پوریا ذوالفقاری🖋قطعا منظور پایان اصلی فیلم است که بخشی از خاطرۀ جمعی ماست؛ «میآی یا بیام؟»، «تو مث اینکه حالیت نیست... خونهمه!»، «مردن با گوله که از مردن زیر پل بهتره...» شاید تنها پایانی که دیالوگهای اصلیاش بر ذهن بخش زیادی از مردم این سرزمین حک شده است. و البته دوستی بهتازگی دربارۀ این پایان نکتهای به من گفت که آن را برایم تأویلپذیرتر کرد: «دقت کردهای خانه از درون منفجر میشود نه بر اثر شلیک گلولهها؟» دقت نکرده بودم و این تفسیر میتواند راههای تازهای به دنیا فیلم و آدمهایش بگشاید. نه انگار قصۀ ما با «گوزنها » و قدرت و سیدش هنوز تمام نشده است!
شهرام جعفرینژاد🖋بعد از غوطهورشدن در گذشته و حال سید و قدرت و تکریم عالم رفاقت و معرفت در جهان بیاخلاق، کشتهشدن غمبار و در عین حال حماسی آنها در کنار یکدیگر با قابهای استوار و صحنهپردازی موثر، جلوهای ماندگار ازایستادگی بر سر اصول و عدالتخواهی است.
حمیدرضا مدقق🖋در پایان فیلم، سید که با شلیک پلیس زخمی شده همراه با قدرت در انفجار خانه کشته میشود. در آن زمان، این پایان بلافاصله این تعبیر را به وجود میآورد که قدرت در حقیقت چریک بوده و خانه و ساکنان معتاد و تهیدست آن هم ملت ایران هستند. توضیح کیمیایی هم که: «در این فیلم، یک دزد با پول دزدی به دوست معتادش پناه میبرد» کمکی نمیکند و فیلم گرفتار ساواک میشود. افزون بر یک سال بعد فیلم امکان نمایش عمومی مییابد. این بار در پایان فیلم، قدرت به سید شلیک میکند و پس از اطمینان از آن که سید به او خیانت نکرده، تسلیم پلیس میشود. با همۀ اینها، شایعهها و تعبیرها هرگز پایان نمییابد تا این که پس از انقلاب نسخۀ اولیه فیلم نمایش داده میشود...
امیدنجوان🖋...نسخۀ ویدئویی این فیلم، دور از چشم ساواک و سانسور دست به دست میشد و نسل حسرتزدۀ ما میتوانست آن را را بدون پایانبندی تحمیلیاش ببیند. تصویری از دود شدن و به هوا رفتن سید و قدرت و خانۀ ماجراهای فیلم. پایان درست یک رفاقت خالص و ناب که سالهاست دیگر کسی حتی افسانۀ آن را هم به یاد نمیآورد.
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #پایان_فیلم #گوزنها #مسعود_کیمیایی #بهروز_وثوقی #فرامرز_قریبیان #بهروزوثوقی #فرامرزقریبیان #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #masoudkimiai #behrouzvossoughi
@filmemrooz_official
شهرام جعفرینژاد🖋بعد از غوطهورشدن در گذشته و حال سید و قدرت و تکریم عالم رفاقت و معرفت در جهان بیاخلاق، کشتهشدن غمبار و در عین حال حماسی آنها در کنار یکدیگر با قابهای استوار و صحنهپردازی موثر، جلوهای ماندگار ازایستادگی بر سر اصول و عدالتخواهی است.
حمیدرضا مدقق🖋در پایان فیلم، سید که با شلیک پلیس زخمی شده همراه با قدرت در انفجار خانه کشته میشود. در آن زمان، این پایان بلافاصله این تعبیر را به وجود میآورد که قدرت در حقیقت چریک بوده و خانه و ساکنان معتاد و تهیدست آن هم ملت ایران هستند. توضیح کیمیایی هم که: «در این فیلم، یک دزد با پول دزدی به دوست معتادش پناه میبرد» کمکی نمیکند و فیلم گرفتار ساواک میشود. افزون بر یک سال بعد فیلم امکان نمایش عمومی مییابد. این بار در پایان فیلم، قدرت به سید شلیک میکند و پس از اطمینان از آن که سید به او خیانت نکرده، تسلیم پلیس میشود. با همۀ اینها، شایعهها و تعبیرها هرگز پایان نمییابد تا این که پس از انقلاب نسخۀ اولیه فیلم نمایش داده میشود...
