⚡️ درمۊج، گَدا، سؤال‌کۊن
#vaje
@gilaki_learning
⚡️شکاف
🔻جؤمله دل:
⚪️ کتره' شکاف ٚدل دنا بؤم، کمیتان وگیتین؟
#vaje
@gilaki_learning
گیلکی زوان ٚ آمۊجش
Best Mp3 Cutter – charvedari
⚡️«چل» در پست قبلی همریشه و معادل چرخ در زبان فارسی است؛ این کلمات با wheel در زبان اینگیلیسی همریشه هستند.
👇 در لینک زیر در مورد این کلمه بیشتر بخوانید:
https://t.me/gilaki_learning/1235
گئلاني گئلکي گۊيشأني مئن ظرفأني سر/در' «نۊخؤن» یا «نيفين» گۊئده.أ وأجه أولیه ائراني احتمالي ريشه *su(m)p/b ائسه ؤ niـ پئشوند گه جئر/جئر ٚرا مأنأ دخؤ أن' دؤچۊکسته. هؤتۊ گه جؤرأکشئي کأکأئي مئن دينيده فارسي «نهفتن» ني هأ ريشه' بأمئی.

سربست: چئؤنگ

#vaje_shenasi
#gilaki_vaje

@gilaki_learning
گیلکی زوان ٚ آمۊجش
⚡️ اگر مطالب کانال را دنبال کرده باشید در چند پست به کلمه گیلکی «رۊج» اشاره شده است. این کلمه در چند زبان قدیمی ایرانی به ثبت رسیده به این شکلها مؤجۊد است: اوستایی: raochah هخامنشی: rauchah پهلوی اشکانی: rōzh پهلوی ساسانی rōz این کلمه در زبان فرضی هندؤارۊپایی…
در فرهنگ گیلکی بخشزاد محمودی؛ مربوط به گویش‌های منطقه‌ی فؤمنات و گسکرات از غربی‌ترین گونه‌های گیلکی، واژه‌ی «رؤج/رۊج» ثبت شده‌است که امروزه در همین گویش‌ها غالبا به صورت «رؤز» (با مصوت ــُ) تلفظ می‌شود.

نکات مذکور در پست ریپلای شده و صورت مختوم به «ج» این واژه در فرهنگ بخشزاد محمودی و تمامی متون گیلکی به‌جای مانده از قرون گذشته، مؤیدِ متاخر و فارسیزه بودن صورت «ز»دار و متداول این واژه در گیلکی است.
#gilaki_vaje
#vaje_shenasi

(کوروش، میثم، مائده، میعاد 🙏🏼)

@gilaki_learning
گیلکی زوان ٚ آمۊجش
#ضرب‌المثل_تبری "چُوی مال در شونه ولی، حرف مال نا" معنا: آثار کتک چوب بعد چند روز ناپدید میشه ولی، حرف و زخم زبان دیگر تو دل و ذهن آدم تا لحظه مرگ می‌ماند. کاربرد: زمانی که کسی حرف تلخی بزند، این مثل را بکار می‌برند. ⚠️ شِه وَچون رِ محلی گپ بَزوئن یاد…
همانطور که در پست پیشین مشاهده کردید؛ «مال» در گونه‌های تبری از زبان گیلکی به معنای رد و اثر به کار می‌رود که در گونه‌های گیلانی به صورت «ماله» در ترکیباتی مانند «دس ٚماله، پاماله ؤ...» حضۊر دارد.

شکل دیگری از این واژه به فرم «مرزه» درهمین معنا یا در اصطلاح «مرزه دکفتن: باقی ماندن رد و اثر» در گویش‌های حوزه‌ی فومنات به کار می‌رود که به صورت ایرانی اولیه‌ی بازسازی شده‌ی آن (*Hmarz) نزدیک‌تر است.
همچنین از این ریشه؛ با معنای «مالیدن»، جزو مۊشتۊ در ترکیب «مۊشتۊ سنگ» ؤ فعل «مالستن» نیز در گیلکی مشتق شده و در‌گویش‌های مختلف مستعمل‌اند(همگی از هنداروپایی اولیه *H2merg-).

"تکمیلی":
در گونه‌های تبری صورت‌های «ماله و مالکا» نیز مورد استفاده‌اند.(سید مقداد 🙏🏼)

#gilaki_vaje
#vaje_shenasi
#tarkibi_felan

@gilaki_learning
گیلکی زوان ٚ آمۊجش
شيون فؤمني – پاخأري
کلمه‌ی «پاخأري» در گیلکی به معنای؛ دعوا، مرافعه، نزاع ؤ اختلاف به کار میرود که زنده‌یاد شیون فومنی نیز قصیده‌ای با همین عنوان دارد.

