کودک و فرهنگ
چرا سواد خواندن برای کلاس دومیها از کلاس اولیها مهمتر است؟ به روایت آتوسا صالحی، نویسنده و مترجم مجموعهی کلاسدومی، کتابدومی دبیر مجموعه: آتوسا صالحی #کتابهای_فندق واحد کودک #نشر_افق بهزودی منتشر خواهد شد 📖 @ofoqkidsandteens
راستی چرا سواد خواندن مهم است؟
چرا بچههای ایرانی، در آزمون جهانی پرلز در پایینترین ردهها هستند؟
چرا والدین ایرانی برای یادگیری زبان و ورزشهای مختلف و هنرهای گوناگون سرمایهگزاری میکنند اما خواندن را جدی نمیگیرند؟
بهنظر میرسد ما در فهم، اولویت و اهمیت مطالب دچار مشکل شدهایم. کودکی که نتواند معنای متنی را درک کند، عملاً سواد ندارد. بههمینسادگی.
و متأسفانه بیشتر بچهها دچار این معضل هستند، حتی در سالهای پایان مدرسه.
کتابخوانی راه استاندارد تمام مردم دنیا برای ایجاد توانایی خواندن است. امید که بچههایمان به تواناییهای اصلی دستیابند.
#سواد_پایه
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
چرا بچههای ایرانی، در آزمون جهانی پرلز در پایینترین ردهها هستند؟
چرا والدین ایرانی برای یادگیری زبان و ورزشهای مختلف و هنرهای گوناگون سرمایهگزاری میکنند اما خواندن را جدی نمیگیرند؟
بهنظر میرسد ما در فهم، اولویت و اهمیت مطالب دچار مشکل شدهایم. کودکی که نتواند معنای متنی را درک کند، عملاً سواد ندارد. بههمینسادگی.
و متأسفانه بیشتر بچهها دچار این معضل هستند، حتی در سالهای پایان مدرسه.
کتابخوانی راه استاندارد تمام مردم دنیا برای ایجاد توانایی خواندن است. امید که بچههایمان به تواناییهای اصلی دستیابند.
#سواد_پایه
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
🍃دعوت به گشت تخصصی مادر و کودک
ویژهی هفت تا دوازدهسال
🌼در پانزدهم شهریور، به کاخ سعدآباد میرویم و از اقامتگاه تابستانی آخرین پادشاه ایران دیدن میکنیم.
🌼هدف ما از این بازدید، آشنایی با هنرهای ملی، نمادهای اسطورهای بهکار رفته در این بنای زیبا و معرفی مختصر ساکنان آن خواهدبود.
🌼زمان: ۹ تا ۱۱ صبح
هزینه برای هر مادر و کودک ۳۸۰
شامل، ورودیها، گشت تخصصی و برنامهی بازی جمعی
هزینه برای عزیزانی که با دو کودک تشریف میآورند: ۴۸۰
🌼تسهیلگر: ریحانه قاسمرشیدی، روزنامهنگار حوزهی کودک و نوجوان و تسهیلگر فرهنگی
ثبتنام در
@rb1105
#من_و_ایران_خانم_جان
#موزهی_ملت
#هویت
#گشت_شهری
#گشت_مادر_و_کودک
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
ویژهی هفت تا دوازدهسال
🌼در پانزدهم شهریور، به کاخ سعدآباد میرویم و از اقامتگاه تابستانی آخرین پادشاه ایران دیدن میکنیم.
🌼هدف ما از این بازدید، آشنایی با هنرهای ملی، نمادهای اسطورهای بهکار رفته در این بنای زیبا و معرفی مختصر ساکنان آن خواهدبود.
🌼زمان: ۹ تا ۱۱ صبح
هزینه برای هر مادر و کودک ۳۸۰
شامل، ورودیها، گشت تخصصی و برنامهی بازی جمعی
هزینه برای عزیزانی که با دو کودک تشریف میآورند: ۴۸۰
🌼تسهیلگر: ریحانه قاسمرشیدی، روزنامهنگار حوزهی کودک و نوجوان و تسهیلگر فرهنگی
ثبتنام در
@rb1105
#من_و_ایران_خانم_جان
#موزهی_ملت
#هویت
#گشت_شهری
#گشت_مادر_و_کودک
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
دوستان عزیز، شاید باورش سخت باشد اما همین دستورهای بهظاهر ساده، بسیار بیشتر از روشهای گرانقیمت و مد روز به نتایج عالی منجر میشود.
