Audio
🌌افطار کلاسیک ایرانی، گذشته از مثنوی افشاری باشکوه استاد شجریان و اذان موذنزاده اردبیلی یک جزو دیگر هم داشت. تواشیح معروف «اسماءالحسنی». تواشیحی به سفارش رادیو مصر با آهنگسازی سید مکاوی موسیقیدان بزرگ مصری و اجرای استاد نقشبندی، ابتهالخوان (مبتهل) معروف و یکی دو مبتهل سرشناس دیگر از قبیل شیخ محمد فیومی...
نسخه اصیل رادیو مصر هم مثل ربنای شجریان مدتهاست از صدا و سیما پخش نمیشود و جایش را به اجراهای پر زرق و برقتر اما سخیف ایرانی داده است. نسخه اصلی این است:
@chelcheraghmag
@farhangkoodak
#میراث_معنوی
#ماه_رمضان
نسخه اصیل رادیو مصر هم مثل ربنای شجریان مدتهاست از صدا و سیما پخش نمیشود و جایش را به اجراهای پر زرق و برقتر اما سخیف ایرانی داده است. نسخه اصلی این است:
@chelcheraghmag
@farhangkoodak
#میراث_معنوی
#ماه_رمضان
یکی بود یکی بود. در جنوبیترین شهر خوزستان، کنار رود زیبای «زهره» مادر پیری بود که برای همه عروسک درست میکرد و با مهربانی هدیه میداد. مادری که نمیدانست کاری که انجام میدهد چقدر ارزشمند است.
این مادر، «ماهشکر» بیبی بود و ما شنوندهی قصههایش از «بیگک لیلیها» که از روزهای کودکی و نوجوانی او میدویدند و به دوران ما میآمدند.
چهرهاش چقدر جوان میشد وقتی از ماجرای عشق «مجنون» تعریف میکرد و از روزهای کودکیاش که این قصهها را از مادرش شنیده بود.
خوشبخت بودیم که با همراهی «خانهموزهی هندیجان» در آخرین اسفند پیش از کرونا، کارگاه «عروسک، سخنگوی خاموش فرهنگها» را برگزار کردیم و با یاری دوست خوبمان خانم «زهرا قنواتی» با او -مادر عروسکهای این شهر قشنگ- آشنا شدیم.
چه تواضعی داشت و چطور به حرفهای ما گوش میداد و شرمندهام میکرد.
نجابت و بلندنظری پیش این زن کم میآورد.
او سالهای سال یکتنه میراث مادرانش را حفظ کرد و خوشحالم که با تلاش «خانهموزهی هندیجان» توانست آن را به نسل بعد بیاموزد.
هیچوقت فریفتهی بازار نشد. بهخاطر سلیقهی مشتری ساختههایش را تغییر نداد. تن عروسکهایش لباسهایی نپوشاند که در شهر و روستاهای هندیجان، رایج نبوده و نیستند و نخواست اصالت را فدای جلب توجه کند.
ساده بود و پر از مهربانی و عشق. وقتی داشتیم خداحافظی میکردیم با اصرار یکی از عروسکها را به من هدیه داد و شرمسارم کرد.
امیدوارم خالق نیکیها، مادر مهربان «بیگک لیلیهای هندیجان» را در آغوش مهر خود بگیرد.
«بیبی ماهشکر» عزیز به خدا میسپارمت:
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
#هندیجانیا
#هندیجان
#خانه_موزه_هندیجان
#بیگک_هندیجان
#بیگک_لیلی
#عروسک
#عروسک_محلی
#ماهشکر
#میراث_معنوی
#میراث_فرهنگی
#میراث_کهن
@farhangkoodak
این مادر، «ماهشکر» بیبی بود و ما شنوندهی قصههایش از «بیگک لیلیها» که از روزهای کودکی و نوجوانی او میدویدند و به دوران ما میآمدند.
چهرهاش چقدر جوان میشد وقتی از ماجرای عشق «مجنون» تعریف میکرد و از روزهای کودکیاش که این قصهها را از مادرش شنیده بود.
خوشبخت بودیم که با همراهی «خانهموزهی هندیجان» در آخرین اسفند پیش از کرونا، کارگاه «عروسک، سخنگوی خاموش فرهنگها» را برگزار کردیم و با یاری دوست خوبمان خانم «زهرا قنواتی» با او -مادر عروسکهای این شهر قشنگ- آشنا شدیم.
چه تواضعی داشت و چطور به حرفهای ما گوش میداد و شرمندهام میکرد.
نجابت و بلندنظری پیش این زن کم میآورد.
او سالهای سال یکتنه میراث مادرانش را حفظ کرد و خوشحالم که با تلاش «خانهموزهی هندیجان» توانست آن را به نسل بعد بیاموزد.
هیچوقت فریفتهی بازار نشد. بهخاطر سلیقهی مشتری ساختههایش را تغییر نداد. تن عروسکهایش لباسهایی نپوشاند که در شهر و روستاهای هندیجان، رایج نبوده و نیستند و نخواست اصالت را فدای جلب توجه کند.
