قشر بندی های ناعادلانه ی اجتماعی را در توزیع فرصتها و اهداف، بر پیدایی و پایایی انحرافات اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد.

او با طرح " #رویای_آمریکایی " بیان می نماید، در جامعه ای که فرهنگ غالب، به آمال های اقتصادی و دستیابی به آنها ارزش زیادی قائل شود اما به موازات آن به توزیع منابع و ابزارهای کافی جهت دسترسی به این هدف نپردازد، اسباب آن را فراهم خواهد ساخت تا افراد محروم با مشاهده ی وفور و تراکم فرصتها در اختیار طبقه ای خاص از جامعه، تلاش نمایند تا طرفی دیگر برای ارضاء نیاز های اجتماعی خود بجویند.

ترکیبی از پذیرفته های موکد و ساختار ناعادلانه ی اجتماعی، فشار شدیدی را بر طبقه محروم جهت انحراف از ارزش های جمعی ایجاد می کند، فشاری که آنان را در صورت آسیب پذیری به سوی مسیرهای غیرقانونی سوق خواهد داد.

مرتون واکنش افراد را در برابر این ساختار نامناسب، متفاوت دانسته و در سنخ شناسی خود به واکنش هایی چون :
سازش یا همنوایی،
نو آوری،
شعائر گرایی یا مناسک گرایی،
کناره گیری و شورش یا انقلاب اشاره می کند.
بی سامانی اجتماعی، که زمینه ی رفتارهای انحرافی را فراهم می سازد علاوه بر آنکه در نظریه های دورکیم و
مرتون مطرح شده است، در تبیین های جرم شناختی #کلیفارد_شاو و #هنری_مک_کی نیز مشاهده می شود.

نظریه فشار به جای پرداختن به دو بعد روان شناسی فردی یا خصیصه های زیستی، مدعی است که موجبات
شکل گیری جرم را باید در درون اجتماع جست.
بدین ترتیب، در نگاه این نظریه، یک «مجرم» یا «کجرو» محصول نوعی نظم خاص اجتماعی است.

به بیان دیگر، نظریه فشار مدعی است اعمال و ارزش های مجرمان را اصولا نیروها و عوامل فراگیر موجود در سطح جامعه تعین می بخشد.

همچنین اینکه این دسته افراد، چندان مجالی برای صورت دادن گزینش هایی آگاهانه درباره ی گزینه های اجتماعی در دسترس ندارند.

نظریه فشار، عمدتا با تکیه بر مفاهیم متعارف به تعریف جرم می پردازد. اما این پدیده را صرفا به چشم رفتاری نمی نگرد که نقض رسمی مجموعه قوانین به حساب می آید (یعنی مواردی که سابقه محکومیت در دادگاه ها، بیانگر است). بلکه دو مفهوم جرم و کجروی را در ابعادی فراگیرتر مورد توجه قرار می دهد.
به تعبیر دقیق تر این نظریه، هرگونه سرپیچی از وفاق عمومی موجود درباره ارزش ها و هنجارهای جامعه را جرم می داند.
در خصوص علت جرم، سد داشت. بنابر این نظام عدالت کیفری برنامه های پیشگیرنده و سیاست های مقابله ای خود را برای رویارویی با جوانان منحرف در معرض پایداری و بزهکاران پایدار، باید معطوف به مقابله با خرده فرهنگ های ضداجتماعی نماید که ماحصل تعارض ها، تفاوت ها و تبعیض های فرهنگی اند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان

☆3A

#علوم_انساني_چيست؟

« مراد از علوم انساني، دانشی است كه موضوع تحقيق آنها فعاليتهاي مختلف بشر است، يعني فعاليتهايي كه متضمن روابط افراد بشر با يكديگر و روابط اين افراد با اشياء و نيز آثار و نهادها و مناسبات ناشي از اينهاست»(فروند، 3 :1372)؛ اما با اين قيد كه «روش تحقيق در آن، تجربي است و در صدد است تا آن فعاليتهاي مختلف را به قالب نظمهاي تجربه پذير بريزد»(سروش، 24 :1366).
برداشت از تجربه و تجربه پذيري در ميان عالمان علوم اجتماعي متفاوت است؛ برخي مدل علوم طبيعي تجربي را براي علوم انساني ميپذيرند به زعم آنان خروج از اين مدل، علوم انساني را از حوزه علم بودن خارج مي‌كند. اما برخي ديگر با نقد وحدت انگاري در مدل، به تنوع مدلها در تبيين رفتارها و پديده هاي انساني معتقدند.
اين تفاوت ديدگاه، در واقع از قرن هفدهم پديد آمد.
با شكفتن سريع علوم طبيعي، فاصله اي ميان علوم مادي و علوم انساني به وجود آمد.
توسعه در علوم طبيعي و ركود علوم انساني، اين سؤال را پيش آورد كه آيا احتمالا تفاوتي ميان اين دو شاخه علمي به لحاظ علميت وجود ندارد؟