امیدنجوان🖋...نسخۀ ویدئویی این فیلم، دور از چشم ساواک و سانسور دست به دست میشد و نسل حسرتزدۀ ما میتوانست آن را را بدون پایانبندی تحمیلیاش ببیند. تصویری از دود شدن و به هوا رفتن سید و قدرت و خانۀ ماجراهای فیلم. پایان درست یک رفاقت خالص و ناب که سالهاست دیگر کسی حتی افسانۀ آن را هم به یاد نمیآورد.
(برای مطالعۀ بیشتر به پروندۀ «پایان و پایانبندی در سینمای ایران» چاپشده در پنجمین شمارۀ «فیلم امروز» مراجعه کنید.)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #پایان_فیلم #گوزنها #مسعود_کیمیایی #بهروز_وثوقی #فرامرز_قریبیان #بهروزوثوقی #فرامرزقریبیان #سینمای_ایران #فیلم_ایرانی
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#iraniancinema #masoudkimiai #behrouzvossoughi
@filmemrooz_official
عباس بهارلو🖋 ... ناصر ملکمطیعی که همزمان در نقشهای تاریخی، مرد روستایی، افسر نیروی دریایی، پزشک و نظایر اینها هم ظاهر میشد، پس از بازی در نقش کوتاه فرمون در «قیصر» (مسعود کیمیایی، 1348) یکسر به ایفای نقشهای کلاهمخملی دعوت شد: «علی بیغم» (عباس کسایی، 1349)، «رقاصۀ شهر» (شاپور قریب، 1349)، «طوقی» (علی حاتمی، 1349)، «مرید حق» (نظام فاطمی، 1349)، «کاکو» (قریب، 1350) و نظایر اینها. کار به جایی کشید که از یک سو ملکمطیعی دلزده از نقشهای جاهلی حاضر به گذاشتن کلاهمخملی به سر خود نمیشد، و از سوی دیگر عامۀ تماشاگران هم او را بدون کلاه نمیپذیرفتند، و حتی بازیگران محبوبی مثل فردین در «ایوب» (فریدون ژورک، 1350) و بهروز وثوقی در «ذبیح» (محمد متوسلانی، 1352) را هم در رخت و لباس جاهل «بامعرفتدار» جدی نمیگرفتند. و دستمزد ملکمطیعی باکلاه و بیکلاه متفاوت بود.
فردین گفته است: «کلاه مخملی را که سر من میگذاشتند چیز بیربطی از کار درمیآمد؛ مضحک میشد؛ باسمهای بود. حتی از نظر صورت و تصویر و عکس، هیچ قشنگ نبود. اصولا این شخصیت بایستی که شانههای پهن و صورت گردی داشته باشد و کلاه که میگذارد سرش به بازیاش کمک کند و برای خودش و بیننده قابلقبول باشد. یک موقعی هست که تصمیم میگیرند حالتهای بازیگر را عوض کنند، و به کمک گریم میشود این کار را کرد ولی معلوم بود که این سبیل را پشت لبهای من چسباندهاند، و آزاردهنده هم بود.»*
* متن کامل این مقاله را در صفحات 154 و 155 ششمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#ناصر_ملک_مطیعی #فردین #بهروز_وثوقی #محمدعلی_فردین #بهروزوثوقی #قیصر #طوقی #ذبیح #مسعود_کیمیایی #علی_حاتمی #کلاه_مخملی #جاهل #فیلمفارسی #فیلم #سریال #سینما #بازیگر #سلبریتی #سینمایی #سینمای_ایران #تاریخ #تاریخ_سینما #عباس_بهارلو
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#Iraniancinema #Iranianfilm
@filmemrooz_official