ساده بود و پر از مهربانی و عشق. وقتی داشتیم خداحافظی میکردیم با اصرار یکی از عروسکها را به من هدیه داد و شرمسارم کرد.
امیدوارم خالق نیکیها، مادر مهربان «بیگک لیلیهای هندیجان» را در آغوش مهر خود بگیرد.
«بیبی ماهشکر» عزیز به خدا میسپارمت:
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
#هندیجانیا
#هندیجان
#خانه_موزه_هندیجان
#بیگک_هندیجان
#بیگک_لیلی
#عروسک
#عروسک_محلی
#ماهشکر
#میراث_معنوی
#میراث_فرهنگی
#میراث_کهن
@farhangkoodak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چند روز پیش کمپانی دیزنی ویدئوی کوتاهی درمورد «نوروز» منتشر کرد.
در این انیمیشن، میکیماوس، آیینهای چهارشنبهسوری، هفتسین و سیزدهبهدر را به کودکان توضیح میدهد.
این ویدئو، بخشی از پروژهی EPOCT International Festival Of The Holidays است که از چندیپیش آغاز شده.
جشنهای سال نو، بخشی مهم از میراث فرهنگی هستند که با خاطرات خوش ملتها و اقوام مختلف در ارتباطند. اطلاعات بیشتر دربارهی این طرح را در این نشانی بخوانید:
https://disneyparks.disney.go.com/blog/2022/12/celebrating-traditions-around-the-world-at-epcot/
#نوروز
#دیزنی
#میراث_معنوی
#جشنهای_سالنو
#میراث_جهانی
@farhangkoodak
در این انیمیشن، میکیماوس، آیینهای چهارشنبهسوری، هفتسین و سیزدهبهدر را به کودکان توضیح میدهد.
این ویدئو، بخشی از پروژهی EPOCT International Festival Of The Holidays است که از چندیپیش آغاز شده.
جشنهای سال نو، بخشی مهم از میراث فرهنگی هستند که با خاطرات خوش ملتها و اقوام مختلف در ارتباطند. اطلاعات بیشتر دربارهی این طرح را در این نشانی بخوانید:
https://disneyparks.disney.go.com/blog/2022/12/celebrating-traditions-around-the-world-at-epcot/
#نوروز
#دیزنی
#میراث_معنوی
#جشنهای_سالنو
#میراث_جهانی
@farhangkoodak
«نوروز» و معنای متفاوتش برای ما و فرزندان ما
🌱تا بوده، «نوروز» در این کهن بوم و بر، پیغام شادی و شکفتن داشته. دیوان اشعار بزرگان ادب ایران پر از بهاریههاییست که استمرار و دوام این جشن را در سدههای طولانی بهنمایش درمیآورد.
🌱برای ما بزرگسالان که کودکیمان در دهههای شصت و پیشاز آن سپریشده هم، آمدن سال جدید پر از خاطرات شاد است، از قاشقزنی چهارشنبهسوریها و سمنوپزانها تا ذوق خرید لباس و کفش و اسکناسهای نویی که بزرگترها از میان صفحات قرآن عیدی میدادند و تمام خاطرات خوش دید و بازدیدها و ....
🌱 باوجود تمام تغییراتی که کرونا، گرانی و تحولات اجتماعی - از مهاجرت عزیزانمان تا کمرنگشدن معاشرتهای خانوادگی- به ما تحمیل کرده، «نوروز» هنوز برایما، یادآور آن تجربههای خوش است. اما، آیا فرزندان دههی هشتاد و نودی ما هم، در این احساس جمعی، سهیمند؟
🌱در آخرین جلسهی کارگاه کتابخوانی نوجوانها بازی بیستسوالی درمورد بهترین و بدترین های نوروز داشتیم و نگاه بچهها برایم بسیار عجیب بود. جنبههای منفی عید، در نظر بچهها خیلی بیشتر از حدس من بود: از رفتن و پذیرایی اجباری از اقوامی که نمیشناسندشان تا جواب دادن به سوالها و اظهارنظرهایی که از نظر نوجوانها، ورود به حریم خصوصیاست و طولانی بودن تعطیلات و ...
گرانی و مقایسهی قیمتها با چندسال پیش، یکی دیگر از دلایل ناراحتی بود. بچهها خیلی بیشتر از آنچه بهنظر میآید، از شرایط اقتصادی اطلاع دارند و به آن حساسند. از تجربهی شما خبرندرم، اما واقعاً بهیاد نمیآورم که حتی یکبار در دوران کودکیام به قیمتها توجه کردهباشم. ولی امروزه...