اين سؤال سبب موضع گيريهاي متعددي در اين زمينه شد.
برخي علوم طبيعي را مدل مناسب براي علمي بودن مي پنداشتند و معتقد بودند علوم انساني بايد هنجارها و روشهاي علوم طبيعي را بپذيرد.
به سخن ديگر، دنياي اجتماعي شبيه دنياي طبيعي است و به همان طريق ميتواند مورد مطالعه قرارگيرد. همانگونه که هدف از معرفت در علوم طبيعي، کشف روابط علّي ميان پديده هاي قابل مشاهده است، در علوم انساني نيز اين هدف بايد به عنوان هدف اصلي براي پژوهشگران علوم انساني تعريف شود زيرا امکان ارائه روابط علت و معلولي ميان پديده هاي اجتماعي وجود دارد. از منظر هستي شناسي جهان اجتماعي از عينيت برخوردار است و شأني وجودي وراي آگاهي و ذهنيت انساني وجود دارد (ايمان، 91 :1388).

رويکرد تجربي اثباتگرا و تأثير آن در علوم انساني با #اگوست_كنت در قرن نوزدهم آغاز شد.
اگر چه اليه هايي از اين رويکرد را نيز ميتوان در آثاري از #ديويد_هيوم و #فرانسيس_بيكن مشاهده کرد.

اگوست كنت بر اين باور بود که ميتوان و بايد پديده هاي انساني را در مقايسه و شبيه به پديده هاي طبيعي به مطالعه و بررسي پرداخت. از اين روي، روشهاي
به کار گرفته شده در علوم طبيعي و نيز در علوم انساني داراي ارزش يکساني است.
واژه #فيزيک_اجتماعي از اصطلاحاتي بود که او براي مطالعات #جامعه_شناسي وضع نمود تا نشان دهد رفتارهاي جمعي انسانها را نيز ميتوان همانند پديده هاي طبيعي با روش يکساني به مطالعه و بررسي پرداخت. بر اين مبنا پژوهش در زمينه پديده هاي اجتماعي مبتني بر مشاهده و تجربه، به منظور کشف قوانين حاکم بر رفتارهاي اجتماعي خواهد بود.
اين کشف پژوهشگر را جهت تبيين و پيش بيني رفتارها توانمند خواهد نمود. از منظر اين دسته از جامعه شناسان به‌كارگيري روش علوم طبيعي در علوم انساني به معناي ساخته شدن عيني انساني در مقولاتي بود كه در آن عين طبيعي ساخته ميشد و به معناي يكي
گرفتن واقعيت انساني و واقعيت طبيعي بود. به اعتقاد افرادي چون « #ديويد_تامس »، اين شيوه كاربرد روش علوم طبيعي در علوم انساني براي تحقيق در علوم انساني صحيح و تأمين‌كننده هدف علم كه عبارت از تبيين علّي پديده هاي انساني و در نتيجه توانايي براي كنترل و پيشبيني است، ميباشد (سروش، 374 :1366).

جامعه شناسان بعدي نيز مانند #دورکيم اين رويکرد معرفتي و روشي را در مطالعات جامعه شناختي خود دنبال کردند.
جامعه در اين رويکرد به مثابه يک واقعيتي عيني تلقي ميشود که ميتوان با روشهاي تجربي قوانين حاکم بر آن را کشف کرد. از سويي ديگر، « دوركيم » در سبك پژوهش جامعه شناختي خود با دست باز از تعبير و تفسير بهره ميگرفت و معاني و مفاهيمي را در پديده هاي انساني پيشبيني مي‌كرد كه با #اثباتگرايي_امروزين همخواني چنداني ندارند و بيشتر شبيه نوعي روش شناسي ضد اثباتگرايي هستند كه در روزگار كنوني پيگيري ميشود.

