گونههای #دبیره در #ایران #باستان (بخش #دوم ):
دبیرهی #میخی_پارسی (1) :
دبیرهٔ میخی #هخامنشی دبیرهای میخی است که آن دسته از سنگنبشتههای هخامنشی را که به پارسی باستان است به آن نوشتهاند.
این سنگنبشتهها در #تخت_جمشید ( #ارگ_پارسه )، دشت #مرغاب ، #بیستون ، #الوند ، #شوش ، و آسیایکوچک به فرمان شاهان هخامنشی، به ویژه #داریوش بزرگ و #خشایارشا کنده شدهاند.
گروهی این دبیره را نخستین دبیرهای میدانند که با توجه به دیگر دبیرهها نوآوری شدهاست و میگویند که برآیند دگرش دبیرههای دیگر نبودهاست.
دبیره میخی هخامنشی به گمان بسیار به دستور داریوش بزرگ ساختهشدهاست. هرچند سنگنبشتههایی از شاهان بومی هخامنشی (نیاکان داریوش) چون #آریارمنه و #ارشام و نبشتهای کوتاه از به #کورش یافت شدهاند. اما باستانشناسان باور دارند که این نبشتهها همه پس از شاهنشاهی داریوش بزرگ نوشته شدهاند.
با این همه،گروهی از دانشمندان این دبیره را گونهای وامگیری از دبیرههای همسایگان #ایرانی میدانند؛ با این گواه که گویا مانند دیگر دبیرههای میخی، از نشانههای میخمانند ستونی، کرانی(افقی) و زاویهدار ساخته شدهاست.
باید توجه است
ت که تنها یک واج این دبیره با دیگر دبیرههای میخی یکسان است، که شدنی بودن چنین همسانی نیز شگفت نیست. اما با نگاهی باریکبینانهتر به ساختار بیرونی و درونی این دبیره آشکار میشود که ویژگیهای نوآورانهی آن بیشتر از ویژگیهای فراسِتانی(اقتباسی) است
@farzandan_parsi
دبیرهی #میخی_پارسی (1) :
دبیرهٔ میخی #هخامنشی دبیرهای میخی است که آن دسته از سنگنبشتههای هخامنشی را که به پارسی باستان است به آن نوشتهاند.
این سنگنبشتهها در #تخت_جمشید ( #ارگ_پارسه )، دشت #مرغاب ، #بیستون ، #الوند ، #شوش ، و آسیایکوچک به فرمان شاهان هخامنشی، به ویژه #داریوش بزرگ و #خشایارشا کنده شدهاند.
گروهی این دبیره را نخستین دبیرهای میدانند که با توجه به دیگر دبیرهها نوآوری شدهاست و میگویند که برآیند دگرش دبیرههای دیگر نبودهاست.
دبیره میخی هخامنشی به گمان بسیار به دستور داریوش بزرگ ساختهشدهاست. هرچند سنگنبشتههایی از شاهان بومی هخامنشی (نیاکان داریوش) چون #آریارمنه و #ارشام و نبشتهای کوتاه از به #کورش یافت شدهاند. اما باستانشناسان باور دارند که این نبشتهها همه پس از شاهنشاهی داریوش بزرگ نوشته شدهاند.
با این همه،گروهی از دانشمندان این دبیره را گونهای وامگیری از دبیرههای همسایگان #ایرانی میدانند؛ با این گواه که گویا مانند دیگر دبیرههای میخی، از نشانههای میخمانند ستونی، کرانی(افقی) و زاویهدار ساخته شدهاست.
باید توجه است
ت که تنها یک واج این دبیره با دیگر دبیرههای میخی یکسان است، که شدنی بودن چنین همسانی نیز شگفت نیست. اما با نگاهی باریکبینانهتر به ساختار بیرونی و درونی این دبیره آشکار میشود که ویژگیهای نوآورانهی آن بیشتر از ویژگیهای فراسِتانی(اقتباسی) است
@farzandan_parsi
گونههای #دبیره در #ایران #باستان (بخش #سوم ):
دبیرهی #میخی_پارسی (2):
دبیره #پارسی #باستان که از چپ به راست نوشتهمیشده، ۳۶ واج بنیادی ، ۷ یا ۸ اندیشهنگار، شماری نویسهی شماره، و یک جداکنندهی واژگان دارد.
از ۳۶ واج بنیاد ، سه نویسه واکه، سیزده نویسه همخوان ناوابسته، و بیست نویسه همخوانهایی هستند که نمای آنها بسته به واکهای که پس از آنها میآید دگرگون میشود.
اندیشهنگارهای این دبیره برای واژگان #شاه ، کشور ، خدا ،زمین، و #اهورامزدا به کار میروند.
گمان میرود که این اندیشهنگارها در روزگار #داریوش یکم نبودند و پس از او پدید آمدهاند چراکه تنها در سنگنبشتههای #خشیارشا و جانشینانش به چشم میخورند.
شمارهها با بهرهگیری از پنج گونهی بنیادی برای یک، دو، ده، بیست، و صد ساخته میشوند.
دبیره میخی هخامنشی به شوند سادگی،نخستین گونهی دبیره میخی بود که رمزگشایی شد.از میان شاهان #هخامنشی تنها کسی که پدرش شاه نبود داریوش است.
پس نخست واژهی شاه از روی دوبارگی(تکرار) در بازههای کمابیش برابر (فلان شاه فرزند بهمان شاه فرزند...) انگاشتهشد(حدس زدهشد).
از روی این دو همانند نام داریوش خوانده شد و بهبنگرید
نمایههای یونانی و نام شاهان هخامنشی دیگر نویسهها نیز رمزگشایی شدند.
#گروتفند آلمانی و #راولینسون بریتانیایی کمک فراوانی به این فرآیند کردند.
پژوهشگران و زبانشناسان با خواندن سنگنبشتههای میخی دریافتند که با زبانی که همگونی بسیار با #سانسکریت (زبان باستانی هند) و پارسی کنونی دارد،روبهرو هستند.