🌱میدانم هر تجربهای، داری جنبههای مثبت و منفی است ولی نمیتوانم به بیخیالی و سبکبالی نسلهای قبلی غبطه نخورم و از خودم نپرسم که آیا این نسل، بدون تجربهی شادی سال نو، صاحب خاطرهای جمعی از مهمترین یادگار نیاکانشان خواهند شد و برای انتقال آن به فرزندانشان خواهند کوشید؟
🌱شاید، تنها کاری که از دست ما برمیآید، تلاش برای ایجاد لحظاتی خوش باشد. جلبتوجه و خوشحال کردن بچهها، مأموریت دشوار بزرگسالانیست که برای موجودیت «ایران» و «هویت ایرانی» ارزش قائل هستند.
🌱بهار پشت دیوار شهر است. ننهسرما دارد سفرهی هفتسین را در ایوان خانهاش میچیند و عمو نوروز از کوه پایین میآید تا مژدهی سالی نو را بیاورد.
هدیهآورندگان، همچنان به حضور داریوش بزرگ میروند تا هدایای نوروزی را تقدیم کنند. و ما که سالی سخت را پشتسر گذاشتهایم ، به نوشدن جهان دلبستهایم. جهانی بهتر برای همه، بویژه کودکان.
بهقول مرحوم فریدون مشیری:
با همین دیدگان اشکآلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود...
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
#نوروز
#میراث_جهانی
#میراث_معنوی
#ایران
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
🌱تا بوده، «نوروز» در این کهن بوم و بر، پیغام شادی و شکفتن داشته. دیوان اشعار بزرگان ادب ایران پر از بهاریههاییست که استمرار و دوام این جشن را در سدههای طولانی بهنمایش درمیآورد.
🌱برای ما بزرگسالان که کودکیمان در دهههای شصت و پیشاز آن سپریشده هم، آمدن سال جدید پر از خاطرات شاد است، از قاشقزنی چهارشنبهسوریها و سمنوپزانها تا ذوق خرید لباس و کفش و اسکناسهای نویی که بزرگترها از میان صفحات قرآن عیدی میدادند و تمام خاطرات خوش دید و بازدیدها و ....
🌱 باوجود تمام تغییراتی که کرونا، گرانی و تحولات اجتماعی - از مهاجرت عزیزانمان تا کمرنگشدن معاشرتهای خانوادگی- به ما تحمیل کرده، «نوروز» هنوز برایما، یادآور آن تجربههای خوش است. اما، آیا فرزندان دههی هشتاد و نودی ما هم، در این احساس جمعی، سهیمند؟
🌱در آخرین جلسهی کارگاه کتابخوانی نوجوانها بازی بیستسوالی درمورد بهترین و بدترین های نوروز داشتیم و نگاه بچهها برایم بسیار عجیب بود. جنبههای منفی عید، در نظر بچهها خیلی بیشتر از حدس من بود: از رفتن و پذیرایی اجباری از اقوامی که نمیشناسندشان تا جواب دادن به سوالها و اظهارنظرهایی که از نظر نوجوانها، ورود به حریم خصوصیاست و طولانی بودن تعطیلات و ...
گرانی و مقایسهی قیمتها با چندسال پیش، یکی دیگر از دلایل ناراحتی بود. بچهها خیلی بیشتر از آنچه بهنظر میآید، از شرایط اقتصادی اطلاع دارند و به آن حساسند. از تجربهی شما خبرندرم، اما واقعاً بهیاد نمیآورم که حتی یکبار در دوران کودکیام به قیمتها توجه کردهباشم. ولی امروزه...
🌱میدانم هر تجربهای، داری جنبههای مثبت و منفی است ولی نمیتوانم به بیخیالی و سبکبالی نسلهای قبلی غبطه نخورم و از خودم نپرسم که آیا این نسل، بدون تجربهی شادی سال نو، صاحب خاطرهای جمعی از مهمترین یادگار نیاکانشان خواهند شد و برای انتقال آن به فرزندانشان خواهند کوشید؟
🌱شاید، تنها کاری که از دست ما برمیآید، تلاش برای ایجاد لحظاتی خوش باشد. جلبتوجه و خوشحال کردن بچهها، مأموریت دشوار بزرگسالانیست که برای موجودیت «ایران» و «هویت ایرانی» ارزش قائل هستند.
🌱بهار پشت دیوار شهر است. ننهسرما دارد سفرهی هفتسین را در ایوان خانهاش میچیند و عمو نوروز از کوه پایین میآید تا مژدهی سالی نو را بیاورد.
هدیهآورندگان، همچنان به حضور داریوش بزرگ میروند تا هدایای نوروزی را تقدیم کنند. و ما که سالی سخت را پشتسر گذاشتهایم ، به نوشدن جهان دلبستهایم. جهانی بهتر برای همه، بویژه کودکان.
بهقول مرحوم فریدون مشیری:
با همین دیدگان اشکآلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو به گل به سبزه درود...