👇👇👇👇ادامه

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

پارادايمهاي سه گانه اثباتگرايي ، تفسيري و هرمنوتيك در مطالعات مديريت و سازمان

☝️☝️☝️ادامه

#علوم_انسانی
☆3B

در قرن بيستم رويکرد تجربي اثباتگرا با پيدايش و نفوذ جريان فلسفي و تحليلي #اثباتگرايي_منطقي جايگاه مهمتري را در حوزه معرفتشناسي و روش شناسي باز يافت.
اين جريان گزاره هاي زباني را در صورتي معنادار ميدانست که در پيوند و تناظر با پديده هاي قابل مشاهده باشد. به طور کلي چند مؤلفه اساسي به لحاظ معرفت شناختي و روش شناختي در مطالعات پژوهشي رويکرد اثباتگرايي وجود دارد:

واقعيت به مثابه امري خالص، استقلال پژوهشگر از هرگونه پيشداوري، تقليل گرايي اعتبار گزاره هاي نظري به گزاره هاي ناظر به پديده هاي مشاهده اي، پژوهش فارغ از ارزش.
هستي از منظر رويکرد علوم تجربي اثباتگرا خلاصه در پديده هاي محسوس و مشاهده پذير ميگردد و از نگاه معرفت شناسي دانش برآمده از اين سنخ از پديده ها است که معتبر ميباشد و نظريه ها اعتبار خود را زماني به دست ميآورند که در تناظر مستقيم با و يا قابل تأويل به محسوسات و از منظر روششناختی علوم طبيعي و علوم انساني از روش يکساني تبعيت ميکند به گونه اي که ميتوان ادعا کرد؛ تمامي علوم از يک وحدت روششناختي برخوردار ميباشند (الوسون و ديگران: 40).
55 :2009 و تسوكاس و ديگران،

🆔👉 @iran_novin1
‌ [({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_عداها
☆3A

2- #بیوتکنولوژي_و_غذاهاي_کاربردي

غذاهاي کاربردي در کنار مواد مغذي اولیه و اصلی براي سلامتی مفید هستند.

این غذاها حاوي آنتی اکسیدان اند که می تواند احتمال ابتلا به بیماري هاي مربوط به پیري را کاهش دهد.

غذاهاي اساسی و کاربردي شامل میوه ها و سبزیجات، همه حبوبات، سویا، شیر، غذاهاي غنی شده، نوشیدنی ها و بعضی مکمل هاي غذایی می شود.

رژیم غذایی و سلامتی بسیار به یکدیگر وابسته اند. بنابراین محصولات از طریق بیوتکنولوژي تغییر می یابند تا داراي سطح بیشتري از مواد فعال زیستی مهم باشند؛ براي تولید مواد مغذي بهتر و از بین بردن اجزاء غذایی نامطلوب.

1 -2- #سطح_بالاي_فیتوسترولها_براي_کاهش_کلسترول

فیتوسترول Phytosterol و فیتوستانول Phytostanol مولکول هایی شبیه کلسترول هستند و در تمام غذاهاي گیاهی یافت می شوند اما بالاترین میزان آنها در گیاهان روغنی خام وجود دارد.

مثل سبزیجات، روغن گردو یا فندق و روغن زیتون. آجیل ها، دانه ها، تمام حبوبات، و سبزي ها منابع خوب غذایی فیتوسترول هستند.

مطالعات نشان داده که این ترکیبات می توانند خطر ابتلا به بیماري هاي قلبی عروقی را کاهش دهند. به دلیل آن که فیتوستانول در طی فرآوري غذا پایدارتر از فیتوسترول می باشد، مهندسی ژنتیک براي افزایش نسبت فیتوسترول نسبت به فیتوستانول در کلزا و لوبیاي سویا به کار رفته است.

یک ژن از مخمر که آنزیم هیدروکسی استروئید اکسیداز را رمزدهی می کند، به گیاهان وارد شده و فیتوسترول را به فیتوستانول تبدیل می کند.

2 -2- #سطح_بالاي_کاروتنوئیدها_براي_افزایش_ویتامین_A

کاروتنوئید ها رنگدانه هاي زرد، نارنجی و قرمز موجود در گیاهان هستند.

بعضی از کاروتنوئیدها در بدن به ویتامین A تبدیل می شوند که براي رشد و نمو طبیعی، عملکرد سیستم ایمنی و بینایی ضروري است.