پ.ن:برای آگاهی از چگونگی نوشتن شمارها در این دبیره،آموزهی سوم آموزش دبیرهی میخی(فرستهی ریپلی شده) را بنگرید
@farzandan_parsi
دبیرهی #میخی_پارسی (2):
دبیره #پارسی #باستان که از چپ به راست نوشتهمیشده، ۳۶ واج بنیادی ، ۷ یا ۸ اندیشهنگار، شماری نویسهی شماره، و یک جداکنندهی واژگان دارد.
از ۳۶ واج بنیاد ، سه نویسه واکه، سیزده نویسه همخوان ناوابسته، و بیست نویسه همخوانهایی هستند که نمای آنها بسته به واکهای که پس از آنها میآید دگرگون میشود.
اندیشهنگارهای این دبیره برای واژگان #شاه ، کشور ، خدا ،زمین، و #اهورامزدا به کار میروند.
گمان میرود که این اندیشهنگارها در روزگار #داریوش یکم نبودند و پس از او پدید آمدهاند چراکه تنها در سنگنبشتههای #خشیارشا و جانشینانش به چشم میخورند.
شمارهها با بهرهگیری از پنج گونهی بنیادی برای یک، دو، ده، بیست، و صد ساخته میشوند.
دبیره میخی هخامنشی به شوند سادگی،نخستین گونهی دبیره میخی بود که رمزگشایی شد.از میان شاهان #هخامنشی تنها کسی که پدرش شاه نبود داریوش است.
پس نخست واژهی شاه از روی دوبارگی(تکرار) در بازههای کمابیش برابر (فلان شاه فرزند بهمان شاه فرزند...) انگاشتهشد(حدس زدهشد).
از روی این دو همانند نام داریوش خوانده شد و بهبنگرید
نمایههای یونانی و نام شاهان هخامنشی دیگر نویسهها نیز رمزگشایی شدند.
#گروتفند آلمانی و #راولینسون بریتانیایی کمک فراوانی به این فرآیند کردند.
پژوهشگران و زبانشناسان با خواندن سنگنبشتههای میخی دریافتند که با زبانی که همگونی بسیار با #سانسکریت (زبان باستانی هند) و پارسی کنونی دارد،روبهرو هستند.
پ.ن:برای آگاهی از چگونگی نوشتن شمارها در این دبیره،آموزهی سوم آموزش دبیرهی میخی(فرستهی ریپلی شده) را بنگرید
@farzandan_parsi
گونههای #دبیره در #ایران #باستان (بخش #پنجم ):
دبیرهی #میخی_پارسی (4):
پس از تلاشهای فراوان دانشمندان، #راولین_سن توانست راز سنگنبشتهی #بیستون #داریوش بزرگ را که با سه زبان نوشته شده بود ( #پارسی_باستان، #ایلامی ، #آشوری ) آشکار کند.
این شوندی شد تا واجهای زبان پارسی باستان آشکار شود و پانصد واژه از این زبان بهدست آید.
همهی نشانه های دبیره میخی دوم نیز به کوشش راولین سن در سال ۱۸۵۵ م. آشکار شد و دانسته شد که زبان آن زبان ایلامی یا زبان #شوش نوین است
. پس از این به خواندن دبیره سوم پرداختند در اینجا کار با دشواریهای بسیار همراه بود زیرا این دبیره کمتر از دو دبیره دیگر جا گرفته بود. #مونتر در سال ۱۸۰۲ م. گفت که شماری از نشانههای دبیره سوم همانند نشانههایی است که بر آجرهای بابل نوشته شده و از خرابههای این شهر کهن بهدست آمدهاست.
درپی یافتههای #الیاردا و #ابتتا در نینوا آشکار گردید که دبیره سوم سنگنبشتههای #هخامنشی همان دبیرهی آشوری و #بابلی است .دیگر گمانی نماند که شاهان هخامنشی پس از زبان #پارسی باستان و زبان ایلامی به دبیره و زبان آشور و بابل توجه داشته و آن را به کار میبردهاند. درپی کوشش صدوپنجاه سالهی این پژوهندگان ما امروزه از هر روی از زبان و دبیرهی روزگار هخامنشیان آگاهیم.
@farzandan_parsi
دبیرهی #میخی_پارسی (4):
پس از تلاشهای فراوان دانشمندان، #راولین_سن توانست راز سنگنبشتهی #بیستون #داریوش بزرگ را که با سه زبان نوشته شده بود ( #پارسی_باستان، #ایلامی ، #آشوری ) آشکار کند.
این شوندی شد تا واجهای زبان پارسی باستان آشکار شود و پانصد واژه از این زبان بهدست آید.
همهی نشانه های دبیره میخی دوم نیز به کوشش راولین سن در سال ۱۸۵۵ م. آشکار شد و دانسته شد که زبان آن زبان ایلامی یا زبان #شوش نوین است
. پس از این به خواندن دبیره سوم پرداختند در اینجا کار با دشواریهای بسیار همراه بود زیرا این دبیره کمتر از دو دبیره دیگر جا گرفته بود. #مونتر در سال ۱۸۰۲ م. گفت که شماری از نشانههای دبیره سوم همانند نشانههایی است که بر آجرهای بابل نوشته شده و از خرابههای این شهر کهن بهدست آمدهاست.
درپی یافتههای #الیاردا و #ابتتا در نینوا آشکار گردید که دبیره سوم سنگنبشتههای #هخامنشی همان دبیرهی آشوری و #بابلی است .دیگر گمانی نماند که شاهان هخامنشی پس از زبان #پارسی باستان و زبان ایلامی به دبیره و زبان آشور و بابل توجه داشته و آن را به کار میبردهاند. درپی کوشش صدوپنجاه سالهی این پژوهندگان ما امروزه از هر روی از زبان و دبیرهی روزگار هخامنشیان آگاهیم.
@farzandan_parsi
#زیباییهای_زبان_پارسی.
واژهسازی و ما
بخش سوم
با هم نگاهی میاندازیم به دیدگاه دانشور پرآوازه،
#داریوش_آشوری.