منبع: اینستاگرام بخش کودک و نوجوان نشر افق
@farhangkoodak
#فرزندپروری
منبع: اینستاگرام بخش کودک و نوجوان نشر افق
@farhangkoodak
#فرزندپروری
Forwarded from فریبا خانی نویسنده و روزنامهنگار
✍
چند نفر را به قتل رساندهای؟
🔴شما در زندگی چند نفر را به قتل رساندهاید؟ نقشه قتل را چگونه کشیدهاید، مقتولان چه کسانی بودهاند؟ همکاران کارشکن زیرآب زن. رئیسی که هر چه خوب کار میکردید، حقوق و مزایای شما را بالا میکشید، دوستانی که هزار بار مهربانی به آنها کرده بودید و به شما خیانت میکردند، غریبهای که بیصف نان گرفت و رفت...صاحبخانهای که تصمیم گرفت اجاره ملکش را پنج برابر کند یا...
🔴 #مارک_تواین ، نویسنده آمریکایی مدتی در رودخانه میسیسیپی روی کشتی بخار به عنوان کارآموز مشغول بود. میگوید ناخدایی که نزد او کارآموزی میکرد، آزارش میداد و تحقیرش میکرد و هروقت نزد او میرفت قلبش از وحشت میایستاد. زورش به او نمیرسید اما هر شب، قبل خواب او را در خیالش میکشت. ما مارک تواین را با #هکلبریفین و #تام_سایر میشناسیم اما او کتاب زیبایی با نام #زندگی_بر_روی_می_سی_سی_پی دارد. او دو سه سال به شکل کارآموز و #خدمه_کشتی در کشتیهای بخار کار کرد. آن هم در محیط خشن کشتیهای صدسال پیش. و این کتاب حاصل این تجربه است.
🔴ناخدائی بود به نام
براون که حسابی این #طنزنویس و به قول ویلیام فاکنر پدر ادبیات آمریکا را به انحای مختلف آزار و شکنجه میداد. خلاصه مارک تواین میگوید کاری از دستم برنمیآمد اما هرشب به طرز وحشتناکی ناخدا را در خیالم میکشتم. یک شب که جلوی خدمه کشتی و مسافران تحقیرم کرد. او را هفدهبار کشتم آن هم به شیوههای خلاقانه.جالب است کتاب زندگی بر روی میسیسیپی توسط #ابوالقاسم_حالت طنز نویس مجله توفیق و گلآقا در سال چهل و هفت ترجمه شده است.
🔴 البته که مارک تواین طنزنویس است و اینها را به طنز گفته و نمیشود هرکه به ما بدی کرد را حتی در خیال کشت... بهتر آن است او را در کائنات رها کرد و گذشت.
مارک تواین علاوه بر کار کردن در کشتی، چندی در نوجوانی شاگرد چاپخانه بود از این لحاظ یاد مهدی آذر یزدی هم میافتم که در چاپخانه کار میکرد هر دو برای کودک و نوجوان نوشتند . اسم اصلیاش سمیوئل لنگهورن کلمنز بود در دورهای وضع مالی خوبی داشت و کارهای درخشانش متعلق به آن دوره است اما مرگ فرزندانش و همسرش او را افسرده و غمگین ساخت....
🔴#ارنست_همینگوی موقع گرفتن #جایزه_نوبل گفت: حیف مارک تواین این جایزه را نگرفته.. جملههای زیادی به او منتسب است این یکی خیلی بامزه است.
زندگی بی نهایت شادتر بود اگر در ۸۰ سالگی به دنیا می آمدیم و به تدریج به ۱۸ سالگی میرسیدیم.
#فریبا_خانی
#ادبیات
#ادبیات_کلاسیک
#داستان
#کتاب
@dastanenadastan
چند نفر را به قتل رساندهای؟
🔴شما در زندگی چند نفر را به قتل رساندهاید؟ نقشه قتل را چگونه کشیدهاید، مقتولان چه کسانی بودهاند؟ همکاران کارشکن زیرآب زن. رئیسی که هر چه خوب کار میکردید، حقوق و مزایای شما را بالا میکشید، دوستانی که هزار بار مهربانی به آنها کرده بودید و به شما خیانت میکردند، غریبهای که بیصف نان گرفت و رفت...صاحبخانهای که تصمیم گرفت اجاره ملکش را پنج برابر کند یا...
🔴 #مارک_تواین ، نویسنده آمریکایی مدتی در رودخانه میسیسیپی روی کشتی بخار به عنوان کارآموز مشغول بود. میگوید ناخدایی که نزد او کارآموزی میکرد، آزارش میداد و تحقیرش میکرد و هروقت نزد او میرفت قلبش از وحشت میایستاد. زورش به او نمیرسید اما هر شب، قبل خواب او را در خیالش میکشت. ما مارک تواین را با #هکلبریفین و #تام_سایر میشناسیم اما او کتاب زیبایی با نام #زندگی_بر_روی_می_سی_سی_پی دارد. او دو سه سال به شکل کارآموز و #خدمه_کشتی در کشتیهای بخار کار کرد. آن هم در محیط خشن کشتیهای صدسال پیش. و این کتاب حاصل این تجربه است.