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
#نوروز
#میراث_جهانی
#میراث_معنوی
#ایران
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
آخرین چهارشنبهی سال، نهرهای پر آب و طلب امید و شادی برای همه
🔹بچه که بودم، شبچهارشنبهسوری را خیلی دوست داشتم. میدانستم کوچهی بنبستمان پر از بوتههای فروزان آتش میشود و به قاشقزنی میرویم. حتی یکی دوبار فالگوش هم ایستادیم. اما قشنگتر از تمام این خاطرات، یاد مهربانیها و روایتهای شب چهارشنبهی آخر سال است که به یاد میانسالمن مانده.
🔹مامان به رسم قدیمی آذربایجان، سرزمین مادریاش، هر سال، آیینه و شانهی کوچکی میخرید و حاجخانم فیوضات، دوست صمیمی مادرم که بانوی مسن تبریزی و بسیار نازنینی بود، برای ما جعبهای بزرگ از آجیل و عیدی میآورد.
حالا که فکر میکنم میبینم در دههی پنجاه و شصت چقدر سخت بوده این کار. حتماً خانم مهربان از دی یا بهمن، به قوم و خویشی سفارش میداده برود به فلان آجیل فروشی معروف شهر و فلان مقدار پسته و بهمان مقدار از مغزهای دیگر و البته به نسبت مشخصی تخمکدو بگیرد و بیاورد تهران.
در تبریز، دستکم تا جایی که من یادم هست، کسی آجیل مخلوط مثل اینجا نمیخرید.
🔹بزرگتر که شدم در دههی هفتاد، خاطرهی این شب با جارو و داستانهای ازدواج گره خورد😉😂. دوست عزیزم شیوا که در کرونای دلتا از دستش دادم، همیشه با خنده و مسخرهبازی میگفت برای شوهر کردن باید مادرها ما را با جارو از خانه بیرون کنند. یادم هست که یکسال مامان با جارو دستی ما دو نفر را از خانه بیرون انداخت اما یادم نمیآید آیا همان سال بود که شیوا ازدواج کرد؟
🔸من خوشبخت بودم که آنهمه عشق نصیبم میشد و هر سال از مامان میشنیدم که صبح چهارشنبهی آخر سال، پیش از طلوع آفتاب، دخترهای دمبخت آذری از روی نهرهای پرآب میپرند و با امید میخوانند: «آتیل باتیل چارشنبه، بختیم آچیل چارشنبه» . راستش هنوز هم درست معنای این بیت را نمیدانم. تصور میکنم نوعی طلب خیر و شکستن جادوی بختبستگی بوده و آرزو برای ازدواجی نیکفرجام♥️.
🔸خورشید آخرین چارشنبهی سال دارد بالا میآید. من نمیدانم آیا الان هم در آن سرزمین زیبا، کسی با نیت دریافت خیر و سلامتی و عشق در خانه را باز میکند و از نهرها میپرد یا نه. اما از نکتهای اطمینان دارم؛ سالها میآیند و میروند. دنیا تغییر میکند ولی محبت و عشق هرگز از سکه نمیافتد.
♥️ اینجا در تاریک و روشن صبح، در پسزمینهی آواز قمریها، برای همه شادکامی آرزو میکنم و سلامتی، امید و خوشبختی در کنار عزیزان.
کامتان شیرین و نوروزتان پیشاپیش مبارک.
اسفند ۱۴۰۲
#تجربهی_زیسته
#ریحانه_قاسمرشیدی
#عشق_و_صلح
#چهارشنبهسوری
#میراث_معنوی
#میراث_فرهنگی
@farhangkoodak
🔹بچه که بودم، شبچهارشنبهسوری را خیلی دوست داشتم. میدانستم کوچهی بنبستمان پر از بوتههای فروزان آتش میشود و به قاشقزنی میرویم. حتی یکی دوبار فالگوش هم ایستادیم. اما قشنگتر از تمام این خاطرات، یاد مهربانیها و روایتهای شب چهارشنبهی آخر سال است که به یاد میانسالمن مانده.
🔹مامان به رسم قدیمی آذربایجان، سرزمین مادریاش، هر سال، آیینه و شانهی کوچکی میخرید و حاجخانم فیوضات، دوست صمیمی مادرم که بانوی مسن تبریزی و بسیار نازنینی بود، برای ما جعبهای بزرگ از آجیل و عیدی میآورد.
حالا که فکر میکنم میبینم در دههی پنجاه و شصت چقدر سخت بوده این کار. حتماً خانم مهربان از دی یا بهمن، به قوم و خویشی سفارش میداده برود به فلان آجیل فروشی معروف شهر و فلان مقدار پسته و بهمان مقدار از مغزهای دیگر و البته به نسبت مشخصی تخمکدو بگیرد و بیاورد تهران.
در تبریز، دستکم تا جایی که من یادم هست، کسی آجیل مخلوط مثل اینجا نمیخرید.