- برای Nihilisme / Nihilism در پارسی «نیستانگاری» و «نیستگرایی» و نیز «هیچگرایی» و «لاگرایی» را پیشنهاد کردهاند و بهویژه «نیستانگاری» بیشتر بهکار رفته است. ولی به نگر(نظر) ما، برابر درست نیهیلیسم «هیچانگاری» است.
زیرا نیهیلیسم گاه به اندریافت(مفهوم) نایش بودش(نفی وجود) است و گاه نایش ارزش و این هر دو از مانک «هیچانگاری» به دست میآید.
- برای واژههای Elastic / Elastique و Elasticity / Elasticite در پارسی برابرهای «نرم»، «کشدار» و «کشسان»،
و شایستگی «قابلیت کشش» و «کشسانی» را تا کنون بهکار بردهاند و چه بسا برابرهای دیگری نیز.
ولی به گمان ما برابر درست و رسای این دو واژه (که از دانش گیتیک (فیزیک) تا بومدات( اقتصاد) به کار میرود «کشایند» و «کشایندی»ست که از بن ریشهی «کش آمدن» برگرفتهاند، مانند «خوشایند» از «خوش آمدن».
⏳ دنباله دارد
#واژه_گزینی
#بزرگمهر_صالحی.
@farzandan_parsi
واژهسازی و ما
بخش سوم
با هم نگاهی میاندازیم به دیدگاه دانشور پرآوازه،
#داریوش_آشوری.
- برای Nihilisme / Nihilism در پارسی «نیستانگاری» و «نیستگرایی» و نیز «هیچگرایی» و «لاگرایی» را پیشنهاد کردهاند و بهویژه «نیستانگاری» بیشتر بهکار رفته است. ولی به نگر(نظر) ما، برابر درست نیهیلیسم «هیچانگاری» است.
زیرا نیهیلیسم گاه به اندریافت(مفهوم) نایش بودش(نفی وجود) است و گاه نایش ارزش و این هر دو از مانک «هیچانگاری» به دست میآید.
- برای واژههای Elastic / Elastique و Elasticity / Elasticite در پارسی برابرهای «نرم»، «کشدار» و «کشسان»،
و شایستگی «قابلیت کشش» و «کشسانی» را تا کنون بهکار بردهاند و چه بسا برابرهای دیگری نیز.
ولی به گمان ما برابر درست و رسای این دو واژه (که از دانش گیتیک (فیزیک) تا بومدات( اقتصاد) به کار میرود «کشایند» و «کشایندی»ست که از بن ریشهی «کش آمدن» برگرفتهاند، مانند «خوشایند» از «خوش آمدن».
⏳ دنباله دارد
#واژه_گزینی
#بزرگمهر_صالحی.
@farzandan_parsi
جهان پیر است و بیبنیاد
از این فرهادکش فریاد
از این فرهادکش فریاد
شجریان
استاد #محمدرضا_شجریان
تار: #داریوش_پیرنیاکان
نی: #جمشید_عندلیبی
جهان پیر است و بی بنیاد،
از این فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول ....
@farzandan_parsi.
تار: #داریوش_پیرنیاکان
نی: #جمشید_عندلیبی
جهان پیر است و بی بنیاد،
از این فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول ....
@farzandan_parsi.
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
📜 #روزشمارتاریخ؛
#داریوش بزرگ هخامنشی پدر ناسیونالیسم ایرانی
نام: داریوش، دارای بزرگ.
نام پدر: گشتاسپ پور ارشام هخامنشی.
نام مادر: *«روز گونه»(خورشیدچهر در «دِشتَر» «جنوب» کرمان زمین به خورشید، «روز» میگویند. .... *ونیز به «خاور،» «روزدرآمد» و *«باختر» هم «روزنشین» گویند.
و هنوز هم بانوان نامهایی چون «روزان. روزَک، روزی، روزچهر،» و. ...دارند. ...
داریوش یکم هخامنشی که از تاریخ فَرنام(لقب) بزرگ(کبیر) را دریافت گرده پادشاهی آبادگر و ایران مهر بوده است.. از همان آغاز تا پایان زندگی خود برای پیشرفت و گسترش و همهگیری
آسایش و آسودگی ایرانیان، دَمی از کار و کوشش باز ننشست....
داریوش یکی از بزرگتربن پادشاهان تاریخ ایران است.
برجستهترین و شایستهترین نامی که نویسندگان و بزرگان به او داده اند، به«پدر ناسیونالیسم ایرانی» نامیده شده است. ...
📜 #روزشمارتاریخ
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
#داریوش بزرگ هخامنشی پدر ناسیونالیسم ایرانی
نام: داریوش، دارای بزرگ.
نام پدر: گشتاسپ پور ارشام هخامنشی.
نام مادر: *«روز گونه»(خورشیدچهر در «دِشتَر» «جنوب» کرمان زمین به خورشید، «روز» میگویند. .... *ونیز به «خاور،» «روزدرآمد» و *«باختر» هم «روزنشین» گویند.
و هنوز هم بانوان نامهایی چون «روزان. روزَک، روزی، روزچهر،» و. ...دارند. ...
داریوش یکم هخامنشی که از تاریخ فَرنام(لقب) بزرگ(کبیر) را دریافت گرده پادشاهی آبادگر و ایران مهر بوده است.. از همان آغاز تا پایان زندگی خود برای پیشرفت و گسترش و همهگیری
آسایش و آسودگی ایرانیان، دَمی از کار و کوشش باز ننشست....
داریوش یکی از بزرگتربن پادشاهان تاریخ ایران است.
برجستهترین و شایستهترین نامی که نویسندگان و بزرگان به او داده اند، به«پدر ناسیونالیسم ایرانی» نامیده شده است. ...
📜 #روزشمارتاریخ
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
📜 #روزشمارتاریخ_ایران
دیدار #داریوش از مصر و دستور به نوشتن تاریخ مصریان.
