امشب اشکی میریزد.
397 subscribers
5.56K photos
4.04K videos
358 files
202 links
Download Telegram
جهان؛
آلوده‌ی #خواب است و #من
در وهمِ خود #بیدار...
‏انقد تو زندگيم نشد نشد نشد ك وقتي ام شد از #خواب پريدم
#جانانِ دلم!
تو #شب_بخیر هم که نگویی
این شب
آخرش #صبح خواهد شد ..
فقط من کمی #پیرتر
از #خواب برخواهم خواست ..
خودت #حساب کن
چند #شب
شب_بخیر نگفته ای ...!؟

#نرگس_صرافیان_طوفان
#شبتون_آروووم
.
این #روزها انقدر به تو #فکر میکنم
که #خواب هایم از #پیش تعیین #شده است!
می آیی
#دستم را #میگیری
شهر را #قدم میزنیم
سینما #میرویم
قهوه مینوشیم
شعر #میخوانیم
در #نگاهم زل #میزنی
میخواهم #ببو...
که #زنگ ساعت به #صدا در می آید!
و #من می مانم و #رویایی که در #طول روز #رهایم نمیکند!
ڪَـاهے #لازمه خودتــــــــــــــــــــ رو

به #خواب بزنے ؛ #بیدارے تاوان

#سنڪَـينــــــــــــــــــــے داره!!!
شیر #بودیم و #خواب مان کردند،

#شمع بودیم و #آب مان کردند . . .

پل #شدیم

#به سوی #مقصدشان،

رد #شدند و #خراب مان کردند

#امــان از #نـارفیـقـان
#برای در #خواب دیدنت

به #کدام پهلو #باید خوابید؟

#کدام وِرد را #باید خواند؟

#چگونه باید #بود

#که از #میانِ تمامِ #نخواستنی‌ها

#یک تو #دلخواه به #خواب بیایی؟
ازم #پرسید :چرا #شبا نمیخوابی؟

#سهیل

#گفتم تو #خواب چیزاییو #میبینم که

دنیای #واقعی ندارمشون #این خیلی

#اذیتم میکنه #نمیدونم چیشد #بعد

#اون شب #خودشم دگ #نخوابید
#دشب_دیدمش

چی #گفت؟

#گف بسه #دیگه زیاد از #هم دور #بودیم

#تو چی #گفتی؟

از #خواب پریدم
#گاهی وقت ها

#آنقدر از #زندگی_خسته می شوم

که #دلم می خواهد

#قبل از #خواب، ساعت را

روی #هیچوقت_کوک کنم
#دشب_دیدمش

چی #گفت؟

#گف بسه #دیگه زیاد از #هم دور #بودیم

#تو چی #گفتی؟

از #خواب پریدم
#ساده تر از اين #بلد نيستم كه #بگويم

#رهايم نكن

#كسى در #اين شهر

جز #من

#خوابِ تو را #نمیبيند ...
🍃kasri

#خواب و بیدار،شب و روز به دنبال من است

جز مگر یاد تو یار سفرى مى خواهم؟ 

#مهدے_فرجی

🌹🍃
#خوشیا رو تو #خواب دیدیم

#بدبختیا رو تو #بیداری!
#خوشیا رو تو #خواب دیدیم

#بدبختیا رو تو #بیداری!
#تنت

بہ دشت  َل‌هاے وحشی میماند

#معطر و ناشناختہ؛

#بوسہ‌ام هرجا کہ می‌نشیند

پروانہ‌اے از  #خواب می‌پرد...



༅✤ ⃟🌸 ⃟ ‌‌‌‌✤༅
حالا صبح است🌞
آسمان آبی‌ فیروزه‌ای‌ست🌫

در هوای خنک، بلوری و عطرافشان پرنده‌ها گرم کارند 🕊
و یک سینه صدا را مثل یک مشت مروارید که از توی دستمال ابریشمی رنگینی بیرون بریزد رها می‌کنند، به هوا نوک می‌زنند و در آن می‌دمند

و باز آن را فرو می‌دهند و در گلو می‌گردانند و صدا بازیگوش روی شاخه‌ها می‌جهد و از روی برگ‌ها می‌گریزد و ناپدید می‌شود...


#خواب_و_خاموشی
#شاهرخ_مسکوب