پایانهای برگزیده: طعم گیلاس
ارسیا تقوا🖋جسورانهترین و عجیبترین پایان. در زمانی که هنوز داشتیم به آخر قصۀ خودکشی بدیعی فکر میکردیم، با قطعهای غریب از پشتصحنه مواجه میشویم و کیارستمی و عوامل فیلمبرداری و حتی بازیگر نقش بدیعی (همایون ارشادی) را میبینیم. پیام سرراست این است که شما داشتید یک فیلم میدیدید. این که بدیعی این کار را میکند یا نه به خودش مربوط است، من به عنوان تماشاگر چه میکنم. فیلم ظاهرش تلخ بود و از مرگ میگفت اما میخواست برای ما برشی از کیک زندگی باشد. به نظرم همین نهایت سخاوت یک فیلمساز به مخاطبانش است که طعم یک گیلاس را به نچشیدهها بچشاند.
ابراهیم حقیقی🖋طلب یاری برای تدفین مرگ خودخواسته. در انتظار یاری یک نفر. فقط یک نفر که خاکسپاری را، بیشکوه، تمام کند. طعم شیرین توت در روایت آنکه در موزۀ نگهداری موجودات خشکشده کار میکند، ناقوس ارزشمندی زندگی را به صدا درمیآورد. تاریکی بر مرد خوابیده در گودال گور فرو میافتد و گروه فیلمبرداری شاهد بیدار شدن و رژۀ صبحگاهی سربازان پادگان میشود؛ ضیافت اختیار.
رضا سهرابی🖋هوشمندانه بودن پایان این فیلم (قبل از ورود گروه فیلمبردارى) در یک پلان کلیدىست. دوربین در خارج از آپارتمان آقاى بدیعىاست. داخل آپارتمان را نمىبینیم و فقط سایۀ بدیعى دیده مىشود. اطلاعاتى در مورد میل او به خودکشى نداریم. دوربین در داخل خانه مىتوانست جزییاتى از زندگى بدیعى را نشان دهد و تصورات و فرضیاتى در بیننده براى دلیل خودکشى ایجاد کند. کیارستمى در طول فیلم از این داستانپردازىها دورى میکند و روال فیلم را با این پلان به تکامل مىرساند.
بهزاد عشقی🖋آقای بدیعی خودکشی میکند و در گور خود دراز میکشد تا بمیرد. آیا واقعا میمیرد؟ آیا در آخرین لحظه کسی نجاتش نمیدهد؟ بر خلاف انتظار در صحنۀ بعد میبینیم که این بخشی از فیلم بوده است و مرد از گور برمیخیزد و به جمع زندگان میپیوندد. این صحنه در عین حال نوعی رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ است و تأثیر افسونکنندهای بر مخاطب میگذارد.
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #طعم_گیلاس #عباس_کیارستمی #همایون_ارشادی #نخل_طلا #جشنواره_کن #سینمای_ایران #فیلم #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #abbaskiarostami #kiarostami #tasteofcherry
@filmemrooz_official
ارسیا تقوا🖋جسورانهترین و عجیبترین پایان. در زمانی که هنوز داشتیم به آخر قصۀ خودکشی بدیعی فکر میکردیم، با قطعهای غریب از پشتصحنه مواجه میشویم و کیارستمی و عوامل فیلمبرداری و حتی بازیگر نقش بدیعی (همایون ارشادی) را میبینیم. پیام سرراست این است که شما داشتید یک فیلم میدیدید. این که بدیعی این کار را میکند یا نه به خودش مربوط است، من به عنوان تماشاگر چه میکنم. فیلم ظاهرش تلخ بود و از مرگ میگفت اما میخواست برای ما برشی از کیک زندگی باشد. به نظرم همین نهایت سخاوت یک فیلمساز به مخاطبانش است که طعم یک گیلاس را به نچشیدهها بچشاند.
ابراهیم حقیقی🖋طلب یاری برای تدفین مرگ خودخواسته. در انتظار یاری یک نفر. فقط یک نفر که خاکسپاری را، بیشکوه، تمام کند. طعم شیرین توت در روایت آنکه در موزۀ نگهداری موجودات خشکشده کار میکند، ناقوس ارزشمندی زندگی را به صدا درمیآورد. تاریکی بر مرد خوابیده در گودال گور فرو میافتد و گروه فیلمبرداری شاهد بیدار شدن و رژۀ صبحگاهی سربازان پادگان میشود؛ ضیافت اختیار.