🔹پرستشگاه ساخت #داريوش_بزرگ در کشور مصر؛
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
🔹 دست یافتن باستانشناسي،
به سالنمای مصريهای باستان را روزي برابر با 19 ژولای سال 2781 پيش از زایش (28 تیرماه) به دست داده است که از آن پس رویدادهای مصر باستان با آن سنجیده میشود!.
به دستور #داريوش_بزرگـ_شاه_هخامنشی_ایران.
بود که رویدادهای مصر باستان (از آغاز پيدايش نوشتار و نشانههای درخور خواندن تا ۲۵ سده پیش) گِردآوری شدند و نگهداری آن، کوشیدهاند.
پس از پیدایش آغاز ُالنمای مصریان و برابری آن با سال ترسایی، هنگام رخداد رویدادهای مصر باستان به سالنمای ترسایی دگرگون شده است.
داريوش كه در سال ۷۱۵ پيش از زایش براي ديدار از ساتراپي مصر به اين سرزمینهای تازه گرفته شده ايران باستان رفته بود پس از دیدن پیشرفت و کارهای تاريخي و ساخت و ساز در مصر، به يك انجمن، از آگاهان مصري و پژوهشگران ايراني، يوناني، فنيقي و يهود فرمان داده بود که تاريخ مصريان تا آن زمان را
گِردآوري، سامان داده و بنویسند كه مانده است و از آنها گرفته شده تاريخ مصر در سدههای کهن بکار گرفته شود.
داريوش بزرگ همچنین در مصر جنوبي، پرستشگاهی براي مصريان ساخته كه تا اندازهای دست نخورده مانده است و چهره او بر ديوار پرستشگاه خودنمایی میکند.
ايرانيان در زمان دودمان هخامنشيان به مدت ۱۲۰ سال و چند ماه بر مصر فرمانروایی کردند.
بخشی از آثار همين داريوش بزرگ و دودمان هخامنشيـ داريوشي كه اين همه ریزبینی و دلسوزي براي تاريخ و نگهداری سازههای باستاني کشور و ديگر مردمان از خود نشان داده بود، به فرمان يك دادستان ( در استان«ايلي نوي آمریکا») بايد برای پرداخت تاوان كاري كه ايرانيان انجام نداده اند ازدست برود.
اين کارها به (امانت) به *(دانشگاه شيكاگو) سپرده شده بود تا آمريكاييان، شهروندی ۲۵ سده پيش مردم را به چشم ببينند.
کارهایِ(امانتيِ) که درباره آن گفتگو میشود به همه مردمان ايران زمين (شهروندان مرزهای ايران باستان) و چبود ملي آنان است كه واگیرشان به مانند چپاول و غارت دارایی همه (ملّي) ايشان است كه با هیچ آدابی پذيرفته شده نميتواند باشد.
📚 منبع : روزشمار تاریخ ایران و جهان،
دكتر #كيهاني_زاده.
📜 روزشمار تاریخ
👇👇👇👇
#روزشماررویدادهای_تاریخی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
دیدار #داریوش از مصر و دستور به نوشتن تاریخ مصریان.
🔹پرستشگاه ساخت #داريوش_بزرگ در کشور مصر؛
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
🔹 دست یافتن باستانشناسي،
به سالنمای مصريهای باستان را روزي برابر با 19 ژولای سال 2781 پيش از زایش (28 تیرماه) به دست داده است که از آن پس رویدادهای مصر باستان با آن سنجیده میشود!.
به دستور #داريوش_بزرگـ_شاه_هخامنشی_ایران.
بود که رویدادهای مصر باستان (از آغاز پيدايش نوشتار و نشانههای درخور خواندن تا ۲۵ سده پیش) گِردآوری شدند و نگهداری آن، کوشیدهاند.
پس از پیدایش آغاز ُالنمای مصریان و برابری آن با سال ترسایی، هنگام رخداد رویدادهای مصر باستان به سالنمای ترسایی دگرگون شده است.
داريوش كه در سال ۷۱۵ پيش از زایش براي ديدار از ساتراپي مصر به اين سرزمینهای تازه گرفته شده ايران باستان رفته بود پس از دیدن پیشرفت و کارهای تاريخي و ساخت و ساز در مصر، به يك انجمن، از آگاهان مصري و پژوهشگران ايراني، يوناني، فنيقي و يهود فرمان داده بود که تاريخ مصريان تا آن زمان را
گِردآوري، سامان داده و بنویسند كه مانده است و از آنها گرفته شده تاريخ مصر در سدههای کهن بکار گرفته شود.
داريوش بزرگ همچنین در مصر جنوبي، پرستشگاهی براي مصريان ساخته كه تا اندازهای دست نخورده مانده است و چهره او بر ديوار پرستشگاه خودنمایی میکند.
ايرانيان در زمان دودمان هخامنشيان به مدت ۱۲۰ سال و چند ماه بر مصر فرمانروایی کردند.
بخشی از آثار همين داريوش بزرگ و دودمان هخامنشيـ داريوشي كه اين همه ریزبینی و دلسوزي براي تاريخ و نگهداری سازههای باستاني کشور و ديگر مردمان از خود نشان داده بود، به فرمان يك دادستان ( در استان«ايلي نوي آمریکا») بايد برای پرداخت تاوان كاري كه ايرانيان انجام نداده اند ازدست برود.
اين کارها به (امانت) به *(دانشگاه شيكاگو) سپرده شده بود تا آمريكاييان، شهروندی ۲۵ سده پيش مردم را به چشم ببينند.
کارهایِ(امانتيِ) که درباره آن گفتگو میشود به همه مردمان ايران زمين (شهروندان مرزهای ايران باستان) و چبود ملي آنان است كه واگیرشان به مانند چپاول و غارت دارایی همه (ملّي) ايشان است كه با هیچ آدابی پذيرفته شده نميتواند باشد.
📚 منبع : روزشمار تاریخ ایران و جهان،
دكتر #كيهاني_زاده.
📜 روزشمار تاریخ
👇👇👇👇
#روزشماررویدادهای_تاریخی.
📘 🖌 @FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Telegram
attach 📎
📢 #ايران: هميشه #امپراتوری بوده است.!