🔴ناخدائی بود به نام
براون که حسابی این #طنزنویس و به قول ویلیام فاکنر پدر ادبیات آمریکا را به انحای مختلف آزار و شکنجه میداد. خلاصه مارک تواین میگوید کاری از دستم برنمیآمد اما هرشب به طرز وحشتناکی ناخدا را در خیالم میکشتم. یک شب که جلوی خدمه کشتی و مسافران تحقیرم کرد. او را هفدهبار کشتم آن هم به شیوههای خلاقانه.جالب است کتاب زندگی بر روی میسیسیپی توسط #ابوالقاسم_حالت طنز نویس مجله توفیق و گلآقا در سال چهل و هفت ترجمه شده است.
🔴 البته که مارک تواین طنزنویس است و اینها را به طنز گفته و نمیشود هرکه به ما بدی کرد را حتی در خیال کشت... بهتر آن است او را در کائنات رها کرد و گذشت.
مارک تواین علاوه بر کار کردن در کشتی، چندی در نوجوانی شاگرد چاپخانه بود از این لحاظ یاد مهدی آذر یزدی هم میافتم که در چاپخانه کار میکرد هر دو برای کودک و نوجوان نوشتند . اسم اصلیاش سمیوئل لنگهورن کلمنز بود در دورهای وضع مالی خوبی داشت و کارهای درخشانش متعلق به آن دوره است اما مرگ فرزندانش و همسرش او را افسرده و غمگین ساخت....
🔴#ارنست_همینگوی موقع گرفتن #جایزه_نوبل گفت: حیف مارک تواین این جایزه را نگرفته.. جملههای زیادی به او منتسب است این یکی خیلی بامزه است.
زندگی بی نهایت شادتر بود اگر در ۸۰ سالگی به دنیا می آمدیم و به تدریج به ۱۸ سالگی میرسیدیم.
#فریبا_خانی
#ادبیات
#ادبیات_کلاسیک
#داستان
#کتاب
@dastanenadastan
یاد استاد ۱
🍃دیروز سالن اجتماعات حسینیهی ارشاد، پذیرای کسانی بود که برای احترام به معلمی ارجمند و مدیری توانا جمعشدهبودند بانویی که عمر پربرکت خود را صرف آموزش دختران کرد. دخترانی که طی نیمقرن، از مجتمع آموزشی روشنگر فارغالتحصیل شدهاند، آمدهبودند تا با خانم حدادیان خداحافظی کنند.
🍃خانم حدادیان اولین زن مستقل، اندیشمند و مدیری نبود که در زندگیام شناختم. اما نخستین زن مذهبی با این ویژگیها در زندگی من شد. بانویی که هنوز مبهوت تواناییهای او در ادارهی مجتمعی از مهدکودک تا دبیرستان طی دهههای مختلف و باوجود تغییرات شدید اجتماعی و فرهنگی هستم.
🍃شاگردی ایشان و همکارانشان که باسوادترین و کاربلدترین معلمان بودند، یکی از موقعیتهای خاص زندگی من بوده و هست. سخنرانیهای هفتگی ایشان و سبک زندگی منظم و خاصشان در ذهن نوجوان من اثر عمیقی گذاشت.
🍃خیلی وقتها از خانمهای میانسال همسن خودم میشنوم که در دههی شصتیا هفتاد از آموزش مناسب بهرهنداشتند. موضوعی که هرگز برای ما اتفاق نیفتاد. ما نهتنها خوب آموزش دیدیم، روش درست مطالعه را هم یاد گرفتیم. بیدلیل نبود در سال ۷۰ که من دیپلم گرفتم تمام دختران مدرسه دانشگاه قبول شدند.
🍃قبولی در کنکور برای من، امروز معیار موفقیت نیست اما معیار نظم و یادگیری و پرورش قدم به قدم هست.
🍃وقتی فکر میکنم که باوجود ظاهر سنتی مجتمع، چه کارهای نوگرایانهای انجام میشد، متحیر میشوم. ما کلاسی داشتیم که مراقبتهای دوران بلوغ و تغییرات بیولوژیک را در آن یاد میگرفتیم. کاری که الان، بهندرت در مدارس شاهدش هستیم و اغلب، کارگاههای گرانقیمتی برایش برگزار میشود.
🍃خانم حدادیان در اولین دورهی کنکور پس از انقلاب، سال ۶۲ به دانشگاه رفتند و در رشتهی علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواندند. فکر این که مادر سه فرزند بزرگ، با وجود شغلی چنین پرمسئولیت، زمان و انرژی برای تحصیل داشتند، احترامم را نسبت به ایشان بیشتر میکند.