فردین گفته است: «کلاه مخملی را که سر من میگذاشتند چیز بیربطی از کار درمیآمد؛ مضحک میشد؛ باسمهای بود. حتی از نظر صورت و تصویر و عکس، هیچ قشنگ نبود. اصولا این شخصیت بایستی که شانههای پهن و صورت گردی داشته باشد و کلاه که میگذارد سرش به بازیاش کمک کند و برای خودش و بیننده قابلقبول باشد. یک موقعی هست که تصمیم میگیرند حالتهای بازیگر را عوض کنند، و به کمک گریم میشود این کار را کرد ولی معلوم بود که این سبیل را پشت لبهای من چسباندهاند، و آزاردهنده هم بود.»*
* متن کامل این مقاله را در صفحات 154 و 155 ششمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#ناصر_ملک_مطیعی #فردین #بهروز_وثوقی #محمدعلی_فردین #بهروزوثوقی #قیصر #طوقی #ذبیح #مسعود_کیمیایی #علی_حاتمی #کلاه_مخملی #جاهل #فیلمفارسی #فیلم #سریال #سینما #بازیگر #سلبریتی #سینمایی #سینمای_ایران #تاریخ #تاریخ_سینما #عباس_بهارلو
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#Iraniancinema #Iranianfilm
@filmemrooz_official
صفای قَدَمِت!
دامون قنبرزاده🖋سالها پیش مسعود کیمیایی دربارۀ فرامرز قریبیان گفته بود: «آقای قریبیان زندگی را میفهمد». این توصیف جالب و در عین حال عجیبیست که یک کارگردان میتواند دربارۀ یک بازیگر مهم و محبوب به کار ببرد. هر چند کیمیایی بعد از این جمله به این هم اشاره میکند که «استایل بازی او، استایل آمریکاییست» اما همان جملۀ اول تبدیل میشود به شاهکلیدی برای آقای خاص سینمای ایران. سینمای ایران آدمهایی دارد که میتواند به آنها افتخار کند؛ آدمهایی که البته حالا انگار خیلی دور از دسترس به نظر میرسند و نظیرشان دیگر وجود ندارد. یکی از آنها فرامرز قریبیان است؛ بازیگری که نگاه و صدا و حرکاتش خاص بود و خاص ماند.
به قول مسعود کیمیایی، او زندگی را فهمید چون آنطور که فکر میکرد درست است زندگی کرد، وارد حاشیه نشد، زیاد گفتوگو نکرد، خودش را ارتقا داد، محو کارش شد، مراقب خودش بود و آقا ماند. این «آقا» ماندن چیزی نیست که تنها با ایجاد یک شمایل سینمایی یا سبک بازیگری به دست بیاید. آقا بودن باید در خون آدم باشد، در تکتک لحظههای زندگی آدم جاری باشد. در نهایت، این استایل زندگیست که استایل بازیگر را روی پرده میسازد. این نکتۀ مفقودهایست که حالا شاید کمتر در میان بازیگران سینمای حال حاضر ایران نمود داشته باشد. فرامرز قریبیان نمود کامل چنین نکتهایست.
حتی وقتی پشت دوربین ایستاد و فیلم ساخت نیزهمان استایل را وارد فیلمهایش کرد. مثلاً وقتی به «چشمهایش» نگاه کنید حضور یک انسان درستحسابی را به عنوان مغز متفکر فیلم در تکتک نماها و لحظههایش حس خواهید کرد. او از همان فهم درست زندگی، برای خلق آثاری کمک گرفت که خوبهایش (مانند همین «چشمهایش») حالا جایگاه درستی در سینمای ایران پیدا کردهاند و اتفاقاً با گذشت زمان، این جایگاه ارتقا نیز یافته است.
در مشهورترین سکانس «گوزنها»، سید (بهروز وثوقی) به قدرت (فرامرز قریبیان) که قرار است سر سفره همپیالۀ او شود، میگوید: «صفای قَدَمِت» و این جملۀ مناسبیست برای روز تولد بازیگری که سینمای ایران همیشه به یاد آقامنشیاش خواهد ماند.