🔻یک اندیشمند آمریکایی به نام«رابرت کاپلان»
کتابی نوشته است به نام «تلاقی جغرافیا.»
یک بخش از آن کتاب درباره ایران است،
و میگوید در سرزمین خاورمیانه تنها کشوری که مرزهای کهن و تاریخ درازی دارد و مرزهای فرهنگی آن فراتر از مرزهای گیتاشناسی(جغرافیایی) میرود،
ایران است.
🔻 ایران براستی کشور است و دیگر کشورها من در آوردیاند.
ینی امپراتوری همیشه در ایران بوده و هر کس فرمانروای این چارچوب شود ناگزیر به پیروی از آن میشود.
🔻 این چارچوب همیشه بوده است.
از مادها تا فروپاشی ساسانیان ١۴۰۰ سال به درازا کشید که جز یک ایست ١٢۰ ساله با تازش اسکندر مقدونی، امپراتوری همیشگی داشتهایم.
🔻شاه عباس اَرامنه را به جلفا آورد.
اَرامنهای که در جلفا زندگی میکردند رَوند مهم بازرگانی داشتند.
🔻در واپسین آمدنم به آذربایجانغربی از کوی خسروآباد دیدن کردم که آشوریها هنوز در آن زندگی میکنند.
ایران ناگزیر بود که در چارچوب یک امپراتوری همه مردم را با آغوش گشود بپذیرد.
🔻کسی نمیگوید که چرا هرودوت این همه درباره ایران نوشته ست؟
چون او شهروند ایرانی است.
شهروند«هالیکارناس» در یونان که ساتراپی ایران بود.
چنانکه گفتم از همان زمان ایران جایگاه امپراطوری داشته است.
اکنون هم اگر در این سرزمین رَوندِ ارزشمندی را بازی میکند برای اینکه جایگاهش را دارد.
🔻هر امپراتوری که در ایران روی کار باشد
دراین جایگاه همچنان پابرجا خواهد بود.
#داریوش_شایگان.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
🔻یک اندیشمند آمریکایی به نام«رابرت کاپلان»
کتابی نوشته است به نام «تلاقی جغرافیا.»
یک بخش از آن کتاب درباره ایران است،
و میگوید در سرزمین خاورمیانه تنها کشوری که مرزهای کهن و تاریخ درازی دارد و مرزهای فرهنگی آن فراتر از مرزهای گیتاشناسی(جغرافیایی) میرود،
ایران است.
🔻 ایران براستی کشور است و دیگر کشورها من در آوردیاند.
ینی امپراتوری همیشه در ایران بوده و هر کس فرمانروای این چارچوب شود ناگزیر به پیروی از آن میشود.
🔻 این چارچوب همیشه بوده است.
از مادها تا فروپاشی ساسانیان ١۴۰۰ سال به درازا کشید که جز یک ایست ١٢۰ ساله با تازش اسکندر مقدونی، امپراتوری همیشگی داشتهایم.
🔻شاه عباس اَرامنه را به جلفا آورد.
اَرامنهای که در جلفا زندگی میکردند رَوند مهم بازرگانی داشتند.
🔻در واپسین آمدنم به آذربایجانغربی از کوی خسروآباد دیدن کردم که آشوریها هنوز در آن زندگی میکنند.
ایران ناگزیر بود که در چارچوب یک امپراتوری همه مردم را با آغوش گشود بپذیرد.
🔻کسی نمیگوید که چرا هرودوت این همه درباره ایران نوشته ست؟
چون او شهروند ایرانی است.
شهروند«هالیکارناس» در یونان که ساتراپی ایران بود.
چنانکه گفتم از همان زمان ایران جایگاه امپراطوری داشته است.
اکنون هم اگر در این سرزمین رَوندِ ارزشمندی را بازی میکند برای اینکه جایگاهش را دارد.
🔻هر امپراتوری که در ایران روی کار باشد
دراین جایگاه همچنان پابرجا خواهد بود.
#داریوش_شایگان.
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
✌️❤️شاهنامه؛ شناسنامهیِ همگانی و گواهیِ مردمیِ ایرانیان است.✌️❤️
شاهنامه ما را به گذشته و ريشه هايمان پيوند داده و چیستیِِ ايرانى را به بهترين گونه نشان مىدهد.
شاهنامه هر ايرانى را به دیده وری فرا میخواند و فردوسى آخشیجانِ سازندهیِ چِبودِ ايرانى را در اين نَبیک و ماتیکان گردآوری كرده است.
پس شاهنامه نشانگرِ بُناوری و مَهِستیِِ ماست.
ينى هر ايرانى برپایهیِ شاهنامه مىتواند زمانِ پيدايىِ سرزمينى به نامِ ايران و زمانِ پديد آمدنِ
آدمی و جهانِ ايرانى را به درستى دريابد.
چنين چيزى را در كم تر کشوری مىتوان پیدا کرد كه چیستی و پيشينه و کارنامهیِ او تا اين اندازه پایهور و درخورِ بازخوانی باشد.
بدین شَوند است كه شاهنامه را شناسنامه ايرانياندانستهاند.
ازسویی ديگر شاهنامه بُنچاکِ خانهِ پدرىِ ايرانيان است.
پس اگر فردوسى نبود، چِبودِ ايرانى، پیشینهیِ ايران و همه یِ آنچه را كه نشانگرِ پديد آمدنِ فرهنگ و شهر آیینی به نام ايران است از دست مى رفت.
همانندِ فردوسىها بودند كه توانستند سرزمينى به نامِ ايران را پاس بدارند و هر سرزمينى هم كه بیگزند مىماند فَرنودِ آن اين است كه داراىِ چیستیِ جدا سر* است.
زيرا هر چيزِ بى چیستی* همنشین خواهد بود با تباهی و نيستى..............
فردوسى با کوششهای بزرگِ خود به درستی
به سرزمينى به نامِ ايران زندگی و ماندگاری بخشيد و آنچه را به شَوند چیستیِ ايرانى در هالِ از دست رفتن بود به جاى خود بازگردانيد.