🍃شاید خندهدار بهنظر برسد اما هروقت میخواهم لباس یا کفش بخرم به فکر ایشان میافتم که در سخنرانیهای هفتگیشان، ما را به دیدن زیباییهای درونی دعوت میکردند و خودشان هم نمونهی بانویی سادهپوش اما مرتب بودند.
یادشان به خیر، در دوران راهنمایی که همه به ظاهرشان حساس میشوند و دختران زیبا و خوش قامت در مدارس -هنوز هم- کلی طرفدار پیدا میکنند، به زبان طنز میگفتند:
«به خوشگلیت نناز به یک تبی بنده
به مالت نناز به یک شبی بنده».
🍃در مدرسهی روشنگر، بچهها با مصاحبه و شرط معدل پذیرفته میشدند. هرچند بسیاری از دخترها به خانوادههای ثروتمند تعلق داشتند اما چنان دیسیپلینی حاکم بود که هیچکس متوجه تفاوت طبقهی بچهها نمیشد. ممکن بود شما با دختر ثروتمندترین تاجر تهران همکلاسی باشید و ندانید یا با فرزند عالیرتبهترین دولتمردان. پز دادن و فخرفروشی جزو تجربیات ما نبود.میفهمم که محیط دههی شصت و سنتگرایی خانوادهها خیلی موثر بوده اما حتی بچههایی که از آمریکا آمدهبودند و خیلیهایشان دوباره برگشتند، به بقیه پز نمیدادند: اتفاقی که در محیطهای دیگر خیلی رایج بوده و هست.
🍃روشنگر را دوست داشتم. با این که دو سال هر شب گریه میکردم که به مدرسهی معمولی برگردم اما آرامآرام قدرش را فهمیدم. ولی یک موضوع، همیشه آزارم میداد؛ شمشیر داموکلس اخراج. با قانون و انضباط خدشهناپذیر و امتحانهای سطحبالا، همیشه احتمال ثبتنامنشدن در سال بعد برای شاگردان متوسط، وجود داشت و خب، من دیگر مثل مدرسهی سابقم شاگرد اول نبودم. در میان آنهمه دختر باهوش و پرتلاش، شاگردی بودم معمولی.
🍃اضطراب امتحانها و روزهای گفتگوی مادر با مشاور پایه و ترس روز کارنامه، هنوز در پنجاهسالگی با من هست. سعی کردم، فرزندم این ترسها را تجربه نکند و مثل من تا بیست سال بعد از مدرسه، کابوس امتحان نبیند. این موضوع را در آحرین دیدارمان، دوازدهسال پیش، به ایشان گفتم. وقتی تصادفی در شهرکتاب مرکزی دیدمشان و متوجه شدم، دیگر بابت استفادهنکردن از چادر از من دلگیر نیستند. یادم نیست دقیقاً چه جوابی دادند. فقط حس همدلی و این که نیتشان چیزی جز رشد ما نبوده، در خاطرم هست.
🍃و حالا که خودم هم مادر هستم و هم نقش کوچکی در تعلیم دارم، نظرشان را درک میکنم. همهی ما با آگاهی و تجربههایی که از زندگی داریم، با بچهها رفتار میکنیم. شاید اشتباه کنیم. اما آنچه باقی میماند، حاصل رفتار یک لحظه نیست. اثر ما، نتیجهی مجموع کارها و احساساتیست که منتقل کردهایم.
♥️و، حس و اثری که من از خانم حدادیان گرفتم: جسارت، شجاعت و خودباوریست. تلاشکردن و از حرکت بازنماندن و زن بودن را مانع کسب علم و تفکر نقادانه ندانستن.
شاید این موضوعات برای جوانترها عجیب باشد اما در دهههای پیش، حتی در سطوح متجددتر جامعه هم، اکثر زنان نقشی جز فرمانبرداری نداشتند.
@farhangkoodak
🍃دیروز سالن اجتماعات حسینیهی ارشاد، پذیرای کسانی بود که برای احترام به معلمی ارجمند و مدیری توانا جمعشدهبودند بانویی که عمر پربرکت خود را صرف آموزش دختران کرد. دخترانی که طی نیمقرن، از مجتمع آموزشی روشنگر فارغالتحصیل شدهاند، آمدهبودند تا با خانم حدادیان خداحافظی کنند.
🍃خانم حدادیان اولین زن مستقل، اندیشمند و مدیری نبود که در زندگیام شناختم. اما نخستین زن مذهبی با این ویژگیها در زندگی من شد. بانویی که هنوز مبهوت تواناییهای او در ادارهی مجتمعی از مهدکودک تا دبیرستان طی دهههای مختلف و باوجود تغییرات شدید اجتماعی و فرهنگی هستم.