مثال هایی از کاروتنوئیدهاي موجود در گیاهان عبارتند از: آلفا و بتاکاروتن (در هویج و کدوتنبل)، لیکوپن(در گوجه فرنگی)، لوتئینLutein و زآگزانتین Zeaxanthin در گیاهان داراي برگ هاي سبز تیره.

محصولات تراریخته که میزان تولید کاروتنوئید در آنها افزایش یافته عبارتند از: برنج تقویت شده با بتاکاروتن (برنج طلایی)، کانولا با کاروتنوئید بالا، گوجه فرنگی با بتاکاروتن بالا.

3 -2- #سطح_بالاي_آنتی_اکسیدان

آلودگی تشعشعات ، کشیدن سیگار و علف کشها رادیکالهای آزاد مضري در بدن ما تولید می کنند که باعث آسیب به DNA و پروتئین ها، ترکیبات سلولی و در واقع ایجاد سرطان می شوند.

آنتی اکسیدان ها ترکیبات زیستی مهمی هستند که با خنثی کردن فعالیت رادیکال هاي آزاد از بدن محافظت می کنند.

آنتی اکسیدان ها به شکل هاي مختلفی وجود دارند، ترکیبات فنولیک مثل فلاونوئیدها و سیزیجاتی مثل هویج، کلم بروکلی و توت ها یافت میشوند. براي بالابردن میزان فلاونوئید سیب زمینی، ژن منفرد- توکوفرول ها متداول ترین هستند که در میوه ها و ترکیب ژن ها براي تولید آنزیم هاي بیوسنتزکننده فلاونوئید به این گیاه منتقل شده است. گیاه هاي تغییریافته افزایش قابل توجهی در میزان فنولیک ها و ظرفیت آنتی اکسیدان نشان داده اند.

👇👇👇ادامه

🆔👉 @iran_novin1
☝️☝️☝️ادامه
‌ [({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_عداها

☆3B

4 -2- #سطح_بالاي_اسیدهاي_چرب_ضروري

اسیدهاي چرب ضروري شامل لاینولئیک اسید(LA)، آلفا - لاینولنیک اسید (ALA) و سایر اسیدهاي چرب غیراشباع پلیمري Polyunsaturated fatty acids هستند و به این دلیل ضروري اند که در بدن تولید نمی شوند.
میزان بالاي این ترکیبات در رژیم غذایی باعث کاهش احتمال ابتلا به بیماري هاي قلبی عروقی می شود.

منبع غذایی اصلی اسیدهاي چرب امگا-3 بلند زنجیر، ماهی ها هستند.
گیاهان آنزیم هاي سازنده اسیدهاي چرب بلند زنجیر را ندارند. دانشمندان دانشگاه بریستول آرابیدوپسیس
Arabidopsis thaliana
را اصلاح کرده اند تا اسیدهاي چرب عیراشباع بلند زنجیر بسازد. گیاهان تراریخته با سه ژن که آنزیم های مختلفی براي تبدیل لاینولئیک و آلفا - لاینولنیک به اسیدهاي چرب غیراشباع بلندزنجیر می سازند، اصلاح شده اند.

5 -2- #لوبیاي_سویا_با_لاینولنیک_کم

در لوبیاي سویاي تراریخته، با خاموش کردن ژنی که فعالیت آنزیم تبدیل کننده اولئیک اسید به لاینولنیک اسید را کنترل می کند، می توانند روغن پایدار و مقاوم دربرابر حرارت تولید کنند که براي سرخ کردن غذا مناسب خواهد بود.

6 -2- #ذرت_با_لیزین_بالا

ذرت حاوي ذخایر کمی از لیزین و تریپتوفان در پروتئین هاي ذخیره اي اصلی دانه به نام زین ها است.

دانه هایی که میزان پروتئین زین پائینی دارند، افزایش میزان لیزین و تریپتوفان داشته اند.
ذرت تراریخته ي حاوي میزان بالاي
لیزین و تریپتوفان، توسط ژنی که تولید و ذخیره ي آلفا- زین را کاهش می دهد اصلاح شده اند.

همچنین افزایش ذخیره آمینواسیدهاي آزاد (آسپاراژین،آسپارتات و گلوتامات) در دانه هایی که میزان زین در آنها کاهش یافته، دیده شده است.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها
#دورکیم_و _مرتون


#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی

☆4

2. #شرح_نظریات_دورکیم_و_مرتون

1-2. #امیل_دورکیم ، #بی_هنجاری (آنومی)

امیل دورکیم (2822-2919) را یکی از نامورترین متفکرانی نامیده اند که در بین بزرگترین متفکران اجتماعی، نظریه های وی در کم ترین اندازه فهمیده شده است (الکاپرا، 2821، ص1).

امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی که می توان گفت جامعه شناس جنایی نیز می باشد.

تحلیل دورکیم از فرایندهای دگرگونی اجتماعی مستلزم صنعتی شدن در نخستین اثر عمده اش، تقسیم کار در جامعه (دورکیم، ترجمه ی سیمپسون، 2811)، که به عنوان تز دکتری اش نوشته شده بود و در سال 2891 منتشر گشت، ارائه می شود.

در مقابل این جامعه، جامعه ای ارگانیک است که در آن بخش های متفاوت جامعه در یک تقسیم کار بسیار سازمان یافته به یکدیگر وابستگی دارند (آرون، ترجمه ی هووارد و ویور، 2812، ص21-21).

در حفظ همبستگی اجتماعی هر یک از این دو نوع جامعه، قانون نقشی اساسی ایفا می کند، ولی به شیوه های بسیار متفاوتی. در جامعه ی مکانیکی، قانون تقویت یک گونگی اعضای گروه اجتماعی را بر عهده دارد و از این رو، جهت گیری آن به سرکوب هر گونه کژروی از هنجارهای زمان خود است.

از سوی دیگر، در جامعه ارگانیک، وظیفه ی قانون تنظیم میان کنش های بخش های مختلف جامعه است.

دورکیم بر این عقیده است که کجرفتاری هر چند در همه جوامع اتفاق می افتد، شکل مدرن آن خاص جامعه مدون با انسجام ارگانیکی است که عمدتا در قالب حالت آنومی به عنوان یک بیماری مدرن ظاهر می شود یعنی رشد سریع اقتصاد مدرن بدون رشد نیروهای تنظیم کننده آن واقع شده است (ممتاز 2192، ص11).

منبع اصلی کجرفتاری در انسجام ارگانیک دو بعد دارد، اول شرایط #آنومیک که در اثر تغییر و تحول سریع بوجود می آید،

بعد دیگر آن گسترش اهمیت فردگرایی است، تاکید زیاد بر فردگرایی می تواند باعث شکل گیری هنجارهایی گردد که توسعه آرزوهای فردی و محدود نشده را تشویق می کنند.

دورکیم استدلال می نمود به میزانی
که جامعه مکانیکی باقی می ماند، جرم « #بهنجار » است، بدین معنا که، جامعه ی بی جرم به لحاظ آسیب شناسانه پر کنترل خواهد بود.

به نظر دورکیم #تبهکاری اجتناب ناپذیر است زیرا تمام اعضای جامعه نمی توانند براساس احساسات جمعی، ارزش های مشترک و اعتقادات جامعه رفتار کنند.

تبهکاری نه تنها اجتناب ناپذیر است بلکه می تواند کارکردی هم باشد.

او استدلال می کند که تبهکاری فقط زمانی بدون کارکرد می شود که میزان آن بطور غیر عادی افزایش یابد (هاراالمبوس، 2121، ص11).

امیل دورکیم به عنوان اندیشمند پیشتاز در رهیافت های فشار، جرم را نتیجه ی شکنندگی در ساختار همبستگی اجتماعی می داند، ساختاری که در آن تمام گروه ها و افراد جامعه به هم وابسته و منسجم بوده و ارزش های جامعه آنچنان درونی شده اند که جامعه بی حرمتی به آن ارزش ها را بر نمی تابد.

در چنین شرایطی تا زمانی که انسجام جمعی به دلیل تحکیم اخلاقیات تضمین می گردد، بی تردید وجدان جمعی نیز آن اندازه توانمند است که تخطی از آن در عادی ترین حد ممکن به وقوع بپیوندد.
اما از لحظه ای که الگوهای اخلاقی تضعیف شوند، پای بندی افراد به ساختار اجتماعی کاهش یافته، انسجام اجتماعی کم رنگ شده، فردگرایی و خودخواهی رواج می یابد و جامعه خود را گرفتار بحران رفتارهای کجروانه خواهد دید.

دورکیم که بنیانگذار جامعه شناسی #واقعیت_اجتماعی نیز هست، علت همه رفتارهای غیرعادی را در محیط اجتماعی جست و جو می کند و در نهایت عقیده دارد که جرم یک پدیده طبیعی و اجتماعی است و همچنین ایشان معتقد است که بین جرم و فرهنگ محل وقوع جرم ارتباط وجود دارد.