پس فرهنگهايى كه پس از ساسانيان بالیدند و تخم و دانهیِ آن شكوفا شد در سايهِ كسانى چون فردوسى، دقيقى و ابومنصورى پرورش يافتند كه بی گُمان فردوسى درخشانتر از همه است.
اين چهرهِ برجسته كه هَنایشِ او به ۵۳ زبان
برگردان شده است نه تنها آیینها، فرهنگها و انديشههاىِ ايرانِ كهن، همان ريشهیِ فرهنگِ كنونى را پاسداری كرده، ونكه کُنشگرِ بسيار ارزشمندى در پاسداشت از زبان پارسى و زنده ساختن آن هم بود.
فردوسى با بينشِ ژرفِ خود مىدانست كه زبان برجسته ترين کُنشگر در نگهداریِ چبودِ هازمانیِ سرزمينى به نامِ ايران است و امروز نيز آن چه كه ما را به هم پيوند مىدهد زبانِ پارسى است
و هركس به زبان پارسى مهر مىورزد، براستی چنان است كه به یکپارچگیِ کشوری و چبودِ هازمانی ايران مهر مىورزد.
بدینگونه زبانِ پارسى را فردوسىِ بزرگ با کوشش بىمانندِ خود به دیدگاه نشاند و آن را زنده كرد.
#اُستاد_محمد_بقایی🔥🔥
برگردان به پارسیِ روان__#داریوش_مرتضوی؛
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️️✳️
💠برخی واژگانِ دُشوار و کلیدی.............
*شناسنامه همگانی= گواهیِ مردمی،
(سَندِ ملّیت)........
*چیستی= هویّت........
*دیده وری= نظارت
*آخشیجان= عناصر
*نبیک، ماتیکان= کتاب
*بُناوری، مَهِستی= اصالت
*پیشینه کارنامه= تاریخ
*پایه ور= مُستَند
*بازخوانی= استناد
*بُنچاک= بُنچاق، سَند
*بی گزند= محفوظ
*فَرنود= دلیل
*جداسر= مستقل
*هَنایش= اثر
*ونکه= بلکه
*یکپارچگیِ کشوری= تمامیت ارضی
*برجسته= مهمّ
*کُنشگر= عامل
*چِبُود هازمانی= هویّتِ ملی
*دیدگاه= منظر......
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
شاهنامه ما را به گذشته و ريشه هايمان پيوند داده و چیستیِِ ايرانى را به بهترين گونه نشان مىدهد.
شاهنامه هر ايرانى را به دیده وری فرا میخواند و فردوسى آخشیجانِ سازندهیِ چِبودِ ايرانى را در اين نَبیک و ماتیکان گردآوری كرده است.
پس شاهنامه نشانگرِ بُناوری و مَهِستیِِ ماست.
ينى هر ايرانى برپایهیِ شاهنامه مىتواند زمانِ پيدايىِ سرزمينى به نامِ ايران و زمانِ پديد آمدنِ
آدمی و جهانِ ايرانى را به درستى دريابد.
چنين چيزى را در كم تر کشوری مىتوان پیدا کرد كه چیستی و پيشينه و کارنامهیِ او تا اين اندازه پایهور و درخورِ بازخوانی باشد.
بدین شَوند است كه شاهنامه را شناسنامه ايرانياندانستهاند.
ازسویی ديگر شاهنامه بُنچاکِ خانهِ پدرىِ ايرانيان است.
پس اگر فردوسى نبود، چِبودِ ايرانى، پیشینهیِ ايران و همه یِ آنچه را كه نشانگرِ پديد آمدنِ فرهنگ و شهر آیینی به نام ايران است از دست مى رفت.
همانندِ فردوسىها بودند كه توانستند سرزمينى به نامِ ايران را پاس بدارند و هر سرزمينى هم كه بیگزند مىماند فَرنودِ آن اين است كه داراىِ چیستیِ جدا سر* است.
زيرا هر چيزِ بى چیستی* همنشین خواهد بود با تباهی و نيستى..............
فردوسى با کوششهای بزرگِ خود به درستی
به سرزمينى به نامِ ايران زندگی و ماندگاری بخشيد و آنچه را به شَوند چیستیِ ايرانى در هالِ از دست رفتن بود به جاى خود بازگردانيد.
پس فرهنگهايى كه پس از ساسانيان بالیدند و تخم و دانهیِ آن شكوفا شد در سايهِ كسانى چون فردوسى، دقيقى و ابومنصورى پرورش يافتند كه بی گُمان فردوسى درخشانتر از همه است.
اين چهرهِ برجسته كه هَنایشِ او به ۵۳ زبان
برگردان شده است نه تنها آیینها، فرهنگها و انديشههاىِ ايرانِ كهن، همان ريشهیِ فرهنگِ كنونى را پاسداری كرده، ونكه کُنشگرِ بسيار ارزشمندى در پاسداشت از زبان پارسى و زنده ساختن آن هم بود.
فردوسى با بينشِ ژرفِ خود مىدانست كه زبان برجسته ترين کُنشگر در نگهداریِ چبودِ هازمانیِ سرزمينى به نامِ ايران است و امروز نيز آن چه كه ما را به هم پيوند مىدهد زبانِ پارسى است
و هركس به زبان پارسى مهر مىورزد، براستی چنان است كه به یکپارچگیِ کشوری و چبودِ هازمانی ايران مهر مىورزد.
بدینگونه زبانِ پارسى را فردوسىِ بزرگ با کوشش بىمانندِ خود به دیدگاه نشاند و آن را زنده كرد.
#اُستاد_محمد_بقایی🔥🔥
برگردان به پارسیِ روان__#داریوش_مرتضوی؛
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️️✳️
💠برخی واژگانِ دُشوار و کلیدی.............
*شناسنامه همگانی= گواهیِ مردمی،
(سَندِ ملّیت)........
*چیستی= هویّت........
