#شب گذشته که مصادف با شب #جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۸ وشب میلاد #مسعود رسول گرامی حضرت ختمی مرتبت #محمد مصطفی ص امام ششم ع بود ، جناب آقای #دکتر سید مهدی #صدر _الحفاظی، یادگار مرحوم #آیة الله صدر الحفاظی که مشهور به #رضوی _قمی نیز بود ، به همراه فرزندش سید #محسن صدر الحفاظی که نواده عموی #همزاد پدرم ، مرحوم آیة الله حاج شیخ محمود #انصاری نیز بشمار می آیند، به #عیادت پدرم آمدند. دکتر صدر الحفاظی که نواده میرزای #شیرازی بزرگ ویا المجدد الشیرازی ، صاحب #فتوای مشهور #تنباکو در دوران ناصر الدین #شاه وبرعلیه #کمپانی _رژی بود ، بنیادگر موسسه فرهنگی #صالح ، عضو هیئت علمی دانشگاه #تهران ، #نویسنده ، #شاعر وپژوهشگری #فرهنگ دوست بشمار می آید که نزدیک به سه دهه ، #ستارگان برجسته ای را در موسسه خویش رشد داده وتقدیم جامعه وخدمتگزاری نموده ند.
ابشان صمن احوالپرسی وعیادت از پدر، از آنجا که حال عمومی پدر بحمد الله رو به بهبودی بوده ومی باشد ، لحظاتی را این دو دوست ودو فرهنگ دوست در این راستا سخن گفته واز آنجا که دکتر صدر الحفاظی ، مجموعه ای از کتابهای
#شعر و #روان شناسی وجز اینهای خود را به پدر هدیه نمود، دکتر انصاری پدرم نیز دوره سه جلدی #تاریخ _عراق خود را تقدیم وی داشت. با سپاس از حضور این دو عزیز
امیر انصاری
………………………………………
@drhadinarii
ابشان صمن احوالپرسی وعیادت از پدر، از آنجا که حال عمومی پدر بحمد الله رو به بهبودی بوده ومی باشد ، لحظاتی را این دو دوست ودو فرهنگ دوست در این راستا سخن گفته واز آنجا که دکتر صدر الحفاظی ، مجموعه ای از کتابهای
#شعر و #روان شناسی وجز اینهای خود را به پدر هدیه نمود، دکتر انصاری پدرم نیز دوره سه جلدی #تاریخ _عراق خود را تقدیم وی داشت. با سپاس از حضور این دو عزیز
امیر انصاری
………………………………………
@drhadinarii
#مجتهدان _خدمتگزار🔹
مرور خاطراتی بیش از نیم قرن پیش با مرحوم #پدر و عمویم، دو #همزاد: اخوان انصاری
شهریور سال ۱۳۵۴ شمسی بود. برای ادامه تحصیل به #دانشگاه به تهران آمده بودم. خدمت مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ #محمود #انصاری رسیدم که از علمای تهران و مجتهدین مشهور دوران خود به شمارمی آمد. او همزاد مرحوم پدر #شهیدم آیت الله حاج شیخ احمد انصاری بودند؛ این دو شهرت به «اخوان انصاری» داشتند.
در اوساط دوران علمی وحوزوی از این دو همزاد با عنوان «#مجتهد _خدمتگزار» نام برده می شد. چنانکه در خدمتگزاری به مردم و گره گشایی از مشکلات مردم و معاشرت گرم با نیکوکاران و خیرین و نیز ارتباط با علمای بلاد و مراجع ایران وعراق، همت عالی در انجام امور داشتند.
زندگی دو همزاد برای مردم
این دو همزاد، یعنی «احمد ومحمود» معروف به #اخوان _انصاری، در ساخت مساجد و ترمیم #امامزاده ها و جز اینها، یکی در #ایران و دیگری در #نجف اشرف وعراق، همت والایی داشتند. همچون خلقتشان که دو همزاد حقیقی بودند، دراین راستا نیز همسان یکدیگر بودند.
گویی که #سلولهای خدمت وهمتشان نیز از میان دونیم شده است. یکی در این سو برای ساخت مسجدی ویرانه، دستار بالا زده بود و دیگری در آن سوی مرزها و با فاصله ای بیش از هزار واندی کیلومتر، گاه در همان روز و یا چیزی نزدیک به آن، تجدید بنای مسجدی را آغاز می کرد.