🍃شاگردی ایشان و همکارانشان که باسوادترین و کاربلدترین معلمان بودند، یکی از موقعیتهای خاص زندگی من بوده و هست. سخنرانیهای هفتگی ایشان و سبک زندگی منظم و خاصشان در ذهن نوجوان من اثر عمیقی گذاشت.
🍃خیلی وقتها از خانمهای میانسال همسن خودم میشنوم که در دههی شصتیا هفتاد از آموزش مناسب بهرهنداشتند. موضوعی که هرگز برای ما اتفاق نیفتاد. ما نهتنها خوب آموزش دیدیم، روش درست مطالعه را هم یاد گرفتیم. بیدلیل نبود در سال ۷۰ که من دیپلم گرفتم تمام دختران مدرسه دانشگاه قبول شدند.
🍃قبولی در کنکور برای من، امروز معیار موفقیت نیست اما معیار نظم و یادگیری و پرورش قدم به قدم هست.
🍃وقتی فکر میکنم که باوجود ظاهر سنتی مجتمع، چه کارهای نوگرایانهای انجام میشد، متحیر میشوم. ما کلاسی داشتیم که مراقبتهای دوران بلوغ و تغییرات بیولوژیک را در آن یاد میگرفتیم. کاری که الان، بهندرت در مدارس شاهدش هستیم و اغلب، کارگاههای گرانقیمتی برایش برگزار میشود.
🍃خانم حدادیان در اولین دورهی کنکور پس از انقلاب، سال ۶۲ به دانشگاه رفتند و در رشتهی علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواندند. فکر این که مادر سه فرزند بزرگ، با وجود شغلی چنین پرمسئولیت، زمان و انرژی برای تحصیل داشتند، احترامم را نسبت به ایشان بیشتر میکند.
🍃شاید خندهدار بهنظر برسد اما هروقت میخواهم لباس یا کفش بخرم به فکر ایشان میافتم که در سخنرانیهای هفتگیشان، ما را به دیدن زیباییهای درونی دعوت میکردند و خودشان هم نمونهی بانویی سادهپوش اما مرتب بودند.
یادشان به خیر، در دوران راهنمایی که همه به ظاهرشان حساس میشوند و دختران زیبا و خوش قامت در مدارس -هنوز هم- کلی طرفدار پیدا میکنند، به زبان طنز میگفتند:
«به خوشگلیت نناز به یک تبی بنده
به مالت نناز به یک شبی بنده».
🍃در مدرسهی روشنگر، بچهها با مصاحبه و شرط معدل پذیرفته میشدند. هرچند بسیاری از دخترها به خانوادههای ثروتمند تعلق داشتند اما چنان دیسیپلینی حاکم بود که هیچکس متوجه تفاوت طبقهی بچهها نمیشد. ممکن بود شما با دختر ثروتمندترین تاجر تهران همکلاسی باشید و ندانید یا با فرزند عالیرتبهترین دولتمردان. پز دادن و فخرفروشی جزو تجربیات ما نبود.میفهمم که محیط دههی شصت و سنتگرایی خانوادهها خیلی موثر بوده اما حتی بچههایی که از آمریکا آمدهبودند و خیلیهایشان دوباره برگشتند، به بقیه پز نمیدادند: اتفاقی که در محیطهای دیگر خیلی رایج بوده و هست.
🍃روشنگر را دوست داشتم. با این که دو سال هر شب گریه میکردم که به مدرسهی معمولی برگردم اما آرامآرام قدرش را فهمیدم. ولی یک موضوع، همیشه آزارم میداد؛ شمشیر داموکلس اخراج. با قانون و انضباط خدشهناپذیر و امتحانهای سطحبالا، همیشه احتمال ثبتنامنشدن در سال بعد برای شاگردان متوسط، وجود داشت و خب، من دیگر مثل مدرسهی سابقم شاگرد اول نبودم. در میان آنهمه دختر باهوش و پرتلاش، شاگردی بودم معمولی.
🍃اضطراب امتحانها و روزهای گفتگوی مادر با مشاور پایه و ترس روز کارنامه، هنوز در پنجاهسالگی با من هست. سعی کردم، فرزندم این ترسها را تجربه نکند و مثل من تا بیست سال بعد از مدرسه، کابوس امتحان نبیند. این موضوع را در آحرین دیدارمان، دوازدهسال پیش، به ایشان گفتم. وقتی تصادفی در شهرکتاب مرکزی دیدمشان و متوجه شدم، دیگر بابت استفادهنکردن از چادر از من دلگیر نیستند. یادم نیست دقیقاً چه جوابی دادند. فقط حس همدلی و این که نیتشان چیزی جز رشد ما نبوده، در خاطرم هست.