*دیده وری= نظارت
*آخشیجان= عناصر
*نبیک، ماتیکان= کتاب
*بُناوری، مَهِستی= اصالت
*پیشینه کارنامه= تاریخ
*پایه ور= مُستَند
*بازخوانی= استناد
*بُنچاک= بُنچاق، سَند
*بی گزند= محفوظ
*فَرنود= دلیل
*جداسر= مستقل
*هَنایش= اثر
*ونکه= بلکه
*یکپارچگیِ کشوری= تمامیت ارضی
*برجسته= مهمّ
*کُنشگر= عامل
*چِبُود هازمانی= هویّتِ ملی
*دیدگاه= منظر......
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#گفتگو:
با #داریوش_شایگان
🎤 گفتگو با داریوش شایگان دربارهی #خیام؛
(همهی #گفتگو در این برنامه است.)
🏵در ایران اندیشهای همانند خیام نیست.🏵
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
با #داریوش_شایگان
🎤 گفتگو با داریوش شایگان دربارهی #خیام؛
(همهی #گفتگو در این برنامه است.)
🏵در ایران اندیشهای همانند خیام نیست.🏵
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
Forwarded from سرای فرزندان ایران. (سیاه منصور)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#گفتگو با:
#داریوش_شایگان:
🎤 گفتگو با داریوش شایگان دربارهی؛
#خیام (همهی #گفتگو.)
🏵در ایران اندیشهی خیامی هست.🏵
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#داریوش_شایگان:
🎤 گفتگو با داریوش شایگان دربارهی؛
#خیام (همهی #گفتگو.)
🏵در ایران اندیشهی خیامی هست.🏵
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾
#اسماعیل_نواب_صفا در این بخش از خاطرات خود نوشته است:
«از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۸، چهار تن از هنرمندان ما، پیاپی درگذشتند و این مرگهای زودرس که بیشتر مربوط به اعتیاد به الکل و سایر مواد مخدر بود، جامعه را تکان داد. بهخصوص مرگ نابهنگام #داریوش_رفیعی در سن ۳۱ سالگی، آنهم بهعلت تزریق مرفین با سرنگ آلوده به میکرب کزاز.
افکار مسؤلان رادیو، نگران تسری این بیماری به سایر هنرمندان بهخصوص #پرویز_یاحقی گردیدند. پس، بنا بر مصلحتدید و پیشنهاد آقای «[نصرتالله] معینیان» و موافقت شاه، قرار شد، «پرویز [یاحقی]» تحت نظر بهداری شهربانی که ساختمان بیمارستان آن، در خیابان «بهار شمالی» در حال اتمام بود، به معالجه بپردازد. ضمنا چون دوران خدمت سربازیاش فرا رسیده بود، متعهد شده بود که اعتیاد را ترک کند و در اینصورت، از خدمت نظام معاف شود. . . »
«نواب صفا»، در آن روزگار از جمله مدیران و اعضای شورای نویسندگان رادیو است. «پرویز یاحقی» یکی از همکاران اوست که بهعنوان خبرنگار، برای برنامهای که به حوادث گوشه و کنار شهر میپردازد، رپرتاژ رادیویی تهیه میکند.
ولی در زمانی که این خاطره به آن برمی گردد، صفا، در کنار کار اداری در رادیو، ترانهسرایی هم میکند و #یاحقی، دیگر فقط آهنگساز و نوازندۀ ویلون است و با هم یکی دو کار مشترک در زمینۀ ترانه هم انجام دادهاند. این دو ضمنا در موردی دیگر نیز با هم اشتراک دارند. امری که موجب نگرانی معاونت کل رادیو [نصرتالله معینان]، و شخص شاه شده است.
«نواب صفا» در ادامۀ خاطراتش مینویسد:
«یکروز عصر، «پرویز [یاحقی]» با عجله بهخانهام آمد و گفت: «جامهدانت را حاضر کن و با من بیا، زیرا قرار شده تو هم در بیمارستان شهربانی بستری شوی.
در آن ایام خود من هم [اسماعیل نواب صفا]، متاسفانه دچار اعتیاد بودم و از این موضوع بسیار رنج میبردم. تصنیف معروف #تکدرخت یا «بیپناه» را که آهنگ آن از #عباس_شاپوری و خوانندهاش #پوران است در همان ماه ساخته بودم و در اسفند ۱۳۳۷، که در بیمارستان بستری بودم، غالبا از «پاشا سمیعی» رئیس رادیو میخواستم که این اثر را پخش کند. در واقع این شعر و آهنگ، شرح حال خود من است.
در ساختمان شهربانی، دو اتاق را آماده کرده بودند و در اختیار ما قرار دادند که من و او [پرویز یاحقی] در یک اتاق بستری شویم و اتاق دیگر هم به پرستارها اختصاص یافته بود.
مسؤولیت معالجۀ ما را سرتیپ دکتر «مرادی»، رئیس بهداری شهربانی بر عهده داشت که در آنزمان سرهنگ بود و ریاست آزمایشگاه ارتش را هم تصدی میکرد.
شبها و روزهای بحرانی عجیبی را گذراندم. بعضی از شبها تا صبح مثل مرغ پر کنده پرپر میزدم؛ ولی میدیدم «پرویز» ظاهرا اظهار ناراحتی میکند ولی شبها بهخواب میرود. بعدا متوجه شدم که دوست صمیمی او بعضی از روزها که به دیدارش میآمده، پنهان از چشم من، به او دوای لازم را میرسانده است.»