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#فرامرز_قریبیان #فرامرزقریبیان #چشمهایش #مسعود_کیمیایی #گوزنها #بهروز_وثوقی #علیرضا_زرین_دست #مسعودکیمیایی #بهروزوثوقی #فیلم #سریال #سینما #بازیگر #سلبریتی #سینمایی #سینمای_ایران
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#FaramarzGharibian #masoudkimiai #behrouzvossoughi #iraniancinema #iranianfilm
@filmemrooz_official
دامون قنبرزاده🖋سالها پیش مسعود کیمیایی دربارۀ فرامرز قریبیان گفته بود: «آقای قریبیان زندگی را میفهمد». این توصیف جالب و در عین حال عجیبیست که یک کارگردان میتواند دربارۀ یک بازیگر مهم و محبوب به کار ببرد. هر چند کیمیایی بعد از این جمله به این هم اشاره میکند که «استایل بازی او، استایل آمریکاییست» اما همان جملۀ اول تبدیل میشود به شاهکلیدی برای آقای خاص سینمای ایران. سینمای ایران آدمهایی دارد که میتواند به آنها افتخار کند؛ آدمهایی که البته حالا انگار خیلی دور از دسترس به نظر میرسند و نظیرشان دیگر وجود ندارد. یکی از آنها فرامرز قریبیان است؛ بازیگری که نگاه و صدا و حرکاتش خاص بود و خاص ماند.
به قول مسعود کیمیایی، او زندگی را فهمید چون آنطور که فکر میکرد درست است زندگی کرد، وارد حاشیه نشد، زیاد گفتوگو نکرد، خودش را ارتقا داد، محو کارش شد، مراقب خودش بود و آقا ماند. این «آقا» ماندن چیزی نیست که تنها با ایجاد یک شمایل سینمایی یا سبک بازیگری به دست بیاید. آقا بودن باید در خون آدم باشد، در تکتک لحظههای زندگی آدم جاری باشد. در نهایت، این استایل زندگیست که استایل بازیگر را روی پرده میسازد. این نکتۀ مفقودهایست که حالا شاید کمتر در میان بازیگران سینمای حال حاضر ایران نمود داشته باشد. فرامرز قریبیان نمود کامل چنین نکتهایست.
حتی وقتی پشت دوربین ایستاد و فیلم ساخت نیزهمان استایل را وارد فیلمهایش کرد. مثلاً وقتی به «چشمهایش» نگاه کنید حضور یک انسان درستحسابی را به عنوان مغز متفکر فیلم در تکتک نماها و لحظههایش حس خواهید کرد. او از همان فهم درست زندگی، برای خلق آثاری کمک گرفت که خوبهایش (مانند همین «چشمهایش») حالا جایگاه درستی در سینمای ایران پیدا کردهاند و اتفاقاً با گذشت زمان، این جایگاه ارتقا نیز یافته است.
در مشهورترین سکانس «گوزنها»، سید (بهروز وثوقی) به قدرت (فرامرز قریبیان) که قرار است سر سفره همپیالۀ او شود، میگوید: «صفای قَدَمِت» و این جملۀ مناسبیست برای روز تولد بازیگری که سینمای ایران همیشه به یاد آقامنشیاش خواهد ماند.
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز
#فرامرز_قریبیان #فرامرزقریبیان #چشمهایش #مسعود_کیمیایی #گوزنها #بهروز_وثوقی #علیرضا_زرین_دست #مسعودکیمیایی #بهروزوثوقی #فیلم #سریال #سینما #بازیگر #سلبریتی #سینمایی #سینمای_ایران
#filmemrooz #filmemroozmagazine
#FaramarzGharibian #masoudkimiai #behrouzvossoughi #iraniancinema #iranianfilm
@filmemrooz_official
عکسهای امیر نادری از پشت صحنۀ «قیصر»
پشت صحنه فیلمها همیشه برای دوستداران سینما جذاب بوده و عکسهای پشت صحنه، ثبت این لحظههای کنجکاویبرانگیز است بهخصوص اگر عکاسش امیر نادری باشد. با وجود در دسترس بودن امکانات عکاسی و انتشار آنها، در سالهای اخیر به شکل اغراقآمیزی سازندگان فیلمها با عکس صحنه و پشت صحنه برخوردی امنیتی دارند! اجازه عکاسی به افراد متفرقه نمیدهند و عکسهای گرفتهشده توسط عکاس فیلم را با خست و وسواسی غیرقابل درک برای انتشار در اختیار رسانهها میگذارند. وقتی کیمیایی داشت «قیصر» را میساخت و امیر نادری داشت این عکسها را میگرفت هنوز نادری فیلمساز نشده بود و خودشان هم نمیدانستند که دارند برگی مهم از تاریخ سینمی ایران را رقم میزنند؛ و زدند!