🍃و حالا که خودم هم مادر هستم و هم نقش کوچکی در تعلیم دارم، نظرشان را درک میکنم. همهی ما با آگاهی و تجربههایی که از زندگی داریم، با بچهها رفتار میکنیم. شاید اشتباه کنیم. اما آنچه باقی میماند، حاصل رفتار یک لحظه نیست. اثر ما، نتیجهی مجموع کارها و احساساتیست که منتقل کردهایم.
♥️و، حس و اثری که من از خانم حدادیان گرفتم: جسارت، شجاعت و خودباوریست. تلاشکردن و از حرکت بازنماندن و زن بودن را مانع کسب علم و تفکر نقادانه ندانستن.
شاید این موضوعات برای جوانترها عجیب باشد اما در دهههای پیش، حتی در سطوح متجددتر جامعه هم، اکثر زنان نقشی جز فرمانبرداری نداشتند.
@farhangkoodak
یاد استاد
قسمت دوم
🍃چشمهایم را میبندم. بهسال ۶۳ میروم. ساعت بعد از ناهار و نماز شنبه که خانم حدادیان سخنرانی میکردند برای ما دخترهای دورهی راهنمایی- ششم تا هشتم الان- و بهیاد میآورم که میگفتند: سختترین کار معلم، ساده کردن مطالب در حد فهم بچههاست.
آن روز نمیدانستم، قرار است تمام عمرم را صرف همین ایدهکنم.
روانتان شاد باشد خانم حدادیان عزیز، جدی و قاطع.
امید که قدردان زحمات شما و تمام زنان و مردان همنسلتان باشیم که فرصت و امکان رفتن بهدنبال آرزوها را برای ما فراهم کردند. راهتان پر از نور رحمت الهی باشد.
#یاد_استاد
#خانم_حدادیان
#روشنگر
#ریحانه_قاسمرشیدی
#معلم
@farhangkoodak
قسمت دوم
🍃چشمهایم را میبندم. بهسال ۶۳ میروم. ساعت بعد از ناهار و نماز شنبه که خانم حدادیان سخنرانی میکردند برای ما دخترهای دورهی راهنمایی- ششم تا هشتم الان- و بهیاد میآورم که میگفتند: سختترین کار معلم، ساده کردن مطالب در حد فهم بچههاست.
آن روز نمیدانستم، قرار است تمام عمرم را صرف همین ایدهکنم.
روانتان شاد باشد خانم حدادیان عزیز، جدی و قاطع.
امید که قدردان زحمات شما و تمام زنان و مردان همنسلتان باشیم که فرصت و امکان رفتن بهدنبال آرزوها را برای ما فراهم کردند. راهتان پر از نور رحمت الهی باشد.
#یاد_استاد
#خانم_حدادیان
#روشنگر
#ریحانه_قاسمرشیدی
#معلم
@farhangkoodak
کتابخوانها و کتابسازها
ما رکب خوردیم. شما مراقبباشید
https://t.me/farhangkoodak/11044
#کتاب_تقلبی
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودک_و_فرهنگ
#کتاب_بزرگسال
#انتشارات_عطر_کاج
#بیداری_ذهن
@farhangkoodak
ما رکب خوردیم. شما مراقبباشید
https://t.me/farhangkoodak/11044
#کتاب_تقلبی
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودک_و_فرهنگ
#کتاب_بزرگسال
#انتشارات_عطر_کاج
#بیداری_ذهن
@farhangkoodak
کتابخوانها و کتابسازها
📚هیچوقت فکر نمیکردم به دام کتابسازها بیفتم. به شناخت چند دههام از دنیای نشر اطمینان داشتم. اما سرانجام من هم مثل خیلی از کتابخوانهای دیگر به دام کتابسازهای نهچندان محترم افتادم.
📚«بیداری ذهن» اثر ویل دورانت را از کریمخان خریدم. مرکز جدید کتاب تهران. ناشر را نمیشناختم اما چون طی سالهای اخیر، چندین نشر حرفهای فعال شده، به گمنامی ناشر و مترجم اهمیت ندادم. نام ویل دورانت و مقدمه و فصل اول سلیس و جذاب اثر جذبم کرد. کتاب، کمحجم بود و سفری به تاریخ، فلسفه، سیاست، علم و شعر و هر آنچه دنیای امروز ما را ساخته. گزینهی مناسبی برای باشگاه کتابخوانی.
📚اشتباه کردهبودم. همخوانی اثر، با وجود متن فوقالعاده به شکنجهای جمعی تبدیلشد. یکی از دوستان، ترجمهی بهتر کتاب را تهیهکردهبود که با مقایسهی جملات فهمیدیم، چطور «بیداری ذهن» به زبان فارسی در جهت، گیجشدن و فرار مخاطب طراحیشده.