🔹بزرگتر که شدم در دههی هفتاد، خاطرهی این شب با جارو و داستانهای ازدواج گره خورد😉😂. دوست عزیزم شیوا که در کرونای دلتا از دستش دادم، همیشه با خنده و مسخرهبازی میگفت برای شوهر کردن باید مادرها ما را با جارو از خانه بیرون کنند. یادم هست که یکسال مامان با جارو دستی ما دو نفر را از خانه بیرون انداخت اما یادم نمیآید آیا همان سال بود که شیوا ازدواج کرد؟
🔸من خوشبخت بودم که آنهمه عشق نصیبم میشد و هر سال از مامان میشنیدم که صبح چهارشنبهی آخر سال، پیش از طلوع آفتاب، دخترهای دمبخت آذری از روی نهرهای پرآب میپرند و با امید میخوانند: «آتیل باتیل چارشنبه، بختیم آچیل چارشنبه» . راستش هنوز هم درست معنای این بیت را نمیدانم. تصور میکنم نوعی طلب خیر و شکستن جادوی بختبستگی بوده و آرزو برای ازدواجی نیکفرجام♥️.
🔸خورشید آخرین چارشنبهی سال دارد بالا میآید. من نمیدانم آیا الان هم در آن سرزمین زیبا، کسی با نیت دریافت خیر و سلامتی و عشق در خانه را باز میکند و از نهرها میپرد یا نه. اما از نکتهای اطمینان دارم؛ سالها میآیند و میروند. دنیا تغییر میکند ولی محبت و عشق هرگز از سکه نمیافتد.
♥️ اینجا در تاریک و روشن صبح، در پسزمینهی آواز قمریها، برای همه شادکامی آرزو میکنم و سلامتی، امید و خوشبختی در کنار عزیزان.
کامتان شیرین و نوروزتان پیشاپیش مبارک.
اسفند ۱۴۰۲
#تجربهی_زیسته
#ریحانه_قاسمرشیدی
#عشق_و_صلح
#چهارشنبهسوری
#میراث_معنوی
#میراث_فرهنگی
@farhangkoodak
بهار در اینور آب بهار در اونور آب شماره یک
<unknown>
بهار در اینور آب
بهار در اونور آب
برنامه شماره یک
روزشمار نوروزی رادیویی اسفندونه
رادیو قارقارک را میتوانید از طریق سایت حامیباش حمایت کنید
لینک حمایت
hamibash.com/ghargharakradio
@ghargharakradio
میشود خوشحال نبود از شنیدن این صداهای قشنگ بچهها؟
با امید دنیایی زیباتر برای همهی کودکان.
نوروزتان مبارک.
#نوروز
#میراث_معنوی
#کودک_و_نوجوان
@fahangkoodak
بهار در اونور آب
برنامه شماره یک
روزشمار نوروزی رادیویی اسفندونه
رادیو قارقارک را میتوانید از طریق سایت حامیباش حمایت کنید
لینک حمایت
hamibash.com/ghargharakradio
@ghargharakradio
میشود خوشحال نبود از شنیدن این صداهای قشنگ بچهها؟
با امید دنیایی زیباتر برای همهی کودکان.
نوروزتان مبارک.
#نوروز
#میراث_معنوی
#کودک_و_نوجوان
@fahangkoodak
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکم گردانی در تخت سلیمان تکاب
تکمچیها، نوروزخوانهای آذری بودند که در هفتههای پایان زمستان به شهرها و روستاهای آذربایجان میآمدند و نوروز را نوید میدادند و مردم هم به فراخور داراییشان با قند و شیرینی و خوراکی یا پول از آنها تشکر میکردند.
تکه taka، بز نر موبلند است. و تکمچی عروسک بز را که در گلهها به نوعی راهبر سایر چارپایان است، میرقصاند و سالی خوش برای همه آرزو میکند.
این سنت قدیمی، جزو آیینهای استقبال از بهار است.
خوشحالم که در سالهای اخیر، به این میراث معنوی توجه بیشتری میشود.
منبع:
https://t.me/andisheyekhoy
#تکمگردانی
#نوروزخوانی
#میراث_معنوی
@farhangkoodak
تکمچیها، نوروزخوانهای آذری بودند که در هفتههای پایان زمستان به شهرها و روستاهای آذربایجان میآمدند و نوروز را نوید میدادند و مردم هم به فراخور داراییشان با قند و شیرینی و خوراکی یا پول از آنها تشکر میکردند.
تکه taka، بز نر موبلند است. و تکمچی عروسک بز را که در گلهها به نوعی راهبر سایر چارپایان است، میرقصاند و سالی خوش برای همه آرزو میکند.
این سنت قدیمی، جزو آیینهای استقبال از بهار است.
خوشحالم که در سالهای اخیر، به این میراث معنوی توجه بیشتری میشود.
منبع:
https://t.me/andisheyekhoy
#تکمگردانی
#نوروزخوانی
#میراث_معنوی
@farhangkoodak
نوروز رسید.
یکبار دیگر ثانیهها را شمردیم تا لحظهی نو شدن جهان کهنه.
باشد که دلها و نگاههایمان تازه شود. تغییر را از درون قلب و اندیشهیمان تجربه کنیم و عشق و صلح را برای همه بخواهیم.