رضا سهرابی🖋هوشمندانه بودن پایان این فیلم (قبل از ورود گروه فیلمبردارى) در یک پلان کلیدىست. دوربین در خارج از آپارتمان آقاى بدیعىاست. داخل آپارتمان را نمىبینیم و فقط سایۀ بدیعى دیده مىشود. اطلاعاتى در مورد میل او به خودکشى نداریم. دوربین در داخل خانه مىتوانست جزییاتى از زندگى بدیعى را نشان دهد و تصورات و فرضیاتى در بیننده براى دلیل خودکشى ایجاد کند. کیارستمى در طول فیلم از این داستانپردازىها دورى میکند و روال فیلم را با این پلان به تکامل مىرساند.
بهزاد عشقی🖋آقای بدیعی خودکشی میکند و در گور خود دراز میکشد تا بمیرد. آیا واقعا میمیرد؟ آیا در آخرین لحظه کسی نجاتش نمیدهد؟ بر خلاف انتظار در صحنۀ بعد میبینیم که این بخشی از فیلم بوده است و مرد از گور برمیخیزد و به جمع زندگان میپیوندد. این صحنه در عین حال نوعی رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ است و تأثیر افسونکنندهای بر مخاطب میگذارد.
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #طعم_گیلاس #عباس_کیارستمی #همایون_ارشادی #نخل_طلا #جشنواره_کن #سینمای_ایران #فیلم #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #abbaskiarostami #kiarostami #tasteofcherry
@filmemrooz_official
پایانهای برگزیده: زیر درختان زیتون
.
امیرحسین سیادت🖋دو نقطۀ سفید، پیچان و رقصان، در پهنهای دلگشا و سبز. در این نمای دور دور حسین عاقبت فرصت یافته رها از فضای شلوغ و همهمۀ صحنه و در امان از ما مزاحمان همیشهحاضر حرفش را به طاهره بگوید. پاسخ را نشنیدهایم اما مگر آن طبیعت سرزنده و آن شتاب پایانی و شور سرشار موسیقی دومنیکو چیمارزا جایی هم برای تردید میگذارد؟ کدام عاشقانهترین لحظه در کدام عاشقانه این گونه در اکستریم لانگشات اتفاق افتاده است؟
محمد جعفری🖋در یک پلان-سکانس طولانی، حسین که فقط در زمان فیلمبرداری مقابل آقای کارگردان (محمدعلی کشاورز) میتوانست از موهبت همصحبتی با طاهره برخوردار شود، حالا بیرون از قابِ دروغکی که آقای کارگردان ساخته بود میخواهد دل به دریا بزند و در بین جنگلزار زیتون به طاهره برسد. ابتدا حسین مقابل دوربین تمام پرده را پوشانده اما هر چه دور میشود کوچک و کوچکتر میشود و به طاهره نزدیکتر. طاهره با گامهای بلند از او دور میشود و حسین بر سرعتش میافزاید تا بیرون از نقشی که آقای کارگردان به او داده به پاسخ عاشقانۀ طاهره برسد.
پرویز نوری🖋در فیلم نئورئالیستی عباس کیارستمی، هنگامی که حسین در روستای کوکر به خواستگاری طاهره میرود و پاسخ «نه» میگیرد و حتی پس از زلزله که پی میبرد دخترک زنده مانده اما این تمایل و عشق او به نتیجهای نمیانجامد، در پایان حسین را میبینیم که از طاهره جدا شده و در کورهراهی در بین درختان زیتون ناپدید میشود. آیا آن دو بالاخره یکدیگر را بازخواهند یافت؟
رضا درستکار🖋از آن پایانهای شگفتآور، پایانی زیبا و استثنایی که در آن دختری و پسری در دل یک منطقۀ زلزلهزده، بالأخره راهی مییابند تا پشت به خرابی و ویرانیهای زلزله و نگاههای مزاحم مردمان و عرف و قرارداد و چه و چه و چه راهشان را بکشند و بروند در دل یک چشمانداز سرسبز و زندگیآفرین در لانگشات طبیعت... آنها میروند و میروند و میروند تا به نقطهای تبدیل شوند. مگر چیزی هم فراتر از «عشق» در هستی هست؟
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #عباس_کیارستمی #محمدعلی_کشاورز #فرهاد_خردمند #حسین_رضایی #طاهره_لادانیان #ظریفه_شیوا #کوکر #جشنواره_کن #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #abbaskiarostami #kiarostami
#throughtheolivetrees
@filmemrooz_official
.