این واژه از ریشه‌ی مفروض *kwer- هنداروپایی به گیلکی رسیده و با لغت «پیکار» فارسی هم‌معنا و هم‌ریشه است.

لغت یاد شده به صورت «پاخأر» و اتباع «پاخأر ماخأر» نیز مستعمل‌است.
(فعل کۊدن نیز از همین ریشه است)

#gilaki_vaje
#vaje_shenasi

@gilaki_learning
تاوأدان؛ فعل مرکب یا پیشوندی؟

در گویش‌های غرب گیلانی زبان گیلکی فعل تاوأدان در معنای پرتاب کردن، انداختن به کار می‌رود که در گویش‌های شرق گیلانی عمدتا به شکل تؤدن و در بعضی مناطق از حومه‌ی لاهیجان به شکل تؤغدن مورد استفاده است.
صورت نفی ؤ نهی این فعل در صرف‌های مختلف رفتاری شبیه به افعال پیشوندی دارد؛ بدین معنا که نونِ منفی‌ساز بین پیشوند و ماده‌ی فعلی ظاهر می‌شود.

مصدر | امر | نهی
دؤکۊدن | دؤکۊن | دؤنکۊن
تاوأدان | تاوأد | تانوأد

عمده‌ی پژوهشگران نیز گویا باتوجه به این صرف‌های منفی، تاوأدان را پیشوندی و جز‌ ٕ «تا، تؤ» را پیشوند فعلی در نظر گرفته‌اند. کریستین‌سن در بررسی پیشوندهای مصدری گویش رشت «تا» را صورت تازه‌ای از پیشوند فعلی «د» دانسته و پیرو همین فرض جانی چیونگ در فرهنگ ریشه‌شناسی افعال ایرانی H2uenH* هنداروپایی اولیه را ریشه‌ی مفروض جز فعلی «وأد» درنظر گرفته‌است. گروه قلیلی هم این فعل را به علت تناظر با فعل «تاب دادن» مرکب می‌دانند و با اکتفا به همین شباهت از بحث بیشتر خودداری کرده‌اند. دراین نوشته‌ی کوتاه سعی دارم بگویم که چرا ادله‌ی گروه اول سست و ناکافی‌ست و مباحث بیشتری را پیرامون فرض گروه دوم و در تائید آن مطرح کنم.

همانطور که گفته شد بسیاری تا را صورت تازه‌ای از پیشوند فعلی د درنظر گرفته‌اند. می‌دانیم که واج‌های د و ت هردو همخوان‌های انسدادی و لثوی‌اند و تفاوت‌شان در واکداری/بیواکی است و ازاین رو این ابدال کاملا ممکن است. منتها در میان آنچه که از گویش‌های مختلف مورد بررسی قرار گرفته موردی از تبدیل پیشوند فعلی د به تا یافته‌نشده و این فرض را داده‌های زبانی پشتیبانی نمی‌کند. مسئله‌ی دیگر بحث اشتقاق است. معمولا از اکثر افعال گیلکی می‌توان چندین مشتق را در گویش‌های مختلف یافت و این امر درمورد ماده‌ی فعلی «وأد» -درصورت پذیرفتن فرض اشتقاقی بودن تاوأدان- صدق نمی‌کند.
بیش از این‌ها در جستجوی افعال مشابه میتوان نگاهی به زبان‌های هم‌خانواده‌ی گیلکی کرد که ازقضا در تالشی جنوبی؛ از نزدیک‌ترین زبان‌ها به گیلکی، فعل «تاوآدۊئن» درست در همین معنا کاربرد دارد. نگاهی به شیوه‌ی تحلیل این فعل توسط گویشوران تالشی راه‌گشا است. به صرف‌های زیر دقت کنید:

تاو ماده: نینداز
تاوآدۊمه: انداختم
تاو نادۊمه: نینداختم

این فعل در تالشی؛ برخلاف گیلکی، در جایگاه یک فعل مرکب صرف می‌شود. یعنی درصورت پیشوندی بودن این فعل می‌بایست شاهد صرف‌های «تامواده ؤ تانوادۊمه» می‌بودیم که چنین نیست و همین امر در کنار مشابهت معنایی و ظاهری فعل‌یار (جز اسمی فعل مرکب: تاو) با «پرتاب» و «تاب دادن» این احتمال را تقویت می‌کند. همچنین صرف‌های فومناتی و تناظر همکرد این فعل (جز فعلی فعل مرکب: دان) با تصریف‌ فعل دان در همان گویش بر این احتمال صحه می‌گذارد. صرف‌های مضارع اخباری و ماضی ساده‌ی این دو فعل را ببینید:

مضارع اخباری:
تاوأدخمه/دخمه، تاوأدخيمه/دخيمه
تاوأدخيه/دخيه، تاوأدخيده/دخيده
تاوأدخه/دخه، تاوأدخده/دخده

ماضی ساده:
تاوأدأمه/بدأمه، تاوأديمه/بديمه
تاوأديشه/بديشه، تاوأديده/بديده
تاوأدأ/بدأ، تاوأدده/بدده

این مسیر متفاوت پیموده شده در گیلکی؛ یعنی پیشوندی صرف شدن یک فعل مرکب، را می‌توان با فرآیند «بازتحلیل» توضیح داد. در جریان بازتحلیل واژگان بی‌تاریخ می‌شوند؛ بدین معنا که گویشوران از ساخت اولیه و تاریخی واژه گذر کرده و ساخت ثانویه‌ی متفاوتی برای آن قائل خواهند شد. در ساخت تازه و ثانویه اجزا‌ی معنادار می‌توانند شکافته‌شوند و به عنوان سازه‌ی مستقل یا عضوی از سازه‌ی دیگر تلقی شوند. مثال ملموس این فرآیند واژه‌ی ترکی‌الاصل «دوقلو» است که از مصدر دؤقماخ و پسوند لو ساخته شده و بعد از ورود به فارسی هجای اول آن(دو) توسط گویشور فارسی به علت شباهت صوری با عدد ۲ یکسان پنداشته‌شده‌است. این واژه بعد از بازتحلیل ساخت ثانویه‌ی متفاوتی از اصل تاریخی به خود گرفته و بعد از قیاس در ترکیبات تازه‌ی «سه‌قلو،چهارقلو و...» حضور پیدا کرده‌است.

۱.ساخت اولیه و تاریخی «دوقلو» در ترکی:
دوقـ (از مصدر دوقماخ) + لو
🔽
۲.ورود به فارسی و شکل‌گیری ساخت تازه‌ و ثانویه بعد از بازتحلیل:
دو + قلو
🔽
۳.قیاس و واژه‌سازی:
سه قلو، چهارقلو

همچنین در پیشوندی بازتحلیل شدن این فعل نمی‌توان از نقش اقتصاد زبانی و تمایل زبانوران به ایجاز و اختصار گذشت.

تا.وأ.نـ.د.خـ.مه(۶ هجا) صرف مرکب
تانـ.وأ.د.خـ.مه (۵ هجا) صرف پیشوندی

کوتاه سخن این که «تاوأدان» و شکل‌گیری ساخت ثانویه‌ی پیشوندی‌اش را می‌توان نمونه‌ای از فرآیند بازتحلیل صرفی در گیلکی شمرد. فرآیندی که احتمالا در تصریف افعال دیگر مانند چأکۊدن و جۊکۊدن نیز نقش داشته‌است.

(مائده، فرهنگ)
#vaje_shenasi

@gilaki_learning
گیلکی زوان ٚ آمۊجش
محمد دنیوي – خلق
«خني» در مصراع «ززم کۊلي رئه چۊ خني» از ترانه‌ی خلق زنده یاد محمد دنیوي، صرف دوم شخص و مضارع اخباری فعل «دخأستن/دخستن» به معنای فرو کردن در گونه‌های تبرستانی‌ست. همانطور که قبلا هم اشاره شد، در اکثر گونه‌های تبری پیشوندهای اشتقاقی (در مورد این فعل پیشوندِ د) در برخی صرف‌ها از جمله مضارع اخباری حذف میشوند. صورت گیلانی این فعل با پیشوند اشتقاقی «فۊ» به فرم «فۊخأستن/فۊغأستن» در همین معنا کاربرد دارد.
دخأستن ؤ فۊخأستن در زبان گیلکی احتمالا از ایرانی اولیه *xad به معنای زدن، مجروح کردن و... مشتق شده باشد. جالب است بدانید که لغت «خسته» نیز از همین ریشه بازمانده است.

#vaje_shenasi
#guyesh_shenasi
#gilaki_fel

@gilaki_learning