#نوروز
#عشق_و_صلح
#ریحانه_قاسمرشیدی
🔹راستی، نوروز برای شما چه معنایی دارد؟ برای من، هنوز هیجان پوشیدن لباسهای عید را میدهد. لباسهایی که فقط رنگ و اندازهشان با لباس خواهرم فرق داشت: یقهاسکی سفید با سارافون طوسی من و سارافون نخودی خواهرم. روی هر دو دختری تکهدوزی شدهبود که موی بافتهی کاموایی داشت. و سال بعدش بلوز ابریشم یقه ایستادهی سفید برای من و بلوز صورتی برای او با دامنهای حریر صورتی و سفید.
🔹نوروز برای من، هنوز چهرهی خندان مادر است که نان سنگک تازه را از سفرهی هفتسین برمیداشت و از خانه بیرون میرفت و زنگ میزد و ما باید میپرسیدیم کیه تا جواب بدهد خیر و برکت و سلامتی.
امیدوارم خیر و امید و شادی در تمام خانهها را بزند و همهی ما در را به رویش باز کنیم.
@farhangkoodak
#میراث_معنوی
#ایران
یکبار دیگر ثانیهها را شمردیم تا لحظهی نو شدن جهان کهنه.
باشد که دلها و نگاههایمان تازه شود. تغییر را از درون قلب و اندیشهیمان تجربه کنیم و عشق و صلح را برای همه بخواهیم.
#نوروز
#عشق_و_صلح
#ریحانه_قاسمرشیدی
🔹راستی، نوروز برای شما چه معنایی دارد؟ برای من، هنوز هیجان پوشیدن لباسهای عید را میدهد. لباسهایی که فقط رنگ و اندازهشان با لباس خواهرم فرق داشت: یقهاسکی سفید با سارافون طوسی من و سارافون نخودی خواهرم. روی هر دو دختری تکهدوزی شدهبود که موی بافتهی کاموایی داشت. و سال بعدش بلوز ابریشم یقه ایستادهی سفید برای من و بلوز صورتی برای او با دامنهای حریر صورتی و سفید.
🔹نوروز برای من، هنوز چهرهی خندان مادر است که نان سنگک تازه را از سفرهی هفتسین برمیداشت و از خانه بیرون میرفت و زنگ میزد و ما باید میپرسیدیم کیه تا جواب بدهد خیر و برکت و سلامتی.
امیدوارم خیر و امید و شادی در تمام خانهها را بزند و همهی ما در را به رویش باز کنیم.
@farhangkoodak
#میراث_معنوی
#ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ معرفی نوروز
ساختهی یونسکو
نوروز میراث ملتهای بسیاری است. ما فقط یکی از این جمع بزرگ هستیم.
ثبت نوروز در فهرست میراث معنوی جهانی یکی از افتخارات ایرانشهر است.
#نوروز
#یونسکو
#میراث_معنوی_جهانی
@farhangkoodak
ساختهی یونسکو
نوروز میراث ملتهای بسیاری است. ما فقط یکی از این جمع بزرگ هستیم.
ثبت نوروز در فهرست میراث معنوی جهانی یکی از افتخارات ایرانشهر است.
#نوروز
#یونسکو
#میراث_معنوی_جهانی
@farhangkoodak
و اما اول اردیبهشت و روز بزرگداشت «سعدی»❤️
🔸اگر بپذیریم که وطن مشترک ما ایرانیان، علاوه بر خاک سرزمین، زبان فارسیست، آنگاه قطعاً یکی از پادشاهان ما، «سعدی» خواهدبود. نابغهای که با نثر و شعرش، زبان امروزی ما را ساخته و با نگاهش به زندگی، عشق و معنویت، عالمی دگر درانداخته.
🔸روزگار بیشتر ما، از کودکی با او همراه بوده. بدون آنکه بشناسیمش، جملات قصار و ابیاتش را در محاورهی روزانه شنیدهایم و بعدها، لحظاتی را گذراندهایم که هیچکس جز «شیخ اجل»، توان شرح احساس ما را نداشته.
🔸خوشبختم که در خانوادهای از ارادتمندان به او، عمر را به سر آوردهام.
🔸چشمانم را میبندم و پدربزرگم را میبینم در میانهی غائلهی آذربایجان در دههی بیست، وقتی کتابهای درسی را به زبان ترکی تألیفکردند و منطقه در آنش میسوزد و خطر مرگ تهدیدش میکند. اما او بهجای گریختن، در خانهی زیبایش در شهر خوی که به شوروی و ترکیه و عراق بسیار نزدیکتر از تهران و اصفهان و شیراز بود، به خالهام «گلستان» میآموزد تا فارسی ناب را یاد بگیرد.
برایتان بگویم که فارسیدانی ایشان و
سایر اعضای خانوادهی مادری من، از بسیاری از فارسزبانها، بهتر بوده و هست و همینطور ارادتشان بیشتر.