امیرحسین سیادت🖋دو نقطۀ سفید، پیچان و رقصان، در پهنهای دلگشا و سبز. در این نمای دور دور حسین عاقبت فرصت یافته رها از فضای شلوغ و همهمۀ صحنه و در امان از ما مزاحمان همیشهحاضر حرفش را به طاهره بگوید. پاسخ را نشنیدهایم اما مگر آن طبیعت سرزنده و آن شتاب پایانی و شور سرشار موسیقی دومنیکو چیمارزا جایی هم برای تردید میگذارد؟ کدام عاشقانهترین لحظه در کدام عاشقانه این گونه در اکستریم لانگشات اتفاق افتاده است؟
محمد جعفری🖋در یک پلان-سکانس طولانی، حسین که فقط در زمان فیلمبرداری مقابل آقای کارگردان (محمدعلی کشاورز) میتوانست از موهبت همصحبتی با طاهره برخوردار شود، حالا بیرون از قابِ دروغکی که آقای کارگردان ساخته بود میخواهد دل به دریا بزند و در بین جنگلزار زیتون به طاهره برسد. ابتدا حسین مقابل دوربین تمام پرده را پوشانده اما هر چه دور میشود کوچک و کوچکتر میشود و به طاهره نزدیکتر. طاهره با گامهای بلند از او دور میشود و حسین بر سرعتش میافزاید تا بیرون از نقشی که آقای کارگردان به او داده به پاسخ عاشقانۀ طاهره برسد.
پرویز نوری🖋در فیلم نئورئالیستی عباس کیارستمی، هنگامی که حسین در روستای کوکر به خواستگاری طاهره میرود و پاسخ «نه» میگیرد و حتی پس از زلزله که پی میبرد دخترک زنده مانده اما این تمایل و عشق او به نتیجهای نمیانجامد، در پایان حسین را میبینیم که از طاهره جدا شده و در کورهراهی در بین درختان زیتون ناپدید میشود. آیا آن دو بالاخره یکدیگر را بازخواهند یافت؟
رضا درستکار🖋از آن پایانهای شگفتآور، پایانی زیبا و استثنایی که در آن دختری و پسری در دل یک منطقۀ زلزلهزده، بالأخره راهی مییابند تا پشت به خرابی و ویرانیهای زلزله و نگاههای مزاحم مردمان و عرف و قرارداد و چه و چه و چه راهشان را بکشند و بروند در دل یک چشمانداز سرسبز و زندگیآفرین در لانگشات طبیعت... آنها میروند و میروند و میروند تا به نقطهای تبدیل شوند. مگر چیزی هم فراتر از «عشق» در هستی هست؟
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #عباس_کیارستمی #محمدعلی_کشاورز #فرهاد_خردمند #حسین_رضایی #طاهره_لادانیان #ظریفه_شیوا #کوکر #جشنواره_کن #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #abbaskiarostami #kiarostami
#throughtheolivetrees
@filmemrooz_official
پایانهای برگزیده: خانۀ دوست کجاست
عباس بهارلو 🖋یک شاخۀ کوچک گل سفید لای دفترچۀ مشق. وقتی احمدزاده دفتر مشق نعمتزاده را به او میهد، و معلم دفتر را ورق میزند، در نمای بسته و بسیار کوتاه آن شاخهگل برای لحظهای دیده میشود.
بهزاد عشقی🖋پسر میرود تا خانۀ دوستش را بیابد و دفترچهاش را به او برساند. خانۀ دوست را پیدا نمیکند و خود به جای او مشقش را مینویسد. در واقع همچون سفری عارفانه از خود میگذرد و به دیگری میپیوندد و دوست را در خود بازمییابد.
حمید کریلی🖋این فیلم را اولین بار سال شصتوشش در سینما بلوار که سینمای محبوبم بود دیدم. وقتی فیلم تمام شد، تمام راه طولانی تا خانه را پیاده رفتم در حالی که در تمام طول مسیر لبخندی ابلهانه روی صورتم بود! آن گل خشکیده لای دفتر مشق محمدرضا نعمتزاده برای همیشه در ذهن و قلب من حک شد. این فیلم را بعدها بارها و بارها تماشا کردم و یک بار هم نشد که با دیدن آن گل سفید کوچک بغض نکنم.