این همزاد، مسجد #ثامن الائمه را از ویرانی وفرسودگی، به مسجدی با گنبد ومناره ای زیبا تغییر می داد و آن همزاد در نجف، دست به تجدید بنای مسجد #خضراء زده بود که تاریخی بیش از هزار سال در خود نهفته دارد ومحل درس استاد خود - یعنی مرحوم آیت الله العظمی #خویی - بود. مسجد خضراء را از نو به شکل زیبایی بنا کرد که پس از گذشت نیم #قرن از این رخداد، هم اکنون با گام نهادن در این مساجد، گویی تازه و با معماری وهنر اسلامی نوین بنا شده است.
به یاد دارم که تا سن هفده سالگی با پدر در نجف اشرف حرکت می کردم و سپس با هجرت به ایران و #تهران که در کنار عموی همزاد پدرم، گام برداشتم، گویی که در کنار پدرم قرار دارم.
دستگیری از مردم، مشی زندگی ایشان بود. آنان همچون #فرشته های نجات، پیش از درخواست یک انسان - از #کودک تا کهنسال و از مرد تا بانویی نیازمند- به سوی آن ها روی آورده ونیازی را برآورده می کردند. بیماری را درمان می کردند و آزمند آبرومندی را کاملا پنهانی از دید این وآن – حتی پنهان از خانواده خود- به خواسته و آرزویش می رساندند.
ما خانواده اين دو همزاد، چه بسیار از این رخدادها را گاه با دیدگانمان می دیدیم وچه بسیار از این نمونه ها
…………………………………………………
@drhadiansarii
مرور خاطراتی بیش از نیم قرن پیش با مرحوم #پدر و عمویم، دو #همزاد: اخوان انصاری
شهریور سال ۱۳۵۴ شمسی بود. برای ادامه تحصیل به #دانشگاه به تهران آمده بودم. خدمت مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ #محمود #انصاری رسیدم که از علمای تهران و مجتهدین مشهور دوران خود به شمارمی آمد. او همزاد مرحوم پدر #شهیدم آیت الله حاج شیخ احمد انصاری بودند؛ این دو شهرت به «اخوان انصاری» داشتند.
در اوساط دوران علمی وحوزوی از این دو همزاد با عنوان «#مجتهد _خدمتگزار» نام برده می شد. چنانکه در خدمتگزاری به مردم و گره گشایی از مشکلات مردم و معاشرت گرم با نیکوکاران و خیرین و نیز ارتباط با علمای بلاد و مراجع ایران وعراق، همت عالی در انجام امور داشتند.
زندگی دو همزاد برای مردم
این دو همزاد، یعنی «احمد ومحمود» معروف به #اخوان _انصاری، در ساخت مساجد و ترمیم #امامزاده ها و جز اینها، یکی در #ایران و دیگری در #نجف اشرف وعراق، همت والایی داشتند. همچون خلقتشان که دو همزاد حقیقی بودند، دراین راستا نیز همسان یکدیگر بودند.
گویی که #سلولهای خدمت وهمتشان نیز از میان دونیم شده است. یکی در این سو برای ساخت مسجدی ویرانه، دستار بالا زده بود و دیگری در آن سوی مرزها و با فاصله ای بیش از هزار واندی کیلومتر، گاه در همان روز و یا چیزی نزدیک به آن، تجدید بنای مسجدی را آغاز می کرد.
این همزاد، مسجد #ثامن الائمه را از ویرانی وفرسودگی، به مسجدی با گنبد ومناره ای زیبا تغییر می داد و آن همزاد در نجف، دست به تجدید بنای مسجد #خضراء زده بود که تاریخی بیش از هزار سال در خود نهفته دارد ومحل درس استاد خود - یعنی مرحوم آیت الله العظمی #خویی - بود. مسجد خضراء را از نو به شکل زیبایی بنا کرد که پس از گذشت نیم #قرن از این رخداد، هم اکنون با گام نهادن در این مساجد، گویی تازه و با معماری وهنر اسلامی نوین بنا شده است.
به یاد دارم که تا سن هفده سالگی با پدر در نجف اشرف حرکت می کردم و سپس با هجرت به ایران و #تهران که در کنار عموی همزاد پدرم، گام برداشتم، گویی که در کنار پدرم قرار دارم.
دستگیری از مردم، مشی زندگی ایشان بود. آنان همچون #فرشته های نجات، پیش از درخواست یک انسان - از #کودک تا کهنسال و از مرد تا بانویی نیازمند- به سوی آن ها روی آورده ونیازی را برآورده می کردند. بیماری را درمان می کردند و آزمند آبرومندی را کاملا پنهانی از دید این وآن – حتی پنهان از خانواده خود- به خواسته و آرزویش می رساندند.
ما خانواده اين دو همزاد، چه بسیار از این رخدادها را گاه با دیدگانمان می دیدیم وچه بسیار از این نمونه ها
…………………………………………………
@drhadiansarii