آذریهای اصیل، همواره پاسدار فرهنگ و زبان مشترک ایرانزمین بودهاند.
🔸به دههی پنجاه میآیم، مادر جوان و زیبایم را میبینم که در حال آشپزی زیر لب زمزمه میکند:
«تا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها»
🔸و باز، خودم را در دوازدهسیزدهسالگی مییابم، در میان بمبارانها و تعطیلی مدارس که فرصتی پیدا کردهام برای جستجو میان کتابهای خانه. در میان کشفیاتم، دفترهای شعر مادرم هم هست که با خط خوش اشعار شیخ عاشقپیشه را در نوجوانی برای خود گلچین کرده یا از مجلات بریده و چسبانده.
مسحور شدهام از عطر آن کلمات. تحمل موشکهای صدام و ترس از مرگ و حتی آنهمه تجربهی از دست دادن، با داشتن «سعدی»، آسان میشود.
🔸ابتدای دههی نود است. خودم مادر شدهام. با دختر کوچولویم، سریال «آب پریا» اثر خانم مرضیه برومند را میبینم. باران رحمت زندگی من، با لحنی کودکانه همراه تیتراژ میخواند: «برگ درختان سبز، در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار»
🔸میدانم زمانه عوض شده. میبینم بچههای ما، بیش از ایرانی بودن، جهانوطناند. و درک میکنم این تغییر عجیب و همهجایی را. اما مطمئنم، وقتی میتوانیم خود را شهروند جهان بدانیم و در فرهنگهای بیگانه حل نشویم و عزتنفسمان را نبازیم و احساس بیچارگی نکنیم که داشتههای خود را بشناسیم و قدرشان را بدانیم.
بزرگان ادبیات ما، زبان گویای فرهنگ غنی و شگفت ما هستند.
«سعدی»، فقط یکی از اعجوبههای ادبیات نیست. «سعدی»، شیوهای از زندگی و تابآوری و بالندگی در میان حملات و آشوبهاست. نبوغی شکفته در طلب درک و فهم جهان که نظامیهی بغداد و کار گل شام و اسارت و قحطی دمشق و غربت را تجربهکرده و در بهار شیراز به وطن بازگشته و بهناگاه، شکوفا شده تا عطر و بویش نسلهای متوالی را سرمست کند.
🔸«اول اردیبهشت ماه جلالی» در خانهام، میان هیاهوی تهران به «سعدی» و تمام زیباییهایش فکر میکنم. به مردان و زنانی که با کلام او، قرنها امدند و رفتند و با استادی او، به فرصت کوتاه زیستن، رنگ مهربانی زدند. خوشحالم که در سالهای اخیر، آثار متعددی برای شناساندن بزرگان ادب، بهویژه سعدی به کودکان و نوجوانان منتشر شده. باشد که این ارادت و آگاهی به آیندگان هم، برسد و آنان هم این در یگانه را بشناسند و بر سر چشم نهند.
#سعدی
#ریحانه_قاسمرشیدی
#زبان_فارسی
#میراث_معنوی
#تجربهی_زیسته
#هویت_ملی
#میراث_معنوی
#گلستان
#بوستان
#غزلیات_سعدی
#کلیات_سعدی
#عشق_و_صلح
#شیراز
#روز_بزرگداشت_سعدی
@farhangkoodak
🔸اگر بپذیریم که وطن مشترک ما ایرانیان، علاوه بر خاک سرزمین، زبان فارسیست، آنگاه قطعاً یکی از پادشاهان ما، «سعدی» خواهدبود. نابغهای که با نثر و شعرش، زبان امروزی ما را ساخته و با نگاهش به زندگی، عشق و معنویت، عالمی دگر درانداخته.
🔸روزگار بیشتر ما، از کودکی با او همراه بوده. بدون آنکه بشناسیمش، جملات قصار و ابیاتش را در محاورهی روزانه شنیدهایم و بعدها، لحظاتی را گذراندهایم که هیچکس جز «شیخ اجل»، توان شرح احساس ما را نداشته.
🔸خوشبختم که در خانوادهای از ارادتمندان به او، عمر را به سر آوردهام.
🔸چشمانم را میبندم و پدربزرگم را میبینم در میانهی غائلهی آذربایجان در دههی بیست، وقتی کتابهای درسی را به زبان ترکی تألیفکردند و منطقه در آنش میسوزد و خطر مرگ تهدیدش میکند. اما او بهجای گریختن، در خانهی زیبایش در شهر خوی که به شوروی و ترکیه و عراق بسیار نزدیکتر از تهران و اصفهان و شیراز بود، به خالهام «گلستان» میآموزد تا فارسی ناب را یاد بگیرد.
برایتان بگویم که فارسیدانی ایشان و
سایر اعضای خانوادهی مادری من، از بسیاری از فارسزبانها، بهتر بوده و هست و همینطور ارادتشان بیشتر.