📚 این قبیل کتابها، جزو آثار هشتاد درصد تخفیفی کنار خیابانی نیستند. ظاهر مرتب و شیکی دارند. قیمتشان هم کمتر نیست. ولی عملاً ناشر برای ترجمه و ویرایش هزینه نکرده.
🌼انتشارات پارسه، همین اثر را با عنوان «کتابخانهی شخصی من» با کیفیت مناسب به بازار عرضهکردهاست .
📚خلاصه، ما رکب خوردیم. شما مراقبباشید.
#کتاب_تقلبی
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودک_و_فرهنگ
#کتاب_بزرگسال
#انتشارات_عطر_کاج
#بیداری_ذهن
#ویل_دورانت
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
📚هیچوقت فکر نمیکردم به دام کتابسازها بیفتم. به شناخت چند دههام از دنیای نشر اطمینان داشتم. اما سرانجام من هم مثل خیلی از کتابخوانهای دیگر به دام کتابسازهای نهچندان محترم افتادم.
📚«بیداری ذهن» اثر ویل دورانت را از کریمخان خریدم. مرکز جدید کتاب تهران. ناشر را نمیشناختم اما چون طی سالهای اخیر، چندین نشر حرفهای فعال شده، به گمنامی ناشر و مترجم اهمیت ندادم. نام ویل دورانت و مقدمه و فصل اول سلیس و جذاب اثر جذبم کرد. کتاب، کمحجم بود و سفری به تاریخ، فلسفه، سیاست، علم و شعر و هر آنچه دنیای امروز ما را ساخته. گزینهی مناسبی برای باشگاه کتابخوانی.
📚اشتباه کردهبودم. همخوانی اثر، با وجود متن فوقالعاده به شکنجهای جمعی تبدیلشد. یکی از دوستان، ترجمهی بهتر کتاب را تهیهکردهبود که با مقایسهی جملات فهمیدیم، چطور «بیداری ذهن» به زبان فارسی در جهت، گیجشدن و فرار مخاطب طراحیشده.
📚 این قبیل کتابها، جزو آثار هشتاد درصد تخفیفی کنار خیابانی نیستند. ظاهر مرتب و شیکی دارند. قیمتشان هم کمتر نیست. ولی عملاً ناشر برای ترجمه و ویرایش هزینه نکرده.
🌼انتشارات پارسه، همین اثر را با عنوان «کتابخانهی شخصی من» با کیفیت مناسب به بازار عرضهکردهاست .
📚خلاصه، ما رکب خوردیم. شما مراقبباشید.
#کتاب_تقلبی
#باشگاه_کتابخوانی_مجازی_کودک_و_فرهنگ
#کتاب_بزرگسال
#انتشارات_عطر_کاج
#بیداری_ذهن
#ویل_دورانت
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
Forwarded from اتچ بات
🔻علت نامگذاری روز ملی یوزپلنگ ایرانی در نهم شهریور چیست؟
🔸 در روز نهم شهریورماه سال ۱۳۷۳ در شهرستان بافق و در گرمای تابستان، یک یوزپلنگ ماده به همراه سه تولهاش برای نوشیدن آب به نخلستانهای اطراف بافق میآید، اما در میان شماری از مردم ناآگاه محلی گرفتار میشود. یوز مادر در برابر حملهها و ضربههای سنگ و چوب مردم مدتی مقاومت میکند، اما وادار به فرار میشود و سه تولهاش گرفتار میشوند.
🔸 یکی از شاهدان این رویداد به اداره محیط زیست بافق میرود و مأموران محیط زیست را از این رویداد آگاه میکند. ولی هنگامی که مأموران اداره به محل حادثه میرسند، با لاشهی بیجان یکی از تولهیوزها روبهرو میشوند. دو تولهیوز دیگر با داشتن زخمهای شدید، هنوز زنده بودند. آن دو به یزد بُرده میشوند. ولی تولهیوز دوم بهسبب ضربههای وارد شده بر سر و روی آن، در میانه راه میمیرد.
🔸 تولهیوز سوم در یزد درمان سطحی میشود و برای نجات از مرگ، بیدرنگ به تهران فرستاده میشود.این تولهیوز زنده میماند و «ماریتا» نامگذاری میشود.
🔸 ماریتا پس از مدتی بهبود مییابد و تا دیماه سال ۱۳۸۲ در «پارک پردیسان تهران» باقی میماند و پس از ۹ سال در همانجا میمیرد.
