مرنج ار #وداع
#تـــو ناڪرده رفتیم            
ڪه از #خویش_رفتن #وداعی_ندارد...😔

#فیاض_لاهیجی

من از #عقرب نمیترسم

ولی از #نیش میترسم

ندارم #شکوه از #بیگانگان

از #خویش میترسم

ندارم #وحشتی از یوز و #ببر و

#حمله ی #شیران

از آن #گرگی که می پوشد

لباس #میش می ترسم...

به گرد #خویش گشته ام

#سوار این #چرخ و #فلک

#بس است تکرار #ملال

زِ #روزگار خسته ام

#قمار بی برنده #ایست

قمار #تلخ زندگی

چه #بُرده و چه #باخته

ازین #قمار خسته ام ..

از #مرگ هراسانم و از #هستیِ خود سیر

از #خویش گریزانم و از #آینه دلگیر

تقدیر، مرا#حــــــالا #خواست به

#تنهایی و #غربت

#نفرین به #قضا و قدر و #قسمت و تقدیر

#من در #خانه خاک #خود با #لباس سفیدم

و #تو در خانه #عشق جدیدت #بالباس سفید

#فرق هست #بین من تو

تو در #خوشی

بالباس #سفیدت

و #من ب #دیدار معبود #خویش

#بالباس #سفیدم ب نام #کفن

#خدایا تو در #خواب هستی

وما #شبانه روز #در_انتظار

#صورت حساب #خویش

#ایا به #راستی جرات #پذیرفتن

#مرگ را #داریم

از #مرگ_هراسانم و از #هستیِ خود سیر

از #خویش_گریزانم و از #آینه دلگیر

#تقدیر، مراحــــــالا #خواست به

#تنهایی و #غربت

#نفرین به #قضا و قدر و #قسمت و تقدیر