آذریهای اصیل، همواره پاسدار فرهنگ و زبان مشترک ایرانزمین بودهاند.
🔸به دههی پنجاه میآیم، مادر جوان و زیبایم را میبینم که در حال آشپزی زیر لب زمزمه میکند:
«تا عهد تو دربستم، عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها»
🔸و باز، خودم را در دوازدهسیزدهسالگی مییابم، در میان بمبارانها و تعطیلی مدارس که فرصتی پیدا کردهام برای جستجو میان کتابهای خانه. در میان کشفیاتم، دفترهای شعر مادرم هم هست که با خط خوش اشعار شیخ عاشقپیشه را در نوجوانی برای خود گلچین کرده یا از مجلات بریده و چسبانده.
مسحور شدهام از عطر آن کلمات. تحمل موشکهای صدام و ترس از مرگ و حتی آنهمه تجربهی از دست دادن، با داشتن «سعدی»، آسان میشود.
🔸ابتدای دههی نود است. خودم مادر شدهام. با دختر کوچولویم، سریال «آب پریا» اثر خانم مرضیه برومند را میبینم. باران رحمت زندگی من، با لحنی کودکانه همراه تیتراژ میخواند: «برگ درختان سبز، در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار»
🔸میدانم زمانه عوض شده. میبینم بچههای ما، بیش از ایرانی بودن، جهانوطناند. و درک میکنم این تغییر عجیب و همهجایی را. اما مطمئنم، وقتی میتوانیم خود را شهروند جهان بدانیم و در فرهنگهای بیگانه حل نشویم و عزتنفسمان را نبازیم و احساس بیچارگی نکنیم که داشتههای خود را بشناسیم و قدرشان را بدانیم.
بزرگان ادبیات ما، زبان گویای فرهنگ غنی و شگفت ما هستند.
«سعدی»، فقط یکی از اعجوبههای ادبیات نیست. «سعدی»، شیوهای از زندگی و تابآوری و بالندگی در میان حملات و آشوبهاست. نبوغی شکفته در طلب درک و فهم جهان که نظامیهی بغداد و کار گل شام و اسارت و قحطی دمشق و غربت را تجربهکرده و در بهار شیراز به وطن بازگشته و بهناگاه، شکوفا شده تا عطر و بویش نسلهای متوالی را سرمست کند.
🔸«اول اردیبهشت ماه جلالی» در خانهام، میان هیاهوی تهران به «سعدی» و تمام زیباییهایش فکر میکنم. به مردان و زنانی که با کلام او، قرنها امدند و رفتند و با استادی او، به فرصت کوتاه زیستن، رنگ مهربانی زدند. خوشحالم که در سالهای اخیر، آثار متعددی برای شناساندن بزرگان ادب، بهویژه سعدی به کودکان و نوجوانان منتشر شده. باشد که این ارادت و آگاهی به آیندگان هم، برسد و آنان هم این در یگانه را بشناسند و بر سر چشم نهند.
#سعدی
#ریحانه_قاسمرشیدی
#زبان_فارسی
#میراث_معنوی
#تجربهی_زیسته
#هویت_ملی
#میراث_معنوی
#گلستان
#بوستان
#غزلیات_سعدی
#کلیات_سعدی
#عشق_و_صلح
#شیراز
#روز_بزرگداشت_سعدی
@farhangkoodak
جشنوارهی بازیهای محلی روستای شیور اهر
بازیهای قدیمی، یکی از بخشهای مهم میراث فرهنگی بهشمار میآید.
بیشتر بچهها وقتی میفهمند فرهنگ از طریق غذا و بازی هم منتقل میشود، خندهشان میگیرد. من اسمش را گذاشتهام میراث 🥰😉
حالخوبکن.
گز و آبگوشت و گرگم بههوا، شلهزرد و …. مگر حس دیگری هم دارد؟
همینقدر ساده میشود با هزاران سال تجربه و معنای زندگی ارتباط برقرار کرد و حس افتخار داشت، نسبت به هویت خود.
منبع عکس: سایت خبری انتخاب
@farhangkoodak
#میراث_معنوی
#میراث_ناملموس
#بازی_های_محلی
#ایران
#هویت
بازیهای قدیمی، یکی از بخشهای مهم میراث فرهنگی بهشمار میآید.
بیشتر بچهها وقتی میفهمند فرهنگ از طریق غذا و بازی هم منتقل میشود، خندهشان میگیرد. من اسمش را گذاشتهام میراث 🥰😉
حالخوبکن.
گز و آبگوشت و گرگم بههوا، شلهزرد و …. مگر حس دیگری هم دارد؟
همینقدر ساده میشود با هزاران سال تجربه و معنای زندگی ارتباط برقرار کرد و حس افتخار داشت، نسبت به هویت خود.
منبع عکس: سایت خبری انتخاب
@farhangkoodak
#میراث_معنوی
#میراث_ناملموس
#بازی_های_محلی
#ایران
#هویت