#قیصر #مسعود_کیمیایی #بهروز_وثوقی #جمشید_مشایخی #امیر_نادری #پشت_صحنه #مسعودکیمیایی #بهروزوثوقی #جمشیدمشایخی #امیرنادری
@filmemrooz_official
پشت صحنه فیلمها همیشه برای دوستداران سینما جذاب بوده و عکسهای پشت صحنه، ثبت این لحظههای کنجکاویبرانگیز است بهخصوص اگر عکاسش امیر نادری باشد. با وجود در دسترس بودن امکانات عکاسی و انتشار آنها، در سالهای اخیر به شکل اغراقآمیزی سازندگان فیلمها با عکس صحنه و پشت صحنه برخوردی امنیتی دارند! اجازه عکاسی به افراد متفرقه نمیدهند و عکسهای گرفتهشده توسط عکاس فیلم را با خست و وسواسی غیرقابل درک برای انتشار در اختیار رسانهها میگذارند. وقتی کیمیایی داشت «قیصر» را میساخت و امیر نادری داشت این عکسها را میگرفت هنوز نادری فیلمساز نشده بود و خودشان هم نمیدانستند که دارند برگی مهم از تاریخ سینمی ایران را رقم میزنند؛ و زدند!
#قیصر #مسعود_کیمیایی #بهروز_وثوقی #جمشید_مشایخی #امیر_نادری #پشت_صحنه #مسعودکیمیایی #بهروزوثوقی #جمشیدمشایخی #امیرنادری
@filmemrooz_official
جواد طوسی🖋... شاهنقش جلال پیشواییان، غلامِ فیلم «خاک» و در مرتبۀ بعدی اهمیت، نقش عتیقهفروشِ «بلوچ» و قاچاقچی رانندۀ تریلیِ «تیغ و ابریشم» است. با شناختی که از خصوصیات و روحیۀ جلال در طول این سالها پیدا کردم، بعید میدانم او کتاب اوسنۀ بابا سبحانِ محمود دولتآبادی را خوانده باشد تا خودش را بهتر با نقش غلام تطبیق دهد. ولی او به طور غریزی، بهخوبی توانسته بود یک شخصیت منفی خاکستری را به نمایش بگذارد. در قبال برخورد و رفتار خشونتبار و کینهتوزانۀ غلام نسبت به مُسیب و صالح (فرامرز قریبیان و بهروز وثوقی) که نشانههایش را در فصل افتتاحیۀ عروسی مُسیب و فصل شترکُشون در میدان روستا و دو فصل آمدن غلام و نوچههایش سرِ زمینی که صالح و مُسیب روی آن کار میکنند میبینیم به یاد بیاوریم سکانس حضور شبانۀ غلام و مادرش صدیقهگدا (پروین سلیمانی) را در بیابان برهوت که چهقدر جلال با مهارت و انعطاف، استیصال و عقدههای درونی یک حرامزاده را بروز میدهد. یا اشاره میکنم به صحنۀ ملاقات او با زن فرنگی که در نگاههای او و نوع حضور معذبش میتوان استثمارپذیری را بهخوبی حس کرد...*
*متن کامل این مطلب را با عنوان «بدمن باحال» در صفحۀ 81 (نسخه مجازی) هشتمین شمارۀ فیلم امروز بخوانید.