دورکیم با اظهار نظرات خویش راه را
برای بررسی محیط های متفاوت که در آن مجرمین و غیر مجرمین زندگی می کنند هموار کرد و تحقیقات گسترده ای توسط جامعه شناسان و جرم شناسان در خصوص تاثیر محیط بر وقوع جرایم صورت پذیرفت.

بر اساس نظریه اجتماعی دورکیم میتوان علل بزهکاری و ارتکاب به جرم در افراد حاشیه نشین را چنین بر شمرد :

تغییر ناگهانی در استانداردهای زندگی،

قرار گرفتن هنجارها در معرض شرائط دائما در حال تغییر،

پیشرفت اقتصادی بر روابط فردی آزار شده از نظم و تضعیف نیروهای اخلاقی جامعه (احمدی، 2194، ص41).

دورکیم از علت شناسی جنایی که ریشه های پزشکی و زیستی داشت فاصله گرفت و در مقابل این فاصله گیری به شکل گیری رفتار مجرمانه در پرتو جامعه و محیط تاکید کرد.

ویژگی دیگر کار دورکیم آن است که از
ملاحظات اخلاقی و فلسفی راجع به جرم نیز فاصله گرفت و در خصوص چرایی جرم بیشتر به واکنش اجتماعی علیه جرم یعنی واکنش هیئت اجتماع علیه جرم توجه کرد.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان

☆4

#معرفت_شناسي_اثباتگرا_و_علم_مديريت_و_سازمان

از پژوهشگراني پيش روي که با رويکرد اثباتگرايي به مطالعات سازمان و مديريت آغاز کرد ميتوان درک پيو را نام برد.
او باور به برخي اصول فلسفي داشت که پايبنديش را به رويکرد اثباتگرايي نشان ميداد. اين اصول عبارت بودند از:
الف. باور به اصل واقعيت گرايي،
به اين معنا که جهان واقعي خارج از ذهن ما وجود دارد
ب. باور به اين پيشفرض که انسانها و سازمانها پديده هاي واقعي و ملموس تلقي ميشوند
ج. باور به اينکه رفتار سازماني تحت الگوها يا قواعدي منظمي عمل ميکند و
د. باور به اينکه از طريق گردآوري داده ها ميتوان به اين الگوها و قواعد دست يافت (گريسري، 102 :2005).

نويسنده ديگرکه با رويکرد اثباتگرايي به مطالعات مديريتي پرداخته است #دونالدسن است. او با انتخاب عنوان سخت کيشي ضمن تأكيد بر رويکرد اثباتگرايي به مخالفت با رويکردهاي تفسيري در حوزه مديريت پرداخت. عنوان سخت کيشي حکايت از تأکيد بر
مطالعات تجربي و کمّي در اين حوزه دارد.
او همچنين بر اين نظريه مشهور اثباتگرايان که معتقد بودند در انجام پژوهش گردآوري داده ها بر نظريه پردازي و آزمون مقدم است؛ تأکيد
ميورزيد (تسوكاس و ديگران، 39 :2003).

#نقدي_بر_رويکرد_معرفت_شناسي_اثباتگرا :

امروزه در درون مكتب تجربه گرا، معيار قرار دادن مشاهده و تجربه محض از سوي برخي از منتقدين، به شدت به چالش كشيده شده است و اين سؤال جدّي مطرح گرديده است كه آيا مشاهده و تجربه محض، اساساً قابل تحقق است؟
به نظر برخي از اين منتقدان، بسياري از عوامل فرامشاهده اي و فراتجربي هستند كه معرفتهاي حاصل از تجربه و
مشاهده را تعيّن ميبخشند.
اين عوامل در پس زمينه هاي ذهني فرد محقق لانه كرده و در هنگام انتخاب فرضيه و انتخاب ميدان تحقيق، براي تأييد و يا ابطال فرضيه و در هنگام
تفسير و تبيين از پديده مورد مشاهده، فعال گشته و تأثيرگذار ميشوند.
ارزشهاي گوناگون اجتماعي از مهمترين عوامل شخصيت و رفتار انساني هستند و در صورتي كه هدف دستيابي ب حقيقت باشد، اينگونه ارزشها بر روي ادراك ما از واقعيتها تأثير گذاشته و عموماً اجازه نميدهند كه ما واقعيتها را آنطور كه هست ادراك كنيم...
تأثير اينگونه ارزشها بر واقعيتها، نه فقط آگاهانه، بلكه خصوصاً بطور ناآگاهانه انجام ميگيرد. [بنابراين] هيچ‌كس نميتواند ادعا نمايد كه قادر است آنها را بطور كامل در كنترل خويش در آورد« (رفيعپور، 90-91 :1360)