شهرزاد امیرشاهکرمی🖋اثرگذاری پایانها در سینما، بیشتر معطوف به پایانبندیهای حزنآور و مرگبار است. بیشتر پایانهایی که بخشی از وجود تماشاگران را با خود همراه کردهاند، آکنده از غم و اندوهند. چرا که شاید شادی حسی است زودگذر اما غم که بخشی از روح ما را صیقل میدهد، تا همیشه در یادمان خواهد ماند. این معادله اما در «خانۀ دوست کجاست؟» سویۀ دیگری دارد؛ طعم خوشی از یک تلاش بیوقفه که فرجام شیرینش در یاد میماند. نمای پایانی فیلم: احمد که با عجله میرسد و نفسزنان پشت نیمکت مینشیند و همکلاسیاش را از تنبیه نجات میدهد و گل خشکی که بین برگههای دفتر مشق به چشم میخورد، سبب میشود تا تماشاگر هم نفس راحتی بکشد.
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #عباس_کیارستمی #کیارستمی #بابک_احمدپور #احمد_احمدپور #کوکر #لوکارنو #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #abbaskiarostami #kiarostami
#whereisthefriendshome
@filmemrooz_official
عباس بهارلو 🖋یک شاخۀ کوچک گل سفید لای دفترچۀ مشق. وقتی احمدزاده دفتر مشق نعمتزاده را به او میهد، و معلم دفتر را ورق میزند، در نمای بسته و بسیار کوتاه آن شاخهگل برای لحظهای دیده میشود.
بهزاد عشقی🖋پسر میرود تا خانۀ دوستش را بیابد و دفترچهاش را به او برساند. خانۀ دوست را پیدا نمیکند و خود به جای او مشقش را مینویسد. در واقع همچون سفری عارفانه از خود میگذرد و به دیگری میپیوندد و دوست را در خود بازمییابد.
حمید کریلی🖋این فیلم را اولین بار سال شصتوشش در سینما بلوار که سینمای محبوبم بود دیدم. وقتی فیلم تمام شد، تمام راه طولانی تا خانه را پیاده رفتم در حالی که در تمام طول مسیر لبخندی ابلهانه روی صورتم بود! آن گل خشکیده لای دفتر مشق محمدرضا نعمتزاده برای همیشه در ذهن و قلب من حک شد. این فیلم را بعدها بارها و بارها تماشا کردم و یک بار هم نشد که با دیدن آن گل سفید کوچک بغض نکنم.
شهرزاد امیرشاهکرمی🖋اثرگذاری پایانها در سینما، بیشتر معطوف به پایانبندیهای حزنآور و مرگبار است. بیشتر پایانهایی که بخشی از وجود تماشاگران را با خود همراه کردهاند، آکنده از غم و اندوهند. چرا که شاید شادی حسی است زودگذر اما غم که بخشی از روح ما را صیقل میدهد، تا همیشه در یادمان خواهد ماند. این معادله اما در «خانۀ دوست کجاست؟» سویۀ دیگری دارد؛ طعم خوشی از یک تلاش بیوقفه که فرجام شیرینش در یاد میماند. نمای پایانی فیلم: احمد که با عجله میرسد و نفسزنان پشت نیمکت مینشیند و همکلاسیاش را از تنبیه نجات میدهد و گل خشکی که بین برگههای دفتر مشق به چشم میخورد، سبب میشود تا تماشاگر هم نفس راحتی بکشد.
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#پایان_فیلم #عباس_کیارستمی #کیارستمی #بابک_احمدپور #احمد_احمدپور #کوکر #لوکارنو #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #abbaskiarostami #kiarostami
#whereisthefriendshome
@filmemrooz_official
شکافتن زالو
«زالو» با تمام فیلمهای کوتاهی که تا امروز دیده بودیم متفاوت است. فیلمی که بیش از ساختار و روایتش، به دلیل ارجاعهای فرامتنی و ماجراهای پشتصحنهاش سر زبانها افتاد، و البته به این دلیل که انگار چهرۀ جدیدی از یکی از مهمترین فیلمسازان ایرانی، عباس کیارستمی، نشان میداد. نکتۀ مهم و جالب اینجا بود که این فیلم کوتاه بحثبرانگیز را بهمن کیارستمی، پسر فیلمساز فقید، ساخته و در اینترنت منتشر کرده است و به این ترتیب ماجرا بیش از پیش جنبههای فرامتنی و البته شخصی پیدا میکرد. دیگر با یک فیلم کوتاه معمولی طرف نبودیم که بخواهیم ریزهکاریهایش را بررسی کنیم، قضیه فراتر از این حرفها بود. به همین دلیل بحثهای فراوانی در فضای مجازی شکل گرفت و هر کسی از ظن خودش این فیلم کوتاه را تعبیر و تفسیر کرد. طرفداران استاد از این کار ناراحت شدند و این فیلم کوتاه را خدشهای بر چهرۀ خاص و یکۀ او دانستند. اشخاص بیطرف هم از زاویهای روانشناسانه به فیلم نگاه کردند، بحثهای اخلاقی را پیش کشیدند و به این ترتیب تنور «زالو» در فضای مجازی داغ شد.