📙 #قصه_شمع
خاطرات هنری #اسماعیل_نواب_صفا، نشر البرز ۱۳۷۸، صفحات ۴۵۶ تا ۴۵۹
{ برگرفته از آوای فریبا }
تکدرخت (بیپناه)
ترانهسرا: #اسماعیل_نواب_صفا
آهنگساز: #عباس_شاپوری
خواننده: #پوران (شاپوری)
تکدرختی تیرهبختم، که در سکوت صحرا
فریاد من شکسته در گلویم
تکدرختی بیپناهم، که دشت آرزوها
گردید آخر مزار آرزویم
خشک و بیبارم، پس ثمرم کو؟
آن شادابی، آن برگ و برم کو؟
دور از یاران، بیتوشه و برگم
همخانۀ محنت، همسایهی مرگم
بر رخسارم، غبار غم نشسته
طوفان از من چه شاخهها شکسته
چو نهال زهر آلوده، همه کس از من بگریزد
نه کسی با من بنشیند، نه کسی با من آمیزد
گویم غم خود را با خار بیابان
در سینه نهفتم اسرار بیابان
در دل شب سکوت صحرا بود غم افزا آه
از تو جدا بگویم ای مه حدیث خود با ماه
تکدرختی تیرهبختم، که در سکوت صحرا
فریاد من شکسته در گلویم
تکدرختی بیپناهم، که دشت آرزوها
گردید آخر مزار آرزوی...
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅
«از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۸، چهار تن از هنرمندان ما، پیاپی درگذشتند و این مرگهای زودرس که بیشتر مربوط به اعتیاد به الکل و سایر مواد مخدر بود، جامعه را تکان داد. بهخصوص مرگ نابهنگام #داریوش_رفیعی در سن ۳۱ سالگی، آنهم بهعلت تزریق مرفین با سرنگ آلوده به میکرب کزاز.
افکار مسؤلان رادیو، نگران تسری این بیماری به سایر هنرمندان بهخصوص #پرویز_یاحقی گردیدند. پس، بنا بر مصلحتدید و پیشنهاد آقای «[نصرتالله] معینیان» و موافقت شاه، قرار شد، «پرویز [یاحقی]» تحت نظر بهداری شهربانی که ساختمان بیمارستان آن، در خیابان «بهار شمالی» در حال اتمام بود، به معالجه بپردازد. ضمنا چون دوران خدمت سربازیاش فرا رسیده بود، متعهد شده بود که اعتیاد را ترک کند و در اینصورت، از خدمت نظام معاف شود. . . »
«نواب صفا»، در آن روزگار از جمله مدیران و اعضای شورای نویسندگان رادیو است. «پرویز یاحقی» یکی از همکاران اوست که بهعنوان خبرنگار، برای برنامهای که به حوادث گوشه و کنار شهر میپردازد، رپرتاژ رادیویی تهیه میکند.
ولی در زمانی که این خاطره به آن برمی گردد، صفا، در کنار کار اداری در رادیو، ترانهسرایی هم میکند و #یاحقی، دیگر فقط آهنگساز و نوازندۀ ویلون است و با هم یکی دو کار مشترک در زمینۀ ترانه هم انجام دادهاند. این دو ضمنا در موردی دیگر نیز با هم اشتراک دارند. امری که موجب نگرانی معاونت کل رادیو [نصرتالله معینان]، و شخص شاه شده است.
«نواب صفا» در ادامۀ خاطراتش مینویسد:
«یکروز عصر، «پرویز [یاحقی]» با عجله بهخانهام آمد و گفت: «جامهدانت را حاضر کن و با من بیا، زیرا قرار شده تو هم در بیمارستان شهربانی بستری شوی.
در آن ایام خود من هم [اسماعیل نواب صفا]، متاسفانه دچار اعتیاد بودم و از این موضوع بسیار رنج میبردم. تصنیف معروف #تکدرخت یا «بیپناه» را که آهنگ آن از #عباس_شاپوری و خوانندهاش #پوران است در همان ماه ساخته بودم و در اسفند ۱۳۳۷، که در بیمارستان بستری بودم، غالبا از «پاشا سمیعی» رئیس رادیو میخواستم که این اثر را پخش کند. در واقع این شعر و آهنگ، شرح حال خود من است.
در ساختمان شهربانی، دو اتاق را آماده کرده بودند و در اختیار ما قرار دادند که من و او [پرویز یاحقی] در یک اتاق بستری شویم و اتاق دیگر هم به پرستارها اختصاص یافته بود.
مسؤولیت معالجۀ ما را سرتیپ دکتر «مرادی»، رئیس بهداری شهربانی بر عهده داشت که در آنزمان سرهنگ بود و ریاست آزمایشگاه ارتش را هم تصدی میکرد.
شبها و روزهای بحرانی عجیبی را گذراندم. بعضی از شبها تا صبح مثل مرغ پر کنده پرپر میزدم؛ ولی میدیدم «پرویز» ظاهرا اظهار ناراحتی میکند ولی شبها بهخواب میرود. بعدا متوجه شدم که دوست صمیمی او بعضی از روزها که به دیدارش میآمده، پنهان از چشم من، به او دوای لازم را میرسانده است.»
📙 #قصه_شمع
خاطرات هنری #اسماعیل_نواب_صفا، نشر البرز ۱۳۷۸، صفحات ۴۵۶ تا ۴۵۹
{ برگرفته از آوای فریبا }
تکدرخت (بیپناه)
ترانهسرا: #اسماعیل_نواب_صفا
آهنگساز: #عباس_شاپوری
خواننده: #پوران (شاپوری)
تکدرختی تیرهبختم، که در سکوت صحرا
فریاد من شکسته در گلویم
تکدرختی بیپناهم، که دشت آرزوها
گردید آخر مزار آرزویم
خشک و بیبارم، پس ثمرم کو؟
آن شادابی، آن برگ و برم کو؟
دور از یاران، بیتوشه و برگم
همخانۀ محنت، همسایهی مرگم
بر رخسارم، غبار غم نشسته
طوفان از من چه شاخهها شکسته
چو نهال زهر آلوده، همه کس از من بگریزد
نه کسی با من بنشیند، نه کسی با من آمیزد
گویم غم خود را با خار بیابان
در سینه نهفتم اسرار بیابان
در دل شب سکوت صحرا بود غم افزا آه
از تو جدا بگویم ای مه حدیث خود با ماه
تکدرختی تیرهبختم، که در سکوت صحرا
فریاد من شکسته در گلویم
تکدرختی بیپناهم، که دشت آرزوها
گردید آخر مزار آرزوی...
📘🖌@FARZANDAN_PARSI.💡
🌾🦅🌾🦅🌾🦅🌾🦅