بنابراين محقق در هنگام مشاهده نميتواند منفعل باشد. ذهن هيچگاه در هنگام برخورد با پديده مورد مشاهده، دريافت‌كننده و ثبت‌كننده داده هاي جهان بيروني نيست، بلكه »همواره مجموعهاي از نشانه هاي قابل تشخيص، اما هميشه در حال تغيير، را درباره
خصائص جهان ميآفريند و در نفس عمل ادراك، مشاهدهگر، اين نشانه ها را بر حسب منابع فرهنگي كه به‌كار ميگيرد، تفسير مي‌كند...
دانشمندان بمنظور دستيابي به مشاهدات دقيق، ضرورتاً مجموعه وسيعي از مفروضات پس زمينه اي را مسلّم ميگيرند. اين مفروضات، بطور معمول، بعنوان منبعي غيرقابل مناقشه براي سازمان دادن به مشاهده و اعطاي
معناي علمي به آن مورد استفاده قرار ميگيرند« (مايكل مولكي، 83-92 :1376)

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#عنوان : #نظریه_های_فشار_اجتماعی_مبتنی_بر_عدم_برابری_فرصتها_دورکیم_و_مرتون


#مبانی_و_کلیات_نظرات_فشار_اجتماعی

☆5

در جرم شناسی دورکیم، بزهکاری پدیده ای عادی و از نشانه های جامعه سالم است که در آن ارزش ها و هنجارهای مربوط به اکثریت، حاکم می باشند و به نحو طبیعی اقلیتی نیز وجود دارند که خواهان ارزش هایی متفاوتند و جرم نتیجه این تفاوت های اجتناب ناپذیر است. اما در لحظه ای که جامعه از ساختار سالم خود خارج شده و به شرایط بی هنجاری، بی قاعدگی، فقدان نظم بندی اجتماعی یا آنومی دچار گردد و خواسته های نا محدود فردی از کنترل وجدان جمعی خارج شود، افراد مجال و توان آن را نمی یابند که بر اساس نظامی از قواعد مشترک، نیازهای خود را ارضاء کنند (رفیع پور، 2129، ص21). و در نتیجه، نظم اجتماعی و فرهنگی، از هم پاشیده شده و این اضمحلال در ساختار فرهنگی، زمینه ی نقض ارزش های اجتماعی را مهیا خواهد ساخت.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مقاله_علمی