طبعاً لازم بود به عنوان یک مجلۀ سینمایی به این پدیدۀ جذاب بپردازیم تا شاید زاویههای جدیدی از موضوع روشن شود. زاویههایی که در میان هیاهوی فضای مجازی و حرفهای ضدونقیض آدمهای مختلف، ناگفته یا مغفول باقی مانده بود. در این مجموعۀ کوچک تلاش کردهایم دور از هیاهو «زالو» را بشکافیم تا شاید به این جواب برسیم که چه اتفاقی بین این پدر و پسر افتاده است.*
* در این پرونده که در صفحات 89 تا 104 ششمین شمارۀ «فیلم امروز» به چاپ رسیده است، میتوانید مقالاتی از عباس یاری، دکتر مصطفی جلالیفخر، سوفیا مسافر، محمد محمدیان، جابر تواضعی، علی زمانی عصمتی، هوشنگ گلمکانی، دکتر ارسیا تقوا، دکتر سعید بهزادی و کیومرث پوراحمد را بخوانید.
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#زالو #بهمن_کیارستمی #عباس_کیارستمی #مشق_شب #فیلم_کوتاه #نقد_فیلم #فیلم_مستند #مستند #کیارستمی #احمد_کیارستمی #فیلم_زالو #روانشناسی #فیلم #سریال #سینما #بازیگر #سلبریتی #سینمایی #سینمای_ایران
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#cinema #actor #film #kiarostami #abbaskiarostami #bahmankiarostami
@filmemrooz_official
«زالو» با تمام فیلمهای کوتاهی که تا امروز دیده بودیم متفاوت است. فیلمی که بیش از ساختار و روایتش، به دلیل ارجاعهای فرامتنی و ماجراهای پشتصحنهاش سر زبانها افتاد، و البته به این دلیل که انگار چهرۀ جدیدی از یکی از مهمترین فیلمسازان ایرانی، عباس کیارستمی، نشان میداد. نکتۀ مهم و جالب اینجا بود که این فیلم کوتاه بحثبرانگیز را بهمن کیارستمی، پسر فیلمساز فقید، ساخته و در اینترنت منتشر کرده است و به این ترتیب ماجرا بیش از پیش جنبههای فرامتنی و البته شخصی پیدا میکرد. دیگر با یک فیلم کوتاه معمولی طرف نبودیم که بخواهیم ریزهکاریهایش را بررسی کنیم، قضیه فراتر از این حرفها بود. به همین دلیل بحثهای فراوانی در فضای مجازی شکل گرفت و هر کسی از ظن خودش این فیلم کوتاه را تعبیر و تفسیر کرد. طرفداران استاد از این کار ناراحت شدند و این فیلم کوتاه را خدشهای بر چهرۀ خاص و یکۀ او دانستند. اشخاص بیطرف هم از زاویهای روانشناسانه به فیلم نگاه کردند، بحثهای اخلاقی را پیش کشیدند و به این ترتیب تنور «زالو» در فضای مجازی داغ شد.
طبعاً لازم بود به عنوان یک مجلۀ سینمایی به این پدیدۀ جذاب بپردازیم تا شاید زاویههای جدیدی از موضوع روشن شود. زاویههایی که در میان هیاهوی فضای مجازی و حرفهای ضدونقیض آدمهای مختلف، ناگفته یا مغفول باقی مانده بود. در این مجموعۀ کوچک تلاش کردهایم دور از هیاهو «زالو» را بشکافیم تا شاید به این جواب برسیم که چه اتفاقی بین این پدر و پسر افتاده است.*
* در این پرونده که در صفحات 89 تا 104 ششمین شمارۀ «فیلم امروز» به چاپ رسیده است، میتوانید مقالاتی از عباس یاری، دکتر مصطفی جلالیفخر، سوفیا مسافر، محمد محمدیان، جابر تواضعی، علی زمانی عصمتی، هوشنگ گلمکانی، دکتر ارسیا تقوا، دکتر سعید بهزادی و کیومرث پوراحمد را بخوانید.