🔸 طبق گزارشهای محیطبانانِ بافق، 'مادهیوزِ مادر،هر روز به نزدیکیِ شهر و نخلستان میآمد تا تولههای خود را جستجو کند امابعد ازیک هفته جستجویِ ناکام،دیگر در محیط دیده نشد
🔸 به پیشنهاد «انجمن یوزپلنگ ایرانی» در سال ۱۳۸۶ و با توجه به اینکه یوزپلنگ از مهمترین گونههای جانوری در آستانه انقراض در ایران است و به حفاظت نیاز دارد، روز نهم شهریورماه روز ملی یوزپلنگ ایرانی نامگذاری میشود
🔻علت نامگذاری روز ملی یوزپلنگ ایرانی در نهم شهریور چیست؟🐆
کانال محیط بانان و جنگلبانان
@mohitbanan_jangalbanan
🔸 در روز نهم شهریورماه سال ۱۳۷۳ در شهرستان بافق و در گرمای تابستان، یک یوزپلنگ ماده به همراه سه تولهاش برای نوشیدن آب به نخلستانهای اطراف بافق میآید، اما در میان شماری از مردم ناآگاه محلی گرفتار میشود. یوز مادر در برابر حملهها و ضربههای سنگ و چوب مردم مدتی مقاومت میکند، اما وادار به فرار میشود و سه تولهاش گرفتار میشوند.
🔸 یکی از شاهدان این رویداد به اداره محیط زیست بافق میرود و مأموران محیط زیست را از این رویداد آگاه میکند. ولی هنگامی که مأموران اداره به محل حادثه میرسند، با لاشهی بیجان یکی از تولهیوزها روبهرو میشوند. دو تولهیوز دیگر با داشتن زخمهای شدید، هنوز زنده بودند. آن دو به یزد بُرده میشوند. ولی تولهیوز دوم بهسبب ضربههای وارد شده بر سر و روی آن، در میانه راه میمیرد.
🔸 تولهیوز سوم در یزد درمان سطحی میشود و برای نجات از مرگ، بیدرنگ به تهران فرستاده میشود.این تولهیوز زنده میماند و «ماریتا» نامگذاری میشود.
🔸 ماریتا پس از مدتی بهبود مییابد و تا دیماه سال ۱۳۸۲ در «پارک پردیسان تهران» باقی میماند و پس از ۹ سال در همانجا میمیرد.
🔸 طبق گزارشهای محیطبانانِ بافق، 'مادهیوزِ مادر،هر روز به نزدیکیِ شهر و نخلستان میآمد تا تولههای خود را جستجو کند امابعد ازیک هفته جستجویِ ناکام،دیگر در محیط دیده نشد
🔸 به پیشنهاد «انجمن یوزپلنگ ایرانی» در سال ۱۳۸۶ و با توجه به اینکه یوزپلنگ از مهمترین گونههای جانوری در آستانه انقراض در ایران است و به حفاظت نیاز دارد، روز نهم شهریورماه روز ملی یوزپلنگ ایرانی نامگذاری میشود
🔻علت نامگذاری روز ملی یوزپلنگ ایرانی در نهم شهریور چیست؟🐆
کانال محیط بانان و جنگلبانان
@mohitbanan_jangalbanan
Telegram
attach 📎
Forwarded from مدرسه افروز
چطور برای استفاده از شبکههای اجتماعی در خانوادهتان قوانین و مرزهای منطقی تنظیم میکنید؟ تا به حال به این فکر کردهاید که چگونه میتوان از جنگ قدرت و مشاجره بر سر استفاده از تلفنهای همراه جلوگیری کرد؟
در این گفتوگوی جذاب، سه روانشناس با تجربه، پم تودین-بوکالتر (Pam Tudin-Buchalter) ، لیسا دامور (Lisa Damour) ، و اندرو گرینفیلد (Andrew Greenfield)، راهکارهایی را که در خانوادههایشان برای مدیریت استفاده از تکنولوژی به کار میبرند به اشتراک میگذارند. این روشها به آنها کمک کرده تا تعادلی سالم بین فعالیتهای آنلاین و دیگر جنبههای زندگی فرزندانشان ایجاد کنند.
لطفا این آلبوم را با معلمان، آموزشگران و والدینی که میشناسید به اشتراک بگذارید.
✏️ @AfroozSchool
در این گفتوگوی جذاب، سه روانشناس با تجربه، پم تودین-بوکالتر (Pam Tudin-Buchalter) ، لیسا دامور (Lisa Damour) ، و اندرو گرینفیلد (Andrew Greenfield)، راهکارهایی را که در خانوادههایشان برای مدیریت استفاده از تکنولوژی به کار میبرند به اشتراک میگذارند. این روشها به آنها کمک کرده تا تعادلی سالم بین فعالیتهای آنلاین و دیگر جنبههای زندگی فرزندانشان ایجاد کنند.
لطفا این آلبوم را با معلمان، آموزشگران و والدینی که میشناسید به اشتراک بگذارید.
✏️ @AfroozSchool