#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان

قسمت پنجم

#معرفتشناسي_تفسيري_در_علوم_انساني

رويکرد اثباتگرا با باور به اينکه منابع معرفتي و روشي در علوم طبيعي و علوم انساني به طور نسبي يکسان است؛ در تقابل جدي با رويکرد ديگري قرار گرفت که علوم اجتماعي را تافته جدا بافته اي از علوم طبيعي تلقي ميکرد.
اين تفاوت در تلقي، به اين دليل است که علوم انساني حوزهاي است کاملا مرتبط با معنا و اين ارتباط باعث ميشود به دليل محدوديتهاي روشي که در رويکرد اثباتگرا وجود دارد امکان و توان دسترسي و ورود به معنا وجود نيايد. بنابراين، با جايگزيني فهم و تفسير در مطالعات علوم اجتماعي، به جاي کشف و تبيين در مطالعات علوم طبيعي، به طور عملي تفکيک و تمايز غايتگرايانه اي در اين دو دسته مطالعات رخ داد. آنچه
موجب اين جدايي در هدف اين دو حوزه مطالعاتي گشت، وارد شدن معنا به عنوان عنصر اساسي در تفسير رفتارهاي عالمان اجتماعي است. عنصري که البته در رفتار عالمان طبيعي وجود ندارد. از اين رو اين رويکرد به رويکرد معناگرا معرفي ميگردد. رويکردي که معنا را به عنوان نقطه ثقل مطالعاتي خود در تفسير عالمان اجتماعي قرار ميدهد.
رويکرد معناگرا، متأثر از نظريه هستي شناسانه »دكارت« در تمييز ميان نفْس و بدن، روش شناسي ديگري پي افكند كه بر اساس آن هيچگاه نميتوان روح را به ماده، انديشه را به طبيعت و تاريخ را به طبيعت و در مجموع پديده هاي انساني ـ اجتماعي را به پديدههاي فيزيكي تأويل برد (فروند، 9 :1372). جهانِ اجتماع به کلي متفاوت از جهانِ طبيعت است. دنياي اجتماعي کاملا ذهني است، نه عيني و بايد آن را تجربه کرد، نه اينکه آن را عيني فرض کرد و مستقل از رفتار روزانه افراد به بررسي آن پرداخت.
رويکردهاي معناگرا با وجود برخي تفاوتهاي مهم با يکديگر در يک نکته اساسي اشتراک دارند و آن مرزبندي مشخصي است که با علوم طبيعي برقرار ميکنند و به طور اصولي ميان علوم طبيعي و علوم انساني تفاوت جوهري قائل اند.
در اواخر قرن نوزدهم، »ماکس وبر« و »ويلهلم ديلتاي« با ارائه نظريه معرفت شناسي به عنوان روش ويژه در برابر روش تبييني مبتني بر تفسير، روش تفهمي را مطرح كردند.
آنان معتقد بودند كه موضوع مورد مطالعه علوم اجتماعي، برخلاف علوم طبيعي، ملموس نيست و به همين دليل تنها از طريق تفهم ميتوان به مطلوب دست يافت (رفيعپور، 69 :1360). افزون بر اين، واقعيت چيزي وراي ذهن و آگاهي انسان نيست و واقعيتهاي اجتماعي از طريق کنش کنشگران اجتماعي ساخته و به وسيله آنان تفسير ميشوند.
نگرش تفسيري در قلمرو علوم انساني بر دگرگون شوندگي فرهنگي معاني انساني تأكيد مي‌‌ورزد و معتقد است كساني كه با به‌كارگيري روش علوم طبيعي از بررسي جزئيات فرهنگي سرباز ميزنند، به يک نوع قشريت و تعصب ظاهري مبتال ميشوند و در نتيجه از عناصر اساسي فرهنگ غافل ميمانند.

»گيرتز« از تفسيرگراياني است كه معتقد است شكافتن سيستماتيك معاني ويژه در هر فرهنگ براي پژوهشگران در علوم انساني و اجتماعي وجوب عيني دارد؛ زيرا مشتركات فرهنگي، بر فرض وجود، بسيار نادرند. (ليتِل، 13 :1366). اما اين سؤال مطرح است كه چرا تفسير در قالب روش تفهمي، در مطالعات انساني، به جاي تبيين در قالب روش طبيعي تجربي جايگزين ميشود. اين سؤال را »پيتر وينچ« اينگونه جواب ميدهد که:
انسان موجودي است اعتبار ساز و زندگي اجتماعي او جز به كمك خلق مفاهيم اعتباري و قراردادي نميگذرد. از اين لحاظ، فهم حوادثي كه در قلمرو انساني خصوصاً در قلمرو اجتماعي ميگذرد ميسّر نيست، مگر اينكه شخص خودش وارد عالم اعتبارات جامعه شود (ليتل، 45 :1366). اما رابطه اين فهم با زندگي و تجربه، به نظر »ديلتاي«، از راه نشانه هاي صوري و كلمات و همه آنچه كه انسانها براي ارتباط با يكديگر به‌كار ميبردند برقرار ميشود. به اعتقاد او »فهم اين شرط را دارد كه زماني رخ ميدهد كه رابطهاي با ديگري بهوجود آيد و زندگي از خلال بروز و نه مستقيماً، به ذهن بيايد... و بروز واقعيتي است واسط كه هم به قلمرو طبيعي يا ناخود، بستگي دارد و ميتواند مربوط به واقعيتي مستقل از فرد و زندگي باشد و هم جزء زندگي است (رجبزاده، 17 :1368).
به طور خلاصه ميتوان گفت علوم طبيعي خصائصي داشت كه تفسيرگرايان از پذيرش آن امتناع ميورزيدند. اين خصائص عبارت بودند از: ضابطه آزمون پذيري تجربي، ضابطه هماهنگي منطقي و گردن نهادن به فرايندهاي جمعي و بيناالذهاني نقد و ارزيابي (ليتل، 376 :1373).

🆔👉 @iran_novin1