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#زالو #بهمن_کیارستمی #عباس_کیارستمی #مشق_شب #فیلم_کوتاه #نقد_فیلم #فیلم_مستند #مستند #کیارستمی #احمد_کیارستمی #فیلم_زالو #روانشناسی #فیلم #سریال #سینما #بازیگر #سلبریتی #سینمایی #سینمای_ایران
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#cinema #actor #film #kiarostami #abbaskiarostami #bahmankiarostami
@filmemrooz_official
علیرضا حسنخانی🖋در نگاه نخست «کلوزآپ» حکایت یکی از شیفتهگان سینماست که درون فیلمها و جای شخصیتها زندگی میکنند. شیفتهگانی که بیخبر از واقعیت و مشقات زندگی هنرمندان آنان را در رفاه و آسایش مطلق میبینند.
البته حسین سبزیان خودآگاهتر و چه بسا فرهیختهتر از این است که نگاهی به زرق و برق، یا تجملات شهرت داشته باشد. او میخواهد صدای طبقهاش باشد. دلبستگیاش به مخملباف هم به همین دلیل است. او گمان میکند مخملباف و فیلمهایش، فریاد اعتراض او و جامعه هستند. با این حال این پوستۀ نخست شاهکاری است که در عین سادگی، پیچیده و چندلایه است. «کلوزآپ» در لایههای عمیقتر روایت تلاش مردی است که اولا میخواهد طبقۀ اجتماعیاش را عوض کند و در مرتبۀ بعد میخواهد از کالبدش بیرون بزند و کالبدی دیگر برای زیست برگزیند؛ کالبدی متعالی و جاودانه به وسعت و دوام هنر و مثل همین فیلم یک شاهکار هنری.
این فقط تجربۀ توجه و عنایت خانوادۀ آهنخواه نیست که سبزیان را به ماندن و ادامۀ بازی دعوت میکند. حتی آن طور که خود سبزیان در دادگاه عنوان میکند ارضای عقدههای فروخوردهاش هم نیست که به او شهامت ادامه دادن میدهد. سبزیان وقتی در خانۀ خانوادۀ آهنخواه است در قالب یک هنرمند دست به آفرینش دنیای جدیدی برای خود و اطرافیانش میزند و این آفرینندگی به او احساس رویینتنی و خدایوارگی میدهد. به همین دلیل هم با این که میداند خانوادۀ آهنخواه به او مشکوک شدهاند، دوباره به خانۀ آنها باز میگردد. سبزیان در میان آن خانواده و در آن خانه چون پادشاهی در قلمرو کوچکش حکمرانی میکند. با این تفاوت که او به جای شیادی و کلاهبرداری خود را در قامت هنرمند/فیلمسازی آنارشیست میبیند که بر علیه نظم موجود میآشوبد و خلق میکند و در مخلوقش دوام و ادامه مییابد.
«کلوزآپ» نمای نزدیکی از دل پیچیدگیهای تفسیرپذیر و نامعین آدمی است. درست مثل سکانس آزاد شدن سبزیان از زندان: قطع و وصل شدن صدا به ما فرصت میدهد تا دیالوگها را خودمان کامل کنیم. داستان را خودمان پیش ببریم. عناد کیارستمی با تعین در شیشه شکستۀ ماشین هم مشهود است. مگر او نمیدانسته قرار است از درون ماشین فیلم بگیرد و مگر نمیتوانسته ماشینی با شیشۀ سالم بخواهد برای گرفتن این سکانس؟ شیشۀ شکستۀ ماشین، تصویر ما از سبزیان و مخملباف را شکسته و چندپاره میکند. در هر تکهای از این تصویر بخشی از سبزیان و مخملباف منعکس است و هر بخش رویکردی جدید برای تماشا و تفسیر فراهم میآورد.