ویدئوها به ترتیب: «خاک» (مسعود کیمیایی، 1352)، «شاهرگ» (علی غفاری، 1376) و «چشم عقاب» (شفیع آقامحمدیان، 1377)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #جلال_پیشواییان #بهروز_وثوقی #جمشید_هاشمپور #جواد_طوسی #مسعود_کیمیایی #خاک #بهروزوثوقی #جمشیدهاشمپور #جمشید_آریا #جلال #بدمن #نقش_منفی #مسعودکیمیایی
@filmemrooz_official
*متن کامل این مطلب را با عنوان «بدمن باحال» در صفحۀ 81 (نسخه مجازی) هشتمین شمارۀ فیلم امروز بخوانید.
ویدئوها به ترتیب: «خاک» (مسعود کیمیایی، 1352)، «شاهرگ» (علی غفاری، 1376) و «چشم عقاب» (شفیع آقامحمدیان، 1377)
#فیلم_امروز #مجله_فیلم_امروز #جلال_پیشواییان #بهروز_وثوقی #جمشید_هاشمپور #جواد_طوسی #مسعود_کیمیایی #خاک #بهروزوثوقی #جمشیدهاشمپور #جمشید_آریا #جلال #بدمن #نقش_منفی #مسعودکیمیایی
@filmemrooz_official
ماهنامهٔ سینمایی فیلم امروز
گفتوگو با سپهر میکاییلیان کارگردان مستند «بهروز، تصویر یک اسطوره» @filmemrooz_official
سپهر میکاییلیان (کارگردان «بهروز، تصویر یک اسطوره»)🎤...نمیخواستم آقای وثوقی در یک لوکیشن بنشینند و مصاحبهای بگیرم و مقداری تصاویر آرشیوی هم به آنها اضافه کنم. ایدهام این بود که آقای وثوقی در طول مسیری با بازیگرانی از دنیای سینمای ایران و با افرادی از همنسلهایش همراه شود و و روایت خودشان را بگویند و من آن روایتها را استخراج کنم. این هم نیازمند این بود که اتفاقاتی در طول زندگی ایشان بیفتد.
یعنی باید صبر میکردم کارگاه بازیگری او در دوبی برگزار شود و با تعدادی از جوانهای ایرانی شروع به کار کند. باید صبر میکردم نمایش «یک رؤیای خصوصی» را با آقای ایرج جنتیعطایی و گلشیفته فراهانی کار کند که من رابطۀ بهروز وثوقی با یک بازیگر مهاجر سینمای ایران را کشف کنم و ببینم روایتش برای گلشیفته فراهانی چیست. باید صبر میکردم که مقدماتی فراهم شود و بهرام رادان را در تورنتو ملاقات کند و دربارۀ موضوعی که میخواهم صحبت کنند. باید شرایطی فراهم میشد که با حامد بهداد وارد مکالمهای بشود که من میدانستم حامد از چه زاویهای باید با او صحبت کند. در فصل مربوط به آقای پرویز پرستویی، رفتن به گوشه و کنار لوکیشن فیلمها باید شکل میگرفت. همین طور خانم فاطمه معتمدآریا که با عشق پیشنهاد همکاری در این فیلم را پذیرفت.
وقوع این اتفاقات نیازمند یک زمان بهنسبت طولانی بود. میخواستم تماشاگری که فیلم را میبیند درک کند گذشت زمان در غربت چه معنایی دارد. موقع ساخت فیلم 3۵ سال گذشته بود و حالا تماشاگری که در یک ساعتونیم که فیلم را میبیند باید احساس کند زمان گذشته. البته اتفاقات دیگری هم باعث طولانی شدن کار شد؛ یکی فراگیری ویروس کرونا بود و دیگری پیدا کردن راشهای آرشیوی با کیفیت مناسب. آقای وثوقی روی کیفیت نسخۀ نهایی حساسیت زیادی داشت و رسیدن به نتیجۀ مطلوب نیازمند وسواس و صرف وقت بود...*
@filmemrooz_official
*متن کامل گفتوگوی سهیلا عابدینی با سپهر میکاییلی و کوهیار کلاری (کارگردان و فیلمبردار مستند «بهروز، تصویر یک اسطوره») را در صفحات 86و87 سیویکمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.