@filmemrooz_official
#فیلم_امروز #کلوزآپ #عباس_کیارستمی #کیارستمی #فیلم #سینما
#closeup #abbaskiarostami
البته حسین سبزیان خودآگاهتر و چه بسا فرهیختهتر از این است که نگاهی به زرق و برق، یا تجملات شهرت داشته باشد. او میخواهد صدای طبقهاش باشد. دلبستگیاش به مخملباف هم به همین دلیل است. او گمان میکند مخملباف و فیلمهایش، فریاد اعتراض او و جامعه هستند. با این حال این پوستۀ نخست شاهکاری است که در عین سادگی، پیچیده و چندلایه است. «کلوزآپ» در لایههای عمیقتر روایت تلاش مردی است که اولا میخواهد طبقۀ اجتماعیاش را عوض کند و در مرتبۀ بعد میخواهد از کالبدش بیرون بزند و کالبدی دیگر برای زیست برگزیند؛ کالبدی متعالی و جاودانه به وسعت و دوام هنر و مثل همین فیلم یک شاهکار هنری.
این فقط تجربۀ توجه و عنایت خانوادۀ آهنخواه نیست که سبزیان را به ماندن و ادامۀ بازی دعوت میکند. حتی آن طور که خود سبزیان در دادگاه عنوان میکند ارضای عقدههای فروخوردهاش هم نیست که به او شهامت ادامه دادن میدهد. سبزیان وقتی در خانۀ خانوادۀ آهنخواه است در قالب یک هنرمند دست به آفرینش دنیای جدیدی برای خود و اطرافیانش میزند و این آفرینندگی به او احساس رویینتنی و خدایوارگی میدهد. به همین دلیل هم با این که میداند خانوادۀ آهنخواه به او مشکوک شدهاند، دوباره به خانۀ آنها باز میگردد. سبزیان در میان آن خانواده و در آن خانه چون پادشاهی در قلمرو کوچکش حکمرانی میکند. با این تفاوت که او به جای شیادی و کلاهبرداری خود را در قامت هنرمند/فیلمسازی آنارشیست میبیند که بر علیه نظم موجود میآشوبد و خلق میکند و در مخلوقش دوام و ادامه مییابد.
«کلوزآپ» نمای نزدیکی از دل پیچیدگیهای تفسیرپذیر و نامعین آدمی است. درست مثل سکانس آزاد شدن سبزیان از زندان: قطع و وصل شدن صدا به ما فرصت میدهد تا دیالوگها را خودمان کامل کنیم. داستان را خودمان پیش ببریم. عناد کیارستمی با تعین در شیشه شکستۀ ماشین هم مشهود است. مگر او نمیدانسته قرار است از درون ماشین فیلم بگیرد و مگر نمیتوانسته ماشینی با شیشۀ سالم بخواهد برای گرفتن این سکانس؟ شیشۀ شکستۀ ماشین، تصویر ما از سبزیان و مخملباف را شکسته و چندپاره میکند. در هر تکهای از این تصویر بخشی از سبزیان و مخملباف منعکس است و هر بخش رویکردی جدید برای تماشا و تفسیر فراهم میآورد.
@filmemrooz_official
#فیلم_امروز #کلوزآپ #عباس_کیارستمی #کیارستمی #فیلم #سینما
#closeup #abbaskiarostami
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توضیح عباس کیارستمی دربارۀ سرنوشت نسخۀ اصلی «گزارش» (1356) دومین فیلم بلندش و مقایسۀ آن با «کپی برابر اصل، 1389).
کیارستمی اگر هنوز بین ما بود، امروز 83ساله میشد.
@filmemrooz_official
#فیلم_امروز #عباس_کیارستمی #گزارش #فیلم #سینمای_ایران
#abbaskiarostami
کیارستمی اگر هنوز بین ما بود، امروز 83ساله میشد.
@filmemrooz_official
#فیلم_امروز #عباس_کیارستمی #گزارش #فیلم #سینمای_ایران
#abbaskiarostami
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای هشتادوسومین زادروز عباس کیارستمی
@filmemrooz_official
ویدئو: عطیه حسینی
استودیو اوژن
www.ojanagency.com
#فیلم_امروز #عباس_کیارستمی #فیلم #احمد_شاملو #سینمای_ایران
#abbaskiarostami
@filmemrooz_official
ویدئو: عطیه حسینی
استودیو اوژن
www.ojanagency.com
#فیلم_امروز #عباس_کیارستمی #فیلم #احمد_شاملو #سینمای_ایران
#abbaskiarostami