#فیلم_امروز #بهروز_وثوقی #بازیگر #بهروزوثوقی #مصاحبه
یعنی باید صبر میکردم کارگاه بازیگری او در دوبی برگزار شود و با تعدادی از جوانهای ایرانی شروع به کار کند. باید صبر میکردم نمایش «یک رؤیای خصوصی» را با آقای ایرج جنتیعطایی و گلشیفته فراهانی کار کند که من رابطۀ بهروز وثوقی با یک بازیگر مهاجر سینمای ایران را کشف کنم و ببینم روایتش برای گلشیفته فراهانی چیست. باید صبر میکردم که مقدماتی فراهم شود و بهرام رادان را در تورنتو ملاقات کند و دربارۀ موضوعی که میخواهم صحبت کنند. باید شرایطی فراهم میشد که با حامد بهداد وارد مکالمهای بشود که من میدانستم حامد از چه زاویهای باید با او صحبت کند. در فصل مربوط به آقای پرویز پرستویی، رفتن به گوشه و کنار لوکیشن فیلمها باید شکل میگرفت. همین طور خانم فاطمه معتمدآریا که با عشق پیشنهاد همکاری در این فیلم را پذیرفت.
وقوع این اتفاقات نیازمند یک زمان بهنسبت طولانی بود. میخواستم تماشاگری که فیلم را میبیند درک کند گذشت زمان در غربت چه معنایی دارد. موقع ساخت فیلم 3۵ سال گذشته بود و حالا تماشاگری که در یک ساعتونیم که فیلم را میبیند باید احساس کند زمان گذشته. البته اتفاقات دیگری هم باعث طولانی شدن کار شد؛ یکی فراگیری ویروس کرونا بود و دیگری پیدا کردن راشهای آرشیوی با کیفیت مناسب. آقای وثوقی روی کیفیت نسخۀ نهایی حساسیت زیادی داشت و رسیدن به نتیجۀ مطلوب نیازمند وسواس و صرف وقت بود...*
@filmemrooz_official
*متن کامل گفتوگوی سهیلا عابدینی با سپهر میکاییلی و کوهیار کلاری (کارگردان و فیلمبردار مستند «بهروز، تصویر یک اسطوره») را در صفحات 86و87 سیویکمین شمارۀ «فیلم امروز» بخوانید.
#فیلم_امروز #بهروز_وثوقی #بازیگر #بهروزوثوقی #مصاحبه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سعید نوری🖊بهروز وثوقی، متولد بیستم اسفند ۱۳۱۶، که حالا هشتاد و شش ساله شده، در یک توافق جمعی ملّی، بهترین بازیگر مرد تمام دورانهای سینمای ایران شناخته میشود که الگوی بسیاری از بازیگران پس از خود تا امروز بوده است.
تماشای برداشتهای مختلف بازی او در صحنههایی از فیلم «پنجره» (جلال مقدم، ۱۳۴۹) و مقایسه آنها با نتیجه نهایی، یک کلاس درس سینمایی از بازیگری، کارگردانی، تدوین و صداگذاری فیلمی ماندگار در تاریخ سینمای ایران است که به مناسبت تولد این بازیگر قدیمی، به رسم تجدید خاطره و مرور گذشته، تماشا میکنیم.
#بهروزوثوقی #پنجره #عاشقانه
اینستاگرام:
Instagram.com/filmemrooz.official
یوتیوب:
Youtube.com/@filmemrooz
تماشای برداشتهای مختلف بازی او در صحنههایی از فیلم «پنجره» (جلال مقدم، ۱۳۴۹) و مقایسه آنها با نتیجه نهایی، یک کلاس درس سینمایی از بازیگری، کارگردانی، تدوین و صداگذاری فیلمی ماندگار در تاریخ سینمای ایران است که به مناسبت تولد این بازیگر قدیمی، به رسم تجدید خاطره و مرور گذشته، تماشا میکنیم.
#بهروزوثوقی #پنجره #عاشقانه
اینستاگرام:
Instagram.com/filmemrooz.official
یوتیوب:
Youtube.com